سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی دردیدار جمعی از وعاظ
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
خیلی خوشآمدید، برای بنده بسیار زیباست که در جمع برادران خود هستم. هنوز بیشترین عاطفه و تمایل من به برادران طلبه و روحانیت است. در میان شما احساس خودمانی و محفل انس میکنم.
در مورد روحانیت، جزو عقاید همه ماست. روحانیت همیشه در تاریخ بعد از غیبت در ایران نقطه اتحاد، انسجام و دفاع از مردم و ایران اسلامی بوده است. هر فتنهای که در ایران پیش آمده، سینه روحانیت سپر بوده است. در زمان پهلوی بسیاری از این مطالب را از تاریخ حذف کردند. در مورد حکومتها هم هرجا اختلافی بین حکومتها و مردم بوده، روحانیت طرف مردم بوده است. والیان حکومتها در مناطق خداگونه عمل میکردند و هرکاری که میخواستند، میکردند و فقط از روحانیت میترسیدند.
الان هنوز خاصیت روحانیت همین است. یعنی هم مدافع کشور و انقلاب و هم مدافع مردم است. وعاظ در مساجد و منابر حرف مردم را میزنند. مساجد و وعاظ صف مقدم را تشکیل میدهند.
عمیقاً معتقدم، هر دولتی که سرکار بیاید، اگر با روحانیت ناسازگار باشد، بدترین روزگار را برای کشور پیش میآورد. چون روحانیت زبان مردم در مقابل آن دولت خواهد شد. الان شما دو طرف را دارید. از این پس عصر مردم و حاکمیت آنهاست و روحانیت با مردم است. مراکز مهم و تریبونهای مساجد در اختیار روحانیت است که زبان گویای مردم هستند، بنابراین روحانیت اگر امروز به مسائل آشنا باشد، بزرگترین مرکز قدرت مردمی است که براساس اخلاق و عدالت است.
بنابراین باید روحانیت را هم در صحنه داشته باشیم و هم آگاه به روز باشند. دیده میشود حتی در میان کسانی که خود را خیلی متدین میدانند، کینهای به روحانیت دارند و باید فکری برای آن کرد.
در مورد انتخابات، من با تمام وجودم مخالف بودم که بیایم. بعد از اینکه از ریاست جمهوری منفک شدم و به اینجا آمدم، قاطعانه تصمیم داشتم که دیگر به محیط اجرایی برنگردم و به این نتیجه رسیده بودم که باید این کار را دیگران بکنند که تفکری به روزتر از ما، انرژی بیشتری و حرف تازهای داشته باشند. به علاوه میخواستم جامعه بداند که کشور عقیم نیست و آدمهای مدیر کلان زیاد داریم و خیال ما هم راحت باشد.
این اواخر این روحیه را حفظ کرده بودم و میگفتم نمیآیم و یا میگفتم صبر کنید. در طول این شش ماه هر روز چند جلسه داشتیم که پیگیری میکردند، مشکلات، کمبودهای داخلی، خطرها و مشکلات خارجی را میگفتند. من هم جواب دقیقی نمیدادم و میگفتم صبر کنید. خدمت مقام معظم رهبری دو سه بار بحث کردیم. من خدمت ایشان گفتم، بنا ندارم بیایم. شما حتماً روی آمدن من حساب نکنید و به فکر باشید که شخص مناسبی را انتخاب کنید.
کم کم که من گفتم اگر ضرورت باشد میآیم، ایشان گفتند این ضرورتی که میگویید، چیست؟ من سه چیز را به ایشان گفتم.
یکی این است که کسی بیاید که این دوگانگی فعلی ادامه پیدا کند و کشور به دو نقطه متکی باشد. دوم این است که کوتولههایی نیایند که یکدفعه شأن نظام را آنقدر پایین بیاورند که ما خجالت بکشیم. سوم اینکه از اینهایی که قبولشان داریم، با رأی کمی بیایند. قضاوت میشود که بین نظام و مردم فاصله ایجاد شده است. گفتم اگر اینگونه شود، من ضرورت میدانم و میآیم. ایشان فرمودند: موضع خوبی است.
در هفتههای آخر معلوم شد که اینها به اتحاد نمیرسند، رهبری هم ناراحت بودند و میفرمودند: من نمیخواهم دخالت کنم. به من فرمودند: تو کمک کن که آنها متحد شوند. آنها گوش به حرف من نمیکنند و خیلی از آنها خودشان را رقیب من میدانند. من خیلی تلاش کردم، خواهش کردم، بعد رهبری گفتند: اگر اختلاف این آقایان ادامه یافت، هاشمی میآید تا فشاری پشت سرآنها باشد. من هم گفتم: اگر اختلاف آنها ادامه داشته باشد، میآیم و تلاش میکنم که اختلاف آنها رفع شود. مدتی این را گفتیم، سرانجام گفتند که ما نمیتوانیم نظر شما را تأمین کنیم. من گفتم اگر نامنویسی شد، از دست من خارج میشود. گفتم یا متحد شوید و یا اینکه من میآیم. تا عصر سهشنبه صبر کردم. با رهبری هم صحبت شد و به این نتیجه رسیدیم که چارهای نیست.
آمریکاییها سه هدف را پیگیری میکردند: اوّل مشارکت اندک، دوّم رأی پایین و سوم تنش بعد از انتخابات جزو استراتژی آمریکاییها بود. من گفتم ما باید ضد اینها را بزنیم. مشارکت بیشتر، رئیسجمهور با رأی بالا و تنش کمتر را داشته باشیم. عصر سهشنبه هم خودم را در نزد خداوند محاکمه کردم. گفتم اگر روزی خدا از من بپرسد که تو وضع را میدیدی و تحلیل تو این بود و شاید میتوانستی برای مردم و انقلاب کمکی کنی، چرا نیامدی؟ دیدم جوابی ندارم و باید بپذیرم که گناه کردم و قابل قبول نبود و به این دلیل آمدم و به خدا توکل کردم. البته استخاره کردم.
معمولاً شبهای سهشنبه خدمت رهبری هستیم. ایشان آن شب دعوت نکرده بودند. من دو احتمال میدادم، یکی اینکه ایشان خستهاند، دوم اینکه ایشان معذور دارد. سه حالت بود که یا ایشان بگویند نیا که من نمیآیم، یا بگویند که بیا که اصل ایشان شکسته میشود، یا چیزی نگویند که وضع خوبی نبود. به فکرم افتاد که من به آنجا بروم و حرفم را بزنم و استخاره کردم و بیانیه را نوشتم.
به هرحال اوضاع احتیاج به کار بزرگی دارد. ما نمیتوانیم دل مردم را خالی کنیم. از خیلی از واقعیتها مطلع هستم. الان بیش از هر وقت دیگر در کشور درآمد داریم. نفت با قیمت بالا به فروش میرسد و دلار هم با قیمت بالا به ریال تبدیل میشود که هیچوقت در کشور اینجوری نبود. با این وضع حدود پنج هزار میلیارد تومان کسری بودجه در امسال داریم. توقعات بسیاری هم برآورده نمیشود. نیروهای مسلح، بهداشت و درمان، یارانهها و آموزش و پرورش80 درصد بودجه را مصرف میکنند که هرچهار مورد ناراضی هستند.
اختلافات را هم میبینید که دوستان دیروز مثل دو دشمن همدیگر را متهم و طرد میکنند. اختلافات به کینه تبدیل شده است. در جبهههای واحد هم اختلاف است، چرا آقایان نتوانستند متحد شوند؟ اینها نشان میدهد که ما به انسجام و وحدت ملی نیاز داریم. دشمن ما هم به همین اختلافات چشم دوخته است. یکی از انگیزههای من این است که به گونهای مدیران خود را تنظیم کنم که این تفرقه و فرقهگرایی برطرف شود.
مسائل اساسی کشور، یکی مسأله اقتصادی مردم و شغل است. چگونه شغل درست کنیم؟ باید دولت را کوچک کنیم. راهش این است که مردم وارد شوند و سرمایههای مردم وارد میدان شود و مردم کارها را از ما تحویل بگیرند. ما این کار را در مجمع پایهریزی کردیم و رهبری هم خواستند. ظرف پنج سال امور به مردم واگذار شود.
باید اجازه بدهیم بخش خصوصی فعال شود. قوانین بانکها، بیمهها، کشتیرانی، صنایع مادر، معادن و ... در برنامه چهارم آمده است. باید امنیت سرمایه را حفظ کنیم که اگر مردم چیزی دارند، خیالشان راحت باشد و وارد شوند. با همین پولهای خرد، شرکتهای بزرگ تشکیل شود و کارهای بزرگ کنند و از طریق بورس واگذار شود. میتوانیم سرمایههای خارجی و داخلی را جذب کنیم و سازندگی را توسعه بدهیم که موجب اشتغال میشود.
در کنار این، باید زندگی مردمی را که زیر خط فقر هستند،سامان بدهیم که جزو عالیترین بخش اجتماعی من خواهد بود. همه مردم ایران از تولد تا مرگ بیمه کامل، مسکن، درمان، شغل و تحصیل و تغذیه داشته باشند. این کار ممکن است و منابع آن هم هست. اگر ما بتوانیم بیمه کامل را برای این طبقات داشته باشیم، افراد مستأصل نخواهیم داشت و رقابتهای شیرینی بوجود میآید.
از همراهان خود همیشه محبت دیدیم و از اظهارات شما تشکر میکنم. امیدوارم خدا توفیق دهد که حکومت ولایی و مکتب اهل بیت(ع) را حفظ و از آن به درستی حراست کنیم و نزد خدا و امام زمان سرافکنده نباشیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله