بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
اینکه ما در هفته معلم به زیارت قشر شریف و عزیز و عظیم معلم و سفرایعلم و سواد توفیقی پیدا بکنیم و زیارتی انجام بگیرد مایه سپاسگزاری و شکراست.
تحقیقآ اگر بنا باشد در زمان عادی از لحاظ اهمیت طبقهبندی بکنیم بایداولین درجه را به کسانی بدهیم که این جوری در خدمت آموزش مردم هستند.
با توجه به ماهیت انقلاب، انقلابهایی که تکیه اصلیشان برمعنویات وانسان است و تا حدی میخواهند در بعد مادی تکیه بکنند، ناچار هستند برایتعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و سواد انسانی نقش درجه اولی را قائلبشوند.
اگر چه از اول انقلاب در اظهارات و برنامههای ما چنین چیزی بوده ولیانصافآ باید قبول بکنیم که شرایط اضطراری انقلاب و جنگ دست متصدیانامور کشور را باز نگذاشته است که به مسأله آن طوری که باید برسند. ما درتعلیمات خود و در ذخیره وارد از منابع وحی میبینیم با برخورد واقعی باارزش معلم و علم همه چیز را در سایه آن قرار میدهند. هیچ پیغمبری، هیچامامی و هیچ شخصیت ممتاز دینی را نداریم که اهمیت علم را تحتالشعاعچیز دیگری قرار بدهد. ممکن است در تفسیرها و برخوردها و برداشتهاییکه میشود خیلی از چیزهایی را که درباره علم وارد شده، سراغ علوم دینی واطلاعات از وظایفی که انسان دارد ببرند. ولی این حرف را نمیشود، زد.
ما میدانیم که دانش و علم چیزی نیست که بتوان آن را تقسیم کرد و گفت اینبخشی از این، بخشی از آن دیگر.
چیزهایی است که ما درباره آخرت و درباره وظایف انسانیت داریم و چونوظیفه است، دانستن آن به عنوان مقدمه عمل و احکام وظایف برای زندگیواجب است. رشد بشریت تابع معلومات او است و اگر همه معلومات انساناز او گرفته بشود، چیزی برای ما باقی نمیماند و وضعمان از حیوان هم بدترمیشود.
در دنیا هم کسی نیست که به طور رسمی منکر دین بشود. یعنی حالا همههمین حرف را میزنند و همین را قبول دارند، ولی فرق این است که دین درمحتوای فرهنگیشان نیست. اگر انقلاب کردند، دین در ریشه انقلابشان نبوده،یعنی حق و وظیفه ما است که در این مسائل جلودار باشیم و بهترین دلیلعقب ماندگی ما از اسلام این است که بسیاری از علوم را ما امروز باید ازکشورهایی بگیریم که آنها در گذشته ریزهخوار سفره مسلمانان بودند و از اسلامالهام گرفتند و یا از مسلمانها مایه گرفتند و امروز جلو هستند. این ناشی ازغیرمسلمان زندگی کردن ما در جوامع اسلامی است. اگر ما به علم، سواد،معلم، مدرسه و آموزش و پرروش درجه یک را ندهیم واقعآ این را قبولنداشتهایم و در برنامههایمان، این تبلور نداشته باشد، شاید هیچ وقت نتوانیماین عقبماندگی را جبران کنیم.
این ظلم است که در طول تاریخ به اسلام شده است. لذا ما شکی نداریم که اگر روزی در کشور به خاطر شرایط زمان و اضطرارهایی که بر ما تحمیل میشود از ما سلب شود، و جامعه اسلامی بخواهد به عنوان جامعهای اسلامی زندگی بکند میتواند.
تحقیقآ نقش اول را آموزش به معنای اعم آن میدهد. بخش عظیم آن،آموزشی است که شما در خدمت آن هستید و آموزش بخشهای دیگری همدارد که به مدرسه محدود نمیشود.
همه فصول آموزش که در مدارس عالی، در رسانههای جمعی، در مساجد وحسینیهها و سایر مراکز انسان ساز هست، این مجموعه باید نقش اول را درذهن و فکر و برنامه کشور اسلامی ایفا بکند.
اگر ما به همین هم نمیرسیم، به دلیل آن است که ممکن است که از پایه همه چیز به هم بریزد و ممکن است با تهاجمی که میشود بخواهند انقلاب را از دست ما بگیرند و ما هنوز هم در واقع در ادامه انقلابمان هستیم.
کارها تمام نشده، یک سنگر مهم را شکستیم و کشور را از دست طاغوتهابیرون آوردیم. ولی طاغوتها بیکار ننشستهاند، اربابان این طاغوتها، برایطاغوتهای بزرگتر برنامهریزی کردند
تا با ما در سنگر فتح شدهمان بجنگند واین درست مثل میدانی است که انسان یک قدم پیشروی میکند و دشمن درسنگر خود و با فرماندهی خودش که عقبتر و در مراکز امنتری نشسته، دفاع را ادامه میدهد و تهاجمش را به شکل دیگری شروع کند.
ما الان در انقلاب در چنین شرایطی هستیم. آن حرکاتی که در سال پنجاه وهفت داشتیم، در یک مقطعی تمام شده، دشمن را از یک خاکریز زدهایم ودشمن از ایران بیرون رفته است.
خوب، ما میدانیم که طرف ما فقط در ایران نبود، آنهایی که شاه و عوامل او و عوامل مرئی و نامرئی را در ایران داشتند و از طریق آنها مالکیت خود را اعمال میکردند، آنها در خانههایشان و در لانههایشان هستند و به تهاجم خود به صور مختلف ادامه میدهند.
انصافآ ما هنوز در حال مبارزه و انقلاب هستیم و در این میدان پذیرفتن اینکهبه همه آمال و افکارمان برسیم را باید از ذهن خود دور کنیم و به تعلیم و تربیتبرای رسیدن به هدف خود اهتمام دهیم.
نباید یک وقت فکر بکنیم که به خاطر مسائل، اهمیت این میدان را دست کمبگیریم. همین حالا ما در میدان جنگ این مسأله را بهتر میفهمیم. مسلح بودنبه علم زمان امروز برای ما ضرروی است و این در مواجهه اسلام و کفر و حق وباطل مثل آفتاب روشن است. اگر باطل به اسلحه علم مجهز باشد، حق،مشکلات بسیاری پیدا و حق خود را گم میکند.
حقی که بخواهد با جهل همراه باشد و باطلی که بخواهد با علم خود راتمرین کند، چهره حق، حق و چهره باطل، باطل جلوه نخواهد کرد.
چقدر حقوق ملتهایی که الان تحت عنوان اینکه اروپاییها و یاآمریکاییها آمدهاند که اینها را نجات بدهند، آمدهاند اینها را متمدن بکنند،دارد سلب میشود. این حربه بسیار خوبی است که کشوری نتواند معادنش رااستخراج بکند، نتواند آب خود را کنترل بکند و نتواند از جنگل و ذخایر و ازکارهای آسان خود بهرهبرداری کند، نتیجهاش آن خواهد شد که عدهای به بهانهوسیله نجات و وسیله عمران و آزادی به آنجا میآیند و به ظاهر هم خدمتمیکنند. وقتی که سدی بسته میشود، این خدمتی است و مردمی که در سایهاین سد شغل به دست میآورند و نان به دست میآورند و مناظر تخریب شدهطبیعت را آباد میبینند، تحقیقآ تحت تأثیر قرار میگیرند و آن وقت جوهرانسانیتشان به خطر میافتد.
آنهایی که آمدهاند، در پناه یک کار عمرانی، یک تخریب جدی در بنیانانسانی مردم میکنند.
نباید ملتهای اسلامی همیشه دنبالهرو علوم دیگران باشند، که تا پانصد سال پیش معکوس این بوده و از آن موقع است که جریان به این طرف افتاده است. یعنی اروپا و آمریکا مرکز علم شدهاند
و کشورهای اسلامی عقب افتاده و دنبالهروی تحقیقات آنها شدهاند. جریان فرهنگی بسیار بدی هم پشت سر این جریان علمی بوده و موارد فراوانی از تحقیر انسانیت انسانها همراه آن بوده است. ساده اندیشی است که کسی خیال بکند و فرض بکند متاعی را که ما داریم و نفتی را که ما داریم، آنها ندارند و اینکه ما میتوانیم یک قدرت مادی کسب کنیم که بتواند با آنچه که آنها دارند همبستگی کند، ما چنین چیزی را نمیبینیم و در تحلیل هم چنین چیزی قابل قبول نیست.
اینکه اگر ما راه صحیحی داشته باشیم و اگر هر انقلاب دیگری راه صحیحیداشته باشد و وقتی که به خودشان رسیدند به سواد و تحصیل بپردازند و سوادهم در سطح پایین نباشد، اینکه کشورهای جهان سوم عمدتآ بیسواد هستند،تصادفی نیست. البته یک مقدار آن به خاطر شرایطی است که مردم امکاناتتحصیل ندارند، ولی آنها برنامهریزی کردهاند که به اینجا رسیدهاند و ادامهاشهم برنامهریزی شد. همین حالا دزدیدن افکار بلند ملتها، دزدیدن ذخایرعلمی دولتها، جذب متخصصین و تحصیلکردههای سطح بالا یکی از کارهای معمول دنیا است.
الان ما داریم میبینیم که اروپاییها و آمریکاییها که الان عمدتآ مرکز اینجور چیزها هستند، حسابی مواظب هستند، دانشجویی که خارج میرودکسانی را که فکر میکند میتوانند منشأ تحولی در کشورشان بشوند، یکجوری نگه میدارند و یا شرایطی ایجاد میکنند که این جوری مغزها را در آنجاداشته باشند، اینهایی هم که به آنجا میروند میگویند خوب! حالا ما اینجاهستیم و برای کشورمان ترجمهای و دارویی میفرستیم و کمکی میکنیم وچیزهایی از این قبیل که خودشان را قانع بکنند. آنهایی که مقداری روحیهعاطفی و انسان دوستی و ناسیونالیستی دارند فکر میکنند که آنجا یک طوریدارند خدمت میکنند، ولی عمق قضیه این است که بدترین دزدی الان در دنیادارد اتفاق میافتد و آن دزدی مغزهای سطح بالا است و در ادامه همان برنامه است.
اگر اشیاء باستانی و عتیقه کشور را نمیشود بیرون ببریم و بردن اینها جرماست و مثلا یک ظرف سفالی را که از چهار هزار سال پیش مانده و ارزشتاریخی و فرهنگی و فکری هم دارد، آدم آن را در ویترینی نگه میدارد و بایدهم همین کار را بکنند، آدمها خیلی از اینها با ارزشتر هستند ولی یک چنینچیزی در دنیا نیست، با وجود آنکه همه کشورهای جهان سوم قانون منعقاچاق اشیاء عتیقهجات و آثار باستانی را دارند، اما نتوانستهاند این کار را بکنندکه جلو فرار مغزها را بگیرند. اولا برای اینکه تصمیمگیری نوعآ دست همینگونه مغزهای این کشورهاست و ثانیآ آن انسانها خود یک مقدار تمایل دارند ومثل جماعت اینجا نیستند که بشود آنها را در ویترین حبس کرد و
آنها باجاذبههایی که هست، میروند.
آنها آن جاذبهها را درست کردهاند و یک حرکت قهقرایی را دارند بار ملتها میکنند و میگویند در مراکز تحقیقی دنیای غرب، آن مقداری که دارند از مغزهای انسانهای جهان سوم استفاده میکنند از مغزهای متفکرین خود استفاده نمیکنند.
این وضع اگر بخواهد ادامه داشته باشد، آنها همیشه جلو و کشورهای جهانسوم همیشه عقب هستند و در این شرایط، انقلاب چطور میتواند اتفاق بیفتد؛انقلابهایی که معمولا انقلاب سیاسی و انقلاب اقتصادی هستند ممکن استاتفاق بیفتد؟
اگر این جریان ادامه داشته باشد، همیشه رخنهای در انقلاب است که اینرخنه هیچ وقت سد نمیشود. بالاخره دوباره آنها از این دریچه وارد میشوند.
لذا باید بعد علمی و فرهنگی انقلاب کاملا قوی باشد. مدتی ممکن استریاضت لازم داشته باشد. اما باید به خودمان بپردازیم و روی پای خودمانبایستیم و از لحاظ علمی به خود متکی باشیم. البته من عمیقآ میدانم که دراین سال علیرغم اینکه جنگ ما را گرفتار کرده است، گامهای مؤثری داشتهایمولی اگر جنگ و گرفتاری نبود، باید چندین برابر جلوه میکرد.
الان بسیاری از جوانهای ما، بعضیها حتی تحصیلات را نیمه تمامگذاشتهاند و در مراکز تحقیقی دارند کار میکنند. آدم وقتی که میرود و میبیندکه اینها مشغول پایهگذاری یک حرکت علمی و صنعتی هستند و واقعآ راهخودکفایی را میروند، لذت میبرد. این هم یک کار زودبازده نیست، یعنی آدمنتیجهاش را در یک سال و دو سال هم نمیفهمد. الان نمیشود این را معرفیکرد ولی مرکزی هست که دهها و صدها نفر از تحصیلکردههای سطح بالا دارندتحقیق میکنند. روی یک موضوع، بعد از پنج سال ما نتیجه میگیریم و کارشروع شده است.
از لحاظ کمی هم خوب، لازم میبینیم با اینکه گرفتار بودهایم مدارس،دانشگاهها و مراکز عالی را توسعه دهیم ولی این توسعه در سطح مطلوبینیست و ما الان قانع نیستیم. چیزی که ذهن همه شما به خصوص معلمین گرفتار آن است، این است که نظام هنوز نتوانسته مسائل مالی فرهنگیان را بهگونهای حل بکند که لااقل احساس فشار و ناراحتی آنها را از کار اصلیشان بازندارد.
معلمی که خانه نداشته باشد، معلمی که بدهی داشته باشد و معلمی که از دهروز آخر ماه به فکر تأمین معاش روزانهاش باشد، طبعآ خوب مشکلات داردولی به همین دلیل که ما الان داریم میجنگیم و به همین دلیل که ما این خیلکمبودهای دیگر را هم داریم، معلمها باید همان طور که هستند هضم کنند ومطلب را بپذیرند که پذیرفتهاند که الان شرایط، شرایط جهاد است.
من مطمئن هستم که آینده این کشور و آینده این انقلاب مال کسانی است کهدر میدانهای
فرهنگی کار میکنند و بعد از اینکه ثمرات انقلاب و راه و حرکترا لمس کردند، آن موقع از تلاشهای گذشته خود راضی میشوند.
احساس ما هم این است که قشر فرهنگی ما به خوبی این مسأله را درکمیکند و لذا میبینیم قشر فرهنگی ما از وفادارترین اقشار مردم ما نسبت بهانقلاب است. حضوری که معلمین در جبهه دارند و دانشجویان تربیت معلم کهخود را برای تعلیم و تربیت آماده میکنند و بهایی که به جبهه و جهاد میدهندو شهدایی که تقدیم کردهاند و حضوری که امروز دانشآموز در جبهه دارد، همه ناشی از این است که محیط فرهنگ ما علیرغم محدودیتهایی که دارد، ارزشانقلاب را فهمیده و رابطهاش با انقلاب صمیمی است. ما باید باز هم بیدار ومواظب باشیم و شما هم باید در تعلیمات و درسهایتان مواظب باشید ودر همه جا تکیه بر مسائل علمی و فرهنگی و معنویت انقلاب بکنید. بهترین کار این است که ما این روحیه را زنده نگهداریم و شک ندارم که اگر روزی از این مسیر صحیح انقلاب، غفلت کنیم، چند قدم که از انقلاب به جلو برویم، زاویه انحرافی از اینجا شروع میشود، خود را نشان میدهد و دیگر هم برگشتن دشوار میشود.
ما باید چهار چشمی مواظب باشیم که راه انقلاب منحرف نشود. ما اگرراهمان را گم نکنیم، دیگران نمیتوانند با ما کاری بکنند، همان طور که تا بهحال نتوانستهاند.
واقعآ خیلی نیرومند و قلدر شدهاند که انقلاب ما را سرکوب بکنند. همینروزها شما میبینید وضعیت چطوری است! قدرتهای بزرگ با رسوایی ووقاحت اعلام کردهاند ما حاضریم پرچم خود را روی کشتیها بگذاریم که ازسواحل ایران عبور بکند، به خاطر اینکه در سایه ناوگان و کشتی جنگی آنهابتوانند از جریان ظالمانهای که به انقلاب ما تجاوز کرده است، حمایت بکنند.این خیلی رسوایی است که کشوری حاضر بشود تحت قیومیت قرار بگیرد و درزیر پرچم یک قدرت استعمارگر خود را حفظ کند.
این درست مثل صد سال پیش ایران است که کسانی که متهم میشوند، فوری به سفارتخانهها میرفتند. به بست مینشستند، این بست نشستن سفارتخانههارا تداعی میکند. بعضیها هم پرچم روسیه یا انگلیس را روی خانه خودمیزدند. این یکی از چیزهای مرسوم است و شما در تاریخ آن را میبینید، آنپرچم را بالای سر خود میزدند و دولت دیگر کاری با آنها نداشت. خوب! آنماجرا به یک شکل دیگری دارد تکرار میشود. یک وقتی در کویت کنفرانسیرا میخواستند برگزار کنند، ناوگان آمریکا در سواحل کویت ایستاد که به آنهابگوید که کنفرانس اسلامی را تشکیل بدهید عیبی ندارد، حالا این جوریمیگویند!
تنها آمریکا نیست که اعلام میکند. اینکه روس و آمریکا دو کشور متضاد ومخالفی که نیم قرن
است در حال جنگند با یکدیگر توافق بکند، معلوممیشود. خیلی باید آن طرف قضیه مهم باشد که این دو گردن کلفت، نزاع خودرا برای اینکه این حرکت مردمی را سرکوب بکنند، کنار بگذارند و این مایه افتخار است. این واقعآ مایه عظمت ما است. ما اگر به این توجه بکنیم که دنیا را به چه عکسالعملی وادار کردهایم، میفهمیم که خیلی نیرومند هستیم. این را برای این میگویم که بدانید که ما را رها نکردهاند و واقعآ دارند علیه ما نیرو مصرف میکنند.
حالا پول، نیرو، اسلحه، خلبان و هواپیما میدهند. ـ کمکهایی که معمولبوده ـ و معلوم میشود به مرحله نهایی که میرسد اینها حاضرند تا این قدرسخت بشوند و به میدان بیایند و در مراحل بعدی از این هم رسواتر خواهندشد.
عرب در گذشته همدیگر را با تیر میزدند، حالا، به دلیل اینکه از اسلاممیترسند، فلان پادشاه راه میافتد تا کشور مراکش و الجزایر را - که بر سر صحرا سالها است در حال جنگند - به هم نزدیک کند چند جلسه میگیرند، به خانه یکدیگر میروند، برای اینکه از اسلام میترسند و این داستان ما نیست، داستان اسلام است!
اسلام مثل شیر خفتهای که در این جنگل نبوده سرش را بلند کرده ووحشیهای اطراف را ترسانده است. ما اینجا در سایه اسلام هستیم، قدرتماناز اسلام ریشه گرفته و فشاری هم که الان دارند به ما میآورند به خاطر ایناست که از اسلام میترسند، وگرنه ما مثل بقیه ملتها میتوانیم در حد یکملت معمولی مورد توجه قرار بگیریم.
به هر حال آرزو داریم روزی را ببینیم که این کشور از لحاظ علم و سواد وفرهنگ در چهره کشورهای اسلامی بدرخشد و شما معلمین برای بقیه کشورهاپیشتاز باشید و ما بتوانیم از قدرت علمی و سواد شما برای بیدار کردن بقیهملل اسلامی هم استفاده کنیم.
شما را به خدا میسپاریم و هم از آقایان و هم از خانمهایی که به مجلسشورای اسلامی در هفته معلم تشریف آوردهاند تشکر میکنیم و از مدیرانبرنامهها هم تشکر میکنیم. خداوند سایه امام را هم بر سر ما مستدام بدارد.
والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته