بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِو آلِهِ أَجâمَعیüنâ».
آقایان استانداران و معاونان سیاسیشان خودشان واقف به مسایل جامعه ما به خوبی هستند و آنها نماینده نظام در یک منطقه وسیع هستند و طبعاً چیزی از نظام از آنها مخفی نیست و واقعاً حقایق را میدانند. حالا به مناسبت اینکه شما یک مسؤولیت اضافی به عهده گرفتهاید (مسؤولیت تبلیغات جنگ کمیتهها در شهرستانها) نکاتی را عرض میکنم، ولی در عین حال خیال نمیکنم برای شماها تازگی داشته باشد. خودتان واقف براینها هستید. در مورد این جنگ کافی است که مردم فقط بخشی از حقیقت را بدانند در آن صورت عزمشان بر ادامه جنگ و همین روالی که دارند برای مقاومت، قویتر میشود. و برای دنیا هم این واقعیتهایی که اینجا هست، فاش شود. برای افکار عمومی دنیا میگویم والا شاید آن سرنخهای امور دنیا به خاطر امکاناتی که دارند، میفهمند. اما افکار عمومی دنیا خیلی چیزها را نمیداند و همانها اگر برای مردم دنیا فاش شود، آدم فکر میکند افکار عمومی دنیا در جهت ما و برای محکوم کردن صدام و نتیجتاً ختم جنگ تجهیز میشود. بالاخره در این جنگ عناصر خاص و ارکانی است. یکی ما خودمان هستیم. مردم باید بفهمند که
طرف جنگ چیست، کیست و با چه اهدافی این جنگ شروع شده است و ما چه میگوییم، دشمن چه میگوید و چرا این جنگ ادامه پیدا میکند و ثمره این جنگ در هر شرایطی چه خواهد بود، یعنی در شرایط رکودش، در شرایط آتش بسش، در شرایط پیروزی ما، در شرایط پیروزی دشمن و چگونه مردم ما میجنگند و چگونه عراقیها میجنگند، اینها چیزهایی است که اگر واقعیتش روشن شود، خیلی از حقانیت ما و مسایل این جنگ حل میشود.
خوب، اینجا از اول که جنگ شروع شد، مشخص بود که یک انقلابی اتفاق افتاده که هیچ کس نمیتوانست آن را ـ هنوز هم نمیتواند، هر چه هم گفتند به جایی نرسیدند ـ متهم کند که این انقلاب غیر مردمی بوده، اهداف غیر انسانی داشته، اهداف غیر مردمی داشته و به جایی بسته بوده و یا طرف انقلاب که رژیم شاه بوده، اصلاً قابل دفاع باشد. آن روزها تا حدودی دنیا مسأله را شناخت. رسانههای جمعی دنیا مایل نبودند که مسایل ایران روشن شود، ولی تا حدودی مسایل روشن شد. واقعاً مردم بودند، یک عده خاصی نبودند، یک حزبی نبود، یک جریان محدودی نبود، واقعاً مردم بودند. راهپیماییهایی که آن روزها میشد و بعد از انقلاب هم همان ها و همان مردم در حقیقت این انقلاب را نشان میداد، آرمان انقلاب هم چیزی غیر از اینهایی که گفته میشد (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) نبود، یعنی کسی نبود پشت انقلاب. ممکن است گروهکهایی بودند و آرمانهای خاص هم داشتند و در گوشهای از حرکت مردم هم داخل میشدند، اما آنها چیزی نبودند، اصل مسأله که پیروز شد این بود. جنگی هم که تحمیل شد، علیه همین است، یعنی ما بعد از انقلاب از لحاظ آرمان انقلاب چیزی را عوض نکردیم. آرمان انقلاب در روال خودش پیش میرفت، آنها فکر میکردند طبق محاسباتی که در سایر انقلابهای دنیا داشتند یا در تاریخ خود ایران از قضیه مشروطه و نفت و ... داشتند، یک عده مردم ساده با روحانیت کم سابقه در مسایل سیاسی جلویند و بعد که انقلاب پیروز شد، منحرفشان میکنیم. شروع هم کردند، یک عواملی را تحمیل کردند. تحمیل هم نمیتوانستند بکنند، یک عدهای پیدا شدند که بالاخره باب طبع آنها بودند. فکر کردند که اینها میتوانند انقلاب را از جهت اسلامی و استقلالش خالی کنند و به طرف آرمان لیبرالیزم و غربی ببرند. مارکسیستها هم
فکر کردند که اهرمهای قوی در اینجا دارند. گروههایی مثل منافقین و حزب توده و فدائیها و عده زیادی از گروهکها که خیلی هم خودشان را گنده معرفی میکردند و اسلحهها را غارت هم کرده بودند، فکر میکردند اینها اهرمهای قویای هستند، تشکیلات دارند و اینها با شعارهای دهن پرکنی که میدهند، میتوانند انقلاب را عوض کنند و نشد. هم غربیها شکست خوردند، هم لیبرالها و هم شرقیها با مارکسیستهاشان و ابزار چپشان. مردم راه خودشان را ادامه دادند و این جنگ حتماً با موافقت هر دو طرف ـ یعنی شرق و غرب ـ به وجود آمد. میگوییم موافقت، برای اینکه (اسناد هنوز پخش نشده و بعضیها فقط پخش شده) ما میدانیم ارتش عراق با آن وضعی که داشت و با آن همه کارشناس و اسلحه روسی که در آن بود، نمیتوانست بدون اطلاع روسها چنین جنگی را شروع کند. این روشن است. شما وضع ایران زمان شاه را ببینید. میشد در ایران یک جنگی را آغاز کنند. کارشناسان آمریکایی در هر نقطهای که بودند یک هواپیمایی را بدون اجازه آنها نمیشد پرواز داد و یا راداری را به راه انداخت، این طور بود. یعنی روسها قاعدتاً میدانستند حالا دلیلی هم داریم.
غربیها و آمریکاییها میدانستند و موافق بودند، برای اینکه عواملی مثل اردن، مصر و کشورهای مرتجع جنوب خلیج فارس - اینها که خرج جنگ را دادند و وارد ماجرا شدند - معلوم است که بدون اجازه آمریکا نفس نمیکشند. اینها کی جرأت میکردند کار به این بزرگی را وارد ماجرایش شوند؟ و بعد دیدیم در این اعترافات، تودهایها بودند که آن موقع اینها را در جریان گذاشته بودند (تقسیم ایران و امثال این مسایل). پس طرف جنگ ما آنها هستند، جنگ را شروع کردهاند، هدفشان هم این بود که یک انقلابی را بشکنند. انقلابی که فرمان اجنبی را نبرد، یعنی در نظر آنها جرم این انقلاب هم این بود که فرمان اجانب را نبرد، نه چپ رفت، نه راست رفت، در همان مسیر اصلی به راه مستقیم خودش ]ادامه داد[. این هم جرم انقلاب بود که "لاشرقیه ولاغربیه" را مطرح کرد؛ سیاست استقلال واقعی و تز اسلام را که اینها با آن مخالف بودند، مطرح کرد.
پس آنها دشمن ما هستند و این طرف جنگ هم مردم هستند، این یک انقلاب واقعی است، هدف هم شکستن و نابود کردن یک انقلاب و در واقع
یک ملت است. عامل هم یک حزب بعثی است که میبینید که عنصرش چیست. واقعاً هنوز حزب بعث را در ایران غیر از یک عده کمی درست نمیشناسند. این رویش کار نشده و از کارهایی که تبلیغات جنگ شاید بتواند به طور مستقل بکند، این است که آرمانهای این حزب بعث را، تشکیل دهندهها و حامیانش را درست به مردم معرفی کند. این میشل عفلق اصلاً کیست؟ یک مسیحی که همه قبول دارند یک عنصر وابستهای بوده، بیاید در یک کشور اسلامی مثل عراق که مردم متدینی دارد و آنجا جای تحمیل کفر نیست، ولی این حزب را در چنین جایی در بینالنهرین بوجود آوردند و این گونه هم حمایتش میکنند. اگر آدم ماهیت حزب بعث را بداند و هم مأموریت حزب بعث در این منطقه را، این میتواند خیلی از مسایل را روشن کند. البته، عمل همه چیز را ثابت کرده. ما این حرفها را اگر مثلاً شش سال پیش میخواستیم بزنیم، اینها قیافه مترقی برای خودشان درست کرده بودند. حزب بعث عراق اولین مأموریتش در منطقه این بود که نگذاشت جبهه پایداری پا بگیرد. جبهه پایداری که تشکیل شد، شعارهای خیلی افراطی و چپ گرایانهای آن موقع داد و گفت این جبهه پایداری، آن که ما میخواستیم نیست. مثلاً نمیجنگد. با این شعار در جبهه پایداری اخلال کرد. یک چنین قیافه سوسیالیستی به خودش گرفته بود و شعار تند روانهای میداد؛ خیلی افراطی، جوانهای منطقه را گول زده و فریب داده بود، یک چنین عنصری آن روز، آن جریان را مختل کرد و حالا هم این جریان انقلاب را. میبینیم که اصلاً مأموریت اینها این است.
خوب، پس آرمان انقلاب که روشن است، اهداف تحمیل جنگ هم که خوب قابل ترسیم است، جنگ هم که به این شکل در آمده، مسایلی دارد که روشن است: اول تا نزدیک شهرهایی مثل دزفول و اهواز آمدند، بعد صفحه به نفع ما برگشت. و اینجا حالا کی میجنگد؟ این طرف جنگ الان واقعاً چه کسی میجنگد؟ غیر از مردم ما و آن هم طبقه نسبتاً محروم جامعه، یعنی آن توده مردم، چه کسی این جنگ را اداره میکند؟ از هیچ جای دنیا یک دست مرموز و مشکوکی به طرف ما دراز نمیشود که بخواهد یک کمکی به ما بکند. همه دستهای مرموز دارند ما را میکوبند. همه ایادی شناخته شده علیه ما
هستند. مردم با امکانات خودشان و با چیزهایی که بهزحمت از بیرون تهیه میکنند دارند یک جوری دفاع میکنند و ماهیت جنگ هم واقعاً دفاعی است. یعنی این جنگ شروع شده برای انهدام این انقلاب. و ما برای حفظ انقلابمان ناچاریم این جنگ و دفاعمان را تا یک مقطعی ادامه دهیم تا اینکه تضمین بقای انقلاب را بگیریم.
ممکن است بعضیها تعجب کنند که ما میگوییم دفاعی و آتشبس را قبول نمیکنیم. واقعاً هم دفاعی است، برای اینکه معلوم است آنهایی که میگویند آتشبس، چه شرایطی میخواهند. از این آتشبس چه چیزی در میآید؟ آتشبس شود که تمام نمیشود. هیچ کس نمیتواند فکر کند الان هم اگر قطع کنیم، این همه خونی که بین ما و عراق هست، این همه خانواده عزاداری که در دو طرف هست و این همه مخالفتی که بین این دولت و آن دولت هست، خودبخود در این شرایط دولتها دست نمیخورند یعنی رژیم بعث عراق میماند. رژیم بعث عراق نه تنها میماند، قدرتمند هم میشود. بعضی از افراد میآیند ظاهراً ما را نصیحت میکنند و میگویند اگر شما بپذیرید، مردم عراق از دولتشان میپرسند اصلاً چرا این جنگ را شروع کردی؟ و آن موقع آنها زیر سؤال میروند. این حرف پوچی است، برای اینکه اصلاً مردم عراق مگر میتوانند حرفی بزنند؟ مردم عراق اگر میتوانستند حالا میگفتند؟! حالا که یک فشاری علیهشان هست. فردا دیگر همه همت حزب بعث برمیگردد به طرف کوبیدن مردمش، آنها را خفه میکند. الان جرأت نمیکنند حرف بزنند که این قدر در معرض خطر هم هستند(دولتشان).
به علاوه، این زبانی که اینها دارند، همان جور دروغ میگویند که ایران شروع کرده بود، میخواست ما را ببرد، میخواست عروبت را پایمال کند، میخواست خلیجفارس را بگیرد، میخواست تا کجا برود. همه این حرفها را دوباره میزنند. بنابراین اگر این جنگ تمام شود، آنها میمانند. نه تنها میمانند، بلکه باج خواهی هم میکنند. آن موقع میافتند به جان کشورهای همسایه، میگویند باید خرج بازسازی ما را بدهید، از طرف شما دفاع میکردیم، شما در خطر بودید، آنها پای خودشان را محکم میکنند، یک درگیری جنگ سردی که هر روز ممکن است تبدیل به جنگ گرم شود، در
منطقه میماند. هیچ کس نمیتواند تضمین کند که این جنگ سرد نباشد و این جنگ سرد دوباره تبدیل به جنگ گرم نشود. بهعلاوه، ما به عنوان یک انقلاب اسلامی مگر میتوانیم وقتی که آتشبس شد بگوییم نه، عراقیها تقصیری ندارند. در عراق، حزب بعث است. مگر میتوانیم در جواب استغاثه مردم عراق که به این وضع افتادهاند ـ الان چند صد هزارشان ایرانند و چند صدهزار اطراف دنیا هستند، اکثر اینها هم از برادران و خواهران خوب ما هستند ـ هیچ نگوییم و سکوت کنیم.
پیداست که جنگ سرد به اشد ممکن میماند. یعنی باز هم رادیو و تلویزیون و امکانات ایران علیه حزب بعث حمله میکند و همه امکانات تبلیغی آنها هم علیه ما و مخالفان ما به عراق و مخالفان عراق به ما پناه میآورند و این حالت خواهد ماند. و هر وقت عراق با آن ماهیتی که دارد، مناسب بداند دوباره حمله میکند، یعنی ما انتخاب را به دست او دادهایم. او با حوصله مینشیند و روس و آمریکا کمکش میکنند، چون بناست فرمانبر همه باشد غیر از فرمان مردم. او آمادگی دارد خواستههای استعمار را در منطقه اجرا کند. نمونهاش همین قضیه نفت بود. در قضیه نفت، عراق بیشتر از ما صدمه میبیند، چون عراق 31کشور ماست و با نفتی که صادر میکند، فقط با همین دارد زندگی میکند و ما کشوری هستیم سه برابر عراق و با امکانات خیلی بیشتر، جنگمان هم خیلی کمتر از عراق متکی به نفت است. 31 جنگ ما به نفت هم متکی نیست. عراق دارد با این امکانات نفت، اصلاً زندگیش را ادامه میدهد. پشتوانهاش هم باز نفت کشورهای خلیج فارس است. یعنی هم این نفتها هم آن نفتها. او تقریباً سراسر وجودش را شرایط نفتی گرفته است. در عین حال میبینیم خیانت کرد در این قضیه، برای اینکه از او خواستند. گفتند باید این کار را بکنی. قضیه اوپک که به هم خورد، (چند هفته پیش) عامل اصلیش عراق بود. توافق کرده بودند روی 14 میلیون بشکه و به همین نسبت سهام همه بایست پایین میآمد، عراق آمد گفت که نه، ما نمیپذیریم. ما این قدر بیشتر میخواهیم.
پس میبینیم در عین حال که خودش میکوبد و صدمه میبیند، بالاجبار فرمان ارباب بزرگ را میبرد. خوب، این عنصر در آن زمان هم همین است. وقتی که آتشبس داده شد، استکبار که از اسلام راضی نمیشود، استکبار که از
انقلاب ما راضی نمیشود، استکبار که از مردم ما راضی نمیشود، آن روز باز عراق را آمادهتر میکنند، مجهزتر میکنند، او در اختیار خودشان است. ما باید امکاناتمان را خرج بازسازی کنیم، طبعاً وقتی این جنگ تمام شد، ما ناچاریم این خرابهها را دوباره بسازیم، نمیشود که همین جوری رها کنیم. ما امکاناتمان را صرف بازسازی کنیم، آن هم امکاناتش را صرف تجهیز ارتشش کند، هر وقت هم دیدند مناسب است، بریزند. معلوم است که این آتشبس صددرصد به نفع آنها و صددرصد به ضرر ماست. لذا چنین شعاری میدهند. ما پس مدافعیم. همان دفاعی را که الان میکنیم، باید ادامه بدهیم. کوتاه بیاییم، میخوریم، به نسل آینده خیانت کردهایم، نه حتی نسل؛ به آینده خودمان.
بلی، موقعی از ما راضی میشوند که ما هم مثل حزب بعث عراق و عربستان هر چه داریم در اختیار اینها بگذاریم؛ مثل زمان شاه. این یعنی نفی انقلاب. من نمیدانم این آقایان، بعضی از این لیبرالها آنهایی که خیال میکنند سیاست میفهمند اینها در قیافه خیرخواهانه چطور این حرف را میزنند. چطور این را نمیفهمند؟ حالا، منافقین و کمونیستها بگویند، آنها تکلیفشان روشن است، آنها اصولاً حرکتشان این طوری است. اینها مدعی هستند که در میان مردم مانده و برای مردم دارند حرف میزنند و با این پررویی روزی که میبینند مثلاً از تهران چندین هزار نفر آدم بلند شده دارند میروند، همان روز هم جلوی مردم به چشم مردم نگاه میکنند و میگویند ما میگوییم جنگ تمام شود.
یک حقیقتی باید روشن شود که واقعاً چطور این مردم ما میجنگند. زیباییهای این جنگ اگر روشن شود، تاریخ را زیبا میکند. نه تنها مردم ما واقعاً عجیب میجنگند بلکه چیزهای تکان دهندهای است. ما که هر روز داریم میشنویم، هر لحظه که آدم صحنهای از خانواده شهید، اعزام نیرو، کیفیت جنگیدن، از حالت مجروحین، امدادها و مردم میبیند تکان میخورد و میلرزد. خدایا این چه مردمی است؟! خداوند چگونه اینها را هدایت کرده که به چنین مرحلهای از خوبی رسیدهاند که یادآور اوج خوبی جهاد زمان پیغمبر(ص) است. شما قرآن را که میخوانید میبینید که در قرآن زیاد گله است (در سوره توبه) از کسانی که فرمان پیغمبر(ص) را اجرا نکردند و در جنگ شرکت نکردند، بهانه سرما آوردند، بهانه گرما آوردند، خیلی آیات نسبت به آنها
است که چه کردند، چه گفتند، کمکهای مردمی را مسخره کردند، آن آیات را بخوانید. این مسایل در زمان پیغمبر(ص) آن هم در اوج پیروزی پیغمبر(ص) (سال 8 و 9) است که دیگر اسلام حسابی جا افتاده بود. پیغمبر(ص) یک بسیج عمومی کرد و مردم را راه انداخت که بروند، این مشکلات در مدینه بروز کرد.
حالا امروز را واقعاً مقایسه کنید که امام یک اشارهای کردند که مردم بروند، اینجا چه جور شد! حالا امام که جای خود دارند. ماها گفتیم. قبلاً راهیان کربلا را در نماز جمعه یک کلمه گفتیم، مردم این جوری راه افتادند، چه مردمی، چه کسانی راه افتادند. اینها خیلی مهم است. همینها را اگر ـ مردم ما تا حدودی میدانند ـ آنهایی که نمیدانند، اینها را بشنوند، این واقعیتها آن طور که اتفاق میافتد، بسیاری از مردم دنیا را تکان میدهد.
من دیشب یک نامهای از آمریکا برایم رسیده بود، یک دکتر دندانپزشکی نوشته بود. نوشته بود که من 17 سال پیش دندان پزشک مجلس بودم. و آن موقع 17 سال پیش استعفا دادم و به یک دلیلی به آمریکا آمدم و امروز هم در آمریکا موقعیت خیلی خوبی دارم. خودش توضیح داده که مطب من چه جوری است، درسم چه جوری است و ... در اخبار خواندم که 400 دندانپزشک در ایران به طرف جبهه حرکت کردهاند. یک دفعه به خودم آمدم و فکر کردم که ما اینجا نشستهایم و آنجا چه خبر است. حالا خودم را در اختیار شما گذاشتهام، هرگونه که شما میخواهید دستور بدهید من هم در جبهه شرکت کنم و امثال من هم اینجا زیادند که این خبرها را که میشنوند احساس میکنند که ما باید آنجا باشیم. این چیز کمی نیست در کشوری که دندانپزشکی این همه شغل رایجی است و کمبود وجود دارد، وقتی که این طور میشود یعنی 400 نفر به استقبال بروند و این دستمالها را به پیشانیشان ببندند، راه بیفتند و بگویند که ما میخواهیم به جبهه برویم، وقتی که این خبر دست هر کس میرسد، هر آدم قسیالقلبی باشد فکر میکند و چیزی میفهمد. حالا اینها که بیسواد نیستند که اینها را با بهشت و ... به خیال آنها گول بزنند. اینها آدمهایی هستند که تحصیل کردهاند، زندگیشان هم خوب است، مرفه هم هستند، میفهمند و دنبال مسایل هستند. اساتید دانشگاه وقتی راه میافتند، دانشجوهای سال آخر
که بعد از 10-15 سال تحصیل تازه میخواهند وارد مرحله جدیدی شوند، رها میکنند و به جبهه میروند و ما باید بهزور بگوییم بمانید و درستان را بخوانید، این حقایق را باید با عراق مقایسه کرد که عراق چگونه سربازگیری میکند. و اصلاً با جنگهای دیگر مقایسه شود، آنها چگونه سربازگیری میکنند. این یک بخشش است. بخش دیگرش در خود این مردم است. وقتی که آدم مجسم میکند این رانندهها را در جبهه، آدم اشک میریزد یعنی مو بر بدن آدم راست میشود. طبقه راننده را در فرهنگ قبلی خیال میکردند اینها مردمان بیتمدن و بیفرهنگی هستند، واقعاً اینها خطرناکترین کار را در جبههها میکنند. نه اینکه حالا رانندههای سپاه یا ارتش، رانندههای معمولی.
کامیون خودش را برداشته و به جبهه آمده، یک راننده امروز کامیونش تمام هستی او است. ما میدانیم این روزها کامیون پیدا کردن چقدر سخت است. کامیونش را برمیدارد به جبهه میآید و آن جلو میرود. کامیون هم یک هدف کوچکی نیست که تیر نخورد. چیزی است که 50-100 برابر بیش از یک فرد احتمال تیر خوردن دارد.
در کل برای ستاد تبلیغات جنگ، برای شما برادران خیلی سوژه و کار هست. البته این مقداری هنر و هنرمند و افراد با ذوق میخواهد، افرادی که قلمهای قوی داشته باشند، هنرمندانی که بتوانند صحنههای خوب درست کنند. اینها حالا همه در اختیار ستاد تبلیغات جنگ نیست، ولی میتواند خط بدهد و برنامهریزی کند. ما انصافاً هنوز هنر را برای تجسم این صحنههای عالی به کار نگرفتهایم. اگر ما یک دستگاه هنری قوی داشتیم از این جنگ صدها هزار فیلم میشد ساخت که هر فیلمش قابل ترجمه برای همه دنیاست. در تاریخ میماند. همینهایی که من الان اشاره کردم. البته بعضیهایش را هنرمندها ساختهاند ولی خیلی بیش از این باید باشد. همین رانندهای که آن طور میرود و میجنگد، همین جهادگری که پا میشود و این جوری میرود به جبهه، همین دانشجویی که میرود، دندانپزشک که از مطبش میرود، مجروحین که تا آن لحظه آخر مقاومت میکنند، این بسیجیهای داهاتی، روستاییها که بیلشان را زمین میگذارند و راه میافتند، این سنگرکنها، مجموعه اینها را اگر با آن ذوقهای قوی هنری تلفیق کنیم و این صحنهها را به مردم ارائه بدهیم، یک
گنجینه قویای میشود که در تاریخ جنگهای آینده بهترین مرجع میتواند برای ملتها باشد که دیگر از قدرتهای گردن کلفت نترسند. و ملتها اگر اینها را قاچاق هم کنند (مثل جنس قاچاق، تحت سانسور) و اینها را به هر صورتی در ویدئو کنند، در گروه های مبارز دنیا اینها پخش میشود. رمانهایی میشود نوشت، نمایشنامههایی میشود تنظیم کرد. حقایق را به زبانهای مختلف منعکس کردن، نه اینکه نمیشود، نباید بیانصافی هم کرد. من گاهی که فرصت پیدا میکنم، رادیو گوش میدهم، میبینم مصاحبههایی که میکنند، حرفهایی که میزنند، خانوادههای شهیدی که میآیند حرف میزنند، اینها خیلی میگویند، اما خیلی بیش از اینها میشود درست کرد، باید غفلت نشود. این کار بزرگی است که شما تقبل کردهاید. در کنار مسؤولیتهای دیگرتان این رسالت را به خوبی انجام دهید، استخدام کنید، راه بدهید، جهت بدهید به تبلیغات جنگ و من تعبیرم این است، فقط افشای بخشی از حقایق جنگ. ما هیچ احتیاجی به سانسور و بزرگ کردن و اینها نداریم. ما اگر فقط بخشی از حقایق جنگ را فقط ارائه بدهیم، این تبلیغات جنگ موفق است که میتوانیم این کار را هم بکنیم. انشاءاللّه که شماها موفقید و میروید قویتر از گذشته کارتان را ادامه میدهید.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته