سخنرانی در جمع فرماندهان و مسئوولین دایره سیاسی - عقیدتی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
از اینکه برادران نیروی دریایی و سیاسی - عقیدتی، محبت فرمودند و به مجلس شورای اسلامی تشریف آوردند ممنونم و فرصتی هم پیدا شد که بنده مطالبی که فکر میکردم در رابطه با این نیرو و مسئوول محترم عقیدتی - سیاسی - هم تشکر میکنیم و امیدواریم که این سمیناری که مشغولش هستید، مبارک باشد و آثاری برای بهتر کار کردن نیرو داشته باشید.[t1]
بیشک امروز به طوری که خودتان هم لمس میکنید، منطقه تحت قلمرو مسئوولیت شما از حساسترین مناطق کشور است. آنجا، هم گلوگاه تنفس اقتصادی ماست و هم منطقهای است که دشمنان ما سخت برای ناامن کردنش و احیاناً حضور بیشترشان در آنجا در تلاشند و از قدیم برای آنجا برنامهریزی کردند.
غربیها که در گذشته خودشان را مالک آنجا میدانستند و فکر نمیکردند یک روزی آنجا از اختیار آنها در بیاید و اداره دیگری برآنجا حاکم باشد، الان با حسادت و حسرت به حضور مستقل شما در آنجا نگاه میکنند. شرقیها هم که از زمان رهبر بزرگشان، اینجا را به عنوان یکی از اهداف استراتژیک حرکت روس میدانستند، از حرکاتشان در افغانستان و جاهای دیگر، آدم این جور میفهمد که هنوز هم رابطهشان را با آن آرزوی خام قطع نکردند. ارتجاع منطقه هم که بیجهت از ما ترسید، هیچ دلیلی برای ترسش نیست، غیر از هوچیگریها و دو به هم زنیهایی که دروغگوهای استعماری میکنند. آنها هم آلت دست شدند و حرکات مذبوحانهای از آنها دیده میشود که شما میبینید.
چنین جایی اگر امن نباشد، کل منطقه ناامن است، مقر اصلی تمرکز نیروهای شما اگر ناامن شده، در کل منطقه کسی امن نخواهد بود. بنابراین یک چنین منطقهای را که به شما رزمندگان و مسئوولان دریا احاله کردهاند، طبعاً ارزش کارتان و ارزش موفقیتتان به تناسب ارزش مأموریتتان بالاست. البته اجر واقعی شما را خداوند باید بدهد و شما باید برای خدا کار کنید، مردم هم این مسائل را میفهمند، رهبری هم توجه به حساسیت موقعیت کار شما دارد و مطمئناً در آینده قدرت دریایی برای هر کشوری که باشد به عنوان یک نیروی زنده و قابل توجه، نقش اساسی در تاریخ خواهد داشت و ما نمیتوانیم در این منطقه از حضور جدیمان در دریاها غفلت کنیم. تا آنجایی که به خود ما مربوط میشود باید حضور داشته باشیم.
خوشبختانه این سه - چهار سال با اینکه قسمت عمده نیروی دریایی از منطقه جنگ و کانون جنگ دور بوده، ولی همان بخشی که در کانون جنگ قرار گرفته، افتخار قابل توجهی آفریده است. آن ضرباتی که شما در یک حمله نیرومند به دشمن وارد کردید و تقریباً کل نیروی دریایی آنها را فلج کردید و خدماتی که در تأمین امنیت تنگه هرمز، سواحل سیستان و بلوچستان در دریای عمان و کل سواحل انجام دادید، بدرقه کاروانها و فعال نگه داشتن بندرهای مهم کشور، اینها اگر درست ارزیابی بشود، معلوم است که خدمت بزرگی است. نیروی هوایی ما اگر در روزهای اول جنگ آن چنان درخشید و نیروی زمینی اگر در طول تاریخ نزدیک چهار سال جنگ، همیشه در میدانها افتخار آفرید و نیروهای مردمی و سپاه پاسداران اگر دوشادوش هم جان برکف از این انقلاب و این کشور دفاع کردند، نیروی دریایی هم در محدوده قدرت خودش و قلمرو مسئوولیت خودش همه جا تا به حال موفق بوده است.
این روزهای اخیر که سخت امنیت خلیج فارس در معرض خطر قرار گرفته، نقش نیروی دریایی بیشتر دارد مشخص میشود و هر چه این بحران بالا بگیرد، مسئوولیت شما شدیدتر خواهد بود و ملت از شما انتظارات بیشتری دارد و رهبری انتظارات بیشتر دارد، که خوشبختانه واقفید به این مسائل و الحمدلله نیرو به اندازه کافی برای شما مانده و قدرتتان در حد قابل قبولی است و تجربهتان به اندازه چهار سال جنگ اضافه شده که اینها در آینده کشور اهمیت دارد و از طرفی ملت و مسئوولان را متوجه کرده که در آینده به نیروی دریایی بیشتر برسند.
دانشکده نیروی دریایی باید تقویت بشود، افسران شایستهای به تناسب اهمیت قلمرو مسئولیت باید بیشتر تقویت بشوند و مخصوصاً اگر سیاست تقویت ناوگان تجاری کشور - که جزو برنامههای ما هم هست - اجرا شود، نیروی دریایی هم باید از امکاناتش و تجربیاتش و خبرههایش در آن بخش استفاده خوبی کند. تحقیقاً دشمنان شما الان دارند با چشم حسادت به شما نگاه میکنند، یقیناً این طوری است. توطئههایی علیه شما، علیه انقلاب و علیه ما از این طریق دارد میشود که یکی از گوشههایش را همین چند روز قبل شما دیدید.
اینکه یک عنصری از یک نیرو اقدام به یک کار خائنانهای بکند و هواپیمایی را ببرد، اگر به طور ساده آدم برخورد کند، خوب! یک عنصری میخواسته برود و این جوری رفته است. اما یک قدری اگر با تعمق آدم برخورد کند، میبیند که این برنامه خیلی ریشهدار بوده و درست یک توطئهای علیه نیروی دریایی و کل ارتش است. آنها این جوری فکر میکنند که در شرایطی که آن بحران و تب تصفیههای اول انقلاب تمام شده و شرایط ثبات در نیروها به چشم میخورد و هر کسی به آینده خودش دارد مطمئن میشود و روابط بین بخشهای مختلف قدرتهای کشور دارد جا میافتد و عادی میشود، برای اخلال کردن در این روابط و به هم زدن این آرامش و ناامن کردن این اعتمادها باید یک کار این جوری بکنند، برنامه به این شکل اجرا میشود.
شما افسران و سایر کسانی که در این مملکت هستید میدانید که امروز بیرون رفتن از ایران کار دشواری نیست. وقتی که ما اعلان کردیم که به همه تذکره میدهیم، حالا دیر یا زود یک کسی میتواند به طور عادی بدون پرونده سیاسی اگر بخواهد از کشور بیرون برود، برود، با چند ماه این طرف آن طرف به هر حال میرود؛ اینکه یک نفر پل پشت سر خودش را خراب کند و رابطهاش را قطع کند، و فامیلش و دیگران را در جامعه سرشکسته کند، احتیاج به یک انگیزه بسیار قوی دارد، یک انگیزه بالاتری لازم دارد که وقتی میرود این جوری برود که رابطهاش را با وطن خودش به کلی قطع کند، این باید یک جای دیگری یک در باغ سبزی ببیند، یک حساب دیگری در کارش باشد که ما فکر میکنیم چنین عناصری ممکن است هر جایی باشند، در همه قشرها ممکن است باشند که برای چنین روزهایی در نظر گرفته شدهاند که اگر بتوانند، این اعتماد متقابلی که به وجود آمده ناپایدارش کنند و خیال میکنند با این کار میتوانند ارتش، یا نیروی هوایی، یا نیروی دریایی و یا جای دیگری را، کل آنها را برای مردم زیر سئوال ببرند. در صورتی که مردم این مسائل برایشان حل است.
ما هیچ مدعی نیستیم - و هیچ کس هم نمیتواند مدعی باشد - یک انقلابی که پیش آمده و خیلی چیزها را، ارزشها را عوض کرده، تمام کسانی که در یک جو ارزشی دیگری زندگی میکردند، الان با همه وجودشان ارزشهای جدید برایشان، قابل هضم شده و کل ماهیتشان عوض شده. چنین ادعایی هیچ کس ندارد. ما در روحانیت خودمان هم چنین اعتمادی نداریم، روحانیون سرشناس ما هم ممکن است چنین خیانتی بکنند که دیدید از اینها هست، تا چه برسد به اقشار دیگری که از مرکز این انقلاب فاصله دارند، بنابراین یک چیز قابل قبولی برای ملت ماست که از هر جناحی، از دانشگاهی، از اداری، از سیاسی، از اقتصادی، از نظامی، از هر جا عناصری باشند که با انقلاب سازگار نباشند و کسانی هم در بین آنها باشند که حاضر باشند به اجانب خدمت بکنند و هیچ وقت آن نظری که ضدانقلاب و دشمنان استکباری ما دارند، تأمین نمیشود و به همین دلیل ما میبینیم که امروز رابطه بین رهبری و نیروهای مسلح، رابطه بین مردم و نیروهای مسلح، رابطه بین نهادی انقلابی و نیروهای مسلح، بسیار بهتر از گذشته است و روز به روز هم به طرف محکمتر شدن و عادی شدن و سالمتر شدن میرود.
این بسیار چیز خوبی است و این گونه حرکتهای مذبوحانه هم دلیل ضعف دشمنان ماست. اگر این حرکت فردی بود، خیلی لازم نبود ما روی آن حرف بزنیم، ولی حرکتی که ما میبینیم دست کشورهای خلیج فارس، دست مصر، دست فرانسه، همه در آن هست، یک کاری به این کوچکی اما این همه نیرو گذاشتن در جبهه مخالف معلوم میشود که روی این گونه حرکات خیلی دارند حساب میکنند. ولی برای یک انقلاب چنین چیزی هیچ غیر منتظره نیست، شما هم هیچ وقت خاطرتان از این گونه مسائل مکدر نباشد و انشاءالله که ما از این گونه حوادث کم داشته باشیم، ولی اگر داشته باشیم هم بالاخره یک چیزهایی است که انتظارش میرود، منتها باید مواظب باشیم همین مقدار هم دشمنها خودشان را موفق ندانند.
در مورد مسائل جهانی و توطئههایی که دارد علیه ما میشود، اینها هم باز غیر منتظره نیست، اینها را شما باید بهتر از دیگران درک کنید؛ شما که با همه وجودتان حضور نیروهای اجانب را در داخل نیروهای مسلح میدیدید، شما که با همه هستیتان احساس میکردید که چگونه مستشاران خارجی بر شما حکومت میکردند و حضور آنها را در پایگاههایتان و در وسایل بحریهتان و در ابزارتان میدیدید و حاکمیت آنها را میدیدید و امروز میبینید که دست آنها قطع شده، یعنی من فکر نمیکنم هیچ کس به اندازه شما به خوبی لمس بکند که دست اجانب چگونه از این جامعه کنده شده و چقدر این مردم آزاد شدند و چقدر در زندگیشان متکی به خودشان هستند، این را شما ارتشیها بیشتر احساس میکنید. وقتی که این را میبینید باید خیلی آسان هضم کنید آنهایی که این لقمه چرب را از دست دادند، آرام نمینشینند. آنهایی که برای یک کشور کوچک، ضعیف و بدبختی مثل بحرین یا کویت یا قطر این همه دارند تلاش میکنند برای اینکه جای پایی برای خودشان درست کنند، آنهایی که ناز این کشورهای کوچک را میکشند برای اینکه آنجا یک پایگاهی داشته باشند، از دست دادن ساحل چند هزار کیلومتری ایران برایشان خیلی سنگین است، از دست دادن این مراکز عظیم استراتژیک در منطقه حساس خلیج فارس برایشان بسیار سنگین است، از دست دادن حاکمیت بر یک نیروی عظیم دریایی که با اتکاء به نیروی فراوان انسانی و قدرت مالی کشور و استعداد مردم خوش استعداد ایران میتوانست در اینجا یک پایگاه باشد - همان طور که دیدید آن موقع عمان را اگر ایرانیها نبودند که آنها نمیتوانستند حفظ بکنند، این قدر روی این نیرو حساب میکردند - از دست دادن یک چنین چیزی برایشان بسیار دشوار است و لذا بیکار نمینشینند؛ توطئه میکنند، شیطنت میکنند و همین کارهایی که دارید میبینید راه میاندازند.
این هم به نفعشان نیست، حالا از بس اینجا عصبانی هستند میروند یک دفعه مثلاً چهار صد تا موشک استینگر میدهند به عربستان، مسابقه میگذارند برای دادن اسلحه مدرن به کویت، آنها خیال میکنند این کارها به نفعشان است. اگر در ایران از چیزهایی که دادند نفع بردند، آنجا هم نفع میبرند. مردم آنجا هم بالاخره مسلمانند، عناصر انقلابی هم بینشان هست و یک روزی آن اسلحهها هم مثل اسلحههایی که در ایران آزاد شد، آزاد خواهد شد و علیه خودشان به کار گرفته خواهد شد. اگر متن ملت را نتوانند عوض بکنند، با این حیلهها به جایی نخواهند رسید. به هر حال شما باید منتظر توطئههایی از این قبیل باشید و برای مقابله با این توطئهها ما نیاز فراوانی داریم به آمادگیهای کامل و اتحاد و همکاری همه نیروها به خصوص حالا برادران سیاسی - عقیدتی و فرماندهان و افراد که این جا جمعند. من به شما عرض میکنم، این دو جریانی که در نیروها هست باید خیلی با هم صمیمی باشید و احساس عطوفت و همدلی بکنید.
آن روزهای اول اگر یادتان باشد ایادیای بودند که تلاش میکردند بگویند که سیاسی - عقیدتی به عنوان مثلاً نیروی تجسسی در داخل نیروها، مسئوولیت تجسس و پیدا کردن افراد ناباب یا افراد مخالف را دارد. البته من نمیگویم که این کار نباید بشود، این مال همه شماست، همهتان باید افراد ناباب را بشناسید که حوادثی مثل حادثه هواپیماربایی و امثال اینها پیش نیاید، این مخصوص عقیدتی - سیاسی نیست مال همه است. اما واقعاً نیروی معنویای که تزریق شده به این نیروهای نظامی ما، صرفاً هدفش این بوده که آنجا اسلام را که سعی میشده در رژیم گذشته نگذارند به ارتش بیاید، در ارتش بیاورند.
ما از برادران روحانیمان که آنجا زحمت میکشند هیچ چیز غیر از این نمیخواهیم، یعنی من به عنوان نماینده امام عرض میکنم که هدف امام، هدف مسئوولین کشور صرفاً این است که آگاهیهای اخلاقی، اسلامی، معارف داده بشود تا کسانی که از این چشمه حیات دور بودند، بتوانند از اسلام و قرآن ناب استفاده بکنند.
ما مایلیم که رابطه بین شما، رابطه معلم و شاگر باشد، رابطه پدر و فرزند باشد، رابطه برادر و برادر باشد، رابطه طبیب و مریض باشد، رابطه دلسوزانه برای جبران کمبودها باشد، احساس اعتماد باشد، یک چنین چیزی. به علاوه نیروهای عقیدتی - سیاسی باید در درون نیروها حضور داشته باشند و نیازها، کمبودها و نابسامانیها را کشف کنند، احیاناً اگر زورگویی، اگر مظالمی در روابط وجود دارد اینها را کشف بکنند و اینها را اصلاح بکنند که ما تبدیل بشویم به یک جامعه اسلامی با روابط صحیح اسلامی و انسانی یک قدری هم طول میکشد، این کارها کارهای آسانی نیست، تا اعتماد متقابل جلب نشود، تزریق ایمان و تزریق اخلاق و تعلیم صحیح پیش نمیآید. ولی اولین شرط گرفتن معارف از زبان دیگری، این است که آدم به طرف مطمئن باشد. اگر تردیدی داشته باشد، آدم خیال بکند این را به عنوان به اصطلاح برای من »بپا« گذاشتند، هیچ وقت گوشش شنوا نیست و حرف نمیشنود. باید یک جوری باشد که فکر بکند که این برای نجاتش آمده است.
این طرز تفکر باید حتماً به وجود بیاید، روحانیت هر وقت در جامعه چنین رابطهای داشته باشد، موفق است، اگر هر جا ما مواجه بشویم با یک سوء ظنی از طرف مخاطبین خودمان و آنها خیال بکنند ما اهداف مادی داریم، یا اهداف سیاسی داریم یا برای تحریک آنها رفتیم، از اول مقابل ما گارد میگیرند. رابطه روحانی با مردم این رابطه باید باشد.
موفقیتی که ما پیش از انقلاب کسب کردیم برای کشاندن مردم به مبارزه و بسیج علیه نظام شاه، از همین جا بود. مردم بعد از زمان پهلوی، از شهریور 20 به بعد که قبل از آن از رابطه با روحانیت محروم بودند، در این بیست سال در روحانیون احساس سلامت کردند و اینها را دوست خودشان دیدند. مخصوصاً آن ده - پانزده سال بعد از 15 خرداد که روحانیت خودش سپر بلا بود و در میدان افتاد و رنجها را تحمل کرد و زندانها را رفت و بدون هیچ چشمداشتی از مردم وظایف خودش را انجام داد، مردم اعتماد کردند که اینها راست میگویند. رابطه، رابطه صحیحی شد، وقتی که دعوت کردند مردم را که بیایید به میدان، همه آمدند، وقتی که دعوت کردند اعتصاب کنید، همه اعتصاب کردند.
من یادم است به جنوب رفته بودیم، آن روزهای آخر اعتصاب شرکت نفت، وقتی که کارکنان شرکت اعتصاب کرده بودند، من جزو هیأتی بودم که برای تأمین سوخت داخلی به جنوب رفتیم همه چیز قطع شده بود، نفت به داخل هم نمیآمد، آن چنان نفت قطع شده بود که خود رژیم شاه هم احساس خطر کرد و موافقت کرد ما که دشمنش بودیم - من تازه از زندان در آمده بودم و بعد از سه سال که از زندان در آمده بودم، خوب معلوم بود که به ما نظر اطمینان که نمیتوانستند داشته باشند - موافقت کردند که ما به عنوان نماینده امام به آنجا برویم از کارگرها بخواهیم که اجازه بدهند شیر نفت به طرف داخل کشور باز بشود؛ از طرف دولت رفته بودند و جو غیر مطمئنی به وجود آورده بودند، تحریک کرده بودند، کارگرها فکر میکردند که یک توطئهای است که میخواهند اعتصاب را بشکنند. هیأت ما که رفت - پنج نفر بودیم، من یک عضو از این هیأت بودم - آنجا که رفتیم تنها کلید شکستن این سوءظنی که بر کارگرها و کارکنان شرکت نفت حاکم شده بود، عمامه من بود، یعنی مردم به روحانی این قدر اعتماد پیدا کرده بودند که من رفتم پالایشگاه آبادان و در دفتر مرکزی شرکت نفت اهواز، با کارگرها و مهندسین اعتصاب صحبت کردم، توضیح دادم که امروز در تهران و جاهای دیگر کشاورزها و موتورهای آب و وسایل نقلیه و ترنها و اینها که همه در اختیار مردم است، احتیاج به این گازوئیل و نفت دارد، اجازه بدهید اینها بیاید و پذیرفتند و با یک انضباطی عمل کردند.
بنده هم در خوزستان معروف نبودم، آن کارگرها اصلاً من را ندیده بودند. سّر مطلب در این بود که یک اعتمادی جامعه روحانیت و روحانیون بین مردم پیدا کرده بودند که مردم این قدر حاضر بودند، حرف شنوی داشته باشند. ما میخواهیم در نیروهایمان، در رابطه بین عقیدتی - سیاسی و مسئوولان، فرماندهان، افراد درجهداران همه این حالت به وجود بیاید که این رابطه حسنه برقرار باشد که الحمدلله در این پنج سال خیلی به هدفمان نزدیک شدیم.
انشاءالله یک روزی را ببینیم که هر چه در این مملکت از قوای مختلف هست، کاملاً یکپارچه و صمیمی و در سازندگی کشور شریک باشند و خداوند شر این جنگ را هم از سر ما و منطقه کوتاه بکند و عزیزان ما از جبههها به خانههای خودشان برگردند و نیروهای مسلح ما هم طبق قانون اساسی، یک مقدار نیروهایشان صرف سازندگی کشور انقلابی خودشان بشود. من شما را به خدا میسپارم، انشاءالله که موفق و منصور باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته