سخنرانی در جمع مسؤولان استان سیستان و بلوچستان
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«
زیارت برادران اهل علم، علمای عظیمالشأن برای بنده مغتنم است و مایه افتخار.
من جزء افتخاراتم و جزء چیزهایی که برای آن ارزش قائلم، لباس و حالت طلبه بودن و روحانیتی است که - اگر خداوند قبول کند - پیش از انقلاب و بعد از انقلاب داشتم. و به طور طبیعی، مأنوسترین جلسه و ملاقات، ملاقات با شما روحانیون و عملا و مرشیدن و وعاظ منطقه است.
مطالبی که برادران میزبان من ابراز فرمودند (جناب آقای مولوی عبدالعزیز) من خودم را شایسته این اظهارات نمیدانم و بدون اصل کسر نقش و احضار خضوع خودم را از سطوح پایین روحانیون [میدانم] در سایه مجاهدات شما و مردم دیگر، ماها اسم و شهرتی و مسؤولیت بیشتری پیدا کردیم، این مسؤولیت را باید در هر شکلی انجام دهیم.
آمدن من به سیستان و بلوچستان، با توجه به محرومیتها و عقب ماندگیهای این استان، از لحاظ نظامی و دفاعی اهمیت دارد و هم از وظایف ما در مقابل مردمش به خاطر محرومیت طولانی که پشت سر دارند میباشد و استحقاق دارند، کسانی که میتوانند، حرفشان را به گوش مسؤولان برسانند، به اینجا بیایند و من با همین انگیزه، به زیارت مردم شما و شما آمدم.
آقایان علما و روحانیون، چه اهل سنت و چه شیعه، برای منعکس کردن نیازها، کمبودها، احیاناً تخلفها و نابسامانیها، مسؤولیت سخنگری مردم را دارند و توقع و انتظار دارم حالا که خداوند به من توفیق داده که خدمت شما برسم، چیزی که گفتنی است از من مخفی نماند.
البته، خیلی هم بعید میدانم که با صراحتی که در روحانیت میشناسم، این چیز مخفی بماند، ولی به هر حال با همه تماسی که با شما دارم، این انتظار حق را از شما دارم.
چیزی که من در جمع همکلاسان خودم باید بگویم، این است که طبیعت اصلی این انقلاب اسلام است و قبل از اینکه به فرقه خاصی مربوط باشد، مربوط به اسلام است، اگر چه زادگاه و خواستگاهش ایران است. ما نخواستیم این انقلاب رنگ ایرانی داشته باشد. ما خواستیم به عنوان احیاء اسلام، در کشوری که اسلام غریب بود، در زمان طاغوت گذشته انقلاب کنیم.
میدانیم، اسلام آن قدر سطح بالاست و ان قدر معارفش قوی و اهدافش بلند است که در یک مدت کوتاهی، رسیدن به اهداف اسلامی کار مشکلی است.
برادران روحانیون، خوب میدانند پیامبر با همه عظمتی که داشت، با کمک مستقیمی که از آسمان و خدا میگرفت و با هدایت دائمی که توسط ملائکه و فرشته وحی میگرفت و با شخصیت عظیم انسانی خودش که گل سر سبد همه انسانهای تاریخ است، برای اصلاح جامعه کوچک جزیرةالعرب به چه زمان طولانیای نیاز داشت. در سالهای آخر عمر پیغمبر(ص) هنوز بسیاری از احکام اسلامی را با آن مقداری که پیغمبر مایل بود، اجرا نمیشد.
طبعاً، که سایه پیغمبر دوم نمیتوانیم حاسب شویم، و در جامعه پیچیده امروز در آن عمق انحرافی که فرهنگ غلط برای جامعه درست کرده بودند، طبعاً توقع اینکه در این چند سال ما به اسلام ناب خالص برسیم که عدالت اسلامی را در همه جا ببینیم و معارف اسلامی و فرهنگ اسلامی همه را احیاء کرده باشد، یک توقع زیاد خوشبینانهای است که در تاریخ چنان نمونهای نداریم.
کسی که به عنوان مسلمان و کسی که به نام قرآن انقلاب کرده و برای پیاده کردن قرآن هم دارند جان میدهند، میخواهیم اسلام را پیاده کنیم و روحانیت - چه شیعه و چه سنی - در این مرحله، وظیفهشان بسیار سنگین است.
این انقلاب را جامعه را اسلامی شناخته و دنیا هم آن را به اسم اسلام شناخته است و ما اگر موفق شویم انقلاب را در مسیر خودش پیش ببریم، از سنت اسلام پیروی شده است و اگر کوتاهی [کنیم] و این انقلاب اسلامی [راه]خودش را درست طی نکند. به کل اسلام ضربه میزند؛ احساسات میلیونها انسان در سراسر دنیا با این انقلاب برانگیخته شده است.
جرقههای اقتباس این انقلاب امروز در گوشه و کنار دنیا به چشم میخورد و ما روحانیون هستیم که باید این جرقهها را تبدیل به نورافکن کنیم. باید آسایش را فراموش کنیم، باید در این انقلاب محو شویم تا بتوانیم کار بسیار بزرگی [را] که شروع کردهایم، به یک نقطه مطلوبی برسیم.
الان میبینید که [در] لبنان چه خبر است. آقایان مطلع هستید که امپریالیسم جهانی و صهیونیسم، لبنان را اشغال کرده و فالانژها و صهیونیستها علیه مردم کودتا کردند و نیروی بزرگ پیاده کردهاند و امروز نیروهای صهیونیسم و اسرائیل و نیروهای فالانژ و نیروهای استعمارگر فرانسه، انگلیس، ایتالیا در آنجا حضور دارند و میبینید که مقاومت در لبنان از کی است؟
آنهایی که امروز در لبنان مقاومت میکنند، مردمی هستند که با خلق و خوی مردم محروم و انقلابیون ایران حرکت میکنند. شما میبینید، همه نورافکنها روی لبنان افتاده و همه فشارهای نظامی، سیاسی و تبلیغاتی هم روی لبنان است که این مردم مسلمان را خفه کنند.
مقاومت، امروز آنجاست. این نشان تحول تاریخ و حرکت جدید اسلام است. وقتی که اسرائیلیها وارد لبنان شدند، هیچ کس انتظار نداشت که مقاومت جدی را مسلمانان کنند.
انتظار این بود که آنهایی که از پیش مسلح بودند و گروه داشتند و آنهایی که از پیش آماده بودند، حرکت کنند، که خفه شدند و فرار کردند. امروز در نقاط اشغالی جنوب، مردم مقاومت میکنند، در بیروت، مردم مقاومت میکنند، [برای] مردم مسلمان بقیه نقاط دنیا هم چنین شرایطی ممکن است به وجود بیاید و در جاهایی هم به وجود آمده است.
این انقلاب راه خودش را دارد باز میکند و این ما نیستیم که راه را باز میکنیم، این اسلام است، این انقلاب است، این فداکاریهایی است که مردم و جوانان ما و این از خودگذشتگان ما در جبههها میکنند.
و روحانیون در این مقطع حساس میتوانند راهنمای بسیار خوبی باشند و در دوران مبارزات ایران، روزهایی که هنوز شاه در قدرت بود، همه صداها خفه شده بود و کسی نفس نمیکشید، غیر از روحانیون، همه مراکز را، به غیر از مساجد بسته بودند. همه جاها به تصرف آنها درآمده بود، غیر از مراکز امور دینی، یعنی همین عمامه به سرها بودند که هر جا کی از اینها یدا میشدند، خار چشم دشمن بودند و اگر اینهابودند، کسی نبود آن رژیم جهنمی شاه را خفه کند، کسی نبود آن را از تخت پایین بکشد، مردم آمادگی داشته، ولی احتیاج نداشتند کسی اینها را بسیج کند و اینها را دعوت بکند و جلوی اینها بیفتد. این روحانیت بود که این کار را کرد.
امروز این حالت یک مقدار از مرزهای ما بیرون رفته و جبهه عمومی پیدا کرده است. چشمهای زیادی دنبال ماست، نگاه میکند؛ به ما و دستهای زیادی که به طرف ما دراز شده و گوشهای زیادی از ما شنوایی دارد.
اگر ما این موفقیت را فراموش کنیم و از دست بدهیم، نمیدانم خداوند با این تمام حجتی که با ما کرده، فرصت به دست چه نسلی خواهد افتاد.
چقدر طول میکشد که دوباره زمینه لطف الهی پیش بیاید؟! خوب، ممکن است انقلاب همان طور که در اول صحبتهایم گفتم، هنوز به همه اهدافش نرسیده باشد، ولی در مجموع، جامعه امروز را با جامعه شش سال پیش مقایسه کنید.
اگر شش سال پیش رئیس مجلس ایران میآمد اینجا چه مردمی جمع میشدند و چه برنامهای بود؟
من حالا خودم هیچ نیستم جو اینست، در فرودگاه چه کسانی جمع میشدند؟ در پادگان چه کسانی جمع میشدند و چه برنامهای ترتیب میدادند، این را برای بقیه مسائل نمونه میگیریم. همه مسائل همینطور است.
البته این افتخاری نیست که رئیس مجلس بیاید و چند نفر دور او جمع شوند. آن محتوای فرهنگی حرکت را ببینید، توقعات چیست؟ حرفها و ذکرها و پیش صحبتها چیست؟ صحبتها چیست؟ چه کسانی جمع میشوند؟ این نمونهدار انقلاب است؛ یعنی راه انقلاب را مشخص میکند. در استانداری، خود شما بهتر از من میدانید هفت سال، هشت سال پیش چه کسانی اینجا حاکم بودند؟ چه کسانی دستشان بالا بود، چه کسانی تحت سیطره بودند؛ کاملاً اوضاع معکوس است.
آنهایی که رشوه میگرفتند و مال مردم را میخوردند، آنهایی که مردم را استثمار میکردند. آنهایی که با قدرت عشیره و زد و بند میخواستند مردم را بدوشند، حالا یا در کوههای پاکستان فراری هستند و یا در جای دیگر شرارت میکنند. مردم که مظلوم و گرفتار بودند راه برایشان باز شده، نهادها را پر کردهاند و حرف، حرف آنهاست، مساجد مال آنهاست. فقط نمیشود گفت که هر چه میخواستند، به دستشان رسیده؛ چون اینها زمان لازم دارد.
ما خودمان که ارزش روحانیت را فهمیدیم، در همه جوامع اسلامی - چه شیعه و چه سنی - اگر روحانیت تقویت شود، نمیگذارد، جامعه به تباهی برود. ما به این معتقدیم و بر همین اساس فکر میکنیم که باید علوم دینی و مساجد تقویت شود باید علما محترم باشند، اما علما هم باید احساس و درک کنند که این یک احترام، یک احترام تحمیلی نیست که ما بگوییم محترم باشید، تا آنها محترم باشند. به مردم بگویید که حتماً احترام بگذارید تا آنها به هم احترام بگذارند.
اگر روحانیت در مردم مطلوب و محبوب است، به خاطر این است که مدتی با مردم بوده است. یعنی آن وقتی که طاغوت و حکومتها نبودند، روحانیت با مردم بوده است.
روحانیت نباید آن طبیعت دینی خودش را عوض کنند؛ یعنی، ما باید همان طوری که در گذشته با مردم بودیم، امروز هم با مردم باشیم، با مردم صمیمی باشیم و با آنها رابطه داشته باشیم، زندگیمان در سطح مردم باشد، دردهای مردم را با وجودمان احساس کنیم و شریک غم مردم باشیم و از مردم فاصله نگیریم. در داخل مردم باشیم.
همانطور که پیغمبر بوده؛ تا آخر عمرش خانه و مسجدش در کنار هم بود و مردم که به مسجد میآمدند، از داخل مسجد میتوانستند با پیامبر تماس بگیرند و روحانیون آنها این طور عمل میکردند.
هر گاه روحانیون به عنوان قاضیالقضات درجه یک و دو، و وعاظ السلاطین و امثال اینها فاصلهاشان را از مردم کم کردند و به حکومتهای جابر نزدیک شدند، خود حکومتها هر وقت طبیعت اسلامی خودشان را حفظ کردند، با مردم بودند و هر وقت حاکمی پیدا شد که ارتباطش را با مردم قطع کرد، از بین رفت.
ما همچنین برداشتی داریم و این جزء اعتقادات ماست و فکر میکنیم و اگر بخواهیم مسلمان زندگی کنیم و مسلمان بمیریم و اگر بخواهیم موفق باشیم و خدمت کنیم، راهمان این است.
خوشبختانه، تا حدود زیادی در این پنج سال این طبیعت را حفظ کردیم. تروریست و شرارتهایی که میشود فاصلهای انداخته است، دلهایشان و ارتباط معنوی اینها با مردم است و مردم با اینها هستند و این ضرورت را فهمیدند و خود آنها این را پیشنهاد کردند، به موازات کم شدن این ناامنیها، ما باید به طرف عرض برویم.
اگر اطلاعات علمی ما بخوابد، خسارت میبینیم، یعنی باید فراموش نکنیم. هر مسؤولیتی که به عهده ما گذاشتند. درسمان را بخوانیم و مطالعهمان را بکنیم.
یعنی رابطهمان را با قرآن و فقه و حدیث حفظ کنیم. اگر این رابطه را حفظ کردیم. رابطه معنویامان هم با مردم حفظ میشود.
ما اگر ساعتی از روز را به روایات و آیات و افکار فقها اختصاص دهیم، آن حالت طلبگی را برای ما نگهداری میکنند اینها تحمیلی نیست. اینها حالتی نیست که انسان به خودش تحمیل کند که ما این طوری هستیم.
باید آن رابطه را حفظ کرد. آن رابطه از طریق مطالعه، ریاضت و از طریق اسلامی تهیه میشود. اگر آن حالت روحانیت را بتوانیم در خودمان نگه داریم، آن قسمت دوم هست، روحانیای که سر و کارش با حدیث و فقه باشد، نمیتواند از مردم ببرد، نمیتواند منزوی باشد.
بنابراین، من در این جلسه بسیار دوست داشتنی برای شما برادران ضمن این که از محبتتان و از وقتی که به خاطر حضور من در اینجا صرف فرمودید، تشکر میکنم، تقاضایم این است که شما اولاً سخنگوی مردم باشید و بیانگر نیازها و در دل مردم و خوبیها و بدیهایی که مردم دارند، باشید و انشاءاللّه همان رویه گذشته را حفظ کنید و در مورد روابط اهل سنت و شیعه، من به شما تأکید میکنم که امروز یکی از نقاط امید شیاطین، همین تفرقه ماست.
در کشورهای اسلامی مثل افغانستان، پاکستان، عراق، شیخنشینهای خلیج فارس، عربستان سعودی، سوریه و لبنان، اطراف خودمان جائی نداریم که شیعه و سنی نباشد. اگر بنا باشد که اینها در مقابل و رودر روی هم باشند و همدیگر را تکفیر کنند و دنبال عیوب هم باشند، به قدر کافی برای خودشان سرگرمی درست میکنند و به اندازه کافی برای خنثی کردن همدیگر نیرو در اختیار دارند.
از کردستان، مسؤول مدارس و معلمانی که دورهای در تهران گذرانده بودند، آمده بودند. آن قدر جلسه باصفا و روحانی بود و اینها آن قدر خوب برخورد میکردند و آن محتویات فکری و شیوههای برخورد و آن تاریخچهای که نقل میکردند، آن قدر آموزنده و امیدوار کننده بود که من احساس میکنم الحمدللّه مردم و روحانیون ما بیدار هستند. ما اگر تحت تأثیر تبلیغات آنها قرار بگیریم، نه در عراق حکومت یکپارچه اسلامی میتواند به وجود بیاید، نه در بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر.
متأسفانه مسلمانان با غیر مسلمان دعوا ندارند. اما با خودشان حالا سر اینکه یک قطعه تاریخی را مطرح کنند، با هم دعوا دارند، یا مسیحی میسازد، یا فرقه دیگر اسلامی نمیسازد. یا یهودی میسازد، یا آمریکا وشوروی میسازد و با کفر مطلق که مارکسیست است،میسازد، اما با یک مسلمانی که پنج درصد با او اختلاف دارد، ممکن است نسازد. اینها شیطنتهایی است که آنها با ما میکنند.
ما باید بیدار و متحد باشیم و الحمدللّه جامعه ما این خدعه و نیرنگها و شیطنتها را کم اثر کرده است، باید بتوانیم، یک همکاری الگوواری را در ایران ارائه دهیم که این همکاری بتواند در سایر کشورها هم انجام شود. عراقیها گفتند، ما علیه مجوس و شیعه و فارس جنگ داریم. تفرقههایی درست کردند؛ عرب علیه عجم، سنی علیه شیعه یا مسلمان علیه مجوس .
الحمدللّه وقتی که خود اعراب در صفوف ما آمدند و در جبهههای ما جنگیدند و عراقیها در کنار ما قرار گرفتند و کشورهایی مثل لیبی و سوریه و یمن جنوب و امثال اینها با حفظ سنی بودن در کنار ما قرار گرفتند، این حربهها زنگ زد و موفق نشد.
پس میبینید، نمونههای همکاری بهترین سند است. خواهشم از شما اینست که شما روحانیون سطح بالا، علما، طلاب مدارس علوم دینی، مساجد، تکایا، نمونه اتحاد و اتفاق هم باشید، همان طوری که بودید. این نمونه شما انشاءاللّه به نقاط دیگر سرایت کند. باز با شما حرف خواهیم داشت. انشاءاللّه در مسافرت، هر جایی که پیش بیاید، صحبتی با شما خواهیم داشت.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته