سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع جامعه وعاظ تهران

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع جامعه وعاظ تهران

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۷۶
نقش وعاظ در انقلاب اسلامی/ غفلت رژیم شاه از نقش روحانیت/ روحانیت جریان بسیج کننده مردم در مبارزه/ طمع دشمنان در عجز روحانیت برای اداره کشور/ ایجاد جنگ و شورش هدف دشمنان برای به چالش کشیدن روحانیت بر اداره کشور/ نقش روحانیت در مدیریت کشور/ نقش تاریخی روحانیت در ایران/ انزوای روحانیت، یعنی اوج یأس در مردم/ لزوم تحلیل تاریخ‌توسط روحانیت/ عدم آگاهی مردم از تاریخ گذشته ایران/ برنامه‌ریزی دشمنان برای گوشه‌گیری روحانیت/ لزوم حفظ هوشیاری توسط روحانیت/ لزوم حرکت روحانیت با زمان/ نقش وسایل ارتباطی در به روز کردن اطلاعات جوامع/ لزوم آگاهی روحانیت نسبت به مسائل روز/ لزوم همراهی انسان با زمان/ برنامه‌ریزی دشمنان‌برای حذف روحانیت/ نقش روحانیت در مبارزات/ نقش روحانیت در جنگ و بسیح توده‌ها/ مردمی بودن، امتیازبرجسته روحانیت/ نقش مردم در سازندگی/ قانع نمودن مردم در سرمایه گذاری، وظیفه‌روحانیت در سازندگی/ ولایت فقیه شیرازه کتاب انقلاب/ تلاش دشمنان برای رویارویی مردم با ولایت فقیه/ دفاع بد از ولایت فقیه، یعنی خدمت به دشمنان/ انتخاب دو مرحله‌ای رهبر/ انتخاب دومرحله‌ای انتخاباتی دمکراتیک/ انتخاب دو مرحله‌ای برای رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر/ انتخابات دومرحله‌ای، نوع پیشرفته انتخابات/ تشخیص علما در گنجاندن ولایت‌فقیه در قانون اساسی/ رهبری امام (ره) عامل اصلی وحدت مردم/ وجود گروههای‌مختلف در ایران/ مقام معظم رهبری، ادامه دهنده رهبری امام (ره)/ آیت‌الله خامنه‌ای، شایسته‌ترین شخصیت برای رهبری/ ضربه خوردگان انقلاب، شرارت کنندگان حال حاضر/ دشمنان داخلی، درصدد انتقام از انقلاب/ تحلیل دشمنان ازانتخاب آقای خاتمی/ وظایف خطیر روحانیت در زمان معاصر/ تضعیف روحانیت، مهم‌ترین مصداق تهاجم فرهنگی/ تلاش دشمنان در القای‌ناکارآمدی روحانیت/ تهاجم فرهنگی‌لزوم حفظ منطق در دفاع از اصول انقلاب

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

دوستان بسیار عزیز قدیم و دوستان امروز ما بسیار خوش آمدند. بنده از شروع کار جامعه وعاظ با این جمع آشنا هستم و خود من نیز جزو شما بوده و هستم، ولی فرصت اینکه در برنامه‌های شما شرکت کنم، نبود. قدر و نقش شما وعاظ را در کشور جامعه خوب می‌دانم. در مملکت در دوره بعد از انقلاب اسلامی کار بسیار زیادی انجام شده است و بنده هم مانند سایرین در این امور سهیم هستم، همه به نحوی کار کردند و این کار عظیم را در این نقطه تاریخ همه با هم انجام دادیم و سخنان اغراق‌آمیز در مورد اینجانب درست نیست.

امروز بحث روحانیت و مسائلی که موجود است، مسئله روز است و باید بیشتر در این مورد با هم صحبت کنیم. دشمنان اسلام و کسانی که در ایران طمع داشتند و هنوز هم دارند، دیر به نقش روحانیت پی بردند. در زمان شاه مدتی فکر آنها راحت شده بود که روحانیت دیگر در انزوا قرار گرفته و مشغول کارهای مراسم شخصی مردم مانند خمس و زکات و مراسم ازدواج، فوت، عزاداری، جشن و سایر اموری که فکر می‌کردند در حاشیه زندگی مردم است، می‌باشد. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دشمنان هوشیار شدند که مسئله به این سادگی نبوده است و فهمیدند که روحانیت انقلاب را پیروز کرد.

البته پیروزی انقلاب، کاری مردمی بود، منتها مردم به خودی خود به صحنه نمی‌آمدند و باید جریانی مورد اعتماد مردم را وارد صحنه می‌کرد. یا شخصی باید این کار را می‌کرد یا یک جریان، دشمنان فکر می‌کردند دیگر چنین جریانی در جامعه نیست، لذا تکیه آنان به دیکتارتور زمان بود و فکر می‌کردند وی منافع آنها را تأمین خواهد کرد. پس از پیروزی انقلاب دشمنان که خود کشورداری کرده‌اند و می‌دانستند کشورداری کاری سخت و حتی سخت‌تر از مبارزه و پیروزی است، گفتند: مرحله مبارزه و پیروزی نیازی به تخصص نداشت و اینها با بسیج مردم و هیجان و تظاهرات که خیلی عمومی و غیرتخصصی است، پیروز شدند. ولی اکنون باید بتوانند کشور را اداره کنند و آن را بسازند. جنگ و شورش هم ایجاد کردند که شرایط را بدتر کنند تا اوضاع خراب و قابل اداره نباشد، ولی در این مرحله هم شکست خوردند و فهمیدند که روحانیت می‌تواند امور جامعه و جنگ را اداره و شورش‌ها را مهار کند و مهمتر از همه کشور را بسازد.

به‌نظر من این کار آخری، یعنی سازندگی، تمام امیدهای آنان را در این مورد که انقلاب از درون سقوط خواهد کرد، از دست آنها گرفت، هر چند نیروهای متخصص و مردم در صحنه بودند و در سازندگی مشارکت داشتند، ولی مدیریت کشور در دست روحانیت بود و رهبر کشور یک روحانی است و بسیاری از مسئولیت‌ها را روحانیت به عهده دارند. حفظ مردم در صحنه‌ها تا حدود زیادی به‌دست روحانیت است و دشمنان این واقعیت‌ها را به‌تدریج درک کرده‌اند و اکنون کاملاً به‌آن واقفند.

به نظر من ما هیچ نقطه مجهول و مبهمی برای دشمنان نداریم و اگر در گذشته از واقعیت‌های جامعه ما غافل بودند، اکنون هوشیارند. البته در قدیم هم همین‌گونه بوده، ولی آنها فکر می‌کردند زمانه عوض شده است. در جنگ‌های گذشته ایران با روسیه، افغانستان، در جنوب با انگلیسی‌ها و... نقش روحانیت مشاهده می‌کنیم هر دوره‌ای که روحانیت وارد میدان می‌شد و عامه مردم با اعتماد وارد صحنه می‌شدند، پیروزی محقق می‌شد و به محض اینکه روحانیت را از صحنه کنار می‌زدند دوباره مسئله خراب می‌شد. و در بعضی موارد هم روحانیت خود از صحنه خارج می‌شد.

مثلاً اگر می‌دید با حکومت قاجار یا دیگری نمی‌تواند بسازد کنار می‌رفت و مأیوس می‌شد. البته آن وقایع فراموش شده و نسل‌های امروز ما این مسئله را نمی‌دانند. مگر این که روحانیت این تاریخ‌ها را درست مطالعه و تحلیل کند. جزو کارهای شماست که مردم را با قطعات ارزشمند بسیاری که در تاریخ گذشته ما وجود دارد آشنا کنند. مشروطه و وقایع آن دوران‌ها را تا حدودی مردم به خاطر دارند. ولی از قضیه تنباکو که به‌عقب می‌رویم (البته حوادث شبیه تنباکو در تاریخ مشاهده می‌شود) دیگر توده مردم، به ویژه جوانان، مسائل را نمی‌دانند.

به هر حال در شرایط امروز جامعه، فکر می‌کنم آمریکا و به طورکلّی دشمنان اسلام و ملت‌ها و سلطه‌گرها روی روحانیت، به عنوان یک جریان مزاحم منافع استکباری حساب می‌کنند و واقعاً برنامه‌ریزی کرده‌اند. باید بسیار هوشیار باشید و آگاهی در این مرحله نقش اساسی دارد زمانی است که ما دشمن خارجی داریم و مواجهه با آن بسیار آسان است. ولی زمانی ممکن است خود ما از زمان غافل شویم و منطبق با مسائل روز نتوانیم حرکت کنیم. هر دو جهت مهم است و من می‌خواهم در این موارد تذکراتی را بیان کنم.

اولاً از لحاظ داخلی ما باید فرزند زمان باشیم، همان‌گونه که در معارف اسلامی به ما دستور داده شده و تأکید شده است که باید آشنا به زمان بود و آن را شناخت و از مقتضیات زمان مطلع بود و حرف‌هایی که می‌زنیم، کارهایی که می‌کنیم و برنامه‌هایی را که داری، کهنه نباشد. البته امروزه مانند ایام قدیم نیست. در گذشته جریانی که در کشوری ایجاد می‌شد. به دلیل نبود امکانات ارتباطی ممکن بود دهها سال در کشور بماند و خیلی کهنه نمی‌شد. ولی در حال حاضر به دلیل وجود رسانه‌ها، اینترنت، جریان‌های ماهواره‌ای و امثالهم، هر روز جامعه را در شرایط جدیدی قرار می‌دهند.

اگر انسان کمی غفلت کند، می‌بیند چندین فرسخ عقب مانده است. تا بخواهد با احساسات و خواسته‌ها و نیازهای روز خود را منطبق کند و به قافله برسد، عقب می‌ماند. روحانیت به طور کلّی و وعاظ به طور اخص باید نسبت به زمان بسیار آگاه باشند و همراه زمان حرکت کنند و حرف‌هایشان با مسائل روز همراه باشد و این وظیفه مهم مسئولان، حوزه‌های علمیه، علماء و مراجع است. شما حتماً دیگران را موعظه کرده‌اید. کسی که بخواهد با زمان کشتی بگیرد. به زمین می‌خورد و نمی‌شود زمان را به زمین زد، نباید با زمان درگیر شد. مگر اینکه گاهی که لازم است شرایط را عوض کرد که البته آن شرایط دیگری است و بحث جداگانه‌ای دارد.

مورد دوّم اینکه دشمن را به خوبی بشناسیم و هوشیار باشیم که اینها چه می‌خواهند بکنند، چه برنامه‌هایی دارند و درست و به موقع سنگر مناسب، دفاع مناسب و یا حمله مناسب داشته باشیم.

در حال حاضر احساس من، به ویژه در این دوران اخیر، این است که دشمنان به‌زعم خودشان در حال برنامه‌ریزی هستند که تأثیر روحانیت را در روند حرکت جامعه حذف یا کم کنند. البته جایگزینی هم برای آن ندارند و اینکار هم آسان نیست. ولی آنها در این فکر هستند و ما باید خیلی مواظب باشیم که این جنایت بزرگ اتفاق نیافتد. شما لحظه‌ای تصور کنید اگر روحانیت در جریان مبارزات زمان انقلاب نبود و جلوی صفوف مردم در حسینیه‌ها و تظاهرات نمی‌آمد، یا در زندان‌ها و سخنرانی‌ها، حضور نداشت، چه عاملی می‌توانست مردم را از دست رژیم شاه و آمریکا نجات دهد؟ واقعاً در آن زمان صدایی نبود. شاید چند دانشجو حرفی می‌زدند و یا چند نفر از ملی‌گراها حرف‌هایی می‌زدند و خیلی روی این حرف‌ها حساب نمی‌شد. اگر روحانیت نبود و در جنگ حضور نداشت و علمای بزرگ مردم را بسیج نمی‌کردند و به جبهه‌ها نمی‌رفتند، با لباس رزم همراه رزمندگان نبودند، هشت سال نمی‌شد مردم را در سرما و گرما نگه داشت و جنگ را پیش برد. وقتی مردم می‌دیدند روحانیت به نسبت افرادش خیلی بیشتر از مردم عادی شهید می‌دهد و از بزرگان و رؤسای قوا، شخصیت‌ها و ائمه جمعه هم شهید می‌شوند آنها نیز حضور پیدا می‌کردند و موفقیت روحانیت مرهون همین عوامل است. فرق است بین رهبرانی که در اتاق شیشه‌ای هستند با رهبرانی که در متن مردم هستند. لذا روحانیت هرگز نباید مردمی بودن خود را از دست بدهد.

این یک وظیفه خدایی است و در بعُد حکومتی هم این وظیفه (ارتباط تنگاتنگ با مردم) مضاعف می‌شود. در سازندگی هم حضور روحانیت بسیار مؤثر بود تا اینکه مردم برای دوره‌ای که مسئولان بتوانند سرمایه‌های عظیمی از مصرف مردم جدا کنند و زیربناهای کشور برای آینده آماده شود. همه اموری که نیاز بنیانی کشور است، نیاز به سرمایه‌گذاری داشت و سرمایه‌ها هم به مصرف نیازهای روزمره می‌رسید و تغییر این رویه کار آسانی نبود و روحانیت باید همکاری می‌کرد و مردم را قانع می‌کرد که بحمدلله بتدریج این امر محقق شد. در این جریان، مسئله ولایت فقیه بسیار مهم است و ما این نقطه اصلی را نباید فراموش کنیم. اگر خوب مشاهده کنید، می‌بینید که الان دشمنان خارجی خیلی رندانه این ستون خیمه روحانیت و انقلاب اسلامی و شیرازه کتاب انقلاب را که ولایت فقیه است، هدف قرار داده‌اند و بسیار رندانه و شرورانه فعالیت می‌کنند که اعتبار ولایت را در جامعه کم کنند.

بنده که در جریان اخبار درجه یک هستم لمس می‌کنم که چنین حرکتی کاملاً برنامه‌ریزی شده در جریان است. البته حرف‌های بی‌ربطی زده می‌شود. بالاخره ما خودمان که واقعیت‌ها را لمس کرده‌ایم. آن‌ها هر چه می‌خواهند بگویند. مثلاً اینکه می‌خواهند مردم ما را در مقابل ولایت قرار بدهند و بگویند که رأی مردم یا رأی ولایت؟ البته این یک مغالطه است و نباید ما آن را با دعوا جواب بدهیم. باید این مغالطه‌ها را روشن کنیم. مگر در نظام ما ولایت از بالا تعیین می‌شود؟

آن‌هایی که بد دفاع می‌کنند به این هدف استعمار خدمت می‌کنند، روشن است که مسئله ولایت کاملاً انتخابی است. منتهی معلوم است که انتخابات یک مجتهد جامع‌الشرایط دارای آن شش شرط مهم قانون اساسی، مسئله‌ای نیست که توده مردم بخواهند مستقیم به‌آن رأی بدهند. این موضوع مهم را قانون اساسی ما به طور منطقی دو مرحله‌ای کرده است. اول مردم انسان‌های صالح و خبره را انتخاب می‌کنند و نمایندگان در مجلس خبرگان، فرد اصلح را برای رهبری برمی‌گزینند. تشخیص اینکه در بین فقها چه کسی بهتر است، برای افکار عمومی کار آسانی نیست. برای افکار عمومی مشکل است برای که در بین فقها مشخص کنند تقوی، علم، شجاعت و تدبیر چه فقیهی بیشتر است؟ بلکه مردم گروه متخصص مورد اعتمادی را برمی‌گزینند و آنها فرد مورد صلاحیت را انتخاب می‌کنند و این روش واقعاً دمکراتیک و مردمی است. آیا در تمام دنیا انتخابات یک مرحله‌ای انجام می‌شود؟

اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا مشاهده می‌شود مردم که اکثر رؤسای جمهور و شخصیت‌ها را به طور مستقیم انتخاب نمی‌کنند. رئیس جمهور هند را مردم مستقیم انتخاب نمی‌کنند. در حالی که این کشور یک میلیارد جمعیت دارد و کسی هم نمی‌گوید این کشور دمکراتیک نیست. حتی نخست وزیر این کشور را مردم انتخاب نمی‌کنند بلکه مردم نمایندگان را و آنها نخست وزیر را انتخاب می‌کنند. واقعاً انتخابات دو مرحله‌ای، نوع پیشرفته‌ای از انتخابات است. به ویژه در مواردی که نیاز به‌تخصص دارد. این ظلم بسیار بزرگی نسبت به نظام اسلامی است که می‌گویند در ایران دموکراتیک عمل نمی‌شود.

در اوّل انقلاب به حدّی مسائل کشور را در قانون اساسی شورایی کردیم که مورد انتقاد واقع شد که با این همه شورا نمی‌شود یک کشور نوبنیاد انقلابی را اداره کرد. زمانی که قانون اساسی ایران تصویب می‌شد، فاصله زیادی با شیوه‌های دیکتاتوری دنیا وجود داشت. در قانون اساسی این بخش از ولایت را پیشنهاد نداده بودیم. از شورای انقلاب بدون این اصل به مجلس خبرگان رفت. علمای خبرگان که شخصیت‌های مبرّز آن زمان انقلاب بودند، خودشان این اصل را در قانون اساسی اضافه کردند. حتّی در ذهن امام راحل هم از اول چنین موردی نبود. تکامل کار در آن مرحله چنین موردی را ایجاب می‌کرد. الان بحث را به اینجا کشانده‌اند که علمای قدیم در مورد ولایت فقیه چه نظری داشتند؟

یا موارد دیگر که از جمله حرف‌های انحرافی است. می‌خواهیم بحث تخصصی و کارشناسی بکنیم. می‌گوییم این سیستم الان در کشور ما جواب داده است. شک نداشته باشید اگر ایران از نعمت رهبری امام راحل (ره) برخوردار نبود ایران از افغانستان بدتر می‌شد. در ایران تفرّق گروه‌ها، نژادها، احزاب و قومیت‌های مختلف و مذاهب مختلف بیشتر از افغانستان است و آن روز آنها از ما مسلح‌تر بودند. ما با مردم بودیم و آنها خودشان تشکیلات داشتند، ولی امام خمینی (ره) همه این موارد را مهار کردند.

در همین دوره ما، بعد از امام (ره)، مقام معظم رهبری انصافاً همان نقش را دارند ایفا می‌کنند. شک نداریم که امروز این نظامی که در کشور ما جواب می‌دهد، بهترین سیستم است. صرف‌نظر از اینکه حکم شرعی ولایت فقیه در فقه ما چه موقعیتی دارد که نمی‌خواهیم در اینجا در مورد آن بحث کنیم. هر چند اهمیت آن در جای خود محفوظ است، ولی اصلاً نمی‌خواهیم وارد این بحث شویم آنچه مردم ما درک می‌کنند این است که این نظام و روش به‌خوبی جواب داد و ما را از تجزیه کشور، جنگ داخلی و اشغال خارجی نجات داد و در سازندگی پیروز کرد و این نظامی که در اختیار ماست، کارایی بسیار بالایی دارد.

مسئله مصداق همین است من قضیه را به صورت کلّی می‌گویم که نظام در حال حاضر برای ما بسیار کاراست و از لحاظ مصداق هم بینی و بین‌اللّه در حال حاضر بهتر و صالح‌تر از رهبر فعلی انقلاب، بنده به عنوان یک طلبه که با آقایان علماء آشنا هستم کسی را نمی‌شناسم.

من از جوانی در حوزه بوده‌ام و آقایانی که الان رساله دارند و مرجع هستند، در درس‌ها خدمت آنها بوده‌ایم و با آنها بزرگ شده‌ام و نزد آنها درس خوانده‌ها و یا در درس‌های حضرت امام (ره) یا آقای بروجردی (ره) هم‌درس بودیم که همه، افراد صالح و بزرگواری هستند و به خوبی آنها را در مبارزه و بعد از مبارزه شناخته‌ایم و الحق شخصیت‌های عظیم‌الشأنی هستند. امّا برای این مسئولیت ما در زیر این آسمان غیر از ایشان کسی را که صالح‌تر باشد، نمی‌شناسیم. آن‌هایی که دارند شرارت می‌کنند، همان‌هایی هستند که از انقلاب ضربه خوردند و انقلاب را به نفع خودشان نمی‌دانند می‌دانیم کسانی که این شرارت‌ها را برای تضعیف روحانیت، نظام و رهبری می‌کنند، می‌خواهند راه خودشان را هموار کنند و ضربه‌های وارد شده به خود را جبران کنند. البته موفق نخواهند شد.

این مسئله همیشه بود، ولی اکنون قدری شدیدتر شده است. چون همه راه‌ها را بسته شده می‌دانند. با اینکه ملّت ایران در انتخابات اخیر شخصیتی روحانی و از بیت روحانیت را با رأی بالا برگزید، بلندگوهای استکباری می‌خواهند نتیجه انتخابات را به عنوان مقابله با روحانیت معرفی کنند.

به هر حال اهم مطلب من به عنوان یک کارشناس که مسائل مذهبی، سیاسی را تا حدودی می‌داند، سه الی چهار مورد است:۱- روحانیت باید جایگاه تاریخی خود را درست بشناسد و غفلت نکند. ۲- مسائل روز را بداند و از جریان‌های زمان خود عقب نماند. ۳- دشمن‌شناس باشد و حربه‌ها و راه‌های دشمن را خوب شناسایی کند. من حیث ولایحتسب مورد هجوم قرار نگیرد و بداند از کجا ضربه می‌خورد. ۴- بداند که امروز روحانیت و نظام ولایت و شخص رهبری مورد هجمه هستند. به نظر من تهاجم فرهنگی که زیاد در مورد آن صحبت می‌شود مهمترین جلوه آن همین است.

فکر می‌کنید مصادیق فرهنگی را صرفاً باید در کم‌ملاحظه‌ای بعضی‌ها و یا برخی جوانان منحرف و بی‌بندوبار جستجو کرد؟ البته اینها هم هست امّا اثر چندانی ندارد. انحرافی است مانند سایر انحرافاتی که در همه جوامع هست. امّا این تهاجمی که درست می‌خواهد ریشه را قطع کند، اتفاقاً فرهنگی است یعنی از طریق افکار عمومی می‌خواهند به این نتیجه برسند که بسیار مهم است. باید هوشیار بود و باید در دفاع‌ها و در بحث‌ها خیلی کارشناسانه دفاع کرد. دفاعیاتی که شلوغ‌کاری شود و چماق به دست بگیرند، تهمت و انگ بزنند، نه تنها کارساز نیست، بلکه شرایط را بدتر می‌کند. دفاع باید متناسب با حمله و حربه‌های مناسب باشد. امیدوارم با همان صلابت همیشگی در محراب و منبر و همه جا، دفاع از اسلام و انقلاب را فراموش نکنید.

والسلام علیکم ورحمه الله