سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع خانواده‌های شهدای هفتم تیر

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع خانواده‌های شهدای هفتم تیر

  • شنبه ۷ تیر ۱۳۷۶
(برنامه‌های منافقین برای حذف فیزیکی شخصیت‌های مؤثر انقلاب (شهدای 7 تیر، قله افتخار و مظلومیت ایران در جامعه (قربانیان انقلاب در مقاطع مختلف

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُاِللهِ وَالَسلامُ عَلی رَسُولِ الله وَ آلهِ

خیلی خوشحالیم که در جمع شما یادگاران دوستان و همسنگران دوران مبارزه و تلاش برای تثبیت انقلاب اسلامی هستیم. بچه‌های آن دوران الان دیگر بزرگ شده‌اند و مسئولیت‌هایی را برعهده گرفته‌اند و یا مشغول تحصیل هستند. الان اکثر قیام‌های جوانان و نوجوانان را به خاطر نداریم، ولی این مجموعه جزو عزیزترین مجموعه‌هایی است که در زندگی سیاسی‌مان داریم. این گروه هفتاد و دو تن که رفتند و جمعی از آسیب‌دیدگان که ماندند، حقیقتاً از سرمایه‌های بسیار بسیار باارزش انقلاب هستند و جزو ذخیره‌های گرانقدر دوران انسان ساز مبارزه و جهاد بودند. کاش می‌ماندند، اگر بودند، ما از وجودشان بیشتر استفاده می‌کردیم. ولی آنها با رفتنشان سهم خودشان را ایفا کردند و نقش آنها در تاریخ انقلاب جاویدان شد و هنوز هم آثار قربانیانی که مظلومانه از قربانگاه به بارگاه بزم انبیاء پیوستند، همچنان کار خودش را انجام می‌دهد. شهدای هفتاد و دو تن در یکی از سه کانون مهم دوران قربانی‌ساز انقلاب هستند.

ما سه دوره مشخص داریم که طی این سه دوره قربانی‌های زیادی دادیم و هر سه دوره نقش و سهم بزرگی در تثبیت و کمال دوران انقلاب دارد.

دوران، دوران مبارزات و مجاهدات، دوران قبل از انقلاب و قبل از پیروزی بود که انبوهی از قربانیان را از پانزده خرداد تا 17 شهریور و بعد از پیروزی کامل انقلاب داشتیم که اگر آنها نبودند، انقلابی نبود و این پیروزی موجود نبود. قربانیان مبارزه، شهدا و آنهایی که ایثار می‌کردند، گویاترین سند و محرک مردم در همه دوره‌ها هستند. وقت پای آنها به میان می‌آید، جامعه می‌فهمد که مسئله جدی است و هوشیار می‌شود. تا حرف و صحبت است، خیلی‌ها این را سرگرمی

تلقی می‌کنند. ولی واقعاً جامعه استقلال پیدا کرد و شهدا پشت سر هم به راه مبارزه تقدیم شدند و جامعه را هوشیار کردند. آن دوران به پیروزی انقلاب منجر شد و با پیروزی انقلاب و با رفتن رژیم پهلوی، نظام اسلامی شکل گرفت.

اما مسئله مهم در هر انقلابی بدون استثناء تثبیت انقلاب است. انقلاب بعد از پیروزی یک دوره بسیار پرهیجان دارد که در آن موقع شکل ندارد، مسئولیت‌ها مشخص نیست، خیلی‌ها ادعا دارند که حق دارند، خیلی‌ها فرصت‌طلبی می‌کنند و از دوران هیجان، شور و دوران بی‌مسئولیتی و بی‌نظمی هر استفاده‌ای که می‌خواهند، می‌کنند. به همین خاطر معمولاً سرنوشت انقلاب‌ها در دوران تثبیت مشخص می‌شود. برای نمونه آن می‌توانید افغانستان را مثال بزنید. در افغانستان هم واقعاً انقلاب جدی بود. آن‌ها با یک همسایه بسیار نیرومند، مثل شوروی مواجه بودند که صدها هزار سرباز به کشورشان ریخته بود و شاید عظیم‌ترین قدرت دنیا، سرمایه‌های بی‌پایان را به کشور کوچکی آورده بود که به دست خود افغانی‌ها، مردم را می‌کشتند و سرکوب می‌کردند. ولی مردم افغانستان پیروز شدند و این دوره را خوب پشت سر گذاشتند. چون در آن موقع همه یک حرف می‌زدند و ده‌ها گروه و ده‌ها حزب در آن کشور بود و همه یک چیز را می‌خواستند و آن هم بیرون کردن شوروی بود که این کار تحقق یافت. بعد از آنکه چند سال گذشت، این‌ها به جان هم افتادند و دارند همدیگر را نابود می‌کنند. افغانستان در تاریخ آزمایشگاه خوبی است. ایران می‌توانست چنین چیزی باشد. شرایطی که در افغانستان هست، در ایران هم بود. اگر اختلاف نژادی در افغانستان هست، در اینجا هم هست. افغانستان پشتو، ازبک، تاجیک و امثال اینها را دارد و ایران کرد، عرب، ترک، فارس، بلوچ و امثال اینها را دارد. اختلاف نژادی در کشور ما کمتر از افغانستان نیست.

آنجا اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی هست و در اینجا هم هست. در آنجا اهل سنت اکثریت دارد و شیعه اقلیت است و اینجا برعکس است. مسئله مهم دیگری در که اینجا وجود دارد، اهمیت ایران و ثروت ایران است که در میان کشورهای خارجی، خیلی‌ها به آن چشم دارند ولی افغانستان از این جهت کشور مهمی نیست و در اختیار هر کشور خارجی که باشد، کشور خاکی و هزینه‌آوری است و یک کشور پول‌ساز نیست. ولی ایران ثروت عظیمی دارد. اگر هفت دولت خارجی بر اینجا مسلط باشند، انبار پول و ثروت می‌شود. موقعیت استراتژیکی اینجا مهم است. اینجا بین دو دریای حساس قرار دارد. همه شرایط ایران فراهم بود که نگذارد انقلاب تثبیت شود.

از لحاظ داخلی هم گروه‌های مسلط کمتر از افغانستان نبودند و در هنگام پیروزی، همه این گروهک‌های کوچکی که ما در زندان آنها را می‌شناختیم و دهها گروهک بودند، بیکار بودند و ما مشغول بودیم. کارشان این بود که روزانه به کلانتری، به انبار مهمات و اسلحه و جای پول یا به یک بانک بزنند. مثلاً موضع بگیرند که ثروت جمع کنند، اسلحه جمع کنند، یک روزنامه درست کنند، خطاطی کنند و اطراف خودشان سرباز جمع کنند. گروه‌های متعدد بی‌دین، دنیاپرست و گرفتار هوا و هوس در کشور تشکیل و مسلط شدند. یادمان است که چه ماجرای عظیمی را به راه انداختند! ما متمرکز بودیم و آثارش را می‌دیدیم. همه شما در جایی بودید و نمی‌دانید چه خبر بود. در دانشگاه‌های کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان، خرمشهر و آبادان چه‌ها کردند!

در آذربایجان هر که توانست، جایی را پر از آشوب کرد. در داخل کشور هم کار به دست بنی‌صدر افتاد که خودش از یک گروه بدتر بود. لیبرال‌ها و خیلی از گروه‌های دیگر به جان انقلاب افتادند. دوره بسیار سختی بود و این مسائل مواجه با اتفاقاتی مثل کودتایی شد که آمریکایی‌ها به راه انداختند. سپس جنگ بود که همه چیز را مشخص کرد و حتی دشمنان خارجی هم نمی‌توانند انکار کنند که از شرایط مهم تثبیت انقلاب بود.

این که انقلاب کانون پیدا کند، محوری داشته باشد که جریان‌های مزاحم را حذف کند و ملت را در یک کانون متمرکز نماید، این دوره قربانیان زیادی از ما گرفت و بهترین‌ها را گرفت. اکثر گروه‌هایی که گفتم قبل از انقلاب با هم در زندان بودیم، از پیش ما را به خوبی می‌شناختند و فرد فرد ما را می‌شناختند و همه را ارزیابی کرده بودند و می‌دانستند کجا و سراغ چه کسی باید رفت.

در همین دوره آن همه شهید محراب داریم و بسیاری از عزیزانمان را از دست ما گرفتند و آن همه شخصیت‌های سیاسی و قضایی و اجرایی را از ما گرفتند. نقطه اوج آن، شهدای شما بودند که شهدای هفت تیر و هفتاد و دو تن، قله دوره قربانی‌ها هستند. لذا این قله برای مشخص کردن آن دوره ما ارزش بسیار مهم تاریخی دارد. به طوری که آدم تا وارد تهران می‌شود، وارد مرکز می‌شود، قله دماوند به عنوان سمبل ایران با آن چهره سفیدش خودش را نشان می‌دهد. وقتی ما به تاریخ نگاه می‌کنیم، این هفتاد و دو تن را در قله آن موقعیت جغرافیایی و سیاسی می‌بینیم. این‌ها نشان آن دوره هستند و ماهیت آن دوره را نشان می‌دهند. ماهیت فداکاری آن دوره طرد علف‌های هرزه و گروه‌های مزاحم از مزرعه انقلاب و از گلستان اسلام بود. لذا ارزش تاریخی و ایدئولوژیکی این جریان بسیار بالاست. واقعاً نباید بگذاریم این دوره به دست فراموشی سپرده بشود. باید تقویت کنیم و باید با افزار هنری و تحلیلی و راه‌های مختلف، بخش‌های برجسته این جریان را نشان بدهیم. مردم نباید این را فراموش کنند. این قله است و ارتفاع، قاعده و دامنه‌ای دارد که مجموعه اینها، یعنی مجموع شهدایی که در این دوره داشتیم، پیکره این جریان را نشان می‌دهند. نقطه اوج و ارتفاع اینجاست که ما حرکت تهاجمی خودمان را دوباره شروع کنیم و دشمن را قدم به قدم وادار به عقب‌نشینی کنیم. دشمن در لحظه انفجار هفتم تیر امید بسیاری در سر خود دوخته بود. فکر می‌کرد با یک انفجار، دولت، مجلس و قوه قضائیه را نابود و کشور را بی صاحب می‌کند و با نیروهای مسلح فراوان - به تعبیر خودش- انقلابی در انقلاب به وجود می‌آورد. ولی خداوند نخواست، آنچه که آنها می‌خواستند، اتفاق بیفتد. البته اشتباه آنها این بود که در محاسبه خودشان مرجعیت امام (ره) را نتوانستند درست ارزیابی کنند. محور انقلاب آنجا بود و ما همه سرباز آنجا بودیم. مرکز ماند، قرارگاه اصلی ماند و رهبری به صورت جدی‌تر به مسائلی توجه کرد که باید توجه می‌شد. حتی رهبر را هوشیارتر کرد که چه خطراتی کشور را تهدید می‌کند، چون تصمیمات جدیدی گرفتند.

آن شب که خدمت امام رسیدم، به وضوح تغییر در فکر و برنامه‌هایشان را دیدم. کاری‌هایی که تا آن موقع بود، برای این بود که شاید این گروه‌ها و جریان‌ها به خودشان بیایند و آدم شوند و از اخلال‌گری‌ها دست بردارند. مردم هم در آن حادثه حالشان را عوض کردند. تا آن لحظه خیلی از آنها دودل بودند، به خاطر اینکه آنها شعار می‌دادند و ما هم شعار می‌دادیم. اظهاراتشان به‌گونه‌ای نبود که نتواند مردم را فریب بدهد. حرف‌های بسیار پرزرق و برقی را مطرح می‌کردند و از آزادی، از مساوات و از مسائلی که در دوران انقلاب در اختیار مردم بود، صحبت می‌کردند و آنها بدون توجه به واقعیت‌های موجود، حرف‌های گنده‌ای می‌زدند. متن انقلاب گرفتار بود که مسائل را واقع‌بینانه‌تر بیان کند. مخصوصاً جوانان را خیلی فریب می‌دادند، ولی با آن حرکتی که آنها کردند، مردم خیلی تکان خوردند، هوشیار شدند و موقعیت را فهمیدند. اولین اجتماعی که مردم در مقابل مجلس کردند و برنامه‌ای که برای تشییع جنازه شهدا داشتند، آب پاکی را روی دست ضد انقلاب ریخت و آنها را مأیوس کرد. از آن به بعد مسیر همان‌طوری که می‌دانید، پیش رفت و ما دوباره گرفتار جریان جنگ شدیم که از پیش گرفتار بودیم. دشمن همت خودش را روی پیروزی در میدان جنگ گذاشت و از داخل مأیوس شد. واقعاً چند ماه بعد از جریان شهادت رجایی و باهنر و دوستان آنها در هشتم شهریور که شاهد حضور میلیونی مردم بودیم، دشمن متوجه شد که باید فکر دیگری بکند. مردم دیگر راهشان را انتخاب کردند. هشت سال، گرفتار جنگ بودیم و آنجا با سیل قربانیان مواجه بودیم.

گروه سوم قربانیان ما، در میادین جنگ بودند. امروز صبح به زیارت قبور شهدای 72 تن و شهدای جنگ رفتم. واقعاً هزاران شهید که از جنگ باقی مانده‌اند، ابعاد محتلف کار را نشان می‌دهد. اینجا یک قبرستان و یک گلزار است و در سراسر کشور گلزارهای دیگر شهیدان دوران جنگ است. انبوه شهدا مال دوران سوم می‌باشد و جمع برجسته‌ای از بزرگان و افرادی مثل شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر و هر یک از 72 شهید هفتم تیر، واقعاً به عنوان ستون‌های بارگاه انقلاب نقش دارند و رکنی برای مجموعه نظام هستند.

آن دوران سه‌گانه‌ای که قربانیانی دادند، سپری شد. بعد از جنگ برای اولین بار فرصت پیدا کردیم تا با ثبات و آرامشی که با یأس دشمنان ما پیش آمد، با اتکاء به سرمایه‌های اسلامی، کشورمان را بسازیم. ماهیت این هشت سال بعد از جنگ از آن جهت با دوران گذشته تفاوت دارد. این دوره نتیجه‌گیری درستی از فداکاری‌های آن دوران است که می‌توانیم به دنیا و تاریح بگوییم که انقلاب چیست، اسلام چیست، رهبری الهی چیست، وحدت چیست و ولایت چه نقشی دارد!

حقیقتاً با ارتفاعی که دوره سازندگی برای تاریح انقلاب تثبیت و ترسیم کرد، نگاه دنیا عوض شد که همیشه با دید منفی به انقلاب ما نگاه می‌کردند و می‌گفتند با یک جریان هیجانی، شورش‌خواه و متکی بر افراد کم‌سواد و کم‌مایه و فاقد انسانیت، سازندگی، عمران و تمدن سروکار داریم. شناخت از سازندگی آنها را وارد کرد که تجدیدنظر کنند و ببینید همان کسانی که خوب مبارزه کردند، همان کسانی که انقلابشان را تثبیت کردند و همان کسانی که در جریان‌های مختلف از انقلابشان دفاع کردند؛ حالا می‌توانند به خوبی کشور را بسازند و نمونه سازندگی و خلق تمدن را مثل آن سه دوره و با چهره‌ای دیگر به تاریخ نشان بدهند و در تاریخ اسلام ثبت کنند.

شهیدان شما در تمام این جریان‌ها شریک و واقعاً سهیم هستند. واقعاً همه کارهای خوبی هم که از این به بعد می‌شود، در پرونده شهدای شما خواهد بود. چون شما هم با آنها همراه هستید و در آن شریکید. انشاءالله که بتوانید این رابطه معنوی با آنها را حفظ کنید. روحیه اندیشمندی که درعزیزان شما بوده، در فرزندان شما هم باشد. چون همین، وسیله ارتباط شما با آنهاست و این برای شما مهم است. یادگارهای مانده از آن دوران و آسیب‌دیدگان آن دوران، عزیزانی در میان ما هستند که قبلاً نقش خودشان را ایفاء کردند. انشاءالله شما باقیمانده‌های آن دوران که بیشتر از دیگران به این جریان نزدیک هستید، سعی کنید این بنیادی که پیشنهاد شد، تأسیس شود و شکل بگیرد که این بنیاد می‌تواند ارزشمند باشد. همه توضیحاتی که من دادم، برای این است که این بنیاد را داشته باشیم و بتوانیم قله ارزشمند دوران تثبیت انقلاب را در تاریخ باشکوهی که خودش دارد، حفظ کنیم. در عین حال که از دیدن شما خوشحالیم. متأسف هم می‌شویم و همه خاطرات آن دوران گذشته را حس می‌کنیم.

والسلام علیکم و رحمه الله