سخنرانی در جمع مدیران سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی
خیلی خوشحالم از اینکه برادران محبت کردند و به مجلس تشریف آوردند و فرصتی پیش آمد که یک مقدار در یکی از مسائل خیلی مهممان با هم صحبت کنیم. البته شما با اطلاعات و خبرویتی که کم کم پیدا کردهاید در سمینار و بحثهای دیگر، در مواردی که لازم است لابد بحث خواهید کرد و تصمیمات مناسبی را میگیرید. من هم در جزئیاتی که شما بحث میکنید و منابع بحث و برداشت شماست، نمیخواهم وارد بشوم. از مسائل کلیای که جزو اهداف تبلیغاتی ما و خبری ما میتواند باشد، یک مقدار حرف میزنم.
ما برای یک چنین مرحلهای که بعد از انقلاب در آن واقع شدیم، از بسیاری ابعاد، خود را آماده نکرده بودیم منجمله همین مسائل خبری و تبلیغی. و قابل پیش بینی بود که ما مورد هجوم تبلیغاتی دنیا قرار بگیریم، این را هر کسی میتوانست حدس بزند.
وقتی که ما حمله بکنیم به ابرقدرتها، به مراکز مهم قدرت آنها، به منابع حیاتی آنها و در انقلاب حالت تهاجمی بگیریم، خوب! این ساده لوحی است که فکر کنیم دشمن بیکار مینشیند؛ دشمنی که امکانات فراوانتری از ما دارد، منتها نقاط ضعف مهمی هم دشمن دارد که آن را ما باید توجه بکنیم. هر کسی در زندگی خودش از بچگی تا حالا اگر مرور بکند، خیلی آسان میتواند بفهمد آدم نقطه ضعف که داشت، کارش مشکل میشود؛ یعنی در مواجهه با دشمن و رقبا، نقطه ضعف همیشه قدرت تصمیمگیری آدم را کم میکند، حالت تهاجم آدم را ضعیف میکند، آدم وحشت دارد از اینکه رقیب از این نقطه ضعف استفاده بکند.
رژیمهای ارتجاعی در دنیا از این نقاط ضعف خیلی فراوان دارند. این قدرت امپریالیستی که همه همتش این است که بیشتر دزدی بکند و مردم را بیشتر چپاول بکند و منبع حیاتش در خارج از زندگی خودش است، در جاهایی است که خودش نیست، ماهیت این ماهیت دزدی است و ماهیت دزدی، ماهیت خیانت، ماهیت زور، اگر مخالفین خوب با آن برخورد بکنند، خیلی آسیب پذیر است و یک جریان انقلابی نوپا که با معیار صحیحی حرکت بکند، طبعاً این نقاط ضعف را ندارد، اگر نقاط ضعفی داشته باشد، در بیاطلاعی، در کم تجربگی، در کمی امکانات مادی است، طبعاً انقلابها این طور چیزها را دارند.
خوشبختانه خیال ما از این جهت راحت است؛ یعنی ما در اصل کاملاً خیالمان راحت است که هیچ کس در دنیا نمیتواند ما را به یک حالت زشتی متهم بکند. ممکن است بگویند که مثلاً اینها جوانند، ممکن است بگویند از این حرفها بزنند، ولی نمیتوانند بگویند اینها وابستهاند، نمیتوانند بگویند اینها آلت دستند، نمیتوانند بگویند اینها کارهای شخصی دارند. به جریان این انقلاب این اتهاماتی که مردم پسند باشد و توده پسند باشد، نمیتوانند وارد بکنند. این نقطه قوت ماست، نقاط ضعفمان را هم که خودمان میدانیم و کم کم الحمدلله دارد ترمیم میشود، تجربه پیدا میکنیم؛ ایمان نیروهای ما، نواقص را جبران میکند.
پس ما میتوانیم در این میدانی که الان شما کار میکنید، یک نیروی بسیار قوی و جدی در دنیا باشیم. شما اگر صحنههای برخورد را در محدودههای کوچکتر در نظر بگیرید، یک آدم سالم قوی در میان یک جمع ناسالم مقتدر مادی اگر وارد عمل بشود، میتواند تعادل اینها را به هم بزند، چون هر گوشه اینها جوری است که انگشت روی آن بگذارید دردشان میگیرد، یک آدم پاک و سالم میآید میدان و میدانداری میکند. انقلاب اسلامی ایران الان چنین وضعی را دارد.
خوب! آنها برای اینکه چنین وضعی در دنیا پیدا نشود و در هیچ جا کسی با صراحت و آزادگی موضعگیری نکند و علامت سئوال روی زندگی آنها نگذارد، در مجامع بینالمللی، در کنفرانسها، در اخبار، در نشریات، در همه جا، آنها همتشان این است که اول خود این را زیر سئوال ببرند و این را ضعیف کنند که حالت تهاجمیاش را بگیرند، تبدیل بشود به حالت دفاعی.
ما در یکی از کارهایمان که مسأله خبرگیری و خبردهی است، مخصوصاً در مورد برنامههای برون مرزی - حالا در داخل کشورمان جور دیگری برخورد میکنیم - اگر جدی و قوی برخورد بکنیم در دنیا امروز خیلی کار میتوانیم بکنیم. ما امروز مستمع زیاد داریم، حتی مخالفین ما به خاطر حرف زیادی که درباره ما میزنند، حداقلش این است مردم دنیا را وادار کردهاند که ببینند ما چه میگوییم. لذا گزارشهایی که به ما میدهند، میگویند در کنفرانسها نوعاً این طوری است یک وقتی که نمایندههای جمهوری اسلامی صحبت میکنند، خیلی از مخالفین هم مینشینند برای اینکه به حرفها گوش بدهند. حالا ممکن است حرف ما را قبول نکنند، اما مستمع در دنیا داریم، چون مستمع داریم میتوانیم کار بکنیم. برای این کار شرایطی لازم است، نکات مهمی را باید مراعات بکنیم.
یکی از چیزهایی که من امروز میخواهم روی آن تکیه بکنم، این است که ما باید روی صّحت و واقعیت تبلیغات خیلی تکیه بکنیم. دنیا الان جوری نیست و ما هم جوری نیستیم که بتوانیم از شانتاژ استفاده بکنیم؛ یعنی اگر بنای شانتاژ باشد، دنیا خیلی از ما قویتر است و زبان دشمنان ما بیشتر است، امکاناتشان بیشتر است. آنچه که ما میتوانیم واقعاً کار بکنیم و قدمهای مثبتی برداریم، روی واقعیتهاست، روی حقیقتهاست، تا هر روزی که میگذرد در دنیا عدهای از برخورد ما معتقد بشوند که حرف راست را اینجا میشنوند. اگر این حالت پیش بیاید، این هم حالت تکاملی پیدا بکند، میتوانید در آینده از آن بهرهبرداری کنید. اگر ما آن طور که هستیم و در اخبارمان، در مطالب برون مرزیمان تکیه روی واقعیتها بکنیم و خیلی به فکر کارهای روزمره نباشیم، یک جریان راستگوی حقیقتگویی را در تاریخ ارائه بدهیم، در آینده برد با ماست، موقتاً ممکن است هیاهو بشود و صدای ما به جایی نرسد، اما این زیاد طول نمیکشد.
اگر خودمان این جا زنده بمانیم و کار بکنیم و عمل هم نشان بدهیم، کم کم کارمان بهتر میشود. ولی متأسفانه ممکن است همین حالا، در این مقطع نگذارند حرف ما جا بیفتد؛ مثلاً در همین قضیه خرید اسلحه از اسرائیل، در مجموع ما برد کردیم. همه عوامل دشمن به کار افتادند که یک جریان کاذبی را برای ما درست کنند، بگویند که اینها اسلحه از اسرائیل میخرند، سند سازی کردند، خود اسرائیلیها با شیطنت یک جوری این را تأیید کردند، رفتند در آمریکا - کَانَهُ حالا بدهکار شدند - از خودشان دفاع میکردند که چرا اسلحه دادند، »کم دادیم، فلان دادیم«، از این حرفها میزدند. طیاره ما را ساقط کردند (به عنوان یک سند) طیارهای که از جای دیگری برای ما اسلحه میآورد و هیچ اسنادش را در اختیار مردم نگذاشتند، سندسازی کردند. خوب! در هر مقطعی هم ما تکذیب کردیم. ولی در عمل - بعد از گذشت این چند ماه - مواضعی که در مورد اسرائیل گرفتیم، در لبنان گرفتیم، در موافقتنامههایی که به اسرائیل مربوط میشد گرفتیم، راه خودمان را رفتیم. همه این سر و صداهای دنیا - که خیلی هم زیاد است - بسیاری از کشورهای مرتجع عرب، کشورهای غربی، بعضی از کشورهای جهان سوم، روزنامههای مزدور، رادیوهای مزدور این حرف را زدند، اما این جور دیگر نمیشود؛ یعنی این قضیه با همه قدرت تبلیغاتی متمرکز دنیا نتوانست جا بیفتد. هنوز کشف حقیقت به نقطه اوج نرسیده، اما نتوانستند جا بیندازند.
مثلاً فرض کنید دیشب رادیو اسرائیل در مسائل مربوط به لبنان یک تفسیری میکند و میگوید که این هیأت نمایندگی ایران به سوریه و الجزایر رفت، در آنجاها چه کرد برای اینکه این را به هم بزند. خوب! یک مقدار از این واقعیتها را که پشت سر هم بگویند - و میگویند، ناچار هم هستند بگویند - اینها پشتوانه اخبارشان را ضعیف میکند. ما در دنیا موضعگیری میکنیم، عمل هم میکنیم، کار خودمان را هم انجام میدهیم.
در همین قضیه تودهایها یا چپیها یک چیز ثابتی در دنیا درست کرده بودند، افکار عمومی اروپاییها را، آمریکاییها را، خیلی از جاهای دنیای غرب را متقاعد کرده بودند که ایران در درونش یک قدرت چپیای وجود دارد که در حقیقت به آلت دست شوروی تبدیل شده؛ این برای خیلیها یک باور شده بود. وقتی که حرکتها در طول این مدت علائمی را نشان داد و ما راه خودمان را رفتیم، کاری به این چیزها نداشتیم، نه آن موقع دستپاچه شدیم بیخود برویم یک عدهای را بازداشت کنیم بگوییم چون اینها گفتند، صبر کردیم موقع خودش، موقعی که آنها خواستند دست به خیانتی بزنند، اقدامی که با استقلال ما سازگار بود کردیم، نه از شرق هراس داشتیم، نه تحت تأثیر غربیها قرار گرفتیم. قضاوتها حالا متعادل میشود.
الان هم باز بحران است، آنها یک چیزی میگویند، چراغ سبز به آمریکا دادند، اینها یک چیزی میگویند، میگویند که فرض کنید مثلاً در فلان موضوع با شوروی اختلاف پیدا کردند، در جنگ مسأله چه بوده. اما این مسائل تکرار میشود، تکرار میشود، مسائل روشن میشود، ما هم حرف خودمان را میزنیم، واقعیتهای خودمان را میگوییم، بعد از یک سال دیگر، شش ماه دیگر وقتی که دنیا به واقعیت رسید، یک دفعه یک جریان صدق اخبار ایران و کذب اخبار دشمنان ایران در مغزها، در آنهایی که اهل قضاوتند، در فکر انسانهای مستقل جا میافتد، به عنوان یک جایی که راه خودش را دارد میرود و حرف خودش را میزند.
بنابراین ببینید، جریانها وقتی که شروع میشود، با هیاهو شروع میشود، با موج شروع میشود، در آن موقع کسی که امکانات ضعیف تبلیغاتی دارد نمیتواند از حق خودش دفاع بکند، صدای آدم خفه میشود. اما این راه را که ادامه بدهیم، این راه خودش را باز میکند و یک روزی جا میافتد؛ »ان للحق دولة و للباطل جولة« همین است. باطل اصولاً به صورت کولاک و بحران یک جایی یک جولانی میدهد. گرد و غباری میکند، در گرد و غبار حقایقی نامکشوف میماند و باطلهایی خودشان را نشان میدهند، این یک جولانی است. اما حق، یک حرکت آرامی دارد.
البته من نمیخواهم مطلق بگویم تصور بکنند که همیشه حقها بالاخره ظهور پیدا میکنند، خیلی موارد هم هست که حقها در اثر طغیان باطلها مظلومانه در یک مقاطعی در صحنه تاریخ شکست خوردهاند، منتها آن مسیر حق، یک مسیر دیگری است که بحث جداگانهای دارد. من حالا در مسیر تبلیغات دارم حرف میزنم که ما در برخورد تبلیغاتیمان چه در داخل کشور، چه در خارج کشور، چه در نشریات، چه در گفتارها برویم روی واقعبینی. این دو حکم دارد: یکی آنهایی که خبر میگیرند؛ آنهایی که خبر میگیرند نباید همیشه به فکر باشند خبرهای خوشحال کننده را بگیرند، یا جهت دار خبر بگیرند.
حرفی نیست که بالاخره جهت خود انسان روی خبرگرفتن تأثیر دارد، اما ما میخواهیم در خبر واقعیت را کشف کنیم، باید واقعیتها منعکس بشود. این یک مرحله کار است که این بخش خبرگیریهای شما باید درست کار بکنند؛ یعنی امانت آنها این است که واقعیتهایی که هست، منعکس کنند که مسئوولان فریب نخورند، مبلغان فریب نخورند، بتوانند از آنها برداشت صحیح بکنند. وقتی که آنها رسید، ما برداشت صحیحی که میکنیم اولاً حس تشخیص، خوب درک کردن، اخبار را کنار هم گذاشتن، خوب فهمیدن، این بستگی به استعدادها و ذوقها و خبرگیها دارد که ما باید افراد شایسته را انتخاب کنیم، برای اینکه اینها بتوانند از این اخبار مطلب درست در بیاورند، وقتی که در آمد، باز اینجا مرحله سوء استفاده نباشد، واقعیتها را به جهت فکری خودمان به طرف باطل نکشانیم، جهت صحیح بگیریم و آدم میتواند در یک مواردی سکوت کند، سکوت عیب ندارد. راست گفتن در همه جا واجب نیست، گاهی وقتها اخباری هست که لزومی ندارد آدم بگوید، اما دروغ گفتن بد است، منحرف کردن بد است.
یک مواردی هست، خوب! واقعیاتی است، در یک مقطعی مصلحت نیست آدم به همه بگوید، خوب! نمیگوید؛ شرایطی است که مطلب را نمیگوید. اما منحرف نباید بکند، باید راه را مستقیم بکند، این قسمتهایی که درست در میآید، البته باز هم انتخاب نباید آن قدر از موارد نادر خبر باشد که باز ضمن اینکه فقط راستهایش را میگوید، با نگفتن واقعیات دیگر خودش یک نوع انحراف باشد. این حالت هم در دراز مدت حالت مضری میشود.
بنابراین در مجموع جهت کار را در تبلیغات خوب مشخص بکنیم و صداقت جزو اصولمان باشد. خوب! در تحلیل اخبار و در نتیجهگیری، استعدادها مهم است؛ یعنی ما ممکن است اخبار خوبی را دست چند نفر آدم ناصالح بدهیم، اینها از همین اخبار خوب و از اطلاعات خوب، بد چیزی در بیاورند، بد نتیجهگیری کنند، بد بهرهبرداری کنند، اینها دیگر ضعف خود آدم است. اما خط واقعی این است، اگر انسان صالح داشتیم و انسان لایق داشتیم و اخبار هم داشتیم، آن موقع باید با واقعیات حرکت بکنیم، برویم به طرف جهات خوب؛ مثلاً ما در جنگ که از اول صادقانه برخورد کردیم، ضرر نکردیم. عراقیها واقعاً شیطنت کردند، یک شیوه زشتی را انتخاب کردند، تجاوز کردند به مملکت ما، اینجا که آمدند و سرشان به سنگ خورد، شروع کردند این طور برخورد کردن که ما حاضریم که صلح بکنیم؛ یعنی شعار صلح دادند در وقتی که در مملکت ما بودند، در وقتی که تجاوز کردند، صلح آنها هم به این معنا بود که آتش بس شود و در خاک ما بمانند، چند استان ما را به آن وضع نگه دارند، هر چه هم حرف بزنیم، خوب! حرف ممکن است پنج سال هم طول بکشد، ولی ما بودیم که استانهای کشورمان گرفتار بود، ما بودیم که گرفتاری جنگ را بایست تحمل بکنیم. ما بودیم که راههایمان بسته بود، ما بودیم که بندرهایمان از کار افتاده بود، دوران مذاکره صلح هر چه طولانی میشد به ضرر ما بود و به نفع آنها بود، شعار صلح هم میدانند.
تا امروز هم که این مدت گذشته، با همین حرکت موذیانهشان و کمکهایی که از تبلیغات جهانی میشوند، توانستهاند صورت خودشان را سرخ نگه دارند. ما به صورت یک جریان مردمی مظلومی که از مملکت خودمان، از انقلاب خودمان، از حقیقت دفاع میکردیم، یک حرف صریحی مطرح کردیم، گفتیم: ما میگوییم اینها بروند بیرون، خسارتی را وارد کردهاند به ما بدهند و کسی هم که گناه کرده، محاکمه بشود. در مذاکره هیچ کس نمیتوانست به این حرف ما خرده بگیرد، هر میانجیای که آمد ما این را میگفتیم، میگفتند این صحیح است، ولی شما گذشت کنید. حرف آخر این بود که شما گذشت کنید، هنوز هم این طوری است، وقتی که میآیند همین حرف را میزنند.
در این فاصله هم عراق توانسته با همین شیوه و به خاطر منافعی که دیگران دارند، یک مقدار جو را آن طوری که میدانید نگه بدارد. شاید خیلی از مردم دنیا به خاطر حرفهایی که زده شده، هنوز خیال میکنند ما مردم آتش افروز جنگ طلبی هستیم. ولی من مطمئنم، یعنی با معیارهایی که در ذهنم هست و آن تجربهای که از تاریخ دارم که اگر ما قدرت ادمه این شیوه را داشته باشیم، در پایان این جنگ، پیروز واقعی ما خواهیم بود و تاریخ این را به عنوان یک مقاومت مهم حماسی در دنیا ثبت میکند و اگر ما خودمان هم از پا در نیاییم خیلی مظلومها در جریان برخوردها از پا در میآیند، ولی خوشبختانه ما از پا در نیامدیم و بلکه حالت تهاجمی هم گرفتیم و حالا داریم دشمن را در معرض خطر قرار میدهیم.
اگر بتواند انسان مقاومت کند و این جریان را در تاریخ ثبت بکند که یک ملت انقلابی از اول حرفش را زد، روی حرفش ایستاد، شهید داد، خون داد، ریاضت کشید، طمعش را از ابرقدرتها برید و مستقل کار کرد، مستقل پیش رفت، مستقل جنگید و مستقل هم صلح کرد، این قطعه تاریخ در دنیا با ارزش و الهامبخش است. برای خود این ملت هم میشود یک مبنای افتخار و عظمت و پایه برای حرکتهای بعدی. در هر یک از این مقاطع شما فکر بکنید، ما اگر یک جایی خلاف میگفتیم، یک ضرر بوده، آن روز ممکن بود یک نفعی میبردیم، اما در دراز مدت ضرر میکردیم، اگر ضعف نشان میدادیم باز یک ضرر بود و حالا هم این طوری است.
الان دورنمایی که میتوانم از ین جنگ ترسیم بکنم - حالا آنچه که فکر میکنم، باز آدم همیشه این طور نیست که بتواند خیلی از چیزها را از پیش بفهمد - الان به نقطه معکوس زمان شروع جنگ و سال اول جنگ ما رسیدیم؛ یعنی آن کاری که عراقیها میخواستند به سر ما بیاورند و همه دنیا - همه نباید بگوییم، قدرتهای استکباری میخواستند به سر ما بیاورند - ما داریم الان به سر عراق میآوریم، اوضاع کاملاً معکوس شده.
آنها فکر میکردند یک کشوری که پنج استانش اشغال یا آلوده باشد و بنادر مهم و راههایش بسته باشد و نیروهای فعالش در جنگ باشند و بقیه بنادرش هم باید در خدمت جنگ باشد و امکاناتش در خدمت جنگ باشد، نمیتواند در دراز مدت مقاومت کند؛ مثلاً بعد از چند ماه، یک سال، دو سال سقوط میکند و از بین میرود. برعکس شد، حالا عراق گرفتار این مسائل شده، عراق واقعاً الان مسأله دارد؛ یعنی واقعاً مسأله دارد که ما نداریم.
ما الان در میدانها با خیال راحت ایستادهایم، پشت جبهه داریم کار خودمان را میکنیم، البته مشکلات گرانی و چیزهایی که یک مقدارش معلول جنگ است، اینها را داریم، ولی ملت ما این را میفهمد و قبول میکند و میداند ما متجاوز نیستیم و ما داریم از شرافتمان دفاع میکنیم، منطقی برخورد میکنیم، او هم این را میفهمد، تحمل میکند. ملت عراق این طوری که گزارشها میگوید حسابی در بحران افتاده. آن رفاهی که اول جنگ درست کردند، حتی برخلاف قبلشان برای اینکه مشکلات جنگ را بپوشانند، دیگر دورهاش گذشته، دیگر نمیتوانند، نه پول دارند این قدر واردات را زیاد کنند، نه امکانات دارند، راه سوریه بسته شده، در خلیج فارس هم از بندرهای خود عراق بسته است و حامیانشان هم دیگر آن طور بیدریغ حاضر نیستند پول و امکانات بدهند، نمیتوانند، بالاخره کویت و عربستان چقدر مگر ظرفیت دارند، این طور چیزی را تاکی میخواهند تحمل بکنند. بعلاوه چیزهای دیگر هم هست. جاهای نیرومندی مثل فرانسه هم ما میبینیم خودش دچار مشکل شده. حالا شما در اخبار این چیزها را دارید میبینید دیگر، این وضعی که فرانسویها پیدا کردند و این موضعی که در عراق گرفتند، گرچه آنها در این موضعشان برای کل دنیای عرب نقشه کشیده بودند که آنجا را تسخیر بکنند، اما حالا گرفتار مشکل شدهاند.
واردات به آن شکل دیگر نمیتواند باشد، شرکتهای خارجی که آنجا کار میکردند، دیگر نمیتوانند کار بکنند؛ طبعاً محیط کار، اشتغال بسیار مشکل شده، ناامنی و گرانی دارد بسیاری از آنها را فرار میدهد، تعهداتشان را نمیتوانند بپردازند، نگه داشتن نیروی آماده در جبهه در هشتصد کیلومتر برای عراق بسیار دشوار است. الان سرباز فراری در عراق جدی شده، جداً یکی از مشکلاتشان شده، مجموعاً یک دولتی را با این شکل چقدر میشود نگه داشت؟
این درست معکوس است؛ یعنی آنچه برای ما فکر میکردند، حالا برای خودشان دارند فکر میکنند. پس آن مسیری که ما انتخاب کردیم و حرف حقی که زدیم و راهی که در دفاع با تشخیص خودمان عاقلانه انتخاب کردیم، الان در مقابل شهدایی که دادیم، میتوانیم جوابگو باشیم. خوب! ما از شرافتمان، از انقلابمان، از خاکمان، از اسلاممان دفاع کردیم، شهید هم دادیم، افتخار هم میکنیم. عراق برای کشتههای خودش این توجیه را ندارد؛ یعنی بعد از جنگ عراق باید جواب بدهد به تاریخ و به مردمش که چرا این کار را کرده است.
مخارجی که کردیم چارهای نداشتیم، ما به همین ادلهای که گفتم مخارج کردیم، ملت ما هم با همه وجودش میپذیرد. بنابراین جنگ طولانی هم که بشود، یک دوره مشکلی را که پشت سر بگذاریم، دستاوردهای این جنگ میتواند یک چیز ارزشمند باشد. موضعهای تبلیغیای که ما گرفتیم میتواند این جنگ را معنادار بکند. پس خبر و تبلیغ باید با واقعیت بخواند.
اگر موفق بشوید یک مرکز خبری مطمئنی برای کسانی که حاضرند گوش بدهند - که بعداً زیاد خواهند شد - به وجود بیاورید که هم در داخل خودمان به حرفهایی که میزنیم مطمئن باشیم و هم در خارج مطمئن باشند تا ما به عنوان یک انقلاب صادق و سلام و صریح در گرد و غباری که این جریانات به وجود آورده، سر در بیاوریم از تاریخ و بخشی از این افتخار را هم شماها به خودتان اختصاص بدهید که این مسئوولیت را پذیرفتید و خوب انجام دادید. من همه شما را به خدا میسپارم و دعا میکنم که خداوند به شما توفیق بدهد که کار خوبتان را خوبتر انجام بدهید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته