سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع فرماندهان گردانهای عمل کننده در عملیات کربلای 5

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع فرماندهان گردانهای عمل کننده در عملیات کربلای 5

  • دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۶۵

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
کار عمده‌ای که امروز با شما داریم، این است که گردان‌ها را به گونه‌ای تقسیم کنید که ما بتوانیم با همه شما حرف بزنیم. حالا چگونه می‌خواهید تقسیم کنید، خودتان می‌دانید ولی طوری باشد که برای هر یکی، یک ربع، نیم ساعت وقت بگذارید که جداگانه ما با شما بنشینیم. شما جریان کار خودتان را که چگونه عمل شده و مشاهدات خودتان را، نقاط ضعف و قوت را که تشخیص دادید در کار وجود دارد، وضعی که از دشمن می‌دانید، تلفات خودتان را و دستاوردهای خودتان را در دو، سه فصل برای من توضیح دهید که من هم بروم و خدمت امام توضیح بدهم.
آن روزی که من آمدم، شب قبلش من خدمت امام بودم. جلسه‌ای بود که سران قوا بودند و حضرت امام تشریف داشتند، منزل ایشان رفته بودیم. ایشان هم خیلی شاداب بودند. من هیچ وقت ایشان را این‌طور شاداب ندیده بودم. خیلی سرحال بودند. از اول که آمدند، همه‌اش تبسم بر لبهایشان داشتند. بعد وقتی که می‌خواستند بروند و مطلع شدند که بنا است که من اینجا بیایم و نظر دارم با فرماندهان رده‌های پائین‌تر صحبت بکنم، ایشان فرمودند که سلام مخصوص مرا به بچه‌ها برسان و بگو من که کاری برای شماها نمی‌توانم بکنم غیر از اینکه دعا می‌کنم، هر وقت که با خداوند رابطه برقرار می‌کنم اولین چیزی که برای من هست، اینست که از خداوند برای این جوانهای خوب تقاضای سعادت و موفقیت می‌کنم.
این مهم است خوب گوش بدهید، امام فرمودند امید اسلام و مسلمانهای دنیا امروز به شماها بسته شده، این حرف خیلی مهمی بود که ایشان این‌طور تعبیر کردند و مرا مأمور کردند که این پیامشان را به شماها برسانم. حالا من خواهش می‌کنم که شماها وقتی به واحدهایتان رفتید، این پیام را به همه بچه‌های دیگر برسانید که چنین پیغامی از طرف امام به شما رسیده است. نظرشان هم همین بود که این عملیات دیگر متوقف نشود. همین نقشه منطقه عملیات جلویشان بود، یکی از همین نقشه‌های 25001 و خوب و با دقت مواظب بودند که کجا داریم می‌رویم، زمین چه جوری است، وضع چه جوری است و البته ایشان معمولا در مسائل نظامی اظهار نظر نمی‌کنند، خوب این کار متخصصین است، ما چیزی از اینها نمی‌دانیم. ولی یک نظر صریحی ابراز کردند و این طوری فرمودند که با توجه به نظراتی که ابراز می‌شود، به نظر می‌رسد که مصلحت نیست که ما این عملیات را متوقف کنیم و باید به گونه‌ای نیروها تنظیم بشود و پای کار حفظ بشود که توقف اصلا صدق نکند. هر روز حتی‌الامکان یا دو سه روز یک بار مردم خبر یک موفقیت را بشنوند و این صحنه گرم نگه‌داشته شود تا به اهدافمان برسیم. این پیام ایشان بود که من خدمت شماها عرض کردم.
حالا راجع به‌این پیام و مسائل و دیدگاهها صحبت می‌کنم و برای شما حرف می‌زنم. قبل از اینکه صحبت بکنیم، باید همان مسأله قبلی را تکرار کنیم که من صحبتم کم خواهد بود، بیشتر برنامه‌ام این است که شما بعد از صحبت من بلافاصله خودتان را تقسیم کنید. یکی از آقایان مسئولیت بپذیرد، آقای سنجری و آقای افشاری دونفری آقایان را به چند گروه تقسیم کنید که تشریف بیاورند. من می‌روم در آن اتاق می‌نشینم، آقایان گروه گروه و به نوبت بیایند و وضعی که خودشان داشته‌اند، وضعی که دارید، امکاناتی که دارید، نیروهایتان را و چیزهای دیگر را برای ما بگویید.
حالا مسأله‌ای که الان به نظر می‌رسد، این است که امام و آیت‌الله‌العظمی منتظری و ائمه جمعه و نماینده‌ها و همه الان صحبت از تداوم عملیات می‌کنند. غیر از زمینه‌های نظامی که اینجا دیده می‌شود، یک زمینه‌های سیاسی و اجتماعی هم دارد که شرایط را انسان با مطالعه اوضاع دنیا می‌فهمد. به نظر می‌رسد که پیش از اینکه عملیات آغاز بشود، دشمن تصمیم گرفته بود با حمایت اربابانش به گونه‌ای به ما فشار بیاورد که ما مجبور بشویم ]آتش‌بس[ بپذیریم. این خواسته آنها، مسأله آتش‌بس، مخصوصآ بعد از عملیات کربلای چهار که عراق آن را به صورت غیر واقعی و بی خود به نفع خودش جلوه داده بود، برای آنها جدی‌تر شد. عراق ادعا کرد که آنجا قسمت عمده‌ای از نیروهای ما را منهدم کرده، به صورتی که به این زودی قدرت یک حمله وسیع دیگری را نداریم. از پیش هم اینها برای برنامه‌ای آماده بودند، لذا عجله کردند.
برنامه‌هایشان این‌طوری بود که یک حمله وسیعی در سراسر کشور ما هر جا که می‌توانند به‌شکل بی‌رحمانه‌ای به شهرها انجام بدهند و مقدار زیادی موشک در اختیارش هم گذاشته بودند، که هم هواپیما و هم موشک بزند. از لحاظ تبلیغاتی هم توطئه این بود که ما را مقصر معرفی بکنند و زمینه‌ای که شروع شد، این‌طوری شروع شد که اگر ایران به بصره یا جای دیگر یک گلوله بزند، ما چنین می‌کنیم. طبعآ هم این‌طوری بود یعنی اگر اینها به‌جایی حمله می‌کردند، ما جوابشان را در بصره یا جای دیگر می‌دادیم. بنابراین همین را بزرگ می‌کردند و می‌گفتند که ما آغاز کننده جنگ شهرها هستیم. اختیار تبلیغات هم که دست آنها است، در صحنه‌های جهانی ما را پیش‌قدم معرفی می‌کردند.
حمله به شهرها اگر در کنارش این پیروزیها نبود، مشکل درست می‌کرد. الان شما می‌بینید داخل جامعه شهرهایی مثل اهواز، دزفول، اندیمشک، سوسنگرد، نهاوند، بروجرد، خرم آباد، اراک، باختران، اسلام‌آباد، گیلان‌غرب، تبریز و اصفهان را به شدت زده و بعد باز هم می‌زند، یک بار قم آمد، معنی این حرف که اگر در کنارش پیروزیهای شماها نبود، این است که همه مردم این شهرها چون به‌طور مرتب می‌آیند و تقریبآ هر روز می‌آیند، اگر به نحوی بمباران نکنند، دیوار صوتی را می‌شکنند و شهرهای دیگری هم به‌اینها اضافه می‌کنند و خوب مردم این شهرها وقتی بدانند که حمایت جدی از اینها نمی‌شود، پدافند نمی‌تواند جلوی خطر را بگیرد، دو سه روز که گذشت شروع به بیرون رفتن می‌کنند. حداقل زن و بچه را به روستاها و بیرون می‌فرستند که الان هم این کار را می‌کنند. ما هم حرفی نداریم، برای اینکه مردم تلف نشوند. معنی این حرف یعنی تعطیل شدن خیلی از کارها، نانوائیها، پمپ بنزین‌ها، ادارات، کارخانه‌ها، گاوداریها، مرغداریها، اینها همه در شهرها است. دیگر اینها همه نظامهایش به هم می‌خورد و در کنار این ما از آنها اطلاعات نظامی می‌گیریم. اطلاعات خود شماها است.
احتمال این بود که اینها آماده می‌شدند به‌جایی مثل فاو یا جای دیگر هم حمله کنند. که نشان بدهند ما قدرت نظامی در جبهه هم داریم. اگر حتی جای کوچکی هم می‌گرفتند، فرض کنید در یک حمله غافلگیرانه مثلا بخشی از جزیره را دوباره از ما پس می‌گرفتند، یا دو کیلومتر جلو می‌آمدند، یا یک جاهای دیگر مثل ارتفاعات بالا را می‌گرفتند، هیاهو می‌کردند. در آن صورت یک فشار شدیدی روی گروه ما از نظر روانی می‌آمد. خداوند نخواست این طور بشود. برنامه اینها به هم خورد.
بعد از آنکه در عملیات کربلای چهار آن فترت پیش آمد، خداوند به ذهن فرماندهان شما انداخت که با خواست شماها و با فشاری که از پائین هم بود، عملیات سریعآ انجام بشود و آن سرعت عمل خیلی کارگشا شد. پیش از آنکه دشمن برنامه‌اش را اجرا بکند، عملیات کربلای 5 شروع شد. اوایلش اینها کربلای 5 را تا دو روز پیش نمی‌خواستند باور بکنند و همه رسانه‌ها می‌گفتند موفقیت در جایگاه کوچکی است و در اخبار، تبلیغات عراق را بیشتر دامن می‌زدند، برای اینکه جنگ شهرها را شروع کرده بودند که به آن هدفشان برگردانند، ولی عملیات خیلی مؤثر شد. به لطف خداوند این توالی و تداوم عملیات و تداوم حمله و تهاجم و تخریبی که در دشمن قرار است انجام بشود، و به این شکلی که تا به حال پیش آمده، اثر خیلی زیادی هم روی جامعه و هم جامعه بین‌المللی داشت.
چون هر روز مردم خبر پیشرفت را شنیدند، خبر پیروزی را شنیدند، روحیه مردم خیلی بالا رفته. من دو سه روزی از اینجا به تهران رفتم و در مجلس بودم، از روحانیون و ائمه جمعه و دیگران که بیشتر با مردم تماس دارند، اطلاعاتی گرفتیم، حتی در آن شهرهای تخریب شده مردمی هستند که اثاثشان را در کامیون گذاشتند و دارند می‌برند، زن و بچه‌هایشان را روی بار سوار کرده‌اند و در خیابانها شعار جنگ جنگ تا پیروزی می‌دهند.
پس می‌بینیم اگر پیروزی نباشد، یک شهری که خراب می‌شود، منافقین و ضدانقلاب میدان پیدا می‌کنند و می‌آیند و می‌گویند، چقدر مردم کشته بشوند؟ چقدر مردم آواره بشوند؟ چرا این‌طور می‌کنید؟ دیگر زمینه این حرفها را ندارند. ما هم وقتی پیروزی به دست می‌آوریم می‌توانیم روحیه مردم‌مان را حفظ کنیم و پشت جبهه را با تداوم عمل گرم نگه داریم و ما حالا هم نمی‌دانیم دشمن تا کی می‌خواهد این شهرزنی و شرارتش را ادامه بدهد و هر چه می‌خواهد بکند. ما کاری نداریم که تا کی می‌خواهد ادامه بدهد. الان تنها راه ما تداوم عملیات است.
برای اینکه در این جنگ یک گام مؤثری به جلو برداریم، این است که دیگر مهلت ندهیم که دشمن دوباره نیروهایش را تأمین بکند، خطوطش را مستحکم بکند و با تبلیغات برای خودش روحیه درست بکند. الان از امروز مخصوصآ از دیروز و امروز شروع کرده است و گفته که ما اعلام کردیم خبرنگاران بیایند. تا نگفته بودیم یک مقداری تردید وجود داشت، حالا که اعلام کردیم خبرنگاران بیایند، رسانه‌های جهانی برای اینکه اعتبار خودشان را زیاد از دست ندهند، چون می‌دانند فردا که خبرنگاران می‌آیند و از پس فردا دیگر حقایق می‌رود روی فیلم و اینها، از حالا افتادند دارند پیروزیهای ما را می‌گویند. و لابد عصر رادیو را گوش دادید گزارش از لندن بود که مسأله رفتن صدام و مسأله شکست صدام و صدام بدون بصره نمی‌تواند بماند و این طور مسائل را مطرح می‌کرد.
ما باید حامیان صدام را مأیوس کنیم تا از او حمایت نکنند. او الان از جاهای دیگری می‌تواند اسلحه بگیرد و ترمیم بکند. مهمات و چیزهای دیگر بگیرد. اگر به او ندهند به هر حال ذخیره‌هایش ته می‌کشد. تداوم عملیات هم مانع می‌شود که کمکها به او برسد. چون دیگر نمی‌خواهند اموالشان را بدهند. اینجا هم مانع این می‌شود که او خودش را بسازد و برنامه‌ریزی بکند و برخودش مسلط بشود. باید دائمآ در حال انهدام و عقب‌نشینی باشد. هم برای روحیه خود ما و ملت ما مؤثر است و هم پشت جبهه را گرم می‌کند.
بچه‌هایی که الان در شهرهایشان هستند، تمایل بیشتری دارند برای اینکه جبهه بیایند. اگر اینها بیایند توی جبهه و یک هفته دایم اینها دوره ببینند و آموزش ببینند، و بعد دوباره توجیه بشوند و در یک هفته هم بجنگند. اگر این طور بشود خیلی خوب می‌شود. وقتی که آمدند سه ماه معطل نشوند که آن آخرهایش خسته باشند و اگر کار خانه داشته باشند، بخواهند برگردند این‌طوری نباشد. گرماگرم نیروها بیایند و توجیه شوند و سازماندهی بشوند و بجنگند و آنها که دیگر به اندازه کافی جنگیده‌اند به همان شکلی که الان ترتیب داده‌اند عمل کنند. البته من درست نمی‌دانم برنامه شما چیست؟ شنیده‌ام که تقسیم کرده‌اند که هر واحدی سه قسمت داشته باشد، یک قسمت در خط عملیات، یک قسمت در حال بازسازی و یک قسمت هم مرخص. حالا اینها باید با مشورت خود شماها انجام بشود. من روی اینها خیلی حرف ندارم. کل مسأله اینکه اگر میدان جنگ گرم نگه داشته بشود، همین طوری که الان هست و در ظرف دو سه روز یک عملیات محدودی در همین جایی که الان هستیم انجام بشود، یکی دو روز هم طول می‌کشد که اینها تثبیت بشوند و پاتکها را دفع بکنند، دوباره بعد به‌این شکل شماها کار را ادامه بدهید. جنگ این‌طوری قابل تمام شدن است، یعنی قابل پیروزی است. اگر غیر از این باشد، یعنی ما صبر کنیم دوباره تا 150 گردان 100 گردان نیرو آماده داشته باشیم، طرح بزرگ بریزیم و بخواهیم گام بزرگ برداریم، همین مقدار کارمان مشکل‌تر می‌شود.
من خواهشی که از شما برادران فرماندهان گردانها دارم این است که در این سیاست شماها جدی باشید، فرماندهان لشکرهایتان را، عمومآ فرماندهان گردانها را و فرماندهی کل را یاری بکنید که نظر امام را خوب بتوانید اجرا بکنید. حالا دیگر شما با واحدهایتان، با افراد تحت فرمانتان چه کار می‌خواهید بکنید، اینها دیگر سیاستهایی است که خودتان انتخاب می‌کنید و برنامه‌ریزی می‌کنید و خود شما اگر فرمانده دسته، فرمانده گروهان، حتی اینها هر چه نیاز دارند، تلاش کنید، پیدا کنید. همیشه این‌طوری باشد که نیروی آماده داشته باشیم. گاهی یک فرصت‌های استثنایی پیش می‌آید، همین دیشب بچه‌ها حرکت خیلی قوی کردند، یک جای مهمی خط دشمن را شکسته‌اند و از نهر جاسم، یکی دو کیلومتری به طرف بصره، جلوتر رفته‌اند. اینجا جایی است که اگر خوب بتوانند تداوم بدهند پشت دشمن را قطع می‌کنند و یکی از خطهای سخت دشمن را همین نقطه‌ای که الان رسیدیم هست، می‌توانند به هم بریزند. این موقع‌ها شما همیشه باید نیرو در دست داشته باشید.
نیروها هم به‌گونه‌ای به‌کار گرفته بشوند که خستگی مفرطی برای کسی پیش نیاید، یک آدمی که دو سه روز در جبهه به سختی ماند، خسته می‌شود، یک کاری کنید که بعدش یک قدری استراحت بکند و بتواند توان خودش را باز یابد و اشتیاق رفتن به جلو همین طور بالا بماند. کاری کنید که آنجا افراد به شدت خسته نشوند، البته این مقداری به سیاست جنگی مربوط است. اینها را با فرماندهان لشکرها صحبت می‌کنیم که در تنظیم گردانها و اعزام گردانها به جلو، این سیاست را مراعات بکنند. چیزی که الان برای ما قابل توجه است این است که شرایط خوبی که الان ما داریم به‌این خوبی و به‌این آسانی به‌دست ما نمی‌آید.
میدان جنگی که الان برای شماها هست و در آن دارید می‌جنگید، یک کیلومترش به‌اندازه یک عملیات بزرگ است. یعنی همین که دیشب بچه‌ها از نهر جاسم عبور کردند و یک کیلومتر جلو رفتند، اگر در نزدیک سلیمانیه ده کیلومتر جلو می‌رفتیم و یک خیز حسابی برمی‌داشتیم این قدر مؤثر نبود که این مؤثر است. رسیدن به شهر بصره کار سختی نیست، یعنی، هفت تا هشت تا این‌طور خیز برداریم، داخل شهر بصره شده‌ایم. داخل شهر بصره شدن، حتی اگر ما یک خیابان شهر را بگیریم، یعنی، بیرون شهر منتظر به ساختمانهای شهر بایستیم، دیگر بصره یک شهر مسکونی نیست، یعنی حالا هم نیست.
الان یک خبرنگار دزدکی خودش را به شهر رسانده، یک خبرنگار آمریکایی که معلوم می‌شود با هوش و زرنگ و شیطان بوده، با وسایل از کویت آمده و دو روز در شهر گشته. روز جمعه از شهر بیرون رفته و یک گزارشی داده که همه دنیا را متوجه وضع بصره کرده است. شخصی است بنام تایلر، که از دیروز تا حالا سروصدای این بلند شده که می‌گوید؛ شهر عمدتآ خالی است و فقط آمبولانس آنجا دیده می‌شود که آن هم برای ستونهای نظامی است و همین خبر بغداد را متزلزل کرده است. بخصوص این خبر که یک میلیون آدم آواره را یک دفعه از بصره به سراسر عراق بفرستند که این همه مجروح و زخمی و تلفات داده و این همه سربازگیری دارد، خیلی شرایط دشواری برایشان پیش آمده است. اینکه نیروهای آمریکایی به خاطر حضور ما در بصره تهدید بشوند، خیلی از مسایل عوض می‌شود. الان شما اگر از هور حرکت کنید و جاده را هم فتح کنید، این یک چیز مهمی نیست. جاده بصره اگر قطع بشود، مشکلاتی برای بصره درست می‌کند، اما بصره خالی نمی‌شود. از آن طرف، از غرب آنها حفظ می‌کنند و چیزی از کویت به اینجاها می‌رسانند و بصره را حفظ می‌کنند. وقتی با مشکلاتی مواجه می‌شوند، گام نظامی مؤثری است. از مهران پیش برویم و خودمان را به نزدیکترین جا برسانیم، باز همین وضعیت پیش می‌آید. از مندلی برویم مثلا 20 کیلومتر جلو برویم، یک فتح نظامی است، اما جایی مختل نمی‌شود. از قصر شیرین عبور کنیم و برویم خانقین را بگیریم، همین است. الان یک چیز فوق‌العاده‌ای پیش نمی‌آید، اما برای ما اینجا چیزی در دستمان است. یعنی وسیله‌ای که دشمن را شکسته است، حتی دشمن متزلزل است، دشمن هنوز تا بخواهد خطش را محکم کند، مثل گذشته یک قدری طول می‌کشد، دشمن سراسیمه است. راهکارهای زیادی هم الان برای شما هست. چند تا راهکار داریم، آنها را بررسی می‌کنیم و راهکار بهتر را انتخاب می‌کنیم. فعلا میدان باز است.
اینجا نباید سستی بشود. البته شما که اهل سستی نیستید، در گردانها جزء زحمت‌کش‌ترین و فداکارترین بخشهای رزمی ما هستید. همیشه دلهره من این است که فرماندهان گردان را در جنگها به خاطر پیش تازی که دارند، از دست بدهیم. نقطه مهم جنگ، امروز فرماندهان گردانها هستند. استخوان‌بندی اساسی نیروی ما را فرماندهان گردانها دارند تشکیل می‌دهند که شماها هستید. بنابراین با تصمیم شما و با پایداری شما ما می‌توانیم بمانیم و با سستی شما که نعوذبالله چنین چیزی ما اصلا فکر هم نمی‌کنیم که پیش بیاید، جبهه ما سست می‌شود. موقعیت را شما حفظ کنید و پیام امام را خیلی جدی بگیرید. یعنی تکلیف بگیرید. خود شما از درون همین جور عمل می‌کنید، ولی این پیام ما را قوی‌تر کنید. دلیلتان را بیش از پیش تقویت کنید و از وضع بسیار خوب الان استفاده کنید.
شرایط اقتصادی کشور ما یک طوری است که مصلحت نیست که ما بیش از این جنگ را طولانی بکنیم. چیزهایی است که خدمت شما عرض می‌کنم که بدانید. تا به حال شما را کم دیده‌ایم و مسایل را به فرماندهان بالا می‌گفتم. ما امسال برای مملکت، کمی بیش از نصف این بودجه، توانستیم تهیه بکنیم. یعنی بودجه نفت بود، نفت هم ارزان شد و هم، کم فروختیم.
از همه بودجه کشور زدیم و آمدیم 25 میلیارد تومان اضافه، با اجازه امام بدون تصویب مجلس - 25 میلیارد تومان خیلی رقم بزرگی است - جداگانه برای همین 500 گردان از بانک مرکزی قرض کردیم. در بودجه کل کشور 40 میلیارد تومان، 45 میلیارد تومان برای جنگ گذاشته بودیم، این پول را به‌ارتش و سپاه دادیم و 25 میلیارد تومان از بانک مرکزی که 750 میلیون آن، دلار است برای خریدهای خارجی جنگ دادیم و موفق شدیم این همه نیرو را جذب کنیم و برای اینها مهمات تهیه بکنیم، ماشین‌آلات تهیه کنیم، غذا، لباس و وسایل انفرادی‌شان را تهیه بکنیم. معلوم نیست که وضع بودجه‌مان بهتر از بودجه گذشته باشد، شاید هم بدتر باشد. یعنی ما در سال آینده هیچ دلیلی نداریم که نفت بیشتر بتوانیم بفروشیم یا شرایط بهتری به وجود بیاید، بلکه ممکن است، وضع خیلی بدتری برای ما قائل شوند و فشار به ما وارد بیاورند. بنابراین تجهیز این همه نیرو که الان دارید، همیشه برای ما مقدور نیست.
ممکن است به نقطه‌ای برسیم. شما فکر نکنید که مثلا می‌گوییم کمکهای مردمی و اینها. کمکهای مردمی ارزش خیلی بالایی دارد از لحاظ روحیه، ولی در مقابل پولهایی که دولت می‌دهد، چیزی نمی‌شود. ما مثلا قیمت گلوله‌هایی که به کار می‌برید یا یک کاتیوشا که می‌زنید یا توپخانه‌ای که عمل می‌کند اینها را حساب کنیم، رقم خیلی سرسام‌آوری است. بنابراین اینکه ما بخواهیم هی صبر کنیم 500 گردان، دوباره 500 گردان و دوباره 500 گردان، این کار را خواهیم کرد، اگر لازم باشد همه کارهای مملکت را تعطیل کنیم، تعطیل می‌کنیم و این کار را انجام می‌دهیم. اما بهتر این است که به آنجا نرسیم. به گونه‌ای عمل بکنیم که مضیقه برای مردم نباشد. فردا ممکن است پنیر نتوانیم بخریم، شکر نتوانیم بخریم، قطعات برای کارخانه‌ها نتوانیم بخریم، ما الان همین جا که کارخانه درست می‌کنیم، مثلا کفشی که درست می‌کنیم یا لباس که می‌خواهیم درست بکنیم، همین‌ها احتیاج به مواد اولیه دارد که باید از بیرون بخریم. هر چه پیش بیاید برای اینها هم نمی‌توانیم بخریم. کارخانه‌ها از کار می‌افتند و مردم بیکار می‌شوند. حتی کود برای مزارع‌مان ممکن است نرسد. این‌طور چیزها دائمآ رشد کار را تضعیف می‌کند و عملا هم در جنگ تأثیر می‌گذارد.
بنابراین، مصلحت ما این است، مصلحت جنگ این است، مصلحت اسلام این است و مصلحت انقلاب این است که از نیرویی که الان به دست می‌آید، حداکثر استفاده از این نیروها را بکنیم و نگوییم نیروها بیایند به جبهه، سه ماه وقت بگذارند و کار جدی نکنند و برگردند. ما آن گونه برنامه‌ریزی بکنیم که اینها توانشان را در جبهه به کار گیرند و وقتش هم همین حالا است. دشمن خودش چیزی ندارد او هم مثل ماست. کمتر از ما دارد، اما کشورهای قدرتمندی هستند در دنیا، که می‌خواهند او را سر پا نگه بدارند. زمان هر چه بگذرد، می‌تواند او بعد از یک فاصله، اگر افتاد، دوباره از بیرون خودش را تأمین بکند، در آن حدی که تا حالا خودش را تأمین کرده است. لذا زمان را ما نباید از دست بدهیم. دستوراتی که آقای منتظری دادند و ائمه جمعه از مردم خواستند، همه دارند می‌گویند تداوم نیرو و امکانات و تداوم عملیات مهم است و ان‌شاءاللّه شما مخصوصآ فرماندهان گردانها این سیاست را اجرا بکنید. و ان‌شاءاللّه این جلسه مبارکی است که ما با شما داشتیم. سلام بنده را به همه برادرانمان در جبهه برسانید. ما منتظریم از شما حرفهای بیشتری را بشنویم تا با واقعیت های جبهه به خوبی آشنا باشیم. از همه شما من التماس دعا دارم.
    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته