سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی تحت عنوان «تحلیلی از جنگ ایران و عراق»

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی تحت عنوان «تحلیلی از جنگ ایران و عراق»

ریشه یابی های یک اتفاق عجیب در تاریخ معاصر توسط یک انقلابی اصیل که بعدها فرمانده عالی جنگ شد.

  • حسینیه ارشاد
  • جمعه ۱۸ مهر ۱۳۵۹

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین[1].

مسئله روز ما جنگی است که از طرف ابرقدرت‌ها به وسیله صدام و حزب بعث بر ما تحمیل شده است و بحث من تحلیلی است در مورد این جنگ با برادران و خواهران مسلمان ایرانی و با مسلمانان سراسر جهان و با عموم کسانی که مایلند از این جنگ چیزی بفهمند.

اسکلتی که برای این بحث در ذهنم تنظیم‌شده، فهرست‌وار به این قرار است:

۱- عوامل و ریشه‌های جنگ.

۲- هدف ابرقدرت‌ها (آتش‌افروزان این جنگ) مخصوصاً ابرقدرت آمریکا.

۳- هدف حزب بعث و صدام که آلت دست استعمارگران غرب هستند.

۴- هدف و موضع ما در این جنگ.

۵- نتایج و آثار این جنگ در رابطه با جهان و جهان اسلام و حکومت بعث عراق.

این‌ها مطالبی است که باید روی آن بحث بشود اما در یک سخنرانی معمولی این‌همه مطلب را بررسی کردن کار دشواری است لذا سعی می‌کنم آن‌چنان فشرده و کوتاه در هر مورد بحث بکنم که بتوانم همه این مطالب را ارائه بدهم. فقط دقت و توجه و آمادگی ذهنی شماست که می‌تواند به من کمک کند که بهتر مطالب را عرض بکنم.

اما ریشه‌های جنگ:

ریشه‌های این جنگ را قبل از هر چیز باید در محتوای انقلاب اسلامی ایران جستجو کرد و بعد در مطامع و اغراض دنیایی تجاوزگر غرب و شرق در این انقلاب، از ذهن صاف مردم از روح پاک و بزرگ و بینش عمیق رهبر در همان روزهای پیش از پیروزی شعاری زائید که واقعیت انقلاب را منعکس می‌کرد درحالی‌که دشمنان داخلی و خارجی خیال می‌کردند آن هم یک شعار است و پشتوانه اجرایی و عملی ندارد و در دنیای امروز تحقق چنین شعاری امکان‌پذیر نیست. این شعار که هرکس هزاربار هم بیشتر گفته است همانا سه جمله «نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی» است درحقیقت برای کسانی که در تحلیل تاریخ روی عوامل مادی خیلی حساب می‌کنند تحقق چنین شعاری از محالات است.

ما امروز با سردسته‌های انقلابی دنیا هم که بحث می‌کنیم آن‌ها می‌گویند که شکل دنیا و تقسیم قدرت در دنیا طوری است که زندگی کردن در این جهان بدون وابستگی به این ابرقدرت یا آن ابرقدرت، بدون اتکا به این بلوک یا آن بلوک، بدون تغذیه از این بخش یا آن بخش امکان‌پذیر نیست. مخصوصاً وقتی که این زندگی کردن در کرانه خلیج فارس و روی اقیانوسی از نفت و گاز باشد که در این‌صورت دنیا تحمل یک چنین جمهوری مستقلی که جمهوری‌های مستقل دیگری را می‌زاید ندارد. و لذا روزهای شروع کار جمهوری اسلامی دنیا هنوز به این جمهوری خیلی حساس نشده بود و هنوز این‌طور فکر می‌کرد که این ملت قادر به پیاده کردن شعاری که در کوران مبارزه می‌داد نیست و دیر یا زود تکلیفش روشن می‌شود که گرایش به غرب دارد یا به شرق و بقیه انقلاب‌های دنیا هم مأیوس می‌شوند.

اما جریان تاریخ حرکت ملت ایران غیر از آن شد و رهبر عظیم‌الشان ما وضع را طوری هدایت کرد که دشمنان خارجی و داخلی ما فهمیدند که قضیه جدی است. در داخل دیدند که ملت بیدار و آگاه و مسلمان ما اجازه خودسری به وابستگان به شرق را نمی‌دهد و جای پایی هم برای وابستگان به غرب نمی‌گذارد. ملت ما دید و عمل کرد و نشان داد که «شعار نه شرقی نه غربی» را هر مسلمان ایرانی در داخل باید مراعات بکند. چپگراهای وابسته رفته‌رفته از گردونه خارج شدند و راستگراهای وابسته هم به سرعت از میدان‌ها در رفتند و متن ملت ماند.

در زمینه روابط خارجی دنیا فکر می‌کرد هرگاه که ما ضربه‌ای از امریکا بخوریم دستمان را پیش شوروی دراز می‌کنیم و هر وقت دستی از شرق دراز بشود به گرمی می‌فشاریم و وابستگی ایجاد می‌کنیم اما عملاً دیدند که این‌طور نیست و دعوا، جنگ، کودتا، هجوم و توطئه نتوانست این ملت بزرگ را از راه خود بازدارد و همواره بطور استوار به راه خودش ادامه می‌دهد. اینست که دنیای انحصارطلب غرب تصمیم گرفت که جلوی این جمهوری اسلامی و این راه مستقل جهانی و این دنیای واقعی سوم را سد کند. جهان سوم یا غیر دنیای متعهد و این‌گونه عناوین درگذشته تنها به‌صورت یک حرف وجود داشت و دارد و کشورهای سخت وابسته به غرب یا شرق بر جبهه جهان سوم حضور دارند اما امروز می‌بینند که این دیگر حرف نیست، عمل است و این عمل، برای ابرقدرت‌ها خطرناک است.

نقطه دیگری که در بطن این جمهوری اسلامی بطور طبیعی جوشید و دنیای متجاوز را وحشت‌زده کرد این بود که جمهوری اسلامی ما به جای این‌که راهی به سوی دولت‌ها و حکومت‌ها و قدرت‌ها باز کند به سوی ملت‌ها و مردم دنیا رفت و دست آن‌ها را به گرمی فشرد. ما به جای این‌که دولت‌ها را دعوت کنیم که به تهران بیایند و کنگره تشکیل بدهند و کنفرانس بدهند، نهضت‌های اسلامی را دعوت کردیم، به جای این‌که شخصیت‌های دهن‌پرکن را بیاوریم و از اسمشان صحنه تبلیغات بسازیم به سراغ افراد فراری بی نام و گروه‌هایی که در کشور خودشان قانونیت ندارند و مخفی زندگی می‌کنند رفتیم و کنگره را با چنین افرادی که بعضاً صورت‌های خود را پوشانده بودند تشکیل دادیم و با این‌ها گرم گرفتیم، این چیز جدیدی است.

دنیا دید که این جمهوری به جای این‌که به سمت دولت‌ها و قدرت‌ها و منابع قدرت نقب بزند دارد به دل ملت‌ها و مردم و جمعیت‌های انقلابی دنیا راه می‌گشاید. این چیزی بود که برای زورگویان دنیا قابل تحمل نبود لذا تصمیم گرفتند که با ما مبارزه کنند و انواع و اقسام مبارزه را کردند. در دانشگاه صحنه‌های تظاهرات ضداسلامی و ضد جمهوری اسلامی به پا کردند، در کارخانجات و مدارس همین‌طور و هر طور توانستند ضدانقلاب درست کردند. کردستان و گنبد را علم کردند، سیستان بلوچستان و خوزستان را علم کردند، جبهه التحریر علم کردند، کاری صورت نگرفت و دیدند که حنایشان رنگی ندارد، نیروهایشان را در کردستان جمع کردند در آن‌جا شرق آمد، غرب آمد، ساواکی آمد، فراری‌ها آمدند، ملی‌گراها آمدند، عراق آمد، از عنصر کرد سوءاستفاده کردند. و به قول خودشان جنگ خاموش نشدنی درست کرد و دو، سه لشکر ما را در آن‌جا مشغول کردند تا شاید جمهوری اسلامی را به زانو درآورند اما دیدند که قضیه تمام نشد و ایران دارد راهش را می‌رود.

سپس به فکر کودتا افتادند و چند ماه زحمت کشیدند و طرح ریختند و کودتایشان را منظم کردند. فکر می‌کردند فردای آن شبی که این کودتا کارش را شروع کند آرم جمهوری اسلامی جای خودش را به آرم یک حکومت نظامی یا ملی‌گرایی به‌اصطلاح دموکراتیک خواهد داد و درست همان شبی که آماده شده بودند کارشان را شروع کنند نیروهای پاسدار و عناصر انقلابی ارتش و کمیته‌ها در پارک لاله، بالای بلوار کشاورز و در جاده تهران تا همدان و اطراف پادگان پایگاه نوژه و جاده اصفهان دست کودتاچی‌ها را گرفتند و به زندان‌ها کشاندند و بعد هم به جوخه‌های اعدام سپردند و وقتی از این توطئه هم سرافکنده شدند درصدد اجرای توطئه دیگری که در طرح اولی به‌عنوان آخرین اقدام پیش‌بینی‌شده بود افتادند. توطئه این بود که یکی از همسایه‌های ما را برای هجوم و لشکرکشی به کشور ما وادار سازند که در این مورد صدام حسین را بهترین و مناسب‌ترین تشخیص دادند و در عین حال نیروهای ضدانقلاب داخلی را هم متشکل  کنند، هر دو کار را کردند.

عده زیادی از فراری‌ها، ارتشی‌های اصلاح‌ناپذیر تصفیه‌شده، امرای اخراج شده، ساواکی‌های فراری و ملی‌گراهای بی‌وطن و تشنه قدرت و چپی‌هایی که هم از توبره می‌خورند و هم از آخور، هم سرشان به شرق بند است و هم به غرب و نیز حزب بعث صدام، این آلت دست بی‌اراده و امکانات عظیمی کشور عراق را که سال‌ها به اسم مبارزه با اسرائیل انباشته شده بود ولی امروز معلوم شد که همه آن حرف‌ها دروغ بوده است، همه این امکانات را برای حمله به ایران آماده کردند. اردوهای فراوانی در خاک عراق درست شد که فراری‌های ما را در آن‌جا جمع و به آن‌ها نظام داد و ارتش درست کردند و همه امکانات اطلاعاتی را در اختیارشان گذاشتند.

آمریکا تمام این امکانات را در اختیارشان گذاشت و برنامه‌ریزی کرد که این دفعه با بهانه‌های واهی جنگی را از بغداد علیه ما شروع بکند. بهانه‌هایی از این قبیل که قرارداد سال هفتاد و پنج الجزایر که خطوط مرزی ایران و عراق را تنظیم کرده اجرا نشده و باید اجرا شود. تصور کنید یک کشور انقلابی که کارش را تازه شروع کرده و هزار مسئله داخلی و خارجی دارد، یکی از مسائل جزئی هم این است که سرنوشت پیاده شدن یک قرارداد را تنظیم بکند. ولی از آن‌جا که مسئله اصلی چیز  دیگری بود و این‌ها همه بهانه بود این بهانه را کردند و پشت سر هم التیماتوم دادند که مثلاً باید چهل و هشت ساعته این قرارداد پیاده شود هنوز ما نامه آن‌ها را نخوانده و جواب بله یا خیر را ندادیم که سر و کله غداره بندهای استعمار به اسم سرباز عراقی در مرزهای ما پیدا شد و آن هجوم را شروع کردند.

هدف استعمارگر و عراق از این جنگ نابودی این انقلاب است، انقلابی که می‌رود کاخ آمال استعمارگران را خراب کند، ملت‌ها را بیدار کند، حقوق ملت‌ها را بگیرد، نوع حکومت‌های ارتجاعی، تحمیلی را از منطقه اسلامی بکند، ملت‌ها را در مقابل دشمن اصلی قرار بدهد. صف‌بندی علیه اسرائیل را قوی بکند و پایه زور گفتن و تجاوز را از منطقه بکند و حقوق منطقه را به آن‌ها برگرداند. باید این جمهوری برداشته بشود این هدف آن‌ها است و آن هم روش آن‌ها در رسیدن به این هدف.

 ابرقدرت‌ها دستاوردهای زیادی برای خود در پیروزی عراق بر ایران پیش‌بینی کرده‌اند که عبارت است از:

۱- مردم از یک انقلاب مستقلی که نه غربی باشد نه شرقی مأیوس می‌شوند.

۲- اسرائیل بار دیگر تأمین پیدا می‌کند و نیروی عظیمی مثل ایران که به صف مخالفان اسرائیل پیوست و از روز اول نقشه و روابطش را قطع کرد و درواقع ایران را به روی اسرائیل  بست و اعلام جنگ به اسرائیل داد که جنگ اصیل آینده ما در مرزهای فلسطین خواهد بود، تحلیل می‌رود و بار دیگر اسرائیل برای مدتی تأمین پیدا می‌کند.

۳- دو کشور اسلامی که در منطقه از لحاظ امکانات نظامی هر دو قوی هستند و یک روز ممکن است این قدرت بر علیه اسرائیل بکار برود اسلحه‌هایشان را بر سر یکدیگر فرو می‌ریزند و درنتیجه هر دو قدرت ضعیف می‌شوند و امکانات عظیمی از نیرویی که بالقوه باید با اسرائیل در منطقه بجنگد در این درگیری خرد می‌شود.

۴- با از دست رفتن اسلحه‌ها و مهمات این دو دولت مجبور می‌شوند برای مدت طولانی دوباره نفت صادر کنند تا اسلحه بخرند و حساب شوروی و آمریکا و فرانسه و انگلیس از راه فروش اسلحه پر شده و منابع نفت ما دوباره خالی می‌شود و نفت دنیا با اهرمی که دست اسلحه فروش‌ها است برای مدتی تضمین می‌شود.

۵- به این وسیله استعمار به ملت‌ها نشان می‌دهد که از این به بعد به این فکر نباشند که علیه اربابانشان قیام و طغیان بکنند که سرنوشتشان این‌چنین خواهد بود.

۶- نوکران غرب و شرق در دنیا تأمین پیدا می‌کنند و با آن‌ها ثابت می‌شود که اربابان همیشه به فکر آن‌ها بوده و آن‌ها را بدون پشتوانه رها نمی‌کنند و خیلی چیزهای دیگر که ابرقدرت‌ها طالب آن هستند و به این روش‌ها متوسل می‌شوند.

و اما صدام، نوکر امروز غرب و پادوی دیروز شرق، دلال شوروی درگذشته و آلت دست آمریکا در امروز برای خودش آرمان‌ها و افکاری دارد. اساساً کشور عراق از بعد از انقلاب اسلامی ایران برای صدام قابل‌کنترل نیست. کردها در شمال، شیعه در سراسر عراق و به‌طورکلی مسلمانان انقلابی که ترکیبی از شیعه و سنی و کرد هستند و اختلافات گذشته که ثمره توطئه‌های انگلستان بود را کنار گذاشته‌اند علیه رژیم بعث متشکل شده‌اند. مجموعه این‌ها به اضافه جنایات و خفقان‌های دوران طولانی نزدیک به دو دهه جنایات حزب بعث، عراق را قابل انفجار کرده است. صدام فکر کرد حالا که شرایط درست شده و ارتجاع منطقه و استعمار غرب و سکوت شرق را به همراه دارد، وقت مناسبی است که یک قهرمان جدید در دنیای عرب سر در بیاورد و به او وعده دادند که تو ژاندارم خلیج‌فارس خواهی شد، تو جای شاه مخلوع را می‌گیری و جنوب و شمال خلیج‌فارس در دست تو خواهد افتاد و امپراتور منطقه و حاکم بر اقیانوس نفت منطقه خواهی شد و دنیا روی تو به عنوان یک اهرم حساب می‌کند و در داخل کشور خود شکست‌ناپذیر می‌شوی.

صدام فکر سعد وقاص شدن را داشت و سابقه تاریخی روح‌انگیز مبارزات مسلمانان قدیم را با مجوس ایران که سعد وقاص رهبری می‌کرد در خیالش می‌پروراند، او به امید ژاندارم و حافظ مصالح غرب و شرق شدن در منطقه خلیج‌فارس به میدان آمد و توطئه هم خیلی حساب‌شده بود و آن‌طور که اطلاعات به ما می‌گوید، توطئه این بود که با یک ضربه رمق نیروی هوایی ایران را بگیرند، پایگاه‌هایی که ممکن است از آن‌جا هواپیما بلند بشود یا ضدهوایی دفاع بکند مانند پایگاه تبریز، پایگاه تهران، پایگاه همدان، پایگاه وحدتی در دزفول و فرودگاه‌های دیگر از مرکز تا منطقه را خراب کنند، گزارش‌های ناقص آن‌ها درمورد ارتش ایران این بود که ارتش روحی ندارد و نیروی هوایی از آن هم کمتر، آن‌ها به خیال خودشان با این حمله غافل‌گیرانه می‌خواستند آن باقی‌مانده روحی را هم از بین ببرند.

در گذشته کسانی به ما هم تلقین می‌کردند، که حالا می‌فهمیم که خیانت‌کار بودند. ما وقتی اسم نیروی هوایی را در محاسبات نظامیمان می‌بردیم به ما می‌گفتند اسمش را نبرید که اصلاً نمی‌شود آن حساب کرد و دائماً این جمله را می‌گفتند که: این ارتشی که در آن این‌همه تصفیه‌شده و این‌همه از افرادش را اعدام کردند و تحقیر کرده‌اند و ارتشی که سال‌های سال با تربیت آمریکایی بزرگ شده، در آمریکا تربیت شده، آن‌جا درس خوانده و اینجا تحت تعلیم کارشناس آمریکایی بوده، چنین عنصری در مقابل یک حرکتی که آمریکا و اعراب و ضدانقلاب داخلی شرکت دارند مقاومت نمی‌کند. من که یک نظامی نیستم لااقل پنجاه بار این حرف‌ها را شنیدم، آن‌هایی که در کارهای نظامی هستند حتماً بیشتر.

عراق که حمایت عربستان سعودی و کویت و اردن و اعلامیه کشورهای مرتجع منطقه و خارج از منطقه را به‌همراه داشت به ایران حمله کرد تا چیز جدیدی که فاتحه انقلاب اسلامی و راه سوم واقعی جهان و جهان اسلام در دنیا را بخواند به وجود آورد.

صدام با این هوس‌ها و استعمار غرب با آن هوس‌ها و اگر معامله پشت پرده‌ای بین غرب و شرق بوده به امید رسیدن به آن توافق‌ها، برنامه‌هاشان را شروع کردند.

«و لایمکرون و یمکر الله والله خیر الماکرین[2]»

«و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلمون ان کنتم مؤمنین[3]»

همان خدایی که هواپیماهای آمریکا را در طبس دچار آفت‌زدگی با طوفان شن می‌کند همان خدایی که توطئه کودتا را به آن سادگی و آسانی خنثی می‌کند و همان خدایی که با لشکر رعب و ترس شاه مخلوع و پشتیبانان اسرائیلی و آمریکایی‌اش را و ساواک جهنمی و سرطان ملت را با شعار الله‌اکبری که از پشت بام‌ها در دل شب‌ها از حلقوم این ملت بلند می‌شد، همه را شکست داد، آن خدا امروز هم هست. (تکبیر حضار)

آن‌ها حمله را شروع کردند و چندین لشکر عراق از غرب و جنوب به سرزمین ما هجوم آوردند و هواپیماها به خیال خودشان هجوم هوایی کردند اما فردای آن روز معلوم شد که در مجموع موفق شدند دو الی سه باند فرودگاه را یک مقدار زخمی و چند تا دهکده را در مرز اشغال کنند و فردای آن روز حمله‌ای که ارتش و نیروی هوایی ما کرده ده‌ها مقابل در خاک عراق ضربه زد. البته بلندگوهای شرق و غرب برای تضعیف روحیه ما هیاهو راه انداختند که ارتش چه کرد صدام چه کرد به ایران هجوم شد، مرز اشغال شد، خرمشهر دارد می‌رود، شلمچه چه شد. و هر چه که توانستند گفتند. و ما بعد از دو سه روز نشان دادیم که این ملت آسیب‌پذیر نیست و همه امکانات از مردم و ارتش و سپاه پاسداران که در این کشور هست یک پارچه شد و جلوی آن‌ها ایستاد و جلوی پیشروی زمینی آن‌ها گرفته شد و مراکز حساس آن‌ها زده شد.

البته ما خوشحال نیستیم که مراکزی در عراق از بین برود، آن‌جا یک کشور اسلامی است و در آینده‌ای نزدیک به دست مسلمانان و مردم عراق خواهد افتاد (تکبیر حضار). ما از این‌که فرودگاهی، مرکز صنعتی، لوله نفتی، بندری، کشتی، هواپیمایی، جاده‌ای و حتی پادگان نظامی در کشور همسایه ما از ملت مسلمان عراق خراب می‌شود متأسفیم، اما ما این را نخواستیم، این را بر ما تحمیل کردند. ما اگر این مقدار دفاع نکنیم، هم ما از بین می‌رویم و هم عراق، اگر این مقدار دفاع نکنیم فردا هم عراق و هم ایران و هم کویت و هم عربستان سعودی همه جا طعمه عزرائیل و طعمه غرب و شرق است و ملت ما و ملت‌های دیگر ضعیف و درنتیجه اسیر خواهند بود لذا ترجیح دادیم خسارات را تحمل کنیم. ما هم از این جنگ تحمیلی خسارات مالی دیدیم اما آن خسارت‌هایی که قابل جبران نیست و عمیقاً ما را متأثر می‌کند از دست رفتن جان مسلمانان انقلابی کشور خودمان و کشور عراق است.

به هرحال مایه تأسف است اما آنچه که از این جنگ به دست می‌آید بسیار با ارزش است. اتحاد مردم و ارگان‌های کشوری و لشکری چیزی است که خیالات طولانی و آرزوهای دراز غرب و شرق را به باد داد. آن‌چنان این ارتش و این مردم و این سپاه با هم متحد و رفیق شده‌اند و قدر همدیگر را می‌دانند که برای یک مدتی این وحدت تضمین است و این بسیار باارزش است. آنچه که بیشتر امیدوارکننده و عمیق است و ارزش را نشان می‌دهد این است که روح اسلامی جلوه کرد. این را کم نگیرید، کوچک نگیرید گزارش‌های خارجی می‌گوید تانک‌های ما که به دست عراقی‌ها می‌افتد در این تانک‌ها قرآن و سجاده و مفاتیح است اما در تانک‌های آن‌ها که به دست ما می‌افتد مشروب است و ورق‌بازی و وسایل سرگرمی. سربازان ما با شعار الله‌اکبر به استقبال جهاد می‌روند ولی آن‌ها وقتی در معرض خطر قرار می‌گیرند فرار می‌کنند. هواپیماهای ما وقتی که برای مأموریت به عراق می‌روند اگر بخواهند یک پلی را بزنند اگر ببینند یک ماشین شخصی درحال عبور از روی پل است یک مقدار وقت تلف می‌کنند که آن ماشین شخصی این آدم غیرنظامی از آن‌جا عبور کند و بعد هدف خودشان را می‌زنند درحالی‌که آن‌ها از آن طرف موشک کور به محله‌های مسکونی پرت می‌کنند و خانه‌های مسکونی را به سر مردم بی‌پناه و بی‌گناه شهر دزفول خراب می‌کنند. تفاوت را ببینید از کجا تا به کجا است.

مسئله دومی که نتیجه جنگ است و دنیا و مرتجعان منطقه و عمال خارجی‌ها باید روی آن حساب بکنند و آلت دست‌هایی مثل ملک حسین که در هر جریانی در منطقه یک خیانت و یک جنایت کرده و دستش بیش از شاه به خون انقلابیون فلسطینی آلوده است عبرت بگیرند این است که در این روزهایی که معلوم شده که ایران پیروز خواهد شد لحن ارباب‌ها عوض شده است به‌طوری‌که پریروز بختیار خواسته بود از رادیوهای فرانسه صحبت کند دولت فرانسه مانع شده است. آن‌ها بختیار را به‌عنوان یک آلت بی‌اراده و یک سنگ استنجا می‌خواهند و حالا که می‌بینند به دردشان نمی‌خورد دیگر دلیلی برای حمایت از او نمی‌بینند. سرنوشت ملک حسین و ملک حسن و سرنوشت هر کس که بخواهد عامل آن‌ها بشود همین است.

التماسی که صدام به شرق و غرب می‌کند و هر روز در مسکو و فرانسه و بن و این طرف و آن طرف دستش را دراز می‌کند اگر ملت ایران حتی یک چراغ سبز نشان بدهد که آن‌ها را می‌پذیرد آن‌ها دو دستی به طرف ما خواهند آمد. امروز لحن دنیا به نفع ما عوض شده است که نتیجه مهم دیگر از این جنگ است. البته یک نقطه منفی در آن هست و آن این است که وجدان قدرتمندان جهان منحرف شده است. امروز عمال قدرت و به‌عبارت‌دیگر هیزم کشان جنگ در دنیا چشمشان به قدرت است، آن روز که خیال می‌کردند عراق پیروز می‌شود برای او کف می‌زدند و بلندگوی او بودند اما وقتی ضعف عراق را دیدند مدیحه‌سرایی از قهرمانی ارتش ما و ملت ما را شروع کردند. روزنامه گاردین که آن همه مقاله علیه ما در این جنگ نوشت آخرین مقاله‌اش ستایش از ایران و نشان دادن ضعف‌های عراق و کثافت‌کاری‌های اردن است.

موضوع مهم‌تر از همه این‌ها که ما را به هدف رساند و حرکت ما را خوب نشان داد این بود که به جای این‌که دولت‌ها از ما حمایت بکنند ملت‌ها و مسجدها و نهضت‌های انقلابی از ما حمایت کردند. هر جا یک واحد دانشجوی انقلابی که در دنیا بود به نفع ایران اعلامیه داد حتی دانشجویان عراق و نمازجمعه‌های اردن، امام جماعت‌ها و امام جمعه‌ها به نفع ما خطبه خواندند، در پاکستان تظاهرات عظیمی برپا شد و ائمه جماعات و شخصیت‌های اسلامی اعلام آمادگی برای رفتن به جبهه به نفع ایران کردند. برای ما حمایت ملک حسن‌ها و ملک حسین‌ها و فلان شیخ و فلان رئیس قبیله و فلان خان هیچ ارزشی ندارد و این موضوع از نتایج بزرگ این جنگ است.

عالی‌ترین نتیجه‌ای که عاید ما خواهد شد این است که بعد از این پیروزی دنیا خواهد فهمید که انقلاب اسلامی ایران تضمین شده است و توطئه‌گرها باید به فکر دیگری باشند. کودتا نشد، تظاهرات داخلی و ضدانقلاب‌های داخلی کاری نکردند، هجوم خارجی همراه با خیانت داخلی کاری نکرد، همراهی ابرقدرت‌ها با مرتجعان منطقه کاری نکرد و این ملت خم به ابرو نیاورد.

مهم‌تر از همه این‌که مردم نشان دادند که مصائب جنگ را به خوبی تحمل می‌کنند. ما امروز علی‌رغم این‌همه خاموشی و قطع و وصل برق و آژیر خطر نق و نق کمتری می‌بینیم حتی خانواده‌های زندانی‌ها که شوهرانشان به‌عنوان ضدانقلاب زندانی هستند، به ما که مراجعه می‌کنند می‌گویند چون کشورمان درحال جنگ است و ما باید همکاری  بکنیم ما خواست‌های شخصی نداریم و این خیلی عظیم است.

دنیا و استعمارگران بدانند شرق و غرب بدانند که ضدانقلاب داخلی خلع سلاح شد، ارتش ما جای خودش را باز کرد، ملت ما ارزش انقلاب و ارزش اتحاد را فهمید و ثابت کرد این ملت ماندنی است و ثابت کرد که اگر ارتش هم در شهری وجود نداشته باشد زنان و مردان شهر جلوی ارتش متجاوز را می‌گیرند. طبق گفته نماینده قصرشیرین در گیلان‌غرب عراقی‌ها بدون سر و صدا وارد شهر شدند و یکی دو میدان جلو آمدند ولی وقتی مردم شهر فهمیدند با چوب و چماق به جان آن‌ها افتادند. زن شجاع گیلان غربی با چوب می‌رفت و با کلاشینکف برمی‌گشت و الان خانواده‌ای که یک کلاشینکف از عراق نگرفته و مصادره نکرده باشد در گیلان‌غرب سربه‌زیر است.

این وضع ملت ما و آن وضع انقلاب ما و این‌هم نتیجه جنگ است، البته خسارات جنگ هست و ما باید مردانه تحمل کنیم و ریاضت بکشیم تا ان‌شاءالله در آینده نزدیکی در کربلا و نجف و در کنار قبر بزرگان شیعه در کاظمین و سامرا و در دانشگاه بغداد با برادران عراقی با هم زندگی کنیم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

[1]- سوره آل عمران، آیه ۱۳۹: سستی نکنید و اندوهناک نباشید که شما بلندمرتبه هستید اگر ایمان داشته باشید.

[2]- سوره انفال، آیه ۳۰: آن‌ها مکر می‌کنند و خدا هم مکر می‌کند و خدا بهتر از هر کسی مکر تواند کرد.

[3]- سوره آل عمران، آیه ۱۳۹: سستی نکنید و اندوهناک نباشید که شما بلندمرتبه هستید اگر ایمان داشته باشید.