سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین امور تربیتی منطقه 4 پیرامون سازندگی در انسان و وظیفه امور تربیتی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین امور تربیتی منطقه 4 پیرامون سازندگی در انسان و وظیفه امور تربیتی

  • یکشنبه ۴ دی ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع مسؤولین امور تربیتی منطقه 4

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 با تشکر از خواهران و برادران، مسؤولان امور تربیتی و اولیاء بچه‏ها که به مجلس شورای اسلامی تشریف آوردند و فرصتی هم برای بنده پیش آمد مطلبی که از اسلام و انقلاب داریم، برای شما برادران و خواهران و نورچشمان نوباوه‏ای که در راه تربیت هستند، مطرح کنیم.

 این اسمی که روی تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه گذاشته‏اند، اسم مورد قبولی است؛ یعنی آموزش و پرورش، دو بعد سازندگی انسان را شامل می‏شود. اسم را همه قبول دارند، و در حد کلیات زمان طاغوت هم قبول بوده، چون آن موقع هم این اسم را مطرح می‏کردند و آموزش و پرورش مال آن زمان هم هست.

 در سایر نقاط جهان هم این مسأله قابل قبول است و تنها به آموزش اکتفا نمی‏کند. یک نوع پرورشی همه در کنار آموزش می‏پذیرند. البته، در معنا اختلاف اساسی می‏توانیم با دیگران داشته باشیم. یک اختلاف در قدم اول است که بعضی‏ها چیزی غیر از علم و آموزش را لازم نمی‏دانند؛ آدم وقتی که باسواد شد، دنبال سواد همه چیز می‏آید.

 خوب، در این مقطع، ما خیلی نمی‏خواهیم حرف بزنیم، چون در میان ملت ما خیلی نیستند کسانی که این جور فکر کنند. البته، قبول داریم که سواد و آموزش، انسان را یک قدم بسیار بلند به پیش می‏برد و انسان با سواد یکی از پایه‏های حرکت به سوی خدا را پیدا می‏کند و آماده پذیرش حق می‏شود و درکش زیاد می‏شود و ابعاد وجودی جدیدی پیدا می‏کند و از یک ارزش والا برخوردار می‏شود.

 ما هیچ تردیدی ندرایم و در مورد ارزش علم هم، اسلام به اندازه کافی حرف دارد و شما هم مخصوصاً در محیط مدرسه اینها را خیلی شنیدید، تجربه نشان داده و خودمان هم هر روز داریم می‏بینیم که اگر علم تنها مطرح باشد و در کنارش جهت‏گیری و هدف‏گیری به انسانهای تحت آموزش ندهیم، خطراتی را هم ممکن است داشته باشد که امروز دنیای مجهز به علم - که دنیای غرب باشد، و اخیراً بخشی از شرق - نشان داد که مجهز به علم تنها گاهی برای مجموعه دنیا باعث نکبت می‏شود.

 تاریخ پانصد ساله اخیر دنیا را شما بخوانید. آن روزی که دوران رنسانس شروع می‏شود، اروپا پیشتاز علم می‏شود و علوم صنایع به سرعت چرخی در دنیای مغرب زمین به گردش در می‏آید. از آن روز، بلا و مصیبت و نکبت در سه قاره دیگر دنیا پیدا شده است؛ آسیا، آمریکا و آمریکای لاتین بیشتر - و آمریکا که اکثریت مردم چقدر بلا و مصیبت کشیدند و هنوز هم دارند می‏کشند. این است که به بشریت، علم بدون عمل، آموزش بدون پرورش یا پرورش بی‏محتوای صحیح و با محتوای غلط داده شده که این نکبتها را دنبالش دارد.

 یعنی اولین بخشی که ما با اینها داریم، این است که در کنار تعلیمات باید تربیتی باشد و اسمش را پرورش می‏گذاریم که انسان و علم‏انسان و انسان باسواد را در مسیر بهتر تربیت کند.

 تا اینجا عرض کردم، در داخل کشور خودمان بحثی نداریم. بحث از اینجا است که باید مورد توجه قرار گیرد و آن اینست که این جهت‏گیری و محتوای پرورشی چه باید باشد؟

 امور تربیتی یکی از ارگانهای مسؤول و متکفّل اداره آن بعد اساسی انسان است. که می‏خواهد افراد تحت آموزش را پرورش دهد و بسازد و علم را جهت دهد.

چون در خود علم، جهت علم نیست. خوب، ما در جامعه می‏گوئیم اسلام، یک کلیتی است که همه ما قبول داریم و اسلام با آن وضعی که شما می‏دانید، در گذشته، لااقل در دوران طاغوت هم مطرح بود، منتهی هر کسی اسلام را با دید و فکر خودش یک جوری تفسیر می‏کرد، مسلمانهایی بودند، انقلابی بودند، در میدان مبارزه با رژیم شاه و رژیم پهلوی بودند؛ مسلمانهایی هم بودند که کاری به این جهت نداشتند. این از این بعد.

 می‏بینید که واقعاً هر دو طرف مسلمان بودند. ولی یکی [آن]بعد اسلام را قبول داشت و دیگری از بعد دیگر.

 یک تیپ بودند که واقعاً می‏خواستند اسلام را پیاده کنند و یک [تیپ دیگر] واقعاً افکار خودشان را بر اسلام تحمیل می‏کردند و اسمشان هم مسلمان انقلابی بود. باز آنجا پرورش و امور تربیتی و بعد تربیت در کنار علم مطرح بود، ولی با اختلاف و با زاویه‏های گوناگونی که در دیدها وجود داشت و با این که اکثریت جامعه ما با رهبری امام و با معارف انقلاب تقریباً در یک مسیر حرکت می‏کنند، باز هم از این اختلافات مصون نیست و ممکن است کسانی باشند که، نعوذ باللّه، بخواهند در درون تربیتها و پرورش بچه‏ها افکاری را القاء و تلقین کنند که باز با متن اسلامی که رهبران راستین و فقها از طریق امام و شاگردان امام، می‏فهمند تفاوت داشته باشند.

 ما یک نکته بسیار مهمی را اینجا برای شما می‏گوییم که، ان‏شاءاللّه، با رسانه‏های جمعی به گوش دیگران برسد و آن اینکه، ما در این انقلاب و راهی که انتخاب کردیم، فکر می‏کنیم راه اصلی ما این است و خیال می‏کنیم که اگر ما موفق شویم در یک دوره حدود 25 سال، که یک نسل درست شکل می‏گیرد و می‏تواند تاریخ‏ساز و پای تاریخ برای نسلهای دیگر باشد، آن متون و مطالب ناب و خالص اسلامی را به این نسل تعلیم دهیم و نسل را با این ویژگیهای اسلامی بار بیاوریم، کار اصلی انقلاب را انجام دادیم.

 کار پیغمبر اکرم(ص) این بود که در این سیزده سالی که در مکه و ده سالی که در مدینه بودند، یک نسلی از انسانها را با معارف آسمانی خودشان آشنا کردند که آن نسل هنوز هم که هزار و چهارصد سال از عمرش می‏گذرد، اثر خودش را در دنیا دارد.

 دیگر آن شعله خاموش نشدنی است. ما کاری به جز کار پیغمبر(ص) نمی‏خواهیم بکنیم، ولی مطمئناً این معارف آسمانی در این مدت طولانی و به خاطر دخالت دستهای فراوان، رنگهای گوناگونی گرفته و و انحرافاتی پیدا کرده است و انسانها تا حدود زیادی احتیاج به یک حرکت اسلامی شبیه آنچه که ما انجام داده‏ایم دارند.

 الان در حدود پانصد سال از دوران رنسانس می‏گذارد و در دنیای امروز، مخصوصاً نسل جوان و انسانهای واقعی و عدالتخواه و حق‏خواه تشنه حقیقت هستند و در کوران برخورد عقاید شرق و غرب و اصلاح‏طلبان مادی‏گرا، همه راهها به بن‏بست رسیده است. الان اگر بشود چراغی راه انسانها را روشن کند، در این مقطع خیلی می‏تواند منشأ اثر باشد و ما این را می‏خواهیم، حرکت ما اصلاً باید این طور باشد.

 این جنگ اگر برای ما ارزش دارد، به خاطر پیش‏رویها به طرف خاک عراق نیست، به خاطر آثار معنوی آن است که در کنار جنگ مردم ما و مردم دنیا دارند، از انقلاب می‏گیرند.

 اثری که این جنگ در خانه‏ها گذاشته و اثری که خانواده‏های شهید روی مردم دارند اثری که این جانبازان و معلولان روی نسل موجود دارند و اثری که حماسه مقاومت یک ملت مظلوم تحت فشار در ایران در کل دنیا دارد و همه چشمها را در حدقه‏ها نگهداشته که به اینجا نگاه می‏کنند و چیزهایی که می‏بینند، در تصورشان و تحلیل‏هایشان نمی‏گنجد، این حالت فرهنگی عمیق و پرورش که ما داریم به دنیا عرضه می‏کنیم، دارد پایه یک حرکتی را در مردم محروم و ستمدیده و نسل نیمه‏بیدار شده دنیا و نسل کارد به استخوان رسیده دنیا به وجود می‏آورد و انقلاب دارد اثرش را در دنیا می‏گذارد.

 این که حالا مثلاً جرقه‏هایی را در لبنان یا کویت و فرانسه یا در سایر نقاط دنیا می‏بینید و اخباری از آنها به گوش شما می‏رسد، ممکن است ما الان ساده برخورد کنیم و بگوییم، یک چیزهایی آنجا هست ولی اگر کمی عمیق‏تر به اینها نگاه کنیم، خیلی خوشحال کننده است.

 در لبنان، در همین پانزده سال گذشته، حرکتها غیراسلامی بود و حرکتی هم که آقای صدر ایجاد کرده بود، حرکت محرومان بود. فالانژها برای خودشان چیزی داشتند، ملی‏گرایان چیزی داشتند، فلسطینی‏ها چیزی داشتند و دروزیها چیزی داشتند و هر کسی یک سازمانی، یک جمعیت مسلحی، یک حرکتی، یک پایگاهی داشت، اکثریت مردم که شیعه بودند، غیر از مردم چیزی نداشتند. جنگ داخلی بین خود اینها بود.

 حالا که اسرائیل، آمریکا، فرانسه، ایتالیا و انگلیس آمده و این فالانژها را آورده‏اند، شما می‏بینید که چراغی که در لبنان کوچک مظلوم روشن است. جنگزده از زیر بار، ده، دوازه سال جنگ خونین آمده، روشن است، چراغ اسلام است و بچه مسلمانان و دانشجویان مسلمان دست‏اندرکارند و در آن کشور کوچک مظلوم یک حماسه بزرگی را در مقابل آن ارتشهای مخوف می‏سازند. شوخی نیست که ناوگان آمریکا، فرانسه، انگلیس و ایتالیا ساحل بیروت و سراسر مرز لبنان که همه‏اش آب است، خوابیده‏اند، و داخلش هم این دیوانه‏های فالانژ و امثال اینها هستند، مردم در چنین باریکه‏ای اصلاً از این همه هیولای مهاجم نمی‏ترسند و این جور حرکت می‏کنند و هیچ پشتوانه‏ای به جز اسلام و جمهوری اسلامی نیست.

 این بسیار مهم است. اگر این افتخار مال غربیها و کمونیستها بود، رسانه‏های جمعی آنها این را بزرگ می‏کردند و به خورد مردم می‏دادند، ولی مسلمانان خیلی نمی‏خواهند این را بزرگ کنند.

 در هندوستان که یکی، دو سال پیش من خودم به آنجا مسافرت کردم، موج بیداری را می‏دیدم.

 در افغانستان و پاکستان و بنگلادش و کشورهای جنوب خلیج فارس، در ترکیه و خود کشورهای اروپایی شما می‏بینید. بچه مسلمانی را علیرغم فشاری که رویشان می‏آورند، برای اینکه این پایگاه را برای انقلابیون حفظ کنند، چطور با آمریکایی‏ها می‏جنگند.

 فرانسه را آن چنان به تقلّا انداختند که همه اصول را زیر پا گذاشت و دارد دست و پا می‏زند، مثلاً دیپلماتهای ما را بازداشت می‏کند و به خانه‏هایشان می‏ریزد.

 علیرغم همه تبلیغاتی که می‏شود، ما این را می‏خواهیم و بی‏جهت دارند دست و پا می‏زنند که ایران را به تروریسم و بمب اندازی متهم کنند، ما به این طور چیزها نیاز نداریم.

 شما برادران و خواهران امور تربیتی و اولیائی که از این جهت حمایت و کمک می‏کنند، بدانند که ما راهمان این است. در کنارش وقتی که به ما تجاوز کنند و وطن ما را بگیرند، ما می‏جنگیم، وقتی که جایی به ما ضربه بزنند ما هم به آنها ضربه می‏زنیم. این چیزها در حاشیه پیش می‏آید. ما اصلاً جنگ نمی‏خواستیم، اسلام هم همین است. اسلام می‏گفت، ما راه را نشان دادیم، هر کسی می‏خواهد برود، منتهی معاندین جلوی اسلام می‏ایستادند و اسلام ناچار بود جلوی اینها بجنگد. اگر ابوسفیان‏ها و قریشها از مکه به مدینه نمی‏رفتند، پیغمبر(ص) جنگ بدر را راه نمی‏انداخت. اگر نمی‏آمدند، جنگ احد پیش نمی‏آمد، اگر نمی‏آمدند، جنگ احزاب پیش نمی‏آمد. وقتی پیغمبر(ص) به مکه آمد، اگر مانع پیغمبر(ص) نمی‏شدند، پیغمبر(ص) مجبور به جنگ نمی‏شد. لازم نبود بجنگند، منطق کار خودش را انجام می‏دهد و ما همین را می‏خواهیم نتیجه بگیریم و کسانی که در کارهای امور تربیتی هستند و همه مسؤولانی که کار به آنها مربوط می‏شود، تلاش زیادی بکنند که بچه‏های ما که تحصیل می‏کنند که با سواد شوند، در کنارش برای خداوند کار و بحث کنند که در این مجموعه بتوانیم در آینده، پیروز و موفق باشیم و کار عمده انقلاب در نسل موجود هم همین است.

 ما شما را به خدا می‏سپاریم و امیدواریم، در هر کجا که هستید، موفق و مؤید باشید.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته