سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع فرماندهان مناطق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع فرماندهان مناطق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

خاطرات یکشنبه ۸ اسفند: ... به مجلس رفتم. چند لایحه تصویب شد. در تنفس برای فرماندهان مناطق و پرسنل سپاه صحبت کردم...

  • یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۶۱
پیرامون: سپاه و وحشت دشمن از سپاه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدالله والسلام علی رسول‌الله و آله

  معمولاً در جلساتی که بچه‌های سپاه را می‌بینم، بسیار احساس خودمانی و رفاقت می‌کنم. خودتان این موضوع را تعیین کردید که درباره این موضوع صحبت کنم، والاّ چیزهای دیگری هم بود که صحبت کنم. البته، در مورد سپاه زیاد نظرم نبود. در مورد جاهای دیگر مملکت بود. سپاه ارگانی است که ما فکر می‌کنیم خلوص و یکدستی آن خیلی بیش از جاهای دیگر است، از طرفی نهاد جدیدی است که فداکارها بیشتر در اینجا جمع می‌شوند. تخصص‌های پیچیده لازم را هم خودتان باید کم‌کم یاد بگیرید. بچه‌هایی که این صفات را دارند، آمادگی علمی‌اش را هم دارند که کم‌کم یاد می‌گیرند.

 تا آنجا که اطلاع داریم، در سپاه نیروهای کیفی بسیار خوبی وجود دارند، اگر همان استعدادها با تحصیلاتی که دارند، مورد استفاده قرار گیرند، زمینه بسیار خوبی است. من حالا درباره این موضوع؛ یعنی در مورد سپاه هم صحبت می‌کنم.

 بیشترین  موضوعی که من در سطح کل کشور مطرح کردم، در رابطه با صنعت، پزشکی و کارهای پیچیده فنی است. جاهای دیگری که داریم، خودتان می‌دانید و بیشتر به آن می‌اندیشید. در آن صحنه‌هایی که از قبل شکل گرفته، نیروهایی وجود دارند و در انحرافاتی که بر ایشان تحمیل شده، خیلی مقصر نیستند، رژیم حاکم بد بوده و بد تربیت می‌کرد. اصلاً مذهب نمی‌خواست، ضد مذهب می‌خواست، محیط را آن‌طور فراهم می‌کرد، کشش نفسانی انسان‌ها هم بوده، در آن محیط بسیار مشکل بود. یک آدم‌هایی هستند که ذاتاً آدم‌های خوبی هستند، گرفتاری‌هایی هم پیش آمده که مثلاً از خارج  بلند شده بوده، این چهار سال اخیر این‌جوری بودند. یک آدم‌های خوبی از خارج به قصد خدمت به کشور آمده بودند، ولی وقتی‌که آمدند، باید با آن رژیم کار می‌کردند. رابطه‌ای برقرار می‌کردند، یک امتیاز می‌دادند و یک امتیاز  می‌گرفتند، یا برایشان پرونده است، سابقه شد. ممکن است با صفایی که بچه‌های خوب دارند، آن‌ها را ترک کنند. بعضی‌ها هم طرد شدند.

 از طرفی، الآن نیروهایی در خارج وجود دارند که هنوز هم به ایران نیامده‌اند. کم‌کم درس‌هایشان تمام شد و یا آنجا کار می‌کردند. حالا به فکر افتادند که به ایران بیایند؛ اما  در یک جوّ خاص به آن‌ها اطلاع داده  و یا تبلیغات می‌شود.

این بحث من یک ضرورت است و یک واقعیت هم هست که به دنیا و آدم‌هایی که می‌خواهند بیایند و خدمت کنند، چراغ سبزی نشان داده بشود که تشریف بیاورند تا اگر حاضرند، با این مردم بسازند و خدمت کنند. آن یک بحث این جوری است.

 ما به پزشک زیادی  نیاز داریم، در اکثر رشته‌ها به متخصص نیاز داریم.  در کارهای فنّی که خود شما هم اطلاع دارید. در کارهای پیچیده مشتقات نفت و صنایع که می‌خواهیم بر اساس استفاده بیشتر از مشتقات نفت داشته باشیم، پتروشیمی و بقیه تبعات آن، صنایع مربوط به گاز، به مس و کارهای بعد از ذوب فلزات، در اتم و جاهای دیگر ما نیاز داریم. باید جوی در جامعه به وجود بیاوریم تا آدم‌هایی که رفاه‌طلب‌اند و برایشان زندگی‌شان اهمیت دارد، می‌خواهند با زن و بچه‌هایشان راحت زندگی کنند و خیلی هم اهل فداکاری نیستند، حاضرند کار کنند و حقوقی هم داشته باشند، زندگی خوبی هم داشته باشند، این‌جور آدم‌ها را ما باید داشته باشیم. این‌ها جزو کسانی نیستند که طرد کنیم. باید حفظشان کنیم. و این کار دو فایده دارد:

  •  یکی جنبه‌های انسانی که ما آن‌ها را طرد نکنیم.
  •  یکی هم جنبه‌های نیاز کشور که ما به‌هرحال خادم این مردمیم و باید مصالح مردم را در نظر بگیریم.

 باید روی پا بایستیم. می‌خواهیم کشورمان را مستقل کنیم، استقلال نیاز به این فلان ویژگی دارد. آن بحث من زمینه‌اش این است. البته، در سپاه هم همین فنون لازم است، اما این افرادی که می‌آیند، خیلی کمکشان هستند که بخواهند جذب سپاه بشوند. یک‌بار دیگر هم گفتم، آن بحث یک شکل دیگری دارد. اصلاً آن بچه‌هایی که با شما می‌خواهند همکاری کنند، آن تیپ‌ها زیاد نیستند، این‌ها تیپ بچه‌های مخلصی‌اند که خود این‌ها ممکن است یک‌جور دیگر مسائلی داشته باشند. بالاخره جوان‌اند و تازه می‌خواهند در جامعه شکل بگیرند] با[این‌ها یک شکل دیگری باید برخورد کنیم. البته، اصول و معیارها نباید فراموش بشود. سپاه باید بداند این حالت ارزش نفسانی که دارد، باید حفظ بشود. آن روزی که این را خدای‌ناکرده از شما بگیرند. یا از دست بدهید یا ضعیف بشود، دیگر آن ارزش سپاه را نخواهیم داشت. من چند روز پیش با بچه‌های بیت که آنجا برای بیت امام پاسداری می‌دهند صحبت کردم از رقمشان پرسیدم و از روحیه بچه‌ها پرسیدم و از آسایشگاه‌ها سؤالاتی کردم به این نتیجه رسیدم که یک عنصر نامطلوب با این معیارهایی که ما می‌سنجیم، دوروبر این‌ها نیست، اگر هم هست، لااقل شناخته شده است. این را با نیروهای انتظامی قبل از انقلاب مقایسه کردم، حالا بعد از انقلاب آن‌ها هم خیلی اصلاح شدند، اما خوب می‌دیدیم که اگر آن مقدار نیرو قبل از انقلاب می‌خواست به‌عنوان نیروی انتظامی در یک جایی جمع بشوند، چه مقداری از این بچه‌ها به این خوبی در آن بود. این دستاورد انقلاب را نباید اجازه بدهیم به‌آسانی در آن رخنه بیفتد حتماً معیارها باید محفوظ باشد، در امور پرسنلی حتماً این کیفیت را باید حفظ کنید، ولی این لزوماً همراه با خشکی‌های خاصی نیست و باید یک سعه‌صدری هم وجود داشته باشد که یک مواردی هست که منافات با این ندارد. حالا من نمی‌توانم وارد بشوم. وقتی‌که یک پرونده‌ای را ببینم، می‌توانم روی آن قضیه را عرض می‌کنم. اگر صحبت از سعه‌صدر یا برخورد بازتر است، در این حد ما صحبت می‌کنیم، با اصول و معیارهایتان هیچ وداع نکنید و کوتاه نیایید، محکم باشید، سپاه کیفیتش را حفظ کند بهتر از این است که کمیتش توسعه پیدا کند. الآن ما در انقلابمان با داشتن سپاه و بعضی نهادهای دیگر که در میدان‌های دیگر خدمت می‌کنند، ارزش عظیمی کسب کرده‌ایم و این ارزش با اطلاعی که ما از سایر انقلاب‌های دنیا داریم، هیچ قابل‌مقایسه نیست.

 اگر شما به ویتنام و دیگر کشورهای چپی که انقلاب کردند، بروید، یا انقلاب کبیر فرانسه و شوروی را در نظر بگیرید، می‌بینیم بعدش یک چنین جریان سالم ایثارگر بی توقع جان‌برکفی که از خالص‌ترین جوان های مملکت و جوشیده از انسانیت این نیروها درآمده باشد، ندارند. حالا آن‌ها شرایطی مثل ما کمتر پیدا کرده‌اند. این جنگ که بر ما تحمیل شد و این همه نیرو را از ما گرفت، برای آن‌ها هم پیش نیامده، ولی برای ما، این جنگ ضمن اینکه نیرو از ما گرفت، به ما نیرو هم داد.

 در مجموع این طوری بود که این انقلاب موفق شد یک کار بسیار جدیدی بکند. من خیال می‌کنم که یک مقدار وحشت ضدانقلاب خارجی، دشمنان انقلاب از تکوین این نیروست. الآن این‌ها فکر می‌کنند که این نیروی عظیم و مهاجم را که جمع شده، نمی‌شود در یک جایی حبسشان کرد و این‌ها می‌جوشند و خروش دارند. یک حالت خاصی این‌ها دارند، آن‌هایی که مطامع استعماری و نامشروع دارند، در اطراف کشور ما از این نیرو به وحشت افتادند. آن‌ها می‌گویند، این نیرو در داخل کشور حبس نمی‌شود حالا یک چند تایی که بچه‌های ما در سوریه هستند، هر روز یک خبری برایشان می‌تراشند، در بعلبک مثلاً چه کار کردند، آنجا را ایرانی‌ها این جوری کردند، پرچم لبنان را این جور کردند، فلان جا را گرفتند. دنیا روی این جمعیت شما حساب می‌کند و داخل کشور هم بیمه شده است. حالا که جنگ است و شماها نیروهای اصلی‌تان یک مقدار زیادش به جبهه می‌روند و خارج از شهرها هستند، وضع این طوری است.

 ما یک سال و نیم  تا دو سال پیش هم این حرفها را می‌زدیم. آن روز می‌خواستند کودتا کنند ـ کودتای نوژه ـ در قضیه طبس، ما عین این حرف را می‌زدیم، می‌گفتیم که در این شرایط ما در هر قضیه‌ای یک عدّه بچه‌ها این جوری اسلحه به دوش داریم، اگر ضدانقلاب می‌خواهد کارش را شروع کند، چه فکری می‌کند؟ چه جور می‌خواهد با این مردم، با این بچه‌ها درگیر شود؟

سابقاً، مثلاً یک خانه تیمی که پیدا می‌کردند، می‌خواستند خانه‌های تیمی را بگیرند. این‌ها یک خانه تیمی که پیدا می‌کردند، همه منطقه را از چهار خیابان اطراف می‌گرفتند لشکرکشی می‌کردند، همه را می‌بستند، مدت‌ها طول می‌کشید، مسئول خانه تیمی هم از دستشان درمی‌رفت. این طوری می‌شد. الآن تا یک خانه، پنج خانه تیمی را می‌گیرند. بچه‌ها فوری می‌رسند و ظرف دو، سه ساعت بدون اینکه تلفاتی بدهند ـ یا تلفات کمی می‌دهند ـ آن‌ها را با انبار اسلحه و مسلسل در خانه‌ها با تیربار و گاهی اسلحه‌های قوی‌تر، می‌گیرند می‌آورند و این خیلی تفاوت است.

 آن رژیم شاه با آن هیمنه‌ای که برای خودش درست کرده بود، آن ساواک و آن افراد فنی و دوره دیده در اسرائیل این جوری بودند. این نیرو که متکون شده و به وجود آمده، داخل کشور بدترین تروریسم را از سر کشور کوتاه کرد. آمار این‌ها را به تدریج در روزنامه‌ها خواندیم  که اگر جمع بشود، رکورد عظیمی می‌شود که این قدر چیز برای یک لشگر جمع کرده بودند این‌ها آن‌ها آدم‌های عادی خیلی سطحی نبودند، به هر حال بچه‌هایی بودند که مقاومت می‌کردند. دو سال و چند ماه است که داریم می‌جنگیم و شما هم این جور دارید بسیج می‌کنید. این‌ها را آموزش دادن و به سرعت رساندن و کار عجیب و غریبی هم که شما می‌کنید، باز برای آن‌ها وحشت‌آور است.

لابد می‌دانید ما اینجا چند تانک از فلان کشور خریدیم، آوردیم، اگر خواستیم آن‌ها را راه بیندازیم، چقدر طول می‌کشید تا آموزش بدهند؟ معمول دنیا این است که وقتی یک اسلحه جدیدی وارد میدان می‌کنند، این جوری هم یک دوره طولانی می‌گذرانند، آموزش می‌دهند، به کار می‌گیرند، تمرین می‌کنند تا قابل استفاده باشد. وقتی شما بچه‌هامان به میدان می‌روید از دشمن همان جا اسلحه می‌گیرید، اسلحه‌های پیچیده می‌گیرید و علیه آن‌ها به سرعت به کار می‌گیرید و این‌ها پشتش سوار می‌شوند برای عملیات بعدی به این طرفتر برمی‌گردند، این حالت برای دشمن ما گران است. روی این نیرو از این جهت حساب می‌کنند و وحشت دارند. حقشان هم هست که وحشت داشته باشند، باید هم داشته باشند. آن‌ها غاصبند، ظالمند، متجاوزند، وحشتناک و خائن و خائف هستند، سپاه پاسداران در حمایت از انقلاب و بیمه انقلاب داخل کشور و کمک به ارتش در مرزهای خارج، تجربه بسیار خوبی بود که انقلاب ما به دست آورد. فردا اگر در یک کشور دیگری مثل عراق یا جای دیگری مردم بخواهند انقلاب کنند، این تجربه برایشان تجربه خیلی روشنی است؛ یعنی نشان داد که خیلی زود می‌شود جوانها ـ اگر آدم‌های حسابی باشند ـ جمع بشوند، مسلح بشوند، نیرومند بشوند، نیرویشان را در داخل به کار بگیرند و از انقلاب حمایت کنند و مرزها را هم حفظ کنند. این تجربه، تجربه مسری و عملی است و دشمنان از این طور چیزها می‌ترسند. در کشورهای دیگری که مردم انقلاب کردند، این همه مشکلات به سرشان ریخته بود که این تجربه‌ها کیفیت مبارزه با ضدانقلاب را نشان بدهد. از همه نواحی به ما حمله شد. دیدید دیگر؛ از لیبرالیسم درون خودمان با شعار آزادیخواهی، از چپ درون خودمان با شعار حمایت از مستضعفین، از کسانی که داعیه روحانیت داشتند و یک‌جور مثلاً معنویتی هم احراز کرده بودند به یک شکلی، حمایت از ضدانقلاب با صورتهای دیگر، از شعارهای تجزیه‌طلبانهای که مثلاً متکی به شعارهای قومی و ملی بود؛ مثل کردها و ترکمنها و امثال این‌ها، از محاصره اقتصادی، آن هم کشوری که از ابعاد مختلف به خارج از خودش نیاز داشت و توطئه‌های کودتا هم بود، جنگ هم بود.  در تجربه همه این‌ها پیروز شدیم و همه این تجربه‌ها برای انقلابهای دنیا باارزش است. یعنی اگر یک روزی این تجربه‌ها را تنظیم کنند بدهند به کشورهای دیگری که می‌خواهند تجربه کنند.

 آن روزی که می‌خواستیم در ایران انقلاب کنیم، اصلاً دلیل و برهان نداشتیم؛ یعنی هیچ جا نبود که به ما یک تجربه‌ای ارائه بدهد. اگر تجربه انقلابی در تاریخ خوانده بودیم، با ما تطبیق نمی‌کرد. ما مثل کمونیست‌ها نمی‌توانستیم اردوگاه درست کنیم، مثل کمونیستها نمی‌توانستیم تصفیه کنیم، مثل کمونیستها نمی‌توانستیم درو بکنیم، چون با معیارهای انقلابی‌مان این کارها را نمی‌توانستیم بکنیم. یک تجربه آزمایش شده، یک راه مشخص شده‌ای نداشتیم. این‌ها برای تاریخ انقلاب دنیا، تاریخ انقلاب دنیای اسلام، کشورهای اسلامی که با ایدئولوژی اسلام و قرآن می‌خواهند مبارزه بکنند، بسیار چیزهای ارزنده‌ای است. خوشبختانه، مردم دنیا هم مطلع شدند، این طور نیست که مطلع نشده باشند، یعنی این زندگی ما منعکس می‌شود. ما یک کشور بازی هستیم.

 انقلاب‌های دنیا نوعاً دورشان پرده آهنی بود و از درونشان کسی مطلع نشده است. ما الآن هم خبری در داخل کشورمان می‌شود، در دنیا منعکس می‌شود؛ از جبهه‌ها گرفته تا زندانها و بازار و مدرسه‌ها؛ به خاطر اینکه هنوز بازیم. ضدانقلاب حضور دارد، مخالفین حضور دارند، ولی ما خیلی هم ابا نداریم. خیلی استحکام داریم، نمی‌ترسیم. خبرهای ما به دنیا منتقل می‌شود و شاید خبرسازترین کشور در تمام این چهار سال ایران بود. حساسیتی که روی ما هست، روی هیچ جای دنیا نیست. یک کشتی‌گیر مثلاً از شما پناهنده می‌شود، در همه رادیوها می‌رود که پناهنده شد. از عراق تا ده‌تا، صد تا پناهنده می‌شوند، هیچ خبری توی دنیا نیست. مثلاً از ما یک کارمند دزد سفارتخانه که احضارش کردند، دزدی کرده، ساواکی بوده، به فرانسه خبرش می‌رود، در صورتی که آن حادثه بزرگ تاریخی در جاسوسی دنیا است که یک جاسوسی از شرق به غرب پناهنده بشود. این حساسیت که روی انقلاب ما در دنیا هست، اهمیت قضیه را می‌رساند. از جهتی هم خوب است؛ چون ما حرفی نداریم. ما می‌خواهیم تجربه‌مان منتقل بشود، ما می‌خواهیم دنیا اخبار ما را بخوانند و این قدر نقاط مثبت داریم که می‌تواند مورد قضاوت دنیا قرار بگیرد که نتایج خوبی داشته باشد.

حرف آمد، حرف زدم و فرصت هم تمام شده، باید به کارم برسم. از همه شماها به خاطر محبتی که کردید و به اینجا تشریف آوردید، تشکر می‌کنم.

            والسلام علیکم و رحمه الله