سخنرانی در جمع مسؤولین دانشگاه آزاد اسلامی
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«
من از زیارت برادران دانشمندو علاقمند به تعلیم و تعلّم و توسعه علم و تحقیق در کشور اسلامیمان، خیلی خوشحال هستم و باعث افتخار من است که با یک حرف و پیشنهادی این سعادت را پیدا کردیم که گهگاهی با چنین دوستانی ملاقات کنیم و انشاءاللّه دست جمعی برای نسلهای آینده این کشور و شاید در دنیا منشأ خدمتی بشویم.
ما قسمت عمده کار را که بایستی به صورت مقدمه انجام میشد، و به عهده بنده بود انجام دادهایم و پیشنهاد کردهایم و برای مردم توضیح دادیم، امکانات مقدماتی را از خدمت امام و مسؤولان دیگر تهیه کردیم [از]دوستان علاقمند، جناب رئیس جمهور، جناب نخستوزیر، جناب آقای جاسبی و جناب آقای حاج احمد آقا وقت گرفتیم که پشت قضیه باشند و مشکلاتی را که پیش میآید، حل کنند و روی هم رفته، مقدمه یک کار اساسی ریشهدار و مثمر در تاریخ فراهم شده است.
از این به بعد، قسمت عمده به عهده شما دوستان است، یعنی این شما هستید که باید جوری تحمل کنید و طوری این برنامه را تنظیم کنید و پیاده کنید که اعتماد و کمک مردم را جلب کنید و به کسانی که به تحصیل علاقه دارند و امکان ورود به دانشگاههای غیرآزاد را ندارند، امید بدهید.
و این کار به نظر من تا آن مقدار که در مورد شیوه امکاناتش فراهم است، فقط حسن عمل میتواند این کار را خوب کند و توسعه بدهد و سوء اداره و عمل میتوانداین کار را شکست بدهد. اگر شما از بنده و امثال بنده انتظار دارید باید در حد همین کارهایی که در مقدمه کردیم، باشد.
یعنی باز هم اگر مشکلی پیش بیاید، ما کمک میکنیم و حل میکنیم و اگر نیازی به توضیح و معرفی بیشتر و با مردم در میان نهادن باشد، اینها را ما انجام میدهیم و احیاناً اگر مثلاً معلمین و شخصیتهایی از روحانیت که ما بیشتر دستمان به آنها میرسد، لازم باشد همکاری بکنند، از آنها استمداد و اگر در برنامهها گاهی لازم داشتید و نیاز بود، از ما هم سؤال کنید.
اما عمده این است که این کار خوب انجام شود اگر شما تحقیقاً ضرورت چنین کاری را تشخیص نداده بودید، وقت نمیگذاشتید. زیرا من میدانم که شما اکثراً مشغول به کار هستید، این طور نیست که حالا این برای شما شده باشد. محیط آموزشی کشور ما آنقدر به افرادی مثل شما نیاز دارد که اگر هر قدر هم در آنجا کار کنید، باز هم وقت کم میآورید.
بنابراین، برای بیکاری نیامدهاید و برای تشخیص یک ضرورت دارید سرمایهگذاری میکنید.
حال من فرد فرد شما را نمیتوانم بخصوص تعیین کنم وبگویم این جوری است، ولی روی هم رفته میتوانم حرف بزنم و معتقد باشم که اینگونه است.
همین هم به ما یک قدری ایمان و اعتماد بیشتری میدهد که به آینده این دانشگاه آزاد اسلامی خوشبین باشیم. در حرفهای اولی که من زدم با آشناییای که با محیط حوزههای علمیه داریم، آنچه که برایم مهم بود، این بود که یک مقدار از شیوههای تحصیلی حوزههای علمیه استفاده شود. من نمیدانم، حالا هم که شما کار را شروع نکردهاید، ولی وقتی که شروع کردید، به این اهمیت خواهید داد یا نه؟
با محیط تحصیلی که شما ایجاد میکنید، آنها چقدر سازگار است؟ مثلاً در قم به طلبههایی که تازه وارد میشدند، جامع المقدّمات یا سیوطی درس میدادیم و آنها واقعاً استفاده میکردند و یا خود ما وقتی که ادبیات میخواندیم، از شاگردانی استفاده میکردیم که دو، سه سال از ما جلوتر بودند و استفاده هم میکردیم.
این جوری نبود که یک استاد عالی مقام بیاید و برای ما استاد باشد و درس ادبیات بدهد. اگر میخواستیم این جور بکنیم، مقدور نبود، البته، ما کلاسهای مختلفی داشتیم، یعنی چون به این شکل عمل میکردیم، کلاسهایی داشتیم که مشتمل بر یکی، دو شاگرد، تا کلاسهای چهارصد، پانصد نفری داشتیم؛ بستگی به این داشت که استاد چقدر خوب درس را بیان کند و چقدر جاذبه داشته باشد. اگر شما دانشجویان خیلی خوبی داشته باشید و بیان خوب داشته باشند و آن چیزهای پائینتر را بتوانند خوب [تدریس] کنند. ممکن است خیلی از مسائل را حل کند.
البته، من در رشتههای شما نمیدانم که این چقدر عملی باشد، در رشتههای ما خیلی عملی بود. الان هم حوزههای علمیه این گونه است که قسمت عمده درس را شاگردها انجام میدهند. شاگردها توقعی ندارند و برای خودمان هم اینطور بود.
یعنی من وقتی که درسی را که سه سال پیش خوانده بودم، تدریس کردم، تازه درس را خوب میفهمیدم، موقع درس دادن، شاگرد برای خودم بودم و خوب فهماندم که چه میشود، و در درس دادن بچهها خیلی ورزیده میشوند.
بچههایی را که خوب بلد هستند، وادار کنید که درس بدهند، اصل هم بر درس دادن، پول نباشد، ولی ممکن است همین، عملی برای کمک هزینه دانشجویان باشد.
البته، ما در حوزه که درس میدادیم. از شاگردان پول نمیگرفتیم و هیچ کس هم به عنوان مدرس به کسی پول نمیداد، ما به عنوان این که طلبه بودیم، ممکن بود یک کمکی از مراجع بگیریم، ولی نه به عنوان اینکه درس میدادیم.
اگر این باب باز شود، استاد یک مقدار انتخابی میشود. یعنی بچهها خودشان در محیط تحصیلیشان از افراد سطح بالا ممکن است استفاده کنند. شما این باب را به یک کیفیتی باز کنید. حالا، عرض کردم رشتههای شما با ما یک مقدار فرق میکند، ولی به هر حال در خیلی از رشتهها این مسأله عملی است.
مسأله دیگر مباحثه است. من نمیدانم الان در دانشگاه مباحثه چقدر رایج است. مباحثه برای دانشآموز و دانشجو خیلی مفید است. زیاد مفید است. اگر آدم درس را بخواند و رد بشود، یک شیوه است ولی اگر درس بخواند و آن را با کسی مباحثه کند، به عمق تحصیلات آدم خیلی اضافه میکند. این سرعت پیشرفت را یک قدری کم میکند.
ما به این گونه عمل میکردیم که درس را که از استاد میگرفتیم، با یک یا دو نفر (نه بیشتر، که بتوانیم از نظر وقتی برسیم) و درس را برای همدیگر میگفتیم، یک روز من میگفتم، و یک روز او برای من میگفت.
این تکرار درس خیلی مهم است، زیرا یک وقت آدم موقع شنیدن فکر میکند که خیلی خوب فهمیده است، ولی موقع ادا میفهمد که خوب متوجه نشده است.
بنابراین، اگر شما بتوانید در بین دانشجویانتان رایج کنید، بسیار مفید است. در بین اساتید هم خوب است. البته، یک استاد وقتی که درس میدهد، خوب است ولی وقتی که با یک کسی مثل خودس مباحثه بکند، طور دیگری با مسائل برخورد میکند. حالا ممکن است اساتید فرصت آن مباحثه را نداشته باشند، ولی دانشجویان دارند.
یعنی شما مثلاً اگر سه تا درس بگذارید که بچهها مثلاً سه ساعت مباحثه کنند، این خیلی خوب میشود. یک مسألهای که ما داشتیم و در این دانشگاههای شما شاید نباشد، پیش مطالعه بود و این خیلی برای ما کمک بود.
یک وقت شاگرد میآید پای کلاس و مینشیند و نمیداند که استاد در مورد چه موضوعی میخواهد صحبت کند، این یک جور درس میفهمد، یکی پیش مطالعه کرده است، یعنی یک دفعه خوانده و آمده، یک جایش را خوب میفهمد و در یک جا علامت سؤال برایش پیش میآید و درس استاد را خوب تعقیب میکند و این خیلی مهم است؛ اولاً، خود پیش مطالعه ذهن آدم را بسیار قوی میکند اگر آدم خودش به اتکاء خودش درس را بفهمد، تمرین بسیار خوبی برای شاگرد است که واقعاً محقق شود و راه تحقیق را برایش باز میکند.
درسهای زمان ما این جور بود که یک سری درسهای کتابی داشتیم و یک سری درسهای خارجی، درس خارجی هم معلوم بود که استاد محقق ما در چه موضوعی صحبت میکند. میرفتیم کتابهای مربوطه را، لااقل یک کتاب را میخواندیم که حول و حوش این مسألهای که استاد مطرح میکند نظر داشته باشیم و این پیش مطالعه بسیار برای آدم و برای فهمیدن مفید است.
این هم یک مسأله بود. یک کار دیگر که ما در درسهای خارجی داشتیم که در درسهای کتابی نداشتیم، نوشتن درس بود این برای ما مؤثر بود دوره دانشگاه مثل دوره خارج ما است. اگر حساب کنیم، از کلاس اول تا رشتههای بالا مثل دوره خارج و دوره تحقیق ما است و ما درس استاد را مینوشتیم، البته این نوشتن باید بعد از مباحثه باشد؛ یعنی بعد از اینکه با شاگرد و کسان دیگر مباحثه کردند و برداشتشان از درس کامل شد. این را بنویسند.
به هر حال درسهای امام و درسهای آیت اللّه بروجردی را که نوشتهام، الان که مراجعه میکنم، مطالبش برایم قابل استفاده است.
اگر این رویهها معمول هم بشود، ممکن است با همه کیفیتهایی که ما داشتیم، معمول نشود، اما یک جایی ممکن است بیشتر از ما بشود و یک جا هم کمتر بشود.
به هر حال باید آزمایش کنید و روی آن کار کنید. این یک مسأله در کارهای تحصیلی است که باید داشته باشید. بعد در مورد همگانی کردن استفاده از این اساتید. ما مایل هستیم که مثل حوزههای علمیه درس دادن به عنوان یک وظیفه تلقی شود، خوب، الان در دانشگاه درس دادن یک شغل است، حقوقی است، ساعتی است، حسابی است، یک نظم دارد.
اگر نیم ساعت اضافه درس داد، اضافهتر میگیرد. خوب، این در دانشگاهها بدین گونه است. اگر ما بتوانیم دانشگاهها را به این سمت ببریم که مثلاً شخصیتهای کمکی که دیگر خسته شدهاند و کار خودشان را کردهاند. در کتابخانههای خود کار کردهاند. حرفهای جدید میفهمند، مطالعه میکنند و پیشرفتهای علم را از طریق خواندن کتابهای جدید میفهمند و دلشان هم میخواهد که در جاهایی این را عرضه کنند، افتخاری هفتهای یک ساعت، دو ساعت به دانشگاه بیایند.
فرضاً اگر مسائل عامی دارند که به درد چند کلاس میخورد، برای کلاسهای مختلف و شاگردانی که در سطحی هستند که برایشان قابل استفاده است، بگذارید، اینها بیایند. به عنوان یک جایی که علمشان را عرضه کنند برای اینها بگویند. من حالا نمیگویم حقوق ندهید، بدهید. هر دانشمندی نیاز دارد که ما او را تأمین کنیم، پول نباید مانع توسعه علم بشود، ولی این را هم عادی کنید.
یعنی بروید دنبال شخصیتهای کشوری و آدمهایی که میشناسید آنها را کمکم بکشانید و خبر آن را هم در روزنامهها بدهید که مثلاً فلان استاد یا فلان پرفسور امروز به فلان دانشگاه میآیند و برای دانشجویان درسی را القاء میکند و نظریهای ابداع میکند و فلان میکند.
این اعتبار کار را بالا میبرد و اثر کار و حالت معنویت و روحانیت را زیاد میکند. در مورد مسائل تدارکاتی و مالی ممکن است ما از دولت تقاضا کنیم، چون اینجا الان رئیس جمهور، نخست وزیر و خود بنده هستیم.
ولی سعی کنیم که این طور نباشد و سراغ خود شما برویم، دوران تحصیل ما این طور بود. این گدایی حساب نمیشود و گدایی بسیار باارزشی است و خود شما سعی کنید که از امکانات خود مردم استفاده کنید.
یعنی یک زمینه برای تقرب الی اللّه شود. این حالت را در مردم درست میکند و اگر این حالت را در مردم ایجاد کنید، در آینده طوری میشود که این دانشگاه خودش از نظر مالی تأمین میگردد.
مثلاً ما در مورد چیزهایی احساس حقارت میکردیم، حالا میفهمیم که این احساس حقارت نیست. این جوری بود که گاهی، افرادی که میخواستند به علم خدمت بکنند، میآمدند یک چلوکباب به طلبهها میدادند. ما خیال میکردیم داریم مرده خوری میکنیم. سختمان هم بود که حالا یک چیزی بگیریم و برویم چلوکباب بخوریم، ولی در عمل و در مجموع یک چیز عادی بشود. یک آدم خیر حالا برای عروسی دخترش و به جای اینکه برود و فلان تالار را بگیرد، برود شام صد تا دانشجو را بدهد. اگر این حالت درست شود، هیچ عیبی ندارد. چه عیبی دارد که مثلاً بیایند کتاب اینها را مجانی بدهند؟
این خیراتی که در راه علم وجود دارد و طلبهها از این استفاده میکردند، در فرهنگ قدیم مفتخور و مرده خور و از این چیزها تلقی میشد.
ولی امروز که ما حساب میکنیم، میبینیم که یک چیز خوبی است. عیبی هم ندارد. عادی کنید. خودتان پیشقدم بشوید و اگر خواستید برای بچههایتان سوری بدهید، این را بروید به شاگردانتان بدهید و این هم خیلی خوب است.
خلاصه، رفتن به طرف مردمی کردن و از امکانات مردم استفاده کردن معنویت قضیه را زیادتر میکند. طلبهای که در آنجا دارد تحصیل میکند، احساس دیگری پیدا میکند. آنکه میبیند مردم میآیند و این جوری برخورد میکنند، اصلاً روی روحش اثر میگذارد و به خودش اجازه نمیدهد که غیرمردمی باشد، میخواهد با مردم ارتباط برقرار کند و حالت طلبگی پیدا میکند.
در مجموع این گونه ابتکارات را آقایان در جذب شاگرد و استاد و محیط و فضای آموزشی و کتاب و کتابخانه تشکیل دادن به کار بگیرید و اینها دیگر کار شما است. به هر حال اگر این رویه را - انشاءاللّه - ادامه بدهید، ممکن است که در ظرف یکی، دو روز که شما این دانشگاهها را خوب اداره کردید، در سراسر این کشور هزار نفر به همت پیشتازی شما از یک طریق مردمی تحصیل کنند. و نکته بسیار مهم این است که سعی کنید که فارغ التحصیلان دانشگاهها کسانی باشند که وقتی که به جامعه رفتند، برای اسلام و دانشگاه آزاد اسلامی آبرو باشند، خیلی تلاش کنید که اینها آدمهای خوبی باشند و معنویت داشته باشند. کار در ضمن تحصیل درست کنید که با یک شیوه خوبی، بچهها مثلاً کارگاههایا کارخانههایی را اداره کنند. و میتوانید ابتکار کنید و همین هم میتواند یکی از منابع درآمد شما باشد. شما با یک کارخانه قرارداد ببندید، این آقا برود ضمن تحصیل، چهار ساعت، دو ساعت، در آنجا کار کند و یک کاری را یاد بگیرد.
به هر حال بروید سراغ ابتکارهایی که این را هر چه عمیقتر و جدیتر و مفیدتر بکند و طوری باشد که برای دانشجویان ما از طرف کارخانهها نوبت بگیرند که آنها بعد از فارغ التحصیل شدن به آنجا بروند و انشاءاللّه مدیران خوبی برای جامعه بشوند.
شاید هم حرفهایی را که زدم، عملاً زیاد لازم نبوده باشد، چون خود شما قاعدتاً تفکراتی دارید، انشاءاللّه که این دانشگاه برای اسلام و مسلمین و یک الگو برای بقیه کشورهای اسلامی - اگر بخواهند از این شیوه ما استفاده کنند - باشد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته