سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در اعضای شورای مرکزی حزب اسلامی کار
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
آقایان و خانمها خیلی خوش آمدید. همچنین دوستانی که برای تأسیس حزب اسلامی کار اقدام کردند. بالاخره درچارچوب قانون اساسی خواستند یک کار درست و پایهای انجام بدهند.
قسمت اول صحبتهای آقای کمالی که مشکلات همکاری احزاب را گفتند، واقعاً تأسفبار است. ما تردیدی نداریم که در زمان ما بدون تحزّب نمیتوان جامعه را سالم و خوب پیش برد و اداره کرد. احزاب هم بهترین کمک برای دولتها هستند برای اینکه اینها تلاشهایی میکنند و انسانهای سیاسی تربیت میکنند و به بخشهای خودشان آگاهی میدهند. اگر حزبی به عنوان یک حزب مسئول اداره دولت شود که قاعدتاً باید در سیستم احزاب دموکراسی چنین باشد، راه درست این است که دولتها از احزاب بیرون بیایند.
اگر دولت خوب عمل نکند، حملات به حزب میشود و به دولت اصلی و نظام کاری ندارند و به سراغ حزب میروند و میگویند که به وعدهها عمل نکردی و یا بد تشخیص دادی.
این سیستم بسیار معقولی است که در دنیا درست شده است. خیلی هم سخت نیست و خطری هم متوجه کسی نمیشود. انتخابات جدیدی میشود و حزب دیگری جایگزین میشود و مردم راضی میشوند و اگر خوب کار کرد، برای دفعه بعد هم میآید، والاّ عوض میشود.
این سیستم در دنیا برای ثبات در کشورها جواب داده است. مبنای قانون اساسی ما هم همین است. تأکید زیادی روی تحزّب داریم. چند حزبی است و یک حزبی را قانون اساسی قبول ندارد.
من متأسفم از اینکه کار ما به اینجا رسیده که برای کنگره یک حزب این مقدار محدودیت و شرط میگذارند. این نشان بیتوجهی به قانون اساسی و مصالح عمومی است و تکیه روی مصلحت همان چند نفری است که خیال میکنند کشور را اداره میکنند، ولی در حقیقت در حال تخریب هستند.
البته هدف نقدشان هم به دست نمیآید؛ یعنی اینکه حرفی در کنگره حزب زده شود، ده برابر این را مردم در روزنامهها، سایتها و ماهوارهها میبینند. حزب خیلی بیشتر متعهد است که حرف دروغی نگوید، چون از حزب بازخواست میکنند؛ اما آنها هر چه خواستند، میگویند و کسی هم از آنها بازخواست نمیکند.
الان شایعات جامعه ما خیلی بیشتر از اخبار درست ماست. با این سیستمهایی که آنها هر لحظه به این طرف و آن طرف پیام پخش میکنند، مهمترین و وسیعترین رسانه شدند. خبر کوچکی را بزرگ میکنند و روی آن چند طنز میگویند و همه جامعه هم میفهمند؛ یعنی ما در داخل کشور منتظریم که خبرگزاری رسمی ما چیزی بگوید، اما قبل از آن میبینیم که بچههای دفتر میآیند و میگویند. این خبرها از همین پیامکها درمیآید.
قطعاً نتیجه اینگونه سیستم این میشود که جامعه از لحاظ سیاسی بیثبات میشود و شایعات بر واقعیات غلبه میکند و جامعه به آنچه که میشنود، بیاعتماد میشود. این سیستمهای دموکراسی خیلی ضرر دارد. درست است که شکل جدیدش مال غرب است و آنها این کار را کردند. هر کسی که کرده، کار درستی است؛ اما محتوای آن روی دین اسلامی است.
واقعاً وقتی به قرآن نگاه میکنیم هیچ مانعی برای اینکه انسان عقاید و افکار خودش را مطرح کند، نه تنها نیست، بلکه تشویق است و گاهی تکلیف است که انسان بگوید واجب است که بگوییم و اگر نگوییم گناه کردیم.
مصادیق بزرگ امر به معروف و نهی از منکر همین جاست که انسان عیوبی را که در جامعه میبیند - چه از حکومت و چه از مردم- برای برطرف کردن آن اقدام کند و این یک وظیفه عمومی و مربوط به همه است؛ یعنی این نظارت همگانی که الان در دنیا مطرح است، به شکل بسیار خوبی در اسلام به عنوان امر به معروف و نهی از منکر واجب شده و در ردیف موضوعات اصلی دین است. هفت، هشت اصل مهم از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس و امثال اینها داریم که یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر است؛ یعنی در ردیف حج و امثال این مسائل است.
متأسفانه وقتی که بحث اسلام میشود، به سراغ کسی میروند که مثلاً لباسش اینگونه بوده، آستینش کوتاه بود و یا از این چیزهایی که میبینید. اینها هم هست، اما اینها چیزهای کوچک و فرعی است. اساس را فراموش میکنند.
من فکر میکنم اشتباه بزرگی دارند میکنند. البته طبیعت زورگویی در جامعه همین است. انسان وقتی یک زور که گفت، برای توجیه آن باید زورهای بیشتری بگوید که کمکم به ظلم بزرگ میرسد.
من الان حزبی ندارم، اما بیش از شما غصه میخورم. وقتی که انقلاب پیروز شد همه به یاد دارید، اول انقلاب کار روزانه کشور خیلی سخت بود و همه چیز به هم ریخته بود. لحظه به لحظه مسئله تازه داشتیم؛ اما اولین مسئله ما این شد که خدمت امام برویم و اجازه بگیریم که حزب راه بیندازیم.
22 بهمن انقلاب پیروز شد و ما اوایل اسفند حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادیم. ما که در شورای انقلاب بودیم و مسئولیتهای زیادی داشتیم، مقدار زیادی از وقت را صرف حزب میکردیم.
همان موقع یکی از افراد پخته رژیم قبل، به خانه ما تلفن کرد، من نبودم، گفته بود که به فلانی بگویید این کارشان یعنی این حزبی که تشکیل دادند، از اصل انقلاب بزرگتر بود. من نمیخواهم به حرف او استناد کنم. آدمهای ورزیده سیاسی میدانند کسانی که زیر بار تحزب میروند، واقعاً احساس مسئولیت بزرگی میکنند و میخواهند خدمت کنند؛ اما بر قدرت خواهی حمل میشود. این یک بحث است.
بحث دیگری که باز جزو مشکلات است، بحث اشتغال، بیکاری، تورم، رکود و اینهاست که حقیقتاً جامعه را مثل خوره میخورد. شاید در این بین بخش کارگری خیلی آسیب میبیند که مربوط به شماست. طبعاً کسانی که شغلی دارند، ممرّی برای معیشت خودشان و خانوادهشان در سطح درآمدشان دارند. اینها باید ثباتی داشته باشند. ولی امروز میبینم.
شاید آقای محجوب و اینها پرهیز میکنند از اینکه واقعیتهای میدان کار را به صراحت بگویند که چه میگذرد. از فلان شهرک بزرگ صنعتی که سالها سابقه شهر صنعتی دارد، میآیند و میگویند که اکثر کارخانهها تعطیل و یا نیمهکاره است و یا ده، بیست درصد کار میکنند.
مثلاً یک شهرک صنعتی مثل کاوه که پیش از انقلاب از شهرکهای صنعتی خیلی موفق آن زمان بود و واحدهای خیلی بزرگ در آنجا شکل گرفته است و گویا الان اصل مالکیت آن مال بنیاد مستضعفان است، آنها میگویند اداره کردن آن دیگر به صرفه نیست؛ یعنی آن همه زمین و شرایط خوابیده است.
شهرک اشتهارد نزدیک تهران که ما روی آن خیلی حساب کرده بودیم برای اینکه بیکاریهای اطراف تهران را حل کند و مهاجرهای تهران در آنجا جا پیدا کنند، بزرگ شد و به سرعت رشد کرد. چند روز قبل آقای ناطق نوری میگفتند که برادرش خلبان است و آموزش خلبانی میبیند. هواپیما از بالای شهرک عبور کرده، دیده که هیچ چیز غیر از دو، سه نفر که رفت و آمد میکنند، نیست. آقای ناطق میگفت که وقتی به شهر آمد به فرماندار کرج تلفن کرده و پرسیده که چرا اینگونه بوده است و من فقط دو، سه نفر را دیدم؟ شهردار هم دستش را روی دست زد و گفت که لابد دو، سه نفر هم دزد بودند. چون کسی در آنجا نیست.
در هر جا که خودمان سابقه، ارتباط و آشنا داریم، میگویند اوضاع همینطور است. همان اوایل دولت احمدینژاد وقتی که کارهای زودبازده مطرح شد، من در مشهد بودم و وزیر کار به آنجا آمده بود، در جلسهای گفته بودم که شما برای کارخانههای جدید وام میدهید، اما کارخانههای قدیمی کارگرها را اخراج میکنند. گفت: مأموریت ما حفظ نیروی کار نیست. مأموریت ما ایجاد شغل است. وزیر کار نبوده و کسی دیگری جواب داده و شاید وزیر کشور بوده است.
من تعجب میکنم که چطور وظیفه شما حفظ نیروی کار نیست. نیروی کاری که تجربه دارد و زندگی آن روی همین شکل گرفته است.
معمولاً جزوههایی برای ما میآید، من هر روز یکی، دو صفحه از روزنامههایی را که از شهرستانها و همه جا میآورند، میخوانم. صفحاتی است که تجمعات کارگری در آن است. واقعاً خون به دل انسان میرود که کارگرها جمع شدند و میگویند که حقوق ما را پنج، شش ماه یا یک سال نمیدهند. اگر کارگر روزمزد همان شب حقوق را نگیرد و اگر کارگرهای رسمی آخر ماه یا اول ماه حقوقشان را نگیرند، زندگی آنها لنگ است. اینها اندوختهای ندارند. با این کارها با اعصاب و زندگی مردم بازی میکنند.
آماری را همینطوری درست میکنند و چهارصد، پانصد قلم را با هم مخلوط میکنند و میگویند. چیزهایی است که خیلی گران نمیشود. ولی آنچه که خیلی گران میشود، مواد غذایی و مواد مصرفی روزمره مردم است که اینها صددرصد گران شده است.
میگوییم که تورم 15 یا 14 درصد است و اخیراً گذشت کردند و میگویند 19 درصد است. کجا اینگونه است؟ در همین زندگی ما، وسایل مصرفی را که میخریم، میفهمیم. پولی که مأمور خرید از من میگیرد، چند برابر شده است. همه چیز از میوه، لبنیات، گوشت و خیلی چیزهای دیگر به همین صورت است. کارگرها هم با اینها سروکار دارند.
فکر میکنم به طبقه کارگر حسابی ظلم میشود. منتها کارگران ما مسلمان، متعهد و انقلابی هستند و انقلاب از خودشان سرچشمه گرفته و به این آسانی طغیان نمیکنند. در حد چند نفر جمع میشوند و صدایشان را به گوش مسئولین میرسانند که ما نان و پول نداریم.
کشور را دارند بد اداره میکنند و انصافاً از این بدتر نمیشود. اگر کسی عمداً بخواهد بد اداره کند، باید اینگونه عمل کند. باید بگوییم که خوبی بلد نیستند و باید کمکم یاد بگیرند که چگونه خراب کنند.
یکی از مسائل ما وضع بانکهاست. روزی از یک جا سر درمیآود. چند هفتهای است که مسئله سکه و ارز آمده است و هر روز که انسان از خواب بیدار میشود، وقتی تیتر روزنامهها را میخواند و یا خبرها را میشنود، مثل بمب منفجر میشود. الان بیثباتی عجیبی در کشور است. خبرهای بیرون هم که از اینها بدتر است.
الان انتقاد کردن دشوار شده است. اینکه به شما میگویند در کنگرهتان حرف نزنید، ده برابر این را در همین مجلسی که تسلیم است، میزنند. شما که بیش از اینها نمیتوانید بگویید. حرفهایی که مثلاً دیوان محاسبات میگوید، اگر شما بگویید، حرفهای آنها را تکرار میکنید و چیز تازه نمیگویید. میگویند این حرفها را خودمان بگوییم، اما شما نگویید. چیز عجیب و غریبی است.
الان چه چیزی است که مردم ندانند؟ مگر مردم گرانی و بیکاری را نمیدانند؟ مگر مردم ناامنی را نمیدانند؟ مگر این بیعفتیهایی را که در خیابان میبینند، باید چشمشان را ببندند؟ نمیبینند؟
الان خبری دادند که یک کارگر که یک سال حقوق نگرفته بود، امروز در مراسم مرحوم کردان که به آنجا رفته بودند، یک لنگه کفش به سوی احمدینژاد پرتاب کرد؛ یعنی کار به اینجا میرسد که علیه احمدینژاد که خودش را منجی مستضعفان و محرومان میدانست، این کارها را بکنند. ولی در مقابلش دلالها از همین فضا استفاده میکنند. جالب است که بعضیها انتظار دارند که باید از آنها تجلیل شود و حمایت کنند.
فکر میکنم کشور بد اداره میشود. بخشی دامن احزاب و بخشی دامن کارگرها را گرفته است و بخشی هم الان دامن بازار و آنجاها را گرفته است. امروز تیتر رونامه بود و من پیش از این میدانستم، بیست درصد تولید شیر کم شده است و کارخانههایی که باید از شیر استفاده کنند و لبنیات را تبدیل به صنایع دیگر کنند، گرفتار مشکل شدند. کارگر هم در این بخشهاست. وقتی نتوانند صنایع جنبی را اداره کنند، باید تعدیل نیرو کنند.
امسال در حال آماده کردن خاطرات سال 68 برای چاپ هستم، سالی است که قانون کار در مجمع آمده بود. شورای نگهبان با اصول و مواد مترقی قانون کار مخالفت کرده و به مجمع آمده بود. خیلی جلسه داشتیم. زحمت خیلی زیادی کشیده شد تا این قانون کار اصلاح، تصویب و ابلاغ شود. البته باز هم مطلوب کارگرها نیست، اما تا حدودی به آنها توجه شده است. هنوز نسبت به یک بند اعتراض میشود. خود کارگرها اعتراض میکنند. ولی مشکلاتی که درست کرده بودند تا حدودی حل شد. الان میبینیم مشکل کارگرها دوباره این است که میخواهند قانون کار را به گونهای دیگر کنند. در این شرایط معلوم نیست تغییر قانون کار چه در بیاید. من نمیدانم و شاید بتوانند بهتر کنند؛ اما اینگونه به نظر نمیآید.
به هر حال شاید دل بعضیها از طبقات محروم و کارگران، خوش باشد، اینهایی که در روستاها زندگی میکنند و هفت، هشت بچه دارند و پول نقدی را سر ماه میگیرند. لزومی ندارد که کار کنند؛ اما درست مثل مسکنی است که انسان را برای همیشه درمان نمیکند. دردش را کم میکند تا بیماری خود را درمان کند. اگر این شیوه خوب بود، الان کشورهای کمونیستی میبایست روی ارض باشند که همه مردم نانخور دولت بودند؛ اما آنگونه شدند و از هم پاشیدند. حالا ما آمدیم اینگونه به مردم پول میدهیم. به جای این پولها برای مردم شغل ایجاد کنید. انسان بلد است که چه کار کند. اگر بخشی از اینها را به کمیته امام بدهند، بیش از اینها شغل درست میکند و به صورت بهتری درست میکند. اگر درست کار کنند و با طرح عمل کنند، کسی که پول دارد، ارز هم دارد و در کشور نیاز هم هست، امکانات در مواد و بازار هم زیاد است، دلیلی ندارد که نتوانیم شغل ایجاد کنیم.
به هر حال روزهای خوبی بر ما نمیگذرد. انشاءالله مردم ما از این جریاناتی که میبینند، هوشیارتر شوند. مسئولین هم به خود بیایند. الان وقت نماز است. اگر وقت نماز شما را نگیریم، بهتر است. باز هم به شما خوشآمد میگویم و انشاءالله موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله