سخنرانی در دفتر حزب جمهوری اسلامی استان تهران
از اینکه این توفیق به دست آمد که برادران و خواهران همراه و همکار در حزب جمهوری اسلامی را در مجلس شورای اسلامی زیارت کنیم، خدا را سپاسگزاریم و امیدواریم که این ملاقاتها و وقت صرف کردنها منشأ یک اثری در زندگی ما - چه شخصی و چه حرکتهای حزبیمان - باشد. حزب جمهوری اسلامی ـ که حالا چهار سال از عمرش میگذردـ کمکم موفق شده که جای پای خودش را در جامعه و انقلاب محکم بکند و در افکار عمومی ملتمان و در ذهن مردم خارج از کشور که به روند انقلاب در این کشور توجه دارند، به عنوان یک واقعیت جا افتاده و مؤثر برای انقلاب مورد قبول باشد. روزهای اولی که شروع کردیم و با آن سرعتی که حزب جمهوری نیروها را به شکل اسمی و ظاهری جلب کرد، به یکبار میلیونها ]نفر[ آمدند، اسم نوشتند و غیر از اسمنویسی در برنامههای حزب هم که گاهی راهپیمایی و گاهی جلسات بود و گاهی رأیگیری و انتخابات، شرکت میکردند و همراه بودند. ما در آن شرایط آمادگی جذب آن همه نیرو را به صورت حزبی نداشتیم. لذا، از همان روزهای اول به فکر افتادیم که سیستم کامپیوتری را برای حزب تأسیس کنیم که از قدرت دست و قلم، مطلب خارج بود. به همین دلیل سرعت توجه مردم، وحشت مخالفان اسلام و مخالفان خط راستین فقاهت و امام خیلی زیاد شد. اینها آن روز فکر میکردند، حزبی که در بدو تولدش میلیونها نفر را با خودش لااقل در دفترها آورده، اگر اینها وضعشان تثبیت بشود و شکل تثبیت شده حزبی به خودشان بگیرند، نیروی شکستناپذیری میشوند و هیچ کاریشان نمیشود بکنیم و از لحاظ سیاسی آن قدر قوی خواهند شد که دیگر فاتحه مخالفین به کلی خوانده میشود. خوب! آن روزها شیطنتهایی که میدانید، کردند تا قداست حزب را بشکنند و فکر تشکیلاتی را از سر مردم بیرون کنند. یک مقدار شاید موفق شد، خیلی کم و یک مقدار هم ما خودمان به خاطر توقع مردم ـ که خیلی فراوان بود و نداشتن امکانات و ضعیف بودن کادرمان ـ موفق نشدیم که مردم و داوطلبان را جذب بکنیم. احتمالا، عناصر فرصتطلب هم بودند که وارد تشکیلات شدند و به دفترها نفوذ کردند، آنها هم مشکلی برای ما بودند. در مجموع، نه ما میتوانستیم آن موقع این همه نیرو را جذب بکنیم و مخالفین هم این جور که میدانید، عمل کردند و آن شور و هیجان روزهای اول کمکم افت کرد و روال عادی خودش را گرفت، ولی اثر سمپاشیهای مخالفان بود تا اینکه لیبرالها سقوط کردند و امکانات تبلیغاتشان از دستشان گرفته شد و آنها دیگر نمیتوانستند کارشان را ادامه بدهند. آنها که رسوا شدند و آن گروهکهای دیگر هم که رسوا شدند و جریانهای وابسته به چپ هم که از میدان در رفتند، هر اندازه که آنها ساقط میشدند، مردم توجهشان به حزب جمهوری اسلامی بیشتر میشد؛ یعنی عمق توجه بیشتر میشد. حالا در سطح ظاهر، مسأله شکل دیگری دارد، در این چهار سال ما کمکم با عملکرد و رفتارمان آنجایی که با ما در ارتباط بود و شناخت واقعی پیدا کردند، ]در [جامعه جای خودمان را به طور عمیق باز کردیم. این شکل ظاهری و آن هجوم ظاهری یک قدری به هم ریخت، اما پایهها شروع به محکم شدن کرد و ریشهها شروع به پیشرفتن و تغذیه کردن از عمق دل مردم. از احساسات کم شد، به تعقّل و خرد اضافه شد، محاسبه شد، با محاسبه با ما رابطه برقرار شد. بعضی از فرصتطلبها حذف شدند و بعضیها خود به خود شناخته شدند.در این چیزهایی که میبینید یک نکته وجود دارد و آن این است که چون رقیب حزبی جدی در سطح جامعه وجود ندارد، خود به خود یک حالت عطشی از مردم به سوی حزب کمتر میشود و اگر یک روایتی بود، درگیری بود، مردم برای اینکه به تشکیلات مورد اعتمادشان پناه ببرند، تظاهر بیشتری میکردند حزب جمهوری را علم بکنند. الان آن حالت هم نیست. دیگر اینکه الان یک حالت واقعی تفکری به خود گرفته است و حزب جمهوری اسلامی ایران پایههایش را روی دوش کسانی دارد که با تحلیل و فکر و منطق به این نتیجه رسیدند تا در حرکت تاریخ یک کشور و یک فکر و یک انقلاب تشکیلاتی متناسب با آن باشند. الان چنین کسانی حاضرند با حزب کار بکنند و وقت بگذارند و نیرو مصرف کنند و باز ما یک شیوهای انتخاب کردیم و آن این بود که در دادن مسئولیتها تعّصب گروهی و تعّصب حزبی به خرج ندهیم. البته، گروه تشکیلاتی را یک امتیاز مثبت حساب کردیم؛ یعنی اگر دو نفر مساوی پیدا شود، یکیشان تشکیلاتی و یکی فاقد عنصر روح تشکیلاتی، ما این تشکیلاتی را ترجیح میدهیم؛ به خاطر این روحیهای که ]به[نظر ما یک درک اضافی است، که دارد، ولی اگر از تمام جهات مساوی باشند، زیاد اتفاق میافتد که افرادی غیرحزبی و حزبی در کنار هم قرار میگیرند. اگر برای یک مسئولیّتی صلاحیّت بیشتری در آن غیرحزبی ببینیم، درنگ نمیکنیم و میگوییم مسئولیتهای کشور را با مصالح حزبی مخلوط نمیکنیم و آن مسئولیت را به او واگذار میکنیم. این راهم مردم کمکم فهمیدند. البته، هنوز تهمت تعّصب را خیلی جاها میزنند، اما تهمت است و واقعآ در عمل تا آنجا که ما را شناختند، ثابت کردیم که ما صلاحیت برایمان مطرح است، نه تعّصب. البته، برای افراد حزب یک صلاحیت اضافی قائلیم و آن روح تشکیلاتی است. این خودش یک امتیاز است، این هم باز باعث شده که افراد فرصتطلب خیلی از اینجا نتوانند استفاده کنند. این هم یک نوع تصفیه است و در حزب نقطه عطفی از یک جهت به طرف توسعه و تعمیق حزب و از یک جهت هم به ضرر حزب در هفتم تیر سال 60 پیش آمد که برای ما یک چیز عظیم بود. آن شهادت 72 تن و از دست دادن آن شخصیتها، مخصوصآ شهید مظلوم آقای بهشتی، از لحاظ تشکیلاتی برای ما ضربه عظیمی بود. ما در مجلس 27 نفر از بهترین نمایندههامان را از دست دادیم که خیلی در مجلس مؤثر بودند و در سطح کشور، حزب و در دفتر مرکزی و نیروهای اساسی، عنصرهای خیلی جالبی را از دست دادیم که میدانید، خسارت زیاد بود، منتهی دنبال آن سمپاشیها و کارهایی که دشمنان ما کرده بودند، آن فاجعه و آن مظلومیت حزب و آن هدف معین شدن حزب برای ضدانقلاب و دشمنان اسلام توجه مردم را به آن هیاهو گرم کرد و جو مسموم غبارآلود تبلیغاتی ضد اسلامی یک دفعه پاک شد و مردم با فضای بازتری با واقعبینی به حزب توجه کردند. آن فاجعه حزب را در یک مرحله جدیدی قرار داد، ولی باز ما اینجا از نو یک مشکلی پیدا کردیم که آن نداشتن بعضی از نیروهایی بود که آنها حزب را اداره میکردند. این درست در دو نقطه مخالف هم بود، موقعی بود که ما نیاز داشتیم به توجه مردم که جلب شده بود، نیاز داشتیم، و همان موقع بود که این نیروها را از دست داده بودیم؛ نیروهایی که در بین آنها کسی مثل شهید مظلوم بود.معلوم بود که ما چقدر چیز از دست دادیم تا جایگزین بکنیم. مشکل بود. از طرفی تروریسم هم دیگر به اوجش رسیده بود. این چند نفری هم که باقی مانده بودند که بیایند و اداره بکنند، ناچار بودند احتیاط بکنند. کارهای حزبی هم نیاز به ملاقات، جلسه و به رفت و آمد دارد. تا آن موقع همه ماهه مسافرتمیکردیم، هر یک از ماها چند شهر میرفتیم، به مساجد و دفاتر حزب میرفتیم. این عملها را ناچار شدیم یا تعلطیل کنیم یا محدود کنیم؛ به خاطر وضع تروریسمی که بود و خطری بود، بایست این کارها را میکردیم.دوره اول مردم هجوم آورده بودند، ما اصلا کادر نداشتیم، در دوره دوم دوباره مردم یک قدری حساب شدهتر هجوم آوردند، این دفعه ما کادرهامان یک مقداریشان رفته بودند. البته شخصیتهایی که بیشتر میتوانستند مؤثر باشند، رابطهشان مشکل شده بود و لذا حقآ باید گفت، از این استقبال دوم مردم، از آن موج احساسات قوی دفعه دوم هم ما به خوبی نتوانستیم استفاده بکنیم. خوب! شاید به دلیل اینکه دوباره مردم را جذب نکردیم روند تمایلات مردم رفته رفته دیگر جهت معکوس به خود میگیرد. میآیند به دفتر مراجعه میکنند، کسی نیست که آنها را قبول کند، با آنها حرف بزند، میخواهند بیایند، خدمت کنند، جایی را نمیبینند.طبعآ، ما تا امروز که به اینجا رسیدیم، هنوز نتوانستیم یک تشکیلات متناسب با سطح درخواست مردم داشته باشیم. این یک واقعیتی است. الان در وضع موجود که خوب احزاب دیگر نیستند و فعالیتی ندارند، حزب جمهوری اسلامی هم کارها و نیروهای تشکیلاتیو آموزشی و سایر کارهایش در یک سطح کافی نیست که به نیازهای تحزّب مردم جواب کافی بدهد. الان تقاضا بیشتر از قدرت جذب است و این مسئولیت ماها را زیاد میکند. دشمنان ما هم این مسأله برایشان تلخ است که حزب جمهوری اسلامی در بین گروه و حزب و اینهایی که در این مملکت از پیش بوده و بعد از انقلاب همه رفته رفته افت کردند و حذف شدند، پایدار و سربلند و موفق مانده و دارد کار میکند و ریشههایش را محکم کرده است. این برای مخالفین ما مشکل است، البته حالا دیگر آن شکل قدیم را ندارند، حالا دیگر آن جوری نیست، ولی هستند و چون هستند، ما باید مواظب سمپاشیها و شکلهای آنها باشیم.حالا مثلا یک جور دیگر سمپاشی میشود، مثلا میآیند و میگویند اصلا تشکیلات را برای چه میخواهیم، ولایت فقیه داریم، روحانیت هست، این روحانیت تشکیلات است. خودش همه جا هست، مسجد دارد، امام جمعه دارد، واعظ دارد، مرکز دارد، روش دارد، تلاش دارد و خودش حزبی است. میخواهیم حزب را چه کار کنیم؟ خوب! این یک نوع مخالفت مرموزانهای است که با عصای جدیدی راه میرود و با این عصا میخواهد مثلا یک جوری قلمداد کند که روحانیت و حزب در مقابل هم باشند. از آن مغلطهکاریهای شیطنتآمیز است که باید مواظبش بود. ما باید مواظب باشیم که این حرفها را خوب روشن بکنیم. روحانیت یک تشکیلات به آن معنا نیست که آنها خیال میکنند. روحانیت یک جریان هدایتگر مذهبی، اجتماعی خالص است که وظایف خودش را به خوبی دارد انجام میدهد و همانهایی که خودشان روحانی هستند، بیش از آنهایی که از این حرفها میزنند، روحانیاند و بیش از آنها خدمات روحانی دارند. آنها خودشان در تهران و در سایر شهرستانها، همانطور که میدانید، تشخیص دادند و احساس میکنند باید یک تشکیلاتی باشد که به غیرروحانیون و نیروهای متفرق، سازمان بدهد، آموزش بدهد، هماهنگ بکند و در حرکت سیاسی اینها را هدایت بکند و در جریانات عمومی کشور اینها را در خدمت انقلاب بگیرد. خود ما هم روحانی هستیم، روحانیون دیگر هم هستند، میآیند در همین حزب هم وظایف روحانیاشان را انجام میدهند. این یک جریان خاص پرورش استعدادهای سیاسی اجتماعی مردم است؛ از هر طبقهای و از هر قشری، تا اینها بتوانند فعالانه در مسائل سیاسی موضع بگیرند و در مسائل اجتماعی کشور فعال بشوند.روحانیت در ارتش هم میرود، در سپاه هم میرود وزارتخانهها میرود، در کارخانهها میرود، در روستاها میرود، همه جا میرود و برای مردم ارشاد میکند، باید به حزب هم بیاید و ارشاد هم بکند، غیر از این چیز دیگری نیست. این مغلطهای که میکنند که نگذارند این جریانات سیاسی و مذهبی آموزشدیده خاص که میتواند در این جریانات کشور مؤثر باشد، وجود داشته باشد. مسأله دیگر این است که خودمان باید مواظب باشیم. دشمنان خیلی از آن سوء استفاده میکنند. اینکه نقاط ضعفی اگر در حزب، در واحدهای حزب، در افراد حزب ]وجود[ داشته باشد، این را به نام کل حزب علم میکنند و این از مشکلات امروز ماست؛ مثلا، در یک شهرستانی ممکن است یکی بد عمل کند این را یک جوری به رخ میکشند، خدمت امام ببرند، به مجلس برسانند، به جاهای دیگر میروند، میگویند که حزب جمهوری اسلامی این جوری کرد. یک شخصی مثلا در یک واحدی، شخصآ آدم ناصالحی است، این را به نام کل حزب مینویسند. البته، این چیز تازهای نیست، و همیشه این جوری بوده است. معمولا، این جوری است، منتهی دشمن وقتی که باشد، از این خوب استفاده میکند، یک روحانی فاسدی پیدا میشود، هر جا مینشینند میگویند که روحانیت این جوری است.دشمن حکم کلی از آن درست میکند، یک نماینده مجلس - نعوذ باللّه - اگر خوب نباشد، اگر یک کارکن یک واحدی خوب نباشد، این کار را میکنند. دشمن در حزب جمهوری اسلامی حساب شده و زیرکانه و رندانه حرکت میکنند. لذا شما و همه ما باید بیدار باشیم که بدیهای شخصی ما محدود به شخص خود ما نمیماند، ضررش را همه میخورند، عده زیادی دارند مخلصانه خدمت میکنند. اینها همه را ضعیف میکنند، این خیلی گناه بزرگی است، این گناه اثرش زیاد است، اینکه قرآن به خانواده پیغمبر(ص) میفرماید؛ به زنهای پیغمبر خطاب میکند و میفرماید: مثل بقیه مردم نیستید. با صراحت در قرآن آمده که هر یک از شماها گناهی بکند، کیفرش دو برابر است و خدمتتان را هم دو برابر به شما ثواب میدهیم علتش همین است، برای اینکه خانواده پیغمبر(ص) اگر منحرف بشود، اثرش روی این میرود و پیغمبر(ص) و اسلام را بدنام میکند.کسانی که به یک حرکت و جریان مقدسی مرتبط هستند، آنها هم همین برنامه و همین وضع را دارند؛ یعنی یک نفر آدم حزبی الان اگر کار بدی بکند، خودش شخصآ بد کرده، گناه کرده، اما به این دلیل که حزب را آلوده میکند، این گناه بزرگتری است و اثرش هم این است که ما باید تحمل بکنیم که عیبی را به حزب بچسبانند و در جاهای دیگر هم بگویند و زحمات دیگران را هم از بین ببرند.متأسفانه، این را باید بدانیم و همه شماها مطلع باشید که در گوشه و کنار و در شهرستانها افرادی هستند که در حزب هستند، یک کارهای نامناسبی هم گاهی انجام میدهند، حرکتهای ناصحیحی میکنند، یک کارهای نامناسبی هم گاهی انجام میدهند، حرکتهای ناصحیحی میکنند، یا سوءاستفاده از حزب میکنند و خبرش وقتی به ما میرسد که آثار سوء اجتماعیش را گذاشته است.باید یک مدت زحمت کشید و آن را ترمیم کرد. یکی از مشکلات دیگری که ما داریم در بعضی از شهرستانها و بعضی واحدها اختلافات محلی را در حزب کشیدند. معکوسش هم هست، مثلا سپاه یا نهاد دیگری با یک فردی از افراد آنجا مخالف است، این را به حساب حزب میگذارند، حزب به ماجرای اختلافی که کاملا مال شخص است کشیده میشود و این شخص باید این تقوا را داشته باشد و اگر بخواهد آن اختلاف را داشته باشد، خودش را از حزب کنار بکشد که حزب را آلوده نکند یا آنها باید این تقوا را داشته باشند که اگر با فردی از افراد یک دفتر حزب اختلاف دارند، این حساب را به نام حزب تمام نکنند. حالا مطلب زیاد است. انشاءاللّه ما خرده خرده در ملاقاتهایی که با سایر دوستان خواهیم داشت، ریزهکاریها را تذکر میدهیم. فقط من تذکر کلی را الان به شماها میدهم که مواظب باشید. حالا که حزب جمهوری اسلامی محکم شده و ریشه پیدا کرده و حکمت تکاملی خودش را با ریشه محکم و با خرد و تشخیص مردم آغاز کرده و دارد پیش میرود، ما را آسوده نخواهد گذاشت و از هر جهت که بتوانند مانع سر راه ما میگذارند. ما باید سعی کنیم بیدار باشیم، مواظب باشیم، با تعلیماتی که به بچهها میدهیم، با آموزشهایی که به بچهها میدهیم، نگذاریم که بتوانند از چیزهای بیپایه برای حرکت حزب مشکل بتراشند و از طرفی وقت زیادتری باید صرف کنیم. یک تشکیلاتی که امروز در سراسر ایران ]فعالیت دارد[، احتیاج به وقت دارد، احتیاج به نیرو دارد، احتیاج به کارکردن بیشتر دارد. اگر ما خیال کنیم که منهای ما این خودش رشد میکند، این نمیشود. حتمآ این طوری نیست و باید با تلاش و کوشش و وقت مصرف کردن ما این تشکیلات نوپا کار خودش را بتواند انجام بدهد و رسالتش را به پایان برساند. عجله هم نکنید، اگر اهداف به سرعت رشد بکنند، اشکال از هم پاشید نشان خیلی سریعتر پیش میآید، ولی اگر درست، قدم به قدم، این قدم اول را محکم کنند، قدم بعدی را بگذارند، این میماند. اگر حزب با این شکلی که تا به حال حرکت کرده، هفت، هشت سال دیگر، ده سال دیگر این طوری پیش برود، آن موقع در جمهوری اسلامی ایران نهادی پایدار میشود که میتوان رویش حساب کرد. در حفظ و تداوم انقلاب میتواند پشتوانهای باشد و مایه آسودگی خاطر مردم باشد. خوب! من دیگر فرصتم تمام شد. انشاءاللّه که در ملاقاتها و فرصتهای بعدی با شما بیشتر صحبت کنیم. والسلام علیکم و رحمه الله