سخنرانی در جمع سفیران و کارداران جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا
از اینکه محبت فرمودید و به مجلس تشریف آوردید، تشکر میکنم. شما موقتاً در ایران، مهمان ما هستید و حقش این بود که ماها به زیارت شما میآمدیم ولی مشغلهای که داریم، مانع میشود. اگر بخواهیم در همه موارد صحبت کنیم، نمیرسیم. اگر هم تبعیض قایل شویم، مصداق گله میشود، اینکه این طوری پیش آمد.
با نامهای آقایان و شخصیتهای ایشان آشنا هستم. الان فکر میکردم که الحمدلله در همه زمینهها، ما داریم کم کم شخصیتهای مناسب و نیروهای مناسب را دور هم جمع میکنیم و گروه شما نشان میدهد که در یکی از مشکلترین کارها در نمایندگیهای خارج، آن هم در کشورهای اروپایی و آمریکایی - که مرکز دشمنان ماست - خوشبختانه در کارهایتان موفق شدهاید.
این مقدار نیرو خیلی خوبست و مایه امید است، اگر شماها امکانات فکری و روحی و تجارب خود را جمع کنید انشاءالله زمینه خوبی برای سیاست خارجی ما و خط و مشی سیاست خارجی ما در وزارت خارجه به وجود خواهد آمد، خبر اینکه شما در سال دوبار اینجا حضور داشته باشید، خبر بسیار خوبی است، خبر خوشحال کنندهای است؛ اولا حضور شما در ایران هم برای ما خوب است، مدتی که اینجا هستید، کمکهایتان به کشور، غنای سیاسی میدهد و برای شماها هم نفع زیادتری دارد، به خاطر اینکه آدم وقتی که از محیط انقلاب دورتر میشود، نمیتواند انقلاب را درک کند، لمس کند، آن چنان تبلیغات خارجیها روی آدم فشار میآورد که به هر حال روی واقعیتها تردید میکند - اگر همینها که داخل هم هستند، بدون تبلیغات داخلی، فقط به تبلیغات خارجی گوش بدهند، همین حالت را دارند - بنابراین شماها خیلی لازم است که رابطه روحی خود را با مرکز انقلاب در یک برههای از زمان، تقویت کنید تا یک ثباتی بر مسایل و بر کل دنیا احساس شود که این حالت دیگر خودش مسایل دیگر را واکسینه میکند.
اما الان در این مقطع، یک مشکلی در رابطه با تبلیغات سیاست خارجیمان داریم و آن اینکه ما براساس تعلیمات اسلام، خودمان را مقید میدانیم که از منبع واقعیت و حقیقت ارتزاق کنیم و مایل نیستیم که با سر هم اندازی و صحنه پردازی مطلب درست کنیم و به خورد مردم بدهیم، از این رو برای خودمان مضّر میدانیم، یعنی از درون برای ما این شکننده است. با نیروی ایمان و اعتقاد بر درون خودمان تکیه داشته باشیم، در میدان، محکم عمل بکنیم، یک وقتی که خودمان هم صحنه سازی کردیم، با آن صحنهسازیها خواستیم حرکت کنیم، ایمان خودمان و حرکت خودمان ضعیف میشود و کارهای اساسی نمیتوانیم انجام بدهیم.
کارهای مقطعی هیجانی ممکن است انجام دهیم؛ اما اینها با روحیه ما نمیسازد و ما در این راه شکست میخوریم. لذا رویهمان این است، میخواهیم از مبدأ حقیقت به نقطه درستی برسیم. بعضیها رویهشان اصلاً این نیست. مخالفین ما، هیچ این جوری فکر نمیکنند، آنها با صحنهسازی با کارهایی که میبینید، دروغ پردازی و توطئه، برنامه درست میکنند و روی آن هم کار میکنند، نتیجه هم در آن حدی که لازم دارند، میگیرند و در این میدان ما نمیدانیم باید چکار کنیم؟ مشکل کار اینجاست. همین دو سه هفته اخیر آدم ببیند در دنیا چه میگذرد، من از داخل شروع میکنم. امروز صبح ما در جلسه مجلس شورای اسلامی یک جریانی داشتیم. خوب! شماها اینجا هستید، یک مقداری مردم را میشناسید، مردم دیگر دورند، نمیشناسند. ممکن است شماها هم خیلی به عمق قضیه وارد نباشید. یک جریانی که جریان مختومی است در نهضت آزادی به خاطر سوابق دولت موقت، به خاطر چیزهای دیگر، میآید یک حیلههایی میزند که روح ما اصلاً با آن حیلهها سازگار نیست.
آنها مثلاً در انتخابات فکر میکنند، رأی کافی ندارند. حالا اگر وارد انتخابات بشوند به طور عادی شکست میخورند. میآیند یک حیلهای میزنند که با این حیله همه چیز را خراب بکنند. مدتی پیش آقای بازرگان این جوری گفتند که مثلاً یک جوری در حرفهایشان صحبت میکردند که آزادی نیست. حالا در تریبون مجلس، بحث مستقیم میکنند؛ اگر آزادی نباشد که نمیگذارند مخالفین مستقیماً از طریق آنچه که به رادیو وصل است با مردم حرف بزنند.
رادیوی مستقیم، سخنرانی مستقیم در دنیا اگر باشد در اختیار تعدادی بسیار کم از افراد مطمئن یک سیستم است، این طور نیست که هر کسی را آنجا ببرند و هر چه میخواست بگوید، حمایت هم بکنیم. بنده هم آن بالا نشستم، اگر نمایندهای هم اعتراض بکند به او بگویم که جای بحث ندارید. بعد حالا همین انتخابات که مثلاً شش ماه، چهار ماه دیگر که باید تبلیغات شروع شود، چیزی اعلام میکنند به نام "سمینار تأمین آزادی انتخابات"، سمینار یک مفهومی دارد، سمینار یک عدهای را دعوت میکنند، میآیند، مینشینند و بحث میکنند. بحث عمومی است. حالا ملت را دعوت کنی، اعلامیه پخش کنی، بیایید سمینار بدهیم، سمینار نیست، سمینار ماهیتش این نیست؛ بعد چند نفر جمع شوند توی میدان، بگویند این سمینار است و من سخنرانی میکنم، این سمینار نیست که اسمش را میگذارند سمینار. اسم میتینگ را میگذارند سمینار! بعد قبل از اینکه از وزارت کشور هم اجازه بگیرند؛ اینها همه حساب شده است، یعنی آدم این جوری در میافتد آن هم با یک حکومت، یک نظام که در حال جنگ است و دارد بهترین بچههایش را شهید میدهد. تأمین آزادی یعنی یک جا آزادی نیست و اینها میخواهند آزادی آن را تأمین کنند، خود این کار مفهوم مخالف دارد. خوب! وزارت کشور اجازه نمیدهد. آنها آن طرف قضیه را میگیرند. اگر اجازه بدهید، میگویند ما در مقابل عمل انجام شده قرار داریم و صحبت میکنند که به ما روزنامه بدهید، به ما چه بدهید، به ما چه بدهید، پخش رادیو بدهید، پخش تلویزیون بدهید، میزگرد بدهید، اگر قبول کردید، آن طور میشود و اگر قبول نکردید فوراً همان کاری را که کردند میکنند. یک تابلویی را کشیدند بالا، به خاطر اینکه مخالفت کرد این شخص، قانون را لغو میکنیم، وزارت کشور مخالفت کرد، باید دو طرف قضیه را حساب کنند.
خیلی خوب! مردم ما را هم میشناسید. ما از اول تا به حال با همین مردم کار کردیم. مردم بودند که انقلاب کردند. حکومت را تأیید کردند. مجلس را تأیید کردند. جنگ را اداره کردند؛ مردمی هستند که حضورشان مسائل را حل میکند. ما به حضورشان در صحنه نیاز داریم. مردم وقتی میبینند، کاری به این زشتی انجام میشود، ده بیست نفر ریختند و نگذاشتند. رفتند درگیری پیش آمد، و درگیری مردم معلوم هست بعدش چه میشود. اینها این را یک حربه جدید کردند. آمدند در نطق پیش از دستور. قانونی است، من هم از آن حمایت میکنم. در برابر نمایندگان، آقا صحبت کرد. آن ده دقیقه صحبتشان من کاملاً مجلس را آرام نگه داشتم که صحبت کند. بعضیها خواستند اعتراض کنند، من گفتم سکوت کنید تا حرفش را بزند، ده دقیقه تمام شد، یک حیله جدید، من هی اخطار میکنم، وقت تمام شده، چراغ را روشن میکنم، اینها معمولاً این کار را میکنند، آن قدر به حرف زدن ادامه میدهند، تا من صدای تریبون را قطع کنم. بعد بگویند نمیگذارند حرف بزنیم. حالا ده دقیقه را حرف زده، یکی دو دقیقه هم اضافی معمولاً میشود. این را هم قبول میکنیم. بعد این طوری برخورد میکنند.
اینجا دیگر نمایندهها حوصلهشان سررفت. من ده دقیقه اینها را حبس کرده بودم، هر حرفی آنها خواستند زدند، هنوز هم دروغ میگفتند. مثلاً گفت سیصد نفر مسلح آمدند آنجا [دفتر نهضت آزادی] را به هم ریختند. افراد مسلح رفتند، اینها را نجات دادند. اول گفت در پیش خطبه نماز جمعه، مردم را تحریک کردند. مردم اگر بودند که دیگر مسلح نبودند، مردم رفتند، مسلحین آمدند و اینها را نجات دادند، اسکورتشان کردند به خانههایشان بروند، گفتند مسلحین آمدند آنجا را بهم زدند که حال، اینها را تحمل کردیم.
بعد خوب! یکی از نمایندهها آمد، وقتی دید من هی اخطار میکنم و او قبول نمیکند، که او را پایین بیاورد، عمداً درگیر شد. یعنی پشت همان تریبون درگیر شد و از آن عقب هی داد میزد، چرا میزنید که صدا منعکس شود و مردم به طور مستقیم ببینید که این طور اذیت میکنند.
این یک چیزهایی هست که ما در داخل مجلس خودمان با آن مواجهیم. در خارج وضع را شماها دارید میبینید که دشمنان ما چه جوری هستند. من نمیخواهم بگویم، حالا آمریکایی هستند. به آن معنا نیستند، بلکه بعید هست که باشند. اما شیوه کار، نوع کارگردانیها به هم میخورند. در خارج حوادث را آنجا داغ میکنند. به یک کشور کوچکی میروند و این جوری ظالمانه تصرف میکنند. هیچ کشوری اعتراض نمیکند. چند کشور اسمشان هست، اسم آنها را هم میآورند، اسم آمریکا را هم میآورند. ولی کشور ابرقدرت عظیم با یک جزیره کوچکی این جور برخورد میکند و کار را به آنجا میرسانند که بیمارستان را بمباران میکند، پنجاه نفر را این جوری نابود میکند، اصلاً در دنیا این قدر سروصدا بلند نمیکنند.
خوب! مگر آن بیمارستان با مرکز آمریکاییها در بیروت، انسانهایشان چه فرقی میکند؟ شما یک به عنوان یک دولت، نه آنها با شما جنگ داشتند نه اعلان جنگ بوده، نه مسألهای بوده است. خوب! در داخل خودشان خبری بوده، یک دفعه میروید بمب میاندازید، آنها را نابود میکنید، منفجر میکنید، اینجا زشت نیست، سربازان تفنگدار شما میآیند آنجا یک ملتی عصبانی میشوند، یک عکسالعملی انجام میدهند، این میشود کار تبلیغاتی که مدتها از آن نان میخورند و در سایه همین کار، چقدر مسایل دیگر را حل میکنند.
اینجا یک ملتی عصبانی است، ناراحت است، کاری میکند اما آنها آنجا بزرگش میکنند و در کنارش شروع میکنند به استفاده کردن، افکار عمومی را تهییج میکنند. بعد حالا بعد از این تهییج میروند آنجا و آن جنایت بزرگ را انجام میدهند، کشوری را اشغال میکنند، زنها را میکشند، بیمارستان را آنجوری میزنند، باز هم طرفدار حقوق بشرند، همان موقع هم آنجا دم از حقوق بشر میزنند و حامی حقوق بشرند.
آنجا لبنان آن جوری شده، یک کارهایی که درست میکنند. در نیکاراگوئه واقعاً یک انقلاب مردمی بوده، از میان مردمش بوده مثل کشور ما که مردمی هستند، چه بساطی را سر یک کشور آزاد شدهای میآورند و این همه هیاهو در دنیا ندارد. اینها خوب ممکن است منطقشان این باشد که ما در کنار کشورمان، نمیتوانیم یک کشور مثلاً کمونیستی را تحمل کنیم. البته این حرف قابل قبول نیست کشوری اگر یک شکلی شد، شما نمیتوانید کاری بکنید. چطور ماها همه اسرائیل را اینجا تحمل میکنیم و شما نمیتوانید آنجا تحمل کنید. این کشورهای عربی، این کشورهای مسلمان، این کشورهای جهان سوم مظلوم حضور اسرائیل را به عنوان یک اهرم نظامی، اهرم خطرناک اقتصادی، اهرم خطرناک اطلاعاتی در کنارشان تحمل کنند و همیشه در دلهره به سر ببرند، شما نمیتوانید در کنارتان یک جزیره کوچکی را مخالف خودتان تحمل کنید و اگر این طور چیزها بداست برای همه باید بد باشد و اگر خوب هست برای همه باید خوب باشد و این حالتی که دنیا به خود گرفته، آن طور عمل کنیم، ماها که نمیتوانیم این کار را بکنیم.
ماها که نمیتوانیم ملت دیگری را قربانی کنیم، به خاطر اینکه خودمان به دیگری میخواهیم برسیم. یک جا را بکوبیم برای اینکه یک جای دیگر را میخواهیم بگیریم، این کارها از ما ساخته نیست. مشکل ما این است که با چنین مردمی طرف هستیم. با چنین سیاستهایی طرفیم، با چنین شیطنتهایی طرفیم، ابزار کار را هم نداریم، ابزار کار همین خبرگزاریهاست. همین روزنامهها هستند، مجامع عمومی هستند، تریبونهای عمومی هستند خبرسازان هستند. تمام اینها را اداره میکنند.
ما آمدیم در این دنیای وانفسا یک انقلابی کردیم؛ انقلابمان هم در مقطع حساس دنیاست. در شرایطی هستیم که شرق و غرب سعی میکنند ما را خفه کنند. ما با ایمانمان با حقیقتی که در درون خودمان سراغ داریم و با اتکایی که به خداوند داریم، راه خودمان را میرویم، خیلی کارها باید بکنیم، شما آقایان که آنجا هستید باید از هر فرصتی استفاده کنید، ما نه آن ابزار را داریم و نه چیزهای دیگر را. لااقل آن حقیقت خودمان را، آن واقعیت خودمان را در هر حدی که مقدور باشد به گوش مردم برسانیم. یا مثلاً آدم حسابی پیدا کنید که حرف شما را آنجا بزند.
بالاخره حقیقت جای خودش را باز میکند و واقعاً هم ما قدرتمندیم، چون همین ماییم که در دنیا انقلاب کردیم شاید اولین کشور ثروتمندی هست که به شیوه ما انقلاب کرد. قدرت بزرگی هم داریم، همین خلیج فارس و تنگه هرمز دست ماست. قدرتی هم که ما برای بستنش داریم، نیروی انسانی که ما داریم، این اهرم اگر در دست یک کشور ماجراجویی بود که حساب چیزهای دیگر را نمیکرد، راحت میتوانست باج بگیرد اینجا در این گلوگاه، ما اهل باج گرفتن نیستیم ما کار خودمان را داریم میکنیم. اینکه میبینید آمریکا به نیکاراگوئه آن طوری حمله میکند برای این نیست و آنجا را دوست دارد یا از انقلاب ما خشمگین نیست، برای اینکه میترسد. اینجا یک جائی است که واقعاً اگر آمریکا بیاید با تلاقی است که دیگر بیرون آمدن از آن در کار نیست. اینجا این طور نیست که خیال کند مثل آنجاها باشد، برای اینجا راه ندارد، اگر راه داشت آن آزمایشی که در طبس کرد، انجام میداد. این نشان میدهد که آمریکا هیچ ملاحظهای ندارد. یعنی او با همه امکانات ممکن است یک عملیات نظامی در کشور ما بکند، البته آن ما نبودیم، خداوند بود که او را زمینگیر کرد. شاید هم اگر جلوتر میآمد، بدتر میشد و حالتی برایش پیش میآمد که یک عده دیگر گروگان میدادند؛ چون با آن شکل نفر بردن از ایران کار آسانی نبود. اگر آن قدرت را داشت که بیاید علیه ما کاری بکند، وارد عمل میشد. آن کارهایی را که میتواند بکند تا حالا کرده بود و هیچ دریغ نکرده بود. کویت و عربستان را وادار کرده که به عراق کمک بکنند، حتی در مورد افغانستان کوتاه بیاید، بیچاره مردم افغانستان که باید مسابقه کسب قدرت بیشتر، سلطه بیشتر، تجاوز بیشتر را که در این دنیا وجود دارد، ببینند.
به هر حال این دنیای ماست، دنیایی هست که ما در آن زندگی میکنیم. شما هم خیلی از این چیزها را آنجا میبینید. ما حتی از حربههای حق خودمان هم کمتر استفاده میکنیم. کشورهایی هستند که سه چهار میلیارد معامله اقتصادی با ما دارند و این معامله برای آنها حیاتیتر است تا ما؛ واقعاً حیاتیتر است. ما حتی از این اهرمهای اقتصادی هنوز هم استفاده درستی نکردهایم، برای افکار سیاسیمان. وقتی که اگر چیزی از یک کشوری ما نخریم بیکاری دارد، تورم دارد، مشکلات شغل جدید دارد، مسائل دیگر هم دارد، برایشان مهم است، ما در کنارش میتوانیم یک کار دیگر هم انجام دهیم که این کار شما آقایان هست.
این کارها را در خیلی جاها ما میتوانیم بکنیم، اینها هیچ دنبال انصاف نیستند، دنبال حق نیستند، ما خودمان باید کلاه خودمان را محکم نگهداریم. خوشبختانه جبهه رفتید و دیدید بچههای شما چه جور دارند در چه جاهایی از اسلام دفاع میکنند و من میدانم، کارشماها هم مشکل است. در آن دنیایی که تناسبی با روح شما و ایدههای شما ندارد، اما به اندازه کار اینها مشکل نیست، اینها کارشان خیلی مشکلتر است و شما باید خیلی تلاش کنید. باید واقعاً جهاد کنید، شب و روز خودتان را صرف انقلاب کنید، یک دورهای ما باید خیلی کار کنیم. انشاءالله میرسیم به نقطهای که دنیا باور کند که ما حق خودمان را میگیریم و حق دیگری را هم نمیخواهیم بگیریم. با آن باور شدن حق، کارها یک مقداری آسانتر میشود، ما هم در این مسائل ورزیدهتر میشویم.
به هر حال تا این مقدار که شما کار کردید، جای خوشبختی است. وزارت خارجه ما الان جزو وزارتخانههای فعال است و از وزارتخانههایی بوده که از همه کمتر نیرو داشته به خاطر اینکه کادری که در گذشته تهیه کرده بودند اصلاً به درد ما نمیخورد غیر از تعدادی که هستند و خدمت میکنند، یک سری باید عوض میشدند؛ به هر حال تا حدود زیادی این کار بزرگ خوب انجام شده، انشاءالله که در آینده هم با همین روند یا بهتر پیش برویم و شماها باید مایه سرافرازی و افتخار جمهوری اسلامی ایران باشید و زبان گویای این نیروهای حزباللهی باشید که آنجا دارند فداکاری میکنند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته