سخنرانی آقای هاشمی در جمع نمایندگان آیتالله منتظری در دانشگاههای سراسر کشور پیرامون اهمیت و ابعاد علمی و معنوی دانشگاهها
سخنرانی در جمع نمایندگان آیتالله منتظری در دانشگاههای سراسر کشور
خوشحالم که این فرصت پیش آمد تا در هفتههای اول کار برادرانمان که به مسئولیت جدیدی قدم گذاشتهاند، یک مقدار با هم صحبت کنیم. ممکن است این جلسه در سرنوشت دانشگاهها و در روند کارمان هم از جهات مسئولیتهایی که داریم و هم از جهت مسئولیتی که شما پذیرفتهاید، بیتأثیر نباشد.[t1] البته من شخصاً خودم را کوچکتر از این میبینم که شما برادران زحمت بکشید و بخواهید پیش من بیایید و من هم به اسم ارشاد، مسألهای بگویم. ما همدیگر را میشناسیم، همدورههای هم هستیم، با هم بودیم و با هم هستیم و هر کدام از ما در یک سنگری داریم کار میکنیم؛ حالا من اینجا در مجلس هستم و شما در دانشگاه و این دلیل نمیشود.
البته چون اینجا مجلس شورای اسلامی است و مجلس جایی است که بتواند محوری باشد و جلسهای در آن باشد از این جهت من اینگونه ملاقاتها را قبول میکنم. اما در مورد آنچه که شما مسئولیت آن را در دانشگاهها پذیرفتهاید، کار کاملاً جدیدی است؛ یعنی از سری کارهایی است که در نوع خود سابقه ندارد و تازه میخواهد شروع بشود. معمولاً برای چنین کارهایی که آغاز میشود، از پیش برنامهریزی میشود، دوره میگذارند، تعلیم میدهند، حدود کار را مشخص میکنند، آیین نامه اجرایی مینویسند، اساسنامه ایجاد میکنند، یک چارچوب قانونی مینویسند و کسانی که این مسئولیت را عهدهدار میشوند، آشنایی قبلی پیدا میکنند و وقتی وارد میدان میشوند، میدانند که باید چکار کنند. حالا مثل بسیاری از کارهای این مملکت ما تا به حال چنین فرصتی نداشتیم که برای کارهایمان این مقدمهها را در خیلی از کارها درست کنیم. مجلس هم همین طور بود، در نهادهای دیگر انقلاب هم همین طور بوده در دادگاههای انقلاب هم حداقل آن سال اول همین جوری بوده، اکثر جاهای دیگر نیز این طور بود. این هم همین طور است. حالا این مقدار طبیعی است، منتهی اینجا یک ویژگیهایی دارد که باید آقایان توجه بیشتری بکنند.
آن محیطی که شما تشریف بردید و کارتان تازه شروع میشود، جنبههای زیادی دارد که باید به آنها توجه بشود. دو جنبه آن الان در نظر من است که عرض میکنم. اینها در دو طرف مقابل هم قرار گرفته است و امروز جمع بین این دو طرف، یک مشکلی است. این بستگی به مقدار مدیریت شما و ریزبینی و دقت نظر انجام کار شما دارد و اگر در هر طرف کوتاهی بشود، ما ضرر میبینیم.
در دانشگاه آنقدر که ما از بیرون میفهمیم، به اندازه شما داخل نرفتهام ولی تماسها و مسائلی که به ما مراجعه میشود، ابعاد مختلفی دارد، ولی این دو بعد که عرض میکنم قابل توجه است. یک بُعد مسأله علمی دانشگاه است که چیزهای خاص خود را دارد و یک بعد هم مسایل تربیتی، دینی، اخلاقی و انقلابی دانشگاه است.
اینکه کسی فکر کند دانشگاه را میشود از آن بعد علمی تضعیف کرد و توجه به نیازهای علمی دانشگاه نکرد، این اشتباه است. خدای نکرده اگر چنین طرز تفکری در دانشگاهها پیدا بشود که جنبههای علمی دانشگاه ضربه ببینید، تخصصهای سطح بالا و اطلاعات عمیق و تحقیقاتی که باید آنجا بشود، اساتید بزرگی که میتوانند در آنجا علم خودشان را عرضه کنند و امثال اینها ضربه بخورد، این ضرر عمدهای هم برای دانشگاهها دارد، هم برای جامعه دارد و هم برای اسلام دارد و تاریخ، چهره اسلام را بد معرفی میکند. این یک طرف قضیه است که حالا برمیگردیم و در مورد آن مقداری حرف میزنیم.
آن طرف قضیه هم این است که اگر بُعد معنوی - البته علم هم از ابعاد معنوی است - اما علم تنها اگر پیرایههای خوبی نداشته باشد و انسانهای خوبی حامل علم نباشند، علم میتواند در آن شرایط، مشکلزا باشد. اگر آن بعد معنوی قضیه، اخلاق، عفت، روحیه انقلابی و اسلامی در دانشگاهها نباشد، آن وقت دانشگاهها یک بُعدی رشد میکند. آن وقت است که دانشگاه، اولاً از جامعه مسلمان دور میشود، ثانیاً مرکز تغذیه بدی برای بچهها و جوانان مردم میشود و ثالثاً فارغالتحصیلان این دانشگاه نمیتوانند برای این جامعه اسلامی مفید واقع بشوند. یا فرار میکنند و میروند زحمتها را هدر میکنند و یا میمانند و فساد میکنند.
در اوائل انقلاب این بعد دوم دانشگاه یعنی بعد اخلاقی، دینی، انسانی، اسلامی و انقلابی ضعیف بود. به همین دلیل بچههای مسلمان علیه نظام موجود دانشگاه طغیان کردند. میدانید که بچههای مسلمان و متعهد در اقلیت بودند و احساس فشار میکردند از جانب چپیها، لیبرالها و دنیاپرستان و میدیدند که روزبهروز حلقه بر اطراف اینها تنگتر میشود و محیط علمی اینها خراب میشود، انقلاب کردند و دانشگاهها را بستند، برای اینکه دانشگاه را تبدیل کنند به جایی که جنبه دوم را داشته باشد.
طبعاً چون این طغیان بوجود آمد، ممکن است که بعضی از برداشتها این باشد که ما همه اهمیت را به این بعد بدهیم و توجهی به جنبههای علمی دانشگاه و آن تخصصهای سطح بالای دانشگاه نداشته باشیم. ممکن است بچهها این جور فکر کنند. نمیگویم در دانشگاه ممکن است چنین چیزی باشد، برداشت بیرون ممکن است این جوری باشد، یا اینکه این حالت عصیان و ناراحتی که از آن داشتند، تعادل پیدا نکند و باز این مشکل باقی بماند و راه حلی که آقایان میتوانند داشته باشند و کاری که میتوانند انجام دهند، باید این باشد که این دو بعد را با هم حفظ کنند و من میدانم که بسیار ظریف و مشکل است.
شما اولاً خودتان روحانی هستید و شخصیتی هستید که ضعف خودتان، برای جامعه و روحانیت ما عیب خواهد بود و ثانیاً نماینده آیتاللهالعظمی منتظری هستید، آقای منتظری الان به حق امید مردم هستند، یعنی این شعاری که مردم همین طوری گفتند، امید امت و امام این یک واقعیت روحی بوده که منعکس شده به زبانهای مردم و مردم این را منعکس کردند؛ به راستی که ما چهرهایشان را به عنوان یک نقطه امید میدانیم و احتیاج به توضیح بیشتر نداریم.
بنابراین خدای نکرده اگر یک وقتی کار ما در دانشگاه خوب انجام نشود، غیر از اینکه خود شما مخدوش میشوید، غیر از اینکه صدمه به جاهای دیگر میزنید، به حیثیت ایشان به ارتباط خاصی که ملت با ایشان دارد، ممکن است صدمهای وارد شود که این به ضرر انقلاب و اسلام است. بنابراین شما خیلی باید مواظب باشید و دقیق حرکت کنید. این کار را دیر شروع کردیم. دانشگاه باید همیشه یک چیزهایی داشته باشد که کنترل کند. حالا که دیر شروع کردیم، عجله نکنید یعنی شما وقتی تشریف بردید آنجا، باید مدتها فکر کنید و مدتها قضایا را بسنجید و ابعاد و آثاری را که میتواند ایجاد کند، در نظر بگیرید و تصمیمگیری کنید تا وقتی که تصمیمگیری میکنید، متین و پخته باشد. اگر از یک جهت نفعی دارد، از جهات دیگر ضرر نداشته باشد.
آرزوی همه ما همیشه این بوده، حالا هم هست که ما این مملکت را که به عنوان یک کشور اسلامی خالص در دنیا معرفی شده، چهرهای به آن بدهیم که چهرهای علمی و دینی با هم توأم باشد و شما میدانید که خود عالم بودن ارزش است و خود علم مستقیماً احترام دارد و ما میدانیم یکسری علوم است که اینها در گذشته نبوده یعنی مدرسه برای عام نبوده این بچههای خوش استعداد نسلهای گذشته رفتند آنجا درس خواندند و با سواد شدند و این علوم باید منتقل بشود به نسل متعهد و انقلابی و ما اگر بخواهیم این علوم را به سرعت منتقل کنیم، یک مقدار باید سعه صدر نشان بدهیم. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم متخصصینی که ما تربیت نکردهایم و در مدرسههای ما درس نخواندهاند و اصلاً رابطهای با ما نداشتند، اینها همانهایی باشند که ما میخواهیم. این توقع بیجایی است. بالاخره اینها از بچگی در فامیل، مدرسه، محله، خانه، محیط کار و محل زندگیشان این جور بودند و هنوز از رابطه آنها با آنجاها بیشتر از ماست. سبک کار این بوده است.
بنابراین خود به خود باید خیلی سعه صدرنشان بدهید و در اینکه افراد صاحب علم و صاحب فن و متخصص تشویق بشوند، اطلاعات و فنونشان را به این نسل نو تحویل بدهند و افراد سطح بالا تشویق بشوند تا بیایند. ما میدانیم که امروز در دنیا دانشمندان واقعی از نظام دنیا راضی نیستند. آنهایی که درس خواندهاند، در حد زندگی از دنیا استفاده میکنند، از کثافت کاریهای ابرقدرتها راضی نیستند. اینها دنبال جایی هستند که جای سالم باشد و در آنجا به بچهها، سالم درس بدهند و ممکن است بعضیها مسلمان هم نباشند ولی اینها فراوانند. در گوشههای کتابخانهها، لابراتوارها، آزمایشگاهها و در مؤسسات خصوصی دنیا آدمهای این جوری خیلی فراوان هستند؛ اگر محیط سالم علمی بتوانیم اینجا ترسیم کنیم که از علم و عالم درست استفاده بشود و بدانند این علم را در خدمت انسانها به کار میگیریم.
مشکل بسیاری از دانشمندان این است که الان میخواهند علمشان را تدریس کنند، میبینند در خدمت ابرقدرت یاغی قرار میگیرد. زورشان میآید، حرف بزنند. اگر ما بتوانیم یک نظامی را بوجود بیاوریم که آنها بفهمند علمشان در خدمت دفاع از محروم قرار میگیرد و برای نجات محرومان استفاده میشود، ما تشویق میکنیم که از سایر نقاط دنیا، مغزهای متفکر به اینجا بیایند.
بنابراین رسالتهایی که ما میتوانیم به عنوان سخنگوی دینی در دانشگاهها داشته باشیم به عنوان یک نماینده مرجع تقلید و نماینده جمهوری اسلامی میتوانیم آن اعتبار علم را حفظ کنیم. البته عرض کردم ما طرفدار علم خشک و خالی نیستیم. کسانی ممکن است مایه فساد باشند و بخواهند فساد درست کنند ما در اینگونه موارد ترجیح میدهیم که آن نقطه خالی باشد. اگر بخواهند فساد ایجاد کنند، بحث عوض میشود. خود شما باید موارد را تشخیص بدهید. جمع بین این دو حالت بکنید. در دانشگاه نه تحت تأثیر افرادی باشید که به خاطر زدگی فراوان از محیط گذشته طغیان کردند و دلشان میخواهد یک دفعه گام طولانی بردارند که عجله مقدور نیست، منطقی برخورد کنید و نه تحت تأثیر کسانی که میگویند باید به هر قیمتی شده علم و فن را مطرح کرد ولو با فساد و با بدآموزی، اینها را هم ما نمیخواهیم.
مشکل کار این است که تلفیقی بین این دو باید بکنید. آنها میدانند شما در محیط دانشگاه دائماً تحت رگبار آن طرز تفکر و این طرز تفکر قرار میگیرید، در یک ساعت که بنشینید به مراجعین گوش بدهید یک عده این جوری میگویند و عدهای این جوری. اگر متین حرکت کنید و راهمان درست باشد، این حرکات و این سمینارهایی که درست کردید این را بیشتر داشته باشید اطلاعات خودتان را به همدیگر منتقل کنید، تجربهای که پیدا کردید به همدیگر بگویید، همه پخته شوید، متین برخورد کنید و خط خودتان را مشخص کنید، هر دو طرف قانع میشوند.
اگر این رسالت را بتوانید در دانشگاهها انجام دهید، کار بزرگی کردهاید. شما یک پشتوانهای دارید که فقیه عالیقدرمان است و این پشتوانه برای شما نیروی بزرگی است. شاید مثلاً روسای دانشگاه این پشتوانه را نداشته باشند، البته آنها پشتوانه قانونی خودشان را دارند ولی این نفوذ میتواند پشتوانه بهتری باشد. با این پشتوانه این حرکت را تثبیت کنید. ممکن است یکی دو سال مشکل داشته باشید اما این زحمت را با صبر و بردباری تحمل کنید و جوانهای علاقمند پرشوری که میآیند و حالت عصیان خودشان را میخواهند نشان دهند، آنها را باید قانع کنید.
آن آقایانی هم که فکر میکنند بعد از چهار سال انقلاب، هنوز هم دانشگاههایی داریم که مثل گذشته میشود در آن کار کرد، آن را هم قانع کنید که اوضاع عوض شده و بیشتر هم سعی کنید که در دانشگاهها به جای اینکه به کارهای اجرایی آلوده شوید که دیگران میتوانند انجام بدهند، شما این حالت ارشاد و درست کردن لجاجها و روشن کردن ذهنها را داشته باشید. آن وقت این چیزی که از اوائل انقلاب در مورد ارتباط حوزه و دانشگاه مطرح بود، اینجا این طور میشود؛ یعنی اگر اینجا شما خوب انجام وظیفه کنید، ارتباط واقعی اینجا برقرار میشود.
با حرف نمیشود؛ در سخنرانیها و سمینارها، آدم یک چیزی میگوید یک اثری دارد ولی تمام میشود. حضور شما در آنجا، دانشگاه را با حوزه متحد میکند و فقدان متانت و کارآیی لازم یعنی مقداری فقدان را هم که در این چهار سال درست کردیم از بین میبرد و اگر در یک دانشکدهای نماینده آقای منتظری خوب عمل نکند و روحانی که از حوزه آمده و آنجا مسئولیتهای دینی و فرهنگی را به عهده گرفتهاند، خوب عمل نکنند، همان مقدار امیدی هم که در دانشگاه به ما داشتند آن هم تضعیف میشود. معکوس این اگر انجام شد آن هدف تأمین است. اسم هم لازم نیست، عملاً حضور داریم، عملاً این ارتباط را برقرار کردهایم. این کار از شما ساخته است. شرایط دانشگاه ما شرایط تثبیت شدهای نیست. جامعه ما هنوز از دیدگاه اسلام به علم توجه نکرده است و آن روزی که از دیدگاه اسلام به علم توجه کند، علم و تحصیل در سرلوحه زندگی مردم قرار میگیرد. تحقیقاً این چنین است، یعنی جامعه ما به یک جامعه علمی تبدیل میشود که روحیه مردم در خانهها و مدرسه و در همه جا تحصیل و کسب علم و فضیلت میشود. این چیزها را شما خوب میتوانید خدمت کنید. خداوند یک نعمتی به ما داده اگر از این نعمت بخواهیم بد استفاده کنیم، »لَئنْ کَفَرْ تُمْ اِنَّ عَذابی لَشَدیدُ«.
تا به حال همه تلاشها این بوده که دانشگاه را از روحانیت جدا کنند. روحانیون را ضدعلم معرفی کنند، ضد مراجع معرفی کنند، علم را ضد دین معرفی کنند، فاصله را یک جور زیاد کنند، تضاد ایجاد کنند، سایه یک روحانی را در دانشگاهها با تیر میزدند. حال این انقلاب، این موقعیت را پیش آورده که ما میبینیم همه بچهها و هم اساتید خوشحال میشوند که شما را آنجا میبینند و امید بستند که شما به آنجا میروید، این موقعیت و این نعمت خدا را باید خوب استفاده کرد.
خوبی آن هم این است که ما با اخلاص برای خدا، برای آبروی اسلام، برای ترویج علم، برای ترویج تخصص، برای ترویج تفکر صحیح، برای نجات بچههایی که به دانشگاه برای درس خواندن میآید از شر شیطانی که از راه علم میخواهند اینها را گمراه کنند و القائات ضد دینی از طریق علم میخواهند القا کنند، اینها همه میادین خوبی است برای اینکه ما کار کنیم. من به شما تبریک میگویم که موفق شدید و این مسئولیت بزرگ اسلامی، انسانی را قبول کردید، انشاءالله که ما بتوانیم از این اقدام، نتایج خوبی بگیریم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته