سخنرانی در جمع زائران صحن امام رضا(ع)
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
خدا را شکر میکنیم این جمعه مبارک را که شما و بنده را توفیق داده در روز تولد امام هشتم و صاحب این انقلاب و این کشور، در کنار مرقد منورش در حرم مقدسش و به افتخار مولد مقدسش، چنین جلسه با شکوهی داشته باشیم و درباره مسائلی که تحقیقاً مورد علاقه ائمه بزرگوار ما خواهد بود، صحبت کنیم. این محبت را از خداوند سپاسگزاریم و این توفیق را به فال نیک میگیریم و انشاءاللَّه که برای ما و ملت ما مبارک باشد. این روز مبارک و مقدس را به شما خواهران، برادران و مردم غیور و شریف خراسان، زوار عزیز و عالیقدر امام هشتم تبریک عرض میکنم و از طرف شما این روز را خدمت امام زمان(عج) و صاحب امروز - امام هشتم - مبارک باد میگویم.
برای شما مردم خراسان و مشهد، برای زوار عزیزی که از راه دور به زیارت این ولی اعظم الهی آمدهاید؛ چیزی بهتر از این نیست که درباره انقلابتان و سرنوشتتان و مسائل جاری کشورتان صحبت شود. من همان بحثهایی را که معمولاً در خطبه دوم نماز جمعه برای مردم مان میگویم، مسائل جاری، روزمره و یک قدری وسیعتر که در یک سخنرانی مستقلی بگنجد، امروز بیان خواهم داشت و از این برخورد رو در رو با مردمی که از سراسر کشور در اینجا جمع هستند، برای توضیح وضع موجودمان، استفاده میکنم که ان شاءاللَّه برای شما زوار بتواند هدیهای باشد تا وقتی که به خانههای خود برمیگردید تا با سایر مسلمانان انقلابیمان، در میان بگذارید.
قبل از اینکه وارد این قسمت شوم، چند جملهایی در مورد امروز و صاحب امروز - علیبن موسی بنالرضا(ع) - حرف میزنم که ما این جلسه را داریم با اسمش و وجود مبارکش، بحثمان را شروع کنیم. اصولاً همه ائمه معصوم ما، بعد از مرتبه رسالت و شاید هم در مواردی دوشادوش مقام رسالت، موجودات استثنایی و قلههای سربرافراشته اقیانوس انسانیت هستند که خداوند خواسته اینها در میان انسانها به عنوان حجت انسانی و نمونه کامل و مخلوق والاتباری از مخلوقات خداوند باشد که امام هشتم هم یکی از آنهاست.
برای زندگی اینها و برای تولد اینها، برای مرگ اینها، برای آثار اینها در تاریخ بشریت، خداوند برنامه خاصی خواست و مصداق آیه : »فی بُیُوتٍ اَذنَ اللَّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بالْغُدوِّ وَ اْلاصالِ« همینها هستند. ازدحام خاصی از بندگان خدا در قلم قدرت آفرینش، مأموریت پیدا کردند که این نطفههای پاک را در خودشان پاک کنند و به نسلهای مناسب زمان خودشان منتقل کنند و خاکها و مناطق خاصی از جغرافیایی دنیا، این افتخار را پیدا کردند که اینها را در دل خودشان نگه دارند و این ذخیرههای الهی را برای زمانی که بشریت به آنها نیاز دارند، حفظ کنند و نسلهای انسانهای شریف و آزاده تاریخ در سراسر جهان هم این افتخار را پیدا کردند که حامل اسرار، معارف و تعلیمات این بزرگ انسانها باشند.
در تولد این بزرگ مرد میخوانیم که امام صادق(ع) پیش از آنکه امام رضا(ع) به دنیا بیاید، همیشه یاد این مولود پا به دنیا نگذاشته را میکرده و آرزو و تمایل نشان میداده که اگر امکان داشته باشد، عمرش را به اندازهایی زیاد کند که این مولود مقدس را ببیند، و از پیش به عنوان اهل بیت و عالم آلمحمد(ص) لقب گرفته، که کمتر تاریخ به خود دیده که خداوند انسانهایی را انتخاب کرده باشند که برای ما از اسرار مدلول و کشف نشدنی است. در بین ائمه، بعضیها هستند که خداوند برای پرورش دوران جنینی آنها از میان زنان عالم، خانمهای گمنامی را انتخاب کردهاند و از روایات استفاده میشود که تقدیر الهی بوده، نه تصادفی، من نمیدانم، انشاءاللَّه در تحقیقاتی که برادران ما در این کنگره عظیم جهانی رضوی که این روزها به همت دانشمند محترم و برادر ما، و همرزم دوران مبارزهمان و یار همیشه در سنگر امام، جناب آقای واعظطبسی، در مشهد شما برقرار است، این مسائل را حل کنند و یا در دانشگاهی که باز در همین استان و به همت همین مرد، بناست این مسائل را حل کنند که چگونه میشود، خداوند برای پرورش انسانی مثل امام رضا(ع) تدبیر کرده که دختری از دنیای کفر غرب تا به صورت یک کنیز و برده اسیر شود و به منطقه اسلامی آورده شود و آن برای پرورش این لؤلؤ، برای پرورش این دُرّ عظیم، در قلم تاریخ تقدیر شده باشد. داستان و سّر آن چیست؟ نمیدانیم؟
در مورد امام زمان(عج) و در مورد بعضی از ائمه هم، همین است. وقتی که خبری به حضرت موسی بن جعفر(ع)، پدر بزرگوار امام رضا(ع) میرسد که تاجر برده فروشی گروهی برده آورده به فلان نقطه، با دوستانش حرکت میکند که »برویم آنجا ببینیم«. میآیند و مطالبه یک برده زن را میکنند، و بردگان زن را از جلوی آنها عبور میدهند و بهترین آنها را نمیپسندند و مطالبه فرد دیگری را میکنند که آنها هم میگویند که یک برده زن مریض داریم که فکر نمیکنیم شما طالب آن باشید، امام فرمودند: »همان را بیاورید«، وقتی که او را میآورند، انتخاب میکند و بعد آن برده فروش هم که چیزهایی میدانسته، میگوید داستان چیست؟ تعجب میکند و میگوید، وقتی که من این بردهها را میآوردم، یک راهبهایی و یک خانم تارک دنیای مغرب گفت: این خانمی که به عنوان برده میبری، این یکی از مراکز والای الهی است و متوجه این باشید!
حالا داستان چیست که از آینده یک دخترک اسیر و یا بر دین دیگری، آن راهبه غربی، در عالم خودش به اسرار این زن واقف است؟ امام موسیبن جعفر(ع) در مدینه منتظر آن است، وقتی که وارد خانه او میشود، آن جسم غربی که تنها بوده، تبدیل به طاهره میشود. این خانم برده به شخصیت بزرگوار در بیت آل پیغمبر(ص) تبدیل میشود وقتی که امام رضا(ع) را به دنیا میآورد. از اهل بیت مطالبه کمک میکند، به خاطر اینکه وقتش را بتواند صرف عباداتش کند. این جزء چیزهایی است که تاریخ باید این را کشف و حل کند. چگونه است که از میان خاندان عظیم خود پیامبر(ص) و آل پیامبر(ص) و شخصیتهای بزرگی که از صدر اسلام تا این زمان که میخواهد در سال 148 ه’ .ق متولد شود، یک قرن و نیم رشد کردند تا چنان خانمی از دنیای غرب، در تقدیر الهی برای پرورش این موجود مقدس، در نظر گرفته شده است.
درباره امام زمان(عج) هم چنین چیزی تقریباً هست و درباره ائمه دیگر هم چیزهایی مثل این هست. این مسائلی است که ما درست نمیفهمیم، در زمان خودشان هم نیستیم که اینها را برای ما توضیح دهند. اگر زمان ائمه بود، این مسائل باز و روشن میشد، در مدارک کلیمیان روی انساب شامخه و ارحام مطهر، تکیه شده که این موجودات مقدس از ابتدای جهان تا به امروز بودهاند که مرتب از شهری به شهری منتقل شدند تا به این جهان آمدهاند، و باز برای مقبرهشان هم همین محاسبات وجود دارد.
این که امام رضا(ع) را از مدینه که عشق آل محمد(ص) است و همه دلهای آنهاست، با تقدیر الهی به خراسان میآورند و اینجا دفنش میکنند، این که تقدیر، حضرت معصومه(س)، خواهر بزرگوار امام را از مدینه میکشاند و در قم به ودیعت میگذارد، اینها اسراری دارد که تحقیقاً درباره جسدهای اینها هم، همین اسرار هست؛ از آن روزی که این مقبره مقدس و این منطقه جای خود را باز کرده و دلها را به طرف خودش جمع کرده است.
خطه خراسان که در آینده میتواند مرکز عظیمی برای اطراف خودش باشد. افغانستان عزیز، چندمین منطقه بسیار حساس و مسلمان نشین، در اشغال شورویها است. در کل مسلمانان شرق ما در پاکستان، هندوستان و آن طرفتر، اینجا باید محوری و مرکزی باشد و جایی باشد که بتواند در مرکزیت عظیم اسلامیمان در دنیای آینده قرار گیرد. ما تحقیقاً نمیتوانیم قانع باشیم به این عظمتی که امروز در مشهد میبینیم. این موجودات با ارزش را در دعاها و ...، مخصوصاً زیارت نامه را که میخوانید، آن تعبیراتی را که آنجا شده، در دنیا از اینها انتظارات دیگر هست، این وظایف الهی، برای آثار بسیار عظیم در نظر گرفته شده است که ان شاءاللَّه خراسان شما و مردم خراسان، جزء افتخار دارندگان این محبت عظیم باشند.
اما بحث دیگر؛ یعنی مطالب روز که در جامعه میگذرد را میگویم. آنچه که به نام انقلاب اسلامی امروز در ایران جریان دارد و نزدیک شش سال دارد از عمرش میگذرد، یکی از مقاطع بسیار مهم تاریخ معاصر ماست که ما نمونه و شبیه آن را در تاریخ اسلام و سایر ادوار تاریخی که بود، نمیبینیم. واقعاً باید فکر کنیم و درباره این صحبت کنیم و این مسأله را یک مقداری بشکافیم تا ملت ما و رزمندگان ما توجه کنند که در چه مقطعی از تاریخ قرار گرفتهاند و جزء چه جریان عظیمی قرار دارند. بنده شخصاً احساس عجز میکنم و میفهمم که خیلی کم میتوانیم از این اقیانوس عظیم برداریم ولی به هر حال این دلیل نمیشود که نگوییم و باز هم کمتر میگوییم. این چیزی که به نام جمهوری اسلامی امروز در دنیا تحقق پیدا کرده، به این آرمی که کلمه اللَّه و لاالااللَّه به صورت هلالی شکل، نشانگر این حرکت است. این دارای ابعاد بسیار عظیمی است و دارای آثار بالقوهایست که اگر صلاحیتهای ما بکِشد، در آینده بروز خواهد کرد که تاریخ از این مسیر آبستن حوادث بسیار عظیمی در کل جهان و به خصوص در محدوده دنیای اسلامی میتواند باشد. من کمی این مسأله را باز میکنم و روی دو بعد کلی آن حرف میزنم که یک قطرهای از اقیانوس است. این مال شماست و برای رهبر شماست و برای رزمندگان شماست، مال این ملت حماسه آفرین است و برای ما نیست و من به عنوان یک سرباز از میلیونها سربازی که دارند برای این کشور خدمت میکنند، میتوانم حساب شوم.
از لحاظ معنوی و مادی هردوی آنها را در چند جملهایی عرض میکنم. از لحاظ معنوی این حرکت را که به نام انقلاب اسلامی جریان دارد، شما از نظر سیاسی نمیتوانید مقایسه کنید با حرکتهای شبیه سیاسی آن که در دنیا اتفاق افتاده است؛ مثلاً حرکتهای مارکسیستی و یا حرکتهای لیبرال خواهی و یا حرکتهای ناسیونالیستی و جغرافیای که برای یک قوم و برای خاک و برای محدوده یک مرز تهیه شده، این جوری نیست و این یک تیپ دیگری است نوع حرکتهای سیاسی اجتماعی که در دنیا اتفاق میافتد مخصوصاً در این قرون اخیر، با قرون بعد از رنسانس و بعد از انقلاب فرانسه و بعد از انقلاب شوروی، وقتی آن حرکتها و انقلابها و نهضتها را آدم میسنجد، محتواها را با محتوای این حرکت مقایسه میکند، امید بسیار نسبت به این حرکت، فراوان میشود که این حرکت تفاوت کیفی بسیار زیادی با سایر حرکتها داشته باشد.
انقلاب اسلامی ایران را ما به عنوان یک حرکت ایرانی و مظلوم محدود نمیکنیم، به عنوان یک حرکت محدود ضد آمریکایی و ضد غربی و یا ضد شرقی، حاضر نیستیم که سطح آن را پایین بیاوریم. ما این حرکت را در کشورمان و با مردم خوبمان، به عنوان احیای حرکت اصیل و عمیق و آسمانی اسلام، حساب میکنیم که بر دوش جبرئیل از آسمان بر زمین آمده و در دل امام زمان(عج) و قلب پیغمبر(ص) جریان پیدا کرده و در اختیار بشریت قرار گرفته است. ما آن حجره محقر امامان را، امروز سایه غار حرا میدانیم که جبرئیل از آنجا با مردم حرف میزند و فکر میکنیم که زبانها و مشتهای گره کرده شما که به طرف سینههای استکبار جهانی میرود و مقاومتهای کم نظیر شما، همان حرکتهای رزمندگان اسلام در بدر و حنین و احد آنهاست، و همان حرفهاست که امروز از اینجا خودش را نشان میدهد و به این دلیل، این حرکت را صاحب پیام میدانیم. نمیتوانیم خودمان را قانع کنیم که فقط برای ایران فکر کنیم و جرأت نداریم از خداوند و از صاحب این جهان که خود را در استخدام قوم ایرانی به زمان فارسی در آوردیم و برای مقطع محدود روی آن حساب کنیم.
یک حرکت عمیق اسلامی برای زدودن آثار ظلم و غبار گرفته اسلام که در طول چهارده قرن تاریخ بشریت دچار مظالم و کینه توزیها و جاهطلبیها و قدرت طلبیها و زورگوییهای افرادی از هر فرقه و گروه در هر گوشهایی از جهان صورت گرفته است. فکر میکنیم که آثار این انقلاب آثار محدود به ایران و مال این زمان نخواهد بود و به این دلیل، توان و نشاطمان بالا میرود و همان طور که رزمندگان مان را بالا میبینیم، آن رزمندگانی که با جهان خود و هستی خود و با تمام موجودیت خود در خدمت این انقلاب هستند و آن خانم بزرگواری که نور چشمش را و فرزندش را که مثل جانش دوست دارد، همراه گوشواره و دستبند ازدواجش میآورد دم اداره بسیج تحویل میدهد، آن پدری که جسد مقدس جوانش را که از جبهه آورده تحویل میگیرد و در کنار او سرود پیروزی برای مردم میخواند، این جور آدمها را نمیشود حساب کرد که برای ایران و برای یک محدوده زمانی معین، این گونه کار میکنند.
خیلی از اینها، آدمهای بیسواد یا کم سواد هستند که خیلی از حرفهایی را که من میزنم، نمیتوانند بفهمند و این گونه مسائل را نمیتوانند تحلیل کنند، اما آن قلبهای منورشان و آن دلهای پاکشان مورد تابش انوار الهی قرار گرفته و روشن هستند و حکمت را خداوند در دل اینها تابانده و اینها را در خدمت این انقلاب گذاشته و یک چیز دیگری اینها میخواهند. واقعاً این فداکاریها و جهادها و گذشتها و این تحملها و این مقاومتها، اینها را نمیشود ما تحلیل مادی کنیم، اینها یک پیام رسالت الهی است که خداوند خواسته از زبان این مردم و با این مردم در زیر سایه این امامان بزرگوار در سایه تعلیمات عالیه مردانی که در تاریخ بشریت مظلومیتشان بینظیر است، از این طریق، آنها را در آسمانها جا دهد. دنیای استکباری هم خیلی چیزها را نمیداند؛ یعنی به ارج و اعتبار این معنویات واقف نیست اما چون جرقههایی را از انقلابها در گوشه و کنار دیده، چیزهایی را میفهمد، وحشتش از همین جاست که این حرکت یک حرکت عادی نیست و این، پیام دارد.
این حرکت به نظر من اگر موفق شود، پیش بیاید و کارش را انجام دهد، آنچنان بنیانی در دنیا بوجود خواهد آورد و آنچنان تمدنی را در این مقطع، پایهریزی خواهد کرد که دیگر با بمب اتم هم نمیشود این پایهها را ترکاند، و اینها خواهند ماند و بشریت را به آن راهی که خدا برایش خواسته هدایت کند.
خیلی فرق و تفاوت است بین حرکتها و انقلابها و قیامها که پیام و محتوایی، این چنین دارند، و حرکتهایی که بیشتر با اهداف مادی و دنیایی حرکت میکنند، شما ببینید؛ مثلاً، جریان حکومت بنیعباس که نزدیک 500 سال بر بخش عظیمی از تمدن آن روز و بر مهمترین اقطاع دنیا حاکم بود، چون صرفاً یک حرکت دنیایی و قدرت طلبی بوده، چه چیزی دنبال خود دارد؟ چه چیزی از بنیعباس به عنوان هدایتگر یک فرهنگ سازنده و یک حرکت انسان آفرین وجود دارد، یا در زمان خودمان، خانواده بسیار شوم و پست پهلوی که یک دهم حکومت بنیعباسیها حکومت کرد، حالا که ما جشن مرگ و زوالشان را میگیریم، از اینها چه چیزی برای عرضه کردن به تاریخ و اعتبار دادن به انسانیت و نشان دادن حرکت انسانها باقی مانده است، پنجاه و چند سال حکومت است که این همه تباهی در آن است، و چیزی نمیتواند عرضه کند.
به همین مقیاس، بقیه چیزها؛ مثل مغولها که دوران طولانی را از اروپا گرفته تا چین، آن چنان تحت کنترل قرار دادند، و وقتی که رفتند چه چیزی از خود به جای گذاشتند؟ اینگونه حرکتها، حرکتهای بیپیام و حرکتهای بیدنباله است. اگر این دنباله داشته باشد، لعنت و نفرین است و فساد، اما یک حرکتهایی هست گرچه محدود، ولی در تاریخ بشریت آن چنان جای خود را باز میکند که در ابعاد تاریخ و از پشت پردههای ضخیم تعصبات نژادی و جغرافیایی و فرهنگی خودش را نشان میدهد، و سازندگی خود را دارد و نمونه آن اسلام و حکومت حضرت علی(ع) و حکومتهای موجود ماست؛ یعنی حکومت جمهوری اسلامی و نمونه عالی آن حرکت، عاشورا است. اینها صاحب پیام هستند، هر چه از سطح اینها پایینتر بیاید و بین آن قرار بگیرد به همان اندازهایی که از این حرکتهای اصیل فاصله میگیرند؛ آثارش کم میشود و به همان اندازهایی که به حرکتهای مادی نزدیک میشوند، ارزشش پایین میآید.
چیزهایی مثل حکومت صفویه را اسم میبرم و یا فاطمیهها را در مصر نام میبرم. ما افکار آنها (صفویه) را نمیپسندیم، تیپی نبودند که اسلام ناب را فهمیده باشند، ولی به هر حال برای خودشان یک پیام داشتند، یک خانوادهای آمدند حکومت کردند و فساد هم زیاد دارند ولی هنوز آثار فرهنگی آنها بعد از گذشت چند قرن، خودش را نشان میدهد، یک سایهایی از پیام در وجودشان بود و بر افکار مذهبی مردم آن روز تکیه کرده بودند که به خاطر آن شعارهایشان ناچار بودند که یک کارهایی انجام دهند.
حالا نهضتی مثل نهضت اسلامی ایران که همه هستی خودش را در سایه مسائل فرهنگی و انسانی و اسلامی میگوید و ادامه میدهد، این بسیار میتواند مؤثر باشد. در ظرف همین مدت پنج سال، شما میبینید که جمهوری اسلامی علیرغم این همه دشمنی و این همه ظلمی که میشود، در دنیا میتواند کنگرههای عظیمی بوجود آورد. اگر میبینید که حضور حجاج ما میان یک میلیون و اندی حاجی در جزیرةالعرب؛ مانند یک کوه است و اگر میبینید که افکار بلند امام بزرگوار ما وقتی که در مجامع دیگر مطرح میشود و دشمنان اسلام را خشمگین میکند و وادار به مقاومت میکند. اینها یک چیزهایی است که آثارش را فوری نمیشود دید اینها پایههاست که برای آینده میتواند کار کند.
اگر میبینید جمهوری اسلامی اینجاست اما در لبنان، مسلمانهای لبنان با حمایت و الهام از جمهوری اسلامی، ضربه به استکبار غرب، آمریکا، فرانسه و... میزنند، و آن طور نیروهای آنها را ذلیل از کشورشان بیرون میریزند، اینها از آثار همین طرز تفکر است. اگر میبینید که امروز یک اسم مبهمی به نام جهاد اسلامی که ما نمیدانیم عاملانش چه کسانی هستند در دنیا غربیها و شرقیها را بیخود میترساند؛ به خاطر این است که اینها از حرکت فرهنگی این چنین میترسند. اینها حرفهای اول کار است و بگذارید از شما یک نسل بگذرد، و بگذارید این حکومت موفق شود و یک نسل را در مدرسهها تا دانشگاهها تعلیم دهد. بگذارید با فشار کار تبلیغی و افشاگری، سینههای جوانهایی که مملو شده از فسادهای فکری در دوران گذشته را صاف کنیم، و بگذارید پایگاههای علمی و تربیتی و دانشگاههای بینالمللی اسلامی در سراسر دنیا به وجود بیاید، و بگذارید ارتباطات زیادتری از جمهوری اسلامی با مجامع دنیا پیدا شود و بعد این آثار را خواهید دید.
این قضیه به اینجا ختم نمیشود، استکبار جهانی از اینها میترسد، آمریکاییها این اواخر که در خلیج فارس ماجراجویی میکردند و صحبت بود که به اینجا بیایند، یکی از آن مغزهای متفکر شیطانشان در یکی از مراکز رسمی آمریکائیها بلند شد و گفت که این حرکت شما بسیار خطرناک است، و اعلام کرد و گفت : من میترسم، رهبر انقلاب اسلامی ایران آیت اللَّه خمینی با این حرکت ما، این مرد بزرگ موفق شود پشت سر هم دو رئیس جمهور ما را از کاخ سفید بیرون بیاورد و کافی است که یک رئیس جمهور بدست آیت اللَّه بیرون کشیده شود و نگذارید این تاریخ به این صورت تکرار شود. شما حرف را از چه کسی و در کجا میشنوید، کجاست قضیه، ایرانی که در طول تاریخ، این قرن گذشته با پنجه سفرای درجه چندم کشورهای غربی میپوسیده، اینجا وزیر و وکیل تعیین میکردند، اینجا شاه و ولیعهد تعیین میکردند، اینجا نخست وزیر و حتی امام جمعه تعیین میکردند، اینجا مرجع تقلید میتراشیدند!؟ همینها حالا اعتراف میکنند که یک روحانی از داخل خانه محقرش در جماران با قدرت انقلابی و اسلامی خود، دو رئیس جمهور را در آمریکا از کاخش بیرون کرده و واقعیت دارد، این مسأله کوچکی نیست، البته برای ما نه ریگان کسی است و نه کارتر، و فرقی هم نمیکند که حالا امام کارتر را برده و ریگان را آورده، مسأله این است که ایران تبدیل شده به یک جایی که آمریکا هم برای تبلیغات داخلیاش و برای انتخاباتش مجبور میشود که روی سیاست اینجا حساب کند. امروز از نظر ستاد تبلیغاتی، هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان در آمریکا، معنای دخالت در خلیج فارس و رو در رویی رسمی با ایران به منزله از دست دادن امکاناتشان است و به هچل افتادن در داخل کشور خودشان است، این یک واقعیت است.
ذلتی که آمریکاییها در لبنان تحمل کردند و خفتی که آمریکاییها، قبلش در ایران تحمل کردند، استکبار جهانی این مسائل را احساس کرد، اینها مربوط به همین بعد معنوی شماست که در انقلابتان وجود دارد والا ما نه سرباز داریم تا در آنجا بجنگد و نه پول داریم تا خرج انتخابات در آمریکا کنیم، حرکتهای معنوی این مردم است که در تاریخ دنیا سرنوشت ساز است. در بعد معنوی این انقلاب حرف زدن زود است و احتیاج به گذشت یک نسل دارد که ملموس شود. روزی که ما دانشگاههایمان و مدارسمان و رسانههای جمعیمان و روزنامههایمان و قرائت خانههایمان و... را، همه این چیزهایی که برای ساختن انسانها ساخته میشود، در آن حد مطلوب بتوانیم تنظیم کنیم، آن موقع است که میتوانیم بگوییم چه کار در دنیا میکنیم و انقلاب اسلامی راه خودش را آنروز میتواند چه طور ادامه دهد.
اما در بعد مادی، من یک تکه کوچک میتوانم بگویم، در بعد مادی اگر کسی به صورت ظاهر حالا نگاه کند، ممکن است که از بعضی قضاوتهای عجولانهایی که گاهی افراد سطحی میکنند، فکر کنند که جمهوری اسلامی موفق نبوده است، امروز وضع مادی و اقتصادی کشور چیز مطلوبی نیست، بر عکس به نظر من و کسانی که مقدار زیادی هم آشنا هستند به وضع اقتصادی کشورمان، و هم به گذشته، فکر میکنم یکی از اساسیترین پایههای یک حرکت مادی و اقتصادی در این کشور ریختهشده که آینده خودکفایی و استقلال اقتصادی و صنعتی این کشور را دارد، تنظیم میکند و پایهاش از اینجا شروع شده است.
در زمان گذشته و امروز اگر ما بخواهیم یک مقایسهایی کنیم با یک مثل کوچک که مطلب را میگویم و یک کمی باز میکنم. رژیم پهلوی یک سیاستی برای این کشور داشت که شبیه سیاست بچه ثروتمندی است که پدرش مرده باشد و اموال بی حسابی بدست او رسیده باشد و این اموال را خرج یک تشکیلات عیاشی کند و یک ساختمان مجلل و ابزار مجلل و عیش و نوش که بتواند یک دوره کوتاهی را بگذراند و بعد دست خالی به گدایی برود و یا به خاطر مسائلی به زندان بیفتد. کشورما در زمان پهلوی چنین وضعی داشت. برای اینکه اینها دنباله حکومت خودشان را نمیدیدند و نمیفهمیدند که این ملت روزی حسابشان را میرسند، بنابراین سیاست اقتصادی مقطعی انتخاب کرده بودند که بسیار خطر ناک بود. آمده بودند و روی اقیانوس نفت و این ماده بسیار پرارزش نشسته بودند و با امکانات فراوانی که از استکبار و وابستگی بدست آورده بودند، برداشت از جیب این مردم و میراث نسلهای گذشته را شروع کرده بودند.
آنها به ریخت و پاش و پرکردن جیب یک عده و راضی نگه داشتن یک قشر، به قیمت محروم نگه داشتن اکثریت عظیم محرومان کشور پرداختند و این کار بسیار خطرناکی بود. در آن تاریخ که این قدر تورم در سطح دنیا نبود؛ اینها روزی شش میلیون بشکه نفت بر میداشتند و میفروختند و پولهایشان را به اجناسی که طبقات مرفه این مملکت میپسندیدند، تبدیل میکردند و دروازهها را باز گذاشته بودند. چنین سیاستی انتخاب کرده بودند. بطوری که امروز بعضیها فکر میکنند، که آن دوره رفاه و فراوانی گذشت که برای خودشان هر چه میخواستند میآوردند، و اصلاً در فکر طبقات محروم نبودند. طبقه محروم آن روز فکر نمیکرد که یخچال داشته باشد، برق داشته باشد. از شصت و یا هفتاد هزار روستای ما کمتر از چهار هزار روستا در تمام دوران گذشته از برق استفاده میکردند و آن هم به خاطر اینکه به یکی از خانمها و یا خاندان پهلوی ارتباط پیدا میکردند. این سیاست خیلی آسان است اما این گونه نمیشود زندگی کرد. ولی اگر کسی بخواهد برنامهریزی کند و موجودی خود را طوری خرج کند که حساب آینده را داشته باشد و برای خودکفایی فکر کند و برای بریدن روابط با دیگران را حساب کند؛ این وضع خیلی فرق میکند.
جمهوری اسلامی در تمام این دوره پنج سال و نیم به جای شش میلیون زیر دو میلیون بشکه نفت فروخته؛ یعنی خیلی کمتر، در حد یک چهارم و وقتی که اوج میگیرد یک سوم.
در مقابل همین مقدار پولی که از نفت به دست میآورد، چون منبع دیگر به غیر از نفت برای تحصیل امکانات خارجی نداریم، در مقابل به جای اینکه اینها را به اشیاء لوکس تبدیل کند و وسایلی که فقط طبقه مرفه را راضی میکند، بخرد، امکانات را به تدریج به همه جا پخش کند تا به دست همه برسد. در گذشته قدرت خرید یک قشر محدودی را، بالا برده بودند و قدرت خرید اکثریت مردم ما بسیار ناچیز بود. از لحاظ اقتصادی اینگونه اداره کردن کشور خیلی آسان است، برای اینکه اکثریتی که هیچ چیز دستش نیست اصلاً بازار نمیآید، چیزی در دست ندارد که بخواهد خرید کند، آن یکی نان و یک مقدار ماست و پنیر میخواهد که آن را میخورد و بعد میرود صحرا و کار میکند.
اگر ما قدرت خرید طبقه محروم را بالا ببریم، هر اقتصاددانی میداند که طبقه محروم به شدت دچار مضیقه میشود؛ مثلاً کارگری که در گذشته بیست تومان میگرفت و یکدفعه جمهوری اسلامی گفت »60 تومان بگیرد«، این چهل تومان اضافی را از فردا میخواهد به بازار بیاورد، برای این چهل تومان اضافی سه برابر قدرت خرید قبلی خود تقاضای یک سری کالاهای جدید از وسایل زندگی نو که با آب و برق میسازد میکند.
اگر این سیاست را رژیم پهلوی میخواست بکار بگیرد، تحقیقاً از عهدهاش بر نمیآمد و زیر مشکلات خُرد میشد، آن یک سیاست خاصی در پیش گرفته بود، این مقدار پول نفت میگرفت، میخواست که این پول را تبدیل به ریال کند تا مصرف شود، تشویق میکرد که مردم به مسافرت بروند، تشویق میکرد که مردم به خارج بروند، برای اینکه ریال به دست بیاورد و از بیرون تشویق میکرد که هر کس هر چه میتواند بخرد و بیاورد؛ به خاطر اینکه بتواند دلارش را تبدیل به ریال کند.
حالا ممکن است که بعضی از آنها خیال کنند که آن موقع چه قدر خوب بود که دلار را هشت تومان میخریدیم و به هر کشوری هم که میخواستیم میتوانستیم برویم، روادید هم نبود. این فرد نمیداند با حسابی که شاه و طرفدارانش در نفت و وزارت بودجه میکردند، ده سال دیگر به کلی وضع نفت جور دیگری میشد و ایران به وارد کننده نفت تبدیل میشد.
خوب! شما آن روز را حساب کنید که کشور چه بلایی سرش میآمد، آنها خیال میکردند که با این جریانها، کارخانه میسازند و کارخانهها منبع درآمد میشود و حالا ما میفهمیم که چقدر راست میگویند. این کارخانههایی که آنها آوردند، همه آنها دلار خور است. یک کارخانه مونتاژی که با صنعت غرب باید بچرخد، اگر جنس خارجی نیاید اصلاً نمیتواند بچرخد، این چنین میخواستند مملکت را به آن شکل اداره کنند، البته گفتن این حرف که ما هنوز موفق نشدیم به آن نقطه مطلوب برسیم، مشکل است، اما جای دقت دارد.
امروز یک سنت پول ارز که ما بدست میآوریم حساب شده است، و آن، جایی مصرف می شود که تبدیل به کارخانه شود و تبدیل به بندر شود و تبدیل به کالای واسطه شود و بتواند مشکلات کشور را حل کند. هر ریا کاری که روی اقیانوس نفت نشسته باشد به آسانی میتواند مردمش را گول بزند! یک نسل را میتواند گول بزند اما نسل بعدی او را نفرین خواهد کرد. حالا شما فکر میکنید که حاجیهای ما میروند عربستان سعودی، میبینند که آنجا در بازار، جنس از ژاپن هم ارزانتر است، چون ژاپن مالیات برای مصرف دارد و عربستان مالیات را هم ندارد، تجار از کارخانه میخرند و میآورند و میفروشند، از خود آمریکا و انگلیس هم ارزانتر است.
یک کشور عربستانی که سه برابر ما نفت میفروشد و یک پنجم ما جمعیت دارد و درآمد توریسم حج و خیلی چیزها دارد و اکثریت مردمش هم یک مشت عشایر هستند و در بیابانها که به این چیزها کاری ندارند و یک سری قشر خاصی از آنها به این چیزها وابستهاند، این کشور را اگر کسی بخواهد مقایسه کند با جای دیگر، آن درست مثل یک خانواده عیالواری است که چندین نفرند و چیزی غیر از بازو و بیل و کلنگ ندارند و یک خانوادهایی که یک ثروت عظیم بادآورده را در اختیار یک بچه نُنُر گذاشتهاند و میگویند تو بردار مصرف کن، این قابل مقایسه نیست.
کشورهای دیگر را ببینید؛ پاکستان و ترکیه و سوریه و مصر را ببینید که در کشورهای عربی و آفریقایی از همه اینها 50 سال جلوتر بوده و ببینید که در آنجا وضع چگونه است، آنها آن امکانات را ندارند، کشورهایی که مثل ما هستند و ما بین اینها واسطهایم، امکانات تا حدودی داریم و میتوانیم نیرومند باشیم به شرطی که درست مصرف کنیم.
این چیزی که به عنوان سیاست اقتصادی جمهوری اسلامی وجود دارد، تصمیم گرفته که منبع ذخایر را تلف نکند و برای نسلهای آینده نگه دارد و حفظ کند و ضمناً کشور را در سایه این چیز بسازد و پایه را محکم کند و این برای استکبار جهانی خیلی سخت است. آنها این طور چیزی را نمیخواهند.
آن از نظر معنویتمان و این حرکت مادیمان - که فقط یک اشارهایی کردم - استکبار را خشمگین کرده و علیه ما هر روز توطئه میکنند. این روزها ما شاهد یک توطئه جدیدی هستیم و آن به کار بردن موشکهایی دور برد است که به شهرها و کشتیهامیزنند ولی کاری از پیش نمیبرد. با بکار بردن اسلحه شیمیایی که فکر میکردند که به جنگ خاتمه میدهند - چون جنگ جهانی را با اسلحه شیمیایی توانستند خاتمه دهند - کاری از پیش نبرد، هجومهای بزرگ تبلیغاتیشان کاری از پیش نبرد، آلوده کردن محیط زیست کاری از پیش نبرده، زدن کشتیها - به قول خودشان محاصره خارک - کاری از پیش نبرد.
آن روزها یک حرکت ناجوانمردانه تبلیغاتی زشتی را علیه جمهوری اسلامی شروع کردند که نمونههایش را میبینید؛ یکی از اینها همین کانال سوئز است. من نمیدانم این استکبار هنوز آنجا چه میخواهد بکند و یک چیز پیچیده مرموزی دارد پیش میآید که ما نمونه آن را در تاریخ ندیدیم و منتظریم جوانب قدری روشن شود. یک روز یک دفعه خبر دادند که چند کشتی در کانال سوئز، در دریای سرخ و باب المندب شمال و جنوب سوئز منفجر شده است، عجیب است، بعد خبر دادند که سازمان جهاد اسلامی که در بیروت و جاهای دیگر معمولاً اسمش با جمهوری اسلامی همراه بوده، گفته که من مثلاً 200 عدد مین در دریا ریختم و مسؤولیت را به عهده گرفته است. هر روز یک کشتی جدیدی از کشتیهای چینی و کرهای و یونانی و انگلیسی در ساحل عربستان و یمن شمالی و در وسط دریا منفجر و غرق میشود که این چیز عجیبی است. مقامات مصری به طور مبهم اعلام کردند که احتمالاً پای دو کشور در این جریان است، اسم دو کشور را نبردند و نمیتوانستند بگویند؛ چون یک دولتی نمیتواند یک اسمی ببرد. البته بعد تفسیر کردند که منظورشان ایران و لیبی است.
برای ما مسأله عجیبی است، از یک طرف میبینیم مین گذاری که یک کار پیچیده امروزی است، این طوری نیست که خیال کنید راحت است و حتی کشوری یا دولتی که قدرتی نداشته باشد، میتواند در دریا مین بگذارد، کشورهایی که نیروی دریایی قوی دارند میتوانند این کار را انجام دهند، به این سطحی که اینها گفتند، ما در منطقه، کشوری که این قدرت را داشته باشد، نمیشناسیم که 200 عدد مین بکارد و کشتیها هم این چنین غافلگیر شوند و وسط دریا بمانند. برای خود ما که یک کشور نسبتاً نیرومندی در منطقه هستیم البته از لحاظ نظامی - در این سطح و در یک بار مین گذاری و غافلگیر کردن کشتیها یا غیر مقدور است و یا بسیار بسیار مشکل است. کشورهای منطقه اکثرشان نمیتوانند این کار را انجام دهند، این کار را یا شورویها میتوانند بکنند یا آمریکاییها و یا اسرائیلیها که آنجا هستند میتوانند انجام دهند، یا یک برنامه بین المللی میتواند باشد، باید قدری صبر کرد تا روشن شود که قضیه چه بوده است.
از آن طرف آدم تعجب میکند که استکبار جهانی که یکی از کارهایش این است که ما را همیشه ضعیف و در حال سقوط و نادان نشان دهد! حالا جا خالی کند و بگوید که ایران این قدر قدرت دارد؟ این قدر دستش باز است که میتواند کانال سوئز را که سخت محافظت میشود و دریای احمر را که در طرف غربش، فرانسویها در جیبوتی و خود آمریکاییها در سومالی و در خود مصر و این طرف عربستان و یمن شمالی و شمالش را اسرائیل و کل ماهوارههای دنیا زیر نظر دارند، چطور اینها در دنیا چنین قدرتی دارند و به اسم ایران اعلام میکنند که ما این همه مقتدریم و دستمان به آنجا میرسد؟
اینها سیاستشان این طوری بود که بگویند ما کاری از دستمان بر نمیآید، از این طرف هم میبینیم، کاری را که جمهوری اسلامی نکرده، اینها میخواهند در تمام دنیا بگویند که ایران آبراههای دنیا را ناامن میکند و دنیا را به بحران میکشد، این را علم میکنند تا کل دنیا را از ما وحشت زده بکنند. یک کلمه رادیوی ما گفته، بعد آن رادیوهای عربی که معلوم نیست، چه کسی مسؤول این است، اظهار کردهاند: یکی از برنامههای رادیوی عربی ایران تشویق کرده وگفته که خوب سیلی به صورت استکبار جهانی زد. حالا اگر در رادیو عربی ما، یک گوینده خاصی چنین حرفی زده باشد، این چه سندی است، این چه ارزشی دارد که دنیا این همه روی آن هیاهو راه میاندازد.
قضیه هواپیماربایی بسیار مرموز است، من نمیدانم چه برنامههایی درست میکنند؟ ما اطلاع دقیق داریم و قبل از اینکه هواپیمارباهها به ایران بیایند، هواپیمای فرانسه را آوردند و از طریق فلسطینها به ما اطلاع دادند. اینها اطلاع دادند که فرانسویها مایلند که چنین صحنهایی پیش بیاید. از طرف دیگر هواپیمارباهایی را که ما گرفتیم، اعتراف کردند که یکی از مقامات در فرودگاه فرانکفورت با اینها همکاری کرده و اینها را به هواپیما برده است.
یک جریانی است که آدم ریشهاش را نمیداند که چیست؟ یک هواپیما به ایران میآید، آن سر و صداها بلند میشود و روزنامههای فرانسوی هیاهو بلند میکنند که این هواپیمارباها اسلحه نداشتند ولی وقتی که آمدند به ایران، اسلحه پیدا کردند! اینها میخواهند بگویند که اینها ایرانی بودهاند، حالا این قدر اینها نادان هستند. خوب! ایران در خاکش میخواهد به اینها اسلحه دهد؟! اگر اینها از خود ما باشند و ما دستمان در این جریان باشد، دیگر ما چرا به آنها اسلحه بدهیم؟ با همان اسلحههایی که از آنجا هواپیما را با آن ربودهاند آوردند و با همان اسلحهها هم در اختیار ما هستند. آنها طوری نیستند که اسلحه بخواهند! در هواپیما اگر اسلحهایی بود، دست اینها بوده - حالا کم یا زیاد. هیاهو راه انداختند و همه روزنامه نوشتند و شلوغ کردند که ایران دستش در هواپیماربایی بوده است. بعدش هم بلافاصله هواپیمای ما را که در آستانه سفرهای حج مورد نیاز است، توسط نوکرانشان - که این ضد انقلاب داخلی که به اهرمهای جاسوسی و نوکر اجنبی در داخل تبدیل شده - میربایند.
شماببینید چه تهاجمی درست میکنند، کانال سوئز و ربودن آن هواپیما از یک طرف، و ربودن این هواپیما از طرف دیگر. تبلیغات دنیایی هم از یک طرف، به جمهوری اسلامی هجوم میآورد. آمریکا و فرانسه و شوروی و ارتجاع منطقه چه چیزی از جان ما میخواهند؟ اینها حساب میکنند که اینجا یک مسأله سادهای نیست! این حرکت عظیم و بسیار عمیق حرکت خودکفایی، حرکت صحیح اقتصادی و حرکت فرهنگی و انقلاب اسلامی، انقلابی که در آینده میتواند پیام خود را به همه نسلها برساند.
انقلابی که امروز بیش از یک میلیارد مسلمان مستمع دارد. انقلابی که امروز در اقصی نقاط شرق در اندونزی، مالزی و حتی در دل روستاهای چین کمونیست، مسلمانهایی آنجا چشم و گوششان به انقلاب باز است، و انقلاب در این طرف، در جزایر دور افتاده اطلس و در کنار آمریکا و بیخ گوش کاخ سفید، در مسجد عظیم واشنگتن، پیشتازان این انقلاب آنجا فریاد این انقلاب را بلند میکنند و مستمع دارد.
انقلابی که اینها، یا راست یا دروغ از یک اسم مبهمی به نام جهاد اسلامی اینقدر میترسند که حادثهایی مثل حادثه کانال سوئز را که از عهده یک کشور ابر قدرت برمیآید، به عهده جریان مبهم میاندازند. اگر واقعاً جهاد اسلامی وجود داشته باشد! و این قدر قدرت داشته باشد! حساب دیگری باید روی آن باز کرد. یک چنین انقلابی اینها را ترساندهاست، و این انقلاب شماست. این را امروز در عید مولود امام رضا(ع) به شما زوار امام رضا(ع) عرض کنم که بدانید که اگر زحمت کشیدهاید، اگر شعار دادهاید و اگر تظاهرات کردهاید و اگر در جبهه خدمت کردهاید و اگر عزیزانتان را در جبهه و یا در انقلاب تقدیم کردهاید و اگر معلول دادهاید و اگر اسیر دادهاید و اگر مفقود دادهاید و اگر زیور آلات خود را تقدیم انقلاب و جبهه کردهاید و اگر همیشه پشتوانه این انقلاب بودهاید و هستید، بدانید که سود عظیمی بردهاید. خداوند به دست شما و کمک شما، این راه انبیاء را از طریق کشور عزیزمان ایران که امکانات فراوانی برای الگو شدن به یک کشور اسلامی را در خودش دارد، به انجام میرساند و شما، همه در وحی الهی و رسالت انبیاء شریک هستید.