سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین وزارت آموزش و پرورش پیرامون نقش معلمان در معرفی انقلاب و پیام انقلاب به سردمداران کفر

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین وزارت آموزش و پرورش پیرامون نقش معلمان در معرفی انقلاب و پیام انقلاب به سردمداران کفر

  • پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع مسؤولین وزارت آموزش و پرورش

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ أَجْمَعینْ«

 من از برادران متشکرم که محبت فرمودند و زحمت کشیدند و به اینجا تشریف آوردند. حقش این بود که ما نزد شما می‏آمدیم، که بنده فعلاً این توفیق را به خاطر گرفتاریهای زیاد ندارم که در سمینارها و اجتماعات دوستان و همراهان شرکت کنم و تا آنجایی که مطلع شدیم، اجتماع شما، اجتماع پرخیر و برکت و مفیدی بوده است و زحماتی که کشیدید و بحثهایی که کردید، در سال تحصیلی آینده اثرش را در مدارس ملت مسلمانمان ببینند.

 چیزی که من فکر می‏کنم، می‏توانم با شما مطرح کنم و قابل بحث و قابل توجه است، مسأله فنی کار شما نیست؛ آن را شما بهتر از ما می‏دانید و ما معمولاً مجهولات خودمان را درباره آموزش و پرورش از شما یاد می‏گیریم.

 اما آنچه که مربوط به ماست که شایسته این هست که در بحث این جلسه مطرح شود، این است که برادران و خواهرانی که در رابطه با کارهای فرهنگی - از هر گروه و تیپش که هستند - اگر توجه کنند که آن نقطه اساسی و پایه مبارک این انقلاب، بعد فرهنگی و پیام معنوی آن است.

 اگر این مسأله برایشان هضم شود و باور کنند و ایمان پیدا کنند که این انقلاب بیشتر روی معارف ما و پیام اسلام می‏چرخد، آن وقت بیشتر به کار خود و مسؤولیتی که به آنها واگذار شده است، توجه می‏کنند.

 یک سری چیزهایی در کتابها هست که بچه‏های ما یاد می‏گیرند. خواندن و نوشتن و هنر و علوم، چیزهای معمولی‏ای است که در کتابها هست که اینها را بهتر و جدی‏تر می‏کند، زوایدش را می‏زنید و چیزهای بهتر اضافه می‏کنید که بچه‏های خوب درس بخوانند. اینها جزء چیزهای معمولی ماست.

 الحمدلله بعد از انقلاب، تا آنجایی که ما مطلع می‏شویم، کارمان خیلی بهتر است. یک مسأله‏ای هست که در انقلاب روح کار است و آن این است که بچه‏ها و مردم ما در مدارس از طریق شما خوب بفهمند که چه شده و ما چه می‏خواهیم و این حرکت که به قیمت گرانی از بعضی جهات تمام می‏شود، چه پیامی دارد و کجا می‏خواهد برود؟

 فکر می‏کردند که تمام شد، شاه رفت، ساواک منحل شد و مجلس فرمایشی تمام شد و مردم آمدند رأی دادند و آزادی شد و مردم خودشان انقلاب کردند و امرای ارتش، وزرای سابق و مدیرکل‏های سابق رفتند.

 این کافی است و مردم راحت شدند، بگذارید، مردم به طور عادی زندگی کنند. خوب این نیت و آن که امروز قدرتهای استکباری دنیا را با ما چپ افتاده، این طور افکار نبوده است؛ چون اگر اینها بود با ما لج نمی‏شدند.

 در دنیا آن پیام واقعی انقلاب است و این پیام هم هست که برایش می‏جنگیم و خون می‏دهیم و برایش داریم مشکلات را تحمل می‏کنیم و این پیام است که شما باید توجه‏تان را معطوف به آن کنید روحتان را معطوف به آن کنید. که این نسل جوان را به این رسالت مسلح کنید.

 ما چه داریم که مثلاً فرانسه از ما بترسد و آمریکا با ما این قدر بد شود؟ حرفهایی که اینها می‏زنند، دروغ است و خودتان می‏دانید، ما بیشتر از همه می‏دانیم که این حرفها دروغ است مثلاً در تونس مردم ریختند، تظاهرات کردند. و علیه حاکم کاری شبیه روزهای اول انقلاب در ایران کردند، می‏آیند؛ تحلیل می‏کنند که ایادی ایران آنجا هستند، تحریک می‏کنند. ما خودمان می‏دانیم که ایادی‏ای آنجا نداریم و تحرکی نداریم. حضوری نداریم و مأموری نداریم. کتابهای ما را آنجا نمی‏گذارند پخش شود. صدای ما را هم آنجا نمی‏گذارند پخش شود، پارازیت می‏دهند. این طور نیست؟

 بله، مردم تونس علیرغم همه فشارهایی که روی آنها بوده، یک چیزهایی خوانده و یک چیزهایی شنیده‏اند و عقائدی داشتند و دیدند که عقاید در حرکت و انقلاب ایران نمونه دارد و به امام علاقمندی نشان دادند. بیشتر خانمهای تونس حجاب پوشیدند، بچه‏های دانشگاهی تونس مثل بچه‏های ما در ایران ریش گذاشتند و شعارشان الله اکبر شده است؛ مثل شعارهای ما در ایران .

 غربیها اینها را می‏گویند که ایرانیها آنجا هستند الجزایری‏ها؛ هر کسی که به الجزایر می‏رود و خبری میآورد، می‏گویند که بچه‏های آنجا شبیه بچه‏های مسلمان ما حرکت می‏کنند، و در فرانسه مثلاً کارگران کارخانه تالبود یا رنو یا چیز دیگر چه ارتباطی با ما دارند.

 ما می‏دانیم در فرانسه آن قدر نیرو نداریم که کارهای سفارتخانه‏ای و کارهای رسمی را انجام دهیم. چند تا دانشجو مثلاً کانونی دارند برای خودشان کار می‏کنند.

 یک کابوس سردمداران فرانسه و روزنامه‏چیان فرانسه را گرفته است. اینها هر جا حرکتی می‏شود، می‏گویند، دست ایران است. چهارده تا ضد انقلاب فرار کرده و به هنگ‏کنک با تذکره تقلبی پاکستان و مثلاً ایرانی بودند، ضدانقلاب هم بودند. در همین لحظاتی که کشف نکرده بودند که اینها چه کسانی هستند، یک موجی در دنیا راه افتاد که نیروهای ایرانی به هنگ‏کنگ رفتندو خراب کاری راه انداختند.

 ببینید آنها را چه کابوسی گرفته است. بله، فکر انسانی و فکر انقلابی اسلامی رسوخ کرده و خیلی جاها تصمیم‏گیری شده است. خیلی جاها علامت سؤال درست کردند و یک حالت را می‏بینید. این مقدار تا اینجا هست.

 بقیه چیزها هم که می‏گویند، دروغ است. در کویت ما انفجار نداشتیم و اینها دروغ می‏گویند. ممکن است کسانی کرده باشند که ما حرکت آنها را بپسندیم و ممکن است آنها آدمهای خوبی باشند و ممکن است که وفادار به ما باشند، بعد هم معلوم شد عراقیها هستند و یا لبنانی‏ها بودند. بله، مردم لبنان که متواری شده‏اند و دیدند که هیچ کس به دادشان نمی‏رسد و می‏بینند اسلام در کشورشان پایمال می‏شود و می‏بینند ما با اسلام امروز اینجا پیروز شدیم، این حالت در آنها به وجود می‏آید.

 خیلی جاهای دنیا این طور است. هر جا آدم می‏رود، با هر کسی که تماس می‏گیرد، همان کسانی که با اسلام هم آشنا نیستند، لااقل با علامت سؤالی روبرو شدند که این چیست؟

 این طرفی‏ها هم همچنین؛ شرقیها یعنی کمونیستها الان برایشان مسأله شده که واقعاً در هیچ جای دنیا آن نهضتهای مارکسیستی رنگ پیش از انقلاب را دیگر ندارد. آن تهاجمی که جوانها به کمونیسم داشتند و هجومی که به طرف این ایده می‏آوردند که این را وسیله حرکت کنند، و از نظر آنها علم مبارزه بود، دیگر نیست. بعضی‏ها برگشتند و بعضی‏ها قبل از برگشتن علامت سؤال دارند که این نهضت به جایی نمی‏رسد. دیروز یک مصاحبه‏ای از آقای احسان طبری دیدم که اول شرح حال خودش را داده است که چهل و دو سال است که در حزب توده بوده و از بچگی در توده بود. یک علامت سؤالی به اندازه بزرگتر از وجود خودش ایجاد شده است و حالا او روی همه گذشته چهل ساله خودش قلم سرخ می‏کشد؛ نه تنها خودش را مارکس و انگلس و بسیاری از متفکرانی را که مدتها به آنها عشق می‏ورزیدند، و می‏گوید من که در زندان بودم، نشستم به سه عامل فکر کردم این جا هیچ زحمتی برایش نبود. یک پیرمردی که سکته مغزی کرده و از او فقط پذیرایی می‏کنند و اگر بیرون بود، معلوم هم نبود که زنده بماند، یک آدم این جوری واقعاً علامت سؤال برایش ایجاد شده که این حرفهایی که واقعاً کمونیستها و توده‏ای‏ها می‏زنند، ممکن است بعضی‏هایشان از روی ترس و طمع و سیاست بازی گفته باشند، اما خیلی‏هایشان هم راست می‏گفتند آدمهایی بودند که افسرهای مقاومی بودند و ما در زندان با اینها بودیم و می‏دانستیم و مقاومتها را می‏دانستیم، الان به این نقطه رسیدند این حرکت را این شعارها را می‏بینند.

 با این مسائل من نمی‏خواهم بگویم که حالا همه دنیا این جوری شده است. خلاصه رخنه کرده، شروع کرده و در همه محافل رفته و در همه جا جای خودش را باز کرده است و دشمنان هم فهمیدند که قضیه چیست؟

 آنها می‏دانند که نیروی نظامی ایران جوری نیست که بتواند به اطراف خودش بیشتر تجاوز کند.

 حداکثر ما بتوانیم خودمان را حفظ کنیم. امکانات مالی هم بیش از خودمان نیست. این که مکرر مردم دنیا را تهدید کنند و این حرفهارا بگویند، اینها دلیل آن است که آنها از این پیغام و از این اسلام ترسیده‏اند. در زمان پیامبر(ص) روابط دنیا این طور نبود که بتواند موج ایجاد کند، همان قدر که ارتباطات دنیا کشش داشت، بود البته جدی‏تر بود.

 وقتی که اسلام را شروع کردند، حسابی به مغز دنیا ضربه زد و حرکت داد و سالها طول کشید - فرض کنید - که پیام جزیرةالعرب در سطح وسیع منتشر شود.

 الان روی امواج و روی بال آنتن‏ها حرکت می‏کنیم. این موج عظیم، این سردرگمی، این تشنگی دنیا و این احساسات ضربه دیده جوانان دنیا زمینه خوبی است و باید این پیام را درست کنیم و درست تحلیل کنیم و درست توضیح دهیم و بهایی که باید برای این بپردازیم کار کوچکی نیست. چیزی نیست که آدم خیال کند که ما حالا به یک روستایی آمدیم و در بعد کوچکی از زندگی مردم تحرکی ایجاد کنیم .

 حالا، اگر می‏خواستیم خانه مردم را تأمین کنیم، مشکل نبود [اگر]می‏خواستیم هر کاری از کارهای مادی را انجام دهیم، مشکل نبود و نیروی لازم را می‏گذاشتیم، می‏شد.

 این کار، یک کار عظیمی است، محدود و محبوس هم نمی‏ماند. هر قدر دور خودمان حصار بکشیم، این پیام می‏رود و نفوذ خودش را پیدا می‏کند و منافع دیگران را تحریک می‏کند و آنها هم در مقابل ما می‏ایستند.

 روی این حساب، من عرض می‏کنم که شما فرهنگیان و کسانی که همه فکر و وجود و ذهنتان همه فرهنگی است و تیپ شما تا آنجایی که ما می‏شناسیم، آدمهای ایده‏داری هستید و فرهنگیان خشک زمان گذشته نیستید، اگر بخواهید حقوق بگیران و معلمان خشکی باشید، این طور نمی‏توانید باشید؛ پیام دارید. و با فکر هستید و الان اکثریت این طور هستند. مسؤولان لااقل این طور هستند.

 با این شرایط، ما باید زحمت بیشتری بکشیم و کار بیشتری بکنیم. توضیح‏کاری لازم داریم، روشن‏گری خیلی لازم داریم و وقت تهاجم دشمن الان بیشتر است.

 الان می‏بینید، کار به جایی می‏رسد که آمریکا با کمال پررویی اعلام می‏کند که ما ناوگانمان را در اختیار عراق قرار می‏دهیم؛ عراقی که تا همین دیروز به عنوان تروریست از طرف آمریکا بایکوت بود؛ یعنی، دیروز به عنوان تروریست بین‏المللی بایکوت بود. خود آمریکا می‏داند که اکثریت اسلحه عراق هنوز هم مال شوروی است و هنوز هم کارشناسان نظامی‏اش شوروی هستند و هنوز هم به معنای تسلیحات ارتش چپ است و می‏داند. ایدئولوژی اعلام شده‏اش سوسیالیسم است و در اقمار شوروی هم بود و البته، هر دو طرف منافق بودند و آن ریشه‏اش جایی دیگری بود. آمریکا این جور می‏داند و با صراحت اعلام می‏کند که ناوگانمان را در اختیار عراق قرار می‏دهیم. این خیلی حرف بزرگی است. اگر آدم یک کمی این حرف را باز کند، می‏فهمد که اینها تعادل خودشان را از دست داده‏اند و دو کشور دور از منطقه آنها دارند با هم می‏جنگند و همه‏اشان هم اعتراف کردند که تجاوز از عراق است. همین پریشب در روزنامه عصر جدید شوروی خواندم که تجاوز [را] عراق شروع کرد و بعد هم می‏گویند، ما ناوگان در اختیار عراق می‏گذاریم. این خیلی از مواضع دیپلماسی دنیا دور است.

 کسی که مدعی بی‏طرفی است - ظاهر قضیه - و این طور هم در حرکت می‏کند، این نشانه چیز دیگری است. نشانه خشم عمیق‏تری است، نشانه یک خصومت آشتی‏ناپذیری [است] که این را اعلام می‏کنند.

 بنابراین، من فقط می‏خواهم نتیجه بگیرم که همه اینها نه در نفت ما خوابیده‏اند و نه در منطقه از نظر جغرافیایی؛ اینها مؤثر است، نگوییم که نیست. عراق هم همین‏ها را دارد و منطقه‏اش هم حساس است. خیلی چیزها را دارد و مدتها این جور خصومت با آنها نمی‏شد و شعارهای چپ‏گرایانه خیلی می‏داد. همه این پررویی‏هایی که در مقابل ما می‏کنند به خاطر این است که اینها از اسلام می‏ترسند و نه از اینها و این کار بزرگی است، همه اینها باید راه را برای ما تأیید کند و سند باشد که در کارمان محکم‏تر باشیم و از خداوند هم برای این کار عظیم که به عهده گرفتیم و خیلی نیرو لازم دارد، استمداد بخواهیم که به ما آن لیاقت را بدهد که در این مقطع حساس تاریخ بشریت افتخار پرچمداری یک چنین ایده‏ای را که با خونبهایی مثل خونهای شهدای احد و کربلا پا گرفته، بتوانیم این پرچم را سرافراز کنیم.

 اگر ما روزی به هر مقدار ببینیم، پیشرفت کردیم، همان مقدار خوشحال باشیم که خداوند این مسؤولیت و این صلاحیت را به ما داده و ما اگر صالح نباشیم، این بچه‏های خوبی که در ایران هستند، این جور هر چه دارند، در طبق اخلاص نمی‏گذاشتند و برای افکارشان این جور با قیافه باز نمی‏روند شهید شوند.

 آن کسی که خودش را با چند تا ماده منفجره به ساختمان آمریکایی می‏زند خیلی معنا دارد؛ خودش بیش از آمریکاییها در این انفجار پودر می‏شود.

 البته، آنها آدمهای معمولی نیستند، آنها عارفان بزرگواری هستند که به این حد رسیده‏اند.

 در مجموع، خداوند این نیروهای خوب را در اختیار دین خودش قرار داده و مسؤولیتهایی که به طور ظاهری به شما داده، که پشت این مسؤولیهایی که به طور ظاهری به شما داده است، نیروهای لازم را خرج خواهید کرد.

 ان‏شاءاللّه - همگی شما موفق باشید و ما هر روز ببینیم که شما وضع مدارس را بهتر از هر روز دارید می‏سازید.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته