سخنرانی در دیدار با خانوادههای شهدای بیتالمقدس
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«
از احساسات پرشور برادران و خواهرانی که با صداقت و صمیمیت و حُسن ظن به بنده که خودم را هیچ لایق این همه محبت نمیدانم، ابراز میکنند، تشکر میکنم و امیدوارم که خداوند به ما و مسؤولان دیگر این کشور توفیق بدهد که قدر شما مردم خوب و احساسات عمیق اسلامی را بشناسیم و بتوانیم به وظایفمان عمل کنیم. به مناسبت اینکه مجموعه برادران و خواهران حاضر در این جلسه ارتباطی با شهدا و شهادت دارند - چه از خانوادههای معظم شهدا و چه کسانی که راه شهادت را انتخاب کردهاند - فکر میکنم بهتر این باشد که من یک مقدار درباره شهادت و ارزش شهدا حرف بزنم.
از بهترین واژههای تاریخ که در ادبیات همه ملتها آمده است، همین کلمه "شهید و شهادت" است و این کلمه با همه مشتقانش و در همه زبانهای دنیا و در همه جریانهای تاریخ ساز دنیا ارزش و اعتبار خودش را در همه طول تاریخ حفظ کرد، حق هم همین است که باید این کلمه معزّز، محبوب و مطلوب بماند. دلیلش هم این است که در پشت و محتوا و صاحب این کلمه چیزی وجود دارد که هیچ کسی نمیتواند منکر ارزش و اعتبارش باشد. این کلمه ارتباط پیدا میکند به افرادی که در راه هدفشان و به خاطر آرمانهای مقدس که حق تشخیص دادهاند، عزیزترین و با ارزشترین موجودی خودشان را تقدیم کردند. این خیلی مهم است که موجودات زنده که نیاز به تداوم حیات دارند و هیچ چیز برایشان از حیاتشان عزیزتر نیست، این حیات را در کف دست بگذارند و با احتیاط و با اراده و میل به راه هدفشان تقدیم کنند. اینها آدمهای ممتازی در دنیا هستند.
البته در بین شهدا کسانی هم هستند که به دلیلی در این جریان قرار میگیرند خودشان شاید زیاد انتخاب شهادت نکرده باشند ولی آن سعادتی است که خداوند به اینها داده و در این مسیر قرار گرفتهاند اما معمولاً تیپ شهدا در همه مسیرها آنهایی هستند که با اراده و انتخابگر وارد این معرکه شدند. با یک تشخیص، پشت این فداکاری یک تشخیصی خوابیده است که آن هم بسیار معنادار است؛ یعنی کسی نشسته فکر کرده، زندگی را سنجیده، آینده را سنجیده، خدا را سنجیده و راه خدا را سنجیده، آثاری که بر مرگش در این راه پیش میآید حساب کرده آن ارزشهایی که به خاطر آنها حاضر شده خون خودش را به پای نهال آن ارزشها بریزد و آنها را شناخته با این آگاهی حاضر شده است که این راه را برود. دل از خانه و خانواده و زن و بچه و از بستگان بکند. این یک تشخیص، فهمی، ادراکی، حکمتی، نوری، خداوند در دلی گذاشته که بهتر از دیگران توانسته تشخیص بدهد و به آن راه رفته است. انسانهای اینجوری سوژه این واژه و این تاریخ سازی را تشخیص دادند و این آگاهی آن نور را به آنها داده و آثار شهادتشان هم در تاریخ همیشه روشن است.
این مسأله سومی که میخواهم بگویم مهمتر از آنها هست و آن اینکه معمولاً حرکتهای تاریخی موفقیتهایشان را از خون شهدایشان اخذ میکنند. اگر فرض بر این باشد همه کسانی که در این کار میخواهند شرکت کنند بخواهند زنده بمانند و در آینده همه بخواهند از دست آوردهای آن حرکت شخصاً استفاده کنند، اصلاً حرکت مبارزه و شهادت و فداکاری پیش نمیآید چون همه میخواهند بگویند ما برای آینده بمانیم و خدمت کنیم. بنابراین اگر موفقیتی در یک حرکتی بوجود میآید، این مرهون خون کسانی است که حاضر شدند شهید بشوند که این حرکت را پیروز کنند و نسل آینده از ثمرات این حرکت استفاده کنند و همیشه هم همینجور بوده، هیچ وقت غیر از این نبوده، شما از تاریخ صدر اسلام و تاریخ انبیاء دیگر و حرکتهای بعدی را نگاه کنید میبینید یک عده پیشتاز رفتند شهید شدند و در اثر شهادت آنها حرکت موفق شده، وقتی که موفق شده از ثمره این حرکت دیگران استفاده کردند.
بنابراین کسانی که در تاریخ بعد از این حرکت وجود دارند، اینها با همه وجودشان لمس میکنند که اینها ثمره خون شهدا است. پس ارزش خود اینها، آگاهی خود اینها و آثاری که در تاریخ از خون اینها باقی میماند، اینها همه چیزهایی که دائماً این کلمه و این واژه که آئینه آن واقعیتهاست را نشان میدهد، این را عزیز و گرامی میدارد.
نکته مهم این است که همیشه هم در این حرکتها، بهترینها پیشتاز هستند، خوبها هستند که شهید شدند. چون خوبها شهید شدند نمیتواند این واژه ارزش نداشته باشد، چون این واژه آیینهای است که میخواهد آنها را نشان بدهد و اگر یک حرکتی آن جوری فکر کند که ما خوبهایمان را برای آینده حفظ کنیم و آدمهایی که خیلی پر ارزش نیستند و کم ارزش هستند، اینها را بفرستیم شهید بشوند، این انحراف است، این موفقیت ندارد و اصلاً چنین کسانی دنبال شهادت نمیروند. خوبها و ممتازها و چهرههای با ارزش اگر آنها پیشتاز شهادت نباشند، آن روح شهادت و شهادتطلبی نمیتواند در جامعه جای خودش را باز کند.
بیجهت نیست که تقدیر الهی این چنین است که افرادی مثل حمزهسیدالشهدا(س) عموی پیغمبر(ص) مایه دلگرمی مسلمانان بود، شجاع، متخصص، با سواد و از لحاظ شخصیت اجتماعی شناخته شده و ممتاز بود و تا او بود پشت مسلمانان گرم بود و در آن فیلم محمدرسولالله(ص) دیدید که تا او بود، پشت مسلمانان گرم بود و مشرکان تا او را میدیدند، در میرفتند و این یک واقعیتی بود. معلوم است که چنین کسی برای جامعه مسلمین خیلی مفید بود همه دلشان میخواست که او بماند اما او در جنگ احد شهید میشود برای اینکه معنا و ارزش شهادت روشن بشود؛ یعنی شهادت این قدر مقام عالی است که حمزهای که این همه خوب است و این همه ارزش دارد باید شهید بشود که این راه، راه آبرومندی باشد و همیشه به فکر این نباشد که گوسفندهای پیر را قربانی کنند باید ارزشمندها باشند.
حضرت امام حسین(ع) بهترین نمونه دیگر است. چه کسی نمیداند که امام حسین(ع) کسی که 60 سال شخصیت جمع کرده بود. از زمان صدر اسلام تا سنه 60 این شخصیت امام حسین(ع) مثل ماهی شده بود که در شب تاریک بدرخشد و خانواده امام حسین(ع) وقتی که میخواهند این راه را تثبیت کنند تقدیر الهی چنین است که خانواده امام حسین(ع) بیایند و خود امام حسین(ع) بیاید و ابوالفضل(س) بیاید و همراه امام حسین(ع) چهرههای عظیمی مثل حبیببن مظاهر و مثل سعیدبن عبدالله و که هر یک را حساب کنید - این آدمهای مشهوری که ما حالا در جامعه خودمان داریم، خاک پای آنها نمیتوانند باشند - این تیپ را میفرستند تا شهید بشوند برای اینکه معلوم باشد که شهادت چیزی نیست که برای آدمهای کم عرضه گذاشتهاند بلکه این را برای بهترینها گذاشتهاند.
الحمدلله در جمهوری اسلامی این جهت حفظ شد، ما الان وقتی که به این چند سال پشت سرمان نگاه میکنیم میبینیم مثلاً رئیس جمهورمان، آقای رجائی، جزو شهداست، نخست وزیرمان، آقای باهنر جزو شهداست، رئیس دیوان عالی کشور، شخصیت ممتاز این کشور، آیتالله بهشتی جزو شهداست، چند نفر از وزرای معروف و محبوب این کشور جزو شهدا هستند. بیش از سی و چند نفر از نمایندگان خیلی خوب مجلس شورای اسلامی جزو شهدا هستند. نزدیک هزار نفر از طلبههای بسیار خوب حوزه علمیه قم، روحانیون بزرگی مثل اینها جزو شهدا هستند، افرادی مثل شهید صدوقی، شهید دستغیب، شهید قاضی، شهید مطهری، شهید مفتح، شهید هاشمینژاد و تیپهای اینجوری که در جامعه و محیط خودشان بسیار بزرگوار بودند و یک شخصیت بسیار بزرگی داشتند، در جامعه چقدر جا افتاده بودند، اینها جزو شهدا هستند. من نمیخواهم بگویم که اینها به شهدای گمنامی که ما اسمشان را به دلیل فراوانی نمیتوانیم ببریم یا نمیشناسیم، اینها پیش خداوند یک جور دیگر تفاوت داشته باشند، چه بسا بعضی از این شهدای گمنام از لحاظ خلوص و صفا و نزدیکی با خدا از آنها هم پیش خداوند مقربتر باشند، از آن جهت مهم است که چهرههای مشهور، مهم و جا افتادهای که همه قبول دارند که حضورشان در جامعه مفید است؛ یعنی هر کس الان فکر کند میبیند که اگر الان مرحوم بهشتی در جامعه بود چقدر میتوانست برای این انقلاب مفید باشد، کسی که اینجوری است، باید شهید بشود برای اینکه ارزش شهادت، ارزش این راه برای همه روشن باشد.
ما هر چقدر خوب باشیم خودمان و شهادتمان بیشتر از خودمان میتواند کار کند، دلیلش هم این است که آن آدمی که نگاه میکند میبیند ارزش این راه چقدر است که این آدم با این خوبیهایش در این راه خون و جانش را داده است. معلوم است که اینگونه افراد و هر چقدر بهتر از این افراد فدا بشوند میارزد اینکه همه ائمه ما غیر از امام زمان(عج) که هنوز ظهور نفرمودند، شهید هستند یا به اسم و یا جور دیگری، اینکه علیبنابیطالب(ع) پایان عمرش را با یک شمشیر در محراب عبادت شهید میشود، اینکه تاریخ ما تاریخ شهادت است، اینها هم نشان میدهد که این چه راه خوبی است.
بنابراین این آگاهی اگر در مردم باشد و ارزش شهادت را بشناسند، هیچ وقت ذلیل نمیشوند ولی ملتی اگر ارزش شهادت را نداند و ارزش راه خودش را نداند به مادیات زندگی پست چند روزه دنیا توجه کند و با خورد و خواب و شهوت و ... زندگی خود را تمام کند، علت اگر اینجوری باشد همه میآیند و سلطه پیدا میکنند، ضعیف میشود، ذلیل میشود و دستش پیش دیگران دراز میشود به دنیا میچسبد، از پرواز در ملکوت عقب میماند راه خدا را به راه شیطان ترجیح نمیدهد و شیطان به طرفی که میخواهد میکشد، همه این بدبختیهایی که مال مردم دنیا پرست است.
در همین رابطه خانوادههای شهدا هستند. بسیاری از شما خانوادهها، شما مادرها، شما همسرها وقتی که میبینید که یک آدم به این خوبی از دست دادید تحقیقاً آدم با کم کردن و از دست دادن ظاهری یک چنین عنصر ارزشندی یک رنجی دارد. فراق، خودش رنج است آن هم فراق انسان عزیز و محبوب، اما یک مقدار آدم به عمق آنچه که پیش آمده توجه کند، خیلی میتواند خودش را خوب تسلیت بدهد. بالاخره یک بار است و یک جان است و از ین کالبد هم به بیرون میرود دیر و زود هم خیلی فرق نمیکند.
آدم وقتی به پشت سرش نگاه میکند بنده الان میبینیم 50 سال عمرم گذشته، پارسال، 10 سال پیش و 30 سال پیش همه یک جور پشت سرآدم به نظر میرسد. چند سال دیگر هم آدم در این دنیا نیست این همه آدم بودند و الان نیستند. یک بار این جان از بدن بیرون میرود و یک بار ما از هم جدا میشویم این تمام میشود چه بهتر که این جوری بشود، حالا که میخواهد و این نشدنی است و حتماً پیش میآید یک جوری پیش بیاید که ارزش بماند.
شما الان هر وقت در ذهنتان بیاورید که عزیزی از دست دادید حالا در کنار امام حسین(ع)، علی اکبر و قاسم در بهشت خداوند و در زیر درختان و در کنار انبیاء و اولیا بابالی که خداوند به او داده و هر جا که میخواهد پرواز میکند و بر همه جهان مسلط است و قرب جوار خدا را کسب کرده و قدرت شفاعت برای دیگران دارد و خونش هم این مردم را هدایت میکند، آن بچه شما که در یک محله از دست رفته آن بچه شما به خاطر او سالهای سال بچهها به اسم او از خون او برای راه حق الهام میگیرند. در مدرسهای که بچه شما شهید شده، بچههای مدرسه به یاد او خوب میشوند، در روستایی که یک بچه از دست داده آن روستا به یاد او و در سر مزار او خوب میشوند و به راه حق میروند، چه مقدار بچههای منحرف وقتی که میبینید دوست و همکلاس و همکارشان رفته و آنجوری شده آنها هم اصلاح میشوند. در کارخانه که کارگر شهید رفته آن کارخانه جان میگیرد. وقتی که این آثار را هم برای بچههایتان ببینید، مقامشان را هم ببینید، شفاعتشان را هم ببینید فراق هم که بالاخره بود یک روزی از هم جدا میشدیم و وصل آخرتی هم به هر حال پیش میآید اگر ما راه او را برویم و مسیر او را قبول کنیم و در آرمان او شریک باشیم در قیامت هم با او هستیم و خدای نکرده اگر از لحاظ روحی با او فاصله بگیریم، فراق اصلی قیامت میشود آن موقعی که آن در جوار خداست و ما در زمره شیطانیها باید زندگی کنیم، فراق اصلی آنجاست.
بنابراین برادران ارجمند سپاهی و فداکاران، خانوادههای عزیز شهدا با اینکه مشکل است و من این را میپذیرم به هر حال انسان انس دارد و انس انسان را رنج میدهد و دل کندن از مأنوس، اما محاسبه میتواند برای ما توجیه کند که بهترین راه را شهدای ما رفتند و همه چیز این انقلاب و آینده این انقلاب مرهون خون شهداست همانطور که امروز تاریخ ما مرهون خون شهدای صدر اسلام، شهدای کربلا و شهدای احد و شهدای سایر جنگها و خون بهای دوران تاریخ صدر اسلام و بعد از صدر اسلام است.
من این افتخار را برای خودم که گاهی خداوند توفیق میدهد با خانوادههای شهدا هم جلسه باشیم و با آنها حرف بزنیم و آنها اظهار صحبت کنند نسبت به کسی که خاک پای شهدای آنها هم نمیشود، مایه غرور میدانم و برای شما صبر بیشتر و مقام بیشتر پیش خداوند تقاضا دارم و امیدوارم با حضوری که ارواح شهدای ما در خانواده و جامعه دارند، موفق بشویم آرمان مقدس آنها را به خوبی پیاده کنیم که شادی روح آنها هم در این است که ببینید آن اسلامی که آنها به خاطرش شهید شدهاند کسانی اینجا هستند که آن اسلام را اجرا کنند و آن تفنگی که در میدان جنگ از دست آنها روی زمین افتاده کسانی هستند که این تفنگ را برداشتند و علیه کفر به کار میبرند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته