سخنرانی آقای هاشمی در جمع گروهی از جوانان پیرامون فلسفه روزه در اسلام و ماه رمضان
سخنرانی در جمع گروهی از جوانان
ماه مبارک رمضان، فلسفه روزه و صیام و تحمل رنج و مشقت و صبر و ریاضت که بر انسان تحمیل شده، رابطه مستقیمی با زندگی اجتماعی و سعادت جوامع انسانی دارد.شاید برای جوانها ]و[ کسانی که فکر و ذهنشان کنجکاو است، مخصوصآ نو جوانان که مایلند برای هر چیزی دلیلی پیدا کنند و چیزی را بدون دلیل و برهان نپذیرند، این فکر و روحیه خوبی است که امروز نسل جوان ما دارد.برای اینکه وقتی با مسائل دین و دستورات و تکالیف اسلام برخورد میکنند، علامت سؤال زیادی مطرح است. ما در برخورد با جوانان، مخصوصآ بچههای محصل، این روحیه را به شدت میبینیم که مایلند، هر چه میشنوند و هر دستوری که به آنها میرسد، دلیل و علت و حکمت و فلسفهاش را بدانند.نمیخواهم بگویم که چرا چنین هستید، بلکه، مایلم تشویق کنم. این روحیه کنجکاوی مایه تکامل و ترقی شماست.البته، مشروط به اینکه جامعه ما در سطحی از فرهنگ باشد، که جواب این سؤالات و این چراها را شما درست بگیرد. اصولا، در برخورد با اصلاح جامعه، مربیان و مصلحان اجتماع چند جور برخورد دارند و از طرق مختلف وارد میشوند. اسلام هم برای خودش یک رویه و برنامه خاص آورده که من اشاره میکنم.اسلام معتقد است، بدون افراد صالح، نمیتوان جامعه صالح و با سعادت داشت؛ یعنی اگر شما فکر کنید با رهبران صالح با برنامههای صحیح برای اداره کشور و با سیاست، اقتصاد، اخلاق و روابط اجتماعی درست ـ منتها اینکه مردم جامعه خودشان سالم تربیت شده باشند ـ میشود. جامعه سالمی ساخت، اسلام این را قبول ندارد و سخت معتقد است که راه اساسی ساخت یک جامعه سالم و آزاد و سعادتمند این است که از افراد جامعه شروع کنیم.افراد جامعه را بسازیم؛ تربیت به روی افراد برود. اگر افرادی که مواد خام جامعه و تشکیل دهنده جامعه هستند، خودشان تباه، فاسد، خود خواه، انحصارطلب توسعه طلب، خود پرست، سود طلب، بداخلاق و متجاوز باشند، شما هر قانون و هر دستور و هر رهبر و هر مسؤولی و هر برنامهای داشته باشید، همه چیز هدر میرود و از دست انسان کاری ساخته نیست.زور و فشار و کیفر و مجازات و تحسین و تشویق و ثواب یک مقداری میتواند جامعه را اصلاح کند و دهدرصد میتواند مؤثر باشد. قسمت عظیم اصلاح را باید در پاکی و صلاح افراد اجتماع جستجو کرد. اسلام برای این منظور برنامههای سازندهای طرح کرده است که عبادات است.ما خیال میکنیم، صرف نماز خواندن، روزه گرفتن و حج رفتن و ذکر و دعا خواندن و احیانآ به مستحبات پرداختن، بدون توجه به محتوا و واقعیتهای این عبادات کار ساز است. این اشتباه است. این یک اشتباه از این طرف و یک اشتباه هم از آن طرف ]است[ که عدهای روشنفکر و کسانی که با دید روشن فکری، میخواهند جامعه و دین و خدا را تفسیر و تحلیل کنند، فقط به جنبههای اجتماعی عبادات توجه میکنند؛ مثلا، میگویند: گفتهاند، روزه بگیرید که گرسنگی بکشید و درد دل گرسنگان را بفهمید، من نمیخواهم بگویم، این فلسفه روزه نیست؛ میخواهم بگویم، فلسفه روزه چیز دیگری است. ]فلسفه [نماز چیز دیگری است که بحثم را میخواهم روی آن ببرم.البته، اینها هم هست. یک عده از این طرف عبادات را یک سری مراسم خشکی میدانند و میگویند ما چه میدانیم خدا این طور گفته است. یک عده آمدهاند، خیلی روشنفکر شدهاند، میگویند نه، نماز گفتند که ورزش کنیم، وضو گفتند که تمیز باشیم، غسل بکنیم که تمیز بشوییم، روزه بگیریم که به درد دل فقرا برسیم. و یا مثلا معدههایمان کمی تصفیه شود.اینها همه هست؛ یعنی، در فلسفه عبادات اینها هم هست، اما روح مسأله چیز دیگری است. اسلام میخواهد از طریق عبادات، مواد خام اجتماع را بسازد؛ انسانهای پاک و با فضیلت که در حرکت اجتماعی، اگر چنین انسانهایی وجود داشته باشند، جامعه را به طور اتوماتیک و بدون فشار خارجی سالم و پاک نگهداری میکنند.هر مقدار شخصیت و مسؤولیت انسان در جامعه بیشتر باشد، این سازندگی واجبتر است و نیاز بیشتری به آن داریم؛ مثلا، برای پیغمبر اکرم(ص) نماز شب و عبادت در شب، آن طوری که از آن استفاده میشود، واجب بوده، ولی برای افراد معمولی چنین چیزی نیست، برای اینکه پیغمبر(ص) باید جور دیگری ساخته شود.به پیغمبر(ص) خطاب میشود: که شما موظفید پاسی از شب را بیدار بمانید. برای اینکه شب خلوت است، شب اشتغال کمتر است، شب مراجعات مردم کمتر است و تو در آن لحظاتی ]هستی[ که میتوانی با خودت خلوت کنی و فکر کنی. آن ساعات را صرف قیام و عبادت و مطالعه و فکر و ذکر درباره خدا بکن و آخرش میفرماید:برای اینکه ما بار سنگین رسالت و رهبری مردم را به دوش تو میخواهیم بگذاریم.من خودم، در زندگی خود با تجربه و محسوسات عینی، این مسائل را تجربه کردهام، معمولا، در زندگی اجتماعی، این طوری که حالا زندگی میکنیم، آن قدر گرفتاریم که به خودمان نمیرسیم و مثل بقیه مردم روز را تا آخر شب کار میکنیم، تا نفسی داریم، کار میکنیم و بعد میخوابیم تا صبح، یک نماز معمولی مثل همه میخوانیم و دنبال کارمان هستیم. این یک حالی است پیشآمدها که برای من شده ـ یک وقتی هم باز داشت شدیم و به زندان رفتیم ـ حالاتی پیش میآید که انسان تنهاست، بیکار است و خلوتی هست. امکان راز و نیاز هست و انقطاع از عوامل بیرون هست. رابطه انسان با زن و بچه و امکانات و مال و دوستان قطع میشود، رابطهاش با خدا قویتر شده و دریچهای به سوی خدا به رویش باز میشود. در آن حالت، انسان حالت سازندگی عبادت را میفهمد.برای یک زندانی، نماز شب خواندن چیز خیلی مهمی نیست ـ زندانی مسلمان ـ یک زندانی در طول 24 ساعتش در یک سلول مثلا یکی دو متری زندگی میکند و هر وقت هم که خوابش گرفت، میخوابد. شب و روز فرقی ندارد، هر وقت دیر خوابش میبرد، میتواند نماز بخواند، نماز قضاها را آدم آن وقتها میخواند.این چیزی نیست، ولی حالت سازندگی عبادت را میخواهم بگویم. من مثلا در چند ماهی که تنها بودم، در آن حالت که فرصت میشد نماز را با آمادگی و با حوصله و در خلوت بخوانم، احساس میکردم که وجود انسان، با وجود حالات دیگرش به کلی فرق کرده، یعنی، آدم خودش را از تمام قیود زندگی آزاد میبیند و ]اگر[ آن حالت را که یک آدم زندانی دارد، حفظ کند، در جامعه بیاید و نصف آن حالت خوب باشد، تمام زندگی انسان آباد و آزاد است. هیچ کس به کسی بد نمیکند. اثر عبادت شب را قرآن به پیغمبر(ص) میگوید: خیال نکن نمازهایی که روز میخوانی، با نمازهایی که شب میخوانی، یک جور است. آن نمازهایی که در دل شب میخوانی و آن حالتی که نیمه شب از رختخواب بلند میشوی و با خدا به راز و نیاز میپردازی، اثر دیگری در وجودت دارد و انسان دیگری میسازد و تو جور دیگری تربیت میشوی. اگر میخواهی بار سنگین رسالت را به دوش بکشی، برای تو که پیغمبر(ص) هستی، واجب است که لااقل نصف شب را بیدار بمانی و با خدا راز و نیاز کنی.آن حالت سازندگی عبادت و ذکر و یاد خدا برای این است که انسانی بسازد که این انسان در جامعه، احساس مسؤولیت کند. انسانی که با خدا چنین رابطهای برقرار کند، محال است که با برادران و خواهران دیگرش و مردم دیگر رابطه تجاوز و زور و دروغ و غیبت و فساد و بی انصافی و زورگویی برقرار کند.حالا سراغ روزه میرویم. اول یک تذکر بدهم، بعد سراغ روزه میآیم امام، این رهبر و امام بزرگوار شما به حق معتقدیم یکی از عواملی که این انسان را این طور ساخته است ]که[ یکپارچه ایمان و فدارکاری و گذشت و شهامت و شجاعت است، این است که نماز شب این مرد، گویا در مدت چهل سال اخیر ترک نشده است، به طوری که من شنیدم، یکی از خصوصیات ایشان این است که تا هر مقداری از شب که بیدار باشد، به محض اینکه خوابید، نزدیک صبح بیدار میشوند و نماز شب را میخوانند و تا نزدیکی طلوع خورشید، این قطعه را برای ارتباط با خداوند قرار دادهاند.این قطعه وقت مال خودشان است، در آن موقع خلوت و تنهایی و فرصت مطالعه درباره خدا و فکر و ذکر خدا، ایشان را همه روزه و همیشه آسیب ناپذیر میدارد.احمد آقا پسرشان میگفت: حتی روزی که مثلا از عراق به کویت تبعید میشدند، تا نزدیک صبح بیدار بودند و در بین راه این حالت را حفظ کرد. ما همین را در مورد حضرت زینب(س) داریم. یکی از همراهان حضرت زینب(س) میگوید که من در تمام مسافرت کربلا و مدینه تا کربلا، و دیگر مسافرتها، همراه زینب (س) بودم و یک بار ندیدم که نماز شبش ترک شود و کوفه که رسیدیم، دو روز پشت سرهم، بعد از شهادت برادرش، آن مصیبتها و آن دوندگیها برای حفظ بچهها تحمل کرده بود؛ فقط آن روزی که در جلوی در کوفه بودیم، نماز شب را نشسته خواند، دیگر قدرت ایستادن نداشت. خداوند به پیغمبر (ص) میفرماید: شما بخشی از شب را بیدار باش و عبادت کن که مال خودت است، وقت تو به خودت میرسد و خداوند از این طریق شما راممکن است به مقام بلندی برساند. از این صحبتی که کردم، یک نتیجهگیری میکنم:حالا ماه رمضان است. بیدار شوید و تصمیم بگیرید، آنهایی که وقت دارید، این سنت را حفظ کنید و خود و دین و جامعهتان را با مدرسه سازندگی که نماز شب است، بیمه کنید که بسیار در زندگی انسان مؤثر است.روزه، نمیخواهم بگویم آن خاصیتهایی که گفتم. ندارد؛ چرا، روزه اثر سلامتی جسمی برای انسان دارد، ریاضتی است که روی بدن انسان هم اثر میگذارد، و وقتی انسان گرسنگی را تحمل میکند، توجه به گرسنگی فقرا هم میکند. و مخصوصآ در خطبه شعبانیه پیغمبر(ص) یکی از چیزهایی که پیامبر میفرماید، این است که: با گرسنگی و تشنگیتان به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت بیفتید که اگر یاد آن مشکلات بیفتید، اصلاح میشوید.اما روح روزه چیز دیگری است. روح روزه، تمرین مقاومت است؛ مقاومت در مقابل هواهای نفسانی و تمایلات انسانی. شما وقتی که روزه میگیرید، اگر روزه واقعی بخواهید بگیرید، دائمآ باید با نفستان مبارزه کنید. تا بیدارید و تا در جامعه هستید، باید کنترل نفس کنید.آدم روزهدار، حالا غذا نخورد، آب نخورد، میوه نخورد و سیگار نکشد، یک بخش کار است. بخش عظیمش چیزهای دیگر است. اگر بنا باشد، اینها را نخورید و هر دروغی که میخواهید بگویید و خیال کنید که باز هم روزه واقعی گرفتید، اشتباه کردید.روزه هست، تکلیف ادا شده، دیگر واجب نیست که بگیرید، روز قیامت هم شما را زجر نمیدهند که چرا روزه نگرفتید، اما خاصیت روزه اینجا تمام نمیشود.خاصیت روزه این است که تمرین مقاومت در مقابل همه انحرافات باشد. در خیابان میروید، اگر روزهای معمولی، وقتی نگاهتان به یک زن میافتاد، یک وضع دیگری داشتید، باید با ماه شعبان و شوال فرق داشته باشد.باید توجه کنید که شما در حال ایجاد رابطه با خدا هستید. باید بدانید که چشمتان روزه است. اگر یک کاسب هستید و روزهای دیگر در برخورد با مشتری و فروش جنس رویههای خاصی داشتید، ]در[ ماه رمضان تمرین کنید جور دیگری عمل کنید.حرفهایتان باید حساب شدهتر باشد. دیگر هر چه شنیدید، نقل نکنید و هر چه به زبانتان بیاید نگویید و هر گونه که دیروز قضاوت میکردید، امروز هم قضاوت نکنید. راجع به مردم هر جور حرف زدید و هر بدخلقی که کردید، همه باید عوض شود. در خانه برخوردتان با خانمتان، با بچههایتان، با پدر و مادرتان باید عوض شود.اگر تمرین باشد، یعنی تمرین حق، صلاحیت، عدالت، پرهیز از رشوه گرفتن، تجاوز کردن، گرانفروشی، کم فروختن، کلاه سردیگری گذاشتن، ]در [حق دیگران تجاوز کردن، حق کسی را پایمان کردن. اگر روزهای دیگر دم صف میرسیدید و یک جوری خودتان را جلو میزدید که زودتر خودتان را به ترازو برسانید، امروز باید سعی کنید که سر جای خودتان بایستید. همان عدالت را اجرا کنید.اگر میخواهید روزه ]دار[ واقعی باشید، این تمرین حقیقت و واقعیت، آن هم نه یک روز، نه یک هفته، یک ماه ـ سی روز ـ شما این را داشته باشید، بسیار سازنده است. آدمی که از زیر بار یک ماه تمرین و ریاضت و ممارست باید بیرون بیاید، برای مدتی بیمه است.حالا با این تعبیری که میگویم، معانی بعضی روایات را میفهمید. روایاتی دارد که ماه رمضان هر شبی چند نفر آدم را از آتش جهنم آزاد میکند. شب آخر ماه رمضان که میشود، به اندازه همه شبها آزاد میکند.اینها قراردادی نیست. طبیعت روزه این است؛ یعنی، آدمهایی که دارند تمرین میکنند، این تمرینات آدم را به یک مرحله میرساند که از جهنم نجات پیدا میکند و همین طور حالت تصاعدی دارد که در شب آخر انسان به اوج تمرین میرسد.حالا، اسلام میخواهد با این برنامه که همراه این برنامههای دیگر هم است - فقط روزه نیست؛ عبادات دیگر هم هست ـ آدم بسازد و جامعه اسلامی که افرادش این طور ساخته شده باشند، غیر از این جامعه ماست. این را بدانید، شما انقلابی هستید، جامعه ما نشان داد جامعهای انقلابی، با شعور، شجاع، دلیر، باگذشت و شهید ده است، اما بعد از انقلاب نشان داد آن جامعهای که اسلام ساخته باشد، به آن شکل هنوز نیستیم.در یکی از جنگها وقتی که مسلمانان شرکت کردند و جانانه جنگیدند و دشمن را خوب شکست دادند، با حالت غرور مسلمانان برگشتند. پیامبر احساس غرور را در چشمان مسلمانان از جنگ برگشته دید. به مسجد آمد. لشکر از جنگ برگشته و مردم هم که به استقبال آمده بودند و جوانان شجاعشان که جنگ را فتح کرده بودند، برگشته بودند، مردم با شور و هیجان ]به[ استقبال آنها آمده بودند و اینها هم با خوشحالی در میان مردم بودند. پیغمبر(ص) در این حالت، غرور و وجد و شادی احساس کرد که باید در این جا یک درسی به اینها بدهد و فرمود که این قدر خوشحالید؛ برای اینکه جنگ کوچکی را فتح کردهاید، ولی خوشحالی واقعی، موقعی است که شما در جهاد بزرگ و جنگ عظیم پیروز شوید.اصحاب تعجب کردند و گفتند، آقا! این جنگی که ما برگشتیم، از خطرناکترین جنگهای جزیره است. پیغمبر(ص) فرمود نه، آن جنگ بزرگ در درون وجود خود شماست. آن جنگ، جنگی است که هر روز با خودتان دارید، آن جنگ، جنگ با تمایلات نفسانی و شهوات و تجاوز طلبی انسانهاست. اگر در آن جنگ پیروز شدید، میتوانید بگویید که جامعه شما پیروز است و انقلابتان پیروز است، والا نه، ما حالا و در گذشته، این حرف پیامبر را نقل میکردیم و یک چیزی هم از آن میفهمیدیم. اما انسان اگر بخواهد کلمات پیغمبر(ص) را بفهمد، باید شرایطی مثل شرایط پیغمبر(ص) برایش به وجود بیاید تا بفهمد امروز جامعه ما یک آزمایشگاه برای تفسیر و تحلیل کلمات پیامبر شدهاست. ما در جنگ با شاه پیروز شدیم، آمریکا را خوب بیرون کرده و شکست دادیم، در میدانهای مبارزه با رژیم، جانانه مبارزه کردیم، آنها را از پای درآوردیم و پیروز شدیم و در جهاد اصلی پیروز شدیم. ولی به نظر میرسد که در جهاد اکبر و مبارزه با تمایلات نفسانی پیروز نیستیم و دچار کمبود و ضعف هستیم.شیطان که طرف جنگ ماست، نفس اماره که در صف مقابل ماست، در این درگیری وسیع و همه روزه و همه جانبه بر ما پیروز میشود. اگر شما امروز نابسامانی در کشورتان میبینید، کشور ما یک کشوری نیست که به طور طبیعی دچار نابسامانی باشد. ما اگر همه در مبارزه با تمایلات خودمان پیروز میشدیم و همه ما انسان فداکار میبودیم و همه در افق دیدمان به غیر از خودمان، مردم را میدیدیم و به خاطر یک دستمال، قیصریهای را به آتش نمیکشیدیم و به جای خودمان جامعه را میدیدیم، جامعه ما امروز یک جامعه مرفهی بود.ولی متأسفانه، ما دیدیم که این طور نیست. ما روزهای اول، فکر میکردیم بعد از پیروزی، چون مردم خیابانها را از خودشان میبینند و کشور را از خودشان میبینند و فاتح کشور هستند، یک جور دیگر رفتار میکنند. دیگر احتیاج به این همه پلیس و این همه مأمور رانندگی و جریمه و فلان نیست، ولی برعکس دیدیم که دوبله و سوبله ماشینهایشان را وسط خیابان وِل میکنند.دیدیم، از چراغ قرمز عبور میکنند، دیدیم، به هر شکلی که میتوانند تخلف میکنند، این یک دید کوچک قضیه است. گفتیم، دیگر این مغازهدارها که حالا کشور را و جامعه را از خودشان میبینند، یک مقدار مراعات میکنند. شما دیدید که از آزادی سوء استفاده کرده، احتکار کردند، گرانفروشی کردند، چند برابر روی جنس کشیدند، بازار سیاه به وجود آوردند و همینهایی که دیدید، در میدان سیاست هم گروههایی که عمرشان را زیر خفقان گذرانده بودند و فهمیده بودند معنای آزادی چیست، حالا که آزاد شدند، به جای اینکه از این آزادی استفاده معقول کنند، به کثافت کاری و جنایت رو بردند. افتادند به آدم کشی، ترور، دروغگویی، شایعهپراکنی. به جای روزنامه نوشتن، فحش نوشتن و انتقادات بیجا کردن، مسلح شدن، برخلاف قانون حرکت کردن، این طور بامسائل اجتماعی برخورد کردند.اینها نشان عدم عمق انسانیت در وجود انسان است. خواهران و برادران عزیز میخواهم از بحثم نتیجه بگیرم. درسی که از بحث من میگیرید، این است که : توجه کنید این ماه رمضان و این روزهها و نمازها و عباداتی که میکنید و در مساجدی که میآیید و - ان شاءالله - دعا و نماز که میخوانید، مجموعه اینها باعث شود که آخر ماه رمضان یک چیز دیگری باشید و به قول خود قرآن: «یا اَیُّهاالَّذینَ اَمنوا کُتِبَ علیکم الصِیام کما کُتِبَ علی اَللذینَ مِن قَبلکُم لَعَلَّکُم تَتقُّون» همه مطلب است.خدا میفرماید: ما به شما گفتیم که روزه بگیرید، همان طور که به امتهای قبل گفتیم. در همه امتها و انبیاء گذشته دستور روزه بوده است. ما نخواستیم که شما بیجهت گرسنه و تشنه باشید و رنج بکشید، نه؛ گفتیم شما متقی باشید، یعنی، شب عید فطر که - ان شاءالله- رسید، یک درجه تقوا در درونتان افزایش یابد.تقوا چیست؟ تقوا از وقایه به معنای سفر است؛ به معنای محافظت است، یعنی یک پوششی در اطراف وجودتان به وجود بیاید که این پوشش شما را از انحراف به گناه حفظ کند؛ یعنی در داخل وجودتان یک نیرو احساس کنید که هر جاگناه پیش میآید، دست شما را بگیرد و شما را عقب بکشد و نگذارد به طرف گناه بروید.این را تقوا میگویند. اگر بعد از روزه ماه رمضان و براثر روزه و عبادت ماه رمضان به این مرحله رسیدید و در وجود خودتان احساس یک نگهبان کردید و فهمیدید نگهبانی هست که شما را از ظلم، تجاوز، گناه، ستم، فحاشی، بداخلاقی و سوء رفتار حفظ میکند، بدانید که روزه مؤثر است.به امید اینکه ما این نتیجه را از این ماه مبارک و از این روزهای بسیار مقدس بگیریم. والسلام علیکم و رحمه الله