سخنرانی آقای هاشمی در جمع کارکنان دفتر نشر فرهنگ اسلامی پیرامون وضعیت تبلیغات در سابق و نیاز جمهوری اسلامی به نشر کتاب
سخنرانی در جمع کارکنان دفتر نشر فرهنگ اسلامی
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
دفتر نشر آن روزهایی که تأسیس شد، هدف خالص اسلامی اجتماعی داشت و در پیانگیزههای کسب نبود. آن روزها، پایگاههای محدودی برای مبارزین و برای کسانی که علاقمند به افکار اسلامی بودند وجود داشت. صدا و سیما، مطبوعات رسمی، تئاتر و سینماها و کلاسهای درس دانشگاهها و هرجا که کار فرهنگی رسمی مربوط به دولت میشد؛ به طور کلی در خدمت دشمنان اسلام بود. یک عده زیادی هم از مذهبیها با اینکه مسلمان و متعهد هم بودند، اما اهمیتی هم به نماز، روزه، حج، حوزه و زیارت نمیدادند و فکر نسل نو را هم نمیکردند. یک عده معدودی هم بودند که به فکر بودند و فکر میکردند که وظیفه آنها است که حالت مذهبی را انتشار دهند و در مقابل تبلیغات منحرف کننده، پایگاههایی داشته باشند که حداقل اتمام حجت شود و حداکثر سموم آنها را پاک کنند و کار مذهبی عمیق را تقویت کنند.
ما معتقد بودیم بدون این ممکن نیست که بتوانیم جامعه را به طرف مسائل اجتماعی - سیاسی بسیج کنیم. خوب! یک مسائل محدودی بود، محل درس ما در حوزهها بود، بدون شک همه مساجد، حسینیهها، جلسات هفتگی هم دست این گروه نبود و اکثراً دست دیگران بود، منتها در جاهایی که شناخته شده بود، تا کسانی که مایل بودند، میتوانستند بیایند.
یکی از مسائل ما، انتشارات بود. خوب! تا سال 42 که هر کسی نوشتهای داشت، به یک شکلی منتشر میکرد و مسأله زیادی از آن جهت نداشتیم، منتها کسی هم برای نویسندگی در این زمینه وجود نداشت. از سال 42 به بعد که مبارزه شروع شد. کسانی پیدا شدند که میخواستند بنویسند، بگویند و نشر بدهند. از آنجایی که دستگاه رژیم متوجه شد، امکانات نشر برای ما بسیار محدود شد. سازمانهای انتشاراتی جرأت نمیکردند که با ما همکاری کنند. اگر کتابی، یک کمی رنگ و بوی خاطرات رژیم را میداد، انتخاب میکردند و چاپ میکردندو میرفتند نشان میدادند. یک کار بسیار خوب آن روزها که احساس میشد نیاز است، این بود که پایگاههای انتشاراتی داشته باشد و این کار به صورت مختلف انجام میشد.
غیر از ما؛ یعنی غیر از مذهبیها همان چپیها به همین روش دست زده بودند. خوب! ما استحقاق بیشتری داشتیم، و با آنکه متن جامعه ما مذهبی بود ولی جریانات کوچکی که غیر مذهبی بودند، بیشتر از ما امکانات داشتند. ما امکانات این جوری نداشتیم ولی امکانات طبیعی خیلی داشتیم. به هر حال یکی از کارهای خوب، تأسیس دفتر نشر بود. آن موقعیتی که آقای باهنر داشتند و رفتارشان جوری بود که یک نوع غفلتی در رژیم نسبت به ایشان به وجود آورده بود. آن حساسیتی که رژیم نسبت به ما داشت به آنها نداشت، بنابراین با یکی از دوستان شروع به کار کردند و این دفتر را تأسیس کردند که یکی از مراکز امکانات خیریهای بود که ما هم در آنجا دست داشتیم و پولشان را حاضر بودند در مبارزه خرج کنند. به هر حال آنجا راه افتاد و همان موقع هم خیلی خدمت کرد و بعد از انقلاب هم که کار زیاد کرده است.
ما معتقدیم که دفتر نشر همچنان همکاری خود را با این حکومت که کاملاً اسلامی است و رو به اسلامی شدن کامل دارد، ادامه میدهد و به کارهای انتشار کتابهای مفید که هنوز هم نقش سازندگی را دارد ادامه دهد. کمبود کتابهای خوب و تفسیرهای مناسب و تحلیلهای مناسب از معارف اسلامی با زبانهای مختلف که بتواند با قشرها و طبقات مختلف حرف بزند - با جوانها، نوجوانها، بچهها، پیرمردها، خانمها. پس باید هر نوع انتشارات باشد. ممکن است که بعضیها فکر کنند و بگویند، خوب! حالا که صدا و سیما و روزنامهها و همه چیز که دست خودمان است، انتشارات آن نقش مهم را، دیگر ندارد، این یک نوع سادهاندیشی است، البته که مثل گذشته دارای آنچنان تأثیری نیست و در گذشته ما این را در مقابل همه امکانات گذاشته بودیم، اما حالا باید هماهنگ با همه امکانات از انتشارات استفاده کرد.
کسانی که اهل مطالعه هستند و کتاب میخوانند، اینها از کتاب استفاده میکنند. به علاوه این کتابها میتواند مراکز رسمی ما را غنی بکند؛ یعنی اگر کتاب حسابی باشد، دست اندرکاران تبلیغات میتوانند از اینها، مطالب تهیه کنند و به مردم بدهند. این طور نیست که کسی فکر کند آن مطلب را خودشان مستقیم پیدا میکنند، حرفی نیست، آنها پیدا میکنند اما عدهای از دانشمندان، شخصیتها، متفکرینی که توی کتابخانهها نشستهاند و فراغت دارند، باید کار بکنند و چون اینها مستقیماً رابطه ندارند، البته حالا آن عدهای از کسانی که این کارها را میکردند، در کارهای اداری، اجرایی مشغول هستند و ممکن است آنجا را قدری خالی گذاشتهاند، اما این مهم نیست، برای اینکه در آنجا آنها سازندگی و خلاقیت بیشتری دارند و باید زمینه درست کنند برای نشر همین افکاری که این سازمانها میتوانند نشر دهند.
من خیال میکنم که ما محتاج به خارج از قشر خودمان نیستیم؛ یعنی در داخل خودمان نیرو به حد کافی است و باید سراغشان رفت. بعضیها شاید زیاد آشنا نباشند که چگونه با زبان روز حرف بزنند، بعضیها حرف دارند ولی کسی به سراغشان نرفته، تشویق نمیشوند، اینها به خاطر انزوایی که داشتهاند، زبان جامعه را نمیدانند. باید این سازمانهای انتشاراتی بروند دنبال اینگونه افراد و اینها را پیدا کنند و تشویق کنند.
مسائل مادی هم یک مسائل مهم است. یک سری از افراد هستند به خاطر گرفتاریهای مادی ناچار میشوند به کارهای کوچک اجرایی برسند. خیلیها هستند که به خاطر زندگیشان کار اجرایی را قبول کردند، عیبی ندارد، شاید این کارها اولویت داشته باشند. بنابراینآنها را پیدا کنیم و در حیطه کارهای فکری بیاوریم. افرادی هستند که کارهای اجرایی سطح بالا میکنند، خوب! آنها میارزند، اما یک تحصیلکرده متفکری که میتواند در طول سال، یک کتاب تحویل دهد و کتاب او در نسلهای آینده مؤثر باشد، حیف است که این وابسته شده باشد به یک میز و به کارهای مراجعین سادهای برسد که دیگران هم میتوانند این کارها را انجام دهند.
پس این قضیه دو طرفه است؛ یعنی، یک طرف اینکه کسانی که در خودشان استعداد میبینند، باید اینها را به این طرف بیاورند و کسانی را که تو این کارها هستند، باید بگردند و پیدا کنند. همیشه سراغ معروفها و کسانی که فرصت فکر کردن و اندیشیدن ندارند یا کارهای مهمتری دارند، نروند؛ سراغ افرادی که آمادگی دارند، بروند و اینها را تشویق کنند، زندگیشان را تأمین کنند و امکانات در اختیارشان بگذارند. به هر حال این دفترهای نشر باید تقویت شوند. تیراژ کتابهای مذهبی گرچه بعد از انقلاب تیراژ خوب بالا رفته است اما بیش از این میتواند بالا برود. الان کتابخانههای فراوانی توسط جهاد، سپاه، شوراها و خود مردم در اکثر نقاط کشور به وجود آمده است. این کتابخانهها باید همیشه با کتابهای جدید رشد کنند. روزهای اول انقلاب نهادهای اسلامی کتابهایی را میبردند و کتابخانههایی را تأسیس میکردند؛ مثلاً هزار تا کتاب میخریدند و برای نمونه در کتابخانهها میگذاشتند و چون کمکم دنبال کارهای دیگر میرفتند و چون کسی به این کتابخانهها رسیدگی نمیکرد آن کتابخانه رشد نمیکند، باید کسانی باشند که رابطهشان با کتابخانهها قوی باشد، بودجههایی هم باید بدهند؛ یعنی باید اگر اوقاف دارد بدهد.
سازمانهایی باید تأسیس کرد که همه این کتابخانهها را شناسایی کنند و برای اینها نقش کتاب رسانی داشته باشند. اگر ما این کار را بکنیم، شاید توی کشور بیش از صد هزار کتابخانه داشته باشیم، شاید هم؛ بیشتر، چون خیلی از مدارس، دانشگاهها، کارخانهها، شهرها، مساجد، محلهها کتابخانه دارند و همه اینها مصرف کننده واقعی کتاب هستند. اگر یک سازمانی تشکیل شود که نقش کتاب رسانی داشته باشد و کتابهای خوب را بشناسد و به آنها بدهد و بتواند در بالابردن تیراژ کتاب و بالا بردن حس مطالعه در مردم و زنده نگهداشتن کتابخانهها، فعالیت کند و یا نهادهایی این کارها را بکنند، ما هم از آنها حمایت میکنیم و تشویق میکنیم. به امید روزی که بیسوادی در کشور نداشته باشیم. الان با سوادها خیلی زیاد است، بنابراین با سوادها باید مردم را عادت دهند به کتاب خواندن، شاید روزی از 40 میلیون جمعیت ما، نصفی از آنها بتوانند کتاب بخوانند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته