بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ».
ما از شما برادران انتظامات خیلی ممنونیم. از روزی که این منطقه تحت حفاظت شما قرار گرفت تا امروز، حادثه تلخی اینجا به وجود نیامده است و البته لطف و حفاظت خداوند ریشه همه چیز است، ولی نمیشود این را ندیده گرفت و از مسئولان و افراد اینجا تشکر نکرد. میدانیم که یکی از اهداف مهم ضدانقلاب و دشمنان ما همین منطقه ما بود (منطقه مجلس، ریاست جمهوری، شورای قضایی، نخست وزیری)، که جای حساسی است و افرادی که به اینجا رفت و آمد میکنند، همگی خودشان هدفند، ساختمانهای اینجا هدف است و هر چه که اینجا هست، جزء اهداف دشمنان ماست. این دلیل هوشیاری و خوب کار کردن شماست. بنابراین اگر ما اشاره به مسایلی بکنیم و نصیحتی بکنیم، معنایش این نیست که کار شما کار کم ارزشی بود.
اهمیت کار حفاظت با توجه به وضعی که ما در این موقع داریم، کاملا پیداست. شما میدانید ما با چند وسیله مورد تهدید قرار گرفتیم. یکی جنگ بود که مهمترینش است و نیروی بیشتری هم در جنگ داریم مصرف میکنیم. یکی مسایل اقتصادی بود که میخواستند ما را با ضعف اقتصادی از پا در بیاورند که ما هم داریم به شدت مبارزه میکنیم. یک بخشی هم کودتاها بود که در روزهای اول متوجه شدند که با حضور نیروهای مسلح انقلابی در ایران کودتا نمیشود.
بعد از "نوژه" غربیها تفسیر کردند و گفتند تا سی هزار پاسدار در ایران وجود دارد ]آن موقع پاسدارها خیلی در ایران نبودند[ اصلاً فکر کودتا غلط است، برای اینکه این نیروی مسلح هر نیروی کودتاچی را میتواند در مرکز خودش نابود کند و همین طور هم هست. چون اینها به شدت به نظام وفا دارند و اگر یک گروه مسلحی را در یک نقطهای از کشور سراغ داشته باشند حالا هر جا هم باشند، اینها دست از سر آنها برنمیدارند.
بنابراین به محض کشف کودتا، آن را خنثی میکنند. این است که اصلاً دنبالش هم نرفتند. از طرفی ارتش هم وفادار ماند و در جنگ، وفاداری خودش را اثبات کرد.
ضدانقلاب اوایل فکر میکرد که نیازی به کارهای مسلحانه ندارد. آن قدر به خودشان متکی و مغرور بودند که با کمک خارجیها، فکر میکردند که از لحاظ سیاسی میتوانند قدرت را قبضه کنند. تبلیغات وسیعی که چپیها و راستی ها به راه انداختند، لیبرالها به عنوان مظهر حرکت راستیها و منافقین و فدائیها و تودهایها و مراکز چپیها، هر دو در دو جهت تلاش میکردند که انقلاب را تصاحب کنند و آن قشر اصلی که مسلمانها و متعهدین اسلامی هستند، اینها را بیرون کنند.
البته، حرکات معدود مسلحانه هم شروع کردند که افرادی مثل فرقان و دیگران، فکر میکردند که تک تک افراد مؤثر را از جا در بیاورند و کارهایشان را از بعد سیاسی به نتیجه برسانند.
آن خواب شیرینی که برای خودشان داشتند، تعبیر نشد و ضربههای کاری خوردند، ولی دست بردار نبودند. در خیلی جاها افرادشان نفوذ داشتند، در ارگانها در مؤسسات و در جاهای حساس از پیش از انقلاب آدم داشتند، بعد از انقلاب هم داشتند و در خارج هم وضع خودشان را محکم کرده بودند و با کشورهای شرق و غرب ساخته بودند، هر کسی به مناسبت ایدئولوژی خودش. روی این خیلی حساب میکردند. حتی ما میبینیم عراق هم در جنگ روی این بعد قضیه، خیلی حساب میکند. هر وقت در جبهه ضربه میخورد، برای اینکه کاری انجام دهد، از عوامل ضدانقلاب داخلی استفاده میکند که برای تحتالشعاع قرار دادن جنگ با تشفی خاطر اربابان صدام و خودش حرکتی کنند. میبینید حرکتهایی هم میکنند.
پس آن نقطه مستمر خطری که اینها برای ما تهیه کرده بودند، و دراز مدت هم رویش حساب کردند، بیشتر همین ضدانقلابی است که کارهای تخریبی میکند و شما بخشی از نیروهایی هستید که برای دفاع از انقلاب و اسلام این مسئولیت مهم را به عهده گرفتید. حالا ممکن است یک مسئول یا فردی در پست خودش و در طول مدت خدمتش هم، هیچ وقت مواجه با مسألهای نشود و پیش خودش احساس کند که مثلاً ما داریم جوانیمان را اینجا در کوچه یا چهار راه یا دم یک ساختمان میگذرانیم. ولی این مجموعه با هم دارند کار میکنند و کارشان همین است. از اینها کاری که توقع دارند این است که اینجا بایستند و چشم باشند و مواظب این منطقه باشند، این را باید خوب انجام بدهند. بنابراین من در جلسات قبل هم که شما یا بچههای حفاظت را دیدم، گفتم مبادا کسی احساس بطالت کند که ما کاری نمیکنیم و ما باید در سنگر یا جبهه باشیم.
البته من این طور هم نمیگویم که آقایان جبهه نروند. منتها به گونهای تنظیم کنند که این کار اصلیشان صدمه نخورد. اگر بناست که خوب هم هست، گاه به گاهی بچهها جبهه بروند، جبهه خیلی جای سازندهای است. بچههایی که جبهه میروند و بعد برمیگردند، به اندازه یک دوره درس عقیدتی ـ سیاسی رشد می کنند و آنجا خیلی ساخته میشوند.
به علاوه جبهه یک جای خطرناکی است. باید بین همه تقسیم بشود و هر کسی به سهم خودش در جبهه حضور پیدا کند، این عادلانه است. من با اصل جبهه رفتن بچههای حفاظت مخالف نیستم، بلکه موافقم، فقط باید بدانند که اینجا هم دارند جهاد میکنند. منتها به گونهای تقسیم شود که به کارها صدمه وارد نشود. دیگر خود واحدها و مسؤلان بالاتر میتوانند اینها را تنظیم کنند که تا حدود زیادی هم کردهاند و این نظر تأمین شده است.
این کار خوبی که شما انجام دادید و باز هم انجام خواهید داد و انشاءاللّه روزی خواهد رسید که ما این همه نیرو را لازم نداشته باشیم که در این بخش معطل کنیم، اینها در بخشهای دیگر میتوانند کار کنند، وقتی امنیت را مستقر کردیم، دشمنانمان را مأیوس کردیم، میتوانیم در جای دیگر هم خدمت کنیم، زمانی ممکن است برسد، ولی فعلاً حالا آن گونه نیست. با این همه کار خوب، میشود روی مسایلی هم دست گذاشت که ممکن است به کار شما صدمه بزند. یعنی این همه زحمت را گاهی افراد نادان و سطحی بین ندیده بگیرند.
مسأله دیگر انضباط اینجا به طور کلی است. یک شخص محافظ و هر کسی که به خصوص کار انتظامی دارد انضباط آهنین لازم دارد. یک لحظه غفلت در مسئولیتشان کافی است که یک اتفاق مهمی بیفتد. چون دشمن، آنهایی که کار تخریبی میکنند، موقعیت را زیر نظر میگیرند و از آن لحظه غفلت استفاده میکنند، همین طور که نمیآیند. درست مثل این حالاتی است که پدافندها لازم است داشته باشند در مقابل هواپیماهای سریعالسیر. پدافند اگر یک لحظه غفلت کند، ممکن است همان لحظه هواپیما برسد، چون او را که نمیبینیم. یک دفعه میبینیم ظاهر شد کارش را میکند و میرود.
در مورد کار شما هم مسأله همین طوری است. اگر نشستند و حساب کردند و گفتند که مثلاً یک نفر پاسدار محافظ که سر پست ایستاده، مطالعه نکند، این به این دلیل نبوده که میخواستند وقت این ضایع شود و احساس بیکاری بکند. برای اینکه میدانستند آدمی که غرق یک مطلب میشود و میخواهد یک جملهای را بفهمد، غفلت میکند از کنار خودش. اگر میگویند به رادیو گوش ندهید یا به تلویزیون نگاه نکنید یا ننشینید، اینها چیزهایی است که تجربه شده والا بیخود نیست نگهبانها را مقید میکنند در آن ساعت همیشه در حال آماده باش باشند. آن لحظه ممکن است همه زحمات چند ساله شما از بین برود. یعنی اگر یک پاسدار در نقطه مأموریت او اتفاقی بیفتد پشیمان میشود، بعد غصه میخورد که من 5 سال 6 سال، 10 سال سابقه خودم را خراب کردم و خراب هم میشود، چون او اصلاً گذاشته شده که چنین لحظهای پیش نیاید. اگر آمد، دیگر او شکست خورده است.
بنابراین انضباطهایی را که از شما خواستهاند، خوب مراعات کنید. هر چه خواستند. اگر هم فکر میکنید کاری لغز است و بیخود یک چیزی را خواستهاند این را گزارش کنید، در ساعات دیگر بحث کنید با مسؤولانتان و حرف بزنید و بگویید این کار را چرا خواستید و چه اثری دارد؟ آنها هم آدم و اهل فهمند و با شما هستند. اگر دیدند شما درست میگویید، از تجربه شما استفاده میکنند.
بنابراین مقررات انضباطی پاسداری را مطلقاً رعایت کنید. نقطهای که من خودم در مجلس شاهدم، مواردی پیش میآید، لابد همه جا هم پیش میآید، من بیت امام هم که هستم آنجا هم زیاد اتفاق میافتد و جاهای دیگر هم میبینم زیاد اتفاق میافتد، این برخوردی است که بین مراجعین و پاسداران میشود.
البته در بررسیهایی که من تا به حال کردهام، بیشتر موارد را تقصیر مراجعین میبینم. یعنی بعضی از مراجعین چون پیش خودشان محترمند، مورد اعتمادند، فکر میکنند که پاسدار آنجا حق ندارد او را بگردد، با او برخورد مشکوک کند، به آنها برمیخورد. اینها اشتباه میکنند. اولاً پاسدار برفرض هم که بشناسد او تکلیف دارد، باید وظیفهاش را انجام دهد. گفتند و استثنا نکردهاند. این جزء همان بخش اول است که شما نمیتوانید ملاحظه شخصی بکنید و ثانیاً پاسدار معمولی که ایستاده خیلیها را نمیشناسد. چه میداند فلان آقا مثلاً پسر کیست، دوست کیست، همسر کیست، و .... این چیزها باید قبلاً توجیه شود. خیلی افراد این طوری مراعات نمیکنند. وقتی که میآیند به آنها برمیخورد و وقتی که برمیخورد تندی میکنند، پاسدار هم بالاخره جوان هست و اهل تملق و این چیزها نیست، برخورد پیش میآید. خیلی موارد تقصیر آنهاست. در همین مجلس هم من میبینم، موارد این طوری هست. ولی مواردی هم هست که آدم میبیند از خامی مسئول پاسدار یا خود پاسدار اتفاق میافتد. یا به او توضیح لازم را ندادهاند و توجیه نکردهاند، یا توجیه شده و وظیفهاش را درست انجام نمیدهد. این هم اتفاق میافتد.
شما یک طرف قضیه هستید. شما به عنوان یک مسلمان انقلابی، سعی کنید از طرف شما اتفاقی نیفتد. شما وظیفهتان را به خوبی انجام دهید، کار عمدهای که شما میتوانید بکنید، حوصله به خرج دادن است. یکی آمد آنجا و نمیخواهد بگذارد شما او را تفتیش کنید. کم کم هم به عصبانیت میرسد. لازم نیست شما عصبانی شوید. شما خونسرد باشید، بگویید آقا من وظیفهام است. اگر هم یک وقت اهانتی کرد، پشیمان میشود، وقتی که شما خوب برخورد کنید.
مخصوصاً افرادی که با شما برخورد میکنند نوعاً آدمهای خوبی هستند، بعد که عبور کرد خودش پشیمان میشود و برمیگردد عذر خواهی میکند، دیگر تکرار نمیکند و در دل خودش شکست میخورد. آدم وقتی که زور میگوید، طرفش مقابله به مثل نمیکند، بعد از مدتی خودش شکست روحی میخورد و میگوید که من بد کردم.
لذا شما اخلاق اسلامی را اینجا مراعات کنید، وظیفهتان را انجام دهید و در وظیفه هیچ کوتاهی نکنید. اما خونسرد و آرام ادب را مراعات کنید و حرف زشت اصلاً نزنید. اهانت و درشتی نکنید.
اگر اینها را عمل کنید، موفقید. یعنی یک محافظ در سایه یک چنین اعتمادی که احتیاج به تمرین هم دارد، میتواند خیلی موفق باشد و رفته رفته نفوذ میکند و دیگران را هم تحت تأثیر قرار میدهد. لباس شما باید همیشه مرتب باشد. شما دائماً در معرض برخورد با مردم هستید. موقعی که سرپست هستید لباس رسمی بپوشید، لباستان را تمیز و مرتب نگه دارید. برای اینکه یک فرد منظمی جلوه کنید. سر وقت بیائید و پستتان را تحویل بگیرید، سروقت تحویل بدهید و اگر بعدی نیامد مؤاخذه کنید، گزارش کنید برای اینکه کارها مرتب باشد. اگر مواردی پیش آمد که احساس میکنید مظلومید و در حق شما بد شده، گزارش کنید و شکایت کنید. اینها عیبی ندارد. حق شماست و لازم هم هست تا کم کم جلوگیری شود، ولی سعی کنید آنجا این طور چیزها پیش نیاید.
تیراندازی خیلی چیز بدی است. بعد از انقلاب در این محافظهای ما به طور کلی و بسیجیها و سپاهیها مصرف گلوله آن ضوابط قبلی خودش را عملاً از دست داده بود. البته حالا خیلی بهتر شده. خیلی زود در خیلی جاها تیراندازی میشد. نباید این جور شود. صدای تیر در جامعه چیز آسانی نیست که شنیده شود. تیر فقط موقع خطر است که برای دفع خطر بیرون میکنند. صدای گلوله در هر محلهای شنیده شود، نشان ناامنی منطقه است. لذا بیشتر مواظب باشید.
البته مسئولان هم باید مواظب باشند گلولهای که میدهند، پس بگیرند. مصرف یک گلوله باید حتماً دلیل داشته باشد. اگر بیدلیل بود، کسی نرنجد از اینکه او را مؤاخذه کردند. این مؤاخذه به نفع همه است. این طوری نشود. اسلحهتان را خوب حفظ کنید. باید تمام افراد اسلحه را حفظ کنند.
در مجموع ما فکر میکنیم که جزئیات لغزشهای کاری که بیشتر به انضباط برخورد میکند، خیلی عمق ندارد، اینها تنها انتقادی است که به پاسدارهای سپاه یا کمیتهها یا بسیجیها میکنند. که این را هم انشاءاللّه شما از دست مخالفانتان میگیرید که تا حدود زیادی گرفتهاید.
کارهای بسیار مهمی را برادران شما انجام میدهند که از حد کارهای عظیم بالاتر است، مثل همین کنترل هواپیماها. یادتان است که چندی پیش تلاش
دشمنان این بود که هواپیماهای ما را ببرند. یک گروهی از پاسدارها مسئولیت حفاظت را به عهده گرفتند. الان هواپیماهای جمهوری اسلامی، جزء امنترین هواپیماهای دنیاست، به خاطر همین چند پاسدار که آنجا را حفاظت میکنند. حالا ممکن است در هواپیما آن نظم پلیس و گارد معمولی را نتواند داشته باشد (به خاطر تربیت قبلی) البته اینها آموزش دارد و همین طوری نیست. معمولاً دوره میبینند و در این دورهها به مدّت طولانی کار میکنند که این کار نشده، انشاءاللّه این کارها هم میشود.
در پایان من باز علاقه حضرت امام را که فرمانده و رهبر همه ما هستند، خدمت شما عرض میکنم. امام علاقه زیادی به این نیروهای جان برکف و ایثارگر و این ملت مخصوصاً جوانها دارند، به خاطر همین سجایای خوبشان.
توقع همه ما و شخص امام این است که هر روز شما را بهتر از گذشته ببینیم. الحمدالله داریم میبینیم و از طرف همه نمایندههای مجلس و خودم از شما متشکرم.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته