سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع اعضای سمینار دانشجویان و طلاب عضو حزب جمهوری اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
«اَلâحَمâدُلِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
تقارن این ملاقات را با روز مقدس مبعث و آغاز پنجمین سال انقلاب فرهنگی بهفال نیک میگیریم و امیدواریم سمیناری که برادران و خواهران حزب جمهوری اسلامی در این رابطه برگزار کردند، دستاوردی مطلوب برای اعضای حزب و جامعه در حال رشد ما داشته باشد.
در رابطه با انقلاب اسلامی و آنچه که برای انسان در جامعه و در حول و حوش خودمان محسوس است، وجود نیروهایی است که به نحوی با جمهوری اسلامی ارتباط روحی برقرار کردند. این یک تحول اساسی است که در اقشار مختلف جامعه، بخصوص در قشر جوان اتفاق افتاده. این بعثتی واقعی است و هدف از بعثت کاملا روشن است. بعثت عظیم و بیسابقهای که در جامعه ما بهوقوع پیوسته، تغییر ارزشها و ارزش گذاری ما در میان بخش عظیمی از نیروهای جوان ماست و در واقع، باید گفت معیارهای انتخاب آنان عوض شده است.
با یک حساب ساده در مییابیم که امکانات آموزشی و ابزار کار ما هیچ وقت تا به این اندازه نبوده و ما امید نداشتیم که ابزار و امکاناتمان بتواند با این وسعت اثر کند. اکنون میتوانیم لطف خاص الهی را مشاهده کنیم. بهنظر میرسد در این قرن - قرن کیهان و قرن ظهور عوامل مادی - و در این مقطع حساس زمانی، اراده عینی شامل حال ملت ما شده است.
پیرو این مسأله، در حال حاضر ما نمونههایی را در جامعه خودمان میبینیم، از مدارس ابتدایی گرفته تا سطوح دانشگاهی و حتی در میان کسانی که در دوره قبل تحصیل کردند و حالا صاحب مشاغلی هستند و بعضآ در جامعه غیر محصلین، چیزهای جالبی میشنویم. حتی در مورد تودههای مردم، تغییرات کاملا جدیدی را مشاهده میکنیم و به طور کلی زندگی فعلی هیچ شباهتی به زندگی قبل از انقلاب آنها ندارد.
البته قبل از انقلاب هم بسیاری از مردم زندگی خوب و درستی نداشتند و منظور ما این نیست که همه زندگیهای قبل از انقلاب بد بوده، منظور این است که تغییراتی که با این شدت و حدت و با این وسعت در زندگی مردم به وجود آمده، تناسبی با قبل از انقلاب ندارد. آینده را هم از حالا نمیتوان پیشبینی کرد.
اما در مورد سایر جوامع بشری، خصوصآ دنیای اطراف خودمان، زمینه و موقعیت بسیار مناسب و همواری برای بسط و گسترش اسلام وجود دارد. البته این وظیفه کارشناسان است که بهتر و بیشتر این مسایل و موقعیتها را درک کنند و باید این فرصت الهی را که از آسمان به زمین آمده و در اختیار ما قرار گرفته بدانیم و آن را آسان از دست ندهیم که حجت الهی برماست.
مطمئنآ همه شما در زمان تحصیل، تاریخ خواندهاید و با تاریخ ادیان آشنایی دارید. همان طور که میدانید، از همان ابتدای صدر اسلام، جاذبههای این دین الهی برای ما، از ادیان دیگر بیشتر بود. در دوران 13 ساله زندگی پیامبر در مکه، 10 سال در مدینه و در طی جنگهای ایشان و مرارتهایی که اصحاب پیامبر(ص) متحمل میشوند، نکتهها و زیباییهای قابل تأملی وجود دارد که ما هم معمولا برای موعظه مردم و سخنرانیها، از این نکات تاریخی استفاده میکنیم. این دوران ادامه مییابد و در زمان بعد از یاسر نیز حوادث گذرایی مثل حادثه کربلا و عاشورا و بعضی قیامهای امامزادهها و علویین، از جمله وقایع قابل تأملی است که ما آنها را در مقابل تفکرات مادی و الحادی به رخ دیگران میکشیم و هم بهعنوان وسایل آموزشی به کار میگیریم که بسیار هم مؤثر بوده و هست. فیالمثل، شرح حال تاریخی یک جوان فداکار یا یک زن و مرد مؤمن و فداکار را پیدا میکردیم و در میان گروه و فامیل و خانواده مطرح میکردیم و انصافآ در آخر کار نتیجه هم میگرفتیم. الان هم وضعیت جامعه ما طوری است که هر چه بیشتر از این مسایل در داستانهای تاریخی و دینی مطرح کنیم، نتایج بهتر و بیشتری میگیریم، نتایجی که زنده است و میتوانیم آنها را به عینه ببینیم. حتی در میان دوستان، فامیل، همدورهها و همکلاسان خودمان هم میبینیم که طرح این روایات از جاذبه خاصی برخوردار است و گیرایی زیادی دارد. این مطلب بسیار مهم است.
به عبارت دیگر، انسان با این همه قدرت نمیتواند از کنار این تاریخ به آسانی بگذرد. اگرچه رسانههای پرقدرت دنیای امروز میخواهد از این مسایل بگذرد و نمیخواهند بر آنها درنگ کنند، ما خودمان باید بایستیم، فکر کنیم و ببینیم که این تحول فرهنگی و این بعثت عجیبی که در میان مردم اتفاق افتاد و این انقلاب عظیم فرهنگی که با یک حادثه شروع شد، ریشه از کجا دارد و از کجا سرچشمه گرفته است؟
منظور ما از انقلاب فرهنگی، انقلاب فرهنگی درون و برون انسانهاست که این گونه متجلی میشود. این انقلاب را میتوان در نقاط دورتر، مثلا در لبنان هم دید. وقتی بهما میگویند یک دختر 16 ساله سوار اتومبیل پر از مواد منفجره میشود و خودش را بهستون نظامی اسرائیل میزند و خود را در کوره آتشی که از این مواد به وجود آمده میسوزاند، با این کار ضربه روانی و جسمی مهلکی به اسراییل میزند و این اتفاق در دنیا صدا میکند و نشان میدهد که اسرائیل چه قدر ستمکار است که حتی دختران جوان هم برای نجات کشورشان چنین کارهایی میکنند.
نظیر این حوادث را که ما در اینجا میبینیم و میشنویم و هر روز در لبنان اتفاق میافتد، مایه اسلامی دارد. مایه اسلامی از کجا آمده؟ از ایران اسلامی. در واقع تا پیش از انقلاب اسلامی، چنین چیزی در لبنان سابقه نداشته و نهضت مسلمانان ایران، بیشک تأثیرگذار بوده است. وقتی بچههای پاسدار و بسیجیهای ما میروند آنجا و آنها را تعلیم میدهند و روحیه آنها را تقویت میکنند، آنها تاریخ ما و جبهههای ما را میبینند و نیرو میگیرند. در حال حاضر، لبنان 20-10 سال است که درگیر جنگ است و گروههای مسلح به جان هم افتادهاند. اما در مقطع کنونی بهنظر میرسد شکل تاریخ لبنان عوض شده و حتی در فیلمها میبینید که دختران و پسران جوان چگونه تاریخی جدید در این کشور به وجود آوردهاند و درک این مسایل شاید از دور بهتر باشد.
وقتی که در اعماق دریا هستید، شاید به درستی نتوانید امواج آب را احساس کنید، اما وقتی کنار دریا بایستید و امواج عظیمی را که به ساحل میخورند، ببینید و افق بیکرانه را درنظر آورید، بهتر میتوانید به راز دریا پی ببرید. درک مسایل جامعه هم همینطور است.
اقشار مختلفی در جامعه وجود دارند. فقط به فکر درآوردن پول هستند و برای پول هر چیزی را احتکار میکنند تا گرانتر بفروشند و یا چیزی را مخفی میکنند تا آن را یک طوری از مملکت خارج کنند و یا اجناس قاچاق وارد کشور میکنند. عدهای برای به دست آوردن پول، مواد مخدر هم قاچاق میکنند. به هر حال، همه جور آدمی در جامعه هست. در مقابل اینها، اکثریت و توده عظیمی در جامعه هست که با میل و رغبت بچههایشان را برای رفتن به جبهه تشویق و بدرقه میکنند و بعد از شهادت شوهرانشان، یادگاری آنها را در وقت جنگ نگه میدارند. اینها خیلی با ارزش است.
اگر این آدمها دو یا پنج نفر بودند، میتوانستیم بگوییم یک استثناء هستند، اما میبینیم که در مملکت ما این یک جریان و یک تحول فکری و روحی است که بهبوقوع پیوسته، و همه جا خود را نشان داده و تکرار و خسته نمیشود. مردم در حوادثی که پیش آمد، در جنگ و جبهه و در نماز جمعه این قدرت روحی را نشان دادند.
این عده فقط جوانها نیستند، قشر وسیعی از مردماند که این نمایش عجیب را به راه انداختهاند. درک این جریان نیاز به تحقیق و تعمق بیشتر دارد. شما اگر قرآن را با این دید بخوانید، میبینید آیات زیادی در قرآن هست که مردم را ملامت میکند که چرا نمیجنگید و چرا فداکاری نمیکنید؟ چرا انفاق نمیکنید و چرا پیامبر را در راه خدا همراهی نمیکنید؟ آیات زیادی در قرآن داریم که مربوط به دوره مدینه و در مورد مشکلاتی است که پیامبر در مکه داشتند.
آیات مدینه متوجه مسلمانان است. در مقابل، آیات مکه بیشتر خطاب به مشرکین است و از شرک و ایضاع منطقه صحبت میکند. بخشی از آیات مدینه دستور جهاد است که ما با آنها کار نداریم و مورد بحث ما نیست. بحث ما در مورد آیاتی است که از مردم گله میکنند. انصافآ ببینید، آیا در جامعه امروز هم اگر رهبری بخواهد با مردم حرف بزند، این آیات مصداق دارد یا نه؟ درست است که عدهای از مردم به جبههها نمیروند و نمیجنگند و ماده پرست هستند، اما در مجموع طبع و مزاج جامعه آن قدر خوب و درست است که اگر رهبری بخواهد ملت را مخاطب قرار دهد، باید از آنها تعریف و تمجید و تشکر کند. وقتی این تحول را با تحول صدر اسلام مقایسه کنیم، میبینیم که حتی تحول صدر اسلام نیز به این وسعت نبوده است.
بچههای ما بارها و بارها به جبهه میروند و وقتی آدم وصیتنامه آنها را در روزنامهها، مجلهها و در کتابهایی که جمعآوری شده میخواند، متوجه برداشت جدیدی میشود که آنها مطرح میکنند. شما که در دانشگاهها کار میکنید و دانشگاه مرکز کار شماست، باید بدانید جمع زیادی هستند که تحصیل را برای چیز دیگری میخواهند. اما آن موج قوی که بر دانشگاه و صاحبان آن حاکم است و آنهایی که واقعآ بر دانشگاه و بر انقلاب حق دارند، همین طبقه هستند. این موج قابل توجهی است که به هیچوجه با دانشگاههای قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست و باید روی آن حساب کرد و بسیار مهم است. همینها هستند که جامعه را متحول کردند و با این تحول زندگی میکنند. همینها هستند که انقلاب کردند و انقلاب را نگه داشتند، جنگ را ادامه میدهند، دفاع را ادامه میدهند و خانوادههای آنها هستند که مشکلات را تحمل میکنند.
در حال حاضر، جامعه ما بهاینها متکی است. اینها صاحبان انقلاب هستند و دانشگاه و مدرسه همه مال اینهاست. در واقع، هرکس که میدان جنگ را اداره میکند و از کیان جامعه دفاع میکند، اوست که صاحب بقیه است و باید رویش حساب کرد. قشر متحول جامعه این گونه فکر میکنند و این گونه اسم گذاری و معیارهایش را انتخاب میکند. ما باید اینها را محور قرار دهیم و فضایلی که اینها جذب کردهاند، میتواند برای سازندگی نیروهای ما مؤثر باشد و جامعه را به سمتی که باید برود، هدایت کند. هدف بعثت انبیاء و بعثت خودمان هم همین چیزی است که اکنون به وجود آمده است.
البته آنهایی که در متن کار هستند، احتیاج به شنیدن ندارند و عملا بهاین مفهوم رسیدهاند. در مقابل، بخش عظیمی از جامعه هست که همراه انبیاء حرکت میکنند، اما شاید چندان این مفاهیم را لمس نکرده باشند و بنابراین اولی نیستند ولی اصحاب عینی هستند. این دلدادگان اولی پیشتاز نیستند اما چنان هستند که در موجی که به پا خاسته، داخل میشوند و این مردم پاک عادی پشتوانه بزرگی محسوب میشوند.
اما بخش قابل توجهی که پیشتاز است و متحول شده واز درون انقلاب کرده، این قدرت را دارد که اکثریت قوی جامعه را که فطرتآ به همراه آنهاست و فقط نیازمند هشدار است، عملا با خود همراه کنند. البته در کنار این مجموعه، یک اقلیت انحصاری، بی بندوبار، شهوتران، خالی از فضایل و ضد فضیلت هم هست که ما دیگر نباید از آنها به عنوان یک خطر جدی بترسیم. تلاش ما بیشتر باید این باشد که با آنها بسازیم یا چنان منفرد کنیم که دیگر اثر تخریبی نداشته باشند. هم اکنون، شش سال از وقوع انقلاب میگذرد و همان طور که عرض کردم در صدر انقلاب، چنین چیزهایی نبود. اما جامعه ما، اکنون که چهار پنج سال از وقوع جنگ تحمیلی میگذرد، بعد از دیدن شهادتها، مرارتها، کمبودها، و همه آثار انقلاب، ممارست کرد، پایدار ماند و روی پای خودش ایستاد تا آنجا که شروع کرد به تابیدن نور به نقاط دیگر.
اکنون به منطقه بسیار محکمی رسیدهایم که درک آن برای آنهایی که با آن انس و الفتی ندارند و برای جوامع طاغوتزده و الحادی، امکانپذیر نیست. در واقع، آنها ترس وحشتناکی دارند و این ترس از اسلام است که آنها را وادار به موضعگیریهای بدتر و سختتر میکند.
در حال حاضر، اسرائیل شرارتهایی که توی لبنان میکند،جوامع اسلامی را تحریک و عصبانی میکند. اسرائیل روستاها را ویران میکند و زنها و بچههای مردم را میکشد و همه جا را قتل و غارت میکند. اما فیالمثل میبینیم مصر، که روزی در دنیای اسلام پیشتاز بود و دژ دنیای عرب بود، این قدر برایش عادی است، که با عراق با آن وضع نکبتش و یا کشورهای دیگر طوری برخورد میکنند که انگار همه چیز عادی است. در حالی که این کشورها، هیچ وقت این طور نبودند و این یک عکسالعمل در برابر اسلام است. لبنان را هم میبینید که چطور چند جوان متعهد، مردم اسراییل را بیرون میکنند.
کشورهای عربی چه خدمتی به مسلمانان کردند؟ وقتی اسراییل آمد، لبنانیها را بیرون کردند، اما خودشان هم بیرون رفتند. سازمانهای فلسطینی میدیدند بچههای لبنان با مشت و لگد اسرائیل را از مملکتشان بیرون میکنند و خودشان را توی کامیون تی ان تی میگذارند و نیروهای نظامی را منفجر میکنند. اما آن بیغیرتهای لبنان که موشکهای دوربرد توی خانههایشان دارند، هیچ کاری برای از بین بردن اسراییل نمیکنند. چقدر تحول در مردم این جامعه رخ داده؟ این همه تحول در مردم و آن همه بی تفاوتی و ضد ارزشی در دولت! اینجاست که صف حکمای طاغوتی از بقیه جدا و مشخص میشود.
وقتی که مسایل به طور جدی مطرح شود، آن موقع است که کار همه مشخص میشود. میخواهم از بحثم چنین نتیجهگیری کنم که موهبتی را که خداوند همراه با جامعه اسلامی و انقلابی ایران به ما داده، انقلابی که مبداء حسن الهی داشت و به همت رهبری هم چون امام پیش راه ما گذاشته شده باید این موهبت الهی را مغتنم بشماریم، برای آن فداکاری کنیم و تلاش کنیم تا آن را درون خودمان توسعه دهیم. باید ارزشهایی را که کسب کردهایم، ضبط کنیم و بر دامنه آنها عنقریب بیافزاییم و هیچوقت از مجاهدت خسته نشویم. اگر روزی نتوانیم از این همه قدرت و مکنتی که خداوند بهما داده درست بهرهبرداری کنیم و اگر روزی نتوانیم برای نجات اسلام از شر طاغوت کار بزرگی بکنیم، دیگر نمیدانم کی و کجا به دنیا امید بست و کدام نسل است که میتواند پیروز شود؟
در حال حاضر، پایههای حرکت اسلامی و بعثت اسلامی با این ابزار و امکانات خوب و امدادهای غیبی که داشتهایم، درست و محکم شده است. و وظیفه سنگینی در جامعه به عهده داریم و باید این راهی را که شروع شده ادامه دهیم. انشاءاللّه اراده خداوند بر این تعلق گرفته باشد که از طریق شما جوانان و دوستانتان، دینش را در دنیای امروز معزز بکند و بتوانیم این انقلاب عظیم روحی و فرهنگی را که ایجاد شده ادامه دهیم. اما باید بدانیم که این کار آغشته به خون خواهد بود و آمیخته با دردها و رنجهای زیاد است.
در تاریخ انبیاء هم بلاهای زیادی بر زندگی آنها آمده که در قرآن بسیار به آنها اشاره شده است. مثلا در مورد معجزات بزرگ حضرت موسی، میبینیم وقتی که خداوند برای آن حرکت ترسیم تاریخی میکند، همراه با بلایای فراوانی است که باید در برابر اسرائیل تحمل کنند. همچنین، حضرت عیسی(ع)، نوح(ع) و موسی(ع) و پیامبر اکرم(ص) را میبینیم. بعد از انبیاء، اولیاء و امام حسین(ع) را میبینیم که راه آنان آمیخته با مرارتها و سختیهایی است که ما الان با آنها مواجه هستیم. جنگ، گرانی، حبس، سرکوب مخالفان، شماتت، تهمت و....
همان طور که به پیامبر(ص) ساحر و جادوگر و اینها میگفتند، همه این مشکلات در راه ما هم هست. اما این راه طوری است که ما آن را انتخاب و از آن استقبال کردیم و انشاءالله آیندگان ما این راه را ادامه خواهند داد و درقطعهای از تاریخ حاکمیت اللّه و فضایل الهی را بر زمین تثبیت خواهند کرد.
شما خواهران و برادران حزب جمهوری اسلامی که این تشکیلات را انتخاب کردید هم میتوانید از پیشتازان این راه باشید. انشاءاللّه در داخل حزب به خودتان اجازه نخواهید داد که با این جو ملکوتی که بر جامعه حاکم است، خود را محدود به مسایل و اختلافات خطی و سیاسی کنید که این آغاز سقوط است. به عبارت دیگر، اگر بهخاطر روابط سیاسی و باندی، این فضایل را نادیده بگیرید و کار ناشایستی انجام دهید، مثل آن است که در عین پرواز، در فضای دیگری جان خود را از دست میدهید.
در واقع، خود آدم بهتر از هر کسی میداند چرا حرف میزند، چرا انتقاد و چرا مخالفت میکند. چراها را خودتان انتخاب میکنید. حالا که همه روی بالهای ملائکه پرواز میکنند، چرا ما خودمان را به ریسمانهای نامرئی ببندیم و روی زمین سقوط بکنیم؟ این راه، راه شکستن هوی و هوسها و ضد ارزشها است، راه رفتن به سوی ارزشها است.
و ما امیدواریم حزب زنده بماند و بچههای حزبی این معنویت را داشته باشند. با داشتن این معنویت است که میتوانیم کار کنیم. بدون این معنویت نه آدم فداکار میشود، نه میتواند دشمنش را شکست دهد و نه میتواند خودش را نجات دهد.
انشاءاللّه این عید برای شما مبارک باشد و سلام بنده را هم به دوستان و همراهانتان ابلاغ بفرمائید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته