سخنرانی در جمع کارکنان دادگاه مبارزه با منکرات
برادرمان آقای طباطبائی گلایه لطیف و کمرنگی فرمودند که بنده تقصیری ندارم. ما و شما، همه با هم داریم هر یک ]در[ یک گوشهای کار میکنیم و -انشاءاللّه - بتوانیم کار بسیار بزرگی که تعهد آن را به گردن گرفتیم، انجام بدهیم و این ملاقاتها هم غیر از اینکه شما به زحمت بیفتید، برای شما اثری ندارد. ما خیلی خوشحالیم که شما محبت کنید و امکان اینکه برادرانمان را ببینیم و با هم صحبت کنیم، فراهم بیاید. این امتیازی نیست که ما به شما بدهیم. به هر حال، ما همهمان با هم هستیم و اینکه کسی از ماها کسی را نبیند، این اهمیتی ندارد، فقط امام هستند که برای همه ما زیارتشان محل استفاده است و بیاناتشان مغتنم است که - انشاءاللّه - آقایان هم تا به حال برخوردار بودهاند.یکی از چیزهایی که نگرانی هر کسی را در بدو انقلاب داشت و معمولا هم جزو تحلیلها و تفسیرهای بیگانگان بود و رویش حساب میشد، همین بود که انقلاب اسلامی ایران چگونه با فساد و منکراتی که به عمد در جامعه تعبیه شده بود برخورد خواهد کرد؟ این در گذشته یک حالت طبیعی نبود که مفسدین، افراد منحرف و مریض فقط خودشان به فساد کشیده شوند؛ جریان حاکم زمان دودمان پهلوی این جوری فکر میکردند که بر مردم صالح نمیتواند حکومت کند و نیاز داشت که گوشههایی از جامعه را آلوده کند. تخم آلودگی در جامعه پخش میکرد و فساد ایجاد میکرد که مردم را از آن واقعیتها یک مقداری دور و سرگرم فساد، بکند. آدمهای فاسد به فکر مبارزه وتلاش و گرفتن حق نمیافتند و در زمینه فساد، حکومت فاسد خیلی آسانتر میتواند دوام داشته باشد. این رویهای بود که در کل جهان، استعمار، استعمار غربی بخصوص، به کار میبرد، یعنی ایجاد فساد، بیتفاوتی، سرگرمیهای غلط و جوانها را بیحال و بیحس کردن.این خود برنامههای معمولی استعمار بود. شما در آفریقا، آسیا، خاورمیانه، هر جا بروید، این را میبینید و این چیز تازهای هم نیست و در تاریخ این طور بوده است. این چیزی که کشف کرده باشند و روانشناسی جدید کشف کرده باشد، اینها نیست. مثلا در اسپانیای قدیم شما میبینید، وقتی که میخواستند مسلمانها را از اسپانیا بیرون کنند، بزرگترین حربهای که به کار بردند، از طریق همین فساد بود که جوانها را از مسجد و از مراکز و جاهای خوب دور کردند و بعدآ شکست دادند. بعد مثلا در الجزایر وقتی که مبارزات مسلمانها علیه فرانسه قوی شد، غیر از مراکز فسادی که اینها درست میکردند و فرانسویها فساد میریختند، یکی از آن متفکران منحرفشان برای نجات فرانسه در الجزایر تز داد و گفت که به جای ورزشهای معمولی، ورزشهای داغ مثل بوکس و کشتی و صحنههای تند درست کنید که احساسات جوانها را آنجا خفه کنید. به جای آنکه احساساتشان را در مشتشان در خیابانها نشان بدهند، استعمار برای این کار برنامه میریزد. جامعه ما خوب گرفتار بود؛ به خاطر پول زیادی که این چند سال اخیر به دست مردم آمد، خاطره سیل کارشناس و غربیهای فاسد که به منظورهای مختلفی به اینجا آمده بودند و دروازههای بازی که پیدا شد، میرفت خارج و کالا میآورد و به ادله دیگری، فساد را زیاد کرده بودند. این تهران را دیگر شماها میدانید، آنها که نبودند، کمتر میدانند. البته، شاید شما بعدآ کمکم با فساد برخورد کرده باشید. در این خیابانهای شمال شهر به قدری سینما و عکس لختی و کاباره و رستورانهای فاسد ـ غیر از این دکههای عکس فروشی و فیلم فروشی ـ میدیدیم که دیگر حد ندارد. سراسر خیابان زنهای ناجوری خودشان را عرضه میکردند. میدان تجریش اصلا برای انسان قابل عبور نبود. در یک مواقعی آدم چشمش را باید میبست و از آنجا عبور میکرد. در جادهها، اتوبوسها، لب دریاها و داخل این هتلها و سینماها هم دیگر خدا میداند چه کار میکردند. چقدر پول خرج قمار و شراب میشد، کارخانههای عظیم شرابسازی درست کرده بودند و باز هم داشت اضافه میشد و مراکز تفریحی معمولی را هم تعطیل کرده بودند و این طور چیزها به اضافه این صدا و سیما بود که خود وضع خاصی داشت. بالاخره، در هر خانه و هر اتاقی یک مرکز فساد درست کرده بودند، در داخل دانشگاه برای دخترهای عفیف بسیار مضیقه ایجاد میکردند، چادر را به زحمت تحمل میکردند؛ یعنی نمیکردند و در رستورانها و هتلها اکثرآ زن چادری را راه نمیدادند و در ادارات برای زن چادری یک زحمت بود. این وضع را درست کرده بودند. یکی از مشکلاتی که فکر میشد، این بود که جمهوری اسلامی با این وضع چه جور برخورد میکند، ]یا[ این همه انسانهای منحرف یا مریض یا لااقل کسانی که تشنه بهرهگیری از آن مظاهر بودند و حالا ممکن بود جلویشان گرفته بشود، چه کار میکنند؟ ما در زمینههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتیمسأله داشتیم. این هم یکی از مسائل مهم بود که یک مقدار زیادی نگرانی آورده و آنقدر غربیها و دشمنان انقلاب اگر یادتان باشد، در یکی از تظاهراتی که در ماههای بعد از پیروزی علیه انقلاب کردند، از حربه خانمهای بیحجاب استفاده کردند و خیال میکردند این حربه بقیه مردم را به دنبال خودش میکشاند. چند هزار آدم لختی را به خیابانها ریخته بودند و چیزهایی میگفتند یا اولین باری که امام برای منع بیحجابی اشاره کردند چه ماجرایی به راه انداختند. خوب! مقاومت در مقابل این موج فساد و حفظ جمهوری اسلامی از فساد فزاینده و فکری با این همه نیرو و پول و مراکز و کارگر و کار که در رابطه با اینها بود و عده زیادی از مردم که از این طریق ارتزاق و زندگی میکردند، یکی از میدانهای درگیری ما بود که شماها یک بخش مهمی از این را به عهده گرفتید و محور اساسی کار شدید. بیشک، اگر کسی انتظار داشت گروهی چند برابر شما هم بتواند با این همه نابسامانی برخورد بکند و این را شکست بدهد، توقع زیادی بود. این ملت لازم بود که بیایند در میدان که - الحمدللّه - آمدند و زحمات شما این طور نیست که فراموش بشود. همه مردم از زحمات شما تشکر میکنند. در آینده تاریخ، حقوق حساب میشود. این باید تحلیل بشود، این موفقیت اسلام در به هم زدن این بساط نکبت در این کشور بسیار مهم است. در دنیای غرب هیچ کس فکر نمیکند که میشود یک روزی جلوی این موج فساد ایستاد. اصلا فکر میکنند در دنیای شرق هم که کشور به اصطلاح انقلابی است البته عقیده هم ندارند. به این وظیفه ما عقیده داریم و آن یک جور دیگری روی این مسائل فکر میکنند. کشورهایی که انقلاب کردند، انقلابشان یا سیاسی بود یا اقتصادی، هیچ به این بعد قضیه توجه نکردند. حالا اگر فقیر شدند و جلوههای مظاهر فساد به خاطر فقر یک مقدار در بعضی موارد کم شد و جلوههای کثافتکاری و زرق و برقها یک مقداری کم شده، آن جور دیگری است، ولی این مبارزه برای اولین بار در کشور ما دارد تجربه میشود؛ آن هم به این شکل. ]در[ تهرانی که واقعآ مثل لندن و پاریس بود، آدم امروز از جماران میآید تا جوادیه عبور میکند، یک زن بیحجاب نمیبیند، گر چه الان یک عدهای مقاومت میکنند و به یک شکلی حداقل حجاب اسلامی نمیپوشند تا نشان بدهند که مخالفند.این وضع که در تهران به وجود آمده، برای اینها قابل باور نبود. اینها فکر نمیکردند که چنین چیزی ممکن است پیش بیاید.خوب! این بساط و این مراکزی که دختران مردم را فاسد میکردند، این جور به هم ریخته و فعلا دیگر نیست. حالا اگر یک فساد جزئی در یک گوشهای پیدا بشود، آن مسئلهای است که باید عمیق برخورد کرد و اصلاح کرد؛ چون باید همه جانبه کار کرد. دیگر از دستگاه قمار که هر گوشهای پهن بود، خبری نیست. این کارخانههای شراب سازی دیگر بسته شده و بالاخره نیروهای آن جذب یک جای دیگری شدهاند و دارند کار میکنند و این شراب فروشیها که این همه در خیابان بود همه تبدیل به کسبهای سالم شده است.اینها چیزی نیست که ملت ما فراموش بکند و نقش شماها را ندیده بگیرد و مثلا فکر کند که شما مظلوم قرار میگیرید. اگر شما روابط عمومی قوی درست کنید و اینها را به مردم بگوئید، بسیار خوب است، حق مردم است، حق انقلاب بر شماست، نقطه مقابل قضیه است؛ یعنی این شما هستید که به دستور امام همان طور که فرمودند کارهایی که میکنید به مردم بگویید، باید به مردم بگویید، انتشار بدهید و روابط عمومی را قوی کنید، نشریه خاص داشته باشید، آمار و ارقام بدهید و بعضی چیزها هم اصلا برای روزنامهها جالب است؛ یعنی آنها هم وقتی که در اختیارشان قرار بگیرد، جالب است که پخش بکنند. خوب! این چیزی نیست که مردم نخواهند بدانند. مصاحبه کنید، فشار بیاورید، تصویر بگیرند و بدهند، منتهی به شکلی تنظیم کنید که مطالب بهتر قابل عرضه باشد. آن نقطهای که من برادرانه با شما میخواهم مطرح بکنم، این است که برخورد با این موجها کار آسانی هم نیست؛ یعنی یک مقدار زیادی لطافت لازم دارد که خیلی از شماها دارید و ممکن است مواردی هم مخدوش بوده که در دو جهت عرض میکنم: یکی اینکه اینها خیلیهایشان مظلوم جریان فاسد حاکم بر کشور بودند، دختر روستایی که فریبش دادند و به تهران آوردند او را تبدیل به یک وسیله عیاشی کردند، در اصل مظلوم بوده، گر چه خودش یک تباهی داشته و اینجا افتاده، اما باید واقعآ با این خیلی ظریف برخورد کرد تا این کینه را به یک شکلی به فطرت اصلیاش برگرداند و این بیش از منع و جلوگیری نیاز به ارشاد و توضیح و تبیین دارد. باید یک مقدار زیادی حوصله خرج کنید که آن مایه فساد را پیدا کنید و ریشه سوزی کنید و جو یک قدری، درست شده، کار شما تسهیل شده، یک قدری حکومت هم حمایت میکند یک قدری امکانات برای فساد کم شده، که کار شما را تسهیل میکند. اما آن چیزی که برای کار شما مهم است، این است که قانون را باید مطالعه کنید، روانشناسی بخوانید و مسائل عمیق ائمه و شخصیتهای اسلامی را پیدا کنید، طرق برخورد آنها را پیدا کنید و سعی کنید که خیلی دوستانه و رئوفانه با اینها برخورد کنید که اینها را از عمق وجودشان اصلاح کنید. البته باید به عنوان مریض برخورد کرد. مریض احتیاج به برخورد بسیار ملایم دارد و هر مرضی هم را باید به تناسب خودش برخورد کرد. دوم کار شماها هم از یک جهت برای اینکه یک جوان در برخورد با جریاناتی که خود آنها برای انسان وسوسهانگیز است خودش باید در درون خودش قرنطینه بشود و این نیاز به تمرین دارد، به مطالعه نیاز دارد. شماها باید دائمآ به یاد خدا باشید، عبادت داشته باشید، نماز شب بخوانید، خودسازی کنید که سر و کارتان با مردمی است که وضعشان وسوسهانگیر است. خودتان را تزکیه کنید - که خدای نکرده - اگر یک جریان کوچکی از بین شما پیدا بشود، به عنوان اینکه شما دارید با آلودگی مبارزه میکنید، بسیار زشت است و این را به سرعت پخش میکند، حتی در محیطهایی که شما دارید اصلاح میکنید، پخش میکنند و اثر روانی کار شما را بسیار کم میکند. از ارزش کارتان کم میکند، اثرش را کم میکند، ایمان نمیآورد و دنبالش یک مورد کوچک را بزرگ میکنند، بیکارتان میکنند. پس این دو نکته بسیار مهم در زندگی شماها مهم است و دوستانی که یک قدری تفوق روحی و قدرت راهنمایی بیشتری دارند، باید دائمآ با همکارانشان برخورد سازنده بکنند، موعظه بکنند، نصیحت بکنند، راهنمایی بکنند و همدیگر را داشته باشند و مواظب هم باشند که این کار بسیار بزرگ را انجام بدهیم. درست وضع شماها مثل کسی است که مثلا میرود با یک محیط مالاریا خیزی مبارزه بکند، با محیط هستهای میخواهد مبارزه کند. خود آدم باید واکسینه باشد، خود آدم باید تحت محافظت دائم باشد که این حالت برای شما بسیار ضرورت دارد. مشکل قبلی را هم که عرض کردم، برخورد روحی مناسب با اینهاست. این هم برای شما مهم است و مجموعه این زحمتها و این کاری که شماها کردید، برای جامعه مخفی نمیماند. یکی از کلمات حضرت رسول (ص) به حضرت علی(ع) این بود که اگر یک نفر به دست تو هدایت بشود، بهتر است از آنچه که این آفتاب و این خورشید بر آن میتابد و این خیلی بزرگ است، شما کارتان هدایت انسانهاست. از زیردست شما بعدآ نسلهایی که بنا بود منحرف بشوند، در این مسیر نسلهای سالم دربیایند و این برای شما بقایات صالحات بسیار خوبی است. به کار خودتان خیلی اهمیت بدهید. البته، هر کسی به جمهوری اسلامی، خدمت میکند، آثارش برای انقلاب خواهد ماند، ولی شما مستقیمآ و یک قدم نزدیکتر با این مسائل برخورد میکنید. خوب، من وقت شما را زیاد گرفتم. فرصتم تمام شده است. در پایان از حضورتان در مجلس شورای اسلامی تشکر میکنم. والسلام علیکم و رحمه الله