بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و الصلوه علی رسول الله و علی آله ائمه المعصومین
شما مردم خونگرم و صمیمی اردکان ما را به شدّت شرمنده کردید. لحظهای که در اینجا نشسته بودم، عرق خجلت داشتم. واقعاً بد شد. اگر بنا بود که چنین اجتماعی باشد، حقش این بود که من به شهر شما میآمدم و این زحمت فوقالعاده را به شما نمیدادم. میدانم که آمدن شما به این صحرا و بیابان، برای همه، مخصوصاً خانمها و بچّهها زحمت است و وقت زیادی مصرف شده و مطمئنم مشکلاتی برای شما درست شده است.
تصور من این بود که برای یک کار عمرانی، در بیرون شهر با کسانی که کار میکنند، ملاقات خواهیم داشت و جور دیگری شد. از این بدتر محبتهایی است که برادر بسیار بزرگوارم جناب آقای بهجتی فرمودند و بیشتر مرا شرمنده کردند. ایشان اصولاً همیشه به ما لطف داشتند. از دورانی که سالهای طولانی با ایشان در قم هممباحثه بودیم و با هم بحث میکردیم، مرهون محبتهایشان بودیم. امّا انتظار نداشتیم با طبع روان و فکر جوشانی که دارند، اینگونه ما را شرمنده کنند.
بنده غیر از اظهار شرمندگی در مقابل شما مردم و در مقابل برادر بزرگوارم، مطلبی ندارم که عرض بکنم، اینکه برای چند شهر از شهرهای بزرگ این استان برنامه نگذاشتیم به خاطر این بود که نمیتوانستیم به همه جا برویم و فکر کردیم تبعیض هم نباشد که مایه گله باشد و فقط برای کارهای عمرانی و خدماتی به کنار بعضی از شهرها میرفتیم. برنامه ما اینگونه تنظیم شده بود، ولی شما به کلی برنامهها را با این اقدام محبتآمیزی که دیدیم، به هم زدید.
برای منطقه شما یکی از کارهای بسیار اساسی، مادر و زیربنایی همین مهار کویر و جلوگیری از پیشرفت کویر و آمدن بادهای مملو از نمک به سر مردم است که برنامههایی اجرا شده و یکی از اهداف سفرم در استانهای اطراف کویر، همین است که به حل این مشکل کمک کنم.
در جوانی موقعی که معمولاً از قم به نوق میرفتم، در این مسیر بارها و بارها گرفتار طوفان شدم. آن موقعها جاده به این خوبی و شرایط رفت و آمد نبود. گاهی انسان ساعتها معطل میشد و نمیتوانست حرکت کند و میدانم که چه وضعی است! خودمان هم در نوق گرفتار اینگونه طوفانها هستیم. گاهی محصول زحمت یک سال کشاورزان را با یک طوفان از دست میدهیم و اینجا بدتر از منطقه ماست.
خوشبختانه آنچه که من تا حالا از برنامه چاه افضل فهمیدم، کار بسیار خوبی شروع شده و تازه باید توسعه بدهیم. همه کویرهای اطراف شما را میتوان سبز و تبدیل به مرتع کرد. آنجاهایی را که آب دارد، مثل چاه افضل، میتوان با درخت مثمر آباد کرد. پستهکاری و چیزهایی از این قبیل جواب میدهد. در جاهایی که کمآب است، میتوان مراتعی مثل گز، تاک، اسفناج وحشی و اینطور چیزها درست کرد و به همراه مرتعداری، دامداری رونق بگیرد که به نظر میرسد شتر حیوان مناسبی برای اینجاست.
خدمت برادرانمان در جهاد صحبت کردیم که به مردم میدان بدهند. همه شما میتوانید در این طرحها شریک باشید. آنهایی که خودشان امکاناتی دارند، شخصاً و آنهایی که ندارند، به صورت تعاونیها و گروهها بیایند. مخصوصاً ایثارگران، رزمندگان دوران جهاد، جانبازان عزیز، آزادگان بزرگوار، خانوادههای معظم شهدا، بسیجیها و خزبالهیها آنهایی که امکاناتشان کم است، گروه تشکیل بدهند و وام بگیرند. از ما امکانات بگیرند. جهاد برای عمران این منطقه مثل مادر و اساس کار است و با مهربانی با شما برخورد خواهد کرد. بعد هم این اراضی میتواند مال خودتان باشد. هر گروهی صدها هکتار زمین بگیرد و با امکانات دولت در کنار رشد مراتع، شترپروری کند. چیزهایی که ما دیدیم، میتواند با سرعت رشد کند. گفتند درختها دو سه ساله هستند، اینهایی که که کنار شماست، اسفناجهای وحشی سه ساله هستند.
براساس آنچه که من دیدم، اگر جهاد همراهی کند، بین این درختها میتوانند مزرعه پسته بکارند. البته آب بیشتری میبرد، ولی میارزد. میتوانید صدها هزار هکتار زمین را تبدیل به مرتع و مرکز دامداری کنید. در کنار این بعداً که اشجار زیاد شد، میتوان کارخانههای نئوپانسازی آورد. میتوان صنایع جنبی آورد و منطقه کویر را تبدیل به منطقه آباد و وسیله زندگی هم برای دامداری و هم کارهای دیگر کرد. دولت آماده است و با جهاد قرار گذاشتیم که ظرف ۵ سال، 10 میلیون هکتار زمین را از کویر بگیریم و تبدیل به مرتع کنیم. این کار، یک فتح و یک پیشرفت بزرگ عمرانی است. در مبارزه با کویر شکست بزرگی برای کویر است. شما میتوانید با ما همکاری کنید. همین بچّه کشاورزها، همین جوانهای پرشور، پیشاهنگان و نیروهای علاقمند به این منطقه میتوانند همکاری کنند. شما یزدیهای پرتوان، صبور و قانع که برای اینگونه کارهای مشکل آمادگی دارید و همیشه اثبات کردید، انشاءالله برای این طرح هم همراهی خواهید کرد.
من امروز از منطقههای زیادی در کویرهای اطراف یزد بازدید کردم. به چادرملو و از آنجا، آن طرفتر تا منطقه اورانیوم و ساغند رفتم. دور این کویر ساعتها گشتیم. واقعاً دلم برای کشورمان میسوزد که اینطور بیابانها و کویرها مزاحم مردم باشند، در حالی که ما میتوانیم اینها را تسخیر کنیم. حکم قرآنی داریم که اینها را تسخیر کنیم. مردم در دنیا الان دارند به قطب جنوب و شمال میروند تا از آنجا استفاده کنند. به فکر تسخیر ماه هستند که از کره استفاده کنند. ما در کنارمان زمین باشد و این زمین خاک شور بر سر ما بریزد و ما آن را تسخیر نکنیم. آب زیرزمین باشد و درخت نداشته باشیم.
اینجا از ۳ متری زمین آب خوب درمیآید. آبی که ما خوردیم، آب قابل استفادهای بود. در نوق خودمان آبهای به مراتب شورتر و زمین به مراتب شورتر را تبدیل به پستهزاری کردیم و مردم زندگیشان را از این طریق خوب کردند. زمانی که من کودک بودم، در روستاهای نوق بچّههایی با من زندگی میکردند که الان همه را میشناسم که با همان زمینهای شور و همان آبهای شور اهل ثروت شدند. قطعاً اینجا بهتر از منطقه ماست. جایی من دیدم. میتوان مسخّر کرد. باید این کارها را کنیم.
خوشبختانه شما مشوّق هم دارید. آن موقع ما مشوّق نداشتیم. اگر چاهی میزدیم، ژاندارمها میآمدند وسایل را از دست ما میگرفتند و چاه را پر میکردند. ولی الان جهاد میگوید: وام و نهال بگیرید و زمین هم به خودتان میدهیم و بعد از اینکه سبز کردید، ملک هم میدهیم. اجاره ۳۰ ساله بگیرید و اگر سبز کردید، ملکتان میکنیم که باید هم بکنند. اگر ملک نباشد، سرمایهگذاری نمیشود. این زمینها که هزاران سال کویر بودند، باید آباد شوند. مال هر کس بخواهد، بشود و ما نباید بخل کنیم و بگوییم کسی پولدار یا زمیندار شد. اگر این کویر تبدیل به ملک شود و درخت و شتر بیاید، کسی ضرر نمیکند. این چه حسادتی و این چه بخلی است که ما داشته باشیم! این چه تفکر غلطی است که در بعضیها هست که خیال میکنند بگذاریم زمین کویر بماند، امّا کسی زمیندار نشود، بگذارید ملک شود. بگذارید ارث ببرند، سرمایهگذاری و برای خودشان کار کنند.
نتیجهاش به همه کشور برمیگردد. این طرز تفکر کوتهنظرانه و بخیلانه است که در اسلام طرد شده است. علیبنابیطالب (ع) که افتخار میکند در عمرش این همه درخت خرما کاشته، در چنین جاهایی کاشته است. در بیابانهای اطراف مدینه بود. در آن هوای گرم حجاز نخلکاری میکرد. اینجا نخل نمیشود، اما پسته که میشود. اگر پسته هم نشود، همین اسفناجهای وحشی میتواند مراتع عظیم شتر باشد. الان نقطهضعفمان در کشور کویر است.
از اینجا تا مرز پاکستان، از اینجا تا طبس و آن طرف طبس که به طرف شمال میرویم، باز کویر است و تا لب دریای عمان در جنوب و تمام سواحل خلیج فارس، کویر و بیابان است که دولت خیلی آسان میتواند پشتیبانی کند که اینها را تبدیل به مرتع و قابل استفاده کنیم. واقعاً بیکار داشتن در این کشور ننگ است. البته این برای شما یزدیها نیست. چون شما یزدیها کمترین بیکار را دارید.
شما آدم بیکار ندارید و همه کار میکنید. جاهایی که اینگونه هستند، واقعاً برای جامعه انقلابی و اسلامی ما که فکر کنیم اینها را داریم و باز هم بیکار باشیم، مایه ننگ است. خانمها هم باید در این مرحله وارد شوند. هیچ اشکال ندارد که خانمها به کویرها بیایند و کار بکنند. همانگونه که در شمال برای برنجکاری میروند. در فیلمها دیدید که پاهایشان تا زانو در گل فرو رفته و دارند نهال میکارند. همین خانمها بعد لباسهای خوبشان را میپوشند و آن طرفتر لب دریا میروند. هیچ اشکالی ندارد که اینجا هم به خانمها عادت بدهید هم در خانهها کارهای کاردستی داشته باشند و هم برای آبادانی کویر کار کنند. البته آنهایی که تحصیل نکردند و به کارهای دیگر نمیرسند، به شوهرانشان کمک کنند و در بیابانها با هم همکاری کنند.
باید این کویر را که نقطهضعف ماست، به نقطه قوّت خودمان تبدیل کنیم. فکر کنید که اگر ۵۰ میلیون هکتار کویر تبدیل به مرتع شود و هر هکتاری هم بتواند دو نفر شتر را در خودش نگه دارد، صد میلیون شتر میشود که یک منبع عظیم پروتیئن، کار و اشتغال است. به کسی هم کار ندارند. نه آب میخواهند، نه قنات میخواهند و نه راه میخواهند. خودشان کار خودشان را میکنند و ما از گوشت، پوست، پشم، کرک و شیرشان استفاده میکنیم واقعاً ثروت عظیمی میشود. همین کویر مزاحم با همین بادهای پرنمک میتواند تبدیل به نسیم خنکی شود که از روی مراتع میآید و آدم به جای نمک، الطاف خدا را میبیند. یزد جای این کارهاست و بخشی از اهداف سفر من همین است. به دنبال این مسئله هستم.
خوشبختانه در دل همین کویرها معادن بسیار باارزشی است. امروز از معدنی در چادرملو بازدید کردیم که چهارصد میلیون تن سنگ آهن دارد نتیجهاش صد و پنجاه میلیون تن فولاد میشود که رقمی نزدیک ۲۰ میلیارد دلار ثروت در آن خوابیده است. چقدر اشتغال در این منطقه ایجاد میشود! البته فقط دو تا سه قله کوچکش این همه ارزش دارد.
آن طرفتر منطقه وسیعی اورانیوم غنی دارد که هر کیلویش در دنیا چه مقدار باارزش است! امروز منبع صنعت انرژی هستهای است. سایر منابع اینجا هم غنی هستند، اما بیسوادی، جهل، بیحالی و بیاطلاعی ما مردم را فقیر نگه داشته است. متأسفانه ما با زندگی سنتی خیال میکنیم فقط با قناتی که چند کیلومتر آن طرفتر یک قطره آب بیرون میآورد، میتوان زندگی کرد. اگر اینجوری زندگی کنیم، اینجور میشود، ولی اگر از ابزار روز و از امکاناتی که هست، استفاده کنیم، نوع زندگی عوض میشود.
به هر حال کار یاد دادن به شما یزدیها خیلی جالب نیست، امّا ابزار کار به شما دادن کار مهمی است که ما این کار را خواهیم کرد. به هر حال از اینکه باعث شدم در این آفتاب و با این راه و در گرد و غبار به زحمت بیفتید، از شما عذر میخواهم.
والسلام علیکم و رحمه الله