سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران

  • یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۶۴

بسم الله الرحمن الرحیم
اگر مستحکم‌ترین نظام‌های دنیا نیز با شرایط حاد هفت سال گذشته ما مواجه می‌شدند، قطعآ آسیب می‌دیدند. اهمیت کار نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در خارج به منظور معرفی صحیح نظام جمهوری اسلامی و مقابله با توطئه‌های تبلیغاتی دشمنان اسلام، قابل توجه است. یکی از مواردی که شما در خارج از کشور باید بر روی آن تأکید داشته باشید، این است که نظام ما نظامی اسلامی است و ما به اسلامی بودن آن افتخار می‌کنیم. زیرا اسلام قدرت و صلاحیت اداره یک جامعه را در بدترین و مشکل‌ترین شرایط دارد.
جمهوری اسلامی ایران تنها با اتکای به اندیشه اسلامی توانسته است، شرایط حاد هفت سال گذشته را که با آن مواجه بوده است، با موفقیت پشت سر بگذارد. اگر مستحکم‌ترین نظام‌های دنیا نیز با چنین شرایطی مواجه می‌شدند، قطعآ آسیب می‌دیدند.
ما این را می‌دانیم و دشمنان ما هم می‌فهمند که آنچه نظام جمهوری اسلامی را در ایران نگه داشته، اسلامی بودن نظام است و این در حالی است که هنوز اسلام در دنیا تجربه نشده و ما الگویی نداریم که براساس آن کار کنیم. از کارهای مشکل ما این است که با فقه خودمان که در مدرسه‌ها تدریس می‌شود و در کتابها و دور از واقعیت عملی زندگی است، کار کنیم و چنین فقهی بی نقص نیست. فقهی که در حال حاضر همراه با حکومت نوشته شود، این فقه می‌تواند فقه بسیار محکمی باشد. زیرا یک مقدار آن از متون قرآن و احادیث استفاده می‌شود و مقدار زیادی از آن اجتهادی است و با بحث و استدلال به دست می‌آید.
ما این مشکل را داشتیم و در سخت‌ترین شرایط اداره کشور بودیم و رقیب‌های شیطانی هم هر لحظه در مقابل ما بوده‌اند. علیرغم همه اینها در این هفت سال، مشکلات انقلاب بدین خوبی حل شده است و چنین چیزی برای دنیای استکباری که سالها برای از بین بردن این فکر سرمایه‌گذاری کرده است، گران تمام می‌شود.
دستگاه‌های تبلیغاتی استکبار برای مخدوش ساختن چهره جمهوری اسلامی در اذهان ملتها تلاش می‌کنند. خوشبختانه علیرغم تلاشهای دشمنان، قلب مسلمانهایی که به اسلام ما علاقمند هستند برای جمهوری اسلامی می‌تپد و این مسأله کاملا برای دشمنان محسوس است، لذا هر چه بتوانند برای دور ساختن واقعیت جمهوری اسلامی اذهان مسلمانان تلاش می‌کنند. به عنوان مثال وقتی ما با حضرت امام سخن می‌گوییم، دستگاه‌های تبلیغاتی استکبار اگر بتوانند از آن یک نقطه ابهام و یا تردیدی درست می‌کنند که بگویند بعضی از علما مخالف هستند و روحانیت یکپارچه نیست. اما همین دستگاه‌ها نسبت به اظهارات مخالفین و دشمنان ما توجهی نمی‌کند به عنوان مثال آخر صدام حرفی را زد که نشانه ورشکستگی او بود، ولی دنیا هیچ توجهی به آن نکرد. صدام در مصاحبه با خبرنگاران مصری در پاسخ به سئوال یکی از آنان که پرسید: کارگران و کارکنان مصری شاغل در عراق از شما گله دارند که چرا پول و حقوق آنان را نمی‌دهید. گفت که بله ما در این رابطه مشکل داریم و در آینده آن را حل می‌کنیم.
این اظهارات صدام در حالی عنوان شد که پیرامون این مسأله از مدتها اخباری منتشر می‌شد، مبنی بر اینکه عراق قادر به پرداخت حقوق کارگران خارجی نیست. ولی مقامات عراقی هیچ گاه چنین اعترافی نکرده بودند.
اگر ما چنین حرفی را در ایران در مورد اوضاع اقتصادی نظام اسلامی زده بودیم. دستگاه‌های تبلیغاتی استکبار جهانی پیرامون آن هیاهو به راه انداخته و آن را بزرگ می‌کردند. اما حرف صدام را نادیده می‌گیرند، همان طوری که عیوب بزرگ رژیم صدام مانند استفاده از سلاح‌های شیمیایی و زدن شهرها و تهدید خطوط هوایی و جنایات جنگی آن را ندیده می‌گیرند.
سخن گفتن به اسم اسلام و معرفی خود به عنوان سخنگوی اسلام به دنیا و مردم خودمان باعث افتخار ما و مایه استحکام جمهوری اسلامی است. این کار هم مسئولیت سنگین و هم توان زیادی به ما داده و می‌دهد که البته این فرصت‌طلبی سیاسی نیست، بلکه یک واقعیت نشأت گرفته از ابهامی است که در قلب پیشتازان و رهروان این راه وجود داشته و دارد.
کسانی که بخواهند از روی فرصت‌طلبی دم از اسلام بزنند، به خاطر آنکه واقعیتی در پشت آن وجود دارد، شکست می‌خورند زیرا کذب این ادعا از آثار آن روشن می‌شود و شما این تجربه را این روزها در کشورهای به ظاهر اسلامی می‌بینید. سودانی‌ها اواخر عمر نمیری بیشتر از ما دم از اسلام می‌زدند. در خیابانها حد شرعی جاری می‌کردند، اما هیچ کس باور نکرد که نمیری راست می‌گوید. در مصر هم این نمایش‌ها را دادند، ولی کسی باور نکرد. در پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی هم تا اندازه‌ای که به مردم دروغ نگویند و راست حرف بزنند مردم باور می‌کنند، پشتوانه قضیه باید واقعآ ایمان باشد و افراد قبول داشته باشند، یعنی رهبران باید واقعآ مسلمان باشند و الان رهبران پیشتاز ما در عقاید و افکارشان امتحان خود را داده‌اند. مردم هم این آزمایش را دادند و در مجموع الان روشن است که اینجا که دم از اسلام می‌زنند، دروغ نمی‌گویند و نمی‌خواهند از سفره گسترده الهی در زمین به نفع اهداف سیاسی استفاده کنند، بلکه می‌خواهند به این سفره‌ای که خداوند پهن کرده، غنا ببخشند و کمک کنند.
چون این واقعیت در میان نسل موجود انقلاب وجود دارد، بحمداللّه همه ابزار برای حرکت موفق و نیرومند و شکست‌ناپذیر وجود دارد و ما در حقیقت در این حرکت‌مان وارث اندوخته و سرمایه‌های غنی آن هستیم، که تاریخ نبوت و رسالت در دنیا به جای گذاشته است.
آنها خون‌های مقدسی در این راه داده و وقت‌های مقدسی صرف کرده و فداکاریهای فوق تصور ما کرده‌اند و قلوب عده زیادی از مردم را با این وسیله جذب کرده‌اند. ما وارث چنین وضعی هستیم. طبعآ اگر با شرایط و مقتضیات این زمینه عمل کنیم، بهترین اهرم را در دنیا در دست داریم و بهترین پایه قدرت متعلق به این راه است و رهروان این راه می‌توانند محکم‌ترین سازمان‌ها را در دنیا به وجود آورند. البته اگر به وظائفشان عمل کنند. دنیا هم از همین می‌ترسد.
این طور نیست که ما خیال کنیم که اینها این مسأله را نفهمیده‌اند و تازه برخورد کرده‌اند. شما که اهل مطالعه هستید، مخصوصآ اگر اسناد قدیمی‌ها را بخوانید، می‌بینید که تقریبآ در همه دوران استعمار، و قتی اجانب در کشورهای اسلامی می‌آمدند از اسلام وحشت داشتند. در دوران صفوی همان اوائلی که اروپائیها به ایران آمدند و با دربار صفوی رابطه برقرار کردند، از عثمانی‌ها می‌ترسیدند و با صفوی‌ها متحد شدند تا عثمانی‌ها را از پای دربیاورند. البته این هم از اشتباهات بزرگ صفوی هاست که اروپایی‌ها را از قدرت عظیم عثمانی‌ها راحت ساختند.
البته ما عثمانی‌ها را واقعآ یک کشور اسلامی نمی‌دانیم. تاریخ هم آنها را خیلی مسلمان نمی‌داند، اما به هر حال تنها نیرویی که آن زمان در مقابل هجوم اروپایی‌ها ایستاده بود، عثمانی‌ها بودند و این یک اشتباه استراتژیکی بود که ایرانی‌ها مرتکب شدند و این وحدت را به هم زدند و از پشت به آنها خنجر زدند. البته ممکن است ایرانی‌ها ادله قابل قبولی برای خود داشتند، اما به هر حال این جبهه‌ها شکستند. اروپایی ها آن موقع هم که به ایران آمده بودند، از اسلام می‌ترسیدند.
شاه‌عباس صفوی و دیگر سلاطین صفوی هر وقت می‌خواست جلو طمع‌های آنها را بگیرند، بیشتر استناد می‌کردند که ما از آخوندها می‌ترسیم و ما از اسلام می‌ترسیم و از مقدس‌ها می‌ترسیم.
در دوره‌های اخیر هم انگلیسی‌ها در همه جا از اسلام می‌ترسیدند و کار عمده‌ای که اینها در این دوره کرده بودند و از دید خودشان کار خیلی بزرگی بود، این بود که در افکار مردم اسلام را از صلاحیت اداره یک نظام و یک جامعه انداخته بودند. یعنی توفیق بسیار بزرگ و ریشه‌ای که اینها به‌دست آورده بودند، هنوز هم از میان نرفته، ولی زدودن آثار آن آغاز شده است. اینها این شبهه را حداقل در ذهن مردم انداخته بودند که اسلام نمی‌تواند جامعه را اداره کند. چرا که متعلق به 1400 سال پیش است و مناسب با یک جامعه ساده ابتدائی حتی متعلق به دوران بیش از کشاورزی عربستان است. پس بنابراین بدرد این دنیای پیچیده عصر فضا و اتم نمی‌خورد. نوعآ تیپ تحصیلکرده و فرنگ رفته که با آن افکار سروکار دارند، این فکر به آنها تزریق شده که ما وارث یک اسلام تاریخی هستیم و تنها ارزش تاریخی اسلام در آن مقطع برایشان مهم بود. اگر می‌خواستند خیلی به اسلام احترام بگذارند، می کنند. اسلام در آن زمان مترقی بوده است و ترفند بسیار شیطنت‌آمیزی که اینها زده بودند، با استفاده از این واقعیت بود که بالاخره در دل مردم در فطرت آنها و در همه جا دین وجود دارد.
من در همین سفری که ژاپن بودیم، نخست وزیر ژاپن می‌گفت: من هفته‌ای 2 ساعت به معبد بودائی رفته و فکر می‌کنم و خود را موظف می‌دانم که در مقابل این جهانی که می‌بینم، فکر کنم که باید چکار بکنیم.
در چین علیرغم مسائلی که بود، وقتی ما آنجا رفتیم، احساس کردیم که مردم عاشق اسلام هستند، مسیحی‌ها و بودایی‌ها و هر کسی که به یک نحوی به دینش مربوط است، فطرتش او را رها نمی‌کند و به‌گونه‌ای او را نگه می‌دارد. در کشورهای کمونیستی بعد از 50 یا 60 سال کار کردن متمرکز علمی برای دور کردن نسل‌ها از دین الهی، باز هم می‌بینیم که هر دینی پیروان خودش را با یک ریسمانی حفظ کرده است. به هر حال اینها این مسائل را می‌فهمند، ترفندی که زدند این بود که دین را به عنوان یک رابطه فردی بین انسان و خداوند که در عبادات خشک تبلور پیدا کند و یا در اخلاقیات فردی که مربوط به خود آدم می‌شود، خلاصه کردند و اخلاقیات سازنده اجتماعی را هم به عنوان دین قبول کردند و برای آن اصل ثابتی قائل نشدند و معتقد بودند که اخلاق با تغییرات و متناسب با زمان عوض می‌شود. این کار عمده اینها بود که دین را فاقد صلاحیت اداره کردن یک نظام معرفی کرده و یا در این صلاحیت در ذهن مردم تردید ایجاد کردند، برای این که آن پایه فطری زائل شود، چرا که غربی‌ها به خاطر کمونیستها به این پایه فطری نیاز داشته و از طرفی نمی‌توانستند آن را زائل کنند. آمدند توجیهی کردند که دین فقط رابطه بین انسان و خداست و به این ترتیب خیالشان از دنیای ادیان راحت شده بود و در هیچ جا از بودائی‌ها، هندوها، سیکها و مسیحی‌ها هیچ نگرانی نداشتند.
انقلاب اسلامی مردم ایران به یکباره آرامش استعمارگران را به هم زد و نقشه‌هایی را که قرن‌ها روی آن زحمت کشیده بودند، نقش برآب ساخت. روزهای اول اینها قضیه را خیلی جدی نمی‌گرفتند، زیرا آن قدر این مسأله را تکرار کرده بودند که افرادی که هم اکنون در غرب سر کار هستند، باور کرده بودند دین نمی‌تواند جامعه را اداره کند و تنها یک رابطه فردی است. آنها هم که خیلی کار کرده بودند، قضیه را جدی نمی‌گرفتند. فکر می‌کردند دیگر این فرهنگ بر نمی‌گردد و نگران نبودند. بنابراین می‌بینیم که در ماه‌های قبل از پیروزی انقلاب و ماه‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اینها نه تنها نگرانی نداشتند، بلکه فکر می‌کردند روحانیت و مردم را می‌توانند در مقابل مارکسیستها در استخدام بگیرند و به افرادی مثل این لیبرالها دل باخته بودند و فکر می‌کردند اینها مظهر دین هستند و چون اگر آدم متدینی در دانشگاهها و ادارات می‌دیدند همین افراد بودند یعنی حداکثر برداشت از دین به نظر آنها، دین همین افراد لیبرال بود. از طرف دیگر افکار روشنفکرانه لیبرالها را هم شناخته بودند که تا چه حد عمق دارد، لذا وقتی که آن قدمهای اولیه صلابت اسلامی را در اینجا می‌دیدند، شوکه می‌شدند. مثلا ما وقتی که آرم شیروخورشید را به آرم جمهوری  اسلامی تبدیل کردیم این مسأله برای آنها قابل فهم نبود، خیال کردند که ما یک عده ناسیونالیست هستیم و حالا اسم اسلام را هم یدک می‌کشیم. وقتی که ما اسم مجلس شورای ملی را به مجلس شورای اسلامی تبدیل کردیم، حتی بعضی از دوستان روحانی لیبرال زده خودمان مخالفت کرده و تصور می‌کردند که مملکت نباید عمق اسلامی داشته باشد.
مسأله دیگری که اینها فکر می‌کردند این بود که اسلام باید در محدوده ایران مطرح شود تا احساس ناسیونالیستی ما قوی شده و اسلام را محصور نماید، لذا از حذف کردن این گونه کلمات در اول چیزی نمی‌فهمیدند. ولی آدم‌های رند می‌فهمیدند که ما می‌خواهیم چه کار کنیم. یکی از کارهای بزرگی که آنها شروع کردند و شکست خوردند و در آینده شما باید مواظب باشید و آنها را شکستشان بدهید، این است که اینها سعی کرده و می‌کنند که این انقلاب را انقلاب شیعی و یا ایرانی معرفی کنند. من قبول دارم که خواستگاه این انقلاب جائی بوده که افکار شیعه حاکم است اما ما از متن اسلام الهام می‌گیریم و شیعه را هم متن اسلام می‌دانیم، ما در قرآن که کتاب همه مسلمانهاست روی یک حرفش هم اختلاف نداریم، سند محکمی است که مجوز حرکت ما می‌باشد. حاضر نیستیم حتی یک کلمه با قرآن اختلاف پیدا کنیم. بنابراین، این انقلاب اسلامی است و اگر اسم شیعی روی آن می‌گذاریم به خاطر آن است که رهبرش شیعه بوده و مردمی که پیش آمدند شیعه بودند والا همان اسلام است. اینها هم تلاش می‌کنند و قاعدتآ هم به این زودیها دست از این شیطنت‌ها برنمی دارند. ما باید روی این مسأله جدی بایستیم که این انقلاب، انقلاب شیعی نیست، بلکه اسلامی است.
البته ما چون شیعه هستیم، افتخار می‌کنیم که شیعه این کار را شروع کرده ولی این کار، کاری اسلامی است، یعنی هر جای دنیای اسلام این کار را شروع می‌کرد ما با همان فقه آنها آن انقلاب را تأیید می‌کردیم. طبیعی است که مردم حنفی یا مالکی و یا حنبلی به فقه ما عمل نمی‌کنند و آنها هم توقع ندارند که ما به فقه آنها عمل نمائیم. این چیزی است که میان مذاهب روشن است، پس انقلاب، اسلامی است، منتهی اینجا شروع شده و لذا ما می‌بینیم که سنی‌های ایران کاملا همراه این انقلاب هستند. در کردستان علمای شهید اهل سنت با علمای شیعه که شهید می‌شوند، هیچ فرقی ندارند. یعنی همان طور که هر جا ضد انقلاب می‌رسد روحانیت شیعه را می‌کشد، همان طور روحانیت سنی را شهید می‌کند. چقدر همین روزها علمای سنی را شهید می‌کند. چقدر همین روزها علمای سنی در کتابخانه‌هاشان همراه کتابشان سوزانده شدند. چقدر طلبه‌های سنی همراه طلبه‌های شیعه به جبهه رفتند و شهید شدند، جوانهای سنی با همان شوقی که جوانهای شیعه می‌روند به میدان جنگ می‌شتابند، هم سربازی می‌روند و هم به صورت بسیج و هم داوطلب حرکت. حرکت اسلامی است و مال همه ماست و ما باید مواظب این حرکت نفاق افکنانه دشمنان انقلاب باشیم.
شما می‌دانید که دشمنان اسلام در سراسر جهان نسبت به جمهوری اسلامی ایران سخت حساس هستند و این حساسیت آنان تنها به خاطر جمهوری اسلامی نیست، بلکه وحشت آنان از احیاء فکر اسلامی و ترویج این باور در دنیای اسلام است که اسلام می‌تواند جامعه را در عصر فضا هم اداره کند و این مسأله بسیار دشواری برای آنها است و کار بزرگ ما در ایران این است که به جهان ثابت کنیم که اسلام می‌تواند در هر زمانی بر دنیا حاکم باشد.
دشمنان اسلام از احیای چنین فکری می‌ترسند و برای نابودی این طرز تفکر تلاش می‌کنند، ما هم باید راهمان این باشد که اسلام را مطرح کنیم و بدانیم که انقلاب ما انقلاب اسلامی است، نه ایرانی به معنای ناسیونالیستی آن و نه شیعی، بلکه متن اسلام این را می‌خواهد و شیعه هم مدعی متن اسلام است و نباید انقلاب به نام شیعه تمام شود. البته چون خواستگاه این انقلاب در ایران است و رهبر آن یک مرجع تقلید شیعه است، ما افتخار می‌کنیم که این انقلاب به نام خاندان اهل بیت تمام شود، ولی خانواده اهل بیت علیهم السلام هم افتخارشان این است که مسلمان هستند. اسلام و قرآن در اینجا برای ما مطرح است و شما باید در کشورهایی که هستید، این فکر را القاء کنید تا تعصبهای کور از میان برود. ما می‌دانیم اگر اسلام به عنوان اسلام در دنیا مطرح شود با یک میلیارد و اندی مسلمان و این همه امکانات می‌تواند پایدار بماند، ولی اگر انقلاب اسلامی به یک مذهب محدود شود، در دنیا پایمال خواهد شد و دشمنان نمی‌گذارند پا برجا بماند و شما می‌توانید سهم عمده‌ای در القای این فکر در جهان داشته باشید و اگر به خاطر تازه بودن این فکر مشکلاتی هم در راهتان باشد به امید آینده و به خاطر ارزشی که این راه دارد باید تحمل کنید و ما با حمایت خداوند و با اتکاء به مردم و رهبری بیدارمان و رزمندگان سلحشور جبهه‌ها راهی را که انتخاب کرده‌ایم، ادامه خواهیم داد.