سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولین حراست وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی پیرامون اهمیت کار حراست و راهکارهای بهبود روش

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولین حراست وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی پیرامون اهمیت کار حراست و راهکارهای بهبود روش

  • سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع مسئولین حراست کل کشور و مسئولین حراست وزارتخانه‏ها و سازمان‏های دولتی

 

 با تشکر از برادرانی که محبت کردند و به مجلس تشریف آوردند و گزارش خوب و امیدوار کننده‏ای که در مورد کار حراست دادند، که خیلی طبیعی و روشن است با وضعی که انقلاب دارد و به شکلی که ما اداره می‏کنیم برای انقلاب، چیزی به نام حراست با ترکیبی از افراد دلسوز، یک ضرورت است؛ برای اینکه ما یک مملکتی را تحویل گرفتیم که خودمان درست نکرده بودیم. چیزهای زیادی را که ثروتهای این مردم و ذخیره بیت‏المال است، ذخایر انقلاب است، مال مردم است، در سراسر کشور پخش کردیم (غصب بوده) از اسناد و امکانات کشور، که اینها دست ما که افتاده، ما برای آنها مسئوول و حافظ و مراقب مناسب تربیت نکردیم. حالا یا از سابق افراد صالحی بودند و هستند یا نیستند. در یک مواردی ممکن است افراد صالحی باشند و دلسوزانه حفاظت کنند، در یک مواردی هم ممکن است نباشند. حالا نباشند یا بی‏تفاوت باشند، زندگی‏شان را می‏خواهند بکنند، کاری به این چیزها ندارند، یا دشمن باشند، و هر دو را داریم. این یک زمینه است. زمینه دیگر این است که خود انقلاب حتماً دشمن دارد و اگر فرض کنیم یک جریانی باشد که دشمن نداشته باشد، معنایش این است که این انقلاب نیست.

 انقلاب، یعنی جریانی که اوضاع را به هم بزند، دگرگون کند، ارزشها را عوض بکند، جریانات زیر و رو بشود، حالا به هر شکلی، به هر جهتی که باشد معنایش این است؛ یعنی یک نظام به هم بخورد، یک چیزهای جدیدی جایش بیاید که با آنها تفاوت داشته باشد.

 در نظام قبلی یک عده‏ای منافع داشتند، به جهت منافع مادی‏شان، یک عده‏ای هم ممکن است ایمان داشتند به آن نظام، حالا هر نظامی باشد، در هر انقلابی این طوری است، یک عده به هر دلیلی به آن دلبستگی دارند، وابستگی دارند به آن نظامی که از دست رفته، به خاطر منافع مادی‏شان یا به خاطر فکرشان، به خاطر بینش‏شان آن را قبول داشتند و هیچ وقت نیست که این نظامی که واژگون می‏شود همه بالاتفاق با آن مخالف باشند، این طوری نیست.

 همان روزهای آخر انقلاب یادتان است که هنوز پیروز نشده بودیم، طرفداران قانون اساسی که تظاهرات می‏کردند، بالاخره یک جمعیتی دیگر بودند، همه‏شان هم که نیامده بودند. آنها حالا یا به خاطر حقوقشان، یا به خاطر قوم و خویشی‏شان و یا به خاطر فکرشان، به هر دلیل مخالف انقلاب بودند. بعد از انقلاب هم یک قدری بیشتر شدند، کمتر نشدند.

 برای اینکه بعد از انقلاب یک عده‏ای هم به این انقلاب با چشم دیگری نگاه می‏کردند، وقتی که انقلاب شد، دیدند یک چیز دیگری است؛ از طرق مختلف، یک عده‏ای چپی بودند - که کم هم نبودند - فکر می‏کردند حالا انقلاب می‏شود مثلاً می‏رویم به طرف سوسیالیسم، دیدند نشد، آنها هم مخالف شدند. یک عده‏ای بی‏بندوبار بودند، خیال می‏کردند که با انقلاب بی‏بندوباری درست می‏شود، آنها هم رفتند مخالف شدند. یک عده هم ذاتاً خیال می‏کردند حالا هرج و مرج می‏شود و یک توقعاتی داشتند که همه چیزها را به هم بریزیم، مالکیت را به هم بریزیم، چه بکنیم، آنها هم لااقل موافق نیستند.

 در نظام اداری یک عده‏ای هستند، یا تنزل رتبه پیدا کردند یا تصفیه شدند، دوستانی آنجا دارند، ارتباطاتی دارند، اینها همه مخالف شدند. این مشکلاتی است که وجود دارد و نمی‏شود، شما فکر کنید یک انقلاب اینها را نداشته باشد. در کشورهایی که مقّید به اسلام و یک ایدئولوژی انسانی - الهی نیستند، انقلاب که می‏کنند جور دیگری برخورد می‏کنند. فرض کنید مثلاً در کشورهای سوسیالیستی یا آنجایی که انقلاب شده آن وقتی که آمدند همه نظام گذشته را صاف کردند، روی همه یک خط قرمز کشیدند، بعد از نو شروع کردند. حالا سالها هم پرده‏ای آهنی دور خودشان کشیدند، هر چه کمبود بود، هر چه مشکلات بود، هر چه نبود، مردم بایست تحمل بکنند. چون انقلاب شده. ما این جور هم که نمی‏توانستیم بکنیم، ما می‏خواستیم اسلامی برخورد بکنیم.

چه بسا افرادی بودند و فراوان هم بودند، هنوز هم هستند، آدمهای قابل اصلاحی بودند، بایستی آنها را نگه می‏داشتیم، آدمهایی بودند که جرم زیادی نداشتند، نباید آنها را حذف می‏کردیم. آدمهایی بودند که بی‏طرف بودند، بی‏تفاوت بودند باید با اینها جور دیگری برخورد می‏کردیم. خوب، ما اکثریت قوی کادر اداری‏مان، نظامی‏مان و انتظامیمان را حفظ کردیم، هیچ چیز را به هم نزدیم، منتها به همین ادله‏ای که گفتم کمبودهایی در همه چیز پیش آمد، بیشتر از همه در اطلاعات، در حفاظت و حراست چون این سری کارها در گذشته مال اشخاص خاصی بوده که به آنها زیاد نمی‏توانستند اعتماد بکنند.

 این خلاء عظیم بوده، این خطرها هم برای این ذخایر ما و ارزشهای ما بوده، بایست اینها محفوظ بماند. در همه ابعاد خود به خود مردم خودشان پیشقدم شدند، نهادی تأسیس کردند، سپاه یک کار کرد، کمیته یک کار کرد، بنیاد مسکن یک کار کرد، جهاد یک کار کرد و انجمن‏های اسلامی یک جور کار کردند، هر کسی یک گوشه‏ای از این کمبودها را پر کرد و یکی از جاهایی که جایش خالی بود و در تأسیساتمان هم به شدت به آن نیاز داشتیم همین حراست بود، که من این مقدار که الان شما در گزارشتان خواندید، نمی‏دانستم موفق شدید نظام بدهید. ولی خوب! کم و بیش می‏دانستم یک کارهایی دارد می‏شود و این مایه خوشحالی است که شماها وارد شدید و این مسئوولیت مهم را به عهده گرفتید. و در این مرحله‏ای که ما هنوز سازمان کشورمان را یک سازمان منسجم هماهنگ کاملی نکردیم، در این مقطع این کار بسیار لازمی بوده که شما انجام دادید.

 خیلی جاها، روزهای اول انقلاب تا همین حالا، مردم از پیش خودشان همین جوری کشور را حفظ می‏کردند. هر کس می‏دید یک جایی خالی است، از پیش خودش به خاطر خدا همان جا می‏ایستاد آنجا را حفظ می‏کرد. چقدر از این ماشین‏ها، چقدر از این ساختمانهای ما، چقدر از این تأسیسات ما همین جوری حفظ شد؛ یعنی مردمی که آنجا بودند بدون اینکه کسی به آنها حکم بدهد، بدون اینکه کسی مأموریت بدهد همان جا را حفظ کردند. ممکن است فردا هم بیایند به یکی از آنها بگویند که آقا شما به چه حکمی، به چه دلیلی این کار را کردید؟ خوب، او حکمش را خدا داده دیگر، می‏گوید من وظیفه‏ام را انجام دادم هر کاری می‏خواهید بکنید. مواردی هم داریم که افراد این طور عمل کردند.

 بعضی از سازمانها هم همین جوری جوشید، در مورد شما که این جوری نبود، قانون حراست آمد در شورای انقلاب و الان قانون دارد. در مجموع یکی از نیازهای اساسی انقلاب همین حراست بود که تا اینجا ما خودمان را رساندیم، آن هم در بدترین مرحله. این تروریسمی که در کشور ما بوجود آمد، آنهایی که با زحمت بمب می‏گذارند در خیابان که مخابرات را فلج بکنند، آنهایی که ما می‏بینیم پمپ بنزین را منفجر می‏کنند، سیم برق را قطع می‏کنند، تلفن‏های عمومی را می‏روند خرابکاری می‏کنند، آنها تحقیقاً به چیزهای با ارزش و مهمتر بیشتر توجه دارند و متأسفانه آنجا هم هستند، چون ما اداراتمان را به آن شکل تصفیه نکرده بودیم، آشنایی دارند، رابطه دارند، سابقه دارند، در خانواده‏ها هستند، اینها را می‏بینند، می‏دانند؛ این است که همه این امکانات ما یک حفاظتی را لازم دارد حتی اگر نیروی فوق‏العاده ببرد؛ یعنی حقش همین بوده که در این مرحله بی‏صاحبی و مرحله نامشخص بودن مسئوولیت‏ها و وظایف و حدود و حقوق، حفاظت ما بیشتر از هر چیزی نیرو ببرد و خرج بردارد برای این که اینها را حفظ بکنیم.

 یک سازمان پیچیده‏ای اگر حفاظت نشود، یا اگر یک سندی، پرونده‏ای حفاظت نشود و یا یک شخصی (شخصیتهای با ارزش) حفاظت نشود، خیلی آسان یک آدم لات می‏تواند آنها را از بین ببرد، دست در آن سند ببرد. آقایان مطمئن باشید کاری که انجام داده‏اید، کار بسیار مقدس و ضروری بوده که انجام شده، در آینده هم خیلی طولانی هیچ وقت به کلی بی‏نیاز نمی‏شویم، در آینده نزدیک هم نمی‏توانیم بگوییم که این نوع حراست می‏تواند خیالمان را راحت بکند؛ نه، همیشه لازم است و مخصوصاً در این مراحل که حادتر هم هست، تا نظام بیشتری بگیرد.

 البته شما هم باید در کارتان خیلی مقّید باشید، اخلاق اسلامی را به شدت مراعات کنید، آن وظایف رازداری اسرار خصوصی مردم، آن چیزهایی که بالاخره کار شما ایجاب می‏کند گاهی از آن مطلع باشید، باید مراعات بکنید و تا این حدش که به خاطر حفظ منافع و مصالح انقلاب و کشور و اسلام، آدم ناچار است یک مقدار تجسس بکند و مسایل را بفهمد، این را همه‏مان قبول داریم باید بشود، اما وقتی که فهمیدیم، ما امین مردم هستیم. طبیب وقتی که مریضی به او مراجعه می‏کند، معاینه‏اش می‏کند، ممکن است عیوبی هم در بدن این کشف بکند، وقتی که سوابقش را می‏پرسد، ممکن است اسرار خانوادگی او را هم بفهمد، او باید برای خودش نگه دارد، برای او می‏گوید، برای دیگران نمی‏گوید.

 شما برای حفاظت، برای حراست این کشور و حفظ ذخایر ممکن است بعضی از اسرار مردم را متوجه بشوید که ربطی به این کار ندارد، شخصی است، اینها باید همین طور طبقه‏بندی باشد، بعضی‏ها در پرونده ثبت بشود، بعضی‏ها باید در پرونده هم نیاید، بعضی‏ها باید جور دیگری بشود، اینها دیگر مقررات خاصی می‏خواهد تا کسانی که دست‏اندرکارند باید این مسائل را طبقه‏بندی بکنند. به هر حال بدانید شما امین مردمید و این امانت را حتماً حفظ بکنید.

 صداقت برای شما بسیار مهم است، با حدس و گمان یک وقت در پرونده شخص و انسانی یک مشکلی به وجود نیاید، باید مطمئن بشوید. اگر حدس است، در همان حد حدس باید منعکس بکنید، بیش از آنچه که هست نباشد. صداقت و امانت، دلسوزی و پشتکار، حوصله، رازداری اینها همه جزو کارهای لازم شماست اگر بخواهید پیش خداوند مأجور باشید (یعنی کارتان همیشه ثواب باشد و نگران عواقب ناسالم شغل نشوید) این چیزها را مراعات بکنید.

 ان‏شاءالله خداوند بهترین اجر را به شماها خواهد داد به خاطر ظرافت کارتان و ارزش کارتان و ما انتظارمان از آقایان همین است، افراد مسلمان متعبد و متعهد در این کار باشند، افرادی که این جنبه‏ها را گاهی ندارند، یعنی رازدار نیستند، خوششان می‏آید حرف دیگران را پیش دوستشان بزنند، اینها کارشان نباید باشد.

 خودتان بین خودتان حساب بکنید، تمرین کنید. آدم یک چیزهایی را می‏داند، گفتنش هم شیرین است. در این جلسه که می‏نشینید، حرف یک نفر که مطرح می‏شود، آدم یک چیزی که دارد خیلی خوشش می‏آید که مطرح بکند، مثلاً ما هم این را می‏دانیم. شما نباید این جور باشید، شما باید دینتان محکم باشد. قفل محکمی داشته باشید در اطلاعاتتان و اسرارتان که بدانید مردم آبرویشان، حیثیت‏شان، خانواده‏شان، و این چیزهایشان ممکن است از این راه مخدوش بشود.

 چیزهایی که لازم است باید گفته بشود، آنجایی که طرف مشورت قرار می‏گیرید - آن هم در شغلتان، در کارتان - این مسأله چیز دیگری است، اما در مجموع خلاصه این ظرافت دارد و ان‏شاءالله ما کم‏کم همین طور که پیش می‏رویم، باید برای این طور چیزها براساس اسلام، قانون بنویسیم و حدود و ثغور را مشخص کنیم که یک مأمور بداند تا کجا باید پیش برود، تا کجا نباید برود. اینها هم یک کارهای فوری نیست، برای این ما نمی‏توانیم فوری نظر بدهیم. باید در عمل رفته رفته مسائل برایمان مطرح بشود، براساس مطرح شدن آن و نیاز، حکم فقهی‏اش را کشف کنیم و تبدیل به قانون کنیم و بیاوریم در آیین‏نامه‏ها، در بخشنامه‏ها؛ اینها باید روشن بشود.

 به هر حال ان‏شاءالله که موفق باشید و بتوانید این وظیفه سنگین را به خوبی انجام بدهید و تا این مقداری که زحمت کشیدید و خدماتی کردید، ما از شما متشکریم، خداوند هم اجر شما را می‏دهد و ان‏شاءالله که همگی با هم بتوانیم انقلاب را حفظ کنیم و در مسیر اسلامی‏اش هم نگه بداریم.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته