برعکس آقایان که فرمودند من صحبتی بکنم و روحیه دهم به برادران، واقع امر این است که من از ملاقات با جوانان حزبالله انتظامات و سپاهی خیلی روحیه میگیرم. امیدوارم در زندگی و راهی که انتخاب کردید و عملی که دارید موفق شوید. این نشان این است که با روحیه لازم در کارتان کوشا و موفق هستید و ما هم در مجلس این امنیت را مرهون زحمات و فداکاریهای شما هستیم.
در این چهار، پنج سال پر حادثه و از جهتی پر خطر، برادران سپاهی در مجلس انصافاً زحمت کشیدند و با مشکلاتی که بعضی از آنها قابل رفع نیست و شرایط خاصی که اینجا هست، ولی این عزیزان در عین حال وظیفهشان را به خوبی انجام دادند و ما این کار را به صورت رضایتبخش حداقل در نتیجه میبینیم و امیدواریم در آینده از این هم بهتر باشد. با توجه به شرایط ضدانقلاب و تروریستهای ضدخدایی که در کشور ما فعال بودند و هنوز هم ریشههایی دارند به موازات کم شدن شرارت اینها و بسته شدن دست تروریستها، امیدوارم مسئولیتتان در کشور کمتر شود و شما هم بتوانید نتیجه ملموسی از زحماتتان بگیرید. مسألهای که ما دائماًبا آن مواجه بودیم و هنوز هم تمام نشده، این است که پاسداران مجلس که اصولاً در راه حفاظت کار میکنند این مسؤولیت با آتش انقلابی و شور و نشاطی که در درونشان وجود دارد خیلی سازگار نیست، یعنی این مسؤولیت صدای کم تحرک و یکنواختی است.
جوانان انقلابی وقتی اخبار جبهه و حرکتهای شورانگیز سایر برادران را میبینند، شاید در وجودشان احساس کنند که ما هم ای کاش آنجا بودیم و تمایل شرکت در آن گونه کارها و احتمالاً احساس یکنواختی دارند، این اشتباه است و شما باید با محاسبه در درون خودتان این مشکل را رفع کنید. به هر حال این گونه کارهای یکنواخت را کسانی باید انجام دهند، یعنی این را باید قبول کنیم که حفاظت اماکن و مراکز و افراد هدف و مورد توجه دشمن باید کاملاً جدی گرفته شود و اینها هم کار فنی و کار روزمره نیست.
این گونه نیست هر آدمی که خوب و با صلاحیت و علاقهمند بود فوری تفنگی دستش داد و گفت این را حفظ کن. احتیاج دارد به آموزش و شناسایی و تمرین و بعد از مدتی که کار کرد، شامه و دید حفاظتی پیدا میکند، تجربهاش او را تبدیل میکند به عنصر مفید و مؤثر. اگر ما بخواهیم بگوییم این افراد خسته شدند و بروند دنبال کار پر سروصدا و پرشور بیشتری، این خسارت است و جایگزین کردن نیروهای حفاظتی هم بسیار دشوار است و هم کار درستی نیست چون اُفتی که در تعویضها پیش میآید و خطری که از آوردن افراد ناآشنا در مراکز حساس پیش میآید، این قابل محاسبه نیست و شما هم خودتان این را میتوانید درک کنید.
بنابراین، این نشاط را باید خودتان از ارزش کار و از طریق محاسبه در بیاورید. شما وقتی که محاسبه میکنید و ارزش کار را میفهمید باید این را کار نشاط انگیزی به حساب بیاورید که پیش خداوند ارزش آن محفوظ است. شما نباید فکر کنید که در سایه نشستهاید و برادران ما در آفتاب هستند و در سنگرها دارند این جوری تلاش میکنند و احساس حقارت کنید که این کار با آن کار سازگار نیست، به هر حال یک کسی باید این کارها را انجام دهد، نمیشود که از این کار دست برداشت و تعویض هم آسان نیست. هر روز نمیتوان کسی را عوض کرد، شما اگر اینجا نباشید، باید نخست وزیری باشید، نخست وزیری نباشید، باید بیت امام باشید. چون شناختهایی که از این منطقه دارید سرمایه است. مخصوصاً در کار شما خواهران کمتر نشاط و تحرک وجود دارد، به خواهران توصیه میکنم که شما هم این محاسبه را بکنید. کار تفتیش و گشتن و کنترل کردن معمولاً با اعصاب انسان سروکار دارد و مردم ما هنوز به این مسأله عادت نکردند و با اینکه چهار پنج سال گذشته، هر کسی طبعش این است که کسی او را معطل نکند و جلوی راهش در نیاید.
افراد خودشان قابل اعتمادند، طبعاً هر کس میگوید چرا من که این قدر قابل اعتماد هستم من را میگردند. خانمی میآید اینجا به دلیل اینکه شوهرش شناخته شده است، توقع دارد نسبت به او هم مثل شوهرش برخورد شود. خب این خانم هنوز شناخته نشده و خواهران ممکن است او را بگردند. احتمال هم دارد برخوردی داشته باشد که شما را خسته کند. جهادتان همین جاست و نباید خسته شوید. تفاوت قضیه را باید اینجا بفهمید.
مشکلات جهاد در جبهه گرما و سرما و دیر و زود رسیدن آذوقه و خطر گلوله و ترکش و اینهاست و مشکلات اینجا هم همین برخوردها است. شما نباید ناراحت شوید که کسی آمد بداخلاقی کرد و جنگ اعصاب راه انداخت یا فلانی به این کار توجه نکرد. ارزش کار همین جاست. شما سنگینی این کار را به حساب همان سنگینیای بگذارید که برادرانتان در جبهه دارند، وقتی که این گونه محاسبه کنید خیالتان راحت میشود، اولاً فکر نمیکنید اینجا کار آسانی انتخاب کردید و احساس کمبود نمیکنید در نتیجه میبینید کارتان مشکل است و فکر نمیکنید این تخصص و تجربه شما باید مفت از دست برود و شما توی سنگری که افراد با تجربه میتوانند بنشینند و با آن تجربهای که آنها دارند و آموزشی که آنها برای آن کار دیدند برابرید. بنابراین خواهش میکنم به عمق کار و شرایط کارتان توجه و آن را محاسبه کنید. آن وقت با محاسبه راضی خواهید شد که این رکود و یکنواختی و برخوردهای خسته کننده و کسل کننده را به خوبی تحمل کنید و نشاطتان را داشته باشید. اگر با محاسبه عمل کنید خستگی ندارید. همین دو ساعت که آدم ایستاده، خیلی کار یکنواختی است اما محاسبه کنید که نتیجه چیست. این ایستادن شماست که توانسته شخصیتها و مسئولان را از شر دشمنان اسلام حفظ کند و ما پابرجا باشیم.
انصافاً شرارت دشمنان ما هم خیلی زیاد بود. دشمنان جمهوری اسلامی خیلی خبیث هستند. و خباثتشان به حدی است که حالا که از آن تروریستها مأیوس شدند با اینکه ایرانی هستند، تبدیل شدند به ستون پنجم دشمن خطرناکی مثل صدام. خیلی از این کارها ذلت و پستی را نشان میدهد که یک جوان ایرانی به اسم مبارزه کارش را شروع کند، آن گاه کارش به اینجا برسد که برای هواپیماهایی که میآید مردم را بمباران کند، برای آنها جاسوسی کند و خوراک تبلیغاتی به دشمن بدهد. بعد برود جایی که بمب انداختند و عدهای که خانهشان خراب شده، عدهای زخمی شدند و مردم عصبانی را ببیند و از عصبانیت مردم استفاده کند و کلمهای علیه مردم و مسلمانان و پاسداران و انقلاب بگوید.
این دیگر نهایت پستی است. یعنی هیچ درندهای در دنیا تا این نهایت پست نبوده. کسی که امواج رادیوئی از دشمن میگیرد و به وسیله انتشار آن هواپیماهای دشمن را به نقطهای خاص هدایت میکند چقدر میتواند پست و رذل باشد. من فکر میکنم یک جاسوس عراقی از عراق بیاید اینجا و این مردم را ببیند در وجودش احساس شرم میکند. اینها افتادند به این پستیها، شما با چنین افرادی مبارزه میکنید. آدم هر چه دشمنش شرورتر باشد ارزش کارش بالاتر میرود و در انجام مسؤولیتش خیال او راحتتر است که با این گونه شرارتها مبارزه میکند.
مسأله دیگری که حالا مستقیماً به کار شما مربوط نیست اما به عنوان پاسداران این انقلاب بد نیست بگویم، وضع جاری است که الان در مملکت ما و در منطقه هست. به نظر میرسد مردم ما دارند دوره آزمایشی عظیمی را میگذرانند و انقلاب به یک مرحلهای از رشد و تثبیت رسیده که یک مرحله جدیدی از آزمایش تحقق پیدا میکند و انصافاً مردم ما دارند بسیار خوب آزمایش میدهند. آن چه از ظواهر امر میگذرد و از اخبار پشت پرده برمیآید این است که یک هماهنگی برای نجات عفلقیهای عراق به وجود آمده که یک هیجان و شوکی به مردم ما داده شود و شاید از نظر آنها یک ارزیابی مجدد روحیه مردم ما باشد.
اینکه عراقیها علیرغم تحمل خسارات فراوانی که در جنگ شهرها میدهند، میخواهند شرارتشان را این طور توسعه دهند، این نشان یک باطنی دیگر است. یعنی یک ریشههای عمیقی وجود دارد که این ظواهر غیر قابل تفسیر را مطرح میکند که هواپیماها را بفرستند نیمه شب و قانع باشند به اینکه مردمی را بترسانند و از خواب بیدار کنند. دیوار صوتی را بشکنند، بمبی را از هر جایی، از هفتاد هشتاد هزار پایی بالا و از سی کیلومتر بالا پرتاب شود. نمیشود روی آن حساب کرد، شانسی ممکن است روی کوه و تپه و خیابان به آدم بخورد و به آدمی هم بخورد که معلوم نیست این آدم کیست؟ یعنی از لحاظ نظامی کورترین حرکت است. و تنها هدف روشن آن ایجاد سروصدا و رعُب و تحریکات عصبی است. حالا چطور دنیا به یک چنین حالت غیر قابل تفسیری تن میدهد، این را باید از دشمنیای که دنیا با انقلاب اسلامی دارد فهمید.
الآن مراکز دنیا نشستند، دهنشان را بستند و چشمانشان را باز کردند و هر روز دارند میبینند که رژیم عفلقی بعث عراق، هواپیما میفرستد بالای سر چند تا شهر یا دیوار صوتی را میشکنند یا بمب روی شهرها و یا موشک روی سر مردم میاندازند و یک بار هم تجربه کردند و دیدند که اثر معکوس داشت، ولی باز دارند ادامه میدهند. آنها چه میخواهند از این کارها؟ از نظر آنها این یک نوع شرارتی است برای خسته کردن مردم و از لحاظ ملت ما آزمایشی است برای نشان دادن روحیه انقلابی است که ما هفت سال پیش در میان این مردم دیدیم. خوشبختانه مرور زمان در انقلاب و تحمل مشکلات و جنگ نشان داده که مردم ما در این مقطع هوشیارتر از هفت سال پیش هستند و حوادث انقلاب و مشکلات نتوانستهاند، مردم را مأیوس و یا دلسرد و یا تحقیر کند. درست حالت انقلابی آن روزهای اول انقلاب که در آستانه فرار شاه داشتیم این چیزها الآن دیده میشود. دیروز شما ]شاهد[آمدن مردم برای سالروز پانزده خرداد بودید. عملاً دیدید تبلیغاتی نشد و امام هم چیزی نفرمودند.
مسؤولان تراز اول چیزی نگفتند، آیتالله منتظری و دیگران چیزی نگفتند. فقط اعلامیههای معمولی بود. امسال به مراتب شلوغتر بود و مردم بیشتر هم شرکت کردند در شرایطی که بمباران بود و همه تهدیدهای دشمن هم به اوج خودش رسیده بود، هر جا که خبرها نشان میدهند این طور بوده و ما انشاءالله اوج این همبستگی را در روز قدس خواهیم دید که مردم طوری انشاءالله خواهند آمد و به دشمنان نشان میدهند که این ترفندها و کارهایی که میکنند، هیچ تأثیر منفی بر حضور مردم نخواهد گذاشت. این تحریکات به درد جوامع مرفه میخورد که لحظهای تفریحشان یا یک لحظه استراحتشان به هم بخورد یا آب و غذا و تهویهشان نامیزان شود ناراحت میشوند.
این ملت خودش را آماده کرده برای تحمل مشکلات و از طریق تحمل این مشکلات است که خودش را در بهشت میبیند. چرا که راه خدا را از اول یاد گرفته که توأم با مشکلات است. بهشت با مشکلات همراه است، راه بهشت راه تحمل مشکلات است. این چیزی است که مردم ما از روز اول یاد گرفتند و آمدند توی میدان.
آن روزهایی که ما تظاهرات میکردیم برای سال 57 میدیدیم که همیشه احتمال تیرباران بود و مسلسلها جلویمان بود. احتمال حمله هوایی هم بود. مردم وقتی از خانه بیرون میآمدند غسل شهادت میکردند. اکثر مواقع که میرفتیم بیرون وصیت نامهها را در جیبها و یا در خانههایمان میگذاشتیم. زنها و مردان این طوری بودند و با همان مقاومت شاه را شکست دادند. مردم این طور بودند. مردم ما امروز همین حالت را در رابطه با دشمنان خارجی و برای نجات مردم عراق نیز دارند و اتفاقاً این قضیه هم میارزد با تحمل این مرارتها، اگر موفق شدیم مردم ایران را نجات دهیم با تحمل همان مرارتها میتوانیم مردم عراق را آزاد کنیم. بدانید که این کار اثرش در تاریخ خیلی بیشتر از اثری است که ما از انقلاب خودمان داشتیم. آن موقع پیروز شدیم اما تنها بودیم.
این آزمایش برای دنیا پر ارزش است که یک بار دیگر بفهمد در ایران چه خبر است و برای خودمان با ارزشتر که بفهمیم، ملت ما در صحنه هستند و پشتوانه بسیار خوبی است برای رزمندگان ما که بدانند تنها نیستند و ملت عزیز ما همراه آنهاست و با هم و همه جا با آنها ایستاده است. امروز خیلی آدم باید بیانصاف باشد که نفهمد ماهیت صدام چیست. همه فهمیدند که صدام شرور است و حزب بعث هر چه از دستش برمی آید انجام میدهد. حتی اگر سم باشد و اگر بمب اتم هم داشته باشد، علیه مردمش به کار میبرد. هیچ چیز مانع هیچ گونه شرارتی برای حزب بعث نیست. مشخص شدن این گونه شرارت برای عراقیها به جامعه عراق و مردم دنیا و ملتهای دیگر و خود ما انگیزه میدهد، به انسانهای شریف که برای محو آثار این گونه کارهای زشت حرکتشان را عوض کنند. در مجموع بمبارانهای دوره قبل و حالا، تحقیقاً حزب بعث را یک گام به عقب میبرد و به طرف سقوط نزدیک میکند و جمهوری اسلامی را یک گام به جلو میبرد و راه را برای حل شدن این معمای منطقه هموار خواهد کرد.
ما هم در مجموع آثار موفقیت را با جدیت در ملت خودمان و رزمندگان خودمان به خاطر همین شرایط جدید میبینیم و از نظر مسائل داخلی هم صفوف کاملاً مشخص میشود. این روزها برای همه ما خوب روشن شده که ضدانقلاب چه ماهیت کثیفی دارد و اینها چه قدر ضد مردمی و ضد میهنی هستند. چه قدر خود فروخته هستند. برای اغراض پست یا برای کینهها و عقدههایی که در دلشان به خاطر شکستهایشان هست دست به چه پستیهایی زدند در حالی که ملت یکپارچه به یک طرف میرود و یک گروه محدودی به صورت متفرق و با اقدامات زشت جهت دیگری را انتخاب کرده است.
ما از خدا میخواهیم به ما توفیق دهد آن وظایفی را که قرآن برای ما آورده، بتوانیم به خوبی انجام دهیم و آنچه خداوند مصلحت میداند انجام دهیم و کاری نداریم نتیجهای که میگیریم با تمایلات ما سازگار است یا نه. مایلیم چنین نتیجهای بگیریم اما خدا که خالق ماست و ما برای او حرکت میکنیم هر چه که صلاح بداند ما راضی هستیم. اگر صلاح میداند ما دهها سال هم با این وضع بجنگیم و جان بدهیم و خون بدهیم و فداکاری کنیم، باید همین راه را برویم. اگر هم مشیت الهی بر این تعلق گرفته که به دست شما و به دست این ملت دینش را در دنیا عظیمتر کند باز ما خوشحالیم که وسیله تحقق مشیت الهی باشیم.
به هر حال ملتی که خیر خودش را در راه خدا تشخیص داده و در راه خدا گام برداشته نه خسته میشود و نه اندوهگین، نه از شکستهای موقت ناراحت میشود و نه از پیروزیهای موقت مغرور میشود. راه راه خداست و پایانش ملاقات خدا و بهشت و نعمت جاویدان الهی است و برای دشمنان این راه هم غیر از شقاوت و بدبختی چیزی نمیتواند باشد. این حکم تقدیر الهی است و نظام آفرینش چنین چیزی برای ما خواسته است. من شما را به خدا میسپارم و با همه مشکلاتی که دارید آمادگی دارم که به من مراجعه کنید تا آن مقداری که بتوانم این مشکلات را حل کنم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته