بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
برای روشن شدن نظر اسلام در مورد حق و مقام زن و برای روشن شدننقش زن در تاریخ نیاز به این گونه اجتماعات و بحثها روشن است و ممکناست که مسائل تکراری و احیاناً خسته کننده هم در کار باشد، ولی به هر حالکاری است که بایستی انجام بشود. اگر چه از لحاظ تاریخی این گونه مجامع وکنگرهها و کنفرانسها و کتابها و مقالات برای احقاق حق زن و تبیین شخصیتزن کم نیست، ولی از لحاظ یک حرکت اصیل اسلامی این مسأله تازگی دارد.من اخیراً به خاطر بحثهایی که در خطبههای نماز جمعه داشتم، مقداری وقتگذاشتم و در این مورد مطالعات زیادی کردم و آخرین نتیجهای که در مطالعاتمگرفتم، این بود که خانمها هم در گذشته و
هم امروز مظلوم واقع شدهاند؛ یعنیحق زن در تاریخ آن طور که شایسته زن است، در مجموع ادا نشده است. ممکناست افرادی و بخشهایی از زنها در تاریخ به حق و به مقام شایسته خود رسیده باشند، اما این عمومیت ندارد و در مجموع که حساب بکنیم و زن و مرد را باهم مقایسه بکنیم میبینیم که زنها در تاریخ مظلوم بودهاند و هنوز هم این بارمظلومیت را به دوش دارند.
شاید یکی از فرازهای مهم تاریخ صد سال اخیر دنیا، تلاش برای احقاق حقخانمها بوده و کار زیادی هم شده است و انصافاً پیشرفتهایی هم شده، ولیچون سردمداران این جریان هم اولاً عمدتاً نیت صحیحی نداشتند، گرچهکسانی با نیت صحیح هم بینشان بوده و ثانیاً اطلاعات کافی هم برای درک حقواقعی و نقش واقعی زن نداشتند. ما میبینیم گامهای بلندی برداشته شده، زنها به طور کلی تا نزدیک دو قرن پیش در اکثر نقاط دنیا مخصوصاً در اروپا وآمریکا و غرب اصلاً حق مالکیت نداشتند و چنان عنصر وابستهای بودند کهحق نداشتند محصول کار خود را هم تملک بکنند. ما در تاریخ که مطالعهمیکنیم میبینیم اصلاً دانشمندان مینشینند و کنفرانسهای بزرگی تشکیلمیدهند و بحث میکنند که اصلاً زن انسان است یا نیست! بعد از آن به ایننتیجه میرسند که حالا انسان کامل است و یا نوعی انسان است و از این مرحلهکه مقداری جلوتر میرود بحث میشود که آیا حقوق کامل یک انسان رامیتواند داشته باشد و با یک مرد مساوی است یا نه؟ شما اگر تاریخ حقوقزنان را بخوانید، میبینید که این بحثها در غرب تا این اواخر و تا همین یکیدو قرن اخیر بحثهایی جدی بوده و هر طرف آن طرفدارهای زیادی داشته استو برای هر نقطهای که پیش رفتهاند قربانیها دادهاند.
ما به اسلام که نگاه میکنیم میبینیم که به خاطر منبع غنی معارف الهی کهدر اسلام است دیگر اجازه نمیدهد که این بحثها مطرح بشود و از اول بر رویهمه این پندارهای غلط قلم سرخی میکشد و این را قطعی میگیرد که زن ومرد از لحاظ انسانیت و حد انسانیت مساویند. بحثی لازم نیست که بشود واصلاً بحث را از اینجا به جای دیگری میبرد و بحث کردن در این زمینه را دونانسان و دون شأن انسان میداند، چرا که این گونه بحثها تحقیر زن است.خوب! تحقیقاً در این چند روز در بحثهای شما همین گونه مسائل مطرح بودهو من قرار نیست وارد این بحث بشوم، قراری که من با مدیران اینجا داشتم اینبود که مقداری در مورد حضرت زهرا(س) به عنوان نمونه جامعه زنان صحبتکنم.
ما امروز به مناسبت وجود مقدس حضرت زهرا(س) این اجتماع را داریم واین روز بزرگ را که به مناسبت میلاد مبارک این شخصیت بزرگ، روز زننامگذاری شده به عموم ملتمان و حضار محترم تبریک میگوییم. حضرتزهرا(س) زن جوانی است، پایان زندگی ایشان با نقل قولهای
مختلفی که درمقدار عمر ایشان است حداکثر آنچه که گفته شده 28 سال است که البته اینروایت قوی نیست 18 و یا 21 سال هست که بیشتر از 18 سال میگویند وکمتر از 21 سال و ایشان در سال پنجم و یا سال دوم بعثت متولد شدند.
اگر سال پنجم متولد شده باشند، موقع وفاتشان باید 18 سال و اگر سال دوممتولد شده باشند، باید 21 سال سن داشته باشند. البته بعضی از منابع اهلسنت عمر ایشان را 28 سال ذکر کردهاند که در منابع اهل بیت ما این منابع راقوی نداریم.
زندگی ایشان دو بخش دارد؛ یک بخش آن دوران کودکی ایشان است که درمکه بودند، در شرایطی که پدرشان و خانوادهشان تحت بدترین شرایطاجتماعی و تحت شکنجهها و اذیتها و آزارهای آن دوران ـ که نقطه اوجمبارزه با کفار بود ـ زندگی میکردند.
اگر ایشان در سن 8 سالگی از مکه به مدینه هجرت کرده باشند، دورانبلوغشان را اصلاً در مکه نبودهاند و در دوران طفولیت بوده، حالا اگراحساسات دوران طفولیت ایشان مثل احساسات دوران دختران جوان همباشد روشن نیست. اما به هر حال، دوران طفولیت ایشان در این بخش گذشتهاست. اگر در سال دوم هجرت به دنیا آمده باشند، وقتی که از مکه آمدند یازده ویا دوازده ساله بودند و یکی دو سالی از بلوغشان گذشته بود که طبعاً یک مقدارفرق میکند، به هر حال وقتی که وارد مدینه میشوند اوایل بلوغشان است.دوره دوم زندگیشان در مدینه شروع میشود و اینجا دیگر حضرت زهرا(س)تحت فشار دشمنان و کفار و اینها نیستند، چون حاکم مدینه با پیغمبر(ص)بوده و حضرت زهرا(س) ده سال و چند ماهی در خانه حاکم، رهبر و درمتنفذترین نقطه جامعه جوان اسلام زندگی میکردند. ایشان در این ده سالمطالب زیادی در تاریخ ثبت کردند و تاریخ زن را با همان ده سال زندگی در اینخانه غنی کردند که ما نمیتوانیم وارد این بحث مفصل بشویم و با اشاراتیمیگذریم و برای هر بخشی از خانمهای جامعه خودمان میتوانیم الگو وسند و راهنمایی مشخص کنیم.
ایشان برای خانمهایی که به نحوی مسئولیت جامعه را دارند یک جور الگوهستند؛ برای خانمهای مرفه یک جور و برای خانمهای نیازمند و فقیر الگویسازنده دیگری و برای خانمهای خانهدار در رابطه با شوهر و فرزندان و کسانیکه در اطراف خانه هستند و در رابطه با همسایه نزدیک و یا همسایههای دورترنمونه دیگری، همه در زندگی حضرت زهرا(س) میتوانیم نمونههای خوبیبیابیم. در نحوه تربیت ایشان، پیغمبر با اینکه بزرگترین مربی بودند، میدانیمکه حضرت زهرا(س) از تعلیمات و تربیتهای فوقالعادهای هم برخوردار شدندو ایشان تحقیقاً از عالم غیب به گونهای و حداقل معارف را الهام میگرفتند.
ولی صورت ظاهر محفوظ بوده و حضرت زهرا(س) به طور عادی تربیتمیشده است. مثلاً ما به طور مسلم داریم که فاطمه بنت اسد مادر حضرتعلیابن ابیطالب(ع) در مقطعی و یکی از زنان بسیار بزرگوار پیغمبر بعد از فوتحضرت فاطمه بنت اسد در مقطع دیگری مربی حضرت زهرا بود و مربیایشان میگوید: وقتی که من میخواستم به ایشان چیزی را یاد بدهم و ایشان را پرورش بدهم، میدیدم که از من جلو است و هر چه که من میخواستم بگویمایشان میداند، میخواستم ادب بکنم میدیدم ایشان متأدب به آداببسیار بالایی است. با این حال، پیغمبر(ص) ایشان را تحت تربیت زنانمسنتر، با تجربهتر و آگاه زمان خودشان گذاشته بود.
ازدواج ایشان برای شیوه ازدواجهای ما که در جامعه دچار تلاطم و معمولاً ازسبک اسلامی دور است، میتواند برای همه خانمها سند و الگو و نمونهباشد. زنی که در میان جامعه همه گونه خواستگار داشته باشد از ادبا، علماثروتمندان، قهرمانهای میدان جنگ و آن چیزهایی که آن روز ارزش داشت؛همه گونه افرادی سراغ ایشان میآمد و طبیعی هم بود که بیایند، چون ایشان ازلحاظ ارزشی که ما فکر بکنیم ممتاز و دختر پیغمبر(ص) بود، هم دنیادارها و همآخرت طلبها سراغ ایشان میآمدند و پیدا بود که خیلی خواستگار باید داشتهباشد و در میان اینها انتخاب علی ابن ابیطالب(ع) از جهات معنوی بهترینانتخاب است و از جهات مادی نه. یعنی کسی را انتخاب کردند که در روی کرهخاک و در زیر این آسمان هیچ چیز نداشت و به قول خودشان یک زره، یک مشک ـ که برای آب کشی برای اینکه زندگیشان را اداره بکند ـ و یک شمشیر،که برای جنگ، وسیله دفاعی و حمله بود داشتند. برای امرار معاش، در ساعتبیکاریشان با مشک خود که هم سرمایهشان بود در نخلستانها از چاهها آبمیکشیدند و به باغستانها میدادند و اجرت میگرفتند.
این تشریفات ازدواج، برای خانمها و خیلی از دختران جوان و دخترانثروتمندان و دختران شخصیتهای کشور میتواند درس و الگو باشد و اگر اینجور رفتار بکنند خیلی خوب است. مهریه ایشان 500 درهم بود که دو مثقال ونُه نخود طلا است و مهر بوده و این جور نبوده که مثل بعضی بگویند که ما مهرنمیخواهیم باید مهر باشد، ولی در یک سطح ممکن برای همه، 500 درهم ودو مثقال طلا و نُه نخود برای جوانان دیگر چیز قابل تحصیلی است. اگر مهریهرا سخت نگیرند برای همه قابل استفاده است و همه میتوانند استفاده بکنند وکسی به خاطر کمی مهر در خانه نمیماند و یا بدون زن نمیماند. خرجعروسی دختر شخص اول کشور هم در همین حدود بوده، یعنی خرج عروسیکه میگوییم مجموعه جهیزیه و مخارج جشنی که گرفته بودند منظورماناست، چون نه پیغمبر ثروتی داشتند که چنین خرجی بکنند و نه
حضرتعلیابنابیطالب(ع). خرج عروسی هم طبق سنت در آن زمان بردوش دامادبوده است. حضرت علیابنابیطالب(ع) به دستور پیامبر اکرم میروند زره خودرا میفروشند و پیامبر میگوید شما چون دلاور هستید، نیازی به زره ندارید وکسی جرأت نمیکند که در میدانهای جنگ به شما نزدیک بشود. شما زره رابفروشید و خرج عروسی بکنید. زره را میبرند بازار بفروشند، وی زره را بهعلیابنابیطالب(ع) پس میدهد و به خود حضرت علی(ع) هدیه میکند، زرهرا 480 درهم میفروشند و قسمت عمدهاش را اثاث میخرند، اثاثی که زوججوان لازم دارند و یک مقدار هم جهیزیه و وسایل خانه مانند پرده و حصیر ووسایل آشپزخانه و یا دستگاهی برای آرد کردن گندم و جو و وسایل زندگیسادهای ـ که در خانوادههای معمولی آنجا مرسوم بوده است ـ میخرند کهمجموعه اینها چهار صد و هشتاد درهم است، یعنی کمتر از دو مثقال و نیمطلا. این هم بودجه ازدواج و مخارج عروسی و طبق تواریخ یکولیمه مفصلی هم دادهاند، یعنی آمدهاند همه مردم را دعوت کردهاند و همهآمدهاند و مردم با اعجاب توجه کردهاند که چگونه پیامبر با آن تدارک کم، آنولیمه را اداره کردند.
خوب! اگر ما در مراسم ازدواجمان، دختران جوان و پسران جوانمان اینجوری باشند یعنی از طبقات بالا، حالا دو نفر از خانوادههای کارگری هم اگر باهم ازدواج بکنند، یک جور دیگر است، ولی اگر این در جامعه سنت بشود وهمه این مسایل را ساده بگیرند، این خرجهای کمر شکنی که در اول زندگی بهخانواده عروس یا داماد تحمیل میشود و زندگی را از اول دچار قرض میکند ـ که در همه دنیا هم مرسوم است ـ اینها انحراف است و چیزهای خوبی نیست.ما از این بزرگوارها الگو بگیریم و زندگیمان را این گونه آغاز کنیم.
شما خانمها ممکن است تحصیل کرده باشید، ولی در زندگی خانهدار همباشید و مسئولیت اجتماعی هم به عهده داشته باشید، یکی از حقوق اصلیخانمها بر جامعه و جامعه بر خانمها، مسأله خانهداری و بچهداری وشوهرداریی است که خانمها دارند. این طبیعیترین شغل و طبیعیترین حقخانمها است، حق است به خاطر اینکه عواطف و استعدادهای زن بدون داشتن بچه و بدون داشتن شوهر و بدون داشتن محیط خانواده شکوفا نمیشود و درصورتی که از این عواطف بهرهبرداری نکند، بسیاری از استعدادهای زن عقیممیماند و یک تکلیف است به خاطر اینکه اگر خانمها این وظیفه را انجامندهند، نسل بشریت دچار انحراف میشود و بچههایی که از پرورش عواطفمادر و آن ریزهکاریهای مادرانه محروم باشند در زندگی عادی نیستند واستعدادهایشان خفه میشود و باری بردوش میشوند.
حق جامعه برخانمها این است که اینها وظیفه خانهداری و شوهرداری وبچهداری و مدیریت
داخل خانه را انجام بدهند و خانم هم حق دارد بر جامعه وچنین امکانی را باید مدیریت جامعه برای او فراهم بکند که او از این بخش مهماز زندگی خانمها محروم نماند. اینکه حضرت زهرا(س) در سن 9 سالگی و یا12 سالگی ازدواج میکند این البته در عربستان سنتی باید باشد و در آن محیطشاید آن طور برای ازدواج زن مناسب بوده است و لازم نیست که در هرجامعهای و در هر جایی همین طور باشد. شرایط آن زمان که تحصیلات بهشکل ما نبوده و یک دختر خانمی مجبور نبوده که برای رسیدن به کمالاتسالها در مدرسه و دانشگاه درس بخواند، با حالا فرق میکند. ما لازم نیست کههمان سن و همان خصوصیات را داشته باشیم، اصل مسأله این است که وقتیکه دیگر شرایط عمومی جامعه ایجاب میکند که باید زن ازدواج کند، او بایدازدواج کند. ما الان نمیتوانیم این طوری تکلیف کنیم که خانمها مدرسه ودانشگاه نروند و یا تحصیلاتشان را ناقص بگذارند، چنین چیزی نیست وشرایط را زمان دیکته میکند.
به هر حال، خانمها باید زندگی کردن در محیط خانواده را تحقیقاً بپذیرند وبه دنبال زندگی تجرد نروند و آقایان هم همین طور شرایط را باید به گونهایبگیرند که درس باشد، این قیود تحمیلی و ویرانگر را از خود دور بکنند. تحقیقاًحضرت زهرا(س) از هر لحاظ در مدینه زن نمونه آن زمان بوده است، وقتی کهما زندگی خود ایشان را در داخل خانه میبینیم، حضرت سلمان ـ که یکی از حواریون نزدیک خود پیغمبر است و آن قدر نزدیک است که جزو اهل بیتپیامبر به حساب میآید ـ میگوید روزی خانه حضرت زهرا(س) رفتم، موقعیبود که دو تا فرزند، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را داشت، وقتی که رفتمدیدم حضرت زهرا(س) نشسته و حسین در دامن اوست و با یک دستدستاس را میگرداند و تعبیر حضرت سلمان این است که دسته دستاس خونینشده بود، ایشان آن قدر دستاس کرده بود؛ دستاس آسیاب سنگی است و شایدشما خانمها چون از فرهنگ ما بیرون رفته و نیست، کسی شاید اسمش را بلدنباشد و در آن زمان در خانهها گندم و جویشان را با وسایل خاص خانگی آردمیکردند و این کار خانمها بود. تعبیر این بود که آن قدر ایشان دستاس کرده بودکه دستان ایشان آبله و پینه بسته بود و بچهاش را هم آرام میکرد و دیدم فضههم در گوشهای از خانه نشسته بود و مشغول نظافت خودش است و لباسها و سر و وضع خودش را دارد مرتب میکند - فضه هم کارگرشان بود و توانستهبودند یک کارگر در منزل داشته باشند - به زهرا(س) گفتند که چرا شما بچه و یادستاس کردن را به فضه نمیدهید؟ خوب، یک کار شما بکنید و یک کار اوبکند، گفت نه دیروز نوبت فضه بوده و امروز نوبت من، او هم احتیاج بهاستراحت و عبادت دارد و ما به نوبت کار میکنیم.
خوب! ما این طور نمونهای در بین خودمان و در میان خانمهای مسلمانچقدر داریم؟ چقدر به
این الگو عمل میکنیم و دنیا چگونه با کارگرهایخودش این گونه میکند؟ این برای زندگی درس بسیار بزرگی است. در کناربچهداری و کار خانه یکی از مشاغل حضرت زهرا(س) این بود که ایشانتعلیمات اسلامی و چیزهایی را که از پدرشان و از شوهرشان آموخته بودند بهخانمهای جدید الاسلام مدینه میآموختند و این برای ایشان یک شغل بود.مثل خانمهای ما که بعضیهایشان جلسه دارند و میروند و صحبت میکنند ومیدانند چقدر وقت میگیرد. این از مشاغل حضرت زهرا(س) مشاغلوقتگیرشان بود که عمل میکردند. چیزی را در زندگی حضرت زهرا(س) حملبر معجزه کردهاند ولی من معتقدم که آن معجزه نیست و میتواند یک چیزعادی باشد، شرایط خانهشان طوری بود که حضرت علیابنابیطالب(ع) گاهیوسایل زندگیشان را میبردند و گرو میگذاشتند و وسیله زندگی میگرفتند،نان، دوا، غذا و چیزی را تهیه میکردند؛ این هم به این دلیل بود که مسلمانان درآن زمان دائماً در جنگ بودند. شما میدانید که ده سال زندگی پیغمبر در مکههمراه با دهها غزوه و سریه بود و دائماً سالی چند جنگ اتفاق میافتاد و دائماًزندگی مسلمانان در فقر و کمبود بود. در یکی از مقاطع تاریخ هست کهعلیابنابیطالب(ع) خانه آمدند و دیدند که در منزل چیزی نیست، چادرحضرت زهرا(س) را بردند و گرو گذاشتند، حالا چادر بود، مقنعه بود و یا یکنوع پوششی بود که بردند و پیش یک شخص یهودی گرو گذاشتند. اقتصادمدینه در آن زمان در دست یهودیها بود و آنها پولدارهای مدینه بودند، بردند وگرو گذاشتند و یک مقدار چیزهایی گرفتند و قرار گذاشتند که فردا آن پول را ببرند و چادر را پس بگیرند.
در تاریخ هست که در آن شب آن چادر در منزل آن یهودی بود و هشتاد نفر ازیهودیهای مدینه آمدند و مسلمان شدند. چرا مسلمان شدند؟ ظاهر تاریخ ایناست که میگوید چون نوری از این چادر دیدند و آنها هم اهل معجزات و اینهابودند، گفتند که نمیشود این یک خانواده معمولی باشد. اما احتمال داردقضیه عادیتر از این باشد، یعنی اینها وقتی که دیدند دختر پیامبراکرم و همسرعلیابنابیطالب(ع) داماد پیامبر برای زندگی جاریش و برای غذای بچههایشچادر همسرش را گرو گذاشته، وجدانشان بیدار شد و این آقا دنبال بقیه یهودیهارفت و گفت بیایید و این ماجرا را ببینید. اینها این جور مردمی هستند. اینها اگربخواهند از اموال مردم سوءاستفاده بکنند خوب، میتوانند و همه چیز دردستشان است اما اینکه این جور زندگی میکنند، این کافی است. ما احتیاجیبه اینکه نوری از چادر بیاید تا اینها مسلمان بشوند نداریم. اگر آدم ذرهایوجدان داشته باشد و همین حالا هم اگر آدم این نمونهها را به همین افرادمعاند، کسانی که مخالفند، بدهد و بگوید مثلاً فلان گروه و رهبرها این چنینهستند، خیلیها که تردید دارند
میآیند تسلیم میشوند و حقانیت رامیفهمند، این الگو میشود.
یعنی کسی که امکانات مردم در دستش است، از امکانات مردم سوءاستفادهنکند و به زندگی خود و به حقی که دارد قانع باشد و علیابنابیطالب(ع) اینجوری بود، یعنی میرفتند جنگ و میآمدند و دوباره جنگ میشد و ایشاندوباره میرفتند و یا در این فاصله ممکن بود که مثلاً یک ماه، دو ماه و یا چهارماه در خانه باشند. در این مدتی که ایشان در خانه بودند همان طور که گفتم یکشتر و یک مشک داشتند و به باغهای اطراف مدینه میرفتند و برای مردم ازچاهها آب میکشیدند و زندگی خود را با مزد روزانه اداره میکردند و یا ازغنائم جنگ؛ چون در اسلام و در جنگ به مسلمانان غنیمت میدادند. درجنگهای قدیم مثل الان نبوده که غنیمت یک تانک و یا یک توپ باشد،معمولاً چیزهای مختصر انفرادی را به رزمندهها میدادند و ایشان مقداری هماز جنگ درآمد داشتند که از هر سفری یک مقدار ایشان میآوردند و نوعاً همایشان پیروز برمیگشتند و غنیمت و غنائمی که ایشان میآوردند معمولاً بهخانه نمیرسید، زیرا در راه بین فقرا و مستمندان پخش میکردند و به خانهدست خالی میآمدند و حضرت زهرا(س) هم شکایتی نداشت و با این طورزندگی میساخت.
پس ببینید! خانهداری، بچهداری، تعلیم و تعلم، قناعت، عفت و تقوایحضرت زهرا(س) دیگر برای توضیح دادن اینکه ایشان چه عنصری بودندمیدان وسیعی است.
در مدینه معلم عفت و تقوا بودند و مردم از زندگی و تقوای حضرتزهرا(س) بهره میبردند و برای دیگران نمونه شده بود. حسن خلق و رفتاربسیار محبتآمیزی که بین حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) بوده کهالگویی است. بسیاری از خانوادهها از این کمبود محبت دارند رنج میبرند وبرای خانواده و فامیل خود دارند رنج درست میکنند و ما در زندگی حدودهشت و نه ساله اینها نداریم که درگیریی را نقل بکنند و در محیط زندگیشانهمیشه صفا و صمیمیت و محبت حاکم بوده است. به هر حال این مقدار را مابه عنوان الگو و نمونه خدمت شما عرض کردیم.
نکته مهمی که من از مجموع صحبتها به غیر از این الگو میخواهم نتیجهبگیرم، این است که با پیروزی انقلاب اسلامی و به وجود آمدن یک جامعهاسلامی در دنیا ـ این را بیشتر به خانمهای ایرانی که در این جلسه هستند عرضمیکنم ـ ما باید تلاش بکنیم که یک جامعه نمونهای داشته باشیم که نقش زندر آن به صورت نقش واقعی، یعنی منطبق با فطرت و منطبق با صلاحیتهای نفسانی و جسمانی و نیازهای جامعه به دنیا عرضه بشود.
ببینید! جوهر همه بحثها درباره حقوق و نقش و میدان تلاش و همهچیزهایی که در مورد خانمها
گفتیم، این است که اسلام راه را برای ترقی وتکامل و پیشرفت زن به هیچ نحوی مسدود نکرده است.
ما در بین خود سنت، آداب و رسومی داریم که ممکن است خانمهای ما رامحدود کرده باشد. ما باید اینها را به هم بزنیم، تحصیل زن، مثل مرد تاهرجایی که میخواهد و میتواند و در هیچ رشتهای ممنوع نیست تا تخصصپیدا بکند و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند و همه چیز برای خانمها بازاست به شرط اینکه از راه درست وارد بشوند و زمینه کار در جامعه باشد وبالعکس نتیجه داده نشود. کار بد و ظلمی که امروز برای خانمها شده و بهصورت یک تفاوت الان بین ما و دیگران مطرح است این است که در دنیا و درنظامهای غربی هیچ ممنوعیتی نیست؛ آنها هم از لحاظ نظری میدان را برایخانمها باز کردهاند و انصافاً خانمهای زیادی هم در دنیای غرب به مقاماتعالی و سطحهای بالای مدیریت رسیدهاند و تحصیلهای خوب و چیزهایمثبت آنها را نباید ندیده بگیریم و منکر بشویم.
تفاوت اساسیای که ما با آنها داریم این است که آنها محیط خانمها را به اینچیزهای ضداخلاقی آلوده کردهاند که اینها باعث میشود اکثریت خانمها درجامعه از راهی که برایشان در نظر گرفته شده بمانند و به وسیله عیاشی و یاوسایلی که مردها میخواهند به طور نامشروع از اینها استفاده بکنند تبدیلبشوند.
این تفاوت جوهری نظام اسلامی با نظامهای دیگر غربی در شرایط موجوداست. آنها ضمن اینکه زنها را آزاد گذاشتهاند با فرهنگ غلط و چیزهایناصحیحی که خانمها را از آن مقامی که میتوانند کسب بکنند باز داشته و آنهارا آلوده کردهاند و اینها سقوط میکنند و در این مسیر افراد استثنایی میرسندبه آنجایی که باید برسند. در جامعه ما هم سنتها و عاداتی وجود دارد که هنوز استعدادهای خانمها را نمیگذارد رشد کند که باز من در این جلسه نمیخواهمآن استعدادها و موانع را عرض بکنم. به طور کلی جوهر حرف این است، همهچیز ما از لحاظ نظری برایمان صاف و روشن است، خانمها در حد اعلامیتوانند تحصیل بکنند، خانمها استقلال دارند، استقلال فرهنگی و اقتصادیدارند، استقلال اراده دارند برای تصمیمگیری نسبت به آینده خودشان،مسئولیتشان در مقایسه با آقایان در نظام اجتماعی کمتر است، به خاطر اینکهمسئولیت مالی در محیط خانه به عهده خانمها نیست و این امر دست خیلی ازآنها را برای تحصیل بیشتر و انتخاب کار مناسب باز میگذارد.
ما در قوانین خود بعد از انقلاب گامهایی را برداشتهایم که میدانهایی برایخانمها باز بکنیم که هنوز خوب از آنها استفاده نشده، مثلاً کار نیمه وقت را ماباب کردیم، ضمن این که استخدام
رسمی دولت هستند مثل مردها ولیمجبور نیستند که هفتهای چهل ساعت و یا پنجاه ساعت کار بکنند، میتوانندکمتر کار بکنند، به خاطر اینکه اولاً آنها مسئولیت مالی ندارند که مجبور باشنداین قدر کار بکنند و ثانیاً مادرند و همسرند و کارهای خانه را دارند و میدان بایدبرای خود سازی اینها باز بشود. برای محیط کار با توجه به نیازهای زنانهخانمها، یک شرایط استثنایی را در قانون کار اخیر گذاشتهایم که خانمهایی کهکار میکنند و شرایط خاصی که مردها ندارند و خانمها دارند، این شرایط مانعنشود و اینها بتوانند کارشان را ادامه بدهند.
به هر حال الان راه باز است، خوشبختانه تحصیلات هم در جامعه ما برایخانمها در سطح نسبتاً خوبی است و الان تعداد قابل توجهی از خانمها وارددانشگاهها میشوند و به خاطر اینکه در زندگیشان از بعضی جهات مسئولیتکمتری دارند میدان تحصیل هم برایشان باز است.
ما باید عفت و حیا و تقوی و صفای محیط خانه و همکاری خانوادگی را باتحصیلات عالیه و تخصصهای سطح بالا توأم بکنیم تا اینکه در یک دورانمثلاً حرکت یک نسل و در یک نیم قرن و یا ربع قرن، در جامعهمان نشان بدهیمکه ما توانستهایم زن را در جامعه خویش به نقطهای برسانیم که غرب با همهادعا نتوانسته برساند و این کار مقدور در محیط اسلامی است و کاری است کهبه عهده خود خانمها است، یعنی شما باید وارد میدان بشوید و بدون تحصیلو کسب تخصص و رسیدن به آن مقامات عالی تحصیلی نمیشود آنشخصیت مناسب را پیدا کنید، البته زنهای تحصیل نکرده هم میتوانند زنهایبزرگواری باشند و خانه خود را به خوبی اداره بکنند و یا در جامعه بسیار مؤثرباشند.
الان این قشر عظیم زنهای حزب اللهی که واقعاً حرکت خانمها را در جامعهصفا دادهاند، اینها نوعاً از این گونهاند. مقام مناسب خودتان را به دستبیاورید، تحصیل را جدی یاد بگیرید و خود را به مقامات عالی تحصیلی وتحقیقی برسانید و در آن موقع، مادران تحصیل کرده، فرزندان شایستهای هممیتوانند داشته باشند. تفاوت راه ما با غربیها در این است که ما حرکتتکاملی زن را بدون آلودگی اخلاقی قبول داریم و اسلام اجازه نمیدهد که باآلودگی اخلاقی این کار را انجام بدهیم ولی شرط غرب برای پیشرفت خانمهاهمان طور که میدانید آلودگی اخلاقی است. این تفاوت اساسی امروز مااست، ولی در محورهای دیگری که درباره حقوق و مسائل دیگر داریم درخیلی جاها الان در دنیا حل شده که زیاد مشکلی وجود ندارد.
شما را به خدا میسپاریم و امیدوار هستیم که در راهی که انتخاب کردهایدموفق و مؤید باشید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته