سخنرانی در جمع مسئولان سازمان برنامه و بودجه و برنامهریزان سراسر کشور
از برادرانی که زحمت کشیدند، به مجلس شورای اسلامی تشریف آوردند، تشکر میکنیم؛ گر چه به عنوان منزل خودشان ]است[و من به عنوان مسئول اینجا خیرمقدم به شما میگویم. اینکه ما بخواهیم برای شما راهنمایی داشته باشیم، قاعدتآ برعکسش است، شما نشستهاید که برنامه بریزید؛ یعنی، راهنمایی کنید، ما هم جزو همین مملکتیم. طبعآ، با راهنماییهایی که شما دستهجمعی کردهاید، وقتی که محصول کار شما بیاید به دست ما برسد ما باید براساس این کاری که شده فکری بکنیم و حداکثر، یک مقداری کم و زیاد کردن است و خلاصه آن راهنمایی اصلی را این طور که خود شماها هم لابد توجه دارید، برنامهریزان به کل جامعه میدهند. از آن روزی که این برنامهریزی مطرح شد، در مجلس و از زبان نمایندهها و مردم میشنویم که انتظاری از مردم هست که بفهمند که چه شد؟ ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چه میخواهیم بکنیم؟ انصافش این است که بخشهای مختلف جامعه یک مقدار سرگردانند و نمیدانند ماها چه میخواهیم بکنیم.خوب! حرفهای کلی را زدهایم، جهت را مشخص کردهایم از کارهای روزمرهمان یک چیزهایی میفهمند و از وعدههایی که میدهیم، یک چیزهایی درک میکنند، اما این برنامه است که مردم را آگاه و روشن میکند که آینده کشورشان به کجا خواهد رسید. بنابراین، کار شماها که امیدواریم به واقعبینی و حسن نیت انجام شده باشد، هم در مطمئن کردن مردم و هم در آرامش خاطر مردم و هم در راه افتادن نیروها به آن جهتی که مملکت باید برود، واقعآ میتواند مهمترین نقش را داشته باشد. البته، کار مطمئنآ تمام نشده ]است[. شما یک مرحلهای را گذراندید، اما باید به دنبال تصمیمات نهایی بود که به جای خوبی برویم. اگر خوب عمل شده باشد، اصل ایده بسیار مقدس بود که از پائین و از محیط زندگی مردم و با توجه به واقعیتهاکه مسئولان دستاندرکار و مردمی که با مسائل شبانهروزی توده تماس دارند، برنامهریزی بشود. این یکی از نقاط مثبت و امیدوار کننده برنامهریزی شماها بوده است. حالا من نمیدانم آماری که در اختیار شما بوده، چه مقدار واقعی و صمیمی بوده و آمارگیرها چه مقدار زحمت کشیدند و نیازها را درست برداشت کردند.هنوز زود است که آدم قضاوت کند، ولی به خاطر حسن نیتی که آدم، الان در اکثر مسئولین سراغ دارد و به خاطر علاقه کسانی که در بین مردم هستند، نسبت به انقلاب و آینده انقلاب میبیند، میتواند امیدوار باشد که این راه، راه رستگاری است و میتواند به جای خوبی برسد. بنابراین، در این حرکت جدید تکیه بر آمار واقعی - نه آمار مخلوطی از واقعیت و محصول ذهن افرادی که با ذهنشان فقط سر و کار دارند - نقطه مثبت کار شماهاست.نقطه دومی که مردم امیدوار میتوانند باشند و آدم میتواند روی آن تکیه کند، این است که الان، چه سطح بالا در تصمیمگیریهای بالا و چه در سطحمتوسط، و چه در سطح خود مردم، یک روحیه انحرافی وجود ندارد که کسی فرهنگ یک جای دیگری را بخواهد بر ما تحمیل کند یا بخواهد به نفع دیگران برنامهریزی کند. خوب! در گذشته این درد بوده؛ یعنی بعضیها فکر میکردند که باید جامعه را به طرف مثلا فرهنگ و زندگی غربی برد، آن روحیهشان در برنامهریزی تأثیر داشت. از بالا این جوری تحمیل میکردند. بعضی هم بودهاند که واقعآ حسن نیت نداشتند، حالا این تیپ ممکن است با حسن نیت عمل کنند؛ یعنی عقیده دارد به اینکه به هر حال راه زندگی همان است و زندگی که انسان آسایش و رفاه داشته باشد، همان است: جاذبه تمدن غرب. تمدن شرق که در گذشته در ایران مطرح نبود، آنکه بیشتر بوده، آن بوده و فرهنگ حاکم آن بوده ]است[. اما عدهای هم بودند که با حسن نیت ]عمل[ نمیکردند، مأموریت داشتند، درآمد خاصی داشتند که به یک شیوهای برنامهریزی کنند که منافع جای دیگری تأمین شود؛ یا مأمور بودند، مزدور بودند، یا چیزی میگرفتند، یا خودشان همین جا یک منافعی داشتند که فکر میکردند این جوری برنامهریزی کنند. شماها موارد اینها را بیشتر از من میتوانید در برنامهریزیهای گذشته پیدا کنید. این عیب هم در برنامهریزی امروز ما نیست و از این عیب مبرّاست. مسأله سوم که باز خیلی اهمیت دارد، این است که اگر برنامهریزی موفق شود، بیاید و تصویب بشود و با همین شیوهای که فعلا هست از آن پائین نظرها جمع بشود و بعد هم در مجلس روال خودش را بگذراند، اعتماد مردم را هم جلب میکند و این مهمترینش است. که بالاخره، برنامهای که ریخته میشد، در گذشته هم نمیتوانیم بگوییم که تمام آنها خراب بوده، بالاخره برنامههای صحیح هم داشتند، مخلوط بوده است. اگر یک سره باطل بود، که اصلا قابل عرضه نبود. هیچ باطلی در لباس باطل نمیشود در جامعه عرضه شود و عمل شود. معمولا حق و باطل را مخلوط میکنند تا قابل عرضه کردن شود. در گذشته، وقتی که عرضه میشد، مردم به این چیزها کاری نداشتند، هر کسی راه خودش را میرفت. ماامروز میخواهیم به نظام جمهوری اسلامی و راه اسلام و راه خدا این را به مردم معرفی کنیم و از مردم بخواهیم که بعدآ این برنامه را به عنوان برنامه پیاده شدن اسلام تلقی کنند؛ یعنی، یک عبادت و آن چیزی که مردم از درون خودشان پشتش هستند و برایش جان میدهند. ما میخواهیم چنین چیزی را به جامعه بدهیم و گذشته از این ما یک داعیه دیگری داریم که حالا چقدر موفق بشود، نمیدانم، اما به هر حال ما داعیه داریم که میخواهیم یک الگویی در ایران بسازیم که در منطقه و دنیای اسلام و در بین مستضعفین یک راه جدیدی باز کرده باشد. اگر ما دنبال چنین چیزی هستیم و در این برنامه روی کار شما خیلی زیاد حساب میکنیم. من خودم شخصآ جزو کسانی هستم که خیال میکنم این مسأله صدور انقلاب که در بین ما مطرح شده، با شعار و حرف و حماسه تایک مرحلهای جذب نیروهای مخلص دنیا میشود، اما یک چند سالی که گذشت، دنیا میآید حساب میکند؛ بعد از آن کاری که شروع کردید و شهید دادید و جنگ کردید و دفاع کردید و محرومیت تحمل کردید و مبارزه کردید، خوب حالا چه شد؟میآید اینجا محصول کار ما را نگاه میکند و ما در مراحل بعدی یعنی در مراحل تعقّلی و بعد از حماسه و شعار وقتی که بخواهیم به آن مرحله اصلی برسیم، آن موقع حساب پس دادن است، مگر در محاسبه و گرفتن نتیجه کار و در جمعبندی، وقتی که تحویل میدهیم زحمات چند سالهمان را بتوانیم به دنیا بگوییم که این راه مستقل نه شرقی نه غربی و راه خالص اسلامی نتیجهاش این شده که میبینید؛ با این شعارهایی که امروز میدهیم تطبیق کند؛ یعنی یک روز به یک جامعهای برسیم که این جور نباشد که ]یکی[ روی گنج راه برود و ...ما امروز اگر به مردم میگوییم، محرومیتها را به خاطر انقلاب تحمل کنید، فقط در سطح موقت و محدود قابل قبول است. در این حد قبول است که ما در دوران انتقالیم، در دوران تخریب رژیم گذشته هستیم، در دوران تثبیت پایههای جامعه آینده هستیم، حرف هم منطقی است و هر کسی هم میتواند زود بفهمد وقتی که خانهاش را خراب کرد تا خانه بسازد، این در به دری را باید تحمل بکند. مردم این مسأله را خیلی آسان میفهمند، ولی اگر بعد یک خانه بدتر از خانه گذشته درست کردیم و تحویلش دادیم و بر او خرج هم تحمیل کردیم، دیگر به هیچ زبانی نمیشود قانعش کرد و حق هم نیست کسی که نتوانسته آیندهای بهتر از گذشته بسازد، مردم را فریب دهد. بنابراین، شما دارید روی این برنامهریزی زحمت میکشید که رکن بعدی آن اجراست که باید حالا به آن برسیم، مسئولش فعلا شماها نیستید، مگر اینکه بعد برنامهریزی بشود. این طراحی جامعه ایدهآل است که ما میخواهیم این جامعه تا ده سال دیگر الگو باشد، دیگر واقعآ نمیتوانیم به مردممان بگوییم که هنوز مثلا سدهایمان مهار نشده باشد، آبها از هوا بیاید و به دریا برود و مردم هم نه آب در خانههایشان باشد و نه غذا. نمیتوانیم، اینها را دیگر نمیشود قبول کرد؛ هر چه هم جمعیت ما رشد بکند. ما الان با اطلاعات کمی که از وضع کشورمان داریم، میدانیم این مملکت ما، خاک ایران، ظرفیت تحمل جمعیتی بیش از دو برابر جمعیت موجود را با رفاه و زندگی بسیار آسوده و همه چیز دارد. آب هست، دروغ میگفتند که آب نیست، همه میدانند که آبهایی که الان، چه زیرزمین مانده و چه به دریاها میریزد، از آن بد استفاده میشود.خیلی بیش از این است. معادن هست، زمین که خیلی فراوان است، ابتکار لازم دارد که آدم بفهمد از آب و زمین در هر منطقهای چطور استفاده کند، محصول مناسب خودش را آنجا ببرد که بهتر میشود استفاده بکنیم و خوب، وسیله تهیه ارز هست. ما میبینیم کشور ما در این مرحله بیشتر از هر مرحلهای به خاطر وارد کردن کالاهای سرمایه و پایه صنعت احتیاج به ارز دارد این نعمت ]را[ خداوند به ایران داده که خیلی از کشورها ندارد، عربستان سعودی این نعمت را دارد، اما نه نیروی انسانی مناسب را برای ساختن کشورش دارد، نه اوضاع طبیعی ایران را دارد. صحبت این است که مثلا یخ از قطب بیاورند تایک قدری فضای زندگی را اصلح کنند. این درجه، یک درجه بالاتر برود، آب شیرین بگیرند و چه جور بخورند! وقتی که ما این جور هستیم و آنها آن جور، این تفاوت مهم را اینجا باید ببینیم، یعنی با نفت آنجا کار اساسی مثل ایران نمیشود کرد. معادن عظیمی که خداوند به ما داده از اورانیوم گرفته تا گل رنگمان را در کشور خودمان داریم، خیلی مهم است. ]اگر[شما در عربستان میخواستید برنامه بریزید، برای شما بسیار دشوار بود، همه اینها را میخواستید تهیه کنید، اما حالا همه را داریم. الحمدللّه مردم ایران ذوق، فکر دارند. شما خودتان در مدرسه و در جامعه هستید، خودتان میشناسید، میدانید چه آدمهای جالبی هستند؛ خوش ذوقند، خوش فکرند، زحمتکشند، نجبیند. خوب! یک عدهای ممکن است ابتدا با انقلاب توافق نداشته باشند، بعدآ اگر ببینند درست راه میرود، قانع میشوند کسانی که اینجا حکومت میکنند، قصد تحمیل زور بر مردم ندارند، هر جور باشند، قانع و امیدوار میشوند، مایل میشوند که بیایند و خدمت کنند.ما از نیروی انسانی نخواهیم لنگید، مایل میشوند. همه ابزار برنامهریزی را شما دارید. مردم با شما همکاری کردند. مجلس با شما نه تنها هماهنگی میکند، بلکه مشتاق است و ما یکسال است که داریم انتظار میکشیم برنامه شماها برسد و رسیدگی کنیم.تحقیقآ، زحمات شما اینجا دفع نمیشود، بلکه اینجا بررسی میشود، ممکن است به بهتر شدن کمک بشود و سرعت عمل خواهیم داشت. دولت با شماها هماهنگ است. میآید آنجا، یک فلانالدولهای هم نیست که زحمت آدم را با یک قصد ناصحیحی هدر بدهد. این جورها نیست، آدم مطمئن است اگر حرف حسابی عرضه بشود، میخواهند حرف حسابی را بفهمند. در مرحله اجرا باز مطمئنیم که مردم با ما همکاری میکنند. اکثریت نزدیک به اتفاق مردم مسلمان و علاقمندند، دلشان میخواهد یک برنامه خوبی باشد که اجرا کنند و باز به نفع مردم باشد. در اینکشور حتی پولدارهای مسلمان طبع پولدارهای غیرمسلمان دنیای غرب را ندارند، ضمن اینکه برای پولداری تلاش میکنند، باز وجدانشان و اسلام اینها را وادار میکند که مقدار زیادش را پای نیاز جامعه خرج کنند، منتها یک فرهنگ خاصی برای خودشان دارند. همانها میتوانند در خدمت این برنامه قرار بگیرند و همه اینها به ما نوید میدهد اگر برنامه درستی برای این جامعه عرضه کنیم میتوانیم امیدوار بشویم که پنج سال بعد، ده سال بعد، ثمرات تفکرات امروزمان را ببینیم و این برای آدم خیلی زیباست. ما یک وقتی در زمان رژیم پهلوی مطالعه میکردیم و در ذهن خودمان در مدرسه، در جلسات خصوصی تحلیل میکردیم، غصهمان این بود که این حرفهایی که داریم و زحمت میکشیم، جور میکردیم، نمیتوانیم بنویسیم، چون نمیگذاشتند مردم بفهمند. نمیتوانیم بگوییم نمیگذاشتند، فکر میکردیم اینها دفن میشود و این چه زجری بود؛ برای یک آدمی که یک طرز تفکری دارد، زحمتی میتواند بکشد و نمیتواند برای مردم عرضه کند و نتیجه بگیرد. شما اگر حالا یک کاری بکنید، امیدوار باشید که پنج سال دیگر در نتیجه کار خودتان این بیابانها را آباد شده میبینید، معدن را استخراج شده میبینید، فقرا را دارای امکانات میبینید، بیکارها را شاغل میبینید و کشور را روی پای خودش میبینید. آدم ]اگر[ مطمئن باشد کاری که الان میکند، یک روز نتیجهاش را میبیند، نشاط به آدم میدهد. الان در چنین شرایطی که حالت حقپذیری، حالت درخواست افکار و حالت پذیرش پیشنهادهای درست را دارد، برنامهریزان کاملا میتوانند خودشان را در محیط مناسبی احساس کنند. ما به نتیجه کار شما امیدواریم، جامعه هم منتظر است، ]در[ دو، سه سالی که زحمت کشیدیم، کار کردیم، قسمت عمده وقتمان را کارهای روزمره گرفتهاست و مقدار زیادی انفعالی و انعکاسی کار کردیم؛ به خاطر طبیعت انقلاب. آن دوره دیگر باید تمام شده باشد. جامعه ما خوب این حرفها را میفهمد. اگر نمیفهمید، چهار سال تحمل نمیکرد. خانوادهای که در دوران مبارزه با شاه شهید داده و بعد از مبارزه دکانش را بسته به خیابانها آمده و حالا هم که ]در[ میدان شهید میدهد و همه این چیزها را هم اداره میکند ـ هم خانمها و هم آقایان ـ پیداست که درک کرده است؛ یعنی این قدر میفهمد که مرحله انفعالی، مرحله عکسالعملی عمل کردن، مرحله دنبال مسائل روز دویدن در انقلاب هست و با امید به برنامه آینده دلش را خوش کرده به امید آنکه جامعه اسلامی براساس برنامه باشد.به هر حال، ما قبل از هر چیز به لطف خداوند و امدادهای الهی تکیه میکنیم تا به حال ما را راهنمایی و کمک کرده است. بعد هم به دستور قرآن، روی امکانات انسانی خودمان حساب میکنیم و میایستیم و نشان هم دادهایم که قدرت فائق آمدن بر مشکلات را داریم. دیروز رزمندگان، ما را خوشحال کردند، جامعه ما را خوشحال کردند. بچههای خودمان اینجا در بیابانها و کوهها و زیر بارانها و در آن شرایط سخت جنگ که همه میتوانید تصور بکنید، دارند جان میدهند تا ماها و شماها اینجا بتوانیم کار کنیم و این مملکت را بسازیم. اگر همهاش جنگ باشد، به جایی نمیرسیم. ما باید قدردانی کنیم، این شرایط را مغتنم بشماریم. ]با[ شرایط روحی، سیاسی، اجتماعی و مجموعه چیزهایی که خداوند در اختیار ما گذاشته بتوانیم خدمت کنیم و این را مغتنم بشماریم و کار کنیم.البته کار ما همه، یک لحظهاش در دنیا گم نمیشود، پیش خداوند محفوظ میماند، در نامه عمل ما همه، یک لحظهاش در دنیا گم نمیشود، پیش خداوند محفوظ میماند، در نامه عمل خودمان محفوظ میماند، جامعه هم برای همه پرونده درست میکند در دنیا هم محفوظ میماند و خدمات ما را نسل آینده خواهند فهمید و - انشاءاللّه - که این برنامه شما هم با همه ابعاد لازم کار خودش را میکند. امیدواریم که پروردگار به ما توفیق بدهد در راه اسلام باشیم و ]هم [رزمندگان ما را در جبهههای جنگ از خطر دشمن حفظ کند و سایه امام امت را طولانیتر کند ]و [زیر سایه ایشان، در پناه اسلام و قرآن بتوانیم وظایف انسانی خودمان را انجام بدهیم. خدا همراه شما و امیدواریم که موفق و منصور باشید. والسلام علیکم و رحمه الله