سخنرانی آقای هاشمی در جمع سرپرستان کمیته های انقلاب اسلامی پیرامون تاریخچه و خدمات کمیتههای انقلاب اسلامی
سخنرانی در جمع سرپرستان کمیتههای انقلاب اسلامی
از زیارت برادران بسیار محترم مسئوولان کمیتههای انقلاب که امنیت کشورمان را تا حدود زیادی مرهون زحمات آنها هستیم، بسیار خوشحالم و تشکر میکنم که محبت فرمودید و به مجلس شورای اسلامی تشریف آوردید.
کمیتهها روزی شروع به کار کردند که ما غیر از کمیته و شورای انقلاب هیچ ارگان و نهادی - که از انقلاب جوشیده باشد - نداشتیم، پایه کمیتهها حتی قبل از تشکیل هیأت دولت، یعنی در همان گیراگیر درگیریهای 22 بهمن با اسلحههای مصادرهای آن موقع ریخته شد.
در شرایط خلاء امکانات تأمین امنیت، کسانی که این ضرورت را فهمیدند و درک کردند بدون این که کسی به آنها دستور بدهد یا از آنها بخواهد و بدون این که یک نسخه مشابهی از جای دیگری گرفته باشند، از انقلاب دیگری گرفته باشند، فقط با روحیه درک نیاز، خود مردم به طور طبیعی به این نام و این کار متوسل شدند. کسانی هم مسئوولیت را پذیرفتند که از لحاظ اعتماد مردم و از لحاظ قابلیت اعتماد در سطح بالایی بودند؛ یعنی روحانیون در سطح کشور و در رأس کمیتهها.
آن روز اگر بنا بود کسی به فکر تقسیم پستها و مناصب باشد و بخواهد به این انگیزه دنبال یک جایی برود، هیچ به ذهن آدم نمیرسید که یک روحانی، شخصیتی که سخت مورد اعتماد و پذیرش مردم بوده و نقش وسیعی در به ثمر رساندن انقلاب داشته، بیاید آن مسئوولیتی را بگیرد که مال کلانتریهای زمان گذشته بود. ما این را در هیأت دولت، در دولت موقت و شورای انقلاب مکرر میگفتیم که از خلوص و از صداقت روحانیون همین بس که مشکلترین کار را و حرفدارترین کار را به عهده گرفتند. خلاءهای زیادی در کشور بود؛ هیأت دولت گذشته رفته بود، مدیر کلها رفته بودند، رؤسای گذشته همه رفته بودند، مراکز اقتصادی جور دیگری شده بود، مراکز مختلف از دست رفته بود؛ فرهنگی، دانشگاهها، همه اینها، یک عده از روحانی مخلص که اینجا را اولین نیاز دیدند رفتند و این مسئوولیت را به عهده گرفتند و در مساجد اسلحهها را جمع کردند و این خلاء را پر کردند.
آن دلیل دلسوزی بود، یعنی آنها میدیدند کجا لازم است باشند، رفتند همانجا. حالا فکر هم نکردند که ما مثلاً سابقه کار پلیسی را نداریم و یا ندیدیم، دوره ندیدیم، یا ما کار دیگری میتوانیم بکنیم، این حرفها نبود، فقط به خاطر حفظ انقلاب این عمل را انجام دادند و مردمی هم که دنبال این کار آمدند آنها هم همین طور.
ما آن روزهای اول گاهی با یک کمیته برخورد که میکردیم و سر و کار پیدا میکردیم و میدیدیم که چهرههایی و افرادی بدون نام رفتند، آنجا دارند مشغول کار میشوند، که اگر دنبال کار میرفتند خیلی کارهای دیگر هم میتوانستند بکنند، ولی رفتند آنجا برای اینکه دیدند آنجا خالی است. پس در دوران غربت انقلاب و دوران کمبود بسیاری از چیزها منجمله امنیت، این مسئوولیت را اینها به عهده گرفتند.
من همین حالا در میان برادران روحانی که اینجا تشریف دارند، چهرههای زیادی را که در گذشته در مبارزه با هم آشنا بودیم، رفیق بودیم، همکار بودیم، میبینم که من تا به حال نمیدانستم اینها در کمیته دارند زحمت میکشند، این قدر بینام و نشان و برای خدا این وظیفه مهم را انجام دادند. این قدر نیاز به این مسأله ضروری و بدیهی بود که بعد از گذشت چهار سال، هنوز هم این احساس از بین نرفته، دلیلش این است که بدون اینکه هیچ نیرویی پشت سر این باشد که بخواهد کمیته را به عنوان یک نهاد بر کسی تحمیل بکند، خود نیاز، این کمیته را سر پا نگه داشته و به دلیل خدمتشان، به دلیل کارهایی که کردند، به دلیل این کمبودهایی که وجود داشته و هنوز هم وجود دارد، ما میبینیم این قدر این نیاز طبیعی پاسخ داده شده.
آن ماههای اولی که جنگ شروع شده بود، ما رفته بودیم به اهواز و دزفول، وقتی که خبر رسید دشمن از کارون عبور کرده رفته آن طرف کارون و بناست برود تا جاده ماهشهر و آبادان را دور بزند که تقریباً هم دور زد، فقط جادههای خاکی روستایی مانده بود - این نیروهایی که ما در میدان داشتیم کافی نبود که برود آنجا را حفظ بکند و مطرح شد که ما یک مقدار نیروی مردمی ببریم و کمک بکنیم - من از دزفول به اهواز رفتم و به کمیته تلفن کردم، اولین جایی که این آمادگی را داشت، خودش را به آنجا برساند کمیته بود که مثلاً در ظرف کمتر از بیست و چهار ساعت، نمیدانم هزار نفر یا پانصد نفر نیروهای مصمم و قوی، شجاع و شهادتطلب به اهواز رسیدند. که البته باز بعضی کسانی که آن موقع بنیصدر و اینها مصدر کار بودند، کارشکنیها نمیگذاشت که اینها مسلح بشوند بروند به جبهه، گریه میکردند و میخواستند که ما زودتر اسلحهای بدهیم دستشان و بروند یک گوشهای، پیاده خودشان را برسانند به آبادان و از داخل آبادان نگذارند که این شهر را دشمن تسخیر بکند.
ما میبینیم باز در مقطع جنگ این برادران ما در آن موقع که باز شرایط امنیتی لازم بود که باشند، این جور حاضر بودند و بعد هم این روال ادامه داشت. همیشه بخش عظیمی از نیروهای کمیته در جبهه بود. باز امروز که کم کم مشکلات داخلی را کم و بیش حل کردیم و مسأله مرز یک مشکل شده، ما میبینیم باز وقتی که میگویند فلان جا مرز باید حفظ بشود، نیروی قابل توجهی را کمیته به آنجا اعزام میکند. در تهران هم که خودمان داریم میبینیم، هر روز، هر شب زحمات شما را میبینیم و این نشریهای که منتشر میشود و آمار خدمات ماهانه کمیتههای انقلاب را میدهد، رقم واقعاً درشتی است برای یک نهاد نوپایی که این قدر کار میتواند در ضمن کارهایش انجام بدهد. پس اصلاً بحثی در این مسایل نیست که آدم خیال بکند که این کمیته به عنوانی، به هدفی، غیر از هدف پر کردن خلاءها و تأمین نیازها به وجود آمده باشد و اینکه مسئوولان کمیته هم افرادی مثل شماها چه روحانی، چه غیر روحانی با نهایت خلوص تا به حال خوب اینجا را اداره کردید، این هم بحثی نیست و همان طور که در صحبتهای برادرمان آقای [علی]فلاحیان [قائم مقام کمیتههای انقلاب اسلامی] بود، طبعاً یک نهادی که بدون هیچ ضابطهای و کنترلی یک دفعه چند نفر دور هم جمع میشوند و کاری را آغاز میکنند که حتی آن افراد روزهای اول همدیگر را نمیشناختند، خوب؛ خیلی معمولی است که گاهی کسانی هم در آن کمیته بیایند که آدمهای صالحی نباشند، اینها هم در جریان عمل یا مثل دیگران اصلاح میشوند و یا اینکه وقتی که اصلاح ناپذیر بودند، میروند کنار، که تا به حال هم این جوری شده و خوشبختانه الان کسانی که در کمیته کار میکنند، عمل نشان میدهد که مردم صالح و پاک و زحمتکشی هستند و خدمت کردند.
من مطمئنم که تاریخ انقلاب، تاریخ اسلام این زحمات را فراموش نخواهد کرد. این در تاریخ به عنوان یک قطعه بسیار آبرومند و درخشان انقلاب ثبت میشود و نمونه اعلای خودکاری مردم و جوشش نیروها از دورن نیازها را این کمیتهها دارد نشان میدهد.
بسیاری از نهادهای دیگر با تمهید درست شد، یعنی با مقدمه؛ چون مدتی بعد از گذشت انقلاب نشستند فکر کردند دیدند این طور چیزی لازم است، یک عده برنامه ریختند آمدند. شماها وقتی کارتان را شروع کردید، اصلاً یک لحظه هم فرصت این نبود. ما یادمان است روزهای اول انقلاب، روزنامهها مینوشتند و مسئوولان دیگر هم میگفتند با اینکه انقلاب شده بود، در زندانها باز شده بود، زندانیها ریخته بودند بیرون و افغانیهایی که آن موقع شرور بودند از زندان آزاد شده بودند، ریخته بودند در شهر، کلانتریها همه بسته شده بود، شهربانی بسته شده بود، جایی نبود که حفظ بکند، فقط همین کمیتههای سرکوچهها و سر چهارراهها و در مساجد بود، آن موقع کمترین آمار شرارتها را تهران داشت.
این حضور مردم خیلی با ارزش است، این کاری که کمیتهها کردند و از روز اول نگذاشتند شرارت بر مردم حاکم بشود، یکی از چیزهایی که همه انقلابهای این جوری را تهدید کرده همین ناامنیهای ابتدای انقلاب بوده. چون انقلابها دو جور است؛ یک جور انقلابهایی است که متکی به حزب است، جمعیت منظمی است که از پیش برنامهریزی کردند، یعنی مسئول امنیت را هم در نظر گرفتند، به محض اینکه پیروز شدند گفتند خیلی خوب! آن مسئوول امنیت، آن هم یارانش بروند امنیت را تأمین کنند. اما در انقلابهایی هست که فرصت این کارها نیست، یکدفعه حادثه پیش میآید که ما این جوری بودیم، ما برنامهریزی که نکرده بودیم، پیچیدگی کشور ما هم در سطح بالایی بود. اولین چیزی که ممکن بود مردم را از انقلاب بیزار بکند این بود که اگر مثلاً شرورها میتوانستند در ظرف یکی دو ماه روزهای اول انقلاب، امنیت مردم را سلب کنند، در خانهها بریزند، در مغازهها بریزند، غارت بکنند، دزدی بکنند، بیناموسی بکنند، چپاول بکنند، در خیابانها جنگ درست بکنند، اگر میتوانستند این کار را بکنند، مردم در ظرف یکی دو ماه پشیمان میشدند میگفتند چه کاری بود ما کردیم.
همان موقع دستها بلند میشد که یک ناجی نظامی پیدا بشود، مثل رضاخان قلدر یا کسی مثل او بیاید و امنیت برقرار بکند. اگر این کمیتهها نبود یقیناً چنان روزی پیش میآمد؛ منتها چون نیامده مردم هم ندیدند، فرصت این را پیدا نکردند که فکر کنند که این کمیتهها چقدر کار کردند و چقدر این خلاء را پر کردند. این را وقتی که آدم باز بکند متوجه میشود که کار به این خوبی، به این روانی، به این کم خرجی، بسیار میشود روی این حساب کرد. لذا من عرض میکنم شماها اصلاً هیچ وقت حاضر نباشید که چیزی را پاداش این کار قرار بدهند، این کار مقدستر از این است که ما یک پاداش برایش قرار بدهیم، بگوییم خوب! حالا که ما این قدر زحمت کشیدیم برای ما این جوری درست کنید، این نهاد را این جوری بکنید، فلان بکنید، این کار یک کاری بوده که اکثریتش - حالا من نمیخواهم همه را بگویم که اغراق باشد - اکثریت کسانی که آمدند این کار را کردند و هنوز هم میکنند با تشخیص نیاز و برای خدا وارد میدان شدند و تا به حال هم ادامه دادند. بله، من هم قبول میکنم گمنامی هم داشته، از این تعاریفی که بعضی نهادهای دیگر گرفتند آنها گاهی نگرفتند، ولی اینها نباید هیچ اثری در راه ما داشته باشد.
ما وقتی که شروع کردیم اصلاً فکر این چیزها را که نمیکردیم و به همین دلیل تا این انقلاب باقی باشد، مردم انقلابی ما، جامعه ما قدردان این نهادند و زحمات این نهاد فراموش نخواهد شد، اگر هم خدای نکرده ما ناسپاس باشیم، عدالت خداوند نمیگذارد در تاریخ، حق این حرکت بسیار بجا ضایع بشود که کار خودش را کرده و باز هم دارد وظایفش را انجام میدهد و هنوز هم، آینده هم باز ما، مقاطع مختلفی در دنیا داریم که حضور افرادی مثل شماها با تجربهای که کسب کردید بسیار میتواند کارساز باشد.
شما میبینید که دشمنان اسلام، دشمنان انقلاب، دشمنان محرومان و مستضعفان به این آسانی دست بردار نیستند. اینجا حالا زورشان نمیرسد رفتند لبنان، آن شرارت را دارند آنجا میکنند که انتقال را این جوری از انقلاب اسلامی بگیرند. آنجا شرارت میکنند برای اینکه فعلاً که ما اینجا مشغول هستیم، آنها بتوانند آنجا اسرائیل را یک قدم جلو ببرند، یک رسمیت بیشتری به او بدهند، کاری که مصر چند سال پیش کرده، لبنان هم امسال بکند و باعث تجزیه و تفرقه دنیای اسلام بشود و این چیزهایی که میبینید. آنها اینجا شاه را از دست دادند، پایگاهشان را از دست دادند، ول کن که نیستند، کنار گوش ما صدام را انتخاب کردند. منطقه را تقسیم کردند، آن طرف افغانستان را دادند دست یک صدام چپی و این طرف هم بغداد را دادند دست یک صدام هم چپی، هم راستی و یک تیپ خاصی که با همه میتواند بسازد و هر کسی حاضر باشد به او امتیاز بدهد، این حاضر است از او فرمان بگیرد.
الان تلاششان این است که شاه جدیدی در وجود صدام زنده کنند که عملاً نشان داده هم قسی القلبتر از شاه مقبور ماست و هم حاضر است در یک آن در دو جناح نوکری بکند؛ هم از شوروی نوکری بکند، هم از آمریکا و بلکه از مرتجعین منطقه، یعنی الان میبینیم پیش از اینکه دیگران در توطئه تقسیم لبنان شریک بشوند، او شریک میشود و به یک عنصر آن جوری تبدیل شده. خوب! وقتی که آنجا را به ایران رژیم شاه تبدیل میکنند، ما خود به خود وظایفمان تمام نمیشود، ما اسلامی فکر میکنیم، ایرانی که فکر نمیکنیم. ما فقط در محدودی مرزهای خودمان که نیستیم.
مسأله مسلمانان لبنان مسأله ماست، مسأله مسلمانان عراق هم مسأله ماست و هر جا اسلام مظلوم میشود و مورد تجاوز قرار میگیرد، ما وظیفه داریم، منتها آن مقداری که امکان داریم وارد میشویم. الان گرفتار جنگیم، کمتر میتوانیم، بعداً این وظیفه سنگینتر میشود. بنابراین کسانی که مثل شماها این جور تجربه دارند و این جور اخلاص نشان دادند و هنوز هم که مسائل داخلیمان مشکلات دارد، هر روز یک گروهک کشف میشود و جریانات این جوری داریم و بعد هم ما برای حل مشکلات اسلامی رسالت جهانی برای خودمان قائلیم و اصلاً مبارزه همیشه در داخل نیست، این مبارزه ما در خارج از مرزهای ما الان ادامه دارد.
عرض کردم در لبنان هم به حساب ما الان دارد شرارت میشود، برای اینکه انقلاب اسلامی حرکتش را در دنیا کُند بکند، از ببرک کارمل هم به خاطر انقلاب اسلامی تا این حد حمایت مسلحانه میشود، عراق هم به خاطر انقلاب اسلامی دارد این همه حمایت میشود و ما میبینیم آمریکا به مصر و سودان هم به حساب انقلاب اسلامی دارد این همه بها میدهد و آنها را تقویت میکند، برای اینکه شور انقلاب اسلامی در سراسر دنیا بعد از پیروزی ما و بعد از موفقیتهای ما پیدا شده و افکار اسلامی همه جا جوانه زده و همه جا شروع به رشد کرده و هر جا یک دست نشاندهای بوده که میشده او را بخرند - حالا یا شرق بخرد یا غرب - این را تقویت کردند و او را دارند برگرده مردم سوار میکنند، پول به او میدهند، امکانات میدهند، اسلحه میدهند، اعتبار میدهند، تبلیغ میدهند. بنابراین این که میگویم به حساب ما، نه اشخاص ما، نه ایران، نه حساب اسلام، ما هم که به عنوان ایران انقلاب نکردیم، ما مسلمانیم، به خاطر اسلام انقلاب کردیم.
ما هیچ وقت در محدوده خاک فکر نمیکردیم، در محدوده جغرافیایی فکر نمیکردیم و حاضر هم نبودیم فکرمان را در محدوده یک دایرهای محدود کنیم. البته چون اینجا وطن ماست در اینجا هستیم، اینجا تقدم دارد، اولویت دارد، فعلاً تا اینجا را تحکیم نکنیم، تا این سر پل را محکم نکنیم، کمتر میتوانیم به جای دیگری برسیم. ما همین حالا که در میدانهای جنگ داخلی و در جبهه 800 کیلومتری داریم جنگ میکنیم، بخشی از نیروهایمان هم در مرزهای اسرائیل رفته، تا آن قدری که میتوانستیم، یک حضور سمبلیکی آنجا داریم و فقط نشان میدهیم که ما حاضریم برای خدمت همه جا باشیم.
بنابراین برادرها! هیچ وقت این جور فکر نفرمایید که دوره یک کاری ممکن است تمام بشود، اسم هم خیلی مسأله نیست، آماده باشیم برای این که تا زندهایم کار بکنیم، حالا هر جا توانستیم کار میکنیم.
البته کمیته انقلاب به خاطر آن تقدسی که کسب کرده، به خاطر آن خدماتی که کرده، به خاطر آن ارزشی که دارد، به خاطر آثاری که از او داریم، این چیزی است که باید از آن قدردانی بشود و باید حضور داشته باشد و باید حمایت بشود و باید این نام مقدس در این انقلاب بماند و نوع کارها هم همیشه فرق میکند. انشاءالله من امیدوارم که در اساسنامه راه باز بماند برای هرگونه خدماتی، که ما بتوانیم جای خلاءها را پر بکنیم انشاءالله و از صداقت و حسن نیت و صلاحیتی که در شماها سراغ داریم و آشنایی مختصری که با بعضی از دوستان داریم، میدانیم که حضور شماها هم در آنجا خودش تضمینی است برای تداوم کار این کمیته. خداوند به امام امت عمر بیشتر بدهد (آمین حضار) که ما زیر سایه این رهبر عظیمالشأن و سایه امام زمان که امروز بر سر ماها هست، بتوانیم خدمت بکنیم و وظایفمان را به خوبی انجام بدهیم (انشاءالله حضار) و انشاءالله ما لیاقت داشته باشیم که سربازان خوبی برای امام زمان - در هر جا که تقدیر شد، باشد - باشیم که آنجا خدمت بکنیم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته