سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جلسه درس مواضع حزب جمهوری اسلامی
درس بیست و پنجم// جلسه چهارم معاد
بسم الله الرّحمن الرّحیم
معاد جسمانی
یکی از ادله معاد ما پاسخ قرآن به آن فرد کافر بود که استخوانهای پوسیدهای را نزد پیامبر آورد و گفت: چه کسی اینها را دوباره زنده میکند؟
قرآن میفرماید: همان کسی که اول بار آنها را خلق کرد؛ دوباره زندهشان میکند[1]. این دلیل، علاوه بر اثبات کل معاد، «جسمانی بودن» آن را هم ثابت میکند زیرا در پاسخ قرآن اشاره به جسم نیز شده است.
بحث در مورد معاد جسمانی با آن طول و تفصیلی که در کتب کلامیه آمده، از حوصله این برنامه بیرون است؛ بنابراین سعی میکنیم با مختصر گویی از میان ادله بسیار، به چند دلیل روشن اکتفا کنیم.
تعدادی از فیلسوفها معتقدند که در قیامت روح انسان، بدون جسم برانگیخته خواهد شد. برخی دیگر نیز معتقدند که جسم ما به این شکل دنیایی نیست بلکه نوعی جسم سبکتر خواهد بود.
اما عقیده ما این است که روح انسان همراه جسمی برانگیخته میشود که مثل همین بدن دنیوی بلکه خود این بدن است. برای روشن شدن مطلب به چند آیه توجه کنید.
«منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری[2]؛ ما شما را از زمین خلق کردیم و دوباره شما را برمی گردانیم به زمین و سپس بار دیگر شما را از آن بیرون میآوریم.»
آیه مبارکه به خوبی چگونگی برانگیخته شدن را روشن میکند. آن چیزی که از زمین خلق شده، جسم و آن چیزی که دوباره به زمین برمی گردد، جسم و آن که دیگر بار از زمین بیرون میآید هم جسم ما میباشد.
«فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون[3]؛ ای پیامبر آنها را به کفر و ضلالت خودشان بگذار که به بازیچه دنیا دل ببازند تا روزی که وعده عذاب آنهاست روبرو شوند.»
«یوم یخرجون من الاجداث سراعاً کانهم الی نصب یوفضون[4]؛ آن روزی که به سرعت از قبرها بیرون میآیند و گویی به سوی نشانههایی در حرکتند.»
چه چیز از گورها درمی آید و به سرعت به طرف نقطهای که برایش تعیین شده حرکت میکند؟ مسلماً جز جسم ما نمیتواند باشد. این گونه مضامین در قرآن فراوان یافت میشود و همگی نشان میدهند که روز قیامت آن جسمی که در دل خاک نهفته است بیرون میآید.
همچنین قرآن در مورد شهادت دست و پا و دیگر اعضای بدن صحبت میکند که نشان دهنده وجود جسم در آخرت است.
مطالب زیادی در مورد خوردن، آشامیدن، ازدواج کردن و روی تخت نشستن و گفتگوی با دوستان**زیرنویس=به سوره واقعه مراجعه شود. مطرح شده است. دسته بندی همه آیات مربوط به قیامت دهها نوع آیه را نشان میدهد که همگی حضور جسم انسان در قیامت را مطرح میکند.
پس نتیجه میگیریم که در قیامت روح، همراه با جسم انسان است.
شبهه اکل و مأکول[5]
اگر کسی یا حیوانی جسم دیگر و یا حیوان دیگری را بخورد مسلماً مقداری از بدن آن دیگری جزو بدن این یکی میشود. سئوال در این است که این مقدار ماده که مشترک بین چندین جسم است با کدام بدن محشور خواهد شد؟
این شبهه را وسیعتر نیز میتوان مطرح کرد:
فرض کنید پس از مردن شخصی، درخت یا گیاهی از خاکش بروید و از بدنش تغذیه نماید نتیجتاً اجزاء وجود آن شخص در میوههای آن درخت رسوخ کرده و دیگران پس از تناول از میوههای آن درخت عناصری از بدن آن شخص را به خود جذب میکنند. و همچنین می دانید که سطح زمین دائماً در حال تغییر است پس انسانهای جدید تبدیل به خاک و سپس تبدیل به مأکولات و خوردنیها شده و بارها جزء وجود این و آن میگردند. یعنی از روزی که انسان به وجود آمده دهها هزار سال کمتر یا بیشتر میگذرد. طی این مدت شاید بارها و بارها سطح زمین جزو وجود انسانهایی گشته و دوباره خاک شده است. حال اگر به حشر حیوانات نیز[6] که ممکن است نظر به حشر و نشر حیوانات باشد. معتقد باشیم مشکل چند برابر خواهد شد و پاسخ ما به این شبهه باید روشنگر صحت یا عدم صحت معاد جسمانی باشد.
شبهه دیگر:
بحث ظریف دیگری نیز وجود دارد که مقصود و هدف معاد جسمانی را از نظر زمانی جویا میشود. منظور این است که آیا جسم دوران جوانی و یا دوران پیری و یا جسم لحظه مرگ کدام یک برانگیخته خواهد شد؟
شبهه دیگر:
گاهی نیز جنبه دیگری به این شبهه میدهند: علم ثابت کرده است که سلولهای بدن انسان در یک حالت ثابت نمیماند و دائماً در حال تغییر و تعویض است. به طوری که پس از گذشت چند سال جسم انسان کاملاً عوض شده است و سلولهای قبلی هیچ کدام وجود ندارند.
اگر فرض بر این است که جسم ما در مقابل عبادت و گناه تشویق و تنبیه گردد، در این صورت چگونه کالبدی که بارها در طول زندگی تغییر کرده، جمع شده و تنبیه میگردد؟ اگر فرضاً در یک حالی نعوذ بالله گناه کردیم و در موقعیتی دیگر کار خیر انجام دادیم، با توجه به اینکه در این مدت بدن تغییر میکند، در این صورت کدام بدن تنبیه میگردد؟
پاسخ کلّی
آنان که این شبههها را مطرح میکنند، ناچار در مقابل این عقیده که کیفر و عذاب متوجه جسم میشود، موضع گرفتهاند. در صورتی که این افراد اشتباه میکنند؛ زیرا تمام دادگاههای کشورهای جهان هم اگر مجرمی را پس از سالها دستگیر کنند نمیگویند این آدم، مستحق مجازات نیست چون بدن او عوض شده و کس دیگری خطاکار بوده است بلکه او را مجازات میکنند زیرا دادگاه با جسم بی روح مجرم کاری ندارد.
لذتها و سختیها را جسم نیست که احساس میکند بلکه جسم ابزار حس است حتی اعصاب و مغز با همه پیچیدگی، ابزاری هستند. مثلاً اگر جسم را نوازش کنیم روح، لذت میبرد و اگر جسم را بسوزانیم و رنج بدهیم روح رنج میبرد.
ما در عین حال که میپذیریم لحظه به لحظه ارگانیسم بدن ما در حال تغییر است و این تغییر از زمان طفولیت تا مرگ دائماً و لحظه به لحظه ادامه دارد، اما باید توجه داشت که یک چیز ثابت و غیر متغیری همواره وجود دارد که همان (من انسان و) واقعیت انسان و همان نفس ناطقه و روح انسان میباشد، و این ارگانیسم متغیر، حامل اوست. بنابراین بحث در مورد این شبهات، زائد به نظر میرسد. چرا که ممکن است مخالفین بخواهند بیش از حد مته به خشخاش بگذارند. مثلاً به استناد بعضی از روایات و ظواهر بعضی آیات بگویند که حتماً لازم است که بدن انسان در روز قیامت متشکل از کالبد وی در سراسر طول عمرش باشد.
پاسخ ما این است که چنین ضرورتی در اعتقادات ما نیست و آن چیزی که ما ناچاریم براساس قرآن معتقد شویم این است که در روز قیامت از خاک (از جنس زمین) دوباره بدنی ساخته میشود که حامل روح ما میگردد. به عبارت دیگر روح ما با آن ارگانیسمی که همانند همین ساختمان فعلی است و از همین زمین و همین خاک ساخته میشود، راکب آن مرکوب شده به محضر خدای تعالی وارد میشود. البته ملکاتی که در این دنیا کسب کرده در وجودش نمودار میشود و آثار اعمال خیر و شرش را بدون ذرهای کم و کاست میبیند.
عصاره معاد جسمانی همین است و اعتقاد ما بر این استوار میباشد. و فهم یا عدم فهم جزئیات این مسئله هیچ ضرری به ایمان و ایدئولوژی ما نمیرساند. اینکه آن بدن برانگیخته شده مربوط به چه زمانی و چه خاکی است و در حیطه آکل و مأکول قرار میگیرد یا نه هیچ ضرری به اصل ایدئولوژی و اعتقاد ما وارد نمیسازد.
اصل اعتقاد ما به صراحت تکیه بر آن دارد که انسانها در قیامت پس از برانگیخته شدن زندگی جاویدی را آغاز میکنند. و به گفته صریح قرآن زندگی ما در آن جهان هم روحانی است و هم جسمانی. در آنجا رنجها و لذتهایی نیز هست که از طریق جسم به ما میرسد و ادراکاتی نیز توسط ابزار این جهانی داریم. اما رنجها و لذتهایی هم هست که مستقیماً روح درک میکند (بدون واسطه جسم) و به طور کلی هیچ چیزی از بین نمیرود و ذرهای بی حساب نخواهد ماند. این کیفیت معاد است که محرز و مسلم میباشد. و این سئوالات را نیز میتوانیم با توجه به این محور پاسخ دهیم. و اعتقاد بیشتر از این هم در اسلام ضرورت ندارد.[7]
اگر یک دوره آیات مربوط به معاد را در قرآن مطالعه کنید (و به تفسیر مراجعه کنید)، کیفیت مرگ، لحظات بعد از مرگ، حرکت روح در برزخ، حدوث قیامت، نفخ صور، برانگیخته شدن، صحرای محشر، محاسبه، پل صراط، زندگی در بهشت و جهنم، اعراف، رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با رهبران، رابطه انسان با هم اعم از فامیل و آشنا، رابطه کافر با مسلمان و بسیاری مطالب دیگر را متوجه میشویم (که بسیاری از شبهات تقریباً حل میشود)
سئوال– برخی از فلاسفه معتقدند که معاد روحانی است نه جسمانی آیا این فلاسفه اسلامی هستند؟
جواب: بله از فلاسفه اسلامی هم کسانی هستند که معاد را روحانی میدانند، از جمله مشایخ که سلماناند اما معاد را روحانی میدانند، البته حال ممکن است منکر شوند و بگویند که ما معاد را به آن صورت روحانی نمیدانیم و یک جزوهای هم اخیراً پخش کرده بودند که مدعی معاد جسمانی شده بودند.
عالم برزخ
ما دنیا داریم و آخرت، اول داریم و آخر. اولمان همین دنیاست و آخرمان روز آخرت که بی پایان است اما بین این دو «برزخ» است یعنی چیزی که بین دو حالت قرار میگیرد یا فاصله بین دو مرحله یا وضع موجود بین دو حالت.
در قرآن کلمه برزخ فقط یک بار و آن هم برای همان زندگی وسط استعمال شده است. البته آیات مربوط به برزخ زیاد است. به هرحال نظر ما در مورد برزخ این است که از لحظهای که میمیریم و رابطهمان با این جهان قطع میشود تا قیامت که برانگیخته میشویم، در عالمی قرار میگیریم که خاموش و صامت نیست و انسان تکامل یا تنزل مییابد و حضوری آگاهانه دارد.
ممکن است بعضی معتقد باشند که انسان در برزخ اصلاً خاموش و راکد باشد. چیزی نفهمد، عملی انجام ندهد و تفاوت و تغییری نداشته باشد. گویا در عدمستان و تاریکستانی خاموش قرار دارد تا اینکه یکباره در قیامت پدیدار میشود.
برخی دیگر نیز ممکن است بر این باور باشند که در عالم برزخ، انسان، صاحب آگاهی و ادراک است ولی تکامل و تنزل ندارد، بلکه راکد و خاموش در انتظار روز قیامت به سر میبرد.
تناسخیه معتقدند روح دائماً در رفت و برگشت از بدنهای سابق به بدنهای جدید است تا بالاخره به قیامت میرسد. البته این نظر که روح بالاخره به قیامت میرسد کم است و اکثر آنها معتقدند که روح همیشه در حال رفت و برگشت است.
الف- مذاکره اموات با خدا و ملائکه
حال به چند آیه توجه فرمائید.
«حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون[8]؛ آنگاه که مرگ هریک فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده و گوید بارالها مرا به دنیا بازگردان.»
علت تقاضای بازگشت به دنیا این است که انسان وقتی که مرد، جهانها و دنیاهای تازهای در پیش چشمش گشوده میشود و آثار نیک و بد عملش را درک میکند. طبق روایات، از لحظهای که چشم انسان از این جهان بسته شده و ادراکات وی متوجه عالم جدید میگردد، متوجه میشود که پشت سر او چه بوده و چه کارهایی انجام داده است و آن زمان احساس میکند که کدام کارش مفید و کدام مضر بوده است. به همین دلیل از پروردگار تقاضای بازگشت به دنیا میکند تا این بار کار صحیح و مفید انجام دهد. حال به دنباله آیه توجه میکنیم.
«لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت کلاً انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون[9]؛ تا شاید به تدارک گذشته عمل صالحی بجای آورم. به او خطاب شود که هرگز نخواهد شد و این کلمه (ارجعونی) را از حسرت همی گوید. از عقب آنها برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.»
قسمت آخر آیه و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون مستقیماً به بحث ما مربوط میشود. قرآن با صراحت میفرماید که از آن لحظه به بعد در عالم برزخ هستند تا مبعوث شوند. یعنی حالتی مابین دنیا و آخرت وجود دارد که از نظر قرآن «برزخ» نام دارد که این حالت کاملاً با معنای کلمه متناسب میباشد.
دنیا محل عمل و آخرت محل نتیجه است. اما در برزخ هم
اعمال ما بدون نتیجه نمیماند. و در آیات دیگری که توضیح خواهم داد حالات و کیفیات برزخ تشریح شده است. آیات بالا نشان میدهد انسان در برزخ ادراکهایی دارد. تقاضای انسان مرده از خداوند مبنی بر بازگشت به دنیا، خود نشانگر وجود ادراک قوی است، چرا که با خداوند حرف می زند لاجرم خدا را میشناسد (حتی اگر کافر باشد) و از او کمک میخواهد و نشان میدهد که متوجه قدرت خداوند گردیده و جزاء و نتیجه اعمال را میداند به آیه دیگری توجه فرمائید:
«ان الذین توفیهم الملائکه ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها فاولئک مأویهم جهنم و سائت مصیرا الا المستضعفین من الرجال والنساء والولدان لا یستطیعون حیله ولا یهتدون سبیلا[10]؛ آنان که هنگام مرگ بر نفس خودشان ظالم و ستمگر بودند فرشتگان از آنها بازپرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان و اسیر ظلم حکام بودیم. فرشتگان گویند آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید؟ و از آنها عذر نپذیرند. پس مأوای ایشان جهنم است و بد بازگشتگاهی است- مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکان که به راستی ناتوان بودند و گریز و چارهای نداشتند و راهی در نجات خود (از آن محمل کفر) نمییافتند.»
این دو آیه مربوط به کسانی است که در مقابل دعوت به هجرت به بهانههای واهی و پوچ متوسل شده و در مکه ماندند و به مدینه هجرت نکرده و با پیامبر همراهی ننمودند. اینها به علت ماندن در بلاد کفر نمیتوانستند از امکانات اسلام استفاده کنند و در نتیجه در انحرافات و بدبختیها ماندند. قرآن میفرماید وقتی که ملائکه آنها را میمیرانند یا به عبارت دیگر روحشان را تحویل میگیرند، با اینها (کسانی که با کفر و فسق در حق خویش ظلم کردهاند)**زیرنویس=توجه کنید که محتوای آیه کلی است و میتواند هرکسی را که در اثر کفر و فسق به خود ظلم کرده شامل گردد. حرف میزنند و از آنها میپرسند که در چه وضعی بودید و چرا اینطور شدهاید؟ اینها عذر و بهانه میآورند که ما قدرت نجات خویش را نداشتیم و مستضعف بودیم اما ملائکه به آنها می گویند که انسان قدرت و اراده و استعداد دارد و زمین خدا نیز وسیع است چرا به مکان دیگری هجرت[11] نکردید؟
هر منحرفی پس از مرگ میتواند عذر بیاورد که من مأمور بودم یا فقیر بودم یا مستضعف فکری یا مالی بودم اما ملائکه به آنها جواب میدهند که نه شما مستضعف نبودید بلکه انسان مبتکر و خلاق و مستعد است و خداوند هم زمینهها را فراهم کرده تا انسان بتواند به طرق مختلف خود را از محیط بد نجات دهد و هیچ کس نمیتواند مدعی شود که من عاجز مطلق بودم. مگر در مورد بعضی افراد استثنائی که واقعاً نمیتوانستند کاری انجام دهند. مثل مردان و زنان و بچههایی را که «جاهل» «قاصر» و یا «عاجز واقعی» مینامند که البته حسابشان با خدا به گونهای دیگر است و قابلیت عفو خداوند را دارند.
به هر حال تکیه ما روی این قسمت است که انسان مرده با ملائکه مذاکره دارد و بازجویی میشود و از او علت فسادش را میپرسند او عذر میآورد و ملائکه عذرش را نمیپذیرند و این مذاکرات متعلق به عالم برزخ است و برهانی محکم بر وجود برزخ میباشد.
ب- پاداش در برزخ
«الذین تتوفیهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعلمون[12]؛ هنگامی که فرشتگان پاکیزه از شرک، متقین را قبض روح میکنند به آنها گویند که سلام بر شما، شما به موجب اعمال نیکویی که انجام دادهاید، اکنون به بهشت درآئید.»
این آیه برخلاف آیه قبلی در مورد انسانهای پاک و باتقواست که در عالم برزخ با سلام و استقبال ملائکه مواجه میشود.
حال به آیهای توجه کنید که قدری از آیه قبل گویاتر است. این آیه مربوط به داستان رفتن نماینده انبیاء برای هدایت مردم به انطاکیه میباشد که بالاخره مردم دعوت او را نمیپذیرند و این نماینده پس از درگیری فراوان شهید میشود.
«و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین[13]» او به مردم گفت دعوت این انبیاء را بپذیرید، اما مردم نپذیرفتند و جریاناتی برای وی پیش آمد. قرآن داستان را به طور مختصر بیان میفرماید تا میرسد به این آیه:
«قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلمون- بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین[14]، به این مرد با ایمان گفته شد داخل بهشت شو در جواب گفت ای کاش قوم من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خداوند چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد.»
با این مرد پس از مرگش صحبت میشود و به او خطاب میشود که داخل بهشت شو (و از لذائذ آن بهره برداری کن).
در اینجا مسئلهای پیش میآید که آیا پس از مرگ و در عالم برزخ بهشتی وجود دارد یا خیر؟ از مجموع آیات چنین برمی آید که بهشت جاودانی آخرت در عالم برزخ نیست و بلکه حالتی است که تعبیر به بهشت و یا جهنم شده است**زیرنویس=مسئله دیگری مطرح است که آیا بهشت نهایی (بهشت عدن) الان ساخته شده است یا خیر؟ برخی آیات اشاره به این مسئله دارد که آن بهشت ساخته شده است. ولی احتمال قویتر این است که آن بهشت هنگام قیامت با اراده خداوند به وجود میآید. اینک به دنباله آیه توجه فرمائید: « و ما انزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ما کنا منزلین؛ و ما پس از او بر قومش لشگری از آسمان نفرستادیم، هیچ این کار را نکردهایم و نخواهیم کرد (که ملتی به زور ایمان بیاورد)»
از این آیات برمی آید که انسان پس از مرگ اکرام و اعزاز دارد و به سرنوشت قومش و به دنیا توجه دارد و میاندیشد وضع گذشتهاش را میداند و از این جهات همان حالتی را که انسان در این دنیا دارد، دارا میباشد.
ج- عذاب در برزخ
النار یعرضون علیها غدواً و عشیاً و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب (مؤمن- ۴۶)
«اینک آتش را بر آنها صبح و شام عرضه میدارند و چون روز قیامت شود خطاب آید که فرعونیان را به سختترین عذاب وارد جهنم کنید.»
آیه قبل از این راجع به مؤمن آل فرعون است که شبیه همان مؤمن انطاکیه، آنها را تذکر میدهد ولی آنان به جای شنیدن سخنانش با او از در مکر و حیله وارد میشوند و خداوند هم او را از مکری که فرعونیان برایش کرده بودند، نجات داد و در مقابل عذابی سخت بر فرعونیان فرا رسید. در برزخ، آتش صبح و شام عرضه میگردد و تا قیامت ادامه دارد. پس نتیجه میگیریم که در برزخ، آتش و عذاب و رنج هست.
نکته لطیفی که از این آیه استفاده میشود این است که آل فرعون در برزخ کاملاً در داخل آتش نیستند و آتش بر آنها عرضه میگردد در حالی که روز قیامت داخل آتش میشوند.
پاسخ به سئوالات
سؤال ۱- توضیح دهید تا روشن گردد که ما از خون شهدا استفاده مادی نداریم.
جواب: اگر استفاده مادی هم بشود، اشکالی ندارد. مثلاً ما در سایه خون شهدای کربلا مبارزه کردیم شاه را بیرون کردیم و اگر بتوانیم برای مردم، زندگی شایستهای درست کنیم که دنیای آنها هم آباد شود خیلی خوب است. البته خون شهدا بیشتر جنبه سازندگی برای انسان دارد، روح فداکاری و گذشت، و توجه به آخرت و انقطاع از دنیا را به انسان میدهد ولی میتواند عام هم باشد.
سؤال ۲- آیا شهدا عالم برزخ دارند یا خیر؟ چون شهدا در حالت زندگی به حالت دیگری از زندگی میرسند، پس نباید عالم برزخ داشته باشند.
جواب: شهیدان هم عالم برزخ دارند. اصلاً یکی از اسامی قیامت یوم الجمع است یعنی روزی که اولین و آخرین جمع میشوند و این صریح قرآن است و جمعناکم والاولین. این حالت فقط در قیامت کبری است که دنیا و نظامش به هم میخورد و خورشید، ماه، ستارهها، دریاها از بین میرود، زمین صاف میشود، کوهها از میان میروند و شرایط جدیدی به وجود میآید. شهید هم در فاصله این دو جهان در جائی زندگی میکند که آن عالم برزخ است. منتهی شهید در عالم برزخ امتیازات و حیات و رزقی ممتاز دارا میباشد.
اگر درباره تکامل انسان در برزخ در جلسه بعد بحث کنیم، ان شاءالله راجع به شهید هم قدری بیشتر صحبت خواهیم کرد.
سؤال ۳- شنیده شده است که بهشت و جهنم در همین دنیاست که در آن زندگی میکنیم فقط در قیامت تغییری در آن انجام میگیرد.
جواب: نمیتوان گفت که حتماً بهشت و جهنم در همین دنیا است. روایات و قرآن صراحت ندارند که بهشت و جهنم در کجاست. البته آیات اشاراتی دارند که بتوان احتمال داد بهشت در فضا و جهنم در اعماق زمین است. برخی نیز مطلب را خیلی امروزیتر و مادی مطرح میکنند و می گویند که مثلاً جهنم همان مواد مذاب درون اعماق زمین است.
اما اینها چیزهایی نیست که بتوانیم قبول کنیم. بهشت و جهنم همان گونه خلق میشود که خداوند اراده میفرماید. یکی از آیات در تعریف بهشت میگوید: « و جنه عرضها السماوات و الارض[15]» یعنی متقین وارد بهشتی میشوند که پهنای آن به اندازه آسمانها و زمین است.
تصوری که ما اکنون از بهشت داریم ممکن است یک باغ بزرگ در گوشهای از جهان هستی باشد، در صورتی که بسیار عظیمتر و عجیبتر میباشد. البته اگر قرار باشد در کیفیت بهشت بحث شود، بسیار طولانی خواهد شد.
تحقیقاً بهشت حضرت آدم و بهشت برزخ و بهشت آخرت یکی نیستند و تفاوتهایی دارند.
سؤال ۴- اینکه فرمودید بهشت ساخته نشده است پس در مورد معراج پیامبر چه می فرمائید؟ چون در معراج پیامبر داریم که ملائکه مشغول ساختن ساختمانهایی در بهشت بودند که اینها دلیل بر وجود بهشت است.
جواب: یکی از ادله کسانی که معتقد به ساخته شدن بهشت هستند نیز همین میباشد و اشاره به روایات معراج مینمایند. و اشاراتی نیز در قرآن وجود دارد که نشان میدهد بهشت ساخته شده است. در مقابل، آنهایی که معتقدند بهشت ساخته نشده دلایلی دارند که بهشت چگونه خلق خواهد شد. مثلاً روایاتی هست مبنی بر اینکه فرضاً عبادتی که ما انجام میدهیم در بهشت درخت، حور و یا چیز دیگری درست میشود. البته هیچ اشکالی ندارد که در مورد معراج پیامبر بگوئیم که خداوند اراده فرموده و لحظهای شبیه بهشت آینده را ایجاد کرده تا پیامبر بتواند آن را ببیند.
این بحث طول و تفضیل زیادی دارد که وارد آن نمیشویم.
والسلام علیکم و رحمه و برکاته
[1] - سوره یس، آیه ۷۹
[2] - سوره طه، آیه ۵۵
[3] - سوره معارج، آیه ۴۲
[4] - سوره معارج، آیه ۴۳
[5] - آکل یعنی خورنده و مأکول یعنی خورده شده، اولی اسم فاعل و دومی اسم مفعول از مصدر اکل هستند.
[6] - سوره تکویر، آیه ۵: اذا الوحوش حشرت
[7] - میتوانید برای اطلاع بیشتر به تفاسیر قرآن و کتابهای معتبر از قبیل کتابهای ملاصدرا و بوعلی سینا مراجعه نموده تا به جزئیاتی که مورد قبول اسلام است پی ببرید.
[8] - سوره مومنون، آیه ۹۹
[9] - سوره مومنون، آیه ۱۰۰
[10] - سوره نسا، آیات ۹۷ و ۹۸
[11] - این هجرت میتواند در درون انسان از بدی به خوبی و یا به طور کلی میتواند فرار از شرایط بد به سوی شرایط خوب باشد و اگر آن را محدود کنیم همان هجرت جغرافیایی میشود.
[12] - سوره نحل، آیه ۳۲
[13] - سوره یس، آیه ۲۰: مردی شتابان از دورترین نقاط شهر (انطاکیه) فرا رسید و گفت: ای مردم رسولان خدا را پیروی کنید.
[14] - سوره یس، آیات ۲۵ الی ۲۷
[15] - سوره آل عمران، آیه ۱۳۳