بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
خیلی از زیارت برادرانی که به عنوان مسؤول این نهاد شریف و عظیم اینجاتشریف آوردهاند؛ مخصوصآ از اینکه اعضایی از خانواده عزیز شهدا را زینت مجلس خودشان کردهاند، خوشحال هستم. ما برای خانوادههای شهدایمان هر گونه اعزاز و تکریمی که بکنیم نمیتوانیم حق آنها را ادا بکنیم. آنها بهترین سرمایه خود را در راه خدا دادهاند و جزای آنها را خداوند میدهد و ما وظیفه داریم که در مقابل آنها خضوع بکنیم.
انشاءاللّه دانشگاه سعی بکند که این خانوادهها را به احترام شهدایشان به هر نحوی که شده راضی و خشنود نگه دارد.
در مورد این دانشگاه، از اول که قرار شد چنین حرکتی ایجاد بشود، برایبنده روشن بود که این حرکت خیلی سریع پیش میرود، زیرا محاسبات آسانبود. داوطلب برای تحصیل فوقالعاده زیاد است و امکانات هم به طور متفرقهدر سراسر کشور، اعم از استاد و فضای آموزشی و مردم خیر و دلسوزان کشورو انقلاب وجود دارد و همه برای یک تحول علمی عطش دارند و پشتیبانی میکنند و همین عوامل موفقیت است. موانعی ممکن است که پیش بیاید و ماپیشبینی میکردیم، هنوز هم به چشم میخورد و عنصر دیگری که لازم بودیک مدیریت قوی بود که تا
کنون آقای دکتر جاسبی این زحمت را به خوبیکشیدهاند و از عهده مدیریت کار به این بزرگی به خوبی برآمدهاند. ضرورتمسأله هم خیلی روشن است.
من نمیدانم آنهایی که به استقبال از چنین کاری تن در نمیدهند، چه موهبتی پیش خداوند دارند، ما هر سال نزدیک به هزار دانشجو، یعنی متقاضی تحصیل در دانشگاه برای کنکور داریم که اگر امید قبولی داشتند، تعدادشان خیلی بیش از این بود، زیرا میدانند که قبول نمیشوند و خیلیها نمیآیند والا متقاضی بیش از این است.
حالا همین حداقل فارغالتحصیلهایی که هر سال از دبیرستان بیرون میآیند،چقدر زیاد هستند و چه باید با اینها کرد؟ بالاخره، مسؤولان کشور باید به اینسؤال جواب بدهند، که باید چه بکنیم؟ به همه بگوییم که خوب ما یک دهمشما را در دانشگاههای دولتی میتوانیم بپذیریم و اگر بخواهیم بیش از این بهدانشگاههای دولتی تحمیل بکنیم، دیگر این دانشگاهها ظرفیت ندارند ونمیتوانند تحصیل کنند.
دانشجویان با همه این فشاری که مسؤولان دولت به خود وارد میآورند وواقعآ هم زحمت میکشند، یک دهم را هم میپذیرند. من فکر میکنم که در سالهای آینده بتوانیم دانشگاهها را توسعه بدهیم. ما میدانیم که اگر دولتبخواهد دانشگاه بسازد خیلی گران میشود. چون دولت از لحاظ ساختمان،زمین، آزمایشگاه، فضا، کادر خدماتی و اداری و چیزهایی که دانشگاههایمعمولی دارد یک استانداردی دارد؛ همه هم میخواهند در تهران یا شیراز یابقیه دانشگاههای بزرگ و با ظواهر و تشریفات باشند، یک چنین چیزی برایدولت بسیار گران تمام میشود. چنین بودجهای هم نیست. توسعهای که دولتبتواند بدهد، پیش از رشد دانشجوی متقاضی تحصیل نخواهد بود. یعنی اگرفرض کنیم سالانه ده درصد رشد تقاضا داشته باشیم، به معنای بیش از دهدرصد نمیتواند توسعه بدهد و همیشه باید نود درصد متقاضیان از دایرهتحصیلات عالی بیرون باشند.
خوب! حالا بعد از جنگ ما یک مقدار کارهای فنی و ساختمانی را زیادمیکنیم. یک مقدار جذب کارهای عملی بشوند و بروند و جذب کار بشوند - این هم میشود - ولی باز مثلا â7-â6 درصد باقی میماند و یک جوابی باید به این مسأله داد، یک وقت هم میگوییم خوب، بروند، خودشان میداننند. خوب این که جواب یک دولت مسؤول و یک نظام مسؤول نمیتواند باشد. یک وقت ممکن است بعضیها بگویند ما این قدر تحصیلکرده عالی را برای چه میخواهیم، یعنی یک چنین فکری باشد. بله اگر یک روزی کشور از تحصیلات عالیه اشباع بشود و متناسب با هر شغلی تحصیلات عالیه داشته باشیم و نیازهای آتیمان را هم در دانشگاه
داشته باشیم، این یک مقدار مسأله را حل میکند، ولی جواب انسانها باز داده نمیشود نیاز کشور ممکن است تأمین شده باشد، ولی ما الان اکثر مشاغلی را که در کشور داریم، آن سطح تحصیلی که برای آن لازم است، نیست.
افرادی با مدرک دیپلم و یا کمتر از دیپلم مشاغلی را انجام میدهند که احتیاج به لیسانس یا بالاتر دارد. کارهای فنی وقتی که سازندگی وسیع کشور شروع شود - اگر جنگ نبود با همین بودجهمان میتوانستیم سازندگی بکنیم - و اگر این سرمایههای سرگردان در عمران بیفتد، آن وقت میفهمیم که چقدر به نیروی فنی احتیاج داریم و اینها باید تحصیل کرده باشند. یک مسأله دیگر که خاص انقلاب ما است، این است که ما مایل نیستیم که بچههایمان به خارج بروند و زیردست افرادی ناباب و ناسالم، گوهر ایمانشان را از دست بدهند.
خوب! ما جلوی بچههای مردم را میگیریم که به خارج نروند یا ارز وامکانات به آنها نمیدهیم و آنها نمیتوانند بروند، مگر یک عده آدمهای خیلیپولداری که میتوانند ارز آزاد هم تهیه کنند و باکی هم ندارند که بچههایشان رااز مرزها فرار بدهند و برخلاف قانون به خارج بفرستند. بقیه مردم میدانتحصیل در خارج را هم الان ندارند و اینهایی که به خارج میروند عمدتآ دردانشگاههای بزرگ و معروف دنیا که تحصیل میکنند، نوعآ این مدارس عالیپولدار با شرایط سهلتری خارجیها را میپذیرند و اینها وقتی که برمیگردندخیلی سطح پائینتری، از تحصیل کردههای خودمان دارند، به اضافه این کهمدتی هم در کشور نبودهاند و وضع کشور را هم نمیدانند. یعنی آن هم کارباصرفهای نیست، همین مقدار ارزی که به هر حال ما به صورت قاچاق یارسمی میدهیم تا دانشجویی هفت - هشت سال درس بخواند، اگر این را جمعکنیم، خیلی کارها در داخل کشور میتوان با آن انجام داد.
اصولا راه صحیحی نیست که اگر بتوانیم بچههایمان را در داخل وارد تحصیل عالی بکنیم، اجازه بدهیم که به خارج بروند. اعزام به خارج در یک سطحی مفید است که افراد تربیت شده قوی بروند برای این که ارتباطمان با مدارس عالی دنیا برقرار باشد و با پیشرفتهای دنیا به روز باشیم و آن فرستادن دانشجو در سالهای اول نیست. باید آدمهای حسابی را بفرستیم تا مطالب سطح بالا را یاد بگیرند و دانشگاههای ما با دانشگاههای آنها، مرتبط باشد. اگر هم راه خارج باز بود مسأله را حل نمیکرد. پس این راه که باز نیست و دولت هم بیش از این نمیتواند، کاری بکند. یک راه این است که بیاییم و بگوییم هر کسی از مردم خواست بیاید بدون قید و شرط دانشگاه باز بکند، برای این که امکانات جمع بشود.
خوب! تحصیلات عالی مهمتر از این است که ما این جوری آن را پخشبکنیم. ما البته اجازه
میدهیم کسانی که صالح هستند بیایند و دانشگاه بازبکنند، ولی خوب آنها خیلی نیستند.
بنابراین، بهترین راه این است که یک جریان کنترل شدهای مثل همیندانشگاههای آزاد اسلامی - که حتی بیشتر از دانشگاههای دولتی علاقه دارد کهضوابط انسانی، اسلامی و انقلابی را حفظ بکند - در کشور وجود داشته وسطح بالای اعتماد را هم در میان مردم داشته باشد که مردم حاضر باشندهمکاری بکنند و از امکانات متفرقهای که در سراسر کشور وجود دارد استفادهبکنند. اگر کسی راهی بهتر از این دارد، بیاید و مطرح بکند و بگوید که بیایید واین راه را انتخاب کنید و یا به یکی از این سؤالاتی که ما مطرح کردیم جواب بدهند و بگویند راه خارج باز است یا بگویند مصلحت این است که تحصیل نکنند. هیچ کس جوابی ندارد و راه به این منحصر شده است و کسانی که خوب همکاری نمیکنند بالاخره یک روز پشیمان میشوند و جواب وجدان خودشان را نمیتوانند بدهند.
آنها اگر بچههای خودشان پشت کنکور بمانند و بعد رودستشان در خانه باشند، فکرشان عوض میشود، اینها نوعآ هنوز جوان هستند و بچه بزرگی ندارند و فکر میکنند که همیشه همین جوری میشود. جای خانوادهای را میگیرند که دخترش و پسرش بعد از ده، پانزده سال درس خواندن با نمرههای بالا نمیتواند وارد دانشگاه شود. بچهها الان دارند حسابی در دبیرستانها درس میخوانند و خانوادهها میبینند که نمره فرزندش هجده و نوزده و معدلش هم هجده و نوزده بوده و در دانشگاه قبول نشده است. این بچه و این خانواده سرخورده میشوند. این در داخل خانه یک مصیبتی میشود. ما همیشه از شعارهای اسلامیمان این بوده که «اطلب العلم من المهد الی اللحد» این دیگر جزو افکار اولیه ما است، این چه فکری است که استاد باشد، مدرسه باشد، شاگرد باشد و از دولت هم خرج نخواهند کرد اما ما نگذاریم که اینها درس بخوانند؟!
این خیانتی به اسلام و به بشریت است. یک ایرادهای واهی هم میگیرند،مثلا میگویند این جور که تحصیل کنند، بچه پولدارها میآیند درسمیخوانند، یعنی همین حالا اگر مقایسه بکنیم بین دانشگاه آزاد اسلامی ودانشگاه دولتی، میبینیم که پولدارها بیشتر در دانشگاههای دولتی هستند و دارند مجانی درس میخوانند، دلیلش این است که بچه پولدار با معلمهای سرخانهای که برایش گرفتهاند و با استعدادهای زیادتری که اینها دارند به خاطر تغذیه خوب و به خاطر این که پدرشان و مادرشان و برادرشان باسواد است و در خانه، امکانات تحصیل دارند و به مدارس بهتر رفتهاند، آنها زودتر در دانشگاهها قبول میشوند. همانها را ما در دانشگاههای دولتی میبریم یک پول توجیبی هم به آنها میدهیم و میگوییم درس هم بخوانند، چون این جا یک آدم فقیری
پول میدهد، از خوراکش میزند و به دانشگاه آزاد پول میدهد برای این که درس بخواند، ما او را متهم کنیم که او پولدار است و درس نخوانده! تازه اگر این حرف درست هم میبود و اگر واقعیت داشت و پولدارها اینجا میآمدند، نباید ما مخالفت میکردیم کسی بیاید با پول خودش درس بخواند تا فردا برای مملکت خدمت بکند و یک مهندسی بشود و یا یک عالم بشود، بیاید و خدمت بکند. این پولدار که الان جلویش را بگیرید همین پولش را ارز میکند و میبرد در خارج درس میخواند. او که بیکار نمینشیند.
من خودم دو سه نفر به دانشگاه فرستادم، آقای جاسبی هم نمیداند یک بازرسی کردم و دو سه نفر را فرستادم و گفتم که مقایسهای بکنید. نتیجه این بود که دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی یا از طبقه متوسط و یا از طبقه کمتر از متوسط هستند. یعنی معدل امکاناتشان از دانشگاههای دولتی کمتر است و این برای من روشن شد. حالا البته این برای من اصل نیست، ممکن است غیر از این هم باشد، اما واقعیت این است؛ ما واقعآ شرمنده هستیم که میبینیم باید از بچههای طبقه پائین پول بگیریم و به آنها بگوییم درس بخوانند؛ ولی چارهای غیر از این نیست. اگر امکان داشت که با خرج عمومی دانشگاه تأسیس بکنیم به دولت میدادیم.
زیرا هم بهتر است و هم آبروی دولت است، اما دولت نمیتواند. البته ما یکوظیفه دیگری هم داریم که در برنامههایمان آوردهایم ولی هنوز به نظرمدانشگاه آزاد خیلی خوب به اهدافش نرسیده است. باید صندوقهایی در کنار خانوادهها باشد که فشار به خانوادهها نیاید و اینها بتوانند در دوره تحصیلشان وام بگیرند و بعد از تحصیل و بعد از این که میروند کاری پیدا میکنند، بپردازند.
فکر دیگر این است که به هر حال کسانی پیدا بشوند که خرج تحصیل بچههارا مجانی بدهند تا اینها درس بخوانند. این هم از آرزوهای ما است که شاید یکروزی برسد ولی این آرزو وقتی عملی است که دانشگاه آزاد اسلامی امتحانخودش را داده باشد.
من توصیهای که به شما، برادران مدیران دانشگاهها دارم این است که اگرمیخواهید این فکر شکست نخورد، سعی کنید که همه ارزشهای قابل قبول دردانشگاهها مراعات بشود. اولا به هیچ نحو اجازه ندهید سطح تحصیل افتبکند. سطح تحصیل را بالا بگیرید و سختگیری کنید که دانشجوی دانشگاهشما با مشابه خود در جاهای دیگر که حالا پول داده است، سطح تحصیلاتدانشگاهش ضعیفتر نباشد و قویتر باشد.
طبعآ آنهایی که پول میدهند به درس خواندن تمایل بیشتری دارند و قدرکلاس را میدانند.
خوب! شما هم باید از این موقعیت استفاده بکنید و به گونهای رفتار بکنیدکه اینها جدی درس
بخوانند و بی سواد نباشند. از لحاظ اخلاقی و سیاسی در سطح خوبی قرار داشته باشند و دانشگاه شما زینت دانشگاهها باشد اگر یک روز معلوم شد که محصلین شما از لحاظ اخلاقی در مقایسه با دانشگاههای دیگر در سطح پائینتری قرار دارند شکست این دانشگاه است.
هدف ما تربیت انسانها است. واژه «اسلامی» همراه این دانشگاه است و قیداسلامی دارد و در این صورت پایه ما محکمتر میشود و در این صورت مردمنیز در مراحل بعدی تشویق میشوند که بیایند و به دانشجویان کمک بکنند وپایه این را محکم بکنید و کسانی هم که احیانآ با حسن نیت با شما همکارینمیکنند، خواهند کرد. مسأله سربازی که برای شما مشکلی بود با نظر موافقحضرت امام با لطفی که ایشان به این دانشگاه دارند حل شد. شرایطتحصیلتان خوب است. ما از اول تا به حال هیچ وقت قولی نداده بودیم، مامحیط علم درست کرده بودیم، ولی تلاشمان را هم داریم میکنیم که اساسنامهدر شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب بشود و اگر هر یک از واحدها خود را با آن شرایط منطبق بکند، رسمی خواهد شد و به طور رسمی از وزارت مربوطهدانشنامه دریافت میکند و این هم در دست شورای عالی انقلاب فرهنگی است و من فکر نمیکنم که مسؤولان کشور، مسؤولان وزارت بهداشت و درمان و وزارت فرهنگ و آموزش عالی و شورای انقلاب فرهنگی یک حرکت به این عظیمی و مهمی را به حال خود رها کنند و بیتفاوتی نشان بدهند. آنها هم دارند مطالعه میکنند که کار خوبتر و محکمتر بشود. من بیشتر نظرم این است که کسانی که یک قدری دستشان به کمک نمیآید، مقداری وسواس دارند که یک وقت کار سست نشود و بیپایه نشود. وقتی که استحکام در اینجا دیده شد کار خواهند کرد.
نمایندههای زیادی در مجلس شورای اسلامی، در شهرستانها اکثرآ میبینند، با این دانشگاه همکاری دارند و اگر یک وقت ضرورت ایجاب بکند در مجلس قانون لازم را برای پشتیبانی این دانشگاه خواهند گذرانید. با تصویب این قانون هم موافقت دارند چون آنها هم احساس کمبود میکنند و این دانشگاه را از بعد امکانات این را پشتوانه خودشان میدانند و انشاءاللّه ما در آینده شاهد توسعه بیشتر و عمق بیشتر این دانشگاه باشیم. شما را به خدا میسپاریم و همراه شما تا نتایج نهایی این کار هستیم.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته