سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع سفیران و کارداران جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا پیرامون اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ماجرای اعضای نهضت‏آزادی در مجلس

سخنرانی آقای هاشمی در جمع سفیران و کارداران جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا پیرامون اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ماجرای اعضای نهضت‏آزادی در مجلس

  • سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۶۲

سخنرانی در جمع سفیران و کارداران جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا

 از اینکه محبت فرمودید و به مجلس تشریف آوردید، تشکر می‏کنم. شما موقتاً در ایران، مهمان ما هستید و حقش این بود که ماها به زیارت شما می‏آمدیم ولی مشغله‏ای که داریم، مانع می‏شود. اگر بخواهیم در همه موارد صحبت کنیم، نمی‏رسیم. اگر هم تبعیض قایل شویم، مصداق گله می‏شود، اینکه این طوری پیش آمد.

 با نامهای آقایان و شخصیتهای ایشان آشنا هستم. الان فکر می‏کردم که الحمدلله در همه زمینه‏ها، ما داریم کم کم شخصیتهای مناسب و نیروهای مناسب را دور هم جمع می‏کنیم و گروه شما نشان می‏دهد که در یکی از مشکلترین کارها در نمایندگیهای خارج، آن هم در کشورهای اروپایی و آمریکایی - که مرکز دشمنان ماست - خوشبختانه در کارهایتان موفق شده‏اید.

 این مقدار نیرو خیلی خوبست و مایه امید است، اگر شماها امکانات فکری و روحی و تجارب خود را جمع کنید ان‏شاءالله زمینه خوبی برای سیاست خارجی ما و خط و مشی سیاست خارجی ما در وزارت خارجه به وجود خواهد آمد، خبر اینکه شما در سال دوبار اینجا حضور داشته باشید، خبر بسیار خوبی است، خبر خوشحال کننده‏ای است؛ اولا حضور شما در ایران هم برای ما خوب است، مدتی که اینجا هستید، کمکهایتان به کشور، غنای سیاسی می‏دهد و برای شماها هم نفع زیادتری دارد، به خاطر اینکه آدم وقتی که از محیط انقلاب دورتر می‏شود، نمی‏تواند انقلاب را درک کند، لمس کند، آن چنان تبلیغات خارجی‏ها روی آدم فشار می‏آورد که به هر حال روی واقعیت‏ها تردید می‏کند - اگر همین‏ها که داخل هم هستند، بدون تبلیغات داخلی، فقط به تبلیغات خارجی گوش بدهند، همین حالت را دارند - بنابراین شماها خیلی لازم است که رابطه روحی خود را با مرکز انقلاب در یک برهه‏ای از زمان، تقویت کنید تا یک ثباتی بر مسایل و بر کل دنیا احساس شود که این حالت دیگر خودش مسایل دیگر را واکسینه می‏کند.

 اما الان در این مقطع، یک مشکلی در رابطه با تبلیغات سیاست خارجی‏مان داریم و آن اینکه ما براساس تعلیمات اسلام، خودمان را مقید می‏دانیم که از منبع واقعیت و حقیقت ارتزاق کنیم و مایل نیستیم که با سر هم اندازی و صحنه پردازی مطلب درست کنیم و به خورد مردم بدهیم، از این رو برای خودمان مضّر می‏دانیم، یعنی از درون برای ما این شکننده است. با نیروی ایمان و اعتقاد بر درون خودمان تکیه داشته باشیم، در میدان، محکم عمل بکنیم، یک وقتی که خودمان هم صحنه سازی کردیم، با آن صحنه‏سازیها خواستیم حرکت کنیم، ایمان خودمان و حرکت خودمان ضعیف می‏شود و کارهای اساسی نمی‏توانیم انجام بدهیم.

 کارهای مقطعی هیجانی ممکن است انجام دهیم؛ اما اینها با روحیه ما نمی‏سازد و ما در این راه شکست می‏خوریم. لذا رویه‏مان این است، می‏خواهیم از مبدأ حقیقت به نقطه درستی برسیم. بعضی‏ها رویه‏شان اصلاً این نیست. مخالفین ما، هیچ این جوری فکر نمی‏کنند، آنها با صحنه‏سازی با کارهایی که می‏بینید، دروغ پردازی و توطئه، برنامه درست می‏کنند و روی آن هم کار می‏کنند، نتیجه هم در آن حدی که لازم دارند، می‏گیرند و در این میدان ما نمی‏دانیم باید چکار کنیم؟ مشکل کار اینجاست. همین دو سه هفته اخیر آدم ببیند در دنیا چه می‏گذرد، من از داخل شروع می‏کنم. امروز صبح ما در جلسه مجلس شورای اسلامی یک جریانی داشتیم. خوب! شماها اینجا هستید، یک مقداری مردم را می‏شناسید، مردم دیگر دورند، نمی‏شناسند. ممکن است شماها هم خیلی به عمق قضیه وارد نباشید. یک جریانی که جریان مختومی است در نهضت آزادی به خاطر سوابق دولت موقت، به خاطر چیزهای دیگر، می‏آید یک حیله‏هایی می‏زند که روح ما اصلاً با آن حیله‏ها سازگار نیست.

آنها مثلاً در انتخابات فکر می‏کنند، رأی کافی ندارند. حالا اگر وارد انتخابات بشوند به طور عادی شکست می‏خورند. می‏آیند یک حیله‏ای می‏زنند که با این حیله همه چیز را خراب بکنند. مدتی پیش آقای بازرگان این جوری گفتند که مثلاً یک جوری در حرفهایشان صحبت می‏کردند که آزادی نیست. حالا در تریبون مجلس، بحث مستقیم می‏کنند؛ اگر آزادی نباشد که نمی‏گذارند مخالفین مستقیماً از طریق آنچه که به رادیو وصل است با مردم حرف بزنند.

 رادیوی مستقیم، سخنرانی مستقیم در دنیا اگر باشد در اختیار تعدادی بسیار کم از افراد مطمئن یک سیستم است، این طور نیست که هر کسی را آنجا ببرند و هر چه می‏خواست بگوید، حمایت هم بکنیم. بنده هم آن بالا نشستم، اگر نماینده‏ای هم اعتراض بکند به او بگویم که جای بحث ندارید. بعد حالا همین انتخابات که مثلاً شش ماه، چهار ماه دیگر که باید تبلیغات شروع شود، چیزی اعلام می‏کنند به نام "سمینار تأمین آزادی انتخابات"، سمینار یک مفهومی دارد، سمینار یک عده‏ای را دعوت می‏کنند، می‏آیند، می‏نشینند و بحث می‏کنند. بحث عمومی است. حالا ملت را دعوت کنی، اعلامیه پخش کنی، بیایید سمینار بدهیم، سمینار نیست، سمینار ماهیتش این نیست؛ بعد چند نفر جمع شوند توی میدان، بگویند این سمینار است و من سخنرانی می‏کنم، این سمینار نیست که اسمش را می‏گذارند سمینار. اسم میتینگ را می‏گذارند سمینار! بعد قبل از اینکه از وزارت کشور هم اجازه بگیرند؛ اینها همه حساب شده است، یعنی آدم این جوری در می‏افتد آن هم با یک حکومت، یک نظام که در حال جنگ است و دارد بهترین بچه‏هایش را شهید می‏دهد. تأمین آزادی یعنی یک جا آزادی نیست و اینها می‏خواهند آزادی آن را تأمین کنند، خود این کار مفهوم مخالف دارد. خوب! وزارت کشور اجازه نمی‏دهد. آنها آن طرف قضیه را می‏گیرند. اگر اجازه بدهید، می‏گویند ما در مقابل عمل انجام شده قرار داریم و صحبت می‏کنند که به ما روزنامه بدهید، به ما چه بدهید، به ما چه بدهید، پخش رادیو بدهید، پخش تلویزیون بدهید، میزگرد بدهید، اگر قبول کردید، آن طور می‏شود و اگر قبول نکردید فوراً همان کاری را که کردند می‏کنند. یک تابلویی را کشیدند بالا، به خاطر اینکه مخالفت کرد این شخص، قانون را لغو می‏کنیم، وزارت کشور مخالفت کرد، باید دو طرف قضیه را حساب کنند.

 خیلی خوب! مردم ما را هم می‏شناسید. ما از اول تا به حال با همین مردم کار کردیم. مردم بودند که انقلاب کردند. حکومت را تأیید کردند. مجلس را تأیید کردند. جنگ را اداره کردند؛ مردمی هستند که حضورشان مسائل را حل می‏کند. ما به حضورشان در صحنه نیاز داریم. مردم وقتی می‏بینند، کاری به این زشتی انجام می‏شود، ده بیست نفر ریختند و نگذاشتند. رفتند درگیری پیش آمد، و درگیری مردم معلوم هست بعدش چه می‏شود. اینها این را یک حربه جدید کردند. آمدند در نطق پیش از دستور. قانونی است، من هم از آن حمایت می‏کنم. در برابر نمایندگان، آقا صحبت کرد. آن ده دقیقه صحبتشان من کاملاً مجلس را آرام نگه داشتم که صحبت کند. بعضی‏ها خواستند اعتراض کنند، من گفتم سکوت کنید تا حرفش را بزند، ده دقیقه تمام شد، یک حیله جدید، من هی اخطار می‏کنم، وقت تمام شده، چراغ را روشن می‏کنم، اینها معمولاً این کار را می‏کنند، آن قدر به حرف زدن ادامه می‏دهند، تا من صدای تریبون را قطع کنم. بعد بگویند نمی‏گذارند حرف بزنیم. حالا ده دقیقه را حرف زده، یکی دو دقیقه هم اضافی معمولاً می‏شود. این را هم قبول می‏کنیم. بعد این طوری برخورد می‏کنند.

 اینجا دیگر نماینده‏ها حوصله‏شان سررفت. من ده دقیقه اینها را حبس کرده بودم، هر حرفی آنها خواستند زدند، هنوز هم دروغ می‏گفتند. مثلاً گفت سیصد نفر مسلح آمدند آنجا [دفتر نهضت آزادی] را به هم ریختند. افراد مسلح رفتند، اینها را نجات دادند. اول گفت در پیش خطبه نماز جمعه، مردم را تحریک کردند. مردم اگر بودند که دیگر مسلح نبودند، مردم رفتند، مسلحین آمدند و اینها را نجات دادند، اسکورتشان کردند به خانه‏هایشان بروند، گفتند مسلحین آمدند آنجا را بهم زدند که حال، اینها را تحمل کردیم.

 بعد خوب! یکی از نماینده‏ها آمد، وقتی دید من هی اخطار می‏کنم و او قبول نمی‏کند، که او را پایین بیاورد، عمداً درگیر شد. یعنی پشت همان تریبون درگیر شد و از آن عقب هی داد می‏زد، چرا می‏زنید که صدا منعکس شود و مردم به طور مستقیم ببینید که این طور اذیت می‏کنند.

 این یک چیزهایی هست که ما در داخل مجلس خودمان با آن مواجهیم. در خارج وضع را شماها دارید می‏بینید که دشمنان ما چه جوری هستند. من نمی‏خواهم بگویم، حالا آمریکایی هستند. به آن معنا نیستند، بلکه بعید هست که باشند. اما شیوه کار، نوع کارگردانی‏ها به هم می‏خورند. در خارج حوادث را آنجا داغ می‏کنند. به یک کشور کوچکی می‏روند و این جوری ظالمانه تصرف می‏کنند. هیچ کشوری اعتراض نمی‏کند. چند کشور اسمشان هست، اسم آنها را هم می‏آورند، اسم آمریکا را هم می‏آورند. ولی کشور ابرقدرت عظیم با یک جزیره کوچکی این جور برخورد می‏کند و کار را به آنجا می‏رسانند که بیمارستان را بمباران می‏کند، پنجاه نفر را این جوری نابود می‏کند، اصلاً در دنیا این قدر سروصدا بلند نمی‏کنند.

 خوب! مگر آن بیمارستان با مرکز آمریکاییها در بیروت، انسانهایشان چه فرقی می‏کند؟ شما یک به عنوان یک دولت، نه آنها با شما جنگ داشتند نه اعلان جنگ بوده، نه مسأله‏ای بوده است. خوب! در داخل خودشان خبری بوده، یک دفعه می‏روید بمب می‏اندازید، آنها را نابود می‏کنید، منفجر می‏کنید، اینجا زشت نیست، سربازان تفنگدار شما می‏آیند آنجا یک ملتی عصبانی می‏شوند، یک عکس‏العملی انجام می‏دهند، این می‏شود کار تبلیغاتی که مدتها از آن نان می‏خورند و در سایه همین کار، چقدر مسایل دیگر را حل می‏کنند.

 اینجا یک ملتی عصبانی است، ناراحت است، کاری می‏کند اما آنها آنجا بزرگش می‏کنند و در کنارش شروع می‏کنند به استفاده کردن، افکار عمومی را تهییج می‏کنند. بعد حالا بعد از این تهییج می‏روند آنجا و آن جنایت بزرگ را انجام می‏دهند، کشوری را اشغال می‏کنند، زنها را می‏کشند، بیمارستان را آن‏جوری می‏زنند، باز هم طرفدار حقوق بشرند، همان موقع هم آنجا دم از حقوق بشر می‏زنند و حامی حقوق بشرند.

 آنجا لبنان آن جوری شده، یک کارهایی که درست می‏کنند. در نیکاراگوئه واقعاً یک انقلاب مردمی بوده، از میان مردمش بوده مثل کشور ما که مردمی هستند، چه بساطی را سر یک کشور آزاد شده‏ای می‏آورند و این همه هیاهو در دنیا ندارد. اینها خوب ممکن است منطقشان این باشد که ما در کنار کشورمان، نمی‏توانیم یک کشور مثلاً کمونیستی را تحمل کنیم. البته این حرف قابل قبول نیست کشوری اگر یک شکلی شد، شما نمی‏توانید کاری بکنید. چطور ماها همه اسرائیل را اینجا تحمل می‏کنیم و شما نمی‏توانید آنجا تحمل کنید. این کشورهای عربی، این کشورهای مسلمان، این کشورهای جهان سوم مظلوم حضور اسرائیل را به عنوان یک اهرم نظامی، اهرم خطرناک اقتصادی، اهرم خطرناک اطلاعاتی در کنارشان تحمل کنند و همیشه در دلهره به سر ببرند، شما نمی‏توانید در کنارتان یک جزیره کوچکی را مخالف خودتان تحمل کنید و اگر این طور چیزها بداست برای همه باید بد باشد و اگر خوب هست برای همه باید خوب باشد و این حالتی که دنیا به خود گرفته، آن طور عمل کنیم، ماها که نمی‏توانیم این کار را بکنیم.

 ماها که نمی‏توانیم ملت دیگری را قربانی کنیم، به خاطر اینکه خودمان به دیگری می‏خواهیم برسیم. یک جا را بکوبیم برای اینکه یک جای دیگر را می‏خواهیم بگیریم، این کارها از ما ساخته نیست. مشکل ما این است که با چنین مردمی طرف هستیم. با چنین سیاستهایی طرفیم، با چنین شیطنت‏هایی طرفیم، ابزار کار را هم نداریم، ابزار کار همین خبرگزاریهاست. همین روزنامه‏ها هستند، مجامع عمومی هستند، تریبونهای عمومی هستند خبرسازان هستند. تمام اینها را اداره می‏کنند.

 ما آمدیم در این دنیای وانفسا یک انقلابی کردیم؛ انقلابمان هم در مقطع حساس دنیاست. در شرایطی هستیم که شرق و غرب سعی می‏کنند ما را خفه کنند. ما با ایمانمان با حقیقتی که در درون خودمان سراغ داریم و با اتکایی که به خداوند داریم، راه خودمان را می‏رویم، خیلی کارها باید بکنیم، شما آقایان که آنجا هستید باید از هر فرصتی استفاده کنید، ما نه آن ابزار را داریم و نه چیزهای دیگر را. لااقل آن حقیقت خودمان را، آن واقعیت خودمان را در هر حدی که مقدور باشد به گوش مردم برسانیم. یا مثلاً آدم حسابی پیدا کنید که حرف شما را آنجا بزند.

 بالاخره حقیقت جای خودش را باز می‏کند و واقعاً هم ما قدرتمندیم، چون همین ماییم که در دنیا انقلاب کردیم شاید اولین کشور ثروتمندی هست که به شیوه ما انقلاب کرد. قدرت بزرگی هم داریم، همین خلیج فارس و تنگه هرمز دست ماست. قدرتی هم که ما برای بستنش داریم، نیروی انسانی که ما داریم، این اهرم اگر در دست یک کشور ماجراجویی بود که حساب چیزهای دیگر را نمی‏کرد، راحت می‏توانست باج بگیرد اینجا در این گلوگاه، ما اهل باج گرفتن نیستیم ما کار خودمان را داریم می‏کنیم. اینکه می‏بینید آمریکا به نیکاراگوئه آن طوری حمله می‏کند برای این نیست و آنجا را دوست دارد یا از انقلاب ما خشمگین نیست، برای اینکه می‏ترسد. اینجا یک جائی است که واقعاً اگر آمریکا بیاید با تلاقی است که دیگر بیرون آمدن از آن در کار نیست. اینجا این طور نیست که خیال کند مثل آنجاها باشد، برای اینجا راه ندارد، اگر راه داشت آن آزمایشی که در طبس کرد، انجام می‏داد. این نشان می‏دهد که آمریکا هیچ ملاحظه‏ای ندارد. یعنی او با همه امکانات ممکن است یک عملیات نظامی در کشور ما بکند، البته آن ما نبودیم، خداوند بود که او را زمین‏گیر کرد. شاید هم اگر جلوتر می‏آمد، بدتر می‏شد و حالتی برایش پیش می‏آمد که یک عده دیگر گروگان می‏دادند؛ چون با آن شکل نفر بردن از ایران کار آسانی نبود. اگر آن قدرت را داشت که بیاید علیه ما کاری بکند، وارد عمل می‏شد. آن کارهایی را که می‏تواند بکند تا حالا کرده بود و هیچ دریغ نکرده بود. کویت و عربستان را وادار کرده که به عراق کمک بکنند، حتی در مورد افغانستان کوتاه بیاید، بیچاره مردم افغانستان که باید مسابقه کسب قدرت بیشتر، سلطه بیشتر، تجاوز بیشتر را که در این دنیا وجود دارد، ببینند.

 به هر حال این دنیای ماست، دنیایی هست که ما در آن زندگی می‏کنیم. شما هم خیلی از این چیزها را آنجا می‏بینید. ما حتی از حربه‏های حق خودمان هم کمتر استفاده می‏کنیم. کشورهایی هستند که سه چهار میلیارد معامله اقتصادی با ما دارند و این معامله برای آنها حیاتی‏تر است تا ما؛ واقعاً حیاتی‏تر است. ما حتی از این اهرمهای اقتصادی هنوز هم استفاده درستی نکرده‏ایم، برای افکار سیاسی‏مان. وقتی که اگر چیزی از یک کشوری ما نخریم بیکاری دارد، تورم دارد، مشکلات شغل جدید دارد، مسائل دیگر هم دارد، برایشان مهم است، ما در کنارش می‏توانیم یک کار دیگر هم انجام دهیم که این کار شما آقایان هست.

 این کارها را در خیلی جاها ما می‏توانیم بکنیم، اینها هیچ دنبال انصاف نیستند، دنبال حق نیستند، ما خودمان باید کلاه خودمان را محکم نگهداریم. خوشبختانه جبهه رفتید و دیدید بچه‏های شما چه جور دارند در چه جاهایی از اسلام دفاع می‏کنند و من می‏دانم، کارشماها هم مشکل است. در آن دنیایی که تناسبی با روح شما و ایده‏های شما ندارد، اما به اندازه کار اینها مشکل نیست، اینها کارشان خیلی مشکل‏تر است و شما باید خیلی تلاش کنید. باید واقعاً جهاد کنید، شب و روز خودتان را صرف انقلاب کنید، یک دوره‏ای ما باید خیلی کار کنیم. ان‏شاءالله می‏رسیم به نقطه‏ای که دنیا باور کند که ما حق خودمان را می‏گیریم و حق دیگری را هم نمی‏خواهیم بگیریم. با آن باور شدن حق، کارها یک مقداری آسانتر می‏شود، ما هم در این مسائل ورزیده‏تر می‏شویم.

 به هر حال تا این مقدار که شما کار کردید، جای خوشبختی است. وزارت خارجه ما الان جزو وزارتخانه‏های فعال است و از وزارتخانه‏هایی بوده که از همه کمتر نیرو داشته به خاطر اینکه کادری که در گذشته تهیه کرده بودند اصلاً به درد ما نمی‏خورد غیر از تعدادی که هستند و خدمت می‏کنند، یک سری باید عوض می‏شدند؛ به هر حال تا حدود زیادی این کار بزرگ خوب انجام شده، ان‏شاءالله که در آینده هم با همین روند یا بهتر پیش برویم و شماها باید مایه سرافرازی و افتخار جمهوری اسلامی ایران باشید و زبان گویای این نیروهای حزب‏اللهی باشید که آنجا دارند فداکاری می‏کنند.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته