سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع روحانیون عقیدتی - سیاسی و مسؤولین وزارت دفاع

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع روحانیون عقیدتی - سیاسی و مسؤولین وزارت دفاع

  • یکشنبه ۲ آذر ۱۳۶۵

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
محبت کردید به مجلس تشریف آوردید که منزل خود شماست. شما خدمت گزاران بلا واسطه رزمندگان هستید. هم برادران عقیدتی - سیاسی که برای کل نیروهای مسلح و ارتش ما تلاش می‌کنند در جهت پرورش روحی آنها و از بین بردن رسوبات بدآموزیهای دوران گذشته و ایجاد شخصیتهای مستقل اسلامی و تلاشگر و هم زحمتکشانی که در وزارت دفاع در هر سمتی کار می‌کنند. برای اینکه رزمندگان ما را تدارک کنند و امکان تداوم دفاع را برای رزمندگان بیش از پیش فراهم کنند و هر یک از شما در هر نقطه و سمتی که کار می‌کنید، وقتی که به مجموعه عملکرد شما نگاه کنیم، مستقیمآ در تقویت نیروی دفاعی ما مؤثر است و امروز هم همه ما قبول داریم، دنیا هم قبول دارد که سرنوشتمان و سرنوشت انقلاب و اسلام، تا حدود زیادی به نتیجه این جنگ بستگی پیدا کرده است. این جنگ از روزی که شروع شد دو طرف داشت. معمولا جنگها این گونه است، ولی این جنگ حساسیت بیشتری دارد. یک طرفش از پا درآوردن دشمنان و خصم ماست که این باید بشود. در این وسط یک چیز دیگری هم هست که همین گونه استخوان لای زخم ماندن است که نه جنگ و نه صلح است و آتش زیر خاکستر است و کانون آتش و فتنه و ماده چرکین در منطقه گذاشتن است که امروز این خواست دشمنان ماست.
روزهای اول جنگ، خواست دشمنان ما این بود که ما از پا دربیاییم. حالا دیدند که نمی‌شود. و جنگ هر چه پیش می‌رود به نفع ما و به ضرر آنهاست. سیاست عوض شده، سیاست جدید تمام دشمنان ما، هم غربیها، هم شرقیها و هم ارتجاع منطقه و هم حزب بعث که طرف مستقیم ماست، این است که حالا آن نشد، حدّ متوسط باشد و آن اینکه ما اینجا جنگ را راکد کنیم. دو طرف را در دو طرف خط مشغول نگه بداریم و ما که در دنیا تنها هستیم، گرفتار اداره کردن این وضع نشویم، هر چه داریم صرف آمادگی جنگ کنیم و آنها هم با امکانات زیادی که در زیرزمینهای کشورهای عربی و امپریالیسم خوابیده، دشمن را تقویت کنند، برای اینکه یک روز دیگری که شرایط را مساعد دیدند، باز هم شروع کنند.
بنابراین ما هم این توطئه را خواندیم و مصمم هستیم که نگذاریم آنها بتوانند این توطئه را اجرا کنند. تجربه‌ای که ما از جنگ داریم، این است که هر چه مقاومت، جدی‌تر باشد و عمیق‌تر باشد، موفقیت و پیروزی عمیق‌تر است و برد با کسی است که بیشتر بتواند مقاومت کند. این مقاومت هم، قسمت عمده‌اش به دوش نیروهای مسلح ما ارتش و سپاه و بسیج و قسمت قابل توجهی هم به دوش ملت ماست که در پشت جبهه، نارسائی هایی که معلول اداره جنگ است با روی باز و چهره‌ای گشاد و با گردن بلند و سرافراز تحمل کنند و خم به‌ابرو نیاورند که وضع همین است. البته ما مدتی است که به‌خوبی احساس می‌کنیم که دشمنان ما رو به هزیمت می‌روند، و تا یک مدتی، آن ادله هزیمت را فقط در ظاهر یا روزنامه‌ها می‌توانیم بگوییم. آن چیزهایی که می‌فهمیدیم از دریوزگیها و التماس هایی که غربیها و آمریکایی‌ها به ما می‌کردند که پلهای شکسته را ترمیم کنند و وارد مذاکره شوند، آنها چیزهایی نبود که بشود مطرح کرد. چون ما برنامه‌هایی داشتیم که اگر در آن زمان مطرح می‌کردیم، اهدافمان را به‌دست نمی‌آوردیم. ولی خود ما می‌فهمیدیم و به صورت کلی در اظهاراتمان در خطبه‌ها و سخنرانی ها می‌گفتیم. اکنون دنیا فهمیده که چه خبر است و ایران و عراق را شناخته و می‌داند که در ایران چه وجود دارد. سر تسلیم فرود می‌آورد که حالا شما گوشه‌ای از آنچه که می‌گذشت، می‌شنوید.
این تعبیری که حضرت امام در روز پنجشنبه فرمودند، تعبیر اغراق آمیز و شاعرانه‌ای نبود که فرمودند: «این پیروزی که در میدان سیاست اخیر به‌دست آوردیم از همه پیروزیها بزرگتر است» این واقعیت حوادثی است که حالا در جریان است و غیر از امام هم، کس دیگری شهامت ابراز این تعبیر را نداشت. این تعبیر شایسته شخص امام بود که مردم به دانایی و قضاوت ایشان، سخت اعتماد دارند و حرف به‌این بزرگی را، شخصیت بزرگی مثل ایشان می‌تواند مطرح کند که ما می‌توانیم بعد، این را باز کنیم و روشن‌تر کنیم.
باید انصاف داد. شما مخصوصآ نظامیها و وزارت دفاعیها می‌دانید اینجا چه وضعی بود، زمانی که آمریکایی ها اینجا بودند. وقتی که ما می‌خواستیم از آنها چیزی بخریم و اینها به ما اسلحه بفروشند، می‌دانید که چه وضعی حاکم بوده. یک گروهبان آمریکایی وقتی که می‌آمد اینجا، چگونه تیمسارهای ما در مقابل او خاضع بودند و اداره مستشاری همه چیز کشور ما آنجا خلاصه می‌شد و هر قدرت نظامی ما، اگر تصمیمی می‌خواست بگیرد، قبلا باید چک می‌کرد که اداره مستشاری چه می‌گوید و آنهایی که با او هستند، چه می‌گویند. حتی شخص شاه.
شما این خاطراتی که در این یکی دو سال اخیر نوشته شده، مثلا چیزهایی که قره‌باغی نوشته، چیزهایی که دیگران نوشته‌اند، بخوانید. می‌بینید اصلا شاه در نیاوران منتظر می‌ماند، که مثلا کنسول فلان کشور یا سفیر یا کاردارش بیاید، نظرش را در این مسأله بگوید، بعد او اظهار نظر کند، حتی شخص اول مملکت جرأت نمی‌کرد در یک مسأله مهمی ابراز نظر کند این وضع حاکم بود.
حالا ببینید واقعآ چگونه شده، دنیا چرا این قدر عوض شد. آمریکائی ها در این 5 - 6 سال که چیزی از آنها کم نشده، آمریکا همان است، یک مقداری رشد اقتصادی داشتند و جمهوری خواهان تازه جزء قلدرهای آمریکا هستند. حالا دموکراتها در روابط خارجی نرم‌ترند. جمهوری خواهان همیشه قلدر بودند و همیشه قلدر مآبانه برخورد می‌کردند. هر وقت اینها می‌آمدند، صحبت از جنگ بود و می‌گفتند، اینها جنگ راه می‌اندازند.
اصلا سیاست خارجی جمهوری خواه‌ها همیشه تهدید به جنگ بوده و نمونه‌اش را هم دیدید. همین آقای ریگان وقتی که خودشان را در این مسائل توجیه می‌کردند، می‌گفتند: مگر ما در لیبی این گونه نکردیم، مگر ما در نیکاراگوئه چنان نکردیم، مگر ما نرفتیم گرانادا را بگیریم، مگر ما فیلیپین را آن جوری نکردیم.
اصلا توجیه خودش این بود که ما تصمیمات لحظه‌ای می‌گیریم. رئیس جمهورهایی که امیدوارند دفعه بعد هم انتخاب شوند، مقداری ملاحظه می‌کنند که زمینه‌ها را حفظ کنند. رئیس جمهوری که دفعه دوم است و می‌داند دیگر انتخاب نمی‌شود، خیلی از روی قوت قلب، تصمیماتش را نمی‌گیرد و فکر می‌کند که هرچه شد، شد.
یک چنین آدمی، حالا ببینید کاخ سفید در مقابل ایران چه وضعی دارد. قضیه چه بود؟ چرا این طور شد؟ اینکه می‌گوید 18 ماه است ما داریم تلاش می‌کنیم، واقعآ اینها 18 ماه است تلاش می‌کنند. ولی اینها واقعآ در تمام 18 ماه یک نفر مسئول شناخته شده از کشور ما را پیدا نکردند که بنشیند با اینها یک کلمه حرف بزند. و این مسأله خیلی بلند است. فرض کنید یک جایی مثلا ما یک مأموری تعیین می‌کردیم، برود اسلحه بخرد، نوعآ در این مدت، مخصوصآ وزارت دفاع این چیزها را خوب می‌داند. ما که نمی‌توانستیم این اسلحه‌های آمریکایی که اینجا هست، برایشان قطعه نخریم یا وسایل نخریم. اینها باید کار کنند. می‌رفتیم دست دوم، از جاهایی که در انبارهایشان داشتند، به طرقی از دلالها می‌گرفتیم و در همین رابطه، دلالها هم نوعآ با جاهایی تماس داشتند که اینها تحت لیسانس آمریکائی ها بود، آمریکائی ها از همین نقاطی که نقطه تماس به‌وجود می‌آمد با واسطه، با دلالها یا با مأموران خرید اسلحه ما حرف می‌زدند. و یک سال و نیم است که تلاش می‌کنند حرف بزنند، ولی فقط با اینها حرف می‌زنند.
بالاخره یکی از همین دلالها به آمریکائی ها پیشنهاد می‌کند، شما
دلتان را به دریا بزنید و وارد ایران بشوید، شاید شد. اخیرآ آقای مک‌فارلین اعتراف کرده و گفته این دلال ما را گول زد. به ما گفت شما بیا ایران، ایرانی ها مهمان نوازند! وقتی که آمدی آنها صحبت خواهند کرد. وعده کرده که رئیس جمهور، رئیس مجلس، نخست وزیر با شما حرف خواهند زد. اصلا من نمی‌دانم آنهایی که مسائل سیاسی را می‌فهمند و قدری هم واردند، به غرور و تکبر آمریکایی‌ها واردند، چطور می‌توانند این مسأله را تصور کنند؟
اینها دنبال چه هستند که این قدر خودشان را خفت می‌دهند و برای تماس گرفتن با یک مسئوول ایرانی به‌این شکل می‌آیند؟ این معلول مقاومتها و ایثارگریها و شجاعت های شما مردم است. ما عقیده داریم هر ملتی این گونه، از خودگذشتگی نشان دهد در زندگی پیروز می‌شود. هرکس می‌خواهد باشد.
ملتهایی که به خودشان متکی باشند و منتظر نباشند از جای دیگر دست اینها را بگیرند و راه ببرند، اینها پیروز می‌شوند.
حالا این سروصداهایی که باز راه انداخته‌اند که مثلا این قدر اسلحه به ما داده‌اند، یک حرفهایی هم می‌زنند که باز این وزارت دفاعی ها، بهتر می‌توانند بفهمند. آنهایی که قیمت اسلحه‌ها را به‌خوبی می‌دانند، می‌فهمند که این سردمدارانشان، همان گنده‌هایی است که ما خیال می‌کنیم. خیلی هم نادان هستند. در گزارشات رسمی‌شان یک نفر گزارش داده بود به کنگره که ما به‌ایران دویست و سی و چندتا موشک هاگ دادیم و چند هزار هم موشک ناو. بعد در مقابل، دوازده میلیون دلار گرفتیم. حالا اینها این قدر نادانند، یعنی آدمی که در کنگره حرف می‌زند و گزارش می‌دهد، موشک هاگ اگر 230 عدد بخواهند بدهند با همان قیمت، ده سال قبل هم که باشد، بیش از ده برابر این قیمت می‌شود. و این 12 میلیون دلاری که گفته‌اند، طبق قیمتی است که زمان شاه ناوها را به ایران می‌دادند. خود ناوها دو برابر این قیمتی که اینها گفتند، قیمت دارد.
یعنی، حتی نمی‌دانند قیمت اینها چیست. همین طور رهبرانشان حرف می‌زنند و صحبت می‌کنند که ایران با این اسلحه‌هایی که گرفته، آن چنان تقویت شده که چه می‌شود!
و باز آدمی که این قدر نفهمد که دو هزار تا ناو با دویست موشک که البته این ارقام درست نیست و حرفهای مزخرفی است که اینها می‌زنند، اینها بنیه نظامی ایران را با این مقدار اسلحه تقویت می‌کند. چقدر اینها نادانند. مثل اینکه اینها، اصلا ارقام جنگ را نمی‌دانند که این حرفها را می‌زنند. در جنگ وقتی عملیاتی می‌شود، وسایل جنگی مصرف می‌شود. موشک هاگ که در جبهه نیست. موشک هاگ اینجاست اگر باشد. در شهرها یا مراکز اقتصادی است. یا مثلا در جبهه هم باشد، چند تا برای دفاع از طریق هوا هست.
این چه چیزی است که بنیه نظامی ایران با این دو قلم که شما می‌گویید تقویت می‌شود. یکی از انحرافاتی که باز شروع کرده‌اند، قضیه را بردند روی اسلحه. مسأله برای ما اسلحه نیست. به اینجا که می‌آمدیم با آقای وزیر دفاع صحبت می‌کردیم. ایشان در همین راهی که می‌آمد، خواسته‌اش از من این بود که چند لیست دارد که کشورهایی پیشنهاد کرده‌اند به ما اسلحه بفروشند. ایشان اصرارشان این بود که من کمک کنم این پیشنهادها درست شود که ما بتوانیم اینها را بخریم. یعنی پیشنهاد این قدر زیاد است که ما بخش کمی از آنها را هم نمی‌توانیم بخریم. این گونه نیست که ما نیازمند آن قدر اسلحه باشیم که بخواهیم به‌خاطر اسلحه با آمریکا حرف بزنیم.
ما یک حرف روشن داشتیم. حرف ما با آمریکائی ها این بود در این مدتی که اینها پیغام می‌دادند، ما می‌گفتیم شما قلدری می‌کنید. حالا رابطه قطع است و شما قطع کردید و ما حرف نزدیم. وقتی شما قطع کردید، ما هم قطع کردیم. صحبت این بود که ما در آمریکا جنس داریم. و پول این جنس ها را در زمان پهلوی داده‌اند. جنسهای ما را بفرستید. شما طبق چه ضابطه‌ای جنس های ما را آنجا حبس کرده‌اید. حالا ما چه اینها را لازم داشته باشیم و چه نداشته باشیم. ممکن است این انبارها به‌ایران هم که منتقل شود، فعلا به کار ما هم نیاید، امّا بحث این است که شما زور می‌گویید.
زور می‌گویید و از ما توقع دارید که در لبنان بیاییم شفاعت کنیم و گروگانهای شما را آزاد کنیم. به فرانسه هم همین را می‌گفتیم. می‌گفتیم شما یک میلیارد پول ما را الان ده سال است که در بانک هایتان نگه داشته‌اید و استفاده می‌کنید که این با بهره‌اش بیش از 2 میلیارد طلب ماست. اصلا قراراداد است و بدون قیدوشرط دولت فرانسه ضمانت کرده این وام ما را و گفته است هر کس اولین تخلف را کرد، کلّ آن نقد شده و باید کلش را پس دهند. چرا نمی‌دهید؟
زور نگویید. ما حرفمان با آمریکائی ها و فرانسه در این مدتی که با پیغام حرف می‌زنند و ما از تریبون با آنها حرف می‌زدیم این بود که شما زور می‌گویید. زورگویی می‌کنید و جمهوری اسلامی زور قبول نمی‌کند. حالا هم حرف ما این است. ما بحث مان این نیست که اسلحه به‌ما دهید. ما واقعآ نیاز به اسلحه آمریکایی آن طوری که شما خیال می‌کنید، نداریم. ما همین طور که 7 سال گذشته، توانستیم نیروی هوایی و رادارها و پدافندمان را سر پا نگه داریم و در میدان، هر سال چند حمله را انجام دادیم و پیروز بودیم، باز هم همان است. حالا خیلی بهتر می‌توانیم.
باز شما وزارت دفاعی ها می‌دانید، در صنایع مهمات سازی ما امروز با 5 سال پیش خیلی تفاوت دارد. ما چندین برابر 5 - 6 سال پیش، تولید ابزار جنگی داریم. وزارت سپاه اکنون آمده، مقدار زیادی تولید می‌کند. حالا کارخانه‌های معمولی ما در صنایع مهمات و قطعه و خیلی چیزهای دیگر در خدمت جنگ قرار گرفته‌اند. دانشگاه در خدمت جنگ قرار گرفته است.
ما اگر 5 سال پیش، جنگ را فرض کنید با قدرت 10 اداره می‌کردیم، امروز با قدرت 100 می‌توانیم اداره کنیم. و واقعآ توان رزمیمان بالا رفته. چطور بوده که 5 سال پیش احتیاج به گرفتن اسلحه از آمریکا نداشتیم، حالا داریم؟
عرض کردم ما همیشه برای تدارک ابزار پیچیده‌مان، نیاز به قطعه و امثال اینها داشتیم و همیشه هم پیدا کردیم و باز هم پیدا می‌کنیم. گاهی گرانتر، گاهی ارزانتر و این، آن چنان مشکلی در جنگ ما نیست. بنابراین حرف ما با آمریکائی ها با فرانسوی ها و با همه و هر کسی که می‌خواهد با ما رابطه داشته باشد، این است که شما باید برخوردتان برخورد حق، عادلانه، انسانی و مساوی باشد. ما همان رابطه‌ای که با یک کشور کوچکی مثل امارات داریم و از آنها توقع نداریم که به‌ما باج دهند، همین رابطه را با کشورهای بزرگ هم می‌توانیم داشته باشیم و کسی توقع نداشته باشد که باج در میان باشد. روابط دو کشور است و امریکا چنین چیزی برایش تلخ است. او هنوز هم همان گرگ و میشی برایش مطرح است و همین مسائل و همان شیطنت و مشکل اصلی آمریکا هم، همین شیطنتش است که این مشکل را باید خودش رفع کند.
بنابراین، من نتیجه می‌گیرم که شما اکنون، بهترین خدمتی که می‌توانید به آینده کشورتان بکنید و واقعآ استقلال و عظمت بچه‌ها و آینده خودتان را داشته باشید، همین است که این جنگ را به‌خوبی تدارک کنید که ما بتوانیم دفاعمان را به نقطه‌ای برسانیم که حقوقمان را - حقوق فراوانی که ما اکنون بر بعث عراق داریم - بگیریم و منطقه را از شر حزب بعث راحت کنیم و صلح پایداری در منطقه برقرار کنیم.
ان‌شاءاللّه در سایه صلح و آرامشی که به کمک همه ملت و شما و ما و رزمندگان و با هدایت های امام به‌وجود خواهد آمد، آن روز این ملت ما، بتواند مشکلاتی که این 7 - 8 سال تحمل کرده در شرایط انقلاب و جنگ، جبران کند و ما همین امکانات شما و کارخانه‌ها و نیروها را بکشانیم به طرف سازندگی و عمران کشور و یک ملت نمونه‌ای که هم در انقلاب پیروز شده و هم در جنگ پیروز شده، هم در شکست توطئه‌ها پیروز شده و هم در صحنه اقتصاد و عمران کشور پیروز شده و هم در فرهنگ که بزرگترین نقطه اتکاء ماست که براساس معیارهای اسلامی و اخلاق اسلامی، روابط این جامعه عادلانه تنظیم شود. یک چنین ملتی ان‌شاءاللّه می‌تواند برای بقیه کشورهای اسلامی که بخواهند در راه سعادت و عظمت حرکت کنند، الگو باشد.
شما را به خدا می‌سپارم و دعا می‌کنیم که همه‌مان برای انجام وظائفمان موفق باشیم.
    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه وبرکاته