سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولان استان سیستان و بلوچستان پیرامون مسؤولان و مناطق محروم

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولان استان سیستان و بلوچستان پیرامون مسؤولان و مناطق محروم

  • پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۶۲

 

 سخنرانی در جمع مسؤولان استان سیستان و بلوچستان

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 زیارت برادران اهل علم، علمای عظیم‏الشأن برای بنده مغتنم است و مایه افتخار.

 من جزء افتخاراتم و جزء چیزهایی که برای آن ارزش قائلم، لباس و حالت طلبه بودن و روحانیتی است که - اگر خداوند قبول کند - پیش از انقلاب و بعد از انقلاب داشتم. و به طور طبیعی، مأنوس‏ترین جلسه و ملاقات، ملاقات با شما روحانیون و عملا و مرشیدن و وعاظ منطقه است.

 مطالبی که برادران میزبان من ابراز فرمودند (جناب آقای مولوی عبدالعزیز) من خودم را شایسته این اظهارات نمی‏دانم و بدون اصل کسر نقش و احضار خضوع خودم را از سطوح پایین روحانیون [می‏دانم] در سایه مجاهدات شما و مردم دیگر، ماها اسم و شهرتی و مسؤولیت بیشتری پیدا کردیم، این مسؤولیت را باید در هر شکلی انجام دهیم.

 آمدن من به سیستان و بلوچستان، با توجه به محرومیتها و عقب ماندگیهای این استان، از لحاظ نظامی و دفاعی اهمیت دارد و هم از وظایف ما در مقابل مردمش به خاطر محرومیت طولانی که پشت سر دارند می‏باشد و استحقاق دارند، کسانی که می‏توانند، حرفشان را به گوش مسؤولان برسانند، به اینجا بیایند و من با همین انگیزه، به زیارت مردم شما و شما آمدم.

 آقایان علما و روحانیون، چه اهل سنت و چه شیعه، برای منعکس کردن نیازها، کمبودها، احیاناً تخلف‏ها و نابسامانیها، مسؤولیت سخنگری مردم را دارند و توقع و انتظار دارم حالا که خداوند به من توفیق داده که خدمت شما برسم، چیزی که گفتنی است از من مخفی نماند.

 البته، خیلی هم بعید می‏دانم که با صراحتی که در روحانیت می‏شناسم، این چیز مخفی بماند، ولی به هر حال با همه تماسی که با شما دارم، این انتظار حق را از شما دارم.

 چیزی که من در جمع همکلاسان خودم باید بگویم، این است که طبیعت اصلی این انقلاب اسلام است و قبل از اینکه به فرقه خاصی مربوط باشد، مربوط به اسلام است، اگر چه زادگاه و خواستگاهش ایران است. ما نخواستیم این انقلاب رنگ ایرانی داشته باشد. ما خواستیم به عنوان احیاء اسلام، در کشوری که اسلام غریب بود، در زمان طاغوت گذشته انقلاب کنیم.

 می‏دانیم، اسلام آن قدر سطح بالاست و ان قدر معارفش قوی و اهدافش بلند است که در یک مدت کوتاهی، رسیدن به اهداف اسلامی کار مشکلی است.

 برادران روحانیون، خوب می‏دانند پیامبر با همه عظمتی که داشت، با کمک مستقیمی که از آسمان و خدا می‏گرفت و با هدایت دائمی که توسط ملائکه  و فرشته وحی می‏گرفت و با شخصیت عظیم انسانی خودش که گل سر سبد همه انسانهای تاریخ است، برای اصلاح جامعه کوچک جزیرةالعرب به چه زمان طولانی‏ای نیاز داشت. در سالهای آخر عمر پیغمبر(ص) هنوز بسیاری از احکام اسلامی را با آن مقداری که پیغمبر مایل بود، اجرا نمی‏شد.

 طبعاً، که سایه پیغمبر دوم نمی‏توانیم حاسب شویم، و در جامعه پیچیده امروز در آن عمق انحرافی که فرهنگ غلط برای جامعه درست کرده بودند، طبعاً توقع اینکه در این چند سال ما به اسلام ناب خالص برسیم که عدالت اسلامی را در همه جا ببینیم و معارف اسلامی و فرهنگ اسلامی همه را احیاء کرده باشد، یک توقع زیاد خوش‏بینانه‏ای است که در تاریخ چنان نمونه‏ای نداریم.

کسی که به عنوان مسلمان و کسی که به نام قرآن انقلاب کرده و برای پیاده کردن قرآن هم دارند جان می‏دهند، می‏خواهیم اسلام را پیاده کنیم و روحانیت - چه شیعه و چه سنی - در این مرحله، وظیفه‏شان بسیار سنگین است.

 این انقلاب را جامعه را اسلامی شناخته و دنیا هم آن را به اسم اسلام شناخته است و ما اگر موفق شویم انقلاب را در مسیر خودش پیش ببریم، از سنت اسلام پیروی شده است و اگر کوتاهی [کنیم] و این انقلاب اسلامی [راه]خودش را درست طی نکند. به کل اسلام ضربه می‏زند؛ احساسات میلیونها انسان در سراسر دنیا با این انقلاب برانگیخته شده است.

 جرقه‏های اقتباس این انقلاب امروز در گوشه و کنار دنیا به چشم می‏خورد و ما روحانیون هستیم که باید این جرقه‏ها را تبدیل به نورافکن کنیم. باید آسایش را فراموش کنیم، باید در این انقلاب محو شویم تا بتوانیم کار بسیار بزرگی [را] که شروع کرده‏ایم، به یک نقطه مطلوبی برسیم.

 الان می‏بینید که [در] لبنان چه خبر است. آقایان مطلع هستید که امپریالیسم جهانی و صهیونیسم، لبنان را اشغال کرده و فالانژها و صهیونیستها علیه مردم کودتا کردند و نیروی بزرگ پیاده کرده‏اند و امروز نیروهای صهیونیسم و اسرائیل و نیروهای فالانژ و نیروهای استعمارگر فرانسه، انگلیس، ایتالیا در آنجا حضور دارند و می‏بینید که مقاومت در لبنان از کی است؟

 آنهایی که امروز در لبنان مقاومت می‏کنند، مردمی هستند که با خلق و خوی مردم محروم و انقلابیون ایران حرکت می‏کنند. شما می‏بینید، همه نورافکن‏ها روی لبنان افتاده و همه فشارهای نظامی، سیاسی و تبلیغاتی هم روی لبنان است که این مردم مسلمان را خفه کنند.

 مقاومت، امروز آنجاست. این نشان تحول تاریخ و حرکت جدید اسلام است. وقتی که اسرائیلی‏ها وارد لبنان شدند، هیچ کس انتظار نداشت که مقاومت جدی را مسلمانان کنند.

 انتظار این بود که آنهایی که از پیش مسلح بودند و گروه داشتند و آنهایی که از پیش آماده بودند، حرکت کنند، که خفه شدند و فرار کردند. امروز در نقاط اشغالی جنوب، مردم مقاومت می‏کنند، در بیروت، مردم مقاومت می‏کنند، [برای] مردم مسلمان بقیه نقاط دنیا هم چنین شرایطی ممکن است به وجود بیاید و در جاهایی هم به وجود آمده است.

 این انقلاب راه خودش را دارد باز می‏کند و این ما نیستیم که راه را باز می‏کنیم، این اسلام است، این انقلاب است، این فداکاریهایی است که مردم و جوانان ما و این از خودگذشتگان ما در جبهه‏ها می‏کنند.

 و روحانیون در این مقطع حساس می‏توانند راهنمای بسیار خوبی باشند و در دوران مبارزات ایران، روزهایی که هنوز شاه در قدرت بود، همه صداها خفه شده بود و کسی نفس نمی‏کشید، غیر از روحانیون، همه مراکز را، به غیر از مساجد بسته بودند. همه جاها به تصرف آنها درآمده بود، غیر از مراکز امور دینی، یعنی همین عمامه به سرها بودند که هر جا کی از اینها یدا می‏شدند، خار چشم دشمن بودند و اگر اینهابودند، کسی نبود آن رژیم جهنمی شاه را خفه کند، کسی نبود آن را از تخت پایین بکشد، مردم آمادگی داشته، ولی احتیاج نداشتند کسی اینها را بسیج کند و اینها را دعوت بکند و جلوی اینها بیفتد. این روحانیت بود که این کار را کرد.

 امروز این حالت یک مقدار از مرزهای ما بیرون رفته و جبهه عمومی پیدا کرده است. چشمهای زیادی دنبال ماست، نگاه می‏کند؛ به ما و دستهای زیادی که به طرف ما دراز شده و گوشهای زیادی از ما شنوایی دارد.

 اگر ما این موفقیت را فراموش کنیم و از دست بدهیم، نمی‏دانم خداوند با این تمام حجتی که با ما کرده، فرصت به دست چه نسلی خواهد افتاد.

 چقدر طول می‏کشد که دوباره زمینه لطف الهی پیش بیاید؟! خوب، ممکن است انقلاب همان طور که در اول صحبتهایم گفتم، هنوز به همه اهدافش نرسیده باشد، ولی در مجموع، جامعه امروز را با جامعه شش سال پیش مقایسه کنید.

 اگر شش سال پیش رئیس مجلس ایران می‏آمد اینجا چه مردمی جمع می‏شدند و چه برنامه‏ای بود؟

 من حالا خودم هیچ نیستم جو اینست، در فرودگاه چه کسانی جمع می‏شدند؟ در پادگان چه کسانی جمع می‏شدند و چه برنامه‏ای ترتیب می‏دادند، این را برای بقیه مسائل نمونه می‏گیریم. همه مسائل همینطور است.

 البته این افتخاری نیست که رئیس مجلس بیاید و چند نفر دور او جمع شوند. آن محتوای فرهنگی حرکت را ببینید، توقعات چیست؟ حرفها و ذکرها و پیش صحبتها چیست؟ صحبتها چیست؟ چه کسانی جمع می‏شوند؟ این نمونه‏دار انقلاب است؛ یعنی راه انقلاب را مشخص می‏کند. در استانداری، خود شما بهتر از من می‏دانید هفت سال، هشت سال پیش چه کسانی اینجا حاکم بودند؟ چه کسانی دستشان بالا بود، چه کسانی تحت سیطره بودند؛ کاملاً اوضاع معکوس است.

 آنهایی که رشوه می‏گرفتند و مال مردم را می‏خوردند، آنهایی که مردم را استثمار می‏کردند. آنهایی که با قدرت عشیره و زد و بند می‏خواستند مردم را بدوشند، حالا یا در کوههای پاکستان فراری هستند و یا در جای دیگر شرارت می‏کنند. مردم که مظلوم و گرفتار بودند راه برایشان باز شده، نهادها را پر کرده‏اند و حرف، حرف آنهاست، مساجد مال آنهاست. فقط نمی‏شود گفت که هر چه می‏خواستند، به دستشان رسیده؛ چون اینها زمان لازم دارد.

 ما خودمان که ارزش روحانیت را فهمیدیم، در همه جوامع اسلامی - چه شیعه و چه سنی - اگر روحانیت تقویت شود، نمی‏گذارد، جامعه به تباهی برود. ما به این معتقدیم و بر همین اساس فکر می‏کنیم که باید علوم دینی و مساجد تقویت شود باید علما محترم باشند، اما علما هم باید احساس و درک کنند که این یک احترام، یک احترام تحمیلی نیست که ما بگوییم محترم باشید، تا آنها محترم باشند. به مردم بگویید که حتماً احترام بگذارید تا آنها به هم احترام بگذارند.

 اگر روحانیت در مردم مطلوب و محبوب است، به خاطر این است که مدتی با مردم بوده است. یعنی آن وقتی که طاغوت و حکومتها نبودند، روحانیت با مردم بوده است.

 روحانیت نباید آن طبیعت دینی خودش را عوض کنند؛ یعنی، ما باید همان طوری که در گذشته با مردم بودیم، امروز هم با مردم باشیم، با مردم صمیمی باشیم و با آنها رابطه داشته باشیم، زندگیمان در سطح مردم باشد، دردهای مردم را با وجودمان احساس کنیم و شریک غم مردم باشیم و از مردم فاصله نگیریم. در داخل مردم باشیم.

 همانطور که پیغمبر بوده؛ تا آخر عمرش خانه و مسجدش در کنار هم بود و مردم که به مسجد می‏آمدند، از داخل مسجد می‏توانستند با پیامبر تماس بگیرند و روحانیون آنها این طور عمل می‏کردند.

 هر گاه روحانیون به عنوان قاضی‏القضات درجه یک و دو، و وعاظ السلاطین و امثال اینها فاصله‏اشان را از مردم کم کردند و به حکومتهای جابر نزدیک شدند، خود حکومتها هر وقت طبیعت اسلامی خودشان را حفظ کردند، با مردم بودند و هر وقت حاکمی پیدا شد که ارتباطش را با مردم قطع کرد، از بین رفت.

 ما همچنین برداشتی داریم و این جزء اعتقادات ماست و فکر می‏کنیم و اگر بخواهیم مسلمان زندگی کنیم و مسلمان بمیریم و اگر بخواهیم موفق باشیم و خدمت کنیم، راهمان این است.

 خوشبختانه، تا حدود زیادی در این پنج سال این طبیعت را حفظ کردیم. تروریست و شرارتهایی که می‏شود فاصله‏ای انداخته است، دلهایشان و ارتباط معنوی اینها با مردم است و مردم با اینها هستند و این ضرورت را فهمیدند و خود آنها این را پیشنهاد کردند، به موازات کم شدن این ناامنی‏ها، ما باید به طرف عرض  برویم.

 اگر اطلاعات علمی ما بخوابد، خسارت می‏بینیم، یعنی باید فراموش نکنیم. هر مسؤولیتی که به عهده ما گذاشتند. درسمان را بخوانیم و مطالعه‏مان را بکنیم.

 یعنی رابطه‏مان را با قرآن و فقه و حدیث حفظ کنیم. اگر این رابطه را حفظ کردیم. رابطه معنوی‏امان هم با مردم حفظ می‏شود.

 ما اگر ساعتی از روز را به روایات و آیات و افکار فقها اختصاص دهیم، آن حالت طلبگی را برای ما نگهداری می‏کنند اینها تحمیلی نیست. اینها حالتی نیست که انسان به خودش تحمیل کند که ما این طوری هستیم.

 باید آن رابطه را حفظ کرد. آن رابطه از طریق مطالعه، ریاضت و از طریق اسلامی تهیه می‏شود. اگر آن حالت روحانیت را بتوانیم در خودمان نگه داریم، آن قسمت دوم هست، روحانی‏ای که سر و کارش با حدیث و فقه باشد، نمی‏تواند از مردم ببرد، نمی‏تواند منزوی باشد.

 بنابراین، من در این جلسه بسیار دوست داشتنی برای شما برادران ضمن این که از محبتتان و از وقتی که به خاطر حضور من در اینجا صرف فرمودید، تشکر می‏کنم، تقاضایم این است که شما اولاً سخنگوی مردم باشید و بیانگر نیازها و در دل مردم و خوبیها و بدیهایی که مردم دارند، باشید و ان‏شاءاللّه همان رویه گذشته را حفظ کنید و در مورد روابط اهل سنت و شیعه، من به شما تأکید می‏کنم که امروز یکی از نقاط امید شیاطین، همین تفرقه ماست.

 در کشورهای اسلامی مثل افغانستان، پاکستان، عراق، شیخ‏نشینهای خلیج فارس، عربستان سعودی، سوریه و لبنان، اطراف خودمان جائی نداریم که شیعه و سنی نباشد. اگر بنا باشد که اینها در مقابل و رودر روی هم باشند و همدیگر را تکفیر کنند و دنبال عیوب هم باشند، به قدر کافی برای خودشان سرگرمی درست می‏کنند و به اندازه کافی برای خنثی کردن همدیگر نیرو در اختیار دارند.

 از کردستان، مسؤول مدارس و معلمانی که دوره‏ای در تهران گذرانده بودند، آمده بودند. آن قدر جلسه باصفا و روحانی بود و اینها آن قدر خوب برخورد می‏کردند و آن محتویات فکری و شیوه‏های برخورد و آن تاریخچه‏ای که نقل می‏کردند، آن قدر آموزنده و امیدوار کننده بود که من احساس می‏کنم الحمدللّه مردم و روحانیون ما بیدار هستند. ما اگر تحت تأثیر تبلیغات آنها قرار بگیریم، نه در عراق حکومت یکپارچه اسلامی می‏تواند به وجود بیاید، نه در بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر.

 متأسفانه مسلمانان با غیر مسلمان دعوا ندارند. اما با خودشان حالا سر اینکه یک قطعه تاریخی را مطرح کنند، با هم دعوا دارند، یا مسیحی می‏سازد، یا فرقه دیگر اسلامی نمی‏سازد. یا یهودی می‏سازد، یا آمریکا وشوروی می‏سازد و با کفر مطلق که مارکسیست است،می‏سازد، اما با یک مسلمانی که پنج درصد با او اختلاف دارد، ممکن است نسازد. اینها شیطنتهایی است که آنها با ما می‏کنند.

 ما باید بیدار و متحد باشیم و الحمدللّه جامعه ما این خدعه و نیرنگها و شیطنتها را کم اثر کرده است، باید بتوانیم، یک همکاری الگوواری را در ایران ارائه دهیم که این همکاری بتواند در سایر کشورها هم انجام شود. عراقیها گفتند، ما علیه مجوس و شیعه و فارس جنگ داریم. تفرقه‏هایی درست کردند؛ عرب علیه عجم، سنی علیه شیعه یا مسلمان علیه مجوس .

 الحمدللّه وقتی که خود اعراب در صفوف ما آمدند و در جبهه‏های ما جنگیدند و عراقیها در کنار ما قرار گرفتند و کشورهایی مثل لیبی و سوریه و یمن جنوب و امثال اینها با حفظ سنی بودن در کنار ما قرار گرفتند، این حربه‏ها زنگ زد و موفق نشد.

 پس می‏بینید، نمونه‏های همکاری بهترین سند است. خواهشم از شما اینست که شما روحانیون سطح بالا، علما، طلاب مدارس علوم دینی، مساجد، تکایا، نمونه اتحاد و اتفاق هم باشید، همان طوری که بودید. این نمونه شما ان‏شاءاللّه به نقاط دیگر سرایت کند. باز با شما حرف خواهیم داشت. ان‏شاءاللّه در مسافرت، هر جایی که پیش بیاید، صحبتی با شما خواهیم داشت.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته