سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی دردیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی دردیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر

  • ساختمان قدس
  • دوشنبه ۶ تیر ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
بسیار خوش‌آمدید. با دیدن شما آقایان و خانمها هم محزون می‌شویم و یاد عزیزترین همراهانمان می‌افتیم و  هم خوشحال می‌شویم که گاهی شما را می‌بینیم و این سعادتی برای ما است. گرچه این اندوه، اندوهی عاطفی است و منطقاً نباید ما و شما اندوهگین باشیم چون آنها واقعاً رستگار شدند و فوز الهی به سراغ آنها آمد و در بهترین شرایط و روحیات کاملاً اسلامی و انقلابی و فداکارانه به ملاقات خدایشان رفتند. طبق اسنادی که ما از قرآن و روایات در اختیار داریم این جور انسانها بی‌حساب وارد بزم اولیا و انبیا می‌شوند و به ملاقات خدا می‌روند و به آن چیزی که دیگران باید خیلی زحمت بکشند، تلاش کنند، مجاهدت و صبر کنند تا به آن برسند، آنها میانبر و با پرواز به آن نقطه عالی و اوج بشریت می‌رسند. از محکمترین معارف ما است و جای شبه نیست. مقام شهدا، شهدای در راه خدا این‌گونه است.
ما هم که تقریباً همه اینها را از نزدیک می‌شناسیم، می‌دانیم که چیز جز خداوند در نظرشان نبود. خیلی از آنها پیش از انقلاب آماده شهادت بودند که نصیبشان نشد و خیلی از آنها عاشق چنین مرگی بودند. مؤمن خودش نمی‌تواند به طرف مرگ برود و حق ندارد این کار را بکند، ما باید راه خودمان را برویم و با هدف پیروزی و رسیدن به اهداف انقلاب کار کنیم و مهم این است که آمادگی داشته باشیم که اگر در مسیر شهادت به سراغ ما آمد از آن استقبال کنیم و اینها این‌گونه بودند. من با اکثر آنها قبل از انقلاب کار کرده بودم و در مجلس و دولت خیلی صمیمی کار می‌کردیم و در حزب و جاهای دیگر می‌کردیم و می‌دانستیم که چه می‌خواهند و چه می‌گویند و به دنبال چه هستند، همه اینها برای ما روشن بود.
در جاهایی چیزهایی برای انسان مثل آیینه روشن است و این از آن موارد بود. حادثه هم بسیار مهم بودو فاجعه خیلی عظیم بود. هم به خاطر انبوه نیروهایی که از دست ما رفت و هم به خاطر شخص شهید دکتر بهشتی، انبوه نیروها جزو فرزندان و زبده‌های انقلاب و استوانه‌های انقلاب بودند، شخص دکتر بهشتی یک ستون بسیار بسیار محکمی برای خیمه نیروهای خط امامی مجاهد برای انقلاب بود.
آن‌موقع صف‌بندی‌ها خیلی خطرناک بود، اول انقلاب و دوران مبارزه، عده‌ای زیاد از گروهها در صحنه بودند، کمونیستها انواع و اقسام گروهها را داشتند، لیبرالها، گروههای متعددی داشتند. بنی‌صدر برای خودش یک دنیای دیگری داشت. البته بدنه مردم و روحانیت و این‌طور نیروهای مخلص، بخش اعظم نیروهای انقلاب را تشکیل می‌دادند و امام هم محور ما بود و اکثریت قاطع مردم به حرف امام بودند که به خاطر امام وارد مبارزه شدند و به خاطر امام با اطمینان در صحنه بودند. ولی آن گروهها خیلی فعال بودند.
در یک مصاف انتخاباتی که نسبتاً آزاد برگزار شد، بنی‌صدر پیروز شد. البته با مقدماتی که شده بود ما نتوانستیم به موقع نامزدمان را داشته باشیم که نامزد ما آیت‌الله بهشتی بود که برای ایشان مانع پیش آمد تا به نامزد دیگر رسیدیم فرصت ما گذشته بود و آنها برده بودند. تبلیغات بنی‌صدر نوع خاصی بود و شرایط به گونه‌ای بود که اکثریت افکارعمومی به بنی‌صدر رأی داد و او هم مردم را فریب داده بود و بخشی از روحانیت را هم فریب داده بود و در بیت امام هم نفوذ داشتند و از آنجا هم حمایت می‌شدند و لذا کار خیلی دشوار بود ما برای اینکه حضور آیت‌الله بهشتی را بقبولانیم. من و آیت‌الله خامنه‌ای خیلی تلاش کردیم. به قم مسافرت کردیم و فشار آوردیم که ایشان را قانع کنیم که نشد. لذا شرایط آن‌گونه شد و افکار عمومی فریب خورد و بنی‌صدر رئیس جمهور شد. نیروهای خط انقلاب آزرده بودند، اما مجلس جبران کرد و مجلس سنگر مقاومت شده که دولت، مجلس و قوه قضاییه یک طرف بودند و رئیس‌جمهور و طرفدارانش طرف دیگر بودند و منافقین هم در آن روز خیلی قوی بودند و مسلح و پرتحرک بودند. در آن شرایط با چقدر به این انسانها نیازمند بودیم.
آنها طراحی کردند که یکدفعه این سه قوه را از رسمیت بیندازند. محاسبه کردند و دیدند اگر جلسه‌ای که در حزب تشکیل می‌شود همه را بزنند هم قوه قضاییه، دولت و مجلس از رسمیت می‌افتد و خیلی هم دقیق برنامه خودشان را اجرا کردند. خداوند تقدیر کرد که در هر سه مورد شکست خوردند، مجلس به زحمت توانست رسمیت خودش را حفظ کند. اینقدر وضع ما خراب بود که بعضی از مصدومان آن حادثه را با تخت به مجلس آوردیم که به اکثریت برسیم. آقای فردوسی‌پور آن‌موقع به مجلس رسیدند، لحظه‌ای که زنگ مجلس را زدم، صدای زنگ مجلس از هر صدای دیگری برای ما زیباتر بود، چون احتمال می‌دادیم که نتوانیم مجلس را رسمی کنیم. بعد که بیرون آمدیم دیدیم همه مردم مثل ما بودند و با صدای زنگ مجلس مردم خیالشان راحت شده بود. دولت هم بهترین نیروهایش را از دست داده بود، قوه قضاییه هم عده‌ای از قضات خویش را از دست داد و لطف و نظر خدا و امداد غیبی در آن شرایط کمک کرد که این ضربه کاری که در آن شرایط خوردیم بجای اینکه ضعیف شویم خیلی قوی‌تر شدیم. مردم احساس خطر کردند و بطور بی‌سابقه‌ای به صحنه آمدند و مخالفان ترسیدند.
خداوند رعب به دل آنها انداخت و دوباره جبهه حق نشاط گرفت و حرکت جدیدی را آغاز کردند و کسانی که نقطه اتکای ما بودند خیلی خوب هدایت کردند و آرامش دادند و تقویت روحیه کردند. حقیقتاً دوره تارخی مهمی است و خیلی مهم است. البته کم و بیش خاطرات و حرفهایی گفته شد و در تاریخ کم نیست ولی این زمانها و بعد از آن تحلیل این قطعه از تاریخ بسیار اهمیت دارد. لذا واقعاً احساس غبن نکنید. از لحاظ عاطفی حق می‌دهم که هرخانواده‌ای ناراحت باشد. بخصوص بعضی‌ها احساس می‌کنند که به حق آنها رسیدگی نشده است، حق دارند که اندوهگین باشند. اما بهترین تسلیت برای شما باید این باشد که همان خونها و مرارتها بود که توانست مانع از سقوط نظام شود و نظام را دوباره حفظ کرد. ما در شرایطی بودیم که جنگ را داشتیم که دوره ضعف ما بود و بنی‌صدر فرمانده جنگ بود و جانشین امام.
جبهه راکد و به نفع دشمن بود و ما تحرکی نداشتیم و آنها در اعماق خاک ما بودند. منافقین هم درحد اعلای شرارت بودند، کردستان هم جدای ازجنگ بسیار مشکل داشت و خطر آنجا را تهدید می‌کرد و اختلافات در مرکز هم از حد مجاز گذشته بود وقتی‌که رئیس مجلس و رئیس‌جمهور و ... این مشکلات را داشتند و ثبات نبود و مردم ناراحت بود. همان موقع حال امام خیلی مساعد نبود و سکته قلبی کرده بودند و همیشه ما نگران سلامت ایشان بودیم، همه چیز در هاله‌ای از ابهام بود و کسانی که از بیرون نگاه می‌کردند خطر را جدی می‌دیدند.
ولی ما دلمان محکم بود. ما از صفر شروع کرده بودیم و به آنجا رسیده بودیم و این مشکلات را قابل تحمل می‌دانستیم و فکر می‌کردیم از آن عبور می‌کنیم. در چنان شرایطی خداوند حفظ کرد. اما نکته اساسی را که نباید فراموش کنیم این است که اگر امداد خداوند آمد به خاطر روحیات فداکاری و ایثاری بود که نیروهای مخلص انقلاب داشتند. آن‌موقع بحث خودخواهی و جناحی در داخل این مجموعه نیروهای مخلص انقلاب و خط امام ... نبود با دیگران اختلاف داشتیم همان چیزهایی که برای آنها انقلاب کرده بودیم که قابل پذیرش است اما نیروهای مسلمان انقلابی بین خودشان این اختلافات را نداشتند و هماهنگ از خط اصلی انقلاب دفاع کردند، حالت ایثار به معنای حقیقی حاکم بود، همان ارزشی که انقلاب را به پیروزی رساند، همان چیزی که توانست رژیم شاه و آمریکا را به زمین بزند و ملت را با دست خالی به پیروزی برساند و نهایتاً هم جنگ را علیرغم اینکه همه شرورهای شرق و غرب و ارتجاع آنها علیه ما بودند به پیروزی رساند و ستون پنجم قوی هم در داخل داشتند ما به پیروزی رسیدیم و سربلند بیرون آمدیم و همه اینها چیزی جز ایثار، فداکاری و کار برای خدا نبود. تا این سرمایه بین ما باشد ما پیروز هستیم و اگر خدای ناکرده اگر دنیاخواهی و دروغ‌بازی و نزاع قدرت جای آنها را بگیرد خداوند هم وعده‌ای به ما نداده که در این موارد به کمک ما بیاید، خداوند وعده داده آنهایی که در راه خودش هستند (ان‌تنصرالله ینصرکم) را یاری کند و آخرین نتیجه‌ای که می‌خواهم خدمت شما بگیرم این است که شما خانواده‌های این فاجعه بزرگ و این فدکارانی که با خونشان انقلاب را بیمه کردند، هم در تاریخ مفتخر هستید و در آینده تاریخ این صفحه انقلاب همیشه درخشان خواهد بود و این مقطع انقلاب همیشه قابل بررسی خواهد بود و قهرمانان این مقطع همیشه در نقطه برجسته‌ای از تاریخ می‌ایستند و اینها همه حرفهای ظاهری و دنیوی است اما عمق مسأله و اساس پیروزی شما این است که نزد خداوند در بزم انبیا و اولیا شما شفیع دارید. مطمئناً شهدای هفتم تیر شفعای ما هستند، اگر ما لیاقت داشته باشیم از ما شفاعت خواهند کرد. وقتی که وارد صحرای قیامت می‌شود که خیلی سخت است و منظره بسیار دشواری است که به قول قرآن سخت‌ترین موقف برای ما است، آنجا مشاهده می‌کنید که شهدای شما به استقبال شما آمده‌اند و شما را از هول و هراس قیامت نجات می‌دهند و با خودشان می‌برند همه اینها مستندات و خیالات و آرزوهای خام نیست، چیزهایی است که از منابع محکم اسلامی می‌فهمیم. برای شما چه چیز از این بهتر، انشاءالله صبر می‌کنید و این افتخار را در خاندان خودتان حفظ می‌کنید و خداوند هم به برکت شهدای انقلاب، این انقلاب را به ظهور حضرت حجت انشاءالله متصل خواهد کرد. شما را به خدا می‌سپارم و دعا می‌کنیم که بتوانیم در راه آنها بمانیم و در راه آنها بمیریم.
والسلام علیکم و رحمه الله