سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع دانشجویان و دانشگاهیان به مناسبت سال تحصیلی جدید

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع دانشجویان و دانشگاهیان به مناسبت سال تحصیلی جدید

  • یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۶۷
تسلیت به مناسبت سالگرد رحلت حضرت رسول‌اکرم و امام مجتبی و امام هشتم ، برنامه‌ریزی آینده‌نگر ،پیشرفت دنیایی،تأکید بر تربیت افراد ،اعزام دانشجو به خارج از کشور، متعهد و متخصص، استثمار کشورها ،شعارهای جوان پسند ،تأکید برعمل بخشیدن به شعارها، پیامدهای برنامه‌ریزی عجولانه ،

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُالِلّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللّهِ آلِهِ أَجْمَعین

برای این جلسه بحثی را در نظر گرفته بودم که الان طرح کردن این مسئله را کافی نمی‌بینیم. علائم مثبت آن را می‌گذاریم برای بعد، بحث دیگری را متناسب با کشش جلسه که بحث هایی در حد تذکرات است، می‌گویم. قبلاً سالگرد رحلت پیشوای عظیم اسلام حضرت رسول‌اکرم و حضرت امام مجتبی و امام هشتم را به امت بزرگوار و به شما تسلیت عرض می‌کنم و متشکریم از کسانی که زحمت مدیریت دانشگاه‌ها را به عهده گرفتند و برای تشویق تحصیل علمی این نیازها را تهیه کردند.

چیزهایی که فکر می‌کنم برای دانشگاه‌ها و هم برای جامعه‌مان در این مقطع مفید باشد، در جلسه‌ایی با این کیفیت که شخصیت‌های مؤثر و دانشجویان پیشتاز حضور دارند، به طور اختصار مطرح می‌کنم. اگر فرض کنید که جنگ جاری ما دارد تمام می‌شود ما وارد شرایط جدیدی می‌شویم که این شرایط قابل بررسی و قابل بحث است و احتیاج به مذاکره دارد و احتیاج دارد به شنیدن و گفتن نظرات مختلف، برای اینکه ما در وضعیت کاملاً تازه‌ای قرار می‌گیریم و طبیعی است که ما در این مرحله بحث های متنوعی داشته باشیم.

 نظرات گوناگون را مطرح بکنیم و مردم ما، اهل نظر و هر کسی که فکری انقلابی و نظری دارد، باید مطرح بکند تا به یک تصمیم‌گیری بهتر برسیم. اگر این تعارض استعدادها در جهت درست باشد و انقلاب فرصتی را به دست بیاورد که به فکر پیاده کردن آرمان‌هایی باشد که این نیروهای انقلاب مطرح کرده اند،  تحقیقاً این‌یک عبادت تازه‌ است. ما از اول تا به حال این فرصت را پیدا نکردیم، اوایل ما یادمان هست که به خاطر  امواج انقلاب و جلسه‌های مختلف، هم استعدادها و هم نیروها در عرصه تعارض‌ها قرار می‌گرفتند. هنوز ما از آن بحران‌های قبل و بعد از انقلاب خلاص نشده بودیم که جنگ شروع شد و ما به ناچار روزمره کار می‌کردیم. جنگ در هیچ جای دنیا به این صورت که کشوری در برابر قدرت‌های بزرگ شیطانی بایستد، با این مدیران جوان و تازه کار اتفاق نیفتاده است. جنگ با این خصوصیت و جریان‌هایی با این کیفیت بود.

هر روز یک چیز تازه‌ای به وجود می‌آید و ورق جدی جلو می‌آید. بعد از جنگ و اگر هم ادامه داشته باشد با ذخایری که از این راه به دست می‌آوریم ، می‌توانیم کارهای جدیدی انجام بدهیم و اگر ادامه نداشته باشد ، برای ساختن کشور و بازسازی فرصت کافی را پیدا کردیم.

خوب، شرایط با ده سال پیش از جهاتی یکسان نیست و از جهاتی یکسان است، آرمان‌ها آن قدر اصیل است که تغییرات عمده‌ای نمی‌تواند بکند. امکانات هم با آن روزها نمی‌تواند رقابت کند، مگر با انسان‌ها و مدیریت‌های درست و آشنایی به واقعیت‌های جامعه، امکانات و چیزهای دیگر که کمی متفاوت است.

شرایط بسیار متفاوت ایجاد شده است و آنچه که برای ما یک دستاورد است، ده سال مدیریت جامعه در بحرانی‌ترین شرایطی است که ممکن بود برای یک کشور و برای یک ملت و برای یک انقلاب بوجود بیاید. ما این بحران را پشت سر گذاشتیم و گذراندیم، و حالا اصطلاحی که به کار می‌گیریم این است که بعد از جنگ بازسازی است و بعد از انقلاب هم اگر می‌خواستیم کاری بکنیم، همین بود.

آن روز بازسازی مخروبه‌های به جای مانده از یک نظام طاغوتی و وابسته و امروز هم، هم بازسازی آن مخروبه‌ها و هم مخروبه‌های جنگ و یک نوع بازسازی دقیقتر با مرور در مدیریت خودمان و نقادی شیوه عمل که باید هوشیارانه و عاقلانه انجام بشود. همان طوری که حضرت امام در پیامشان فرمودند: ما باید اولویت جدی برای بخش آموزشی‌مان - چه آموزش‌وپرورش و چه بخش آموزش عالی -  در نظر بگیریم، یکی از مهمترین آرمان‌های ما در قبل از انقلاب تا به امروز و شاید تا همیشه، برای همه این سال‌ها کارهای استقلال و خودکفایی و حرکت در جهت حذف وابستگی‌های موجود بود.

تلاش‌های انجام شد و این اگر از انقلاب گرفته بشود، چیز مهمی نداریم که جای این بگذاریم، درجهت خودکفائی حتی اگر جامعه را بتوانیم از لحاظ اخلاقی و انسانی کار بکنیم، اگر جنبه عدم استقلال و وابستگی را نتوانیم از این جامعه حذف کنیم و اگر نتوانیم یک جامعه به طور نسبی خودکفایی به وجود بیاوریم،  کار کرد بسیار عمیقی نکردیم. خودکفایی مطلق و استقلال، به معنی این که به هیچ جا نیاز نداشته باشیم، یک فکر ایده‌آل است و قوی‌ترین کشورهای دنیا هم ممکن است چنین ایده‌ای را داشته باشند؛ اما در کل نمی‌شود. یا در نیروی انسانی‌یشان وابسته‌اند ،یا در بازارشان وابسته‌اند و یا در برنامه‌هایشان وابسته‌اند . به‌هرحال به نحوی این دنیا به هم مربوط است و نمی‌شود کسی فکر بکند که ما در یک اتاق در بسته می‌توانیم زندگی بکنیم و همه چیز را نداشته باشیم، البته بله با شیوه عشایری قدیم و در یک روستا با یک چشمه آب و چند حیوان و وسایل اولیه می‌توان آن جوری زندگی کرد.

به‌هرحال یک نوع ارتباط و نیاز تحقیقاً وجود دارد، یعنی این ارتباط با تکاملی باید وجود داشته باشد، اگر این ارتباطات نباشد و تبادل علوم نباشد و اگر انتقال تجربیات نباشد، دنیا سقوط می‌کند و اصلاً پیشرفت دنیا به تنهایی  امکان پذیر نیست و علم حرکت نمی‌کند.

به‌هرحال در حد معقولی که نتوانند فکرشان و خواسته‌شان را بر ما تحمیل بکنند، باید با همه کار کرد. اگر این جوری باشد ملت‌ها می‌توانند از امکانات دیگران استفاده کنند و به دیگران استفاده برسانند و با امکانات خودش با حفظ توریست و آزادی خودش، افکار خودش را ترویج کند.

بنابراین ما باید دنبال این مسئله باشیم، یعنی یکی از چیزهایی که در این بازسازی برای ما اصل است، حرکت در جهت خودکفایی و حذف وابستگی‌هاست و شاید در بین عوامل استقلال و پایه‌گذاری استقلال هیچ چیزی به اندازه تحصیلات و تخصص ها و علوم و فنون مهم نباشد که امروز باید توجه خاصی به آموزش عالی و امکانات علمی جامعه‌مان بکنیم.

خوب، این هم بحثی نیست که در چنین جلسه‌ایی احتیاجی به استدلال داشته باشد و اثبات آن کار پیچیده‌ای باشد، هر یک از شما کاملاً می دانید ایران از لحاظ خاک و انسان جزء اغنیاست. فرض کنید که ما از لحاظ خاک و منابع کشاورزی و زمینی غنی‌ترین کشور جهان باشیم .اگر خودمان نتوانیم از این چیزها درست استفاده کنیم، خوب بدترین وابستگی را داریم.

در استقلال ما و در تزکیه مردم در ساخت چیزهایی که در کشور است و در استفاده از ذخائر، در ساخت طلا و در استخراج معادنمان و در استخراج منابع طبیعی‌مان، در زیرزمین ، در شکافتن دل کوهها و رفتن در اعماق جنگل‌ها و کشف همه موادی که امروز در دنیا به صورت ابزار زندگی مردم وجود دارد، ما به همه هنرها و به فکر و به فنون و به همه چیز احتیاج داریم و کار کردن بدون داشتن دانشگاه‌ها و بدون داشتن دانشمند و دانشجو و متخصص نمی‌شود و حفظ خودکفایی بدون این‌ها، چیز نامطلوبی است و غیر ممکن است و ما باید در این جهت حرکت بکنیم.

این نقص‌ها را کشور  ما دارد که از لحاظ منابع و غیره خوب است؛ اما پیشرفت ندارد. اگر تا حدودی هم در امرخودکفائی وضع خوبی داشته باشیم و موجودیمان در داخل و خارج و آنهایی که به کار کشورگرفته می‌شوند و آنهایی که به کار گرفته نمی‌شود، اگر این مجموعه را به طور نسبی و در حد متوسط داشته باشیم، به خودکفایی نزدیک می‌شویم. متأسفانه به کارگیری نیروی انسانی ما در وضع مطلوبی نیست و بسیاری از انسان‌های متخصص ما به هر دلیلی در خارج هستند که با آن‌ها کاری نداریم و بسیاری هم در داخل هستندکه به هر دلیلی برای ما کار نمی‌کنند. بخش حزب‌الله و نیروهای متخصص و دلسوز و ایثارگر زحمت می‌کشد و تلاش زیادی می‌کند که کافی نیست، باید روی این فکری بکنیم، خوب از اول بنا نبوده است که بعضی از کشورها ایران را از نعمت خودکفائی محروم کنند، اما سیاست عملاً ضد این بوده و شما اگر تاریخ آموزش عالی را نگاه بکنید، می بینید تاریخ زشتی برای ملت ایران با این استعدادی است که داشته و دارد.. حدوداً از سال 1305 که شروع می‌شود به طور رسمی استفاده کردن از دانشگاه‌ها و آموزش عالی تا 1347 که فرهنگ آموزش عالی تأسیس می‌شود و وقتی که آدم آمار را نگاه می‌کند، می‌بیند که در داخل چیز مهمی به دست نیامده و از خارج هم تحصیل کرده‌هایی برگشتند به داخل کشور و چیزی نیست و ماهیت فکری این‌ها که برمی‌گشتند چه بوده و اصلاً چه کسانی می‌رفتند و چگونه برمی‌گشتند و می‌بینیم که بیست هزار رفتند، اما برگشتشان خیلی کمتر بوده، از سال 1347 به بعد که  شرایط جدیدی در ایران بوجود می‌آید و سیاست جهانی استکبار غرب در مورد ایران استحکام خودش را می‌گیرد، ما می‌بینیم باز آن بقای تحصیلات در کشور کم است و با امکانات زیادی که در اختیار آن‌ها بود ،خیلی بیشتر باید متخصص می‌داشت.

آن روز اگر سیاست نظام این بود که ایران را تبدیل به یک مرکز نظامی با  تعلیمات عالیه و سطح بالا کند و هرگونه متخصصی را با هرگونه بهایی نگه بدارد، می توانستند. دانشجو که به اندازه کافی بوده و استعداد هم به اندازه کافی در ایران بوده، امکانات مادی تأسیس دانشگاه، هم بوده و اگر سیاست این بود از حدود ده سال، بیست سال قبل از آن که دیگر حاکمیت آمریکا در ایران تحکیم یافته، این کار خوب انجام می‌شد و سیاست این بوده که تا اوایل انقلاب حدود پنجاه و چند هزار نفر می‌روند خارج برای تحصیل و البته جریان معکوس هم بوده که عده زیادی تا اوایل و یا بعد از انقلاب برمی‌گردند.

فقط در این مقطع  نگاه زیربنایی به آموزش عالی می‌شود، منتها آن سیاست درست نبوده است. آن طراحان دید درستی نداشتند و سیاست خارجی تحمیل می‌شد. برای کارهای اساسی روند مثبت بود، همین حالا که ما داریم خودمان را نگاه می‌کنیم، چند هزار نفر در خارج هستند که درس می‌خوانند و سالانه چقدر ارز از کشور برای تحصیل این‌ها خارج می‌شود که ما کنترل درستی روی این‌ها نداریم، در واقع سیصدوپنجاه هزار نفر یا بیشتر در آنجا حضور دارند که تحصیل می‌کنند، عناصر جوان و استعدادهای کشور ما در خارج دارند درس می‌خوانند و به شیوه خاص تربیت می‌شوند، حالا این‌ها هم به نحوی از کشور پول‌طلب می‌کنند یا از دولت می‌گیرند یا مسؤولانشان امکانات دولت را به هر صورت که قاچاق باشد یا غیره به آن‌ها می‌فرستند تا درس بخوانند، آیا این در روند حرکت سیاسی علمی می‌گنجد یا نمی‌گنجد که این مسئله روشن است.

در داخل کشور تعداد دانشجو برای کشورهایی که مثل ما هستند پاسخ درستی ندارد، مخصوصاً اگر ما تکیه می‌کردیم برامکانات دولت که این‌ها درس بخوانند. مجموعه این‌ها هم هیچ تناسبی با نیازهای کشور در حال حاضر ندارد.

ایرادهائی درخصوصما وقتی این موضوع را در مجلس مطرح کردیم علاوه براین نیروی سیاستهای نابجامتخصص که در کشور داشتیم به سیصد یا سیصدوپنجاه هزار نیروی متخصص درآموزش عالیبرای بازسازی در کشور احتیاج داشتیم که در آن شرایط بود. و با سرعت رشد جمعیتمان و مشکلاتی که عرض کردیم این‌ها برای ما ماند، که باید فکری برای این بکنیم که این رقم هم بالا می‌رود.

آیا واقعاً این مقدار امکانات که ما الان داریم در آموزش عالی، چه مقدار این را تضمین می‌کند؟ آمار می‌گوید که ما مشکل داریم و باید گام‌های بسیار مؤثری در این زمینه برداریم و خیلی جدی باید در این بخش کار کنیم، تا اینکه خودمان بتوانیم خودمان را اداره بکنیم.

البته ما نمی‌توانیم از خارج منقطع باشیم، یعنی چنین طرز تفکری حالا درکشورحاکم نیست و کسی فکر نمی‌کند که در شرایط حاضر که هر روز ابتکار تازه‌ای به وجود می‌آید و قدم جدید علمی برداشته می‌شود، و اگر هم ارتباط نداشته باشد با خارج و از آخرین پیشرفت‌های علمی جهانی با خبر نباشیم، فکر نمی‌کنم که کسی مدافع این نظر باشد و کسی هم نیست، اما بحث این است که باید با کنترل باشد، شاید ما هزاران متخصص عالی مقام در ایران و در خارج داریم که تغییر سیاست نظام جمهوری اسلامی ایران منجر به این شده که این‌ها کار نکنند یا کمتر کار بکنند، اگر این استادان و دانشجویان تحت کنترل و برنامه‌ریزی باشند و براساس نیازمندی‌هایمان آموزش عالیمان را درست بکنیم، شاید این مقدار دانشجو که در داخل و خارج کار می‌کنند،  همانی که نظام نیاز دارد ، بشوند. اگر  چنین چیزی اتفاق بیفتد، گام بسیار مؤثری می‌تواند باشد که در دوران بازسازی باید به این توجه بشود که ما باید دنبال بکنیم و ما این امکانات را که مصرف می‌کنیم درست مصرف بکنیم و در این راه، اگر ما در داخل و خارج دانشجو داریم که تحصیل می‌کنند، اگر این‌ها کنترل بشوند، چند سال دیگر این‌ها بسیار مؤثرند و بسیاری از دردهای جامعه را می‌توانند علاج کنند، اگر آن برنامه وجود داشته باشد و بازسازی به این برنامه توجه کند و این مسائل را مورد توجه قرار بدهد.

اگر ما برنامه‌ایی نداشته باشیم یا اگر در مسائل کوتاهی بکنیم، ممکن نیست کارهای ما  مطلوب باشد. واقعاً اگر  شعار استقلال طلبی و خودکفایی‌مان پایه‌های اصلی آن برنامه ها باشد ، بعید است که چنین تصوری وجود داشته باشد و یک ملتی که مسلح به برنامه‌ریزی‌هاست، از نظر پیشرفت؛ عقب افتاده باشد. علم  مسائل دنیا را ریشه‌ای حل می‌کند و ملتی که از امکاناتی که قدرت تسخیر طبیعت را دارد، عقب است، این ملت نمی‌تواند ادعای استقلال و خودکفایی واقعی را بکند.

آن شعار استقلال مطلوب اسلام هم نیست، مطلوب خدا هم نیست، حضرت علی می‌فرمودند: کسی که آب و خاک دارد باز هم فقیر است، این مرگ است برای او و زندگی کردن این آدم ارزش ندارد که در کنار آب و خاک زندگی بکند و باز هم گرسنه باشد، اصلاً نفرین شده است.

ما اگر نتوانیم از منابع دریایی خود استفاده بکنیم و اگر نتوانیم از منابع زمینی‌مان استفاده بکنیم و اگر نتوانیم از منابع موجودی که خیلی آسان در دست ما قرار می‌گیرد، استفاده بکنیم، ما یک ملت مسلمان واقعی نیستیم . کار آن‌ها ممکن است که خوب باشد و اهداف آن‌ها ممکن است که خوب باشد، ولی اسلام این را نمی‌پسندد، این نقصی است که احساس می کنیم آن را در خود داریم. ما باید فکری برای این بکنیم. اگر امکانات و منابع مردم را تلف بکنیم، خدمتگزاران مردم نیستیم . کارخانه ساختن مثلاً حالا فلان قدر خرج آن شده، حالا اگر این کارخانه نتواند ما را به‌جایی برساند، این به چه دردی می‌خورد؟ ما در زمان جنگ در شرایطی نیستیم که برنامه‌هایمان را آن جوری که هست، اجرا بکنیم.

اگر پتروشیمی خود را با سه میلیارد دلار مثلاً ساختیم، حالا ما ده میلیون دلار می‌توانیم ماده خام هزاران کارخانه را درست کنیم. یا همین بچه‌هایی که از جبهه برگشتند و حالا می‌خواهند یک کاری بکنند، نتوانیم برای او این کار را درست کنیم، نه شعارمان ارزش دارد و نه راهمان ارزش دارد و نه اصلاً مسلمان هستیم، روز به روز هم بدتر می‌شویم و بهتر نمی‌شویم، شاید به گونه‌ای عمل بکنیم که آن مسائل اصلی را، نادیده بگیریم. ما الان ششصد یا هفتصد هزار بچه را داریم که پشت دانشگاه‌ها هستند، و شعار ما این بود که زگهواره تا گور دانش بجوی، و بالاخره این‌یک خوابگاه می‌خواهد و این‌یک کلاس می‌خواهد، اگر یک کلاس 5 نفری را 60 نفری کردید، از استعداد بچه کاسته‌اید و مجبور هم هستید که این کار را بکنید.

اگر ما این‌ها را فقط درس بدهیم، این‌ها را فقط سرگرم کرده‌ایم و فردا باید در تصمیم‌گیری جوابگو باشیم. لذا باید برنامه را جوری تنظیم کنیم که همه شئون در آن برای استفاده جوانان باشد و واقع‌نگر باشد، حالا مثلاً فلان دکتری که دانشجوی خارج بود، برگشته ایران و می‌خواهیم که مجروح را بخیه کند، اگر ما نخ بخیه نداشته باشیم، کی مسئول است؟ با برنامه‌ای که نتوانیم این را پیاده بکنیم و اجرا بکنیم، این کار را نمی‌توانیم به‌جایی برسانیم.

لذا باید یک مجموعه وارد کار بشود، یعنی باید با حساب و دقت و حفظ اصول و حفظ آرمان‌ها و راه‌های رسیدن به آرمان‌ها، کارهایی را باید انجام بدهیم.

یکی از کارهایی که باید در این دانشگاه‌ها باشد و عملی هم باشد، باید یک سری از آدم‌های باسواد که نظام هم آن‌ها را می‌پذیرد، باید جمع بشوند و این‌ها به بچه‌های حزب‌الله، برای ساختن کشور کمک کنند. برای ما عیب است که مثلاً یک بودایی با یک سری از افراد مارکسیست بیایند برای ما کار کنند.

ما در دوران بازسازی نیاز به افراد متخصص داریم و اگر این را نداشته باشیم این‌یک مسئله جدی است، البته اگر بدین‌صورت تمام بشود، این‌گونه نمی‌شود، گزینشی که مطرح بود، اگر اصل گزینش نباشد و دانشگاه به صورتی باز باشد که ما چند سال دیگر دانشگاه اسلامی نداشته باشیم، مقبول نیست.

گزینشی هم که هست برای این است که کسانی که می‌توانند درس بخوانند و در آینده به درد کشور بخورند، اگر این‌ها بخواهند بعد از درس از این کشور بروند، این با سیاست کشور و برنامه‌ریزی منافات دارد.

به‌هرحال با شیوه‌ای که آرمانی است و اهداف کشور را روشن کند و برای همگام شدن شیوه‌ای که مردم را و خود جبهه‌ای‌ها را تأمین کند، باید برنامه‌ریزی کرد. با دنیایی که مسلح است به اسلحه شیمیایی و هیچ‌گونه رحمی هم ندارد و ما را به هیچ نحو هم نمی‌خواهد بپذیرد و فکر کمک هم در آن نیست و نمی‌خواهد با مهربانی با ما رفتار بکند، از این موضع‌گیری نمی‌شود که بچه‌های خویمان را زیر بمب‌های شیمیایی بفرستیم؛  بچه‌هایی که در دانشگاه‌ها درس خواندند و کلاس و دانشگاه را ول می‌کنند و می‌روند به جنگ، ما این‌ها را در مقابل بمب‌های شیمیایی بفرستیم و این‌گونه نمی‌شود. باید خودمان برویم دنبال بنیه دفاعی و آنچه اسلام از ما خواسته آن را انجام بدهیم، و پیامبر هم در مواردی به اسلحه‌ جدید مسلح گردیدند که در مواقع ضروری که دشمن از آن استفاده کرد، بتواند از آن استفاده کند و از خود دفاع کند، وقتی با کوکتل ملوتوف یا با بمب شیمیایی، مورد تهاجم قرار می‌گیرد، چاره‌ای ندارد که دفاع بکند، با دست و دندان، که ما این کار را کردیم، ما نشان دادیم که در سخت‌ترین شرایط در مقابل شیطان‌های دنیا، شوروی و فرانسه و آمریکا، که در تمام این مملکت بمب ریختند ایستادیم و اهدافمان را حفظ کردیم و نگذاشتیم کوچک‌ترین دستاوردی از جنگ با ما داشته باشند.

ما در دستورات اسلامی هم داریم که باید اهداف و برنامه‌های اسلامی در متخصص و متعهد اهداف و مسیر خودش حرکت کند و اگر در راه دیگری حرکت کند ما را به‌جایی نمی‌رساند و بهترین راه در این مسیر دانشگاه است، البته سرمایه‌گذاری در راه دانشگاه بسیار سنگین است، ما باید بکنیم، ولی حسن اداره و همکاری همگانی و تفاهم برای داشتن دانشجوی خوب و برای داشتن مدیر خوب و اینکه از امکانات مردم فقیر، دانشگاه بسازیم، باید بتوانیم به‌خوبی استفاده بکنیم و روزی به درد مردم بخورند و این جزء اصول کار است و باید رسیدگی شود.

در کل، آیا ما باید دانشجو به خارج بفرستیم یا نفرستیم؟ در حدی که با دستاوردهای دنیا ارتباط داشته باشیم و عقب نباشیم از خارج لازم است یا نه؟ باید به‌سوی ارتباطات در دنیا برویم، باید تحصیل‌کرده‌ای به آنجا بفرستیم که همه‌چیزهایی که نیاز است فرا بگیرد، آیا ما حق داریم در داخل کشور خودمان، اگر نیاز به استاد داشتیم و اساتیدی قابل‌جذب بودند، با حفظ اصول انقلاب از او صرف‌نظر کنیم؟ نه، باید کاری بکنیم که نیروی لازم را جذب بکنیم با حفظ اصول و حفظ معیارها.

آیا ما در کشورمان به خودمان اجازه بدهیم که امکانات بیشتری برای دانشگاه‌ها قرار بدهیم و یک‌چیزهایی را بگذاریم برای مرحله بعد؟ بله ما مردم را می‌بینیم که می‌توانیم از بعضی چیزها صرف‌نظر کنیم و بگذاریم برای بعد و بچه‌ها را به دانشگاه‌ها بفرستیم تا درس بخوانند و بیرون بیایند و تحصیلاتشان را به شما ارائه بدهند، بله ما باید به‌عنوان راه صحیح این کار را بکنیم.

تربیت انسان‌های برای اداره مراکز علمی خود، آیا  آن‌ها را باید به دست کسانی بدهیم که فقط تعهد و تخصص دارند؟ نه، حاکمیت در دانشگاه باید در دست اشخاصی باشد که هم متعهد و هم متخصص باشند، حاکمیت در اینجا باید با توجه به اصول اسلام باشد، استفاده از امکانات مردم باید بشود تا این کمبودها را جبران کنیم خوب دولت نمی‌تواند به این زودی کارهای اساسی را اجرا بکند، کل آموزش‌وپرورش و کل آموزش عالی را باید درست برنامه‌ریزی کرد و بودجه در اختیارش گذاشت.

ما باید ببینیم که چقدر مصرف داریم و چقدر بودجه در دست و چقدر تولید داریم. بالاخره، اگر دانشگاه‌ها بخواهند از وسایل مدرن استفاده بکنند بهتر به نتیجه می‌رسند یا نه؟ با این وسایل کهنه به نتیجه می‌رسیم؟ تحقیقاً با وسایل خوب، به نتیجه بهتری می‌رسیم. این ایجاب می‌کند که بودجه باید در این بخش مورد توجه قرار گیرد، و خود من خیال می‌کنم که باید اولویت اول را بدهیم به تربیت نیروی متخصص تا سرحد نیازهایی که کشور ظرفیت استفاده از آن‌ها را دارد، البته علم هیچ حدی ندارد، ما تا آن روزی که به‌جایی برسیم، راه را باید برای همه مردممان باز بکنیم، اینکه کجا درس بخوان و چه چیزی بخوان، ناچاریم رشته‌ها را و آن موضوعاتی را که نیاز داریم، کمی جلو بیندازیم و آن روزی که خود مردم بتوانند کشور را اداره بکنند، آن روز خود مردم می‌روند دانشگاه‌ها و در هر رشته‌ای که خواستند، می‌توانند درس بخوانند.

یکی از چیزهای بدی که ما به آن مبتلا هستیم این است که مغزهای زیادی تحویل غربی‌ها می‌دهیم و باید دانشجویان فوق‌لیسانس ما بروند تا در دانشگاه‌های دشمنانمان درس بخوانند.

چیزهایی که از بچه‌های ما می‌خواهند و رسالت‌هایی که از بچه‌های جهان سوم می‌خواهند، چیزهایی است که کارخانه‌دارها و تراست دارها و کارتل‌دارها و سایر کشورهای غربی به آن‌ها نیاز دارند. و وقتی برای یک موضوعی ده‌ها نیروی انسانی متخصص می‌خواهد با قراردادی با دانشگاه تمام کسانی که در اینجا با خرج دولت درس می‌خوانند به آنجا می‌روند و این بدترین نوع استثمار در دنیا است و کثیف‌ترین نوع بهره‌کشی از کشورهایی مثل ما همین است. جایی که این‌ها ] متخصصین[می‌روند، چند سال زحمت می‌کشند و چیزی را درست می‌کنند که به این زودی به درد کشور خودشان نمی‌خورد و آن‌ها به نام خودشان ثبت می‌کنند.

آن‌ها آن مسائل را با مغزهای بچه‌های ما حل می‌کنند، و وقتی‌که برمی‌گردند اینجا یک‌جور دیگری می‌شوند و یکی از راه‌های مهم در کشورمان این است که شیوه تحقیقاتمان را باید دانشجویان دوره‌های عالی دنبال بکنند و باید این رشته‌ها را اینجا داشته باشیم و حالا این‌جوری بهتر است.

ما با شعارهای جوان‌پسند باید کاری بکنیم که حرکت بازسازی را به جلو جهت پویایی بیندازیم. شعارها همه مقدس است و آن فضایی که شعار داده می‌شود در جامعه فضای کاملاً مقدسی است، شما انقلاب کردید و برای این انقلاب مردم خون دادند، ولی با این شعارهای دروغین مردم را گول نزنید و خودمان را گول نزنیم و به‌گونه‌ای عمل بکنیم که خانم‌ها را در مسیر اسلام پیش ببریم. افراد وارد، عاقل، دلسوز حزب‌الله که از همین برادران و خواهران عزیز دانشجو که ما در این دوره، مرهون فداکاری‌های زیاد این‌ها هستیم، این‌ها با این مسائل آشنا شدند و این‌ها مشکلات مملکت را می‌دانند و نیازهای علمی را در کشور می‌دانند چه چیزهایی است و شایسته نیست که آن‌ها را تحت‌فشار شما قرار بدهیم که این‌ها نتوانند این چیزی را که می‌فهمند عمل بکنند.

ان‌شاءالله با روحیه‌ای که داریم و با این همه نیروی فداکاری که در دانشگاه‌ها می‌بینیم، بتوانیم امیدوار باشیم در یک سایه انقلابی و اسلامی و مدیرانه و واقع‌گرایانه بتوانیم مردممان را و کشورمان را از طریق دانشگاه به راه واقعی برسانیم.

و من خوشحالم در جلسه‌ای شرکت کردم که در راه ایران اسلامی موفق شدند و جوایزی به آن‌ها خواهم داد که من افتخار می‌کنم که این‌ها را به آن‌ها می‌دهم.

            والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته