بسماللّهالرحمنالرحیم
خیلی متشکریم از برادران که زحمت کشیدند و اینجا تشریف آوردند. گرچه این مجلس، منزل همه است و خانه همه است و من بههرحال بهعنوان مدیر اینجا، از شما تشکر میکنم.
موقع بسیار حساسی است، آدم خیال میکند در مجموع، سال های فوقالعاده حساس و سرنوشتسازی را داریم میگذرانیم. از یک طرف به چشم میآید که دشمنان ما در رابطه با جنگ، رو به هزیمت هستند. بهطورکلی عراق، خودش هیچوقت مورد توجه نیست. در این بحثها مجموعه طرف ما مورد صحبت است، لابد آقایان این برایشان روشن است که عراق تنهایی نه از اول میتوانست با ما بجنگد و نه میتوانست جنگ را ادامه بدهد و نه چنین فکری میکرد، با طناب دیگران وارد این چاه شده و همین حالا هم عنصر وابستهای است. الان به تحقیق سیاست جنگ را زمامداران داخل عراق نمیگیرند، ممکن است در اجرا تصمیم بگیرند، ولی سیاست جنگ را و ادامه جنگ را و مسائل این طوری را، دیگران باید بگویند. چون الان اگر حداقل آن چیزهایی که روشن است از عراق بگیرند، حمایتهای جنوبش را، غربش را و شمالش را بگیرند، حتی همین خطهای لوله نفتش را بگیرند و یا بندرهایی که از آنها ارتزاق میکند، اینها را از او بگیرند، که به نوعی هم اینها در اختیار غربیهاست، ترکیه است یا اردن یا عربهای جنوباند و در حقیقت بخش مالی غربیها را از عراق بگیرند، عراق خفه میشود و لذا بدون حساب کردن روی حمایت آنها، نمیتواند تصمیم بگیرد.
مسأله اسلحهاش هم همین طور است. اسلحهاش را بهطور عمده فرانسه و شوروی میدهند و عراق مثل ما نیست که اگر تدارک اسلحهاش را از او بگیرند، بتواند به جنگ ادامه بدهد. ما اگر فرض کنیم کل دروازههای کشور را هم ببندند در حد موجود میتوانیم مقاومت کنیم و جنگ را ادامه بدهیم. بنابراین وقتی که صحبت میشود یک مجموعهای از اینها هستند که ما این مجموعه را میگوییم که رو به هزیمت هستند. الان از اطلاعات و ارتباطاتمان و از برخوردها کاملا برایمان روشن است که آنها جنگ را باختند. با همه اهدافی که آنها داشتند، جنگ را باختند. اگر جنگ برای سقوط ما بود، باختند. اگر برای تضعیف ما بود، باختند. اگر تجزیه ما بود، باختند. اگر برای تقویت ضدانقلاب داخلی بود، باختند. و با هر محاسبهای که الان حساب بکنیم، آنها جنگ را باختند. الان همه همت آنها این است که بهگونهای طرف را حفظ کنند و این برای آنها تقریبآ حالت تدافعی است که آتش افروز و شروع کننده و مهاجم بودند. الان همه همتها، روی این متمرکز شده که وضع موجود را در عراق حفظ بکنند. اظهاراتی که میکنند، نشانگر این مطلب است.
الان بحثها در محافل نظامی و هم در محافل سیاسی و هم در خبرهایی که انعکاس بخشی از واقعیتهاست، این است که عراق میتواند مقابل حمله ایران مقاومت بکند یا نه؟ الان بحث دیگری وجود ندارد که بحث جدی باشد. حالا اگر یک تحرکات تخریبی هوایی به چشم میخورد این هم در همان جهت است، یعنی در جهت این است که یک نوع اهرمی بهکار بگیرند که آنچه که میخواهد اتفاق بیفتد، آن اتفاق بیفتد. بنابراین آن واقعیت وضع موجود در جنگ و نزاعی که مجموعه کفر جهانی و ارتجاعی علیه ما آغاز کردند، در بخش اهداف اصلی شکست خوردند و در بخش دوم که حفظ وضع موجودشان باشد، هم رو به هزیمت هستند و شما مطمئن باشید که در دنیا هر جا میخواهید حرف بزنید، مطمئن باشید که الان دست ما حسابی بالاست و ابتکار عمل در جبههها کاملا با ماست و حتی همین حالا که این جا با شما حرف میزنیم، اگر مصلحت بدانیم و تصمیم بگیریم که در اولین فرصت، در هر نقطهای از میدان حرکتی بکنیم، چیزی مانع ما نیست، غیر از آن اصل مسأله که کجا صلاح میدانیم و کی صلاح میدانیم.
در همین قضیه اخیر که عراق یک نزاع جدید را شروع کرد، این بار هم عوامل داخلی و خارجی خیلی کمکش کردند. از جهت شناسایی مراکز حساس و دادن امکانات لیزری و خیلی چیزهای دیگر، همه چیز را در اختیار عراق گذاشتند. در همین مقطع، کاری که ما در عمق خاک عراق کردیم و تحرکاتی که مخالفان داخلی عراق انجام دادند این خیلی قابل توجه است، یعنی این اهرم را ما الان به کار بردیم. در شرایطی که سیاست عراق این بود که به مراکز حساس اقتصادی ضربه بزند و خیلی از پیش هم اینها آماده شده بودند، موقعاش که شد، شما دیدید با یک حرکت نشان داده شد که هیچ مانعی بین ما و مراکز حساس، حتی در غرب عراق وجود ندارد، آنجا با ما خیلی فاصله دارد و این را خودشان هم فهمیدند.
الان اخبار دست شما و ما به اندازه کافی نیست ولی آنها فهمیدند که مراکز حساس عراق زیربناست. عراق اگر گازش را، نفتش را و این ارتباطات خطوط و انرژیاش را از او بگیریم و ضربه بزنیم، کار عراق تمام میشود. به علاوه همسایهها هم برایشان خیلی دشواری پیش میآید. در این رابطه مثلا در سه کیلومتری چهار کیلومتری حساسترین جای عراق، که مرکز ارسال نفت است، میشود خمپاره مستقر کرد و از اینجا، آنجا را زد و عراق هم نمیتواند دفاعی بکند. فردا هم که روز میشود و عراق میخواهد تعقیب بکند، از همان خطوط دفاعیاش جلو نمیتواند بیاید. اینطور نیست که در حاکمیت او باشیم و آنجا برای اینها خیلی حرف هست. اینها دیدند که ابتکار عمل، واقعآ دست ماست.
در این مقطع، ما هر لحظه بخواهیم می توانیم به هر منطقهای از بغداد موشک بزنیم و این موشکها برد و دقتشان در هدف بهگونهای است که آنها از آسیب رسانی به بغداد میترسند. این طور نیست که نترسند. عراقیها خودشان فهمیدند، چون خودشان شبیه اینها را با یک مقدار تفاوت داشتند و آنها میدانند که اینها هدفگیریشان بهگونهای است که بغداد واقعآ امن نیست و امنیت را برای مرکز بغداد ندارند. اگر بنا باشد، مسابقه در این جنگ را به این ابعاد برسانیم، صاحبان و طراحان برنامههای عراق این را هم میدانند، آن هم شاید بهتر از عراق بدانند. از این جهت اینها رو به هزیمت هستند. بنابراین ما فکر نمیکنیم، حالا که قدرت ما را فهمیدند، ما را راحت میگذارند. استکبار میپذیرد که در ایران یک حکومت تثبیت شدهای وجود دارد و این حکومت واقعآ مستقل است، واقعآ انقلابی است، واقعآ مسلمان است و با میل خودش و با تشخیص خودش حرکت میکند، یک واقعیت این طوری بهوجود آمده است.
حالا کم و بیش این حرف را میزنند اما اینکه تسلیم قضا و قدر شدند یا نه، ما به نظرمان این طور میآید که نشدند. اینها از کوچکترین مسائل، شروع به تضعیف ما میکنند. اما در هر شرایطی، اشکالی که اینها دارند، این است که ما را نمیشناسند. این هم از عجایب است که بعد هفت، هشت سال هنوز اینها، آن مکانیسم عمل جمهوری اسلامی را و این انقلاب را درست درک نکردند. شاید هم سرّش این است که آنها از فرهنگ مذهبی و از فرهنگ شیعه در اسلام و مذهب شیعه، بخصوص با آن مکانیسم عمل و عقاید و تقلید و ولایت فقیه و مسأله امامت و ولایت و این مسائل بیگانهاند و این مشکل غرب و شرق است. امروز در رابطه باما اینها نمیفهمند که اینجا قدرت یعنی چه؟ ارتباط یعنی چه؟ رابطه مردم با رهبری یعنی چه؟ رابطه روحانیت با مردم یعنی چه؟ این مسائل برایشان حل نیست. آنها هنوز هم با تکیه بر عصای فرهنگ دیپلماسی موجود و روح حاکم بر سیاستهای جهانی که خودشان خالق آن هستند، راه میروند و با این عینک به دنیا نگاه میکنند و عوامل ارتباطات معنوی را که در داخل کشور خودشان هست با آنها ارزیابی میکنند و مسایلی از قبیل احزاب و ارتباط حزب و فرمانهای سیاسی و آراء مجلس و آراء مردم، که معیارهای حرکات اینها است.
کشورهای آزاد و غیرآزاد هر یک با معیارهای خودشان، اینطور با ما برخورد میکنند و ما را واقعآ نشناختند و چون نشناختند در برخورد با ما از اهرمهایی استفاده میکنند که به نظر ما جاهلانه میآید و فکر میکنیم خیلی جاهلند، ولی توجه بکنیم که اینها با این عینک و با این فکر به مسائل نگاه میکنند و شاید به نظر خودشان منطقی میآید که راهش هم همین است و باید از همین راه ها جلو بیایند. مثلا فرض کنید یک عده تاجر که غرق در کارهای مالی و پول و صادرات و واردات و مسائل کسب هستند، در آن میدان، صحبت از درآمد و صحبت از اندوختههای بانک و صحبت از زمین و صحبت از ساختمان و اعتبار و این طور چیزهاست، برای خودشان اینها ارزش است و ارزشهای مهمشان است و هستیشان است. اصلا اینها با یک عده دانشمندی که حالا متخصص هستند و در لابراتوارها نشستند و در مراکز تحقیق دارند تحقیق میکنند، رقابتهایشان و ارزشهایشان و آرمانهایشان با آن ها خیلی فرق دارد. اینها وارد آن محیط که میشوند، اصلا نمیتوانند حرفهای آن ها را بفهمند و جاذبههای اینها و موضعگیریهای اینها و خیلی چیزها، برایشان قابل توجیه نیست. الان دنیای مادی نسبت به این جمهوری اسلامی، واقعآ چنین حالتی را دارد. یعنی فردی از یک محیط صد در صد مادی با همان عینکها و با همان ابزار و همان معیارها و ضوابط، یک محیط صد در صد معنوی را که معیارها با معنویت این جا تنظیم شده و این جا ضوابط و جاذبهها چیزهای دیگری است، ارزیابی بکند، لذا اشتباه میکند، نیرو هم میگذارد و کار هم میکند، وقت هم مصرف میکند و در یک روندی جلو میرود، ولی بعد یک جا متوقف میشود.
همین حوادث اخیر، اگر در غرب اتفاق میافتاد، ممکن بود دشواری جدی ایجاد کند و سقوط یک حزب میتواند برای غرب تهدیدکننده باشد. دشمنان از آنجا میبینند امام چیزی فرمودند، یک و چند نفر را بازداشت کردند. سر قضیه به یک جریانی وصل میشود و یک نفر مثلا در مجلس بوده و یک نفر با یکی از بستگان بیت حضرت آیتا... منتظری بستگی داشته است. آنها فکر میکنند که این یک حادثه عمیقی است که میتواند دگرگونی بزرگی در کشور به وجود بیاورد. ببینید چقدر سرمایه برایش گذاشتند و در همه روزنامهها تفسیر و تحقیق کردند و همینطور هم دارند پیش میروند. آنها اگر میدانستند که مثلا روابط روحانیت و مرجعیت و رهبری عمقاش چقدر است، این قدر به خودشان زحمت نمیدادند. ما در مقابل مرجعمان، مرجع تقلیدمان و رهبرمان همه مطیع هستیم. آن روزها که ایشان رهبر هم نبودند، یعنی به صورت مرجع تقلید و استاد در میان ما بودند، ما که هیچ، افرادی بزرگتر از ما هم در مقابل ایشان خاضع بودند. اینها این را نمیدانند و فکر میکنند این جا هنوز هم شاه حکومت میکند یا رئیس یک حزب یا یک کسی با قدرتهای مادی. مسأله یک رهبری است که مرجع تقلید ماست، مرشد ماست و معلم ماست و همه چیز جمهوری اسلامی است. آن روزهایی که اینها رهبر هم نبودند، یعنی به صورت یک مرجع تقلید و یک استاد در قم بودند تمام ماها، در این رابطه خاضع ایشان بودیم. آیتا... العظمی منتظری برای شخص امام آن چنان مطاع و مورد پذیرش است که برای ایشان هیچ مسألهای هیچ وقت پیش نمیآید. آنها خیال میکنند که حالا دل آقای منتظری چرکین میشود که امام دستور بدهند و یا موافقت کنند، یک کسی را بگیرند و یا رابطه ما و آیتا... منتظری به عنوان استادمان در گذشته و بهعنوان نایب رهبریمان و رهبرمان در آینده، به هم میخورد و حالا آنها فکر میکنند که مثلا روابطمان مثل همان مسائل سیاسی در آنجاست و نمیتوانند این را فعلا بفهمند.
خیلی کار لازم دارد که آدم خودش را در این محیط بگذارد و این ارزشها و این روح اطاعتها را بتواند درک بکند و بعد قضاوت بکند. فکر میکنند که اینجا هم مسابقه قدرت است مثل جاهای دیگر. این اصلا معنا ندارد که یک کسی با امام مسابقه قدرت داشته باشد. همه موجودی ما هضم در امام است و در مرحله بعد کسی نمیتواند با آیتا... العظمی منتظری، مسابقه قدرت بگذارد. اینها همه در ایشان هضم است. یک مطیع و یک مطاع چه مسابقهای میتواند با هم داشته باشد؟ اینجا اصلا مسأله اطاعت جزء وجود ماست که نسبت به رهبریمان و ولایت امر و ولایت فقیه است. اصلا مشروعیت نظام ما با رهبری است. در قانون اساسی هست، در دین ما هست، در عقیده ما هست. من که بهعنوان رئیس مجلس، این جا میمانم اگر یک وقتی بدانم که امام راضی نیست، رهبر راضی نیست که من رئیس مجلس باشم، نمیمانم. یک وزیر هم همینطور است، یک وکیل هم همینطور است، یک مدیرکل هم همینطور است. اصلا همه مسئولیتها شاخههای ولایت است که به افراد محول شده. مگر میشود شما که یک سفیر هستید، یک روز بفهمید که امام راضی نیست و شما آنجا سفیر باشید، ماندن در آنجا خلاف شرع است و حقوق که میگیرید، خلاف شرع است و کار نمیتوانید بکنید و ما با این معیار در این نظام زندگی میکنیم.
اینها خیال میکنند که اینجا مثل آن روابط حزبی و مثل تشکیلات سیاسی و یا اداری غرب است و آن توطئهها و آن دستهبندیها و آن بحثهایی که اینجا میشود را با آن بحثهای دیگر اشتباه میگیرند. معیار، معیار افکار و عقاید دینی ماست، اصلا حکومت براین اساس تشکیل شده است. غربیها این جور چیزها را نمیفهمند و کمونیستها هم که حقشان است، اصلا نفهمند. غربیها هم که خیلی جلو بیایند، در حد مثلا کلیسا و پاپ و اینها میتوانند فکر کنند. آنها اصلا در این مقولهها وارد نمیشوند. و فقط میتوانند یک سرودی و یک دعایی در کلیسا برای صلح بکنند. اما آن معنویت و آن چیزهایی که مبنای ایدئولوژیکی دارد و ما فکر میکنیم که حرکتمان همه تابع آن است و بدون ولایت فقیه، اصلا حکومت مشروعیت ندارد، اینها نمیفهمند. اگر دنیای غرب این مکانیزم را بفهمد که چه چیز این جا هست، از خیلی از این تلاشهای بیربطی که میکنند و خیلی هم وقت مصرف میکنند، دست برمیدارند. شما یکی از کارهایی که میتوانید بکنید، این است که در ملاقات با همتاهای خودتان، این مسائل را توضیح بدهید تا بفهمند این جا با چه معجونی اینها طرف هستند و این ملت ما را چه چیز اینقدر محکم نگه داشته است.
ما در مملکتمان واقعآ مشکل داریم، شما می دانید همه جا گرانی است و این برای مردم، واقعآ مشکل آفرین است. اما چه چیز اینها را اینقدر محکم نگه داشته؟ تبلیغات که نمیتواند این کارها را بکند. اصلا موج تبلیغات مخالف در کشور ما بیشتر است. اما این مردم این نظام را بهخاطر عقیده مذهبی و آسمانی پذیرفته است. به همان دلیلی که نماز میخواند، تابع این نظام است. به همان دلیلی که با این زحمت مکه میرود و برمیگردد، تابع این نظام است. به همان دلیلی که پول خود را برمیدارد و حساب میکند و میآید دست مجتهد خود را میبوسد و وجوهات شرعی را میدهد و وقتی که دارد میرود یک نفس راحتی هم میکشد، بههمین دلیل تابع این نظام است. این نظام را بهاین دلیل پذیرفته و با این حرفها تضعیف نمیشود. این همه رادیوهای بیگانه که حرف میزنند، ملت ما رشدشان بیشتر میشود و نیاز نیست که من تجزیه و تحلیل بیشتر بکنم.
این جنگ در دو طرف قضیه خیلی فرق دارد. زیبایی زندگی در نظام عقیدتی است. همین جور این مردم به جبههها دارند میروند و دو سه ماه میمانند و اگر عملیات نکردند و برگشتند، ناراحت هستند. ما بچههایمان آنهایی که یک دوره سه ماههای چهار ماههای پنج ماههای میروند و عملیات نوبتشان نمیشود، آن قدر به فرماندهها نق میزنند و آن قدر به ما نامه مینویسند که آقا وقتمان در جبههها تلف شد، که همه ناراحت میشوند. بنابراین حرف ما این است که این نظامی که این جاذبهها در آن است و این حرکتها با این ریشهها انجام میشود، یک چیز تازهای است در دنیا. دنیا هم باید یک قدری صبر کند تا این مسائل را بفهمد و اینها را درک بکند. ما باید همیشه منتظر اشتباهات اینها باشیم. در این هفت سال همیشه اشتباه کردند، یعنی اینها هیچ وقت یک سیاست موفقی پیدا نکردند. غربیها آمدند و از لیبرالها حمایت کردند و شکست خوردند و هردوشان دنبال کارشان رفتند. از کمونیستها حمایت شد. همین طور شد. از منافقها حمایت شد همین طور شد و هر چه کردند آن مرکز اصلی را گم کردند و آن سوراخ دعا را بهقول خودمان اینها پیدا نکردند.
بههرحال به حمدالله ما موفق شدیم در این هفت هشت سال، راهی را که انتخاب کردیم، در راه خودمان بمانیم. این مهم است. اگر این پایه و رابطه را ما حفظ بکنیم، یعنی همان حکومتی که خدا خواسته و اسلام خواسته و آن مدیریتی که روح تشیع دارد در روابطش با مردم، اگر انشاءاللّه تحقق پیدا بکند و در حد عالی بهوجود بیاید و این راه به آن نهایتی که ما دنبالش هستیم برسد، انشاءاللّه نظام جدیدی در دنیا مستقر میشود.
من امیدوارم در سمینار بعدی، شما اینجا شاهد موفقیتهای بیشتری از رزمندههایتان باشید و با تمام شدن جنگ به پرداختن حقوق مادی این مردم خوبمان که این قدر فداکاری میکنند، بپردازیم و بتوانیم خدمات رفاهی، متناسب با نیازها و امکاناتمان ایجاد کنیم و دعا میکنیم که شما هم در بلاد غربت مصون از آفات و شرورتها و شرهای اینها باشید و بتوانید سفیران خوبی و نمایندگان خوبی برای مردم متدین، برای این رهبر بزرگوار و برای برادرانی که اینجا دارند تلاش میکنند، باشید و شما را به خدا میسپاریم. انشاءاللّه موفق و پیروز خواهید ماند.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته