سخنرانی در جمع مدیران کل مناطق آموزش و پرورش استان تهران
قبلا و مدتی پیش از این، مذاکرات و حرفها بود و نامههای زیادی هم برای ما نوشته شد، در کمیسیونهای مجلس هم مطلب پیچیده شد و در آنجا هم بحث شد و در یک جلسه طولانی ]که[ با آقای ]علیاکبر[پرورش و آقایان مورد نظر شما داشتیم و در حدود چهار ساعت طول کشید، و آن وقت با حوصله و دقت به حرفها گوش دادیم و در مجموع خیلی از چیزهایی که الان شما اینجا نوشتهاید، در آن حرفهای قبل بود.ما وقتی که وارد بحث میشدیم، آقای پرورش دفاع میکردند و به یک جای خوبی نمیرسیدیم و من شخصآ در آن مجالس به این نتیجه رسیدیم که این حرفها در صورتی وجود دارد که آقایان با هم اختلاف دارند و در ذهن آقایان بزرگ میشود.به هر حال اگر آقایان توجه داشته باشند، تمام این چیزها که میگویید، تبدیل به حُسن میشود. روی بعضی جاها دست گذاشته شد و بحث کردیم و وقتهم خیلی بود (چهار ساعت بود) و ما هر چه نیرو داشتیم، صرف کردیم.در پایان آن جلسه، ما به این نتیجه رسیدیم که من از این آقایان تقاضا کردم بروند و با آقای پرورش همکاری کنند و با هم باشند و این درست نیست؛ چون این اختلافات قابل رفع است.در روزهای بعد به نظر میرسید که پذیرفته شده بود و با متانت برخورد کرده بود و اول ما خوشحال شدیم که مسائل تمام شده است، اما دوباره، این اواخر شنیدیم که همان حرفها از نو تکرار شده و همان اتهام ها هست و همان حرفها.تعجب کردیم، منتها فرصتی هم نکردم که دوباره آقایان را دعوت کنم و در کمیسیون مجلس هم گویا مطرح شده بود و به جایی نرسیده بود که به اینجا منجر شده است.باز میگویم اکثر حرفها، حرفهای قبل است و بعضیهایش کمی جدید است. حالا دفاع آقای پرورش به نظر من در آن جلسه قانع کننده بوده است اینکه حالا باز بخواهم یک طرفه حرف بپذیرم، این را منصفانه نمیدانم، ضمن اینکه من معتقدم به اینکه شما به آموزش و پرورش خیلی خدمت کردهاید.این جریانی که در آموزش و پرورش به وجود آمد، همین آقایان با شهید رجائی و شهید باهنر و یک مقداری هم شهید بهشتی، هدایت میکردند چون این سه چهره، در کارهای فرهنگی چهرههای قدیمی بودند؛ چون تا اینها بودند، ما در آموزش و پرورش اصلا مسأله نداشتیم؛ هم مورد احترام فرهنگیان بودند و هم خودشان وارد بودند و در همه جهات وجود داشتند.ما به دلیل بودن آنها کمتر از هر جایی به آموزش و پرورش رسیدیم، برای اینکه هیچ نیازی پیش نمیآمد که حتی ]در[ یک مسأله شرکت بکنیم و اگر مسألهای میدیدیم، به همانها ارجاع میدادیم.من ضمن اینکه به دستاوردهای آن آقایانی که حالا نیستند و دوستانشان هستند، خیلی معتقدم و ارج میگذارم و خیلی هم مهم و از کارهای بسیار با ارزش بعد از انقلاب میدانم که همیشه ما به دستاوردهای آنجا فخر میکردیم به این طریق هم درست نمیدانم؛ یعنی فکر میکنم که بالا خره وزیری کهتعیین شده و مجلس رأی داده و ما هم آن را میشناسیم و در خط فکری و مسائل دیگرش هم تردیدی نداریم، مثل یکی از دوستانمان مورد قبول ما بودند و مورد قبول شماها هم بودند و به این طریق پذیرفته شدهاند.به هر حال، این وضعی که الان به وجود آمده، خلاف است و توقع هم نداشته باشید که من بتوانم در این جلسه یک قضاوت روشنی کنم.یک طرفه هم نمیشود حرف زد. یک قسمتی از حرف برای من تازگی دارد و قسمتی تازگی ندارد و بخواهم نظری بدهم، طبعآ باید از طرف آقای پرورش کسی باشد و مسائل دو طرفه مطرح شود.حالا من ادعانامه شما را میگیرم و یک مذاکرهای هم با آقایان میکنم. البته، من معتقدم قضیه باید جبران و دوباره ترمیم بشود و معتقدم باید این آقایان و شما فعلا با آقای پرورش همکاری کنید و این مصلحت انقلاب و مصلحت جمهوری اسلامی نیست که این جور نیروهای مؤمن و مسلمان مقابل هم قرار بگیرند، خیلی خسارت دارد. دشمنان بهرهبرداری میکنند.تحقیقآ باید با هم بسازید و مسائلمان را آرامتر از این حل کنیم، اما متأسفیم در جایی که دوستان همفکر و همراه ما و دوستان فرهنگی و تحصیل کرده و تربیتی ما هستند، باید بیشتر از سایر جاها که این مقدار نیرو ندارد، وقت بگذاریم و این مقدار مسائل داشته باشیم.به هر حال، ضمن اینکه شما به همین طریق حرفهایتان را گفتید، تعقیب میکنم، ببینم به جایی میرسم یا نه. تا امروز که کاری نکردم، بعد از این ببینم. البته، این جهت را هم شما در نظر بگیرید که یک نفر مسؤول شناخته شده، اگر امروز کمبودی در آموزش و پرورش پیش بیاید، مجلس و امام و مردم، اول به سراغ آقای پرورش میروند؛ چون میگویند، او مسؤول است و ما او را میشناسیم و نمیشود فکر کرد که او مسلوب الاختیار در یک مؤسسه باشد و هر کاری که خواست بکند، با یک مخالفتهای دسته جمعی یا فردی مواجه باشد.این هم درست نیست. هر وزیری جای ایشان باشد، به هر حال آنجا موافق و مخالف هست، یک راه نیست. مرحوم رجایی و باهنر شخصیتهای بزرگی بودند و اهمیت روانی که برای محیط آموزش و پرورش داشتند، خودش خیلی مسائل را حل میکرد و افراد روی اعتماد زیادی که داشتند، اگر یک سؤالی هم برایشان پیش میآمد، صبر میکردند و سؤالشان جواب داده میشد و خودشان یک مرجع بودند؛ یعنی، اگر مشکلی داشتید، باید به آنها مراجعه میکردید وقتی که آنها بودند، شما نمیآمدید؛ چون لازم نبود که شما بیاید.طبعآ، شما توقع نداشته باشید که بعد از آنها که در همه ایران وقتی که میخواستیم از یک فرهنگی، متدین، انقلابی، آگاه اسم ببریم، از همین دو، سه نفر اسم میبردیم، کسی بخواهد جانشین آنها بشود و کارش مشکل نباشد. و این را باید شما بپذیرید؛ چون واقعآ مشکل است که جای آنها را پرکند و آن اعتماد و رفاقت و حرف پذیری را که در مورد آنها بود، به آن خوبی برای دیگران پیدا کند.این را شما باید بپذیرید، اگر هر کس جای آقای پرورش میآید، حتی از بین همین آقایان اگر میآمدند، خیلی زود مسائل پیش میآمد و مورد سؤال قرار میگرفت.این جاذبه شخصیتی آنها نبوده و باید یک چیزی باشد که این را پرکند. من حالا شما دوستان را نصیحت میکنم ]که[ با آرامش و به صورت خیلی نرم با قضیه برخورد کنید. من هم از حالا شروع میکنم و دخالت میکنم که با حرف پذیریای که دو طرف ـ آقای پرورش و آن آقایان ـ از من دارند، بتوانم این مشکل را حل کنم.به هر حال، من تذکری به شما میدهم که ما حیفمان میآید که تیپی مثل شما حتی علامت سؤال روی آنها باشد، ما دلمان میخواهد که صاف و پاک ذهنها با شما برخورد بکند و شما هم با دیگران.این خسارت دوم ماست؛ یعنی خسارت اول، آن اختلافات و خسارت دوم اینکه جریان خدمتگذاری امثال شما زیر سؤال برود که بعضی، از وظایف یک مسلمان متعهد در رابطه با مدیریت یا چیز دیگری تخطی میکنند. این هم گران تمام میشود، مخصوصآ در محیط آموزش و مخصوصآ با توقعی که شما از بچهها دارید و مخصوصآ چیزی که ما در کلاسها از بچهها میخواهیم، همه به طور متسلسل و زنجیروار اثر میگذارد و محیط آموزش و پرورش را ناسالم میکند.ما محیط سالم، لازم داریم. امیدواریم که حرفهای شماها در حدود و در سطح خودتان و مسؤولان دلسوزتان تجاوز نکند تا ما مسأله را حل کنیم.انجمن حجتیه، قبلا یک جریان مطلوبی نبودند و پیش از انقلاب با مبارزین مخالف بودند و ما همیشه معتقد بودیم که آنها نیروهای زیادی را از مبارزه گرفتهاند و تحت امر کردهاند.بعد از پیروزی انقلاب، آنها یک تزی داشتند و آن این بود که ما موفق نمیشویم و نمیتوانیم حکومت اسلامی درست کنیم و اگر با حکومت هم دعوا بکنیم، نمیگذارند کارهای سازندگی و تربیتی و ... انجام دهیم. بگذارید باشیم.دو کار هم داشتند: یکی کلاسهایی داشتند که بد نبود، یک دورهای در آن شرایط میدادند که ماها نمیتوانستیم بدهیم، اما بدی آن این بود که نمیگذاشتند بچهها مبارزه کنند.بعد از پیروزی انقلاب، آن قسمت دومشان دیگر بیمعنا شد. آنها که با حکومت قبلی، حاضر بودند بسازند و کار بکنند، بعدآ با حکومت اسلامی بیشتر حاضر بودند کار کنند.چیزی که علامت سؤال بود، یکی، مسأله ولایت فقیه بود که با مواضعی که گرفتند، ظاهرآ تا آنجا که ما میدانیم ، این را قبول دارند و این طوری هم است. بعضیهایشان یا همه آنها در آن موقع، متوجه آقای خویی بودند. بعد از انقلاب عده زیادی از آنها متوجه امام شدند و ]با[ انشعابهایی که به وجود آمد، گویا دو، سه گروه هستند.ما برخوردمان با اینها این بود که افراد صالح اینها را در آموزش و کارهای ادارای و کارهای دیگر طرد نکنیم، بگذاریم این نیرو باشد.ما الان وضعمان در دنیا در مجموعه کشور به این صورت است که خیلی از نیروهای ناخالصتر در خیلی جاها (در رادیو و تلویزیون، در ادارات در آموزش و پرورش، در کارخانجات و ...) هنوز هستند که ما نتوانستیم آنها را تخلیه یا تصفیه کنیم.فکر کردیم که آنها را جذب کنیم و در حد نسبی که مفید بودند، برای جمهوری قبولشان کردیم. اینها هم ایده آل نیستند، ولی افرادشان زیاد است. میتوانند خدمت کنند.اینکه به کلی آنها را طرد کنیم، آن را صحیح نمیدانیم و اگر بخش عظیمی از نیروها را به یکباره کنار بگذاریم، آنها چه بکنند؟ کجا میروند و بعد چه خواهند شد، این نیرو، معطل که نمیماند، دفن هم نمیشود، بنابراین، طرد کلی را صحیح نمیدانیم.البته، در مورد عناصری که خیلی به آنها اعتماد نداریم، تلاش کردیم پستهای کلیدی را ندهیم. این سعی را کردیم، ]به[ بعضی از عناصرشان هم، اعتماد کردیم. البته به آنها اعتماد شده و پستهای کلیدی را هم گرفتهاند، ولی کلا به این طریق عمل کردیم و حالا هم من خیال میکنم سیاست ما باید همین باشد که به طور متفرق اجازه بدهیم که خدمت کنند و مواظب هم باشیم که مبادا یک وقت یک جریان غیر صحیح در کشور و انقلاب پیش بیاید.مواظبت لازم دارد، اما طردشان را به طور کلی به اسم انجمنها مصلحت نمیدانیم. البته، این نظر ماست. من نسبت به حسن نیت شما، هیچ تردیدی ندارم. همه شما را نمیشناسم، اما مجموعآ با آشنایی که با بعضی از شماها دارم و با کارکردی که از شماها دیدهام ما جزو امیدهایمان همین وزیر آموزش و پرورش بود انشاءالله که این جریان به هم نمیخورد و هر روز محکمتر و محکمتر از پیش خواهد شد. والسلام علیکم و رحمه الله