سخنرانی آقای هاشمی در کنگره جهانی امام رضا(ع) پیرامون مکتب اسلامی و اهمیت اخبار ایران در جهان
سخنرانی دوم در کنگره جهانی امام رضا(ع) در مشهد
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
از فرصتی که برادران روحانی به ما عنایت فرمودند که لحظاتی با همکاران، همراهان و همدلان خودمان صحبت کنیم، خوشحالم و امیدوارم که از این فرصت خوب برای تحکیم انقلاب و خدمت به اسلام و روحانیت عزیزمان استفاده کنیم. ائمه محترم جمعه و ائمه معزز جماعات، چه اهل سنت و چه شیعه و طلاب، محصلین عزیز و علما، مدرسین بزرگوار زحمت هوای گرم و فشرده این جلسه را تحمل میکنند و من هم سعی میکنم مطالبی که میخواهم عرض کنم فشرده و مختصر باشد.
قبل از هر چیز لازم میدانم یک مقدار از وضع موجود که برای دنیای اسلام و روحانیت و در کشور ما و در دنیا بوجود آمده و کاملاً وضع تازهای است و یک حالت غیر منتظرهای برای ما بود که به نظر میرسد اتمام حجت الهی برای روحانیون و مسلمانها است، یک مقدار توضیح دهم که در چه شرایطی هستیم.
در شرایطی که همه یا قسمت عمده نیروهای مخلص دنیا که دلشان برای انسانیت میسوزد و این در و آن در میزنند برای نجات انسانیت از این که استکبار جهانی درست کرده است و مکتبهای حاکم و جاری دنیا، عجز خودشان را از اصلاح وضع بد بشریت نشان دادهاند، یک ندای تازهایی از کشور ما و از حوزههای علمیه و از زبان یک مجتهد و مرجع تقلید و فقیه، به دنیا اعلام شده است و به عنوان یک مکتب ناجی بشریت، که ریشه در آسمان و معارف الهی دارد و از زبان وحی و متکی به علم مطلق الهی و عصمت پیام آورش به جهان میخواهد ارائه شود.
برای مردمِ محیطِ اسلامی این دعوت در صورت ظاهرش یک چیز مأنوسی است. اما برای اکثریت مردم دنیا و جوانهای تشنه حقیقت در سراسر دنیا، این دعوت نامأنوسی است. آنها در اثر تبلیغات فراوانی که قرنها بعد از رنسانس در دنیا شده؛ اصلاً چنین چیزی به خاطرشان نمیآید که از طریق غیب، تعلیمات غیب، معارف آسمانی و خارج از مجلس بشری، برای نجات انسانها راهی است، چنین چیزی را آنها در خاطر خود نیز خطور نداده بودند، یک عنوان کاملاً تازهایی است و برخوردهای خصومت آمیز دشمنان اسلام هم باعث شده که دنیا روی وضع ایران حساس شود، حالا مثبت یا منفی، تبلیغات منفی و تبلیغات مثبت، برخوردها، سوءظنی که افراد آزادی خواه دنیا برای مراکز موجود قدرت دارد، باعث شده که دنیا روی اخبار ایران حساس شود.
عجیب است که آدم این مسأله را امروز در دنیا بشود که پُر شنوندهترین اخبار امروز، اخبار ایران است. یک کشوری در اینجا که سالها دست جزیره نشینان انگلیس بوده، در گذشته و قرنها هویت درستی برای آن سراغ نداشتند، امروز اخبارش شنونده فراوانی دارد و ملتهای دنیا و دولتمردان سراسر دنیا با حساسیت به اخبار مربوط دنیا گوش میدهند و همه آن هم به این دلیل نیست که ما کانون جنگیم و جنگ در کشورمان است، مسائل خیلی فراوانی است اگر این اخبار مشتری نداشت؛ این همه خبرگزاریهای بینالمللی، این همه ضبط و پخش صوتها، این همه روزنامهها وقتشان، صفحاتشان را و نوارهایشان را پر نمیکردند ما از این خبرها مستمع داریم. این موقعیت ممتاز که دشمنان میکوشند چهره ما را مخدوش نشان دهند که مستمعین به دید منفی نگاه کنند. موقعیت بسیار حساسی در دنیا، در مقابل این ندای ما درست نشده است.
در داخل کشور، مسائل خاص خودمان را داریم که شما میدانید. در دنیای اسلام، مسائل خاص خودمان را داریم. در سراسر دنیا هم مسائلی داریم، که ممکن است شما کمتر بدانید. به هر حال برای اولین بار آدم خیال میکند که در قرون جدید از آن موقعی که پیامها و مکتبها روی پر و بال، به قلب انسانها عبور میکنند و مینشینند، برای اولین بار از لحاظ تبلیغی برای اسلام، چنین وضعی بوجود آمده، و حساسیت قضیه در حد بسیار عالی است که میشود درست از آن بهرهبرداری کرد.
اینجا بیش از همه نهادها و بیش از همه اصناف در داخل کشور، قضیه به روحانیت مربوط میشود و به شما روحانیون، طلبهها و مخصوصاً طلبههای جوانی که مشغول آموختن هستید، مربوط میشود که چگونه ما تربیت شویم و چگونه این وظیفه مهم را در دنیای امروز که شنونده دارد، انجام دهیم. ما عمری بود، آرزو میکردیم که برای معرفی کردن اسلام مستمع پیدا کنیم و آرزو میکردیم که ما را در یک کلاس درس راه بدهند تا برای چند شاگرد، معارف اسلام را بگوییم. آرزو میکردیم که آلوده نشویم و بتوانیم از رادیوها و ضبط صوتها، حرفهای اسلام را به مردم بگوییم. اینها بیشتر جزء آرزوهای دور و دراز ما بود که ما فکر نمیکردیم به این آسانی! به آن دست پیدا کنیم. کتاب اگر منتشر میکردیم و تیراژ آن دو سه هزار بود و این برای ما قانع کننده بود، کتابخانهای اگر داشتیم و روزی چهل پنجاه نفر مراجعه میکردند خوشحال بودیم از این که جلساتی که در اختیار ما بود، اگر چند نفر میآمدند، برای ما فرصت بدست میآمد. این چیزها را مدرسین خوب میدانند، اگر مقاله مختصری از افکار ما در روزنامهها پخش میکردند، این یک فرصت بود.
من یادم هست که مرحوم شهید مطهری برای اینکه حرف ما را به گوش دیگران برساند، حاضر شد در مجله "زن روز" آن زمان که جزء مبتذلترین مجلات آن روز بود - از لحاظ تصویر لخت زنان، از لحاظ گفتههای بسیار بد، از لحاظ جنسی، سکسی - در جواب یک حقوقدانی در مورد حقوق زن، یک مقالهای نوشتند؛ برای اینکه به گوش خوانندگان "زن روز" که آن موقعها بسیار بودند برساند. این وضع ما بود که خود یک موفقیت حساب میشد.
حالا شرایط جور دیگری شده است، وضع طوری است که وقتی امام امت مطلبی را میفرمایند و یا یکی از مسؤولان مطلبی را میگویند؛ فردا شاید صدها میلیون آدم این حرفها را گوش میکنند و درباره او به قضاوت مینشینند. این یک شرط جدید است و یک حالت جدید است؛ زیرا برای اسلام پیش آمده است.
اسلام به عنوان یک حکومت و به عنوان یک مکتب و به عنوان یک راه و در مقابلش زرق و برق و کل دنیای سرمایهداری، مارکسیسم، حتی در مقابل جهان سوم و در افکار دنیا مطرح است، دارند مطالعه میکنند و محققین روی این، کار میکنند و دانشجویان دارند گوش میدهند و کارگرها در کارخانههای سراسر دنیا دارند روی این ندا حساب میکنند. این شرایط خوب برای شما برادران طلبه که مبلغان آینده این کشور خواهید بود، به وجود آمده است. کسانی که به نام اسلام میخواهند واقعاً خدمت کنند.
آن روزهایی که یک عده معدودی بت پرست به مکه میآمدند، پیغمبر(ص) چقدر خودشان را به خون دل و زحمت میانداختند، برای اینکه به مراسم مکه برسند و حرفهای خود را به گوش مردم برسانند. اسلام با آن محدودیتها کارش را شروع کرده و کم کم به این جا رسیده، حالا این موقعیت را خداوند به ما داده و ما هم که مدعی هستیم که حرفمان را از خداوند گرفتیم و مدعی هستیم که این حرفها با فطرت بشر تناسب دارد، این حرفها میتواند ناجی بشر باشد. این پایهای که روحانیت خودش به آن مدعی است، در مدرسهها بر پایه این، درس میخوانیم. اگر این را قبول نداشته باشیم نمیرویم در مدرسهها درس بخوانیم، ما که آمدیم به اینجا، این جور فکر کردیم و به این دلیل وارد این راه شدیم. در چنین شرایطی، مسوولیت بسیار سنگینِ شرایط موجود تاریخ بشریت و انقلاب اسلامی ایران به دوش ما گذاشته شده است.
الان در دنیای اهل تسنن ما مستمع داریم و در میان مسیحیت ما مستمع داریم. انسانهای ذهن خالی از این بابت که طرفدار ما هم نیستند، میخواهند بدانند که ما چه چیزی میگوییم، گوشها را باز کردهاند که حرف بشنوند. لذا باید ما خودمان را آماده برای انجام این کار کنیم.
از طرفی - ما که یک قدری بیشتر از شما آقایان از مسؤولیتها برخورداریم - میبینیم که چه مقدار امروز در داخل کشور ما نیاز است و چه برسد به خارج از این کشور، در داخل کشور هنوز که ما به اینجا رسیدیم، روستاها و محلههای فراوانی در شهرها وجود دارند که نیاز به مُبلغ دارند. بسیاری از ادارهها و بسیاری از کارخانههای کشور، بسیاری از مراکز اداری و نظامی ما، بسیاری از مراکز صنعتی ما، نیاز به انسانهای تحصیل کرده و توضیح دهنده مکتب اسلام دارند که گیرشان نمیآید. دانشگاهها تشنه انسانهای با سواد مسلمان هستند که بیایند اینها را روشن کنند، در کلاسهای درس دبستانها، ده میلیون بچه مسلمان نیاز به معلمانی دارند که بتواند اسلام ناب را درست به اینها بگوید و ما اینها را کاملاً نداریم. اینها مشکلات داخل کشور است.
خوب! در خارج از کشور به هر کجا که میرویم و با هر کسی تماس میگیریم، التماس او این است که شما از این روحانیون با سوادتان یک تعدادی بفرستید که با ما حرف بزنند. سفارتخانههای ما، همهشان نیاز دارند به یک گروه مبلغ و نه به یک نفر، یک گروه مبلغ که آنجا باشد برای چیزهایی که لازم است. این نیازهای امروز است و هر چه هم جلوتر برویم این نیازها بیشتر است. ما سابقاً درس میخواندیم، نمیدانستیم که واقعاً - این نکته دوم است که میگویم - نتیجه تحصیل ما و تحقیقاتمان، نوشتههایمان، آیا واقعاً در این جامعه به کار گرفته میشود؟ و یا باید بگذاریم آنجا و همین طور بماند؟ بعد از مرگمان یک جور دیگری استفاده شود؟ ما اصلاً نمیدانستیم، بسیاری چیزهایی را که یاد داشت کردیم امید به اجرایش هست و حالا هم که وقت نیست. ولی شما اگر حرف حسابی بنویسید، با تیراژ وسیعی پخش میشود، اگر حرف حسابی بگویید، شنونده زیادی خواهید داشت، هر چه آمادگی داشته باشید، میدانید که آمادگی در عمرتان استفاده میشود و مثل کرم شبتاب نمیشویم که خودمان را فقط روشن کنیم.
چقدر از علمای خوب و ربانی ما که در دوره خانواده پهلوی و قبل از آن داشتیم که اینها در مدرسهها ساخته شدند و در سطح بالایی ساخته شدند و درس خواندند و آخرش هم شناخته نشدند و فوت کردند و رفتند. شما برای نوشتههای خود و گفتههای خود در صورتی که حسابی باشد و در جامعه مطرح گردد؛ نیاز به شما هست و میتوانید عرض کنید. بنابراین حوزههای علمیه امروز به عنوان یک ضرورت و به عنوان یک مرکز مهم برای خدمت و برای نشر پیام رسالت و سخنگوی قرآن شدن در دنیا - از بهترین موقعیت مناسب کل تاریخ تشکیل حوزه علمیه از هزار سال پیش در نجف اشرف تا به امروز - از یک موقعیت ممتازی برخوردار است و این در سایه انقلاب اسلامی است و در سایه مجاهدتهای امام و خود شما و مردم و این جوانان رزمنده ماست که این بدست ما آمده است.
ما باید از این نعمت الهی حداکثر استفاده را کنیم. ما اگر این تحفه الهی را متشکر نشویم و به دنبال آن نرویم، نمیدانیم که خداوند با ما چه خواهد کرد؟! و در این زمینه خوب، ما خودمان را باید آماده کنیم و در اختیار این همه راهی که برای ما باز شده و این همه سرباز که در میان شما وجود دارد که این بچههای امروز که آدم میبینید چگونه حرکت میکنند و حتی خود شما طلبهها که در جبهه بودید، دیدید که ما امروز با چه مردمی مواجه هستیم.
خوب! ما باید خودمان را آماده کنیم. شما طلبهها از این فرصت طلایی و استثنایی استفاده کنید. حوزه مشهد در دوران مبارزه، افتخارات عظیمی داشت - البته همه حوزهها خوب بود - ما در مشهد نبودیم، در قم یا تهران بودیم؛ اما یکی از بازوهای قوی حوزه و مبارزه، حوزه مشهد بود، برادران عزیزمان و آقایان خامنهای، طبسی، هاشمی نژاد و اینها حوزه محدودی اینجا داشتند و شاگردانی داشتند که وقتی این شاگردان به تهران میرسیدند، یک دفعه ما از لحاظ نیروی انسانی غنی میشدیم برای کارهای مبارزاتی که در ماه محرم یا ماه صفر داشتیم. از افتخارات حوزه مشهد همین است که رئیس جمهور مملکت ما که افتخار این مملکت و افتخار این انقلاب است و افتخار حوزه مشهد است، افتخار روحانیت است، از میان شما آمده و این برای شما میتواند الهام بخش باشد و راهش، خصوصیات زندگی و تحصیلش - که اینجا دوستانش میدانند - برای شما یک راه را میتواند مشخص کند.
مشهد امروز - الحمدلله - یکی از جایگاههای مهم روحانیت شد، مدارس، طلاب فراوان، شرایط طبیعی خوب و زیر سایه امام هشتم در آستانه مقدسه این امام بزرگوار و لحظاتی که آدم میتواند از این امام بزرگوار و این محیط پر از معنویت که دیگران ندارند و نیز لحظاتی که آدم میتواند از این امام بزرگوار استمداد بکند برای معنویتها و برای هدایتها و برای ارشاد که غنیمت است. ما که در آن نقاط دور زندگی میکنیم، لحظاتی که اینجا هستیم جزء لحظات بهشتمان به حساب میآوریم.
شما در نعمت غرق هستید و ممکن است که نظر شما به این مسأله کمتر متوجه باشد. این چیزهای استثنایی برای شما برادران مشهدی و برای طلبههای مشهدی، از چیزهایی است که وظیفه شما را برای تحصیل سنگینتر میکند.
اینک مطلب مهمی که میخواهم بگویم، آن را به عنوان یک نکته مهم حساب کنید. برادران طلبه، وضع کنونی ما با پانزده سال پیش فرق دارد. ده پانزده سال پیش، طلبههای رهایی در مملکت نبودند، دشمن طمعی برای کسانی که هیچ کاره بودند و تا آخر عمر هم معلوم نبود که یک مسؤولیت مهم سیاسی که اسرار کشور پیش آن باشد و به دستش برسد، اهمیت به آن نمیدادند. آن دوران قدیم که روحانیت اهمیت پیدا کرده بود، آدم یک مقداری میبیند که بیگانگان و استثمار کنندگان چهار چشمی مواظب بودند و اینجا جاسوس میکاشتند و اینها نفوذ میکردند؛ ولی الان حوزهها حساسیت فوقالعادهای دارند.
حالا دشمنان ما ممکن است حوزهها را یکی از طرق نفوذ به انقلاب اسلامی قرار بدهند. این حوزههایی که همیشه دروازههای آن باز بوده و آمد و رفت آن آزاد بوده و لباس و شغلش و منبر رفتن آن و حرف زدن و نزدنش آزاد بوده و چون اهمیتی نداشته و خیلی حساسیت جمع نمیکرده، امروز شده یک نقطه بسیار حساس و امروز در دوران تحصیلمان احتیاج به مواظبتها و دقتهای بسیار فراوانی داریم. مسؤولان حوزهها، آقایان علما و مدرسین باید مراقب باشند که محیط طلبگی امروز با محیط طلبگی پانزده سال پیش خیلی فرق دارد. ما الان مثل دانشکدههای افسری هستیم و بلکه حساستر، و باید با مواظبت تحصیل کنیم.
از طرفی حساسیت دشمن روی ما آن قدر فراوان است که اگر عیوبی داشته باشیم، این عیوب را به سرعت پخش میکنند و به عنوان عیب اسلام و انقلاب از ارزش خونهای ریخته شده و مجاهدتهای پرارزش میکاهد. حالا شما خودتان احساس مسؤولیت کنید و بدانید که نیاز به انضباط آهنین دارید و نیاز به چیزهای دیگر. این یک نکته را سربسته گفتم که توجه کنید.
مسأله دیگر، نوع تحصیلات است. ما در گذشته به دلیل اینکه به کاری جدید نمیرسیدیم، اگر وقتمان را صرف چیزهایی میکردیم که خیلی در جامعه ضرورت نداشت مسأله مهمی نبود. اما حالا با آن نیازی که عرض کردم و با جامعیتی که برای شما ضرورت دارد. شما باید تحصیلات را منطبق کنید با نیازهای جامعه و افراد جامع و مفیدی در بیایید و از لحظات عمرتان حداکثر استفاده را کنید. در این مدارس، امروز دیگر طلبههایی که درس میخوانند، اگر دو زبان خارجی را خوب ندانند، یک نقص دارند و باید تحقیقاً در مدارس ما بخشی از نیروها و لااقل عمدهاشان زبانهای خارجی را بدانند و با این اهدافی که در این انقلاب وجود دارد باید آشنا شوید.
امروز، شما باید با دنیا آشنا شوید، جغرافیا را باید بدانید، باید کشورها را بشناسید، باید این مسائل ضمن تحصیل در درسها بیاید. اگر این روال ادامه پیدا کند و اگر جمهوری اسلامی به عنوان پرشی برای دنیای اسلام بخواهد مطرح شود و اگر بنا است شما طلبههای خوبی برای این اسلام شوید نیاز است که اطلاعات وسیعی داشته باشید، تحصیلات دینی ما آن عمق لازم را دارد. باید زحمت کشید، باید خون دل خورد و باید معارف تحصیل را تحمل کرد برای نتایج فوقالعادهایی که میخواهیم از این بگیریم. بنابراین برای شما امروز، مواد تحصیلی بسیار مهم است. آن قسمت اول نظم بود و آن قسمت دوم مواد تحصیلی است که شما باید خودتان را خیلی آماده بکنید.
مسأله بسیار مهمتر از همه اینها، آن مسأله بینش و تفکر صحیح اسلامی است، شما الان در جامعه میبینید که ما چه دردهایی داریم از کسانی که در گذشته تفکر درستی نداشتند. آدمهایی هستند که ذاتاً آدمهای خوب هستند و واقعاً مایلند که در خدمت خدا و اسلام باشند، حسن نیت دارند، اما یک طرز تفکری دارند که مثل دو هزار سال قبل فکر میکنند؟! و اصلاً از این حرفها چیزی نمیفهمند و همین حالا هم نمیتوانند درک کنند که دنیا چه جوری شده، فکر میکنند اگر خادم آنها و بقالی که از آنها چیزی میخرند و آن پیر مردی که میآید سهم امام را میدهند، اگر اینها متدین باشند دنیا دیگر اصلاح شده است.
اصلاً فکر نمیکنند که ده میلیون بچه مردم حالا در مدرسه است، اگر معلمین این ده میلیون را منحرف کنند، اینها به چه روزگاری مبتلا میشوند و نسلهای آینده چه جوری میشود. اصلاً در ذهنشان نمیآید که چند صد هزار بچه مسلمان بروند در بلاد کفر و کافر شوند و برگردند. اصلاً برای این طور چیزها، برنامهریزی نمیکنند، اگر به آنها بگوییم که دنیا چه کرده و انقلاب و اسلام چه کرده، این حرفها برای آنها دعا است. آدمهای خوبی هم هستند و این طور نیست که جور دیگری باشند. این جور میفهمند در محیطی بودند و با کتابهایی سرکار داشتند و با مدیرهایی سر و کار داشتند که همه خوبیها و بدیها را این جوری برای آنها جلوه دادند.
طلبههای امروز یک قدری باید سعی کنند از پایه، اطلاعات وسیعی داشته باشند و جامعه شناسی صحیحی داشته باشند، در گذشته خوب رادیو گوش نمیدادند و حالا هم گوش نمیکنند، فکر میکنند که زمان گذشته است. ما امروز رادیوهایمان مسائلی را میگوید که ما در کتابها آوردهایم و اکثر وقتها دارد اینها را میگوید و مداحی میکند برای اهل بیت ولی این آقایان فکر میکنند که هنوز هم رادیو وسیلهایی برای لهو و لعب است که اینها به این مسأله با آن دید نگاه میکنند. تلویزیون که در گذشته بدنهای عریان انسانهای کثیف را در معرض دید مردم گذاشته و امروز که صحنههای با شکوه سالمی را و عظمت نمازهای جمعه را، عظمت حج را، عظمت مراسم مذهبی را و کلمات بزرگان را، چیزهای دیگری را برای مردم پخش میکند، اینها خیال میکنند که همان حرفهای قدیم است.
این تفکر ممکن است از نظر آنها تفکر یک جاهل قاصر باشد اما کسانی که در جامعه هستند و وضع را دارند میبینند، باید زمینهسازی کرد و آماده بود و استفاده درستی از این تحصیلات کرد و در راه صحیحی پیش برد. ما اگر موفق میشدیم در گذشته صد تا پیرمرد را حفظ میکردیم و یک میلیون جوان را از دست میدادیم؛ آیا این منطقی بود؟ اگر همین فرمول را پیش همان آقایان میبردید، میگفتند که یک میلیون از دست رفته و صد تا پیرمرد را حفظ کردیم. اگر این حرف را باور میکرد، خودش آتش میگرفت. چه طوری میشود اگر چنین چیزی را احساس میکرد؛ ولی این واقعیتی است که در بیرون بود؛ اما در دانشگاهها و بیمارستانها و کارخانهها و مدرسهها، رادیوها و تلویزیونها، چه خبرهایی بود؟ خوب! اینها را که آقایان نمیدانستند، با همان دید مخصوص خودشان، با دید محدود خودشان میدیدند.
اگر به باطن قضیه میرسیدیم و آن مسأله اصلی را عرض میکردیم که سلطه کفر بر اسلام و اداره این کشور به دست خارجی، به دست دشمن اسلام، به دست آمریکا، دست روس و انگلیس است و سفیر آمریکا گرداننده این کشور باشد، ارتش ایران زیر سلطه کفار باشد، بچههای ما را ببرند سربازی و مستشاران آمریکایی اینها را اداره کنند. این حرفها را که اصلاً نمیشد با آنها مطرح کرد که من همان ظواهر را مطرح کردم. نظام بانکی کشور را به طرف ربا کشیده بود. در این مملکت خانهایی نبود که آلوده نشده باشد به ربا و یا به یک مسلکی. ربایی که آقایان در فتواهای خودشان میگفتند که یک در همش بدتر از زنای شدید در خانه خداست. این گونه مسائل هم نمیتوانست به آنها حرکت دهد. ما طلبهها و شما جوانها طرز تفکر درستی پیدا کردید که این انقلاب ما را به یک راه صحیح کشانده است و دیگر اجازه ندهیم که حوزههای علمیه تبدیل شوند به فسیلهایی که فقط به درد یک عده کمی میتوانند بخورند. آنجور نباید اجازه دهیم و باید زنده باشیم، باید پیشتاز باشیم و باید حرکتمان را در جهت صحیح قرار دهیم.
مسأله مهمی که من به شما طلبههای عزیز میگویم این است که خوب احساس کنید؛ چون اکثر شما و شاید همه شما از قشر مستضعف هستید، و میدانید که مردم مستضعف در روستاها و در کارخانهها و در معادن و در شهرها... چه میکشند، زندگی اینها را میدانید و یکی از مسائلی که اکیداً عرض میکنم برای شما طلبهها که این را البته پیشنهاد نمیکنیم که چیز غیر اسلامی مطرح کنید؛ اما توجه بکنید به آن تعلیمات عمیق انبیاء و خود قرآن و پیغمبر اکرم(ص). علیبن ابیطالب(ع) وقتی که قیام کردند، همیشه این جوری بود که قشر مستضعف در وجود آنها منافعاش را میدید و مستکبر در وجود آنها خسارت برای خود میدید. ما پیغمبری نداریم که مستکبران از آن حمایت کرده باشند و مستضعفین از او دور شده باشند.
این بدنه حوزههای علمیه و این روحانیت عزیز ما اگر بخواهد در راه انبیاء باشد، ما باید این خصیصه را حفظ کنیم که همراه مستضعفان باشیم و حامی مستضعفان باشیم و خصم مستکبران باشیم. اگر یک روزی خدای نکرده روحانیت را در کنار مستکبران ببینند و در کنار غارت گران ببینند و حامی غارت گران ببینند، همه این رشتهها پنبه میشود. ما در مبارزه موفق شدیم برای اینکه قشر مستضعف را با خودمان داشتیم ما با آنها بودیم و آن فقر را در وجودمان احساس میکردیم و همراه آنها بودیم و آنها فهمیدند که ما راست میگوییم، به همین دلیل یک سفارش دیگری میکنم که مواظب باشیم که مبادا خودمان آلوده شویم؛ چون محال است که همراه مستضعفان حرکت کنیم و کشیده شویم به راه مستکبران، و توجیه میکند نفسانیات ما، راه مستکبران را و از راه واقعی روحانیت - که آن زهد واقعی بود - ما بیرون نشویم.
مبادا دنیا و قدرت و امکانات تحصیل و ثروت ما را فریب دهد و یک روزی ما چشممان را باز کنیم و ببینیم طلبههای ما به قشر مرفه مبدل شدند. جامعه به خاطر اینکه حکومت واقعاً مال اسلام است و مردم امروز، حاکم واقعی را روحانیت میدانند، اگر به آن روز کشیده شویم، ما هم به خودمان خیانت کردیم و هم به اسلام و انقلاب و به همه این ارزشهایی که برای اسلام خلق شده، ما خیانت کردیم و زیر پاگذاشتیم.
بدترین خطری که ممکن است ما را تهدید کند در درجه اول اینکه ما خودمان روحیه استکباری پیدا کنیم و طبعاً به سوی راه مستکبران کشیده شویم که بخش عظیمی از آیات قرآن سخت میکوبد، مبادا این راه را ما دنبال کنیم. البته این حرف من معنایش این نیست که ما شعارهای غیر اسلامی دهیم و حقوق مردم را ضایع کنیم و مال مشروع مردم را نامشروع جلوه دهیم، من این را عرض نمیکنم. ما در اسلام این راه را داریم و میدانیم یک واقعیت است و قرآن و روایات و ائمه همه چیز را نشان میدهد که محیط آزاد است و انسانهایی که تلاش کنند، ممکن است که از راه مشروع به زندگی مرفه خوبی برسند و این هیچ مانعی ندارد و این با استکبار فرق دارد و ما با استثمار مخالفیم و با نعرهکشی ظالمانه مخالفیم؛ برای اینکه با خوردن حقوق دیگران مخالفیم اما اگر کسی با ابتکارش، با زحمتش و با مهارتش امکانات تهیه کند و زندگی کند، این را عملی میدانیم، میگویم افراطی فکر نکنیم که از این طرف یافتیم، اما از آن طرف از همدیگر کاملاً مواظب باشید که حوزههای علمیه را مدرسین، علما، ائمه جمعه، ...، همه و همه موقعی میتوانیم خوب وظیفهمان را انجام دهیم که به توده مردم و با واقعیتهای اسلام ناب مواجه شویم، و این کار کم و بیش دیده میشود و افراط و تفریط هم امروزه وجود دارد و اگر این معارف روشن شود، ما موفق میشویم که راه حقیقی اسلام را درست پیدا کنیم و اجتهادها و اظهار نظرها میتواند در محوری اصلی قرار گیرد.
ضمناً در خاتمه عرایضم بگویم که نگران بعضی از این ابهامهایی که وجود دارد در بعضی موارد، نگران نباشید. این یک چیز طبیعی است و ما با اجتهاد، امروز زندهایم و اجتهاد ما ممکن است به آیات، روایات، عقل و اجماع باشد. شما که در کار هستید میدانید که ممکن است در آن اختلاف باشد، با استدلالهای مختلف و شرایط زندگی مختلف در همه گونه مسائل غیر از قطعیات، ممکن است اختلاف وجود داشته باشد، اختلاف نظر برای ما هیچ خطری ندارد، البته اختلاف نظر در زمان قدیم خیلی فرق میکند، در گذشته اگر در مدرسهها فتوا اختلاف پیدا میکرد، در مدرسه و در ذهن طلبهها بود، امروز به هر حال باید این فتوا در میدان عمل بیاید تا قانون شود. حال قانون شود یا نشود، دیگر این سرش دعوا خواهد شد. بنابراین رهبر شما که از ایشان تقلید میکنیم محوریت دارد، شورای نگهبان و مجلس محور قوانین است و اختلاف نظرها فعلاً قابل حل است؛ ولی در آینده باید حرکتهای عملی و جامع صورت گیرد در اجتهاد. اما حرفهای فقهای صاحب اجتهاد ما صاحب اعتبار است و باید به آن عمل بشود تا خودشان اگر اختلافی دارند تغییر دهند.
بنابراین از این چیزها، شما نگران نباشید و هیچ جامعهایی، در هیچ جا، بدون اختلاف نبوده است. متفکران جامعه، احزاب دنیا، مرتب انشعاب میخورند و گروههای دنیا مرتب با هم درگیر میشوند، افکار محققین دنیا همیشه در تلاطم است و این مسائل وجود دارد، مخصوصاً در مسائل نظری غیر تجربی که خیلی فراوان است و سلامت نفس و حسن نفس میتواند ناجی آن باشد که، الحمدُللَّه روحانیت ما از این چیز برخوردارند و جامعه ما هم به این مسائل آشنا است و آینده بسیار تابناکی میتواند در انتظار انقلاب شما و کشور شما و برای دنیای اسلام باشد. مشروط به اینکه ما بتوانیم پیشتازان خوبی برای این حرکت اسلامی خودمان باشیم. من از اینکه زیاد حرف زدم و شما را در این هوای گرم خسته کردم و حتماً از گرما ناراحت هستید، معذرت میخواهم و شما را به خدا میسپارم و از این وقتی که برای شنیدن سخنان ما گذاشتید ممنون و متشکریم و امیدواریم که خداوند به ما توفیق دهد که راه اسلام را به خوبی بپیماییم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته