بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
انسان این اجتماع پرشور و پرابهت را که میبیند، اگر از روحیات مسلمانانغیور و جوانان سرشار از ایمان مطلع نباشد، مشکل است که باور بکند که ایناجتماع مربوط به خانوادههای مهاجر و کسانی است که هشت سال را درمشکلات مهاجرت هستند و دور از زندگی در زادهگاه خود، به سر میبرند.شاید در همه جنگهای دنیا، یکی از مشکلات غیرقابل تحمل برای طرفهایجنگ، مسأله خانوادههای مهاجر و مهاجران جنگ بوده است، جنگهایی که باعنصر ایمان و اتکاء به خدا و توکل همراه نیست، طبیعی است که نمیتواننددر دراز مدت، مشکلات خانوادههای مهاجر را تحمل بکنند، ولی بیشکآنچه که در ایران دارد میگذرد ـ که گوشهای از واقعیتها را این صحنه پرشکوهو این شور و هیجان فرزندان مهاجر دارند به نمایش میگذارند ـ برای مردمعادی دنیا قابل باور نیست. آنها در تاریخ هیچ وقت با چنین صحنههاییبرخورد نکردهاند و برای خود ما هم آنچه که در ذهن و اطلاعات خود ذخیرهداریم وقتی که با نیروهایی مثل شما مواجه میشویم، برداشتمان صدبار تأکیدمیشود. من واقعاً باور نمیکردم و برای من مشکل بود، گزارشهایی را که بهطور مکرر از روحیه بالای جوانان مهاجر جنگ در گزارشهای رسمی مسئولانو فرماندهان جنگ میخواندم چگونه تصدیق کنم. این صحنهای را که من الاندارم میبینم و حال و شوری که در میان شما، شما که پشت سرخودتان هفتسال هجرت از خانه و زندگی را دارید و مشکلات مهاجرت را در میان خانوادهخود و در میان بستگان خود پدر، مادر، برادر، خواهر، کوچک و بزرگ و فامیلمیبینید، شما که شهرها و روستاها و خانههای
ویران شده را پشت سرگذاشتهاید و در اردوگاهها و مراکز مهاجر نشین زندگی میکنید، برای خود بندهکه از دور با افکار شما مأنوس بودم، جالب توجه است. این متکی به ایمان،اعتقاد و باور و متکی به چیزی است که دشمنان ما نه خود آن را دارند و نه ازآن مطلع هستند و نمیتوانند این معنا را لمس کنند، چرا که اگر میدانستند واگر آنها تأثیر ایمان و عقیده و پایداری ناشی از ایمان را میتوانستند لمسکنند، به این تحرکات و تشنجات در خلیج فارس دست نمیزدند و به سواحلما نزدیک نمیشدند.
آن روزهای اول جنگ، وقتی که در اخبار آمد که ایران بیش از یک میلیونمهاجر دارد و ده شهر و هزار روستا، هزار و دویست روستا، توسط ارتش عراقیا تخریب شده و یا اشغال شده بود، یکی از تحلیلهایی که میشد این بود کهبار سنگین مهاجرین جنگ اینها را به زانو در میآورد، کجا بودند آنها؟ کجاهستند آنها؟ چه تصور میکنند؟ بیایند ببینند. همانهایی که فکر میکردندمهاجرین جنگ، بار مشکلاتی بر روی دوش جامعه میگذارند، ببینند که آنهاامروز حلال مشکلات و پیشتاز هستند و نمونه آن اجتماع جوانانشان است کهصدها نمونه را آنها میتوانند در سراسر کشور ارائه بدهند. در میادین جنگ،این بچههای مهاجرین هستند که خط و پیشتاز شکن هستند و این نکته بهانقلاب اسلامی ایران منحصر است و تحلیل آن این است مردمی که در اینانقلاب شریک و سهیم هستند و مردمی که برای این انقلاب تلاش میکنندبرای اهداف مادی و برای دنیا و برای چیزهایی که سربازان دیگر ارتشها درسراسر تاریخ به خاطر آن میجنگیدند، به خاطر این طور چیزها جنگنمیکنند؛ اینها از قرآن، از اسلام، از شرف و انسانیت و از محروم و مظلوم دفاعمیکنند.
با متجاوز و کافر میجنگند و با کسی میجنگند که خانه آنها را ظالمانهتخریب کرده و بنابراین اهدافی که در سینههای این قشر عزیز نهفته است،اهدافی نیست که با رنج و مشکلات از دست برود و یا با مادیات این اهدافتقویت بشود. مسئولان کشور اعتراف میکنند که در این هفت سال،نتوانستهاند که حق مهاجرین را آن گونه که شایسته آنها است بپردازند، مسکنمناسبی برای این قشر عزیز تهیه و حقوق متناسب این قشر عزیز را تأمین کنندولی چون اینها خود واقف هستند که شرایط و ابعاد وسیع جنگ برای انجامنشدن این گونه مسئولیتها دلیل موجهی است و به همین دلیل و به خاطر همینادراکی که دارند این گونه وفادار ماندهاند.
یکی از اهداف اولیه بعث عراق این بود که غرب خوزستان را تا مرکز تخلیهکند و مردم خوزستان را به مهاجرت وادار کند تا بتواند به جای آنها کسانی رااسکان بدهد که خوزستان، آبادان، خرمشهر و سواحل دیگر خلیج فارس،بستان و حتی دزفول، اهواز، اندیمشک، شوش، هویزه و
سایر مناطقی را کهاشغال کرد و تخریب کرد به عنوان منطقه عربستان و آن طور که میخواهدشکل بدهد. آنها خوزستان را برای افراد مهاجری که برنامه داشتند از نقاطخاصی به اینجا بیاورند در نظر گرفته بودند و به همین دلیل بیشترین قساوترا با مردم خوزستان انجام دادند. کاری بر سر روستاها و شهرها آوردند که بهزودی نتوان در آنجا سکنی گزید، کاری بر سر آنجا آوردند که مردم آنجا فکربازگشت به آنجا را از سر به دور کنند و خیال کردند مردمی که از اینجا فرارمیکنند و یا به دست عراقیها اسیر میشوند و به عراق برده میشوند، دیگرپشت سرشان را هم نگاه نمیکنند. اما دیدند که بچههای اینها رفتند و اسلحه بهدست گرفتند و برگشتند و با قدرت ایمانشان در کنار سایر جوانان کشور سنگربه سنگر دشمن را تعقیب و از خاک شریف و عزیز و مقدس خوزستان بیرونکردند و امروز در داخل خاک آنها و در فاو و در کنار بصره و نزدیکیهای دجلهو سایر نقاط دارند جنایات گذشته صدام را جواب میدهند.
این جوانها درست معکوس آنچه را که بعث عراق برای ملت ما خواب دیدهبود، به اثبات رساندند و حالا آمریکاییها دارند اشتباه صدام را تکرار میکنند.بیشک روزی خواهد آمد که آمریکا و سایر اعضای ناتو ـ که امروز مغرورانه وبرای حفاظت از ارتجاع منطقه و حکام دست نشانده و مخصوصاً حفاظت ازحزب بعث عفلقی عراق در منطقه حضور پیدا کردهاند ـ مثل حزب بعث امروزدستشان به طرف سازمان ملل و ما دراز خواهد شد که از ما التماس آتش بسبکنند و دبیرکل سازمان ملل را به ایران بفرستند که ایران را با آتش بس درجنگی که خود آتش آن را برافروختهاند، موافقت کنند. آن روز به رأی العینامروز قابل دیدن است منتها دیدههای کور و مغرور نظامیهای یانکی دنیا وشیطان بزرگ ـ به خاطر وحشتی که دستگاه بعث عفلقی و هم پیمانانش درمنطقه برای آنها به وجود آورده است ـ از دیدن آن روز ناتوان است.
من به شما برادران عزیز مهاجر، که این چنین مردانه مقاومت کردهاید و اینچنین بار هجرت را به دوش گرفتهاید و به این خوبی از عهده این بار مسئولیت و این امتحان کم نظیر در تاریخ، برآمدهاید تبریک عرض میکنم و به دنیا اعلام میکنم که اگر میخواهید ایران را بشناسید و اگر میخواهید انقلاب را بشناسید، به این جمعیت انبوه داوطلب بسیجی مهاجر نگاه بکنید که اینها قطرهای از دریای مردم مؤمنی هستند که امروز در ایران تصمیم گرفتهاند تا برای حاکمیت اسلام و قرآن فداکاری بکنند و در عمل نیز این تصمیم خودشان را به اجرا در آوردهاند. مسئولان کشور و تمام دستاندرکاران، خود را موظف میدانند که در اولین فرصت به حقوق حقه شما برسند. ما در مقابل شما خیل رزمندگان جان برکف تعهد میکنیم که در آینده و پس از پیروزی در میادین نبرد، شهرهای خراب شما را به بهترین شکل بسازیم و خانههای ویران شما را دوباره ـ آن گونه
که شایسته شما است ـ سرپا بیاوریم و تمام کسانی که مرهون مجاهدتها و صبر و استقامت شما هستند، در انتظار فرصتی هستند که این حقی که شما برگردن این انقلاب و این جنگ و این پیروزیها دارید ادا کنند و ضمناً من شنیدهام که شما اصرار داشتید که امروز بدون اطلاع و برنامه قبلی به جماران و زیارت امام تشریف ببرید، لابد شما خود محاسبه میکنید که شخصی مثل امام با آن سن و با آن مشغله، برنامههای پیش بینی نشده را نمیتوانند تحمل بکنند و باید این گونه دیدارها، با برنامهریزی انجام بشود. خدمت ایشان عرض شده و انشاءالله برنامه ریزی میشود و در فرصت مناسبی شما تحقیقاً امام را زیارت خواهید کرد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته