سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مدیران سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی پیرامون اهمیت اطلاعات و اخبار و نقش تبلیغات در جنگ تحمیلی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مدیران سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی پیرامون اهمیت اطلاعات و اخبار و نقش تبلیغات در جنگ تحمیلی

  • دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع مدیران سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی

 خیلی خوشحالم از اینکه برادران محبت کردند و به مجلس تشریف آوردند و فرصتی پیش آمد که یک مقدار در یکی از مسائل خیلی مهم‏مان با هم صحبت کنیم. البته شما با اطلاعات و خبرویتی که کم کم پیدا کرده‏اید در سمینار و بحثهای دیگر، در مواردی که لازم است لابد بحث خواهید کرد و تصمیمات مناسبی را می‏گیرید. من هم در جزئیاتی که شما بحث می‏کنید و منابع بحث و برداشت شماست، نمی‏خواهم وارد بشوم. از مسائل کلی‏ای که جزو اهداف تبلیغاتی ما و خبری ما می‏تواند باشد، یک مقدار حرف می‏زنم.

 ما برای یک چنین مرحله‏ای که بعد از انقلاب در آن واقع شدیم، از بسیاری ابعاد، خود را آماده نکرده بودیم منجمله همین مسائل خبری و تبلیغی. و قابل پیش بینی بود که ما مورد هجوم تبلیغاتی دنیا قرار بگیریم، این را هر کسی می‏توانست حدس بزند.

 وقتی که ما حمله بکنیم به ابرقدرت‏ها، به مراکز مهم قدرت آنها، به منابع حیاتی آنها و در انقلاب حالت تهاجمی بگیریم، خوب! این ساده لوحی است که فکر کنیم دشمن بیکار می‏نشیند؛ دشمنی که امکانات فراوان‏تری از ما دارد، منتها نقاط ضعف مهمی هم دشمن دارد که آن را ما باید توجه بکنیم. هر کسی در زندگی خودش از بچگی تا حالا اگر مرور بکند، خیلی آسان می‏تواند بفهمد آدم نقطه ضعف که داشت، کارش مشکل می‏شود؛ یعنی در مواجهه با دشمن و رقبا، نقطه ضعف همیشه قدرت تصمیم‏گیری آدم را کم می‏کند، حالت تهاجم آدم را ضعیف می‏کند، آدم وحشت دارد از اینکه رقیب از این نقطه ضعف استفاده بکند.

 رژیم‏های ارتجاعی در دنیا از این نقاط ضعف خیلی فراوان دارند. این قدرت امپریالیستی که همه همتش این است که بیشتر دزدی بکند و مردم را بیشتر چپاول بکند و منبع حیاتش در خارج از زندگی خودش است، در جاهایی است که خودش نیست، ماهیت این ماهیت دزدی است و ماهیت دزدی، ماهیت خیانت، ماهیت زور، اگر مخالفین خوب با آن برخورد بکنند، خیلی آسیب پذیر است و یک جریان انقلابی نوپا که با معیار صحیحی حرکت بکند، طبعاً این نقاط ضعف را ندارد، اگر نقاط ضعفی داشته باشد، در بی‏اطلاعی، در کم تجربگی، در کمی امکانات مادی است، طبعاً انقلابها این طور چیزها را دارند.

 خوشبختانه خیال ما از این جهت راحت است؛ یعنی ما در اصل کاملاً خیالمان راحت است که هیچ کس در دنیا نمی‏تواند ما را به یک حالت زشتی متهم بکند. ممکن است بگویند که مثلاً اینها جوانند، ممکن است بگویند از این حرفها بزنند، ولی نمی‏توانند بگویند اینها وابسته‏اند، نمی‏توانند بگویند اینها آلت دستند، نمی‏توانند بگویند اینها کارهای شخصی دارند. به جریان این انقلاب این اتهاماتی که مردم پسند باشد و توده پسند باشد، نمی‏توانند وارد بکنند. این نقطه قوت ماست، نقاط ضعفمان را هم که خودمان می‏دانیم و کم کم الحمدلله دارد ترمیم می‏شود، تجربه پیدا می‏کنیم؛ ایمان نیروهای ما، نواقص را جبران می‏کند.

پس ما می‏توانیم در این میدانی که الان شما کار می‏کنید، یک نیروی بسیار قوی و جدی در دنیا باشیم. شما اگر صحنه‏های برخورد را در محدوده‏های کوچکتر در نظر بگیرید، یک آدم سالم قوی در میان یک جمع ناسالم مقتدر مادی اگر وارد عمل بشود، می‏تواند تعادل اینها را به هم بزند، چون هر گوشه اینها جوری است که انگشت روی آن بگذارید دردشان می‏گیرد، یک آدم پاک و سالم می‏آید میدان و میدان‏داری می‏کند. انقلاب اسلامی ایران الان چنین وضعی را دارد.

 خوب! آنها برای اینکه چنین وضعی در دنیا پیدا نشود و در هیچ جا کسی با صراحت و آزادگی موضعگیری نکند و علامت سئوال روی زندگی آنها نگذارد، در مجامع بین‏المللی، در کنفرانس‏ها، در اخبار، در نشریات، در همه جا، آنها همتشان این است که اول خود این را زیر سئوال ببرند و این را ضعیف کنند که حالت تهاجمی‏اش را بگیرند، تبدیل بشود به حالت دفاعی.

 ما در یکی از کارهایمان که مسأله خبرگیری و خبردهی است، مخصوصاً در مورد برنامه‏های برون مرزی - حالا در داخل کشورمان جور دیگری برخورد می‏کنیم - اگر جدی و قوی برخورد بکنیم در دنیا امروز خیلی کار می‏توانیم بکنیم. ما امروز مستمع زیاد داریم، حتی مخالفین ما به خاطر حرف زیادی که درباره ما می‏زنند، حداقلش این است مردم دنیا را وادار کرده‏اند که ببینند ما چه می‏گوییم. لذا گزارشهایی که به ما می‏دهند، می‏گویند در کنفرانس‏ها نوعاً این طوری است یک وقتی که نماینده‏های جمهوری اسلامی صحبت می‏کنند، خیلی از مخالفین هم می‏نشینند برای اینکه به حرفها گوش بدهند. حالا ممکن است حرف ما را قبول نکنند، اما مستمع در دنیا داریم، چون مستمع داریم می‏توانیم کار بکنیم. برای این کار شرایطی لازم است، نکات مهمی را باید مراعات بکنیم.

 یکی از چیزهایی که من امروز می‏خواهم روی آن تکیه بکنم، این است که ما باید روی صّحت و واقعیت تبلیغات خیلی تکیه بکنیم. دنیا الان جوری نیست و ما هم جوری نیستیم که بتوانیم از شانتاژ استفاده بکنیم؛ یعنی اگر بنای شانتاژ باشد، دنیا خیلی از ما قوی‏تر است و زبان دشمنان ما بیشتر است، امکاناتشان بیشتر است. آنچه که ما می‏توانیم واقعاً کار بکنیم و قدمهای مثبتی برداریم، روی واقعیتهاست، روی حقیقتهاست، تا هر روزی که می‏گذرد در دنیا عده‏ای از برخورد ما معتقد بشوند که حرف راست را اینجا می‏شنوند. اگر این حالت پیش بیاید، این هم حالت تکاملی پیدا بکند، می‏توانید در آینده از آن بهره‏برداری کنید. اگر ما آن طور که هستیم و در اخبارمان، در مطالب برون مرزی‏مان تکیه روی واقعیتها بکنیم و خیلی به فکر کارهای روزمره نباشیم، یک جریان راستگوی حقیقت‏گویی را در تاریخ ارائه بدهیم، در آینده برد با ماست، موقتاً ممکن است هیاهو بشود و صدای ما به جایی نرسد، اما این زیاد طول نمی‏کشد.

 اگر خودمان این جا زنده بمانیم و کار بکنیم و عمل هم نشان بدهیم، کم کم کارمان بهتر می‏شود. ولی متأسفانه ممکن است همین حالا، در این مقطع نگذارند حرف ما جا بیفتد؛ مثلاً در همین قضیه خرید اسلحه از اسرائیل، در مجموع ما برد کردیم. همه عوامل دشمن به کار افتادند که یک جریان کاذبی را برای ما درست کنند، بگویند که اینها اسلحه از اسرائیل می‏خرند، سند سازی کردند، خود اسرائیلی‏ها با شیطنت یک جوری این را تأیید کردند، رفتند در آمریکا - کَانَهُ حالا بدهکار شدند - از خودشان دفاع می‏کردند که چرا اسلحه دادند، »کم دادیم، فلان دادیم«، از این حرفها می‏زدند. طیاره ما را ساقط کردند (به عنوان یک سند) طیاره‏ای که از جای دیگری برای ما اسلحه می‏آورد و هیچ اسنادش را در اختیار مردم نگذاشتند، سندسازی کردند. خوب! در هر مقطعی هم ما تکذیب کردیم. ولی در عمل - بعد از گذشت این چند ماه - مواضعی که در مورد اسرائیل گرفتیم، در لبنان گرفتیم، در موافقت‏نامه‏هایی که به اسرائیل مربوط می‏شد گرفتیم، راه خودمان را رفتیم. همه این سر و صداهای دنیا - که خیلی هم زیاد است - بسیاری از کشورهای مرتجع عرب، کشورهای غربی، بعضی از کشورهای جهان سوم، روزنامه‏های مزدور، رادیوهای مزدور این حرف را زدند، اما این جور دیگر نمی‏شود؛ یعنی این قضیه با همه قدرت تبلیغاتی متمرکز دنیا نتوانست جا بیفتد. هنوز کشف حقیقت به نقطه اوج نرسیده، اما نتوانستند جا بیندازند.

 مثلاً فرض کنید دیشب رادیو اسرائیل در مسائل مربوط به لبنان یک تفسیری می‏کند و می‏گوید که این هیأت نمایندگی ایران به سوریه و الجزایر رفت، در آنجاها چه کرد برای اینکه این را به هم بزند. خوب! یک مقدار از این واقعیتها را که پشت سر هم بگویند - و می‏گویند، ناچار هم هستند بگویند - اینها پشتوانه اخبارشان را ضعیف می‏کند. ما در دنیا موضعگیری می‏کنیم، عمل هم می‏کنیم، کار خودمان را هم انجام می‏دهیم.

 در همین قضیه توده‏ای‏ها یا چپی‏ها یک چیز ثابتی در دنیا درست کرده بودند، افکار عمومی اروپایی‏ها را، آمریکایی‏ها را، خیلی از جاهای دنیای غرب را متقاعد کرده بودند که ایران در درونش یک قدرت چپی‏ای وجود دارد که در حقیقت به آلت دست شوروی تبدیل شده؛ این برای خیلی‏ها یک باور شده بود. وقتی که حرکت‏ها در طول این مدت علائمی را نشان داد و ما راه خودمان را رفتیم، کاری به این چیزها نداشتیم، نه آن موقع دستپاچه شدیم بی‏خود برویم یک عده‏ای را بازداشت کنیم بگوییم چون اینها گفتند، صبر کردیم موقع خودش، موقعی که آنها خواستند دست به خیانتی بزنند، اقدامی که با استقلال ما سازگار بود کردیم، نه از شرق هراس داشتیم، نه تحت تأثیر غربی‏ها قرار گرفتیم. قضاوت‏ها حالا متعادل می‏شود.

 الان هم باز بحران است، آنها یک چیزی می‏گویند، چراغ سبز به آمریکا دادند، اینها یک چیزی می‏گویند، می‏گویند که فرض کنید مثلاً در فلان موضوع با شوروی اختلاف پیدا کردند، در جنگ مسأله چه بوده. اما این مسائل تکرار می‏شود، تکرار می‏شود، مسائل روشن می‏شود، ما هم حرف خودمان را می‏زنیم، واقعیتهای خودمان را می‏گوییم، بعد از یک سال دیگر، شش ماه دیگر وقتی که دنیا به واقعیت رسید، یک دفعه یک جریان صدق اخبار ایران و کذب اخبار دشمنان ایران در مغزها، در آنهایی که اهل قضاوتند، در فکر انسانهای مستقل جا می‏افتد، به عنوان یک جایی که راه خودش را دارد می‏رود و حرف خودش را می‏زند.

 بنابراین ببینید، جریانها وقتی که شروع می‏شود، با هیاهو شروع می‏شود، با موج شروع می‏شود، در آن موقع کسی که امکانات ضعیف تبلیغاتی دارد نمی‏تواند از حق خودش دفاع بکند، صدای آدم خفه می‏شود. اما این راه را که ادامه بدهیم، این راه خودش را باز می‏کند و یک روزی جا می‏افتد؛ »ان للحق دولة و للباطل جولة« همین است. باطل اصولاً به صورت کولاک و بحران یک جایی یک جولانی می‏دهد. گرد و غباری می‏کند، در گرد و غبار حقایقی نامکشوف می‏ماند و باطل‏هایی خودشان را نشان می‏دهند، این یک جولانی است. اما حق، یک حرکت آرامی دارد.

 البته من نمی‏خواهم مطلق بگویم تصور بکنند که همیشه حق‏ها بالاخره ظهور پیدا می‏کنند، خیلی موارد هم هست که حق‏ها در اثر طغیان باطل‏ها مظلومانه در یک مقاطعی در صحنه تاریخ شکست خورده‏اند، منتها آن مسیر حق، یک مسیر دیگری است که بحث جداگانه‏ای دارد. من حالا در مسیر تبلیغات دارم حرف می‏زنم که ما در برخورد تبلیغاتی‏مان چه در داخل کشور، چه در خارج کشور، چه در نشریات، چه در گفتارها برویم روی واقع‏بینی. این دو حکم دارد: یکی آنهایی که خبر می‏گیرند؛ آنهایی که خبر می‏گیرند نباید همیشه به فکر باشند خبرهای خوشحال کننده را بگیرند، یا جهت دار خبر بگیرند.

 حرفی نیست که بالاخره جهت خود انسان روی خبرگرفتن تأثیر دارد، اما ما می‏خواهیم در خبر واقعیت را کشف کنیم، باید واقعیتها منعکس بشود. این یک مرحله کار است که این بخش خبرگیری‏های شما باید درست کار بکنند؛ یعنی امانت آنها این است که واقعیتهایی که هست، منعکس کنند که مسئوولان فریب نخورند، مبلغان فریب نخورند، بتوانند از آنها برداشت صحیح بکنند. وقتی که آنها رسید، ما برداشت صحیحی که می‏کنیم اولاً حس تشخیص، خوب درک کردن، اخبار را کنار هم گذاشتن، خوب فهمیدن، این بستگی به استعدادها و ذوق‏ها و خبرگی‏ها دارد که ما باید افراد شایسته را انتخاب کنیم، برای اینکه اینها بتوانند از این اخبار مطلب درست در بیاورند، وقتی که در آمد، باز اینجا مرحله سوء استفاده نباشد، واقعیتها را به جهت فکری خودمان به طرف باطل نکشانیم، جهت صحیح بگیریم و آدم می‏تواند در یک مواردی سکوت کند، سکوت عیب ندارد. راست گفتن در همه جا واجب نیست، گاهی وقتها اخباری هست که لزومی ندارد آدم بگوید، اما دروغ گفتن بد است، منحرف کردن بد است.

 یک مواردی هست، خوب! واقعیاتی است، در یک مقطعی مصلحت نیست آدم به همه بگوید، خوب! نمی‏گوید؛ شرایطی است که مطلب را نمی‏گوید. اما منحرف نباید بکند، باید راه را مستقیم بکند، این قسمتهایی که درست در می‏آید، البته باز هم انتخاب نباید آن قدر از موارد نادر خبر باشد که باز ضمن اینکه فقط راست‏هایش را می‏گوید، با نگفتن واقعیات دیگر خودش یک نوع انحراف باشد. این حالت هم در دراز مدت حالت مضری می‏شود.

 بنابراین در مجموع جهت کار را در تبلیغات خوب مشخص بکنیم و صداقت جزو اصولمان باشد. خوب! در تحلیل اخبار و در نتیجه‏گیری، استعدادها مهم است؛ یعنی ما ممکن است اخبار خوبی را دست چند نفر آدم ناصالح بدهیم، اینها از همین اخبار خوب و از اطلاعات خوب، بد چیزی در بیاورند، بد نتیجه‏گیری کنند، بد بهره‏برداری کنند، اینها دیگر ضعف خود آدم است. اما خط واقعی این است، اگر انسان صالح داشتیم و انسان لایق داشتیم و اخبار هم داشتیم، آن موقع باید با واقعیات حرکت بکنیم، برویم به طرف جهات خوب؛ مثلاً ما در جنگ که از اول صادقانه برخورد کردیم، ضرر نکردیم. عراقی‏ها واقعاً شیطنت کردند، یک شیوه زشتی را انتخاب کردند، تجاوز کردند به مملکت ما، اینجا که آمدند و سرشان به سنگ خورد، شروع کردند این طور برخورد کردن که ما حاضریم که صلح بکنیم؛ یعنی شعار صلح دادند در وقتی که در مملکت ما بودند، در وقتی که تجاوز کردند، صلح آنها هم به این معنا بود که آتش بس شود و در خاک ما بمانند، چند استان ما را به آن وضع نگه دارند، هر چه هم حرف بزنیم، خوب! حرف ممکن است پنج سال هم طول بکشد، ولی ما بودیم که استانهای کشورمان گرفتار بود، ما بودیم که گرفتاری جنگ را بایست تحمل بکنیم. ما بودیم که راههایمان بسته بود، ما بودیم که بندرهایمان از کار افتاده بود، دوران مذاکره صلح هر چه طولانی می‏شد به ضرر ما بود و به نفع آنها بود، شعار صلح هم می‏دانند.

 تا امروز هم که این مدت گذشته، با همین حرکت موذیانه‏شان و کمکهایی که از تبلیغات جهانی می‏شوند، توانسته‏اند صورت خودشان را سرخ نگه دارند. ما به صورت یک جریان مردمی مظلومی که از مملکت خودمان، از انقلاب خودمان، از حقیقت دفاع می‏کردیم، یک حرف صریحی مطرح کردیم، گفتیم: ما می‏گوییم اینها بروند بیرون، خسارتی را وارد کرده‏اند به ما بدهند و کسی هم که گناه کرده، محاکمه بشود. در مذاکره هیچ کس نمی‏توانست به این حرف ما خرده بگیرد، هر میانجی‏ای که آمد ما این را می‏گفتیم، می‏گفتند این صحیح است، ولی شما گذشت کنید. حرف آخر این بود که شما گذشت کنید، هنوز هم این طوری است، وقتی که می‏آیند همین حرف را می‏زنند.

 در این فاصله هم عراق توانسته با همین شیوه و به خاطر منافعی که دیگران دارند، یک مقدار جو را آن طوری که می‏دانید نگه بدارد. شاید خیلی از مردم دنیا به خاطر حرفهایی که زده شده، هنوز خیال می‏کنند ما مردم آتش افروز جنگ طلبی هستیم. ولی من مطمئنم، یعنی با معیارهایی که در ذهنم هست و آن تجربه‏ای که از تاریخ دارم که اگر ما قدرت ادمه این شیوه را داشته باشیم، در پایان این جنگ، پیروز واقعی ما خواهیم بود و تاریخ این را به عنوان یک مقاومت مهم حماسی در دنیا ثبت می‏کند و اگر ما خودمان هم از پا در نیاییم خیلی مظلوم‏ها در جریان برخوردها از پا در می‏آیند، ولی خوشبختانه ما از پا در نیامدیم و بلکه حالت تهاجمی هم گرفتیم و حالا داریم دشمن را در معرض خطر قرار می‏دهیم.

 اگر بتواند انسان مقاومت کند و این جریان را در تاریخ ثبت بکند که یک ملت انقلابی از اول حرفش را زد، روی حرفش ایستاد، شهید داد، خون داد، ریاضت کشید، طمعش را از ابرقدرت‏ها برید و مستقل کار کرد، مستقل پیش رفت، مستقل جنگید و مستقل هم صلح کرد، این قطعه تاریخ در دنیا با ارزش و الهام‏بخش است. برای خود این ملت هم می‏شود یک مبنای افتخار و عظمت و پایه برای حرکتهای بعدی. در هر یک از این مقاطع شما فکر بکنید، ما اگر یک جایی خلاف می‏گفتیم، یک ضرر بوده، آن روز ممکن بود یک نفعی می‏بردیم، اما در دراز مدت ضرر می‏کردیم، اگر ضعف نشان می‏دادیم باز یک ضرر بود و حالا هم این طوری است.

 الان دورنمایی که می‏توانم از ین جنگ ترسیم بکنم - حالا آنچه که فکر می‏کنم، باز آدم همیشه این طور نیست که بتواند خیلی از چیزها را از پیش بفهمد - الان به نقطه معکوس زمان شروع جنگ و سال اول جنگ ما رسیدیم؛ یعنی آن کاری که عراقیها می‏خواستند به سر ما بیاورند و همه دنیا - همه نباید بگوییم، قدرت‏های استکباری می‏خواستند به سر ما بیاورند - ما داریم الان به سر عراق می‏آوریم، اوضاع کاملاً معکوس شده.

 آنها فکر می‏کردند یک کشوری که پنج استانش اشغال یا آلوده باشد و بنادر مهم و راههایش بسته باشد و نیروهای فعالش در جنگ باشند و بقیه بنادرش هم باید در خدمت جنگ باشد و امکاناتش در خدمت جنگ باشد، نمی‏تواند در دراز مدت مقاومت کند؛ مثلاً بعد از چند ماه، یک سال، دو سال سقوط می‏کند و از بین می‏رود. برعکس شد، حالا عراق گرفتار این مسائل شده، عراق واقعاً الان مسأله دارد؛ یعنی واقعاً مسأله دارد که ما نداریم.

 ما الان در میدانها با خیال راحت ایستاده‏ایم، پشت جبهه داریم کار خودمان را می‏کنیم، البته مشکلات گرانی و چیزهایی که یک مقدارش معلول جنگ است، اینها را داریم، ولی ملت ما این را می‏فهمد و قبول می‏کند و می‏داند ما متجاوز نیستیم و ما داریم از شرافتمان دفاع می‏کنیم، منطقی برخورد می‏کنیم، او هم این را می‏فهمد، تحمل می‏کند. ملت عراق این طوری که گزارش‏ها می‏گوید حسابی در بحران افتاده. آن رفاهی که اول جنگ درست کردند، حتی برخلاف قبلشان برای اینکه مشکلات جنگ را بپوشانند، دیگر دوره‏اش گذشته، دیگر نمی‏توانند، نه پول دارند این قدر واردات را زیاد کنند، نه امکانات دارند، راه سوریه بسته شده، در خلیج فارس هم از بندرهای خود عراق بسته است و حامیانشان هم دیگر آن طور بی‏دریغ حاضر نیستند پول و امکانات بدهند، نمی‏توانند، بالاخره کویت و عربستان چقدر مگر ظرفیت دارند، این طور چیزی را تاکی می‏خواهند تحمل بکنند. بعلاوه چیزهای دیگر هم هست. جاهای نیرومندی مثل فرانسه هم ما می‏بینیم خودش دچار مشکل شده. حالا شما در اخبار این چیزها را دارید می‏بینید دیگر، این وضعی که فرانسویها پیدا کردند و این موضعی که در عراق گرفتند، گرچه آنها در این موضعشان برای کل دنیای عرب نقشه کشیده بودند که آنجا را تسخیر بکنند، اما حالا گرفتار مشکل شده‏اند.

 واردات به آن شکل دیگر نمی‏تواند باشد، شرکتهای خارجی که آنجا کار می‏کردند، دیگر نمی‏توانند کار بکنند؛ طبعاً محیط کار، اشتغال بسیار مشکل شده، ناامنی و گرانی دارد بسیاری از آنها را فرار می‏دهد، تعهداتشان را نمی‏توانند بپردازند، نگه داشتن نیروی آماده در جبهه در هشتصد کیلومتر برای عراق بسیار دشوار است. الان سرباز فراری در عراق جدی شده، جداً یکی از مشکلاتشان شده، مجموعاً یک دولتی را با این شکل چقدر می‏شود نگه داشت؟

 این درست معکوس است؛ یعنی آنچه برای ما فکر می‏کردند، حالا برای خودشان دارند فکر می‏کنند. پس آن مسیری که ما انتخاب کردیم و حرف حقی که زدیم و راهی که در دفاع با تشخیص خودمان عاقلانه انتخاب کردیم، الان در مقابل شهدایی که دادیم، می‏توانیم جوابگو باشیم. خوب! ما از شرافتمان، از انقلابمان، از خاکمان، از اسلاممان دفاع کردیم، شهید هم دادیم، افتخار هم می‏کنیم. عراق برای کشته‏های خودش این توجیه را ندارد؛ یعنی بعد از جنگ عراق باید جواب بدهد به تاریخ و به مردمش که چرا این کار را کرده است.

 مخارجی که کردیم چاره‏ای نداشتیم، ما به همین ادله‏ای که گفتم مخارج کردیم، ملت ما هم با همه وجودش می‏پذیرد. بنابراین جنگ طولانی هم که بشود، یک دوره مشکلی را که پشت سر بگذاریم، دستاوردهای این جنگ می‏تواند یک چیز ارزشمند باشد. موضع‏های تبلیغی‏ای که ما گرفتیم می‏تواند این جنگ را معنادار بکند. پس خبر و تبلیغ باید با واقعیت بخواند.

 اگر موفق بشوید یک مرکز خبری مطمئنی برای کسانی که حاضرند گوش بدهند - که بعداً زیاد خواهند شد - به وجود بیاورید که هم در داخل خودمان به حرفهایی که می‏زنیم مطمئن باشیم و هم در خارج مطمئن باشند تا ما به عنوان یک انقلاب صادق و سلام و صریح در گرد و غباری که این جریانات به وجود آورده، سر در بیاوریم از تاریخ و بخشی از این افتخار را هم شماها به خودتان اختصاص بدهید که این مسئوولیت را پذیرفتید و خوب انجام دادید. من همه شما را به خدا می‏سپارم و دعا می‏کنم که خداوند به شما توفیق بدهد که کار خوبتان را خوب‏تر انجام بدهید.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته