سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت استاد مطهری
همه ما آماده شهادتیم.این افتخار الان نصیب مطهری شد. همه ما آماده ایم. واللّه آماده ایم؛ یعنی استقبال می کنیم.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
«اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ اَلصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلِهِ اَجْمعین، قالَ الْعَظیمِ فی کتابهِ اَعُوذُ بالْلّهِ مِنَ الشّیطان الرَّجیمْ، و لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّه امواتآ بل احیاءُ عِنْدَ رَبُّهُم یُرْزَقون»[1] .
حادثه عظیمی که در تاریخ انقلاب ما با شهادت پرافتخار استاد بزرگوار و فیلسوف عظیم الشأن به وقوع پیوست، یک حلقه از زنجیر طولانی سلسله توطئه هایی است که استعمار شرق و غرب برای ما تنظیم کرده است. استعمار در تاریخ کشور ما و در تاریخ کشورهای دیگر، از پیش با مطالعاتی که دارد برنامه های خاصی تنظیم می کند واین بار استعمارگران کور خوانده اند. انقلاب ایران از آن الگوهایی که از پیش در خاطر استعمارگران ساخته و پرداخته شده و برای آن می توانند نقشه بکشند و توطئه کنند، نیست.
انتظار من از آقایان محترمی که در این هوای گرم و در این مجلس باشکوه حضور دارند، این است که در محضر امام بزرگوارتان، سکوت و آرامش و نظم را مراعات کنید.
کوچکترین حرکت و کوچکترین صدا که بنا باشد هر فردی به خودش اجازه بدهد که در این مجلس بزرگ از خود بروز بدهد، هم تضییع وقت دیگران و هم ظلم به استفاده ای است که باید از این مجلس بشود. به خاطر خدا و به خاطر انقلاب و به احترام امام و برای بهره گیری از مجلس در هر حالی و در هر جایی که هستید، سکوت و نظم را مراعات کنید. به دستور امام چند جمله ای با شما صحبت می کنم که اگر توجه بفرمایید، صحبت من زود تمام و نتیجه بهتر گرفته می شود. مقدمات بحث به خاطر فشردگی مجلس حذف می شود. از ابتدای توطئه ای که به چشم می خورد، شروع می کنم.
با پیروز شدن انقلاب و مأیوس شدن دشمنان داخلی و خارجی و شکستن توطئه ها و نقشه هایی که داشتند، یک سری برنامه های ابتر و کم ارزش ولی به صورت موی دماغ و کارهایی ایذایی و فصلی و منقطع شروع شد. نمونه هایش را در سنندج، گنبد و در بعضی از نقاط کشور دیدید. تظاهرات بسیار و انتقادات بسیار بی منطق و بی پایه ای به کمک بعضی از وسایل انتشاراتی که امروز در کشور ما وجود دارد و صورت می گیرد، نمونه هایی از این توطئه ها را نشان می دهد.
چیزی که قابل تردید نیست، این است که ملتی به رهبری امام خود و با شعاری مخصوص و به دنبال مکتبی که غیر از اسلام نیست، انقلاب کرده است. دنیا در جریان انقلاب و بعد از انقلاب و در جریان رفراندوم و پس از آن، بارها نظر قاطع مردم ما را شنیده است. اکثریتی در حدود 99 درصد از مردم، مؤمن به انقلاب و هواخواه انقلاب هستند و نسبت به حفظ دستاوردهای انقلاب، تا سرحد تعصّب و جان فشانی آمادگی دارند. اقلیتی معدود از عوامل رژیم گذشته و عمال ساواک، عمال سرویس های جاسوسی دنیای شرق و غرب و گروه های معدودی در کشور ما وجود دارند که ایدئولوژی های ساخته شده ای دارند و ما نمونه هایش را در تاریخ دیده ایم. اینها حرکت های مذبوحانه ای را شروع کرده اند و تلاش های بی ارزشی دارند تا بتوانند انقلاب ما را از حرکت سریع خود باز دارند. نمونه هایش را ببینید.
دریکی از مسائلی که این روزها علم کرده اند و به رخ دنیا می کشند و می خواهند جوان های ما را فریب بدهند، مسأله سانسور است.
شنیده اید که همین روزنامه ها و عوامل ارتجاع و عوامل امپریالیسم سرخ و سیاه، دولت، ملت، رهبری و تشکیلات یک ملت انقلابی را به سانسور متهم کرده اند. شما نمونه های این حرف را پیدا کنید. خدا می داند در تاریخ دنیا، انقلابی به وجود نیامده که در روزهای اول بتواند مثل کشور ما، این جور باز و همه چیزش در اختیار مردم باشد. انقلاب های دنیا را ببینید. شوروی پس از شصت سال که از عمر انقلابش می گذرد، هنوز پشت پرده های آهنین زندگی می کند، هنوز از آنچه که در خانه همسایه می گذرد، همسایه دیگر شوروی نمی فهمد که چه گذشته است.
ما روز بعد از انقلابمان مرزهای هوایی و زمینی را به روی مردم باز کردیم. خبرنگاران داخلی و خارجی هر چه می خواهند ـ ولو دروغ و تهمت ـ علیه انقلاب ما می گویند. این روزنامه هایی که با قدرت انقلاب ما پیروز و آزاد شده اند و توطئه گرانه چیزهایی را که بویی از حقیقت ندارد، منعکس می کنند و آزادند. رادیو و تلویزیون آزاد است. فیلم دیشب را دیدید که چه چیزهایی پخش شد. بنده خودم نشستم ودیدم. من در تظاهرات تهران شرکت کردم، در تشییع جنازه در قم بودم، در مدرسه فیضیه قم بودم و شما هم بودید، شعارهایی که عده ای می دادند، چه بود و آنچه که ما از تلویزیون شنیدیم، چه بود؟ ما دهها شعار علیه امپریالیسم شرق داشتیم. چرا آن شعارها منعکس نشد؟ مردم می گفتند: اسلام پیروز است، کمونیسم نابود است، چرا این شعار را از تلویزیون با صراحت نشنیدیم؟
چرا بیشترین شعار را که مسائل ایدئولوژیکی مطرح می کرد، نگفتند. حالا فردا آنها باز صدا بلند می کنند که سانسور است. خواسته و فریاد 99 درصد مردم در سراسر کشور منعکس نشده است، چیزهایی که خواسته اند، منعکس کرده اند، در عین حال دشمنان ما فردا باز خواهند گفت سانسور می شود. ببینید چقدر رو دارند و چه ظلمی است!
داستان کوچکی از رهبر عظیم الشأن که در خدمت ایشان بودم، نقل می کنم؛ هم لطیفه است و هم گویای حال ما و وضع دشمنان ماست. مرجع عالی قدر جزو مسائل شیرینی که نقل می کردند، می فرمودند: در جوانی، دوستانی داشتند که با هم جلسه می گذاشتند. در میان این چند نفری که هم جلسه بوده اند، یک نفر نساز بوده است و معمولا با تصمیمات همکاری نمی کرد و تازه بعد از جلسه به دیگران می گفت: شما روح اجتماعی ندارید و تک روی می کنید.
داستان ما همین است. 99 درصد مردم، چیزی را می خواهند و ممکن است یک درصد و یا نیم درصد مردم چیزهای دیگری را می خواهند و صدای آن نیم درصد بیشتر از صدای 99 درصد در رادیو و تلویزیون شنیده می شود؛ باز با کمال پررویی، این انقلاب را متهم به سانسور می کنند. بدبخت ها! در کامبوج بعد از دو سال و کشتار بیش از یک میلیون نفر، هنوز همسایه های کامبوج نمی دانند در درون کشور چه می گذرد! شما با این ایدئولوژی انقلاب ما را متهم به سانسور می کنید؟
در شوروی انتخاباتش به قول اوتلی مثل یک مسابقه اسب دوانی است که در آن فقط یک اسب شرکت می کند که همیشه برنده است و با کمال پررویی، بلندگوهایشان اینجا فریاد می زنند و انتخابات و رفراندوم را تحریم می کنند. اسلحه به دوش گرفته اند و مراکز دولتی را قبضه کرده اند. آزادانه در خیابان حرکت می کنند و ذخایر انقلاب را ناجوانمردانه در دل شب به خاک و خون می کشند. آن هم چه تروری! فیلسوفی که حاضر نیست چاقو در جیب خود بگذارد و حاضر نیست محافظ با خود بردارد و نیمه شب در کوچه های تاریک حرکت می کند، ترور کردن او که هنر نیست. یک بچه سه ساله هم چنین کاری می کند؛ لابد این را به حساب قدرت خود می گذارند.
ولی اشتباهشان همین جاست. اینها خیال کردند ترور استاد مطهری مثل ترور هویدا و منصور و عّمال شاه است. آنها خیال نمی کردند و نمی دانستند، الگوی انقلاب با مسائل گذشته فرق دارد. جامعه ما ظرف دیروز و امروز، همان حالی را نشان داد که دو سه روز پیش از رفتن شاه مخلوع نشان داده بود. برخلاف نغمه هایی که ساز شده بود و برخلاف ادعاهایی که می شد، معلوم شد که جامعه ما به انقلابش، بیش از هر چیز فکر می کند.
من قبول دارم عده ای از مردم بیکارند و از گرانی رنج می برند و طبیعی است که دنبال انقلاب چنین مسائلی است، ولی رشد مردم نشان داد که مسائل فرعی برایشان اهمیت ندارد. بالعیان دارم تاریخ سال های فوت مرحوم آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی را احساس می کنم. به قول همان شاه مخلوع، در روزی که رفت، گفت: کشور در حال نابودی بود. وقتی که دموکرات ها آذربایجان را از ایران جدا کرده بودند، یک پیرمرد روحانی با مجالس فاتحه، ایران را در سال 1324 نجات داد.
یعنی دشمنان فهمیدند با این مردمی که در مقابل دین، فکر، مذهب و رهبری مذهبی آنها این قدر حساسیت دارند، نمی توان بازی کرد. جوانان امروز آن تاریخ را نمی دانند، ولی این مسائلی که امروز می بینید، برایتان امید می آفریند. عرض کردم دشمنان شما حلقه های خاصی از کارهای مخصوص را ترتیب دادند که روحیه شما را ضعیف کنند، یکی از آنها ترور است، بدترین اش همین است، ضعیف ترین کار است، اینها خیال می کنند کسانی که در این انقلاب نقش دارند، از مرگ می ترسند.
واللّه العظیم من احساس می کنم و به طور محسوس برایم روشن است که مطهری وقتی گلوله می خورد، اگر توجه داشت در حالت روانی جمله «فُزتُ بربِّ الکعبه» امیرالمؤمنین به یادش می آید. برای کسانی که در این مراحل می مانند، مسائل شخصی مطرح نیست. آنچه مهم است، هدف است.
این مسأله روشن است، احتیاج به استدلال ندارد، ما با کشته شدنمان به هدفمان زودتر می رسیم. چقدر توانستیم زحمت بکشیم و تبلیغ کنیم تا شما را این طور جمع کنیم! اگر لازم باشد در سراسر ایران یک بار دیگر مانور می دهیم و به دنیای غرب و شرق و به عوامل سیا و کا.گ.ب می فهماندیم که همه ما آماده شهادتیم. این افتخار الان نصیب مطهری شد. همه ما آماده ایم. واللّه آماده ایم؛ یعنی استقبال می کنیم.
وقتی که ابن زیاد می خواهد حضرت زینب(ع) را در مجلس سرزنش و تحقیر کند، می گوید: کیْفَ رَأَیتَ صُنْعَ لله بأَخیک؟ دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ جمله زینب، امروز وصف الحال ماست، فرمود: ما رَأَیتُ اِلّا جَمیلا. من غیر از جمال و شکوه و عظمت در حادثه کربلا با آن همه خونی که ریختید، ندیدم.
این جمله امروز برای شما مجّسم است، یعنی مدرسه فیضیه، امروز شکوه شهادت یک رهبر مذهبی را نشان می دهد. دشمنان ما یاد بگیرند. از این به بعد دنبال این توطئه های ضعیف و این کارهای بی رمق و بی خرد نروند. من پریشب از آبادان برگشتم. چیز جالبی است، خدمت شما عرض می کنم از طرف ده هزار بیکار دعوت شده بودم که برایشان صحبت کنم. ده هزار انسانی که بیکار هستند و زندگی آنها فلج است، به صورت ظاهر از انقلاب ضربت خوردند. مرا دعوت کرده بودند که برایشان صحبت کنم. مسأله شهادت مطهری پیش آمد. من در جلسه ای که شرکت کردم، دیدم اینها دارند با چشم به آنهایی که شعار کار برایشان می دهند، تیر می زنند.
این افتخارات، عمق انقلاب را می رساند. بیکارهایی که هدف تبلیغات اینها بودند. بیکارهایی که زحمت کشیده بودند تا اینها را جمع کرده بودند و شرکت من هم در آن جلسه با هدف بود. خیال می کردند اگر من شرکت کردم، در مقابل سؤالات آنها چیزی ندارم که بگویم. به خدا وقتی که برنامه هایمان را توضیح دادم، وقتی که گفتم دشمنان شما با شما چطور رفتار می کنند و گفتم که فریب این حرف ها را نخورید، شوروی بعد از شصت سال هنوز دارد گندم را از آمریکا می خرد و اگر گندم آمریکا نیاید، شوروی را قحطی می گیرد. کامبوج بعد از سه سال از انقلاب، هنوز مردم یک وعده غذای سیر نمی خورند. چینی که غیر از کشاورزی چیزی ندارد، اگر آمریکا به او گندم و برنج ندهد، دچار قحطی می شود.
شما با چه الگویی دارید مردم را فریب می دهید؟ به دشمنان غربی هم می گویم، بدبخت ها! بیچاره های شکست خورده ای که عمالتان را مثل لجن از کشور بیرون ریختیم، با مستشاران نظامی و نفتی و آن همه مسرف، کشور ما را به لجن کشیده بودند. بیرونشان کردیم، حالا رفته اید آنجا در روزنامه هایتان صحبت از خشونت و صحبت از این چیزها، برای ما می کنید و برای ما توطئه می چینید؟!
شما اگر اکثریت به علاوه یک داشته باشید، یعنی 50 درصد به علاوه یک نفر، به خودتان حق می دهید که اقلیت ها را خلع سلاح کنید. ما در این کشور چه کردیم؟ 99 درصد از مردم در دوران انقلابی که بعد از آن دادگاه صحرایی تشکیل می شود و گروه گروه مردم را به تیر می بندند و کسی هم حرفی نمی زند، چند نفر قاتل، مجرم، سفاک و مفسد را که اعدام کردیم، شما چه کردید؟ خودتان، دستتان به خون ما آلوده است. شما به خاطر نفت در غرب و شرق دارید آدم می کشید. شما همه جا دارید توطئه می کنید.
دموکراسی را که خودتان معنا کردید و خودتان می گویید حق با اکثریت است. مگر ما اکثریت نیستیم؟ کدام اکثریت به اقلیتش این قدر اجازه می دهد از روزنامه ها و رادیوهایش، بیشتر از اکثریت استفاده کند؟ ما به خدا داریم جلوی مردم را می گیریم. داریم مردم را کنترل می کنیم. اگر ما مردم را کنترل نکنیم، مردم نمی گذارند این مشت اقلیت، زندگی کنند (فریاد صحیح است حاضران).
آن روزی که بنا بود مرجع و رهبر عزیزمان که از جانمان بیشتر دوستش داریم، از پاریس بیایند و نگذاشتند و یک هفته تأخیر شد و ما در دانشگاه متحصن شدیم، کنار گوش ما سفاک های غربی در میدان 24 اسفند آن خونریزی را راه انداختند. ما از دانشگاه بیرون آمدیم برای اینکه جلوی مردم را بگیریم که کشته نشوند، بدون اسلحه در بین مردم رفتیم. صدای مسلسل و غرّش تیرها از کنار گوش ما عبور می کرد.
مردم جلوی ما ایستاده بودند، اشک می ریختند و شعار می دادند که ما را مسلح کنید. خواست مردم این بود که ما را مسلح کنید. ولی ما مصلحت نمی دانستیم در آن مرحله با سلاح به جنگ رژیم برویم و مردم را کنترل می کردیم و معلوم شد حق هم با ما بود. امروز ما دچار همین مسأله ایم. من دیروز در تشییع جنازه هیچ فرصت نمی کردم که به جنازه نگاه کنم، دایمآ مردم می آمدند و می گفتند حالا که همه چیز معلوم شد، اجازه بدهید ما خودمان جلوی این گروه ها را بگیریم.
بدبخت هایی که شعار سانسور و خفقان می دهید، اگر ما به این مردم اجازه بدهیم، اگر ما مردم را نصیحت نکنیم، اگر رهبر عظیم الشأن ما از مردم نخواهد که آرام بمانند، می دانید که در مقابل یک خون با شما چه می کنند؟! ما اهل انتقام نیستیم.
قطرات خون مطهری برای ما از گروه های شما بیشتر ارزش دارد و اهل انتقام هم نیستیم. ولی چه کنیم؟ قدر این نعمت را بدانید. شما اگر کشور را آزاد کرده بودید، ما را قتل عام می کردید. مطمئنآ این طوری است. هنوز به جایی نرسیده اید. از سال 32 به بعد تیرهای اعدام به همراه ماست. خودمان کشته می شویم و خودمان مورد انتقام قرار می گیریم و خودمان در مقابل مردم، حالت ضعف نشان می دهیم، برای اینکه بگذاریم کشور آزاد باشد. در کجای دنیا این قدر به شما ارج می دهند؟ ساختمان دولتی در اختیارتان، روزنامه هایتان آزاد، ستون های روزنامه آزاد است و اعلامیه هایتان از رادیو تلویزیون این مردم پخش می شود تا این 99 درصد مردم بخوانند.
چرا خودتان را به دردسر می اندازید؟ چرا نمی خواهید آزاد زندگی کنید؟ از این آزادی چه بدی دیدید؟ تمام طول تاریخ کشور چنین نقطه ای ندارد. از دوره مشروطه که آن هم مربوط به رهبران مذهبی بود، در همان تاریخ هم جنایت پیشه ها همان کردند که امروز، شما دارید می کنید. مردم مبارزه کردند، رهبران دینی مبارزه کردند، آیت اللّه طباطبایی و آیت اللّه بهبهانی و ملک المتکلمین و سیدجمال الدین واعظ و بسیاری از علما تلاش کردند، زحمت کشیدند، مردم اعتصاب کردند، آزادی گرفتند، ریشه رژیم کثیف قجر را کندند، مردم را آزاد کردند، وقتی آزاد شدند، چهار نفر از همین چپ گراها و فرنگ رفته های لوس و متجدّد که حالا به نام دموکرات و امثال اینها حرف می زنند، شروع به فحاشی به علما کردند و می خواستند تاریخچه زندگی اینها را پیدا کنند. آن روز موقوفه چنان شده است، آن روز چیز چنان شده است، سوء استفاده کردند. بعد دیدند تیغشان نمی برد، آیت اللّه بهبهانی را که به حق، حق عظیمی بر مشروطه داشت، ترور کردند.
امروز اینها خیال می کنند دنیای ما مثل دنیای هفتاد سال پیش است. خیلی بد فکر می کنید. امروز مردم ما آن قدر آگاه و بیدارند و آن قدر هوشیارند که پیش از آن که ما به آنها حرفی بزنیم و پیش از اینکه رهبر ما چیزی به آنها شعارهایبگوید، خودشان شعار مناسب را انتخاب می کنند. خدا می داند که شعارهای مردمدیروز، ـ به همه مقدسات عالم قسم ـ که مردم می دادند، رهبری به آنها القا نکرد، خودشان انتخاب کردند، امروز با ملتی که این قدر بیدار است و در کنارش رهبری آگاه دارد، طرف هستند. نمی خواهم در حضور رهبرم این قدر از ایشان اسم ببرم. به طور طبیعی پیش می آید. بند و بسط مطلب است. والا خودم شخصآ زیاد مایل نیستم از کسی ـ ولو امام ـ اسم ببرم.
رهبری که درست در زمان مناسب شعار مناسب را انتخاب می کند. در موقع مبارز، هر وقت با اینکه در داخل کشور بودیم، می نشستیم، مشورت می کردیم و فکر می کردیم، گیج می شدیم، نمی فهمیدیم الان باید چه بگوییم، صبح که بیدار می شدیم، می دیدیم خبری از پاریس آمده بود و مطلب را برای ما حل کرده است. الان هم دارید می بینید که همین است این رهبری و آن آگاهی مردم به چهار نفر خفاش صفت که شب از سوراخ ها و لانه هایشان بیرون بیایند و بخواهند نظم را به هم بزنند، میدان نمی دهد.
مردم ایران! من با کمال صداقت می پذیرم که شما کمبود دارید. گرانی هست، کمبودهای دیگری هست، بیکاری هست، نابسامانی هست. هنوز عوامل فاسد فراوانی در ادارات ما زندگی می کنند که باید بعدآ رسیدگی شود و تصفیه شوند. ولی گول اینها را نخورید که می گویند هیچ کاری نشده است. به خدا در همین دو سه ماه که می گذرد، خیلی کار شده است. کم کار نشده است. کارهای فراوانی شده است. در بعد نظامی شما می دانید که امرای ارتش ـ آن زالوهای خشن ـ تصفیه شده اند.
ارتشی که در گذشته هیچ رابطه ای با مردم نداشت، الان با مردم صمیمی شده و به عنوان پشتوانه بقای کشور می توانیم رویش حساب کنیم. در بعد اداری بسیاری از سران و مفت خورها و عمال شاه تصفیه شده اند. البته عده ای مانده اند که باید تصفیه بشوند. در بعد اقتصادی اطلاع دارید که قراردادهای خارجی لغو شد و دیگر سرمایه های خود را به بهای اسلحه و تجمل و سکس نمی دهید. طبعآ یک مقدار مشکل است. گر چه الان سؤال می کنید پول ها چه می شود؟ چون سؤال کردید، می گویم، از امروز یا فردا شروع می شود. چون اولین قسطی که باید پرداخت شود، دو ماه بعد از فروش بوده است و شروع می شود. کم کم دلار می آید و تا به ریال تبدیل بشود، زمان می برد. خودش محاسبه اقتصادی دارد. ما که ریال نداریم. باید ریال داشته باشیم تا با دلار معاوضه کنیم.
کالا باید به دست مردم بیاید و ریال بدهند تا در مقابل دلار به خارج بدهیم. همه اینها حل می شود. زمان می خواهد، فرصت می خواهد. ملت ایران نباید مثل بچه ای باشد که یک مفسد و مغرض بتواند با شعارهای فریبنده و بی ارزش او را فریب دهد و او برود کارخانه ها را تعطیل کند.
متأسفانه می شنویم که در کارخانه ها کم کاری وجود دارد. کارگران عزیز، در سراسر دنیا همه جا رسم است، کارگر که امید گرفتن حقش را دارد، بعد از انقلاب باید ساعات کارش را اضافه کند. ولی متأسفانه در ایران هنوز شما این کار را نکرده اید، شما عزیزید. ما برای شما نقشه های رفاهی و برای گرفتن حق شما طرح های زیادی داریم. فریب دیگران را نخورید. نمی دانم که بالاخره صدای من از این بلندگو به گوش مردم ایران خواهد رسید یا نه، مطمئن نیستم. چون هنوز مطمئن نیستیم که حرف هایی که به گوشه قبای شرق و غرب بربخورد، نقل شود. ولی به هر حال فشار می آوریم که بگویند. ما به فکر شما هستیم. من که هیچ، رهبر شما به فکر شما هست و خیلی هم هست. دلش برای شما می سوزد، شما هم به فکر خودتان باشید. تعطیل شدن یک روز یک کارخانه یعنی کمبود در بخشی از کشور. اگر خودتان این را تحمل می کنید و اگر به ضرر خودتان نیست، چنین اقدامی بکنید.
از شما انتظار داریم چند روز بیشتر کار کنید، برای اینکه بقیه عمرتان بتوانید، شرافتمندانه زندگی کنید. به هرحال من از جسارتی که در مجلس علما و در حضور مرجع عالی قدرمان امام بزرگوارمان آیت الله العظمی خمینی کردم، (صلوات حاضران) عذر می خواهم و مخصوصآ از اساتید و افاضل و علمای قم ـ که بنده شاگرد آنها هستم ـ صحبت کردن در حضور آنها غیر از مهمان نوازی نیست؛ غیر از اینکه من از تهران آمده ام، مفهوم دیگری ندارد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه برکاته
[1] ـ سوره آل عمران(3)، آیه 169