سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع معاونین سیاسی استانداریها پیرامون نظام اسلامی و نقش گروهک های ضد انقلاب

سخنرانی آقای هاشمی در جمع معاونین سیاسی استانداریها پیرامون نظام اسلامی و نقش گروهک های ضد انقلاب

  • سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۶۳

 

 سخنرانی در جمع معاونین سیاسی استانداریها

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 با خوشحالی از زیارت برادران و مسؤولان امور سیاسی در استانها، الحمدللَّه جمهوری اسلامی از لحاظ سیاسی با مشکل عمده‏ای در داخل - که رفع آن کار شماست - مواجه نیست. اگر موضع گریهایی که کم و بیش دیده می‏شود، دیگر این مقدار دور از انتظار نیست و باید مواظب آنها بود اما نگران نباید بود. اگر یک سیر خیلی مختصر و سریع بکنیم از آغاز پیروزی انقلاب تا امروز، این شش سال می‏بینیم که چگونه با الطاف الهی و هدایتهای رهبری عزیز مواضع سیاسی و اجتماعی را تعیین کرده‏ایم. کشور در روزهای اول صحنه ابراز وجود سیاستهای متناقض با نظام اسلامی بود، حتی کسانی که از طرف امام به کارهای اجرایی کشور منصوب شده بودند، آنها هم نظرشان این بود که اسم اسلامی روی نظام نگذاریم و به آن دمکراتیک بگوییم. یادمان است که گروهکهای هر جریانی برای خودش توی این مملکت در مقابل مردم ادعاهای زیادی داشت و با اتکاء به اجانب که بعداً ارتباطاتشان کشف شد، خیال می‏کردند که یکی از شرکاء مهم این انقلاب هستند و حاضر هم نبودند مردم را سهیم بدانند.

 در نظام، هم جریانهای راستی و هم جریانهای چپی، ملی گرا و بیگانه پرست را در همه نشریات زمان صدر پیروزی انقلاب تا یکی دو سال بعدش را ببینید. مجلات، روزنامه‏ها، شب نامه‏ها، تحلیلها و امثال اینها که داشتند، سخنرانیها، کلوپها و نمایشهایی که می‏دادند و مراکزی که تسخیر کرده بودند، مجموعه اینها، نشان خیلی چیزها بود. گروه ملی گراها و لیبرالها که یک طیف وسیعی را تشکیل می‏دادند و آب خورشان غرب بود. اینها اصولاً به دیگران حق نمی‏دادند که در کارهای اجرایی بخواهند شرکت کنند. نیروهای انقلابی را برای سهیم شدن در اداره کشور صالح نمی‏دیدند. اولین کابینه‏ای که تشکیل دادند، به زحمت، ما یک یا دو پست ضعیف را در آن کابینه برآنها تحمیل می‏کردیم.

 نهادهای انقلابی که واقعاً از صاحبان انقلاب بودند و از بطن مردم جوشیده بودند و دلسوزانه کمبودهای طبیعی بعد از انقلاب را جبران می‏کردند؛ مثل کمیته‏ها، دادگاههای انقلاب، سپاه، جهاد و امثال اینها را مزاحم و دولت در دولت و به تعبیر خودشان انگل معرفی می‏کردند. دیگر آدم گیرشان نمی‏آمد که در همه کابینه و استانداری‏ها و فرمانداری‏ها از خودشان بگذارند، والاً می‏گفتند که تا پستهای پایین هم حق آنهاست، حتی به مهره‏های نظام گذشته اولویت می‏دادند. واقعاً این طوری بود، مهره‏های اصلی را در انتصابشان در ارتش، وزارت نفت و در جاهای دیگر، هر جا که می‏توانستند، قرار می‏دادند. ما در شورای انقلاب تصویب کرده بودیم تا سطح مدیرکلها از نظام گذشته نباشند، ولی آنها برای جاهای دیگری فکر می‏کردند، این طوری بود.

این طیف غرب گرا به اصطلاح شاید به همه آنها هم نشود غرب‏گرا گفت، چرا که بعضی‏هایشان ملی‏گرا هم بودند، شاید مایل نبودند اما به هر حال پایگاهشان پایگاه غربی بود. آن طیف چپ؛ اعم از منافقین که بعداً معلوم شد سرش توی توبره آمریکاست و هم تو توبره شوروی و از هر دو طرف می‏خواهند بخورند و فدائیان، توده‏ای‏ها، پیکاریها و این طیف به صورت ظاهر اسماً پر سر و صدا و انقلابی، اینها هم وضعشان روشن بود.

  اینها هیچکس را غیر از خودشان، صالح نمی‏دانستند. همه چیز غیر از خودشان را نفی می‏کردند. اگر اسمی هم از رهبری می‏بردند، ناچار اسم می‏بردند که می‏دیدند تو جامعه نمی‏توانند بدون این اسم حرکت بکنند. از نوشته‏ها و شعارها و مسائلشان شما می‏دیدید که واقعاً هیچ چیز را غیر از خودشان قبول نداشتند و فکر هم می‏کردند که آینده مال آنهاست. به اسلحه‏های فراوانی که از پادگانها غارت کردند، آن روز آماده بودند و تشکیلات و سازمان داشتند. مسؤولیتی هم در انقلاب و کارهای مبارزه نداشتند.

 مردم به فکر پیروزی و به فکر نجات مملکت و به فکر حل و فصل امور کشور بودند، اما آنها فارغ از همه جا، با نیروی فراوانی که از پیش تنظیم کرده بودند، اسلحه غارت می‏کردند و دزدی می‏کردند، اسلحه‏ای که مردم در جنگ جمع می‏کردند و می‏آوردند توی مسجدها، آنها با همکاری ایادی که داشتند، دخالت می‏کردند و اسلحه‏ها را می‏دزدیدند و می‏بردند. برای اینکه همه آنها را انبار کنند، حتی شرکتهای فنی را می‏رفتند و غارت می‏کردند، برای اینکه دینامیت‏هایی را که آنجا برای کارهای فنی داده بودند، اینها را هم جمع می‏کردند و انبارها از اسلحه درست کرده بودند. خودشان را هم مسلح کرده بودند به شعارهای دروغین که صلاحیتش را نداشتند. جوانهای دیگر را هم گول زده بودند.

 خوب! شما لابد اطلاع دارید که مثلاً، دانشگاهها را کرده بودند مرکز خودشان و اتاقهای دانشگاه به جای اینکه برای دانشگاه کار بکند، مرکز تدارکات اینها بود. گروهکها نقاط حساسی را هم گرفته بودند؛ مثل، ترکمن صحرا، خوزستان، سیستان و بلوچستان و این طور جاها که کارهایشان را از آنجا درست کنند. همه چیز تنظیم کرده بودند و فکر می‏کردند که - خوب! لیبرالها را که آنها می‏دانستند توی مردم پایگاهی ندارند - لیبرالها وقتی که با ما درگیر می‏شوند، برنده نهایی خود این جریانهای حاد متظاهر انقلابی است.

 این وضع اینها بود در آن مقطع که شما مطلع هستید، حتی وقتی که رسیدیم به انشعاب ریاست جمهوری، باز شما دیدید که اینها چه فریب کاریهایی کرده بودند که لیبرالهایی مثل؛ بنی‏صدر رأی بیشتری آورد بخاطر چهره‏ای که از خودش در جامعه نشان داده بود و با حمایتی که از رهبری می‏کرد و آن حرفهایی که می‏زد، به اضافه مخالفتی که با دولت موقت می‏کرد؛ چون دولت موقت هم در جامعه منفور شده بود. این منفوریت دولت موقت بخاطر مخالفتهایی بود که با آن می‏کرد و بدین ترتیب برای خودش جا درست کرده بود، به اضافه اینکه با منافقین هم ساخته بود و این هم جای تعجب بود که اینها که مدعی بودند با همدیگر همچون آب و آتشی هستند و با هم درگیرند، چطور با هم ساختند.

 مجموعه آراء را هم دیدید که آوردند؛ یعنی، وضع سیاسی تا آن موقع آن طوری بود که شما دیدید. خوب! ما هر چه جلو می‏آییم و تاریخ را ورق می‏زنیم، روزنامه‏ها را می‏خوانیم و اخبار را می‏بینیم؛ می‏بینیم که روز به روز جمهوری اسلامی، همین نظام اسلامی که آنها اصلاً قبول نداشتند و اصلاً فکر نمی‏کردند که قانون اساسی می‏خواهد و حکومت باید روی مبنای اسلامی تشکیل شود، وقتی که به اصل ولایت فقیه رسیدیم، تصمیم گرفتند - همه آنها؛ یعنی، هم حکومت دولت موقت و هم لیبرالهای خارج از حکومت - که مجلس خبرگان را منحل کنند؛ یعنی اینقدر برایشان غیر منتظره بود، بعد هم که قانون اساسی تصویب شد، دنبال فرصت می‏گشتند که روزی دوباره این را منحل کنند و از بین ببرند.

 مجلس شورای اسلامی که تشکیل شد، "کسی باید از بین برود" را مطرح کردند؛ برای اینکه مجلس را از بین ببرند، آنها نمی‏گفتند که ما باید از بین برویم. در مورد رئیس جمهور می‏گفتند که مثلاً یازده میلیون رأی دارد، البته مردم رأی داده بودند ولی وقتی مردم آن فریب کاریهایی را فهمیدند که به چه رأی داده‏اند. همان طور توجه کردند به اینکه آنها مجلس را می‏خواستند نامشروع جلوه دهند و بدین ترتیب مجلس را منحل بکنند و تا اینقدر اینها پیش رفتند.

 در کردستان بخاطر جلب نظر نیروهایی که آنجا بودند، چه خیانتهایی کردند و آن هیأت حسن نیت کزایی و آن فتنه را آن طوری درست کردند. ما عید سال اول بود که برای خاموش کردن فتنه رفتیم کردستان، مرحوم سپهبُد قرنی آدم قاطعی بود، وقتی که ما آنجا بودیم، یک مانور داد، بدین صورت که فانتومها در فضای سنندج یک مانور دادند که در دل آنها وحشت ایجاد کرد. بلافاصله از آنجا تلفن کردند که هواپیماها به دستور سپهبد قرنی مانور داده‏اند. بنابراین زمانی که ما برگشتیم، دیدیم سپهبدقرنی را عزلش کردند، بخاطر اینکه آن طور قاطعیت به خرج داد. برای اینکه جبران بکنند آن مقدار قاطعیت را، آمدند یک استاندار توده‏ای آنجا گذاشتند. این عجیب است که در کردستان که فتنه چپی‏ها بود بیایند به صورت ظاهر، استاندارش را توده‏ای بکنند. قبل از آن، ما؛ مرحوم بهشتی، بنده، آقای خامنه‏ای و دیگران در شورای انقلاب اصرار کردند که صدمیلیون تومان به سیستان و بلوچستان و کردستان بدهند که مسائل رفاهی خدماتی در آنجاها صورت گیرد تا کمی از عوام فریبی آنها جلوگیری بکنیم، ولی این بودجه را آنها ندادند، که ندادند ولی بعداً پولهایی را در اختیار همان استاندار توده‏ای گذاشتند، آن پولها از کجا سر در آورد، خوب! معلوم است، پادگان را غارت کرده بودند.

 می‏بینید که وضع سیاسی کشور چه بود و فعلاً به کجا رسیده است. خوبی قضیه و نکته مثبت کار، این است که ما الان در ارزیابی موفقیتهای سیاسی در داخل را - در آستانه حلول دهه فجر - وقتی که ارزیابی می‏کنیم، می‏بینیم که تمام این جریانها به طور فیزیکی سرکوب نشدند بلکه از نظر عمقی در مملکت و در داخل کشور ریشه آنها سوزانده شده و ماهیت آنها در اثر آن فضای فوق‏العاده باز و هرج و مرج گونه دو سه سال اول رو شد. مردم خوب اینها را شناختند. این جریانهای به اصطلاح لیبرال و ملی‏گرا که مدعی بودند کارشناس و متخصص و چه و چه هستند، بدترین نوع اداره را از خودشان نشان دادند و دیگر نمی‏توانند در آینده ادعا بکنند که ما هستیم که صلاحیت اداره مملکت را داریم.

 در آن شرایط؛ یعنی، جوری شد که خودشان استعفا دادند و هیچ کس به آنها نگفت که استعفا بدهید. بخاطر یک حرکت انقلابی دانشجویان خط امام که واقعاً کار صحیحی بود که برای طرد آمریکا آنها کردند، آنها نتوانستند تحمل بکنند، البته آنها فکر می‏کردند که این استعفاء، دنبالش قیام مردم به نفع آنها صورت خواهد گرفت و آنها برمی‏گردند. اعلامیه‏هایشان را هم حاضر کرده بودند. بنابراین در شرق تهران شروع به پخش اعلامیه‏ها هم کرده بودند که مردم شروع کنند و بگویند که ما می‏خواهیم فلانی برگردد و سرو صدا راه بیندازند، اما نمی‏دانستند که دیگر در میان مردم پایگاه ندارند و همان مقداری هم که مردم از آنها حمایت می‏کردند، بخاطر دستورات امام و حمایت های روحانیت بود. آنها آن جور وضعشان روشن شد.

 اگر آن سپهسالارشان می‏توانست در داخل کشور می‏ماند تا باز هم مردم را فریب دهد. عده زیادی ماهیتش را نمی‏شناختند ولی با آن شیوه فرار، همکاری با منافقین، انفجار دفتر حزب و بعد رفتن به فرانسه و تمایل نشان دادن حتی به همکاری با عراق علیه ایران، ماهیت او را شناختند، بعد معلوم شد که همه این گروهکها، ملی‏گراها، منافقین و چپیها که جیره خوار عراق و کشورهای مرتجع جنوب خلیج فارس و جاهای دیگر هستند و از آنها پول می‏گیرند و از این کارها می‏کنند، حتی آمریکا، فرانسه، انگلستان و حتی اسرائیل، همه از اینها حمایت کردند؛ یعنی، هیچ آبرو برای اینها نمانده است.

 در تمام این جریانات، سلطنت طلبی وجود داشت. خوب! آن دوران نیم قرنی جنایات رژیم پهلوی کافی است که بکار بردن اسم سلطنت‏طلب اصلاً برای نسل آینده تهوع‏آور باشد. در جامعه، لیبرالها، ملی‏گراها، منافقین و چپیها به صورت‏های مختلفی رسوا هستند و اصلاً چیزی در ایران ندارند؛ یعنی، واقعاً ضعیف ترین زمان ارتباط مردمی برای چپیها، امروز است؛ چون با آتش زدن خرمن کارگران کشاورزی و با کشتن و ترور کردن اینها و با کارهایی که کردند، در مقابل طبقه کارگر ایستادند و نشان دادند که هیچ ندارند. در محاکماتشان با اختلافاتی که با هم کردند و ضعفی که نشان دادند، خوب! آنها واقعاً از بنیه ضعیف هستند، اما با این ضعفی که در حرکتشان نشان دادند حتی بین نیروهایی که قبلاً فریب داده بودند و بچه‏هایی که گول خورده بودند، پایه‏های خودشان را از دست دادند.

 پس می‏بینید که هیچگونه جریان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی الان در مملکت و در این منطقه دیگر راه ندارد، حالا باید خیلی بگذرد تا دوباره نسل نویی بیاید و این مسائل را فراموش بکند و بعد آنها بتوانند ریا کاری بکنند. خوب! حالا فکر می‏کنید اینها ول کردند و رفتند و به کلی مأیوس شدند و یا اگر مأیوس هم شده باشند، مزاحمت و کینه توزی‏شان را ول کرده‏اند؟ اینها تا یک نفرشان هم باقی باشد، آن کینه عمیقی که به نظام و جمهوری اسلامی دارند را به کار خواهند گرفت. الان من خیال می‏کنم؛ یعنی اسنادی دارم، شواهدی دارم و برایم روشن است که اینها شیوه کارشان را به شکل موذیانه‏ای قرار داده‏اند که مدتی است دنبالش هستند و آن این است که اینها سازماندهی کرده‏اند که نگذارند نهادهای جمهوری اسلامی به آن جاهایی که مهم و حساس است برسند تا اینها بتوانند بدون دردسر کار بکنند؛ یعنی چوب لای چرخ می‏گذارند و جاهای حساس را شناسایی می‏کنند، خودشان هم می‏دانند کجاها حساس است. در آنجا وقتی که ببینند یک مدیر لایق رفته و می‏خواهد کار را حل بکند، به یک نحوی که سازماندهی می‏کنند و از طرقی که فکر می‏کنند، وارد می‏شوند و اعصاب مدیر را خراب می‏کنند، کارشکنی می‏کنند، اتهام می‏زنند و مأیوس می‏کنند.

 کسانی که وارد کارهای مهم و جدی می‏خواهند بشوند، ما نمونه‏هایش را در خیلی از کارها می‏بینیم، من مثلاً در این مؤسسات عظیم اصفهان می‏بینم که هر وقت آنجا می‏خواهد سرعت و جهش پیدا بکند، به اسمی و گاهی به اشکال دیگری که درست می‏کنند، مدیریت را ضعیف می‏کنند؛ مثل مس سرچشمه؛ مثلاً آنجا من نمونه‏هایی آنجا دارم گاهی که احساس می‏کنند مشکلات دارد حل می‏شود، می‏آیند کار شکنی می‏کنند که مدیریت نتواند کارش را انجام دهد. سازمانهای حساس مثل، سازمان صدا و سیما که من آنجا را خوب زیر نظرم است، اینها خیلی دلشان می‏خواهد آنجا آشوب باشد و هیچوقت نظام نگیرد و مرتباً مسؤولان عوض شوند و افراد نتوانند برنامه‏ریزی کنند، بنابراین تا احساس می‏کنند که آنجاها دارد محکم می‏شود، دیگر حرف و دعوا در آن نیست، یک جوری و از یک جایی شروع می‏کنند. گاهی می‏بینیم که از جاهایی شروع می‏کنند که افراد را گول می‏زنند که این طرف خودش نمی‏داند چه کار می‏کند.

 هنگامی که احساس می‏کنند دانشگاهها دارند فعال می‏شوند و اساتید دارند امید می‏بندند و جذب می‏شوند و کارها دارد راه می‏افتد، آنگاه یک موجی درست می‏کنند علیه مدیر، استاد و یک جریان که آنجا را نگذارند جا بیفتد. هنگامی که احساس می‏کنند که جریانات اقتصادی کشور دارد به سوی ثبات راه می‏افتد، در هر جا که دستشان می‏رسد خرابکاری می‏کنند. یکی از مسائلی که برایشان سخت است، این است که اینها امید دارند که نگذارند هنرمندها هیچ وقت جذب این نظام شوند و هر جا ببینند که اینها کم کم دارند جذب نظام می‏شوند، کار شکنی می‏کنند.

 یک وقت می‏روند و افراد ساده لوح را فریب می‏دهند و یک نفر آدم متدین خیال می‏کند؛ مثلاً دارد از اسلام دفاع می‏کند، حالا یک اشتباهی در فیلم می‏بیند، می‏بینی که یک وقت تو مجلسها، تومسجد، توی همه جا سروصدا بلند شد و هنرمندی که می‏خواهد دل بدهد به کارش، این را مأیوس کنند و بگویند که نمی‏شود اینجا کار کنی. سرمایه‏دارهایی که نمی‏خواهند استثمار بکنند، عده‏ای هستند که می‏خواهند کارشان مشروع باشد، پول داشتن مهم نیست. سرمایه‏دارهایی که می‏خواهند بوسیله ثروتشان بر کشور حکومت کنند، آن جریان طاغوتی سرمایه‏داری که واقعاً در مملکت ما شکست خورده را اینها سازماندهی می‏کنند.

 یک وقت می‏بینم که جریاناتی پیدا می‏شود که در مسجدی رفتند و حرفشان را زدند. یک وقت می‏بینی که یک نماینده ساده‏ای مثلاً تو مجلسی تعبیری می‏کند - که مناسب نیست - و به دنبال آن راه افتاده‏اند و برنامه‏ریزی کرده‏اند برای اینکه نگذارند لایحه مالیات تصویب شود. وقتی که امام با قاطعیت می‏فرمایند که حکومت از بدیهیات اسلام است و مالیات هم از لوازم اولیه حکومت است و مالیات حکم اول اسلام است. باز به یک شکل دیگری از یک طرف دیگری حرف می‏زنند.

 شما در استانها این مسأله را درک کنید که یکی از کارهای مهم معاونتهای سیاسی، الان تو این مقطع، این است که دقیق بشوید در این جریانات مزاحم؛ یعنی، مواظب اقدامات کسانی باشید که موریانه می‏شوند و می‏روند داخل چیزها و می‏خواهند سازمانهای محکم را بخورند. ما نمی‏گوییم سازمانهای‏مان بی‏عیب هستند و اتفاقاً این هم نکته‏ای است که بدست آنها بهانه می‏دهند. به هر حال سازمانهای ما مثل اعضای بدن آدمی است که از تو دهان سگ هار بیرون آمده و مسموم هستند، اینها عیوبی دارند. بنابراین اینها فوراً نقطه ضعف را پیدا می‏کنند و از همان جا وارد می‏شوند، گاهی به اسم اسلام، گاهی به اسم یک شعار دیگری، گاهی به اسم کارگر، گاهی به اسم کارمند، گاهی به اسم دیگری و هر چیزی را که در جای مناسبش ببینند، سعی می‏کنند که نگذارند کارها درست پیش برود.

 ما در این مقطع مجلس، دولت، روزنامه‏ها، وزارت اطلاعات، معاونتهای سیاسی، کمیته، سپاه و چشمهای همه ما باید مواظب اینهایی باشد که در کارها کارشکنی می‏کنند. اینها را ساده نگیریم، خیلی‏هاشان ممکن است ساده باشند و گول خورده باشند، باید شناسایی و روشن شوند. خیلی از آنها هم ممکن است، شیطان باشند. اینکه این مقطع، مقطع مبارزه با موذی‏گریهای دشمنان شکست خورده است، آنهایی که دیگر آبرو ندارند و روی زمین نمی‏توانند فعالیت بکنند و در زیر زمین فعالیت می‏کنند. در زیر زمین هم این طوری فعالیت می‏کنند، به اسم مخالفت هم فعالیت نمی‏کنند بلکه به اسم دلسوزی فعالیت می‏کنند. یک وقت می‏بینی که یک مسأله مطرح می‏شود و تماسهای تلفنی راه می‏افتد، خوب! ما می‏فهمیم، ممکن است خیلیها نفهمند، تلفنها به همه جا می‏شود و یا جریان نامه‏ها راه می‏افتند و بیت امام، بیت آیت‏اللَّه منتظری، مجلس، بیت رئیس جمهوری و شخصیت های بزرگ پُر از نامه می‏شود. یک وقت می‏بینی جریان دیگری راه می‏افتد و یک سری ملاقاتهای حساب شده صورت می‏گیرد. این نشان از سازماندهی است که برای جنگ اعصاب ما و مسؤولان و مدیران درست کرده‏اند، لذا برادران و مسؤولان امور سیاسی باید به این مسائل دقیق شوند و ما را کمک بکنند. مخصوصاً وزارت کشور، یکی از مراکز مبارزه با این شیوه جدید مزاحمتها است که ان‏شاءاللَّه شما در این کار پیروز خواهید شد. شما را به خدا می‏سپاریم.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته