سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین مناطق سپاه و فرماندهان و روحانیون سپاه پیرامون شرایط نیروهای ایران در آغاز جنگ
سخنرانی در جمع مسؤولین مناطق سپاه و فرماندهان و روحانیون سپاه
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
از زیارت برادران عزیز، همراه و همفکرمان، فرماندهان محترم سپاه در همه ردهها و نمایندگان امام، دوستان بسیار خوب و امیدهای امروز جبههها خیلی خوشحالم. الحمدللَّه هفته بسیج را خوب برگزار کردید و نشاط و امید جدیدی در دلهای مردم به وجود آوردید و امیدواریم که در آینده در میدان جنگ و نبرد، این امیدهای مردم را، مجسم در اختیار افق دید آنها بگذارید و مردم کماکان همان طور که تا به حال در جبههها شاهد پیروزی شما بودند، ببینند که این حرکت پیروزمندانه جهاد اسلامی، راه تکاملی خود را میپیماید. امیدواریم به روزی برسیم که مسأله ما، مسأله مرزها و دشمنان نزدیک خودمان نباشد، بلکه تلاشهایمان را برای پیروزی اسلام در سراسر دنیا متمرکز کنیم.
نکته قابل توجهی که برای بنده به عنوان یکی از کسانی که در بخشی از تصمیم گیرهای جنگ مؤثرم و شما که عملاً جنگ را اداره میکنید وجود دارد، این است که توجه کنیم که امروز اگر نگوییم سرنوشت سازترین، لااقل باید بگوییم که یکی از موارد سرنوشت ساز حرکت اسلامی، مسأله جنگ و نیروهای مسلح است. در شرایط عادی که در جامعه زندگی میکنیم، نیروهای مسلح نقش باز دارنده دارند. به طور کلی باید به خاطر حضور نیروهای مقتدر مسلح دعوا و جنگ نشود، حالا که جنگ شده و جنگ هم آخرین امید استکبار جهانی برای از پا درآوردن انقلاب اسلامی بود. همت دشمنان اسلام و امکاناتشان متمرکز شد در جنگ و ضربههای نظامی، امنیتی و آسیب پذیری منطقه ما را آنجا تشخیص داده بودند و ما هم کار اساسیمان این بود که در همین نقطه با تهاجم دشمن مقابله کنیم و اگر بتوانیم در همین ناحیه قدرت نشان دهیم و ضربه بزنیم. برای همین است که امام تعبیر فرمودند: »جنگ مسأله اول ماست و مسائل جنگ در رأس امور است«. این اغراق و به منظور تشویق مردم برای شرکت در جنگ نبود، بلکه واقعیت تاریخی روز را امام با آن بیانهای ساده و حکیمانهای که دارند - که مطالب خیلی بالا را در تعبیرات ساده و قابل فهم برای عوام به مردم میفرمایند و به زبان خود مردم، حرف میزنند - این تعبیراتشان واقعیتهای تاریخی ما را نشان داد.
این یک نکته، نکته دیگر این است که دشمن در شرایطی این جنگ را شروع کرد که ما هنوز به انسجام نیروهای مسلح نرسیدهبودیم تا تأمین اسلحه داشته باشیم، بعلاوه نیروهای مسلح دوره بلاتکلیفی خودشان را میگذراندند، به خاطر شرایطی که حاکم بود. سپاه تازه داشت کارش را شروع میکرد که مسأله فوری سپاه، مسائل داخلی و مقابله با حرکات ضد انقلاب بود. ممکن بود که مسأله جنگ برای سپاه یک چیز دورنمایی از آینده مطرح شود. حتی اگر هم میدانستیم که جنگ هم هست، چیزی در سپاه نداشتیم که برای جنگ فکر کند و آن موقع در سپاه احساس تکلیف جنگی نمیکردیم.
مسأله عمده در مورد سپاه این بود که سپاه بعنوان یک نیروی محافظ انقلاب عمل کند که آن روزها فقط از مسائل فوریمان بود که تازه، برای همین مسائل هم سپاه هنوز آمادگی پیدا نکرده بود؛ یعنی، این در حالی بود که انقلاب ما از لحاظ انسجام و به کارگیری اسلحه و نیروهای مسلح در بدترین شرایط ممکن بود. مخصوصاً در شرایطی که مسؤولیت اداره ارتش و نیروهای مسلح را یک فردی به عنوان نایب فرمانده کل قوا برعهده داشت که برای آنها قابل اعتماد بود ولی برای ما قابل اعتماد نبود. در آن شرایط بود که جنگ را شروع کردند و ما هم دو کار میبایست میکردیم؛ یکی دفاع و دیگری هم آموزش نیروهایمان. خوب! این از لحاظ موفقیتهای آنی، نقطه ضعف ما بود و ما میبایست هم اسلحه بخریم، هم آموزش بدهیم، هم مهمات بخریم، هم افرادمان را متشکل کنیم و هم افرادمان را تربیت کنیم و همان روز هم به آنها احتیاج داشتیم. نیروهای دشمن نقاط حساس و حیاتی کشورمان را گرفته بودند و جنگ این طوری شروع شده بود.
ولی در سایه این احتیاج که مردم با همه وجود، احساس کردند که نقطه قوتی به وجود آمد و این نقطه قوت را ما به خاطر همین جنگ نابهنگام داریم و این هم از الطاف غیبیه الهی است و از امدادهای غیبی است که واقعاً برای ارزیابیش هنوز زود است و آنرا در آینده باید ارزیابی کنیم که خداوند چگونه ارتشی، نیروی مسلحی را در چنین شرایطی با چیزهای ظاهری که ما آن روز ارزیابی نمیکردیم به وجود آورد. ملت ما به خاطر احساس نیاز و به خاطر حمایت از اسلام، مملکت، انقلاب و وجود دشمن در خاک کشورمان از لحاظ روحی بسیج شد که به میدان بیاید. بهترینها به میدان آمدند، آن کسانی که خالصترین بودند؛ چون در جنگ آن روز و هنوز هم، غیر از آمادگی برای شهادت چیزی نمیتوانست سرلوحه برنامه یک جنگجو باشد، وضع روشن است؛ چون شما خودتان از اول بودید دیگر نیازی به استدلال و توضیح ما ندارید، فقط یک مرور تاریخی است.
بنابراین این نیروی مسلحی که امروز برای ما به وجود آمده، از لحاظ شکلگیری در بهترین شرایط بوده که این شرایط را خود دشمن به دست خودش برای ما درست کرده است. آموزش ضمن عمل برای یک جنگجو که آموزش را پنج، شش ماه در پادگان تحت محافظت و با آسایشگاهها یاد بگیرد، یا اینکه آموزش را زیر رگبار گلولهها در میدانهای مین وبه همراه دیدن رنگ خون، کنار جسد برادر شهیدش و معلولش یاد بگیرد. این دو شرایط آموزش با هم خیلی تفاوت دارند. خود آمادگیش مهم بود که چه کسی بیاید. کسانی میآمدند که خالصترین بودند، بعد در چنین شرایطی هم یاد میگرفتند.
این فضای انقلابی کشور، این روحیه اسلامی حاکم بر مردم، این نصایح رهبری ما، این خلوص و پاکی داوطلبان این شهادت، شرایط و نیازهای موجود به صحنههای سازنده جنگ و همراه با حماسههای پیروزی هم، بسیار مهم بود؛ یعنی، این پیروزیهای مقطعی و امدادهای غیبی را که نیروهای مسلح ما در میدان میدیدند، دایماً ایمانشان را تحکیم میکرد. همه اینها باعث شد که ستونهای فقرات نیروهای مسلح به وجود بیاید و محکم شود که ما چنین نمونهای را در تاریخ بشریت نمیبینیم. خیلیها؛ مثلاً در شرایط نیاز ارتشی به وجود آوردهاند، بله، چنین مواردی هست. خیلیها هم براساس تعلیمات اسلامی، نیروهایی ساختهاند، در تاریخ وجود دارد و برای ما هم آن مجموعه این طوری به وجود آمد.
جامعه اسلامی انقلاب کرده، مورد هجوم همه جانبه در داخل خاکش قرار گرفته و همراه با پیروزیهای مقطعی و حضور فرماندهی کل قوا با آن شخصیت و حضور روحانیت در همه جا به همراه آن نیروها و تعلیمات مداوم آنها، این مجموعه باعث شد که این نیروی عظیم را خداوند در اختیار اسلام و در اختیار انقلاب اسلامی قرار دهد.
این ارزیابیها برای دشمنان ما کار آسانی نیست، لااقل در گذشته نمیتوانستند ارزیابی کنند و نمیتوانستند پیش بینی کنند. حالا ممکن است نشستهاند و ارزیابی کردهاند و میکنند، اما باز هم چون با معارف ما آشنا نیستند، نمیتوانند درست ارزیابی کنند، بنابراین باز تحلیل مادی میکنند. تحلیلهای مادی، همه چیز مطلب را به تحلیلگر نمیدهد. یک چنین نیرویی در دنیا به وجود آمده که برای استکبار جهانی، بخصوص برای آمریکاییها و بچه شیطانهای آمریکا نیروی بسیار وحشتناکی است. حالا سپاه، بسیج، ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح به طور کلی به یک کابوسی تبدیل شده است. پریروزها، در ایتالیا چند تا عرب را گرفتند و - که حالا چقدر صحیح هست یا نیست اصلاً نمیدانیم - گفتند که لبنانی هستند. در کاخ سفید واشنگتن، خواب از چشم آنها در میآید که میگویند که اینها ایرانی هستند. هرجای دنیا که یک حرکت ضد استکباری میشود، آنرا یک جوری منتسب میکنند به ایران. واقعاً هم اینطور نیست. هر چه هم خودشان را کنترل میکنند که نگویند و دایماً ما را بزرگ نکنند، اما بالاخره میگویند و این برایشان کابوس شده، البته این واقعی هم هست؛ یعنی واقعاً نیروی عظیمی است تعداد این نیروهایی که در گزارشات آماری این روزها گفتند که سه میلیون بچه مسلمان را - بسیجیها را - تعلیم دادهاند که در این مدت کوتاه، این خیلی عظیم است.
خوب! از این سه میلیون که ما میبینیم، اگر نصفشان هم آماده باشند و بخواهند همیشه در میدان حاضر شوند، یک چنین ارتشی، نیروی نظامی در هیچ کجای دنیا نیست. ممکن است نیرو جمع کنند و ده میلیون هم زیر پرچم بیاورند و این خیلی فرق دارد با نیرویی که مثل شما باشد که فرماندهاش و سربازش و بسیجی اش و اینها اسلحه بر میدارند و دنبال تانک راه میافتد و با کلاشینکوف، خودش را بالای تانک میرساند و آنجا با قنداق بر سر راننده تانک یا مسلسل چی تانک میزند و اینقدر پیش میرود، جلو اینجور آدمها را نمیشود گرفت. در بین نیروهای ارتشی، این طور نیرویی به وجود آمده که مسلح به ایمان، مسلح به ایدئولوژی انقلابی و متحرک از درون خودش.
من خیال میکنم در تمام دورههای نظام وظیفه ایران، هیچ وقت به اندازه همین دوران جنگ، کمتر از این دوران جنگ، فشار روی گُرده مردم، برای آمدن به نظام وظیفه وارد نشده باشد. واقعاً این طوری است؛ یعنی این قدر نیروی داوطلب به میدان میآمد که احساس نمیشد که ما حالا اجبار کنیم که مردم برای انجام وظیفه سربازیشان بیایید. مردم به اختیار خودشان و سربازها هم داوطلبانه میآمدند، هم سربازهایش و هم بسیجیهایش، این گونه بودند. آنهایی که به میدان میآمدند این طوری هستند. حالا یک استثنایی هم ممکن است داشته باشد.
چنین ارتشی باعث خشم اینها شده و این را هم بدانید که هرچه از آنها به میدان بیاید برای اینکه نگذارند چنین جریانی که هنوز هم شکل تکاملی دارد تا در دنیای اسلام پا بگیرد و باز هم تلاش خواهند کرد. آن خشمی که شما در دل دشمنان خدا وارد کردید، عمیقترین خشم است که استکبار جهانی در عمرش چشیدهاست و احساس وحشتی که آنها را گرفته است، عمیقتر از این حرفهاست.
داستان روشدن روابط آمریکا و عراق، از نظر ما، چیز تازهای نیست؛ یعنی از لحاظ میدان جنگ، هیچ نیست بلکه شاید یک قدری ضعیفتر شود. آمریکا تا به حال چون رابطه نداشت، پشت پرده بدتر رفتار میکرد. همین گزارشات ناقص، این روزها میگوید که در سال گذشته یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار، آمریکا به عراق اعتبار داده است که عراق کالای اساسی از آمریکا وارد کند. کالاهای اساسی در یک کشور در حال جنگ از اسلحه هم مهمتر است. اجازه دادند قند، شکر و کالاهای مورد نیاز جبهه را بیاورد که میدانیم مواد شیمیایی و همه چیز هم توی آن بوده است. به اردن، عربستان، کویت، مصر، سودان، مراکش و اسراییل و همه اقمارشان چراغ سبز نشان دادهاند که آن جور با عراق رفتار کنند.
آمریکا علناً در جنگ شریک بود، اما رابطه قطع بود و آن جوری هم به صرفشان بود ولی اینقدر فشار به گردهشان آمد که آمدند و مسأله را رو کردند. احمقانه در اظهاراتشان گفتند که در سال 1979 ما میخواستیم رابطه برقرار کنیم، ولی اقدام ریاکارانه نکردیم، کار به جایی رسید که اسرائیل هم از این رابطه اظهار تأسف نکرد، ببینید، این رسوایی جهانی است.
این عراقی که هفت، هشت سال پیش جبهه پایداری را تحریم میکرد، سوریه، الجزایر، لیبی، یمن را تحریم کرده بود و میگفت که اینها محافظه کار هستند. ما با اینها در یک جبهه علیه اسرائیل کار نمیکنیم و به این دلیل به جبهه نمیرفت، حالا کارش به جایی رسیده که نماینده عراق با ریگان مینشیند در دو طرف آن بخاری و به آن صورت صمیمی حرکت میکنند، نماینده اسرائیل هم اینجا نشسته و لبخند میزند. میگوید به ما ضرر ندارد، چرا ما مخالف باشیم. چطور میشود یک کشور عربی چهارده، پانزده میلیونی با این ارتش وسیعش و امکانات فراوان مالیاش، با آمریکا رابطه دوستانه داشته باشد و اسرائیل از این رابطه احساس نگرانی نکند؟ مسأله بزرگی است این تضادی که آمریکاییها در آن گیر کردهاند، آخر از این تضاد چگونه در بیایند؟
من نمیدانم، آیا اینها به خاطر جمهوری اسلامی مجبور شدند که به کشورهای اسلامی همچون عربستان، کویت، مصر و کشورهای دیگر اسلحه دهند؟ فرانسه غیر مستقیم به عراق اسلحه میدهد. آمریکا هم اسلحه میدهد، برای ما فرانسه و آمریکا فرق نمیکند. هیچ اطمینان هم ندارد که این اسلحهها سرنوشتش در سالهای آینده؛ مثل اسلحههایی که به شاه در گذشته دادند، نشود! چه کسی میتواند امروز تضمین کند که دو سال دیگر ارتش عراق مثل ارتش امروزی ایران با آمریکا نمیجنگند؟ این قابل تضمین و قابل پیش بینی نیست.
این مسأله در کویت، عربستان و مصر هم به این ترتیب است. افشانزده میدهند، به اندازه اسرائیل به آن اعتبار میدهند و به آن کمک میکنند و دایماً مسلحش میکنند. دانشجویان الازهر و دانشگاههای دیگر و مردم مصر صحنههایی که این دو و سه روز در قاهره داشتند؛ مثل روزهای اول انقلاب ماست که داشت شروع میشد. واقعاً صحنهها و شعارهایش مثل این است. خوب! چنین جایی - مصر - با پنجاه میلیون جمعیت، آن هم با آن سوابق اسلامیاش که امروز دارد، احساس ذلت میکند. مردمش میبیند که با مراکش و اینها هم پیالکی شده و مخالف جبهه مترقی عرب حرکت میکند. مصری که قبلاً در غرب کانال سوئز با اسرائیل میجنگیده و این همه شهید داده و حالا پرچم اسرائیل را در قاهره میبیند که بلند است.
تحقیقاً احساس خفت میکند، این چنین ملتی برای آمریکا قابل اعتماد نیست که به آن اف شانزده و یا هواپیماهای آواکس بدهد. آمریکا گرفتار یک چنین تضاد شدیدی است. این اسلحهها را میدهد و بنده هم این بشارت را میدهم، البته ما علم غیب که نمیدانیم، ولی بادیدن مسائل سیاسی و با تحلیل آیندهای که آدم میتواند ببیند، بیشتر این اسلحهها یک روز علیه خود آمریکا و عُمال آمریکا در منطقه، به کار گرفته خواهد شد. این پیش بینی خیلی ساده است که چنین چیزی صورت گیرد.
این از گرفتاریهایش است، درست مثل یک مریضی است که آمپول تخدیری میزند و میداند که این آمپول تخدیری قلب، اعصاب و عروقش را در آینده دچار مشکلاتی میکند، ولی چارهای ندارد. حالا اینها را وادار کرده که این تخدیر را تحمل کنند والا ماهیت اینها ماهیت بسیار کثیفی است. ماهیت استکبار را که شما میبینید.
تئاتری که دو سه شب پیش تلویزیون شبکه اول نشان داد - من فرصت کمی پیدا میکنم که تئاتر یا فیلمها را ببینم - آن تئاتر را دیدم و خیلی گویا بود، نمیدانم شما دیدید یا ندیدید؟ این از کارهای با ارزش هنرمندان بود که توطئههای شوم تاریخ استکبار را به این صورت مجسم کرده بودند. در تئاتر ماهیت آمریکا، انگلیس، آلمان، روسیه، اتریش، ایتالیا، فرانسه و بعد اسرائیل را نشان دادند و حالا مهمتر از همه این چیزها، من خیال میکنم یک جایزه باید به این گونه هنرمندان داده شود که این تاریخ چند قرن را به این صورت در دو ساعت به شکل خوبی نمایش میدهند. شیرینتر از همه آن، داستان اسرائیل و عرب بود. آن چه مربوط به بحث من است؛ این قسمت عربهایش بود که اینگونه گول میخوردند که اسرائیل با آن قیافه مزدور صهیونیست به میدان آمد و عرب که ساده لوحانه میرفت و جهاد میکرد ولی هنگامی که شک میکرد سرش کلاه میرود، برمیگشت و با یک نصیحت فریبکارانه عمال بریتانیا، دوباره گول میخورد. دوباره برمیگشت و به نفع آنها، علیه ملتش در دنیای عرب میجنگید و عثمانی را متزلزل کرد. عرب به نفع آنها جنگید و ارتش استکبار را پیروز کرد، بعد هم فلسطین و همه این سرزمینها را هم از دست داد. تاریخ مجسم همه کشورهای عربی را ما در آن تئاتر دیدیم.
ملتها اگر هوشیار نباشند دچار آن گونه سرنوشتی میشوند. این موضعی که ملت ایران و انقلاب ما و مهمتر از همه رهبر ما گرفته است و این درکی که در جامعه ماست، اینگونه طمعهایی را که آمریکاییها، استکبار و ملتها نسبت به کشور ما داشتند، اینها را از دست آنها گرفته است، هر چند که اینها فریبکاری کنند، ملت ما روشنتر و قاطعتر میشود در این پانصد سال گذشته اخیر، در برخورد استکبار با ملل مظلوم دنیا چنین چیزی سابقه ندارد و این خشمی که دل آمریکاییها، روسها و دیگران را به درد آورده، این است که یک ملت هوشیار و اسلحه به دوش انقلابی، با این گونه فداکاریها موضعهای روشن سیاسی و نظامی حرکت میکند. آنها چنین خطری را در برابر خودشان میبینند. ما هم چنین دشمن عظیمی را در برابر خودمان میبینیم.
باید بسیار هوشیار باشیم. آنها هر حیلهای از دستشان بربیاید علیه ما خواهند کرد. عرض کردم تا آنجا پیش رفتند که موشکهای دوربرد را به عراق میدهند که این موشک ممکن است فردا به اسرائیل هم برسد. اگر ما فردا این موشکهای دوربرد را از انبارهای عراقی گرفتیم، از همان بغداد اینها را میشود به هر طرف که خواستیم، شلیک کرد. این احتمالش هست - لااقل احتمالش برای یک سیاستمدار وجود دارد. این هواپیماها و سایر چیزهایی که به این کشورهای عرب میدهند، به همین صورت است؛ مثلاً، اگر کویت در منطقه، در آشوب قرار گیرد، خودش را حفظ کند یا امثال اینها. وقتی که چیز ارزشمندی را به دست این میدهند؛ مثل اینکه آدم یک برلیان را به دست یک بچه دو ساله بدهد و بگوید برود در کوچه با آن بازی کند، مسلم است که آن را از دستش میگیرند مسائل روز اینها تا اینجا کشیده شده است، پیدا است که هرکاری از دستشان بیاید میکنند. ما هم باید خودمان را آماده کنیم برای اینکه با چنین دشمنی مواجه هستیم و باید بیدار باشیم.
یکی از آفتهایی که ما را تهدید میکند - گاهی سادهاندیشی و سطحی نگری بعضی از بچههاست که البته آدم میداند که به خاطر حسن نیت است - آفت ساده اندیشی است و مسلمان هستند خطرش را کم میبینند، اما خود ما باید همیشه مواظب باشیم. در شرایط فعلی، مهمترین مسأله برای ما، مسأله جنگ است. خوب! همهمان هم قبول داریم. حالا اتحاد و اتفاق مثل نان شب، مثل گلولهای برای سرباز در سنگر است، ضرورت دارد. اگر این اتحاد یک روزی - خدای نکرده - در بین ارتش و سپاه، بین ارتش و بسیج، بین ژاندارمری و شهربانی، بین شهربانی و ژاندارمری و سپاه، بین کمیته و سپاه، بین افراد خود سپاه، بین افراد خود ارتش مخدوش شود، خیلی خطر ناک است و خیلی سادهلوحانه است که کسی نفهمد؛ یعنی، آن سپاهی یا کمیتهای یا ارتشی این قدر شعور نداشته باشد، در حالی که هر روز احتمال میرود که بخواهیم حمله سرنوشت سازمان را شروع کنیم. در پی مسائلی مانند این باشند که چرا به او حمله کردید، یا چرا به این صورت نیرو آزاد کردید، یا چرا مثلاً فلان کس هست و یا فلان کس نیست. این حرفها باعث تفرقه میشود. اگر بنا باشد که افرادی، این گونه مسائل، برایشان مسأله اول باشد، یا باید نادان باشند، یا باید شکل دیگری داشته باشند؛ یعنی یک شیطانی در وجود خود داشته باشد، والا خون مطرح است؛ یعنی ما حالا همه چیز را در راه خدا گذاشتیم و با هم داریم عمل میکنیم. الحمدللَّه ما این انسجام را در نیروهای مسلحمان به کلی میبینیم و این هوشیاری را هم در بچههامان میبینیم، اما مواظبت کنید.
شیطانها خیلی جاها هستند، عرض کردم آنها از هیچ چیز دریغ نمیکنند و هرجا نطفه اختلاف؛ بین بنده و یک روحانی دیگر، بین قم و تهران، در مجلس، بین مجلس و دولت، بین این وزیر و آن وزیر، بین دانشجو و استاد، بین دانشگاه و مدرسه و هر جا که ببینند، فوری این تخم اختلاف را میکارند و پشتش هم میایستند. الحمدللَّه عوامل آنها دیگر در درون ما نیستند و یا آنقدر ضعیف هستند که دیگر نمیتوانند کار سرنوشت سازی کنند، منتها دشوار است، دشمن زخم خورده، مار زخمی است که از هیچ چیز دریغ نمیکند.
ما باید هوشیار باشیم و این وحدتی که شما امروز دارید، برادران سپاهی، بسیجی، ارتشی این را به عنوان یک مائده آسمانی و به عنوان یک هدیهای که خداوند از طریق رهبری ولایت فقیه به شما داده است، حفظ کنید. این مجانی به دست نمیآید و در سایه خون شهدایتان به وجود آمده است که باید این را حفظ کنید، البته همیشه هم آدم حرف دارد، مسأله دارد، اختلاف نظر دارد، آن دو برادری که با هم به قلب دشمن هجوم میآورند، ممکن است همانها هم در شیوه جنگ اختلاف نظر داشته باشند. یکی معتقد باشد که جایش اینجا بود، یکی معتقد باشد جایش نبود، اما دیگر در سنگر جای این بحثها نیست. حالا یا باید گلوله بزنی یا گلوله بخوری. بحث اختلاف و اختلاف نظر باید در جای دیگری، وقت دیگری، حل شود. الحمدللَّه، این پنج سال ما را فولاد آبدیده کرده و یاد گرفتیم که چگونه با مسائل درون خودمان برخورد کنیم. ما صفا و صمیمیتی که در میان رزمندگانمان میبینیم. خیالمان از این جهت هم راحت است.
ان شاءاللَّه با کمکی که نمایندگان امام در سپاه، بسیج و ارتش دارند و هدایتی که میکنند و نصایحی که میکنند، رزمندگان ما همیشه بتوانند با انوار آسمانی که از طریق معارف الهی در اختیارشان قرار میگیرد، راه خودشان را بپیمایند و روزی برسد که ما از مسأله جنگ فارغ شده باشیم و بنشینیم اینجا و برای بهتر تشکیلات دادن و بهتر آمادهشدن برای دفاع جهانیمان آماده شویم. شما را به خدا میسپاریم، انشاءاللَّه این سمینار، سمینار مبارکی خواهد بود. خداوند سایه رهبر عظیمالشأن را بر سر ما نگه دارد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته