سخنرانی در جمع معاونین سیاسی استانداریها
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
با خوشحالی از زیارت برادران و مسؤولان امور سیاسی در استانها، الحمدللَّه جمهوری اسلامی از لحاظ سیاسی با مشکل عمدهای در داخل - که رفع آن کار شماست - مواجه نیست. اگر موضع گریهایی که کم و بیش دیده میشود، دیگر این مقدار دور از انتظار نیست و باید مواظب آنها بود اما نگران نباید بود. اگر یک سیر خیلی مختصر و سریع بکنیم از آغاز پیروزی انقلاب تا امروز، این شش سال میبینیم که چگونه با الطاف الهی و هدایتهای رهبری عزیز مواضع سیاسی و اجتماعی را تعیین کردهایم. کشور در روزهای اول صحنه ابراز وجود سیاستهای متناقض با نظام اسلامی بود، حتی کسانی که از طرف امام به کارهای اجرایی کشور منصوب شده بودند، آنها هم نظرشان این بود که اسم اسلامی روی نظام نگذاریم و به آن دمکراتیک بگوییم. یادمان است که گروهکهای هر جریانی برای خودش توی این مملکت در مقابل مردم ادعاهای زیادی داشت و با اتکاء به اجانب که بعداً ارتباطاتشان کشف شد، خیال میکردند که یکی از شرکاء مهم این انقلاب هستند و حاضر هم نبودند مردم را سهیم بدانند.
در نظام، هم جریانهای راستی و هم جریانهای چپی، ملی گرا و بیگانه پرست را در همه نشریات زمان صدر پیروزی انقلاب تا یکی دو سال بعدش را ببینید. مجلات، روزنامهها، شب نامهها، تحلیلها و امثال اینها که داشتند، سخنرانیها، کلوپها و نمایشهایی که میدادند و مراکزی که تسخیر کرده بودند، مجموعه اینها، نشان خیلی چیزها بود. گروه ملی گراها و لیبرالها که یک طیف وسیعی را تشکیل میدادند و آب خورشان غرب بود. اینها اصولاً به دیگران حق نمیدادند که در کارهای اجرایی بخواهند شرکت کنند. نیروهای انقلابی را برای سهیم شدن در اداره کشور صالح نمیدیدند. اولین کابینهای که تشکیل دادند، به زحمت، ما یک یا دو پست ضعیف را در آن کابینه برآنها تحمیل میکردیم.
نهادهای انقلابی که واقعاً از صاحبان انقلاب بودند و از بطن مردم جوشیده بودند و دلسوزانه کمبودهای طبیعی بعد از انقلاب را جبران میکردند؛ مثل کمیتهها، دادگاههای انقلاب، سپاه، جهاد و امثال اینها را مزاحم و دولت در دولت و به تعبیر خودشان انگل معرفی میکردند. دیگر آدم گیرشان نمیآمد که در همه کابینه و استانداریها و فرمانداریها از خودشان بگذارند، والاً میگفتند که تا پستهای پایین هم حق آنهاست، حتی به مهرههای نظام گذشته اولویت میدادند. واقعاً این طوری بود، مهرههای اصلی را در انتصابشان در ارتش، وزارت نفت و در جاهای دیگر، هر جا که میتوانستند، قرار میدادند. ما در شورای انقلاب تصویب کرده بودیم تا سطح مدیرکلها از نظام گذشته نباشند، ولی آنها برای جاهای دیگری فکر میکردند، این طوری بود.
این طیف غرب گرا به اصطلاح شاید به همه آنها هم نشود غربگرا گفت، چرا که بعضیهایشان ملیگرا هم بودند، شاید مایل نبودند اما به هر حال پایگاهشان پایگاه غربی بود. آن طیف چپ؛ اعم از منافقین که بعداً معلوم شد سرش توی توبره آمریکاست و هم تو توبره شوروی و از هر دو طرف میخواهند بخورند و فدائیان، تودهایها، پیکاریها و این طیف به صورت ظاهر اسماً پر سر و صدا و انقلابی، اینها هم وضعشان روشن بود.
اینها هیچکس را غیر از خودشان، صالح نمیدانستند. همه چیز غیر از خودشان را نفی میکردند. اگر اسمی هم از رهبری میبردند، ناچار اسم میبردند که میدیدند تو جامعه نمیتوانند بدون این اسم حرکت بکنند. از نوشتهها و شعارها و مسائلشان شما میدیدید که واقعاً هیچ چیز را غیر از خودشان قبول نداشتند و فکر هم میکردند که آینده مال آنهاست. به اسلحههای فراوانی که از پادگانها غارت کردند، آن روز آماده بودند و تشکیلات و سازمان داشتند. مسؤولیتی هم در انقلاب و کارهای مبارزه نداشتند.
مردم به فکر پیروزی و به فکر نجات مملکت و به فکر حل و فصل امور کشور بودند، اما آنها فارغ از همه جا، با نیروی فراوانی که از پیش تنظیم کرده بودند، اسلحه غارت میکردند و دزدی میکردند، اسلحهای که مردم در جنگ جمع میکردند و میآوردند توی مسجدها، آنها با همکاری ایادی که داشتند، دخالت میکردند و اسلحهها را میدزدیدند و میبردند. برای اینکه همه آنها را انبار کنند، حتی شرکتهای فنی را میرفتند و غارت میکردند، برای اینکه دینامیتهایی را که آنجا برای کارهای فنی داده بودند، اینها را هم جمع میکردند و انبارها از اسلحه درست کرده بودند. خودشان را هم مسلح کرده بودند به شعارهای دروغین که صلاحیتش را نداشتند. جوانهای دیگر را هم گول زده بودند.
خوب! شما لابد اطلاع دارید که مثلاً، دانشگاهها را کرده بودند مرکز خودشان و اتاقهای دانشگاه به جای اینکه برای دانشگاه کار بکند، مرکز تدارکات اینها بود. گروهکها نقاط حساسی را هم گرفته بودند؛ مثل، ترکمن صحرا، خوزستان، سیستان و بلوچستان و این طور جاها که کارهایشان را از آنجا درست کنند. همه چیز تنظیم کرده بودند و فکر میکردند که - خوب! لیبرالها را که آنها میدانستند توی مردم پایگاهی ندارند - لیبرالها وقتی که با ما درگیر میشوند، برنده نهایی خود این جریانهای حاد متظاهر انقلابی است.
این وضع اینها بود در آن مقطع که شما مطلع هستید، حتی وقتی که رسیدیم به انشعاب ریاست جمهوری، باز شما دیدید که اینها چه فریب کاریهایی کرده بودند که لیبرالهایی مثل؛ بنیصدر رأی بیشتری آورد بخاطر چهرهای که از خودش در جامعه نشان داده بود و با حمایتی که از رهبری میکرد و آن حرفهایی که میزد، به اضافه مخالفتی که با دولت موقت میکرد؛ چون دولت موقت هم در جامعه منفور شده بود. این منفوریت دولت موقت بخاطر مخالفتهایی بود که با آن میکرد و بدین ترتیب برای خودش جا درست کرده بود، به اضافه اینکه با منافقین هم ساخته بود و این هم جای تعجب بود که اینها که مدعی بودند با همدیگر همچون آب و آتشی هستند و با هم درگیرند، چطور با هم ساختند.
مجموعه آراء را هم دیدید که آوردند؛ یعنی، وضع سیاسی تا آن موقع آن طوری بود که شما دیدید. خوب! ما هر چه جلو میآییم و تاریخ را ورق میزنیم، روزنامهها را میخوانیم و اخبار را میبینیم؛ میبینیم که روز به روز جمهوری اسلامی، همین نظام اسلامی که آنها اصلاً قبول نداشتند و اصلاً فکر نمیکردند که قانون اساسی میخواهد و حکومت باید روی مبنای اسلامی تشکیل شود، وقتی که به اصل ولایت فقیه رسیدیم، تصمیم گرفتند - همه آنها؛ یعنی، هم حکومت دولت موقت و هم لیبرالهای خارج از حکومت - که مجلس خبرگان را منحل کنند؛ یعنی اینقدر برایشان غیر منتظره بود، بعد هم که قانون اساسی تصویب شد، دنبال فرصت میگشتند که روزی دوباره این را منحل کنند و از بین ببرند.
مجلس شورای اسلامی که تشکیل شد، "کسی باید از بین برود" را مطرح کردند؛ برای اینکه مجلس را از بین ببرند، آنها نمیگفتند که ما باید از بین برویم. در مورد رئیس جمهور میگفتند که مثلاً یازده میلیون رأی دارد، البته مردم رأی داده بودند ولی وقتی مردم آن فریب کاریهایی را فهمیدند که به چه رأی دادهاند. همان طور توجه کردند به اینکه آنها مجلس را میخواستند نامشروع جلوه دهند و بدین ترتیب مجلس را منحل بکنند و تا اینقدر اینها پیش رفتند.
در کردستان بخاطر جلب نظر نیروهایی که آنجا بودند، چه خیانتهایی کردند و آن هیأت حسن نیت کزایی و آن فتنه را آن طوری درست کردند. ما عید سال اول بود که برای خاموش کردن فتنه رفتیم کردستان، مرحوم سپهبُد قرنی آدم قاطعی بود، وقتی که ما آنجا بودیم، یک مانور داد، بدین صورت که فانتومها در فضای سنندج یک مانور دادند که در دل آنها وحشت ایجاد کرد. بلافاصله از آنجا تلفن کردند که هواپیماها به دستور سپهبد قرنی مانور دادهاند. بنابراین زمانی که ما برگشتیم، دیدیم سپهبدقرنی را عزلش کردند، بخاطر اینکه آن طور قاطعیت به خرج داد. برای اینکه جبران بکنند آن مقدار قاطعیت را، آمدند یک استاندار تودهای آنجا گذاشتند. این عجیب است که در کردستان که فتنه چپیها بود بیایند به صورت ظاهر، استاندارش را تودهای بکنند. قبل از آن، ما؛ مرحوم بهشتی، بنده، آقای خامنهای و دیگران در شورای انقلاب اصرار کردند که صدمیلیون تومان به سیستان و بلوچستان و کردستان بدهند که مسائل رفاهی خدماتی در آنجاها صورت گیرد تا کمی از عوام فریبی آنها جلوگیری بکنیم، ولی این بودجه را آنها ندادند، که ندادند ولی بعداً پولهایی را در اختیار همان استاندار تودهای گذاشتند، آن پولها از کجا سر در آورد، خوب! معلوم است، پادگان را غارت کرده بودند.
میبینید که وضع سیاسی کشور چه بود و فعلاً به کجا رسیده است. خوبی قضیه و نکته مثبت کار، این است که ما الان در ارزیابی موفقیتهای سیاسی در داخل را - در آستانه حلول دهه فجر - وقتی که ارزیابی میکنیم، میبینیم که تمام این جریانها به طور فیزیکی سرکوب نشدند بلکه از نظر عمقی در مملکت و در داخل کشور ریشه آنها سوزانده شده و ماهیت آنها در اثر آن فضای فوقالعاده باز و هرج و مرج گونه دو سه سال اول رو شد. مردم خوب اینها را شناختند. این جریانهای به اصطلاح لیبرال و ملیگرا که مدعی بودند کارشناس و متخصص و چه و چه هستند، بدترین نوع اداره را از خودشان نشان دادند و دیگر نمیتوانند در آینده ادعا بکنند که ما هستیم که صلاحیت اداره مملکت را داریم.
در آن شرایط؛ یعنی، جوری شد که خودشان استعفا دادند و هیچ کس به آنها نگفت که استعفا بدهید. بخاطر یک حرکت انقلابی دانشجویان خط امام که واقعاً کار صحیحی بود که برای طرد آمریکا آنها کردند، آنها نتوانستند تحمل بکنند، البته آنها فکر میکردند که این استعفاء، دنبالش قیام مردم به نفع آنها صورت خواهد گرفت و آنها برمیگردند. اعلامیههایشان را هم حاضر کرده بودند. بنابراین در شرق تهران شروع به پخش اعلامیهها هم کرده بودند که مردم شروع کنند و بگویند که ما میخواهیم فلانی برگردد و سرو صدا راه بیندازند، اما نمیدانستند که دیگر در میان مردم پایگاه ندارند و همان مقداری هم که مردم از آنها حمایت میکردند، بخاطر دستورات امام و حمایت های روحانیت بود. آنها آن جور وضعشان روشن شد.
اگر آن سپهسالارشان میتوانست در داخل کشور میماند تا باز هم مردم را فریب دهد. عده زیادی ماهیتش را نمیشناختند ولی با آن شیوه فرار، همکاری با منافقین، انفجار دفتر حزب و بعد رفتن به فرانسه و تمایل نشان دادن حتی به همکاری با عراق علیه ایران، ماهیت او را شناختند، بعد معلوم شد که همه این گروهکها، ملیگراها، منافقین و چپیها که جیره خوار عراق و کشورهای مرتجع جنوب خلیج فارس و جاهای دیگر هستند و از آنها پول میگیرند و از این کارها میکنند، حتی آمریکا، فرانسه، انگلستان و حتی اسرائیل، همه از اینها حمایت کردند؛ یعنی، هیچ آبرو برای اینها نمانده است.
در تمام این جریانات، سلطنت طلبی وجود داشت. خوب! آن دوران نیم قرنی جنایات رژیم پهلوی کافی است که بکار بردن اسم سلطنتطلب اصلاً برای نسل آینده تهوعآور باشد. در جامعه، لیبرالها، ملیگراها، منافقین و چپیها به صورتهای مختلفی رسوا هستند و اصلاً چیزی در ایران ندارند؛ یعنی، واقعاً ضعیف ترین زمان ارتباط مردمی برای چپیها، امروز است؛ چون با آتش زدن خرمن کارگران کشاورزی و با کشتن و ترور کردن اینها و با کارهایی که کردند، در مقابل طبقه کارگر ایستادند و نشان دادند که هیچ ندارند. در محاکماتشان با اختلافاتی که با هم کردند و ضعفی که نشان دادند، خوب! آنها واقعاً از بنیه ضعیف هستند، اما با این ضعفی که در حرکتشان نشان دادند حتی بین نیروهایی که قبلاً فریب داده بودند و بچههایی که گول خورده بودند، پایههای خودشان را از دست دادند.
پس میبینید که هیچگونه جریان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی الان در مملکت و در این منطقه دیگر راه ندارد، حالا باید خیلی بگذرد تا دوباره نسل نویی بیاید و این مسائل را فراموش بکند و بعد آنها بتوانند ریا کاری بکنند. خوب! حالا فکر میکنید اینها ول کردند و رفتند و به کلی مأیوس شدند و یا اگر مأیوس هم شده باشند، مزاحمت و کینه توزیشان را ول کردهاند؟ اینها تا یک نفرشان هم باقی باشد، آن کینه عمیقی که به نظام و جمهوری اسلامی دارند را به کار خواهند گرفت. الان من خیال میکنم؛ یعنی اسنادی دارم، شواهدی دارم و برایم روشن است که اینها شیوه کارشان را به شکل موذیانهای قرار دادهاند که مدتی است دنبالش هستند و آن این است که اینها سازماندهی کردهاند که نگذارند نهادهای جمهوری اسلامی به آن جاهایی که مهم و حساس است برسند تا اینها بتوانند بدون دردسر کار بکنند؛ یعنی چوب لای چرخ میگذارند و جاهای حساس را شناسایی میکنند، خودشان هم میدانند کجاها حساس است. در آنجا وقتی که ببینند یک مدیر لایق رفته و میخواهد کار را حل بکند، به یک نحوی که سازماندهی میکنند و از طرقی که فکر میکنند، وارد میشوند و اعصاب مدیر را خراب میکنند، کارشکنی میکنند، اتهام میزنند و مأیوس میکنند.
کسانی که وارد کارهای مهم و جدی میخواهند بشوند، ما نمونههایش را در خیلی از کارها میبینیم، من مثلاً در این مؤسسات عظیم اصفهان میبینم که هر وقت آنجا میخواهد سرعت و جهش پیدا بکند، به اسمی و گاهی به اشکال دیگری که درست میکنند، مدیریت را ضعیف میکنند؛ مثل مس سرچشمه؛ مثلاً آنجا من نمونههایی آنجا دارم گاهی که احساس میکنند مشکلات دارد حل میشود، میآیند کار شکنی میکنند که مدیریت نتواند کارش را انجام دهد. سازمانهای حساس مثل، سازمان صدا و سیما که من آنجا را خوب زیر نظرم است، اینها خیلی دلشان میخواهد آنجا آشوب باشد و هیچوقت نظام نگیرد و مرتباً مسؤولان عوض شوند و افراد نتوانند برنامهریزی کنند، بنابراین تا احساس میکنند که آنجاها دارد محکم میشود، دیگر حرف و دعوا در آن نیست، یک جوری و از یک جایی شروع میکنند. گاهی میبینیم که از جاهایی شروع میکنند که افراد را گول میزنند که این طرف خودش نمیداند چه کار میکند.
هنگامی که احساس میکنند دانشگاهها دارند فعال میشوند و اساتید دارند امید میبندند و جذب میشوند و کارها دارد راه میافتد، آنگاه یک موجی درست میکنند علیه مدیر، استاد و یک جریان که آنجا را نگذارند جا بیفتد. هنگامی که احساس میکنند که جریانات اقتصادی کشور دارد به سوی ثبات راه میافتد، در هر جا که دستشان میرسد خرابکاری میکنند. یکی از مسائلی که برایشان سخت است، این است که اینها امید دارند که نگذارند هنرمندها هیچ وقت جذب این نظام شوند و هر جا ببینند که اینها کم کم دارند جذب نظام میشوند، کار شکنی میکنند.
یک وقت میروند و افراد ساده لوح را فریب میدهند و یک نفر آدم متدین خیال میکند؛ مثلاً دارد از اسلام دفاع میکند، حالا یک اشتباهی در فیلم میبیند، میبینی که یک وقت تو مجلسها، تومسجد، توی همه جا سروصدا بلند شد و هنرمندی که میخواهد دل بدهد به کارش، این را مأیوس کنند و بگویند که نمیشود اینجا کار کنی. سرمایهدارهایی که نمیخواهند استثمار بکنند، عدهای هستند که میخواهند کارشان مشروع باشد، پول داشتن مهم نیست. سرمایهدارهایی که میخواهند بوسیله ثروتشان بر کشور حکومت کنند، آن جریان طاغوتی سرمایهداری که واقعاً در مملکت ما شکست خورده را اینها سازماندهی میکنند.
یک وقت میبینم که جریاناتی پیدا میشود که در مسجدی رفتند و حرفشان را زدند. یک وقت میبینی که یک نماینده سادهای مثلاً تو مجلسی تعبیری میکند - که مناسب نیست - و به دنبال آن راه افتادهاند و برنامهریزی کردهاند برای اینکه نگذارند لایحه مالیات تصویب شود. وقتی که امام با قاطعیت میفرمایند که حکومت از بدیهیات اسلام است و مالیات هم از لوازم اولیه حکومت است و مالیات حکم اول اسلام است. باز به یک شکل دیگری از یک طرف دیگری حرف میزنند.
شما در استانها این مسأله را درک کنید که یکی از کارهای مهم معاونتهای سیاسی، الان تو این مقطع، این است که دقیق بشوید در این جریانات مزاحم؛ یعنی، مواظب اقدامات کسانی باشید که موریانه میشوند و میروند داخل چیزها و میخواهند سازمانهای محکم را بخورند. ما نمیگوییم سازمانهایمان بیعیب هستند و اتفاقاً این هم نکتهای است که بدست آنها بهانه میدهند. به هر حال سازمانهای ما مثل اعضای بدن آدمی است که از تو دهان سگ هار بیرون آمده و مسموم هستند، اینها عیوبی دارند. بنابراین اینها فوراً نقطه ضعف را پیدا میکنند و از همان جا وارد میشوند، گاهی به اسم اسلام، گاهی به اسم یک شعار دیگری، گاهی به اسم کارگر، گاهی به اسم کارمند، گاهی به اسم دیگری و هر چیزی را که در جای مناسبش ببینند، سعی میکنند که نگذارند کارها درست پیش برود.
ما در این مقطع مجلس، دولت، روزنامهها، وزارت اطلاعات، معاونتهای سیاسی، کمیته، سپاه و چشمهای همه ما باید مواظب اینهایی باشد که در کارها کارشکنی میکنند. اینها را ساده نگیریم، خیلیهاشان ممکن است ساده باشند و گول خورده باشند، باید شناسایی و روشن شوند. خیلی از آنها هم ممکن است، شیطان باشند. اینکه این مقطع، مقطع مبارزه با موذیگریهای دشمنان شکست خورده است، آنهایی که دیگر آبرو ندارند و روی زمین نمیتوانند فعالیت بکنند و در زیر زمین فعالیت میکنند. در زیر زمین هم این طوری فعالیت میکنند، به اسم مخالفت هم فعالیت نمیکنند بلکه به اسم دلسوزی فعالیت میکنند. یک وقت میبینی که یک مسأله مطرح میشود و تماسهای تلفنی راه میافتد، خوب! ما میفهمیم، ممکن است خیلیها نفهمند، تلفنها به همه جا میشود و یا جریان نامهها راه میافتند و بیت امام، بیت آیتاللَّه منتظری، مجلس، بیت رئیس جمهوری و شخصیت های بزرگ پُر از نامه میشود. یک وقت میبینی جریان دیگری راه میافتد و یک سری ملاقاتهای حساب شده صورت میگیرد. این نشان از سازماندهی است که برای جنگ اعصاب ما و مسؤولان و مدیران درست کردهاند، لذا برادران و مسؤولان امور سیاسی باید به این مسائل دقیق شوند و ما را کمک بکنند. مخصوصاً وزارت کشور، یکی از مراکز مبارزه با این شیوه جدید مزاحمتها است که انشاءاللَّه شما در این کار پیروز خواهید شد. شما را به خدا میسپاریم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته