بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
انسان از این منظره بسیار زیبا و ملکوتی، درسهای زیادی میتواند بگیرد.فرزندان بهترین بندگان و انسانهای ممتاز برگزیده خدا که خداوند از میانخلقش آنها را انتخاب کرده و به سوی خود و به راه خود برده و آنها را به افتخاراسارت یا جانبازی یا مفقودالاثر بودن رسانده است. درس روشنی که از اینمنظره خوب میتوان گرفت، این است که جهاد در راه خدا و مبارزه برای خدا ـوقتی که انسانهای مؤمنی در این راه بیفتند ـ همه جهاد و فوزش سعادت وپیروزی است و این، چیز عجیبی است. دل انسان به دنیا و زندگی وابسته و درمادیات و تعلقات مادی اسیر است و نمیتواند این منظره را برای خود مجسمکند. شرایط خاصی لازم است که انسان این مسأله را بفهمد، باور کند، ایمانبیاورد و هضم کند تا جزو وجود آدم بشود.
این سرنوشت کسانی است که در راه خدا حرکت کنند. اگر در جهاد در راه خدا بدون تلفات پیروزی بیاورند ـ خوب روش نصر و فتح با همه محاسبات مادی و معنوی موفقیت حساب میشود ـ آن طرف قضیه مبهم است و ممکن است تصور ابتدایی برای هر آدم معمولی این باشد که کسی که در راه مجاهده جانش و یا سلامتیش را از دست میدهد و یا دچار مشکلات دیگری میشود، این ضرر و خسارت است و عجیب است که خداوند با قلم قدرتش و با طرح جهان آفرینش، این مسأله را به گونهای تنظیم کرده که در دو طرف قضیه پیروزی و در دو طرف قضیه خیر و برکت است و برای رهروان راه خدا اصلاً ضرر تصور نمیشود، چه خود و چه کسانی از
بستگانشان که در راه آنها باشند و حال آنکه اگر کسی در راه آنها نباشد ضرر میکند. شما همسر شهید و برادر شهیدی را در نظر بگیرید که راه شهیدش را قبول نداشته باشد و مخالف راه او باشد، او خسارت میبیند، زیرا که فراقی را تحمل میکند بدون اینکه در مسیر او و از برکات جهاد او استفاده بکند و کمبود او را تحمل بکند.
انسانهایی که در مسیر حق هستند هیچ وقت ضرر نمیکنند. ما الان هزارانشهید داریم و در یک محاسبه سطحی ممکن است کسی بگوید که اگر اینشهدا بودند و اگر الان این دهها هزار شهید ـ که هر یکی از آنها به اندازه محلهای و ملتی ارزش دارند ـ حضور داشتند، چه میشد. این شهدا وقتی که رفتند ما فهمیدیم ارزش دارند. شهدا کسانی هستند که خداوند اینها را در برنامه آفرینش برای عالیترین مقام انسان برای ملاء اعلا انتخاب کرده و حالا رفتهاند، ما میفهمیم که اینها آدمهای فوقالعادهای بودند و تا اینجا بودند چیزی نمیفهمیدیم. شما هم که بچههای آنها بودید نمیفهمیدید که اینها چطور آدمهایی هستند، خود هم شاید نمیفهمیدند که چه جوهری دارند. همسرانشان و پدرانشان هم نمیفهمیدند و این جوهر چیزی نیست که بتوان نمایش داد، وقتی که نقد شد، آن موقع فهمیده میشود. ممکن است انسان بگوید این جور انسانهایی که از دست ما رفته، خسارت است، اما جای این خسارت چیزهای دیگری میآید که آنها اهمیت دارد و جای این را پر میکند.
بالاخره آدم چیزی را از دست میدهد، اما باید ببینیم چه چیزی را به جای آن آورده است. شما که حالا تحصیل میکنید و مثلاً چهار ـ پنج ساعت وقت صبح در مدرسه میمانید و زحمت میکشید، این پنج ساعت وقت را هم مصرف کردهاید و وقت هم طلا و گرانبها است، باید ببینیم چه به دست آوردهاید و چه چیز جزو وجودتان شده است، اگر چه پنج ساعت از وقتتان رفته اما به یک انسان آگاه تبدیل شدهاید و داستان شهادت و صدمات در راه خدا از این هم مهمتر است و این یک نمونه کوچکی بود که من عرض کردم. خون شهیدان و مرارت مجاهد بازده بسیار بیشتری از اینها دارد، اینکه خود چه به دست آوردهاند، اصلاً قابل توصیف نیست که شهید چه چیزی به دست آورده است. شهیدی که از این جهان خاکی یک دفعه پرواز کرد و بر روی بال ملائکه در بزم انبیاء و اولیا رفت و به آن جایی که بهترین خلق خدا در طول تاریخ جمع هستند و یک دفعه ره صدساله را در یک شب پیمود و از روی زمین و میدان جنگ، به سرعت برق در جوار خدا رفته، ما فعلاً این را نمیتوانیم بفهمیم، او یک حیات دیگری پیدا کرده و به موجود دیگری تبدیل شده است. او خیلی چیزها به دست آورده است. آن اسیری که در راه آرمانش اسیر است و آن جانبازی که سلامتی و دست و پا و چشم و نعمتهای جسمیش را از دست داده است،
باید دید که به جای این چه به دست آورده، ما تا مقامات اینها را نبینیم نمیتوانیم بفهمیم. این یک محاسبه، محاسبه دیگر همین شما و آثار شهید هستید و خدماتی که شهید به جامعه میکند و خدماتی که اسرا و جانبازان و مفقودان به جامعه میکنند.
چه الهامی از راه اینها به جامعه داده میشود و چقدر مردم به خاطر راه و بهخاطر سرنوشت اینها هدایت میشوند. در هر محلهای که یک شهید در آنباشد، در هر روستا که یک قبر شهید باشد، در شهری که یک گلزار شهدا باشددر هر فامیلی که یک شهید و یا یک جانباز باشد که خود شهید مجسم است ویا انسان مفقودالاثری ـ که یادش از خودش همیشه هزار بار بزرگتر است وفراموش نمیشود ـ باشند، بچهها و جوانان ونوجوانان و مردم آنجا همیشهمشعلی را دارند؛ تا اسم و یاد و قبر و بچهها و خانه و کتاب و وصیتنامه وآثار و خاطرات او هست، مردم مشعلی را میبینند و دنبال این مشعل راهمیافتند و این نور هدایت مردم را به دنبال خود میکشاند و کوره راههایزندگی را روشن و تابناک میکند. هرچه اثر داشته باشد، این اثرش را درمجموع باید در محاسبات پیروزیهای این راه قرار داد. ما حالا چون شهید زیادداریم کمی دارد برایمان عادی میشود، ولی در گذشته این جوری نبوده و یککسی که شهید میشد اصلاً فامیل شهید زاده نام میگرفته و ما الان فامیلهایشهید زادهای داریم که چند نسل پیش یکی از فامیلهایشان شهید شده، اینهاافتخار دارند و معزز هستند و مایه الهام هستند و تازه خیلیهایشان به خاطراینکه در راه عزت و احترام افتادهاند یک مقدار راه شهیدشان را گم کردهاند، اماما وقتی که این جور بچهها و فرزندان خوب شهدا را داریم و این موجی استکه امروز کل کشور را گرفته و تیپ شما عامل تبلیغ و راهنما برای دیگران شدهاست. این سرودی که بچههای شهدا این جوری خواندند، حال آدم را از یکوضع عادی به دنیای دیگری میبرند، مقاله شور انگیزی که این دختر خانمخواندند، کسی که هم پدرش را و هم مادرش را در راه خدا داده، این جور قدرتحماسه دارد و میتواند افکارش را این گونه بیان کند و این شور و حالی کهبچههای شهدای ما دارند خیلی سازنده است و خیلی برای این ملت مفیداست.
ما برای یک دو نسل آیندهمان به خاطر وجود شما بیمه هستیم؛ یعنی اگر ما مبلغ و چیزهای دیگر هم نداشته باشیم، حضور شما در مدرسهها و خانهها و محلهها و هرجا که هستید راهنما است. البته این طبیعت کار است، اما وظیفهای هم مسئولان کشور دارند که این سرمایههایی را که از خون شهدا، اسرا و رنج جانبازانمان به ما رسیده حفظ کرده و رشد بدهند و اینها را تعلیم و تربیت بدهند. اگر در آینده مسئولیتهای عمده کشور را به دست شما بدهند و مدیران و مسئولان و مدیران مدارس این کشور بشوید، شما قدر این جامعه و انقلاب را میدانید. آنهایی
که سرمایهای نگذاشتهاند در این راه ممکن است لحظهای غفلت بکنند، ولی شما اگر مدیر یک مؤسسه و یا رئیس یک سازمان و یا یک نهاد باشید، میدانید این نهاد یعنی چه و چه خونی در اینجا ریخته شده و چه موجوداتی در اینجا تقدیم شده است و با همه وجودتان این را احساس میکنید.
لذا اگر این برنامهای که امام دستور فرمودند که همه مکلف هستند که وسایلتعلیم و تربیت بچههای شهدا و اسرا و جانبازان و مفقودان را فراهم بکنند،درست انجام بشود که باید بشود و خواهد شد، ما در چند سال آینده یک نسلتربیت شده مجهز و مؤمن و دلسوز و مقاوم از بچههای شهدا داریم که اینهاخود حافظ این کشور هستند و دیگر اینها در هر اداره، سازمان و دانشگاهی کهباشند، نمیگذارند که آنجا فساد بیاید، زیرا میبینند که دارد به خون پدرشانخیانت میشود. اگر غیر از این باشد، خیلی فرق دارد میان کسی که خون پدرشرا در این راه داده و کسی که این سرمایه را نداده است.
بنابراین ما ضمن اینکه خسارات نداشتن این بزرگواران را داریم، درآمد این میراث آنها و الهام بخش خونشان را داریم و یا خاطرات و آثاری را هم که از فرزندان و بستگانشان میتوانیم در جامعه داشته باشیم داریم و من به شما توصیه میکنم که سعی کنید خودتان را با راهی که عزیزانتان داشتند تطبیق بدهید و مبادا ذرهای به خود اجازه بدهید که از راه و خواست آنها جدا بشوید. چون اگر این طور بشود شما این سرمایه بزرگ، این همه ثواب و مقام و اجر و این همه چیزهایی که مال آنها است و بالطبع به شما میرسد را از دست دادهاید. رابطهتان را با آنها حفظ کنید، رابطه شما فقط با آن خون و نسب مادی نیست، رابطه شما با روح است، آنچه که شهید را با جامعه مرتبط میکند، آرمانش است، شما وابستگی خودتان را با آرمان عزیزانتان حفظ بکنید و بدانید که اگر در آن راه باشید، شما مستحق سعادت دنیا و آخرت هستید.
در مورد زیارت امام من نمیدانم برنامه برای شما گذاشتهاند یا نه. من درجریان نبودم و به طور کلی وضع امام را شما میدانید که با آن سن و با آن همهکار و مشکلاتی که به دوش ایشان است برنامههای فوقالعاده برای ایشاننمیشود گذاشت و ایشان برنامههایشان تنظیم شده، مثلاً چه مقدار ملاقات و مطالعه در روز دارند و غیره، به آسانی این برنامهها را به هم زدن به مصلحت ما و جامعه نیست. اگر این باب باز بشود که برنامههای ایشان را به هم بریزیم، دلیلی ندارد که دیگران این کار را نکنند و هر روز عدهای میآیند و همه هم عاشق زیارت امام هستند و حقش بود از پیش تنظیم میشد که نمیدانم شده یا نه، من صحبت میکنم که اگر ایشان ملاقات یا برنامهای داشته باشند، شما از همه محقتر هستید که به زیارت امام بروید. شما بچههای امام
هستید و رابطه قبلی امام با شما بیشتر از هر کسی است و ما این را خدمت ایشان عرض میکنیم و اگر مقدور شد زیارت خواهید کرد، اگر یک وقت نشد مبادا شما دلتان چرکین بشود و بگویید که بیاعتنایی شده. نه؛ برنامه ریزی باید به گونهای تنظیم شود که وقتی بچههای شهدا به تهران میآیند امام را زیارت بکنند. ممکن است برنامهریزی نشده باشد که در این صورت باید از پیش فکر میکردند، زیرا برنامههای امام معمولاً از چند ماه پیش تنظیم میشود و این طوری نیست که هفتگی و یا دو هفتگی و اینها باشد و باید از ابتدا تنظیم میشد. حالا اگر تطبیق بکند با یک برنامهای انشاءالله منطبق میکنیم و الا میماند برای ملاقات دیگری که برای شما انشاءالله خواهند گذاشت. انشاءالله خداوند شما را حفظ بکند، به یاد خدا باشید و همیشه سلام مرا به بستگان و دوستانتان برسانید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته