سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولین خانه کارگر پیرامون اهمیت کار و کارگر

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولین خانه کارگر پیرامون اهمیت کار و کارگر

  • شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع مسئولین خانه کارگر

 از اینکه برادران زحمتکش کارگر و کسانی را که هم در امور تولید برای کشور زحمت می‏کشند و هم برای راهنمایی و هدایت کارگران، برنامه‏های دیگری را دارند، در مجلس شورای اسلامی زیارت می‏کنیم، خوشحالیم و از شماها متشکریم که این محبت را کردید و به مجلس آمدید.

 من با اطلاعاتی که از وضع محیط کارگری دارم - به واسطه برادران کارگر - و هم از برنامه‏های گروهکهای ضدانقلاب از سالها پیش، می‏دانم که آنها چه خوابهایی را برای محیطهای کارگری دیده بودند و چه برنامه‏هایی ریخته بودند، خیلی خوب می‏توانم تشخیص بدهم که خانه‏های کارگر در این مقطع حساس چه خدماتی به جمهوری اسلامی و انقلاب کرد.

 سالهای آخر عمر رژیم پهلوی که ما در زندانها بودیم و از زندانها هم همانطور که می‏دانید - و یا شاید بعضی‏ها نمی‏دانند - در زیر یک سقف افکار گوناگون آن زمان جمع بودند؛ ماها روحانی بودیم، بعضی‏ها دانشجو بودند، بعضی‏ها کارگر بودند؛ ماها مبارزه اسلامی داشتیم، بعضی‏ها مبارزه مارکسیستی داشتند، بعضی‏ها التقاطی بودند. مارکسیستها هم طیف وسیعی بودند از تندروهایی که از مبارزه مسلحانه یک قدم هم حاضر نبودند عقب‏نشینی کنند و افرادی که صرفاً مبارزات سیاسی را توصیه می‏کردند، در زیر یک سقف، در یک محیط کوچک، در محیط زندان همیشه این مسائل بحث می‏شد و ما به افکار آنها خوب نزدیک بودیم و آشنا بودیم و همه چیز را می‏فهمیدیم.

 اکثراً نیروهای چپ‏گرا این جوری فکر می‏کردند که ما باید از پوشش احساسات کارگران برای اهدافمان استفاده بکنیم. طبیعی است که قشر زحمتکش جامعه، کارگرها هستند و طبیعی است کارگر که در یک کارخانه کار می‏کند و زحماتی که می‏کشد و می‏بیند در کشور افراد دیگری هستند که این زحمات را نمی‏کشند و رفاه بیشتری از کارگر دارند، مسائلی برایش مطرح می‏شود که به خاطر این کارگرهای ما، هم سطح تحصیلات و هم سطح مطالعات و تجربه‏شان آن قدر زیاد نیست که برخوردهای اجتماعی را بتوانند به اصطلاح تحلیل بکنند - البته افرادی هستند که خوب تحلیل می‏کنند و عده‏ای هم هستند که فرصت این کارها را به آنها داده نشده - ساده هستند و با شعار می‏شود اینها را کشاند به آن طرفی که می‏خواهند، ولو عمق نداشته باشند.

اینها چنین نقطه‏ای برایشان هدف بود و این اواخر که در مبارزات مسلحانه شکست خورده بودند، اکثر چپی‏ها به عجز افتاده بودند که از طریق کارگرها به اهدافشان برسند. بعد از پیروزی انقلاب همان افکار در مغز اینها بوده و گاهی که ما با اینها بحث می‏کردیم، خوب! کارگرها مردمی هستند که مسلمان هستند و با این رویه‏های مارکسیستی که شما می‏خواهید برخورد بکنید، آنها اسلام را بر هر چیز ترجیح می‏دهند، آنها آن زحمتی که می‏کشند به خاطر این است که می‏خواهند مسلمان زندگی کنند و حاضر نیستند شعارهایی که شماها با ریشه‏های مارکسیستی مطرح می‏کنید، آنها زیر بار این چیزها بیایند. اینها با تحلیل خودشان چون اقتصاد را اصل می‏دانستند و پایه همه حرکتها می‏دانستند، فکر می‏کردند که اینها همه حرف است که ما می‏زنیم، کارگر آب و نانش بر همه چیز مقدم است حتی بر دینش. اصلاً دین و عقیده و عفت و خانواده آنها هم با تحلیلهای مارکسیستی همه زاییده و مخلوق اقتصاد است و آنها با آن تحلیل مادی خودشان فکر می‏کردند اصل و اساس این جاست. و بعد از انقلاب هم اینها باز خیال کردند برخوردی که با مسلمانها دارند، مردمی که به خاطر اسلام شهید شدند و شهید می‏شوند، با اینها هم باز در محیط اسلامی نمی‏شود شعار داد، حتی کارگر ما را در مقابل جمهوری اسلامی و انقلاب هم قرار دادند.

 این فکر اینها بود و سرمایه‏گذاری کردند و برنامه‏ریزی کرده بودند برای کارخانه‏ها؛ یادتان است که اولاً خانه کارگر را تصاحب کرده بودند و آن برنامه‏هایی که آنجا داشتند، خیلی برنامه ریخته بودند و ماها هم می‏دانستیم که اینها چه برنامه‏هایی برای کارگرها دارند و حاضر هم نبودند در بحث تنزل کنند. مخصوصاً یک تحلیلی داشتند و آن این بود که در سالهای اول دهه بعد از انقلاب - حالا اگر انقلاب اسلامی هم باشد - به خاطر اینکه خود به خود دوران ده ساله اول (دهه اول) را مسئوولان اداره کشور نمی‏رسند و نمی‏توانند که طبقه محروم را راضی بکنند چون خود به خود کمبودها خواهد بود، فرار مغزها خواهد بود، فرار مدیران خواهد بود، قطع منابع خرید مواد اولیه خواهد بود، بایکوت‏ها خواهد بود، درگیری‏ها خواهد بود، بازار و توزیع روند درستی ندارد، انقلاب مسلط نیست، اینها همه در تحلیل می‏آمد و همیشه هم آدمهای شیطان و فرصت‏طلب هستند که از این گونه موارد استفاده می‏کنند و با احتکار و بازار سیاه و گرانفروشی، با کارهای کثیف سود می‏برند و طبقه‏ای که در متن انقلابند و برای انقلاب دل می‏سوزانند و کار می‏کنند تا انقلاب پیروز شود و حاضر نیستند آلوده شوند و اموال دیگران را بخورند، اینها طبعاً دستشان به همه جا نمی‏رسد. این کمبودها را هم آنها تحلیل می‏کردند مزید بر علت که ما بتوانیم شعار بدهیم که انقلاب کافی نبود برای منافع شما، و باید انقلاب در انقلاب کرد.

 اگر یادتان باشد همان سال اول شعار انقلاب در انقلاب را مطرح کرده بودند و انقلاب در انقلاب هم به نظر آنها همین بود، انقلاب مارکسیستی. ولی پایه‏های غلط تحلیل‏شان خودشان را بدبخت کرد، یعنی سرشان به سنگ خورد به طوری که شما دارید می‏بینید، آنها برایشان قابل قبول نبود که ممکن است کارگرهایی با محرومیت‏هایی که از سابق به ارث برده‏اند و انقلاب هم هنوز موفق نشده حقوق واقعی آنها را بدهد، اینها با تحلیل درست و در سایه عقیده و ایمانشان بتوانند به راه خودشان ادامه بدهند. آنها این را نمی‏توانستند بفهمند.

 در دوران این دو سال جنگ، لیست کارهایی که کارخانه‏ها و کارگرها در کارخانه‏ها کرده‏اند که هم تا آن مقداری که ماشین و مواد خام اجازه می‏داد تولید را بالا بردند، یعنی کمبود نیروی کار نبود، کمبود مواد اگر بود ما را معطل می‏کردند، کمبود کارگر و تلاش کارگر، در همین حال گرانی را تحمل کردند و به کارشان ادامه دادند. و در همین حال لیست درست کردند و مسابقه بود برای اینکه فلان کارخانه بیشتر نیرو به جبهه بفرستد، لیست درست کردند برای اینکه چه مقدار کمک به جبهه کرده‏اند و هر کارخانه‏ای، هر کارگری چه داده است. اصلاً همه این کارها با آن طرز تحلیلهای مارکسیستی نمی‏خواند و تحلیل مارکسیستی، چه مسلمانها آن جور تحلیل می‏کردند که منافقین و آنها مادی تعبیر می‏کردند و چه خود مارکسیست‏ها برایشان جور در نمی‏آید، نمی‏توانند این را بفهمند.

 آدم وقتی که با این مکتب آشنا نیست، نمی‏تواند سیستم عملکرد یک مکتب را در روح یک انسان بفهمد که این چه اثری می‏گذارد. عاجز می‏شود آن یکی گفت اسلام پایگاه طبقاتی دارد؛ خرده بورژوا! آنها پایگاه طبقاتی هستند. از این تعبیرات برای خودشان می‏گویند. برعکس، درست معکوس آن شده است و اینهایی که همراه انقلابند، آنهایی که انقلاب را تأیید می‏کنند، آنهایی که صفوف جمعه و جماعت را پر می‏کنند، آنهایی که جبهه‏ها را این جور پر از نیروی شهادت طلب می‏کنند، آنهایی که پشت جبهه را این قدر گرم می‏کنند، آنهایی که در کارگاه فشار به افراد سطح بالا می‏آورند که کار را بهتر انجام دهند، آنهایی که مواظبت می‏کنند و ماشین‏ها را مثل بچه‏های خودشان حفظ می‏کنند، اینها همین کسانی هستند که هنوز حکومت جمهوری اسلامی نرسیده حقوق واقعی اینها را بدهد و در راه اهدافشان هستند. وقتی که اینها را این جور دیدند، اصلاً تحلیلها از هم پاشید.

 این انجمنهای اسلامی کارگران و این شوراهای اسلامی کارگران و این خانه‏های کارگر که این جریانها را هدایت می‏کرد و سخت پنجه در پنجه ضدانقلاب انداخته بود، ضدانقلابی که فریاد شعار حمایت از محروم را بلند کرده بود و به دروغ خودش را در لباس مبارزه برای کارگر معرفی کرده بود، اصلاً این شعارها نتوانست مسلمانها را فریب بدهد، اینها تز مارکسیستی تاریخ را به هم ریخت، تحلیل مادی تاریخ را در یک گردابی انداخت که مثل کلاف سردرگمی شده که هیچ کس نمی‏تواند پیاده کند. و واقعاً بافتهایی که اینها در طول این سی چهل سال به عنوان مبارزه و تحلیل مبارزه و فلان و به همان برای خودشان بافته بودند در زندانها و در جلسات و در دانشگاه و در کارخانه‏ها و هر جا جمع بودند، همه به هم خورد.

 فقط یک چیز اصالتش را نشان داده و آن فطرت الهی انسان است و رابطه انسان با خداست و ارزش عقیده است برای انسان و اثر عقیده است روی انسان، جهت‏گیری و هدفگیری صحیحی که انسان را خوب می‏تواند در جهتش و در راهش مهم و مستقیم نگاه بدارد، اینها برای انسان ارزش پیدا کرد، خیلی جهت خوبی است.

 بنده می‏توانم با مقدار معلوماتی که دارم بشارت بدهم به شماها که اگر ما در این راه استقامت کنیم و به چپ و راست منحرف نشویم و صراط مستقیم الهی را همین طوری که تا به حال رفتیم باز هم برویم، می‏توانیم وعده الهی را که به ما وعده داده که زمین مال عباد صالح است و اراده حتمی خدا تعلق گرفته که مستضعفان را به حق خودشان برساند، ما می‏توانیم به این وعده‏ها امیدوار باشیم و شرط آن استقامت است.

 مشکلات در راه انسان پیش می‏آید، اما راه خدا راه روشنی است، قرآن برنامه‏اش مشخص است و اسلام می‏تواند جوابگوی این نیازهای جامعه امروز بشریت باشد. یک مقدار فهم درست لازم است و یک مقدار استقامت لازم دارد که ان‏شاءالله این کار بسیار سخت و بسیار پر زحمت را، این راهی که خروارها سنگ و خار بین آن ریخته‏اند و راه را پر سنگلاخ کرده‏اند، راه فطرت را آلوده کرده‏اند به شبهات فراوانی، این را باید پیمود.

 من با آنچه که از تعلیمات امام امت می‏فهمم و چیزهایی که از درسهای ایشان فهمیدیم و از روحیه ایشان فهمیدیم و از استقامت این ملت دیدیم، امیدواریم این راهی را که آغاز کرده‏ایم، ان‏شاءالله به عدالت اجتماعی جامعه ختم خواهد شد. ولی نمی‏توانیم بگوییم که ما مشکلات نداریم، نمی‏توانیم بگوییم که این راه مبارزه لازم ندارد، نمی‏توانیم بگوییم در این راه مانع پیش پای ما نمی‏آید. چرا، می‏آید از چپ و راست مانع می‏ریزند، زندگی انسان هم همین است، زندگی انسان همین است که با مشکلات و موانع راه فطرت و راه خدا مبارزه کند و خودش را برساند به خداوند. با الهاماتی که ما از قرآن و اینها می‏گیریم، می‏توانیم بفهمیم که زندگی شماها یکی از مصادیق زندگی صحیح اسلامی است، یعنی انسانی که کار می‏کند و از کار خودش زندگی‏اش را در سطح مقبولی، حالا هر چه بیشتر بتوانید زندگی‏تان را بهتر اداره کنید عیب نیست، خیلی خوب است، حق است - اداره می‏کند و جامعه‏اش را نیز از این کار ثمر می‏دهد و احیاء می‏کند.

 این یکی از میدانهای کار در راه خداست، آن هم در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی، می‏توانید امیدوار باشید که این حرکت‏تان ثمر دارد، مخصوصاً شما کارگران متعهد و مسلمانی که کنار کارهای خاصتان به کارهای فرهنگی و ارشادی هم می‏پردازید، می‏توانید امیدوار باشید که این راهتان به خدا منتهی می‏شود و ان‏شاءالله آبرومند در پایان راه، خدا را ملاقات خواهید کرد.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته